بسم الله الرحمن الرحیم
در زیارت نامه هایی که در رابطه با اباعبدالله علیه السلام آمده و بسیاری از این زیارت نامه ها که از زبان ائمه معصومین نقل شده اوصاف و ویژگی های امام حسین و اهداف نهضت امام حسین ذکر شده است. زیارتنامه ها فقط این نیست که ما یک زیارتی میکنیم یک اظهار سلامی میکنیم در هر کدام از این زیارت ها اگر دقت شود هم برائت است هم ولایت هست هم اهداف هست هم اهداف قیام امام ذکر شده. بعضی از این کلمات را خدمت شما از زبان ائمه معصومین نقل میکردیم، یک جمله را از قول امام صادق علیه السلام عرض می کنم که در زیارت نامه های امام حسین علیه السلام آمده است، صفاتی که در زیارت نامه ها برای امام حسین ذکر شده دو جور هست:
♦️بعضی ها ایجابی هست
♦️ بعضیها سلبی
یعنی بعضی ها یک صفتی را برایشان ثابت می کند مثلاً در زیارت نامه ها می خوانیم: بلَّغتَ، نصَحَتَ، تو نصیحت کردی تبلیغ کردی،مزَیتَ علی یقین با یقین بودی. به اینها می گویند صفات ایجابی که در واقع دارد یک ویژگی هایی را برای امام ذکر می کند. کنتَ للرسولِ وَلدا، للقرآنِ سنداً، للاُمّهِ عَضُداً، تو پشتوانه امت هستی تو سند قرآن هستی فرزند پیامبری به این ها می گویند صفات ایجابی.
بعضی از صفات سلبی هست. یعنی چیزهایی را از امام حسین نفی میکند یعنی تو این طور نبودی اصحاب تو اینطور نبودند. به یکی از اینها اشاره کنم که در زیارت نامه امام حسین امام صادق علیه السلام خطاب به جد بزرگوارشان اینطور میفرمایند:
حسین جان، أَشْهَدُ أَنَّكَ وَلَمْ تَمِلْ مِنْ حَقٍّ إِلىٰ باطِلٍ، شهادت می دهم تو هیچ وقت به طرف باطل نرفتی، میل پیدا نکردی. لَمْ تُؤْثِرْ عَمیً عَلى هُدىً، هیچگاه ضلالت را بر هدایت ترجیح ندادی، و لم توجب الّا الله وحده،(و البته در نسخه بدل تحب هم دارد هر دو درست است) اگر توجب باشد معنایش این است تو جز به خواست خدا به هیچ کس جواب ندادی، فقط خواسته خدا را اجابت کردی. اگر هم تحب باشد یعنی تو فقط خدا دوست بودی الا الله. حالا چیزی که منظور من هست این جمله هست غير واهنٍ ولا موهنٍ، حسین جان تو هیچ وقت سست نشدی واهن از وهن می آید و این یعنی سستی در لغت معنا کردند ضعف و الاراده، به آدمهای بی اراده و آدمهای سست می گویند واهن یعنی سسسی بی ارادگی. حسین جان شهادت می دهم غیر واهن و لا موهن، تو هیچ وقت وهن و سستی در اراده ات پیدا نشد.
عزیزانی که به کربلا مشرف شدید در زیارتنامه حضرت ابوالفضل هم آمده آنجا یکسری صفات ایجابی برای حضرت ابوالفضل می گوییم: أَشْهَدُ لَكَ بِالتَّصْدِيقِ وَ التَّسْلِيمِ وَ التَصدیقِ الْوَفَاءِ وَ النَّصِيحَةِ تو تسلیم بودی تصدیق داشتی وفادار بودی.
یکسری هم صفات سلبی می گوییم: اشهد انک لم تهن و لم تنکُل، مفاتیح را باز کنید در زیارت ابوالفضل العباس ببینید معنایش همین هست شهادت می دهم تو هیچ وقت وهن و سستی و ضعف اراده برایت پیدا نشد.
خیی از گرفتاریهای بشر این وهن و کم ارادگی هست. خیلی ها می گویند ما می دانیم فلان کار بد هست نمی توانیم کنار بگذاریم میدانیم این کار حرام است این نمیتوانیم نمی شود عادت کردیم، اینها یعنی ضعف اراده یعنی و سستی.
کسی که آمد پیش امام حسین، یابن رسول الله، من به گناه عادت کردم توان کنار گذاشتن گناه را ندارم. این همان ضعف اراده است.این همان هست که خدمت پیامبر و ائمه میرسیدند می گفتند ما فلان عادت زشت را داریم نمی توانیم کنار بگذاریم اگر اراده و عزم انسان قوی باشد وهن در زندگی نمی آید.
من دو آیه برایتان بخوانم هر دوی آن از سوره آل عمران هست هر دو هم کلمه وهن توش آمده یکی آیه ۱۳۵ سوره آل عمران هست که خدای تبارک و تعالی بعد از آن که قرآن را معرفی می کند و می فرماید:
هذا بَيانٌ لِلنَّاسِ وَ هُدىً وَ مَوْعِظَةٌ لِلْمُتَّقِينَ، مردم این قرآن سه ویژگی دارد:
اولاً بیان هست توضیح می دهد چه کنید
هدایت هست شما را از از گمراهی بیرون میآورد
موعظه هست شما را نصیحت می کند
بعد این را می فرماید این آیه که می خوانم در حال و هوای احد نازل شده چون در احد هم مسلمانها ضعیف شده بودند تا شایعه شد پیغمبر کشته شده تا دشمن از پشت حمله کرد ۷۰ نفر را شهید کرد حمزه سیدالشهدا شهید شد یک عده پا به فرار گذاشتند این آیه ای که می خوانم در این فضا نازل شده، در فضای احد که شکست ظاهری برای مسلمان ها پیدا شد دندان پیامبر شکست مسلمان ها در موضع ضعف قرار گرفتند آیه می فرماید:
ولا تَهِنوا وَلا تَحزَنوا وَأَنتُمُ الأَعلَونَ إِن كُنتُم مُؤمِنينَ، مردم سست نشوید نترسید شما بلند و پیروز می شوید همیشه روی یک پایه نمی چرخد، دنیا هست تلک ایام نداولها بین الناس، شما توی بدر پیروز شدید امروز شکست خوردید همیشه که این روزها نیست و لا تهنوا،وهن همیشه در شکست ها پیدا می شود در شرایط بحرانی.
و لذا در سوره آل عمران آیه دیگر که ۱۴۶ هست قران وقتی می خواهد از انبیا و یاران انبیا تعریف کند می فرماید: كَأَيِّن مِن نَبِيٍّ، مردم یک پیغمبرانی در گذشته بودند. قاتَلَ مَعَهُ رِبِّيّونَ كَثيرٌفَما، یک یار یارانی داشت قوی کنار این انبیا میجنگیدند فَما وَهَنوا سست نبودند. این دو آیه که خواندم هر دو توش کلمه وهن آمده بود یکی لاتهنوا، یکی هم ما وهنوا.
حالا امام صادق به امام حسین می گوید: جد بزرگوارم غیر واهن، تو و یاران تو وهن و سستی در زندگی تان نبود.
سوال این هست وهن و سستی اراده از کجا می آید؟ به نظرم سه تا عامل دارد اینهایی که ضعیف و اراده هستند، میگویند میدانم وسواس بد هست نمی توانم آن را کنار بگذارم، می دانم گناه بد است نمی توانم کنار بگذارم می دانم نباید دروغ گفت نمیتوانم زبانم را کنترل کنم، می دانم فحش بد هست می دانم نماز اول وقت خوب هست این هایی که می گویند نمی توانم.
ضعف اراده به نظر بنده سه تا منشاء دارد:
♦️ منشاء اولش ضعف اعتقاد هست باور انسان اگر قوی باشد، جوانهای اصحابکهف را ببینید چند جوان ول کردند آمدند توی غار با اراده قوی قرآن می فرماید: إِنَّهُمْ فِتْيَةٌ آمَنُوا بِرَبِّهِمْ ، اینها جوانهایی بودند که ایمانشان قوی بود. چرا امام حسین سوره کهف میخواند سر بریده اش بالای نیزه؟
اباسعید می گوید من دیدم صدای قرآن می آید در کوفه از غرفه فوقانی آمدم بیرون دیدم سر مقدس اباعبدالله بالای نی دارد آیات سوره کهف را می خواند. شباهت امام حسین به اصحاب کهف در همین قوت اراده و ایمان و تقویت باور هست.
آسیه زن فرعون یک زن تنها هست در خانه ی فرعون هست آن همه ظلم و ستم ادعای خدایی فرعون اما تا آخر عمر ایمانش را حفظ کرد و سست نشد. به فرعون می گویند ذی الاوتاد جمع وتد هست یعنی میخ. به فرعون می گویند صاحب میخ ها چرا؟ چون طرف را می خواباندند روی زمین دوتا دستها و پاهایش را میکشیدند می بستند به میخ، یک کسی را بخوابانند روی زمین دو تا دستش را از جلو ببندند پاهایش را ببندند در حالت صلیب شدن، بعد او را می زدند کسی را که می زنند و دست و پایش بسته هست با چی می خواهد جلوی کتک را بگیرد؟ خیلی سخت هست می گذاشتند توی آفتاب از گرسنگی طرف می مرد این شکنجه فرعون بود ذی الاوتاد یعنی صاحب میخ ها. اینطور آسیه را شکنجه کرد.
قرآن در سوره تحریم آیه یازدهم می فرماید: ضرب الله مثل للذین آمنوا، آدم ها بروید از آسیه اراده را یاد بگیرید. چرا بعضی ها توی خانه شوهر بد اخلاقی می کند یا خانم سختی در خانه هست یک نافرمانی یا یک مریضی هست چرا انقدر سست می شوند تا دعا مستجاب نمی شود قهر میکنند با خدا؟ ناملایماتی در زندگی پیش می آید زود اراده شان را از دست می دهند؟ دلیل ضعف اراده یکی ضعف باور هست. دو نمونه بگویم دقت کنید.
شب عاشورا زهیر به امام حسین جمله ای فرمود که خیلی عجیب هست عرض کرد: لو کانتِ الدنیا باقیه، آقا جان اگر دنیا باقی باشد! الان که می دانید دنیا باقی نیست پر پرش ۱۰۰ سال عمر که الان هم نیست اگر آمار بگیرید در جامعه ۳ درصد هم نیست، پیغمبر خدا فرمود اکثر عمر امت من بین ستین و سبعین بین ۶۰ و ۷۰ هست، حالا قضایای موج ها و مباحثی که ضربه می زند به جسم مسائل سرطان زا که میگویند بیش از ۳۰ درصد مردم جهان در معرض سرطان هستند به خاطر تکنولوژی های امروز که به دست آمده و عامل سرطان هست، حالا به طور طبیعی عمر طبیعی صد سال، دنیا باقی نیست اما زهیر می گوید یا اباعبدالله فرض کنیم دنیا باقی بود ما هیچ وقت نمی مردیم عمر جاودان داشتیم مثل حضرت خضر گرچه خضر هم جاودان نیست ولی عمرش طولانی بود مثل حضرت عیسی که دو هزار سال از عمرش می گذرد و زنده است. یا اباعبدالله اگر دنیا باقی بود کنّا فیها مُخلّدین، فرض کنیم ما در دنیا خلود داشتیم و همیشه می ماندیم به ما میگفتند اگر شما امروز کنار امامحسین کشته شوید این را از دست میدهید خلود در دنیا را، کنّا معک و آثرناک، ما بازهم با تو بودیم و ترجیح می دادیم که قتلاً کشته شدن در کنار تو را. این چی می خواهد بگوید؟ این اراده ی قوی از باور قوی ناشی میشود.
شب عاشورا امام حسین علیه السلام، فرزندان مسلم ابن عقیل برادران مسلم بن عقیل که نزدیک به ۱۷ نفر بودند در کربلا جمع کرد دو تا پسر دارد مسلم بن عقیل هر دویشان بعد از علی اکبر رفتن به میدان شهید شدند یعنی دومین و سومین شهید بنی هاشم پسرهای مسلم بن عقیل هستند. که کم هم نام برده می شود.
خدا رحمت کند مرحوم سید محسن امین را یک مقتلی دارد که ترجمه شده و توی بازار هست به نام لواعج، مرحوم مقرم هم آورده دیگران هم در مقاتلشان آوردند مرحوم شیخ عباس هم در نفس المهموم دارد. می گوید بعد از شهادت علی اکبر، اول عبدالله بن مسلم بن عقیل که اینها مادرشان اسمش رقیه است و مادرشان دختر امیرالمومنین هست و اینها نوه های امام علی هستند و نوحه های پسری عقیل هستند مسلم بن عقیل داماد امیرالمومنین بود. عبدالله بن مسلم اول رفت محمد بن مسلم بن عقیل بعد رفت و بعد هم برادران مسلمبنعقیل رفتند. منظورم اینجاست: شب عاشورا امام حسین آل عقیل را جمع کرد فرمود شما یک شهیدی مثل مسلم دادید کافی هست من بیعتم را از شما برداشتم همه تان برگردید. یک نگاهی به اربابشان اباعبدالله کردند گفتند: و الله لانفارغکَ حتی نقتل بین یدیک، به خدا قسم ما شما را رها نمی کنیم تا در کنار شما به شهادت برسیم.
عزیزان چرا امام صادق در زیارت نامه به امام حسین می گوید: حسین جان شما در زندگیت وهن نبود؟ چرا در زیارت نامه ابوالفضل عباس می گوید: اشهدُ انک لم تهن، شهادت می دهم وهن در زندگی شما نبود و این یعنی ضعف اراده. از کجا می آید ضعف اراده؟ از سه چیز، یکی ضعف اعتقاد.
♦️دومین عامل ضعف اراده وابستگی هست آدم هایی که وابستگی دارند انقدر به گناه وابسته هستند که نمی توانند کنار بگذارند لذا اراده اش ضعیف است. انقدر به زن و بچه وابسته هست نمی تواند رها کند لذا امام حسین را تنها می گذارد آن قدر به مال وابسته هست نمیتواند وقف و هدیه و صدقه جاریه از خودش باقی بگذارد. وابستگی آدم را ضعیف می کند
من دو تا نمونه برایتان بگویم:
در همین مسیر کربلا که امام حسین می آمد یک روز دو نفر آمدند خدمت ایشان دوتا فامیل پسر عمو هستند یکی اسمش هست عمروبن قیس مِشرقی مشرق نام یک قبیله ای بود با پسرعمویش آمدند خدمت امام حسین در مسیر خیلی هم احترام کردند و عرض ارادت کردند. آقا فرمودند این طور شده، ظاهراً بعد از شهادت مسلم بن عقیل هم بوده( در پرانتز بگویم بعد از آنکه امام حسین مسیر را به طرف کربلا برد با حر و دیگر شهادت مسلم مطرح شد اینهایی که صدای امام حسین را شنیدند و نیامدند پیش خدا خیلی مسئول هستند اینها تخلف کردند قبل از این در مکه و مدینه حساب فرق می کند، آنجا هنوز بحث دیگری هست هنوز بحث رفتن به کربلا به صورت طبیعی مطرح نیست بحث کوفه هست اما از آن جایی که بحث عوض شد دیگر امام را با محاصره آوردند به طرف سرزمین کربلا موضوع آنهایی که جواب ندادند فرق می کند)
آقا اباعبدالله بهشان فرمودند بیایید مرا یاری کنید هردویشان عرض کردند آقا دلمان میخواهد یکیشان گفت آقا من کاسب هستم امانت مردم پیشم هست یک مقداری از این لوازمات است میخواهم بروم بدهم به صاحبانش من را معاف کنید، آن یکی گفت من هم بچه دارم زن دارم که هر دو عذر آوردند امام حسین یک جمله با آنها فرمود: و انطلقا فلا تسمعا لی واعیه، پس بروید جایی که صدای مظلومیت من را نشنوید اگر کسی صدای مظلومیت مرا بشنود جواب حسین را ندهد قیامت مسئول هست.پس دور شوید و نشنوید جایی که فریاد می زنم تقاضای کمک می کنم. چرا عمر بن قیس مشرقی نیست؟ وابستگی نگذاشت تصمیم بگیرد.
امام حسین به احنف ابن قیس نامه نوشت که از سران بصره هست می توانست چند صد نیروی مسلح بیاورد به امام حسین خدمت کند وقتی نامه اباعبدالله بهش رسید زیر نامه نوشت: یا حسین فاصبر فان وعدالله حق، صبر کن ان شالله وعده خدا محقق می شود. تو امام حسین را نصیحت می کنی؟ امام حسین نمیداند صبر یعنی چی؟ پاشو بیا. وابستگی بعضیها را نگذاشت.
عبیدالله حر جعفی را نگذاشت طرماح بن علی را نگذاشت احنف ابن قیس را نگذاشت عمر بن قیس مشرقی را نگذاشت که اسمشان در تاریخ هست. در مسیر مدینه به مکه امام حسین با عبدالله ابن مطیع ملاقات کرد او در بیابان تا آقا را دیدید تعجب کرد گفت: حسین جان چی باعث شده زن و بچه ات را برداری توی بیابان ها بیاوری؟ آقا فرمودند: مالمان را گرفتند صبر کردیم بنی امیه به ناسزا گفتند صبر کردیم أخذوا مالي، و شتموا عرضي، حالا دیگر قصد جان ما را کردند ما نمیتوانیم ساکت بنشینیم، میگویند یا کشته شدن یا بیعت. چاه آبی داشت آبش کم بود آقا با معجزه و کرامتشان قدری از این آب نوشیدند آب بالا آمد یعنی معجزه از امام حسین دید اما باز هم راه نیفتاد بیاید دنبال امام. این وابستگی به چاه و آب و زمین و اینها بود چطور بعضی ها را نگهداشت؟ این خیلی مهم هست.
از آن طرف شما امثال وهب را می بینید دو سه هفته از ازدواجش بیشتر نگذشته مسیحی هست مسلمان می شود می آید خدمت اباعبدالله. ابا عبدالله علیه السلام به محمد بن بشیر فرمود تو برو محمد بن بشیر در کربلا بهش خبر دادند پسرت در مرز اسیر شده پسرش هست جوان هست اسیر شده، آقا فرمودند بیعتم را از تو برداشتم تو برو بچه ات را آزاد کن یک نگاهی به چهره اباعبدالله کرد گفت: أکلتنی السباع حیّاً إنْ فارقتک، درندگان بیابان مرا قطعه قطعه کنند اگر من شما را رها کنم کجا بروم؟ اینها را مقایسه بکنید باهم، کسی که میگوید مغازه ام هست چاه آبم هست اینی که بچهاش اسیر شده سر مرز اولادت یک جایی گیر بیفتد هر کاری داشته باشد ول می کنی، آقا هم بهت اجازه داد در قیامت شاید مسئول نبودی، خودت گفتی برو.
ضعف اراده از سه چیز ناشی می شود ضعف باور، وابستگی و
♦️ سوم ترس، چرا روایت داریم تاجر ترسو به جایی نمی رسد؟ نمی گوید جسور باشد جسارت هم بد هست ولی ترسو نباشد. نمی گوید بیگدار به آب بزند اما انسان در زندگیش تاجر و کاسب معلم باشد فرقی نمی کند یکی از عواملی که باعث رشد آدم هست این افرادی که گاهی تماس میگیرند ۴۰ سالش هست می گوید ازدواج نکردم، خانم شما در چهل سالگی باید سه تا بچه داشته باشی چطور شده؟ از ۲۰ سالگی خواستگار داشتم هی ترسیدم نکند فلان هست بیسار هست. اینطوری آدم به جایی نمی رسد در ازدواج دل و دل نکنید تحقیق کنید بررسی کنید تصمیم بگیرید. ضعف عزم آدم را زمین می زند.
چرا آدم ابوالبشر از بهشت رانده شد؟ گناه که نکرد پیغمبر هست خطایش ترک اولی بود اما چی باعث شده از بهشت برین هبوط کند؟
قرآن کریم می فرماید: وَ لَمْ نَجِدْ لَهُ عَزْماً،عزم آدم قوی نبود و الا بهش گفتیم نرو نزدیک این درخت این همه خوراکی در بهشت است این را استثنا کن. مرحوم طبرسی در تفسیرش روایتی نقل می کند از امام عسگری علیه السلام که فرمودند: شیطان رفت سراغ حوا تحریکش کرد، گفت به آدم بگو از این درخت بخورد میدانی اگر از این درخت بخورد چه می شود؟ حوا گفت میشود؟ گفت می شود مطیع تو، هرچه بگویی گوش میدهد خانمها خیلی دوست دارند هر چه می گویند گوش بدهند.
گفت اگر می خواهی زن سالاری محض شود هر چه می گویی بگوید چشم یک کاری کن از این درخت بخورد. اول رفت سراغ حضرت آدم البته هر دو را وسوسه کرد قرآن می گوید هر دو. در این روایت که در تفسیر امام آمد، نمی گویم همه ی روایاتش صحیح است ولی روایات خوبی در آن هست که باید بررسی شود. امام فرمودند اول آمد سراغ آدم بعد آممد سراغ حوا با این حیله، وَ لَمْ نَجِدْ لَهُ عَزْماً عزمش ضعیف بود.
لذا وقتی خدا به پیغمبر می خواهد توصیه کند میفرماید: فاصبر کما صبر اولی العزم. پیغمبر مشورت بکن اما آدمهای پر مشورت که دچار تردید می شوند موفق نیستند در زندگی بعضی ها یک عمل می خواهند بکنند با صد نفر مشورت می کنند ده بار پول واریز می کند ده بار پس می گیرد، مشورت خوب هست ۲ تا ۳ تا بعدش قضیه را جمع کن. در مشورت ماندن خوب نیست. پیغمبر شاوِرهم فی الامر، بپرس ما می خواهیم بجنگیم تو مدینه باشیم یا خارج از مدینه؟ اخر یک عده میگویند تو مدینه یک عده میگویند خارج مدینه اما فاذا عزَمتَ وقتی تصمیم گرفتی فتوکل. حرف اول و آخر را باید بزنی، ۵۰ سال از سن بعضی ها گذشته هنوز شغلش معلوم نیست زندگی و خانه اش معلوم نیست هنوز نمی داند بچه داشته باشد یا نداشته باشد نمی داند این قسمت بنشیند یا آن قسمت. موفق نمی شود انسان موفق در زندگی کسی هست که سستی نداشته باشد. حسین جان تو وهن و سستی در زندگیت نبود.
یک روایت بخوانم این روایت از وجود مقدس امام صادق علیه افضل التحیة و ثنا هست: شخصی آمد خدمت امام صادق عرض کرد آقا حقیقت عبودیت و بندگی چی هست؟ عبودیت و بندگی مظاهری دارد، نماز عبودیت هست روزه عبودیت است حجم اینها همه عبودیت است. اما یک باور پشتش هست این باور مهم است اگر آن باور درست شد کار هم می شود عبادت. اگر این باور درست شد منبر هم عبادت است پا منبر نشستن هم عبادت هست. اگر آن باور درست نشد به نمازت هم میگوید فویل للمصلین باوری که باید پشت عبادت باشد این هست. گفت آقاجان حقیقت عبودیت چیست؟ امام صادق فرمود: حقیقت عبودیت سه تا کلمه است اگر کسی این سه تا را در زندگی اش درک کرد عزمش قوی می شود، عبودیت در زندگیش مجسم می شود:
۱. أَنْ لَا يَرَى الْعَبْدُ لِنَفْسِهِ فِيمَا خَوَّلَهُ اللهُ إِلَيْهِ مِلْكاً، اولین شرط این است که انسان خودش را در زندگی مالک چیزی نداند. نگو خانه ی من عمر من زندگی نه، اینها همه اعتباری هست خودش را مالک چیزی نداند. اگر آدم خودش را مالک ندانست راحت انفاق میکند اگر مالک ندانست وقتی از دست رفت غصه نمی خورد اگر خودش را مالک ندانست تا اتفاقی در زندگی می افتد خودش را گم نمی کند در زندگی خودت را مالک ندان امیر بدانی، نه اسیر. زهد نداشتن نیست،زهد سوار بودن بر مال هست. مال مرکبت باشد نه راکبت. بعضی ها مال سوارشان هست بعضی ها سوار مال هستند مال داشتن و نداشتن ملاک زاهد بودن و مومن بودن نیست. ممکن است کسی مال داشته باشد زاهد باشد کسی هم بی ثروت باشد زاهد نباشد. امیری و اسیری مهم هست سوار مال هستی یا مال سوارت هست.
امام حسین یک روایت دارد خیلی جالب هست می فرماید: ببین مال تو را میخورد یا تو مال را می خوری؟ بعضی ها مال می خوردشان خیلی روایت قشنگی هست. فرمود: قبل از اینکه مال تو را بخورد تو بخورش نه اینکه همه را صرف زندگیت کنی، استفاده کن انفاق کن کمک کن رفع نیاز کن رفاه زندگی ات را تامین کن.
امام صادق فرمود: خدا دوست دارد وقتی به شما نعمت میدهد اثرش را ببیند این نعمت ها برای مومن آفریده شده. عبودیت چیهست؟ امام صادق فرمود سه کلمه یک خودت را مالک ندانی.
۲.أَنْ لَا يَرَى الْعَبْدُ لِنَفْسِهِ تدبیرا، خودت را مدبر ندانی بگو خدا هرچه خدا خواست. برنامه ریزی بکن خوب هست تصمیمگیری خوب هست ولی شما میدانید حدیث هم داریم: العبد یُدبِّر والله یُقَدّر، یک وقت شما همه برنامهریزیها را میکنی فردا صبح مسافرت بروید ماشین می گیری خانه می گیری پول کنار میگذاری بچه ها را آماده می کنی ۸ صبح حرکت هست ۶ صبح می گویند پدرت فوت کرد همه به هم می خورد. مادر مریض شد بچه عمل پیدا کرد خیلی از اوقات تا مرز انجام کار می روید.
امیرالمومنین فرمود: خدا را از اینجا شناختم گفتند آقا خدا را از کجا شناختی؟ فرمود: از فسخ العزائم. آن جایی که تصمیم نهایی را می گیرم ۸ صبح فردا حرکت هست همه فلان جا آماده باشید ۶ صبح یک اتفاق میافتد سفر بهم میخورد از این فسخ عزائم فهمیدم تصمیمگیرنده من نیستم یکی دیگر هست فهمیدم حرف اول و آخر را من نمی زنم.
فرمود دومین نشانه عبودیت این هست خودت را مدبر ندانی برنامه ریزی کن ولی بگو ان شاالله، مانع پیش نیاید، خدا بخواهد.
۳. و سوم فرمود که خیلی مهم هست: وَ جُمْلَةُ اشْتِغَالِهِ فِيمَا أَمَرَهُ اللهُ تَعَالَى بِهِ وَ نَهَاهُ عَنْهُ، انسان هر کاری می کند ببیند خدا این را امر کرده یا نهی کرده؟ این حرفی که الان می خواهی بزنی اگر خدا نهی کرده غیبت هست نگو اگر تهمت هست نزن اگر دروغ هست نگو اگر امر کرد و گفته اشکال نداره خوب هست بگو. ببین کارهایی که در زندگی تان انجام می دهید مورد امر هست یا نه؟ اینکه این لقمه حلال هست بخور ، کلوا حلالاً طیِّبا، حرامهست نخور لَا تَأْكُلُوا أَمْوَالَكُمْ بَيْنَكُمْ بِالْبَاطِلِ، این خیلی ملاک قوی و خط کش قوی هست. یک خطکش داشته باش این جلسه ای که می روی حرفی که می زنی غذایی که می خوری جایی که قدم می گذاری مورد نهی هست یا مورد امر یا مباح هم باشد عیبی ندارد.
این کلام امام صادق علیه السلام بود بحث ما در این رابطه بود عزیزان که عرض کردیم سیمای امام حسین را در کلمات ائمه معصومین از ائمه معصومین و زیارت نامه ها و فرمایشات ائمه ما به معرفی امام حسین علیه السلام خدمت شما پرداختیم.
السلام علیک یا اباعبدالله و علی الارواح لتی حلت بفنائک.
اباعبدالله روز عاشورا خیلی داغ و مصیبت دید، معروف این هست آخرین شهید علی اصغر بود دیگر علی اصغر که به شهادت رسید اباعبدالله خودش میدان رفت اما می خواهم عرض کنم آخرین شهید کربلا قبل از امام حسین علی اصغر نیست یک شهید دیگری هست که کمتر ازش نام برده میشود و این شهید قلب اباعبدالله را متاثر کرد شهادتش خیلی جانسوز بود و آن یتیم امام حسن مجتبی عبدالله بن حسن است. این ده سالش بود معلوم می شود وقتی پدرش امام حسن شهید شده شیر خوار بوده هیچی از چهره پدرش یادش نیست امام حسین برایش بابا بود. از کودکی با امام حسین بزرگ شده با امام حسین بالا آمده معلوم هست که این جنبه عاطفی اش به امام حسین خیلی زیاد هست.
میدان نرفته امام حسین اجازه جنگ رفتن بهش نداده و نرفته میدان اما وقتی اباعبدالله میان گودی قتلگاه افتاد دورش را گرگها حلقه زدند این بچه بی اختیار از خیمه بیرون دوید خودش را انداخت روی بدن اباعبدالله هی صدا می زند: یا عمّاه! عمو جانم حسین جانم اباعبدالله یک نگاهی کرد فریاد زد به زینب کبری خواهرم این را نگهدار نگذار بیاید. اما نرفت محکم اباعبدالله را گرفته بود دشمن با حسین کار دارد می خواهد حسین را به شهادت برساند شمشیر را بالا آوردند به طرف اباعبدالله قربان نازدانه بروم پسر امام حسن هست پدرش هم بدنش تیرباران شد جلوی چشم دشمن ها، دستش را آورد جلو شمشیر را بگیرد دست مبارکش قطع شد رو بدن اباعبدالله بمیرم برایت حسین که تا آخرین لحظه داغ دیدی. باَبی المَهموم این خیلی معنا دارد یعنی حسین جان قربانت بروم که همه داغ ها توی دلت ماند. افتاد روی بدن اباعبدالله هی صدا می زند یا اُماه، آقا اباعبدالله را تو بغل گرفت و فرمود عزیزم خدا صبرت بدهد بعد هم نفرین کرد خدا باران رحمتش را از شما نگه دارد اینگونه این عزیز را به شهادت رساندید.
بعضی ها نوشتند در کربلا چند تا دست از بدن جدا شد یکیش دست همین عبدالله بن حسن هست یکی نوشتند دستهای وهب هست یکی هم راجع به دیگری نوشتند. حالا که اینجا رسید بگذارید دوتا دست را هم بگویم که کنار نهر علقمه؛ وَاللّه إن قَطَعتُمُ يَميني إنّي اُحامي أبَداً عَن ديني.