یکی از راههای شناخت اباعبدالله و اهداف آن حضرت کلماتی است که ائمه معصومین علیهم السلام درباره آن حضرت فرموده اند، این کلمات را گاهی در قالب زیارتنامه ها فرمودند گاهی در قالب احادیث گاهی در قالب مطالبی که در مورد زیارت رفتن اباعبدالله ذکر کردند. یک فرازی را از امام صادق علیه السلام عرض می کنیم درباره امام حسین کلمات زیادی نقل شده این فرازی که عرض می کنم در جلد ۹۸ م بحار که مزار هست، مزار یعنی زیارتنامه ها جلد ۹۸ و ۹۹ بحار مرحوم مجلسی زیارتنامه ها را نقل کرده، در آنجا از قول امام صادق علیه السلام یک فرازی نقل شده که یک بخشی از این مطلبی که می گویم در زیارت اربعین هم آمده امام صادق خطاب به جد بزرگوارشان امام حسین در این زیارت می گویند:
حسین جان تو جان دادی برای اینکه پنج بیماری را در جامعه از بین ببری، جامعه مبتلای این ۵ مشکل و ۵ درد بودـ اینها هدف اصلی قیامت تو بود و بذَلَ مهجتَهُ فیک، تو خونت را در راه خدا دادی خدایا حسین خونش را در راه تو داد لِیستَنقِذَ، تا نجات بدهد،انقاذ کسی که غرق می شود از غرق شدن نجاتش میدهند به این میگویند انقاذ. برای اینکه نجات بدهی جامع را من الضلاله و الجهاله و العَمی و الشَّک و الارتیاب، در زیارت اربعین دوتا از اینها آمده فقط جهالت و ضلالت آمده، اما اینجا ۵ مورد آمده. تو جان دادی برای این که جامعه را از جهل، گمراهی، کوری، شک و ریب نجات بدهی. ببینید عزیزان این مطلبی که امام صادق علیه السلام فرموده در واقع میخواهند بفرمایند جامعه گاهی بیمار می شود مردم گاهی بیمار میشوند فقط بیماری که بیماری جسمی نیست. یکی از بیماریهای جامعه جهل است نادانی است.
اتفاقاً حدیث داریم الجَهْلُ أَدْوَأُ الدَّاءِ، جهل بدترین درد هست و بدترین بیماری هست، الجهلُ اصلُ کلّ شرّ، جهل ریشه تمام بدبختی هاست. شما ببینید قوم موسی وقتی گوساله پرست شدند موسی به ایشان فرمود: شما جاهل هستید این کلام حضرت موسی است که فرمود شما رفتید سراغ بت و گوساله تجهلون جاهل هستید.
برادران یوسف وقتی یوسف را توی چاه انداختند بعد که آمدند پیش یوسف او را شناختند یوسف بهشان فرمود انتم جاهلون، آدمهای نادان و جاهلی بودید. جهل الزاماً به معنای ندانستن نیست استفاده نکردن از علم هم هست.
قرآن کریم میفرماید: جهنمی ها را وقتی به طرف جهنم میبرند میگویند چه باعث شده که جهنم می شوی می گویند : لَوْ كُنَّا نَسْمَعُ أَوْ نَعْقِلُ مَا كُنَّا فِي أَصْحَابِ السَّعِيرِ، اگر عقلمان را به کار انداخته بودیم جهنم نمی آمدیم از عقلمان استفاده نبردیم.
قوم لوط به همجنسگرایی کشیدند حضرت لوط با آنها گفت شما جاهل هستید شما رفتید سراغ شهوت حرام، یعنی همجنس گرایی جهل است گوساله پرستی جهل هست برادرکشی جهل هست جهنم رفتن جهل. یعنی همین که حدیث داریم الجهل اصل کل شر، ندانستن و ناآگاهی ریشه تمام بدبختی ها و گرفتاریهای بشر هست. به همین دلیل ائمه و انبیا و اولیا تلاش داشتند مردم را آگاه کنند.
در جنگ صفین امیرالمومنین جنگ را شروع نمی کرد خطبه میخواند سخنرانی میکرد این را می فرستاد او را می فرستاد اصحابش می رفتند هرچه زمان پیش می رفت، یک وقتی اعتراض کردند مردم گفتند یا امیرالمومنین چرا جنگ را شروع نمی کنی؟ نکند ترس شما را گرفته؟ نکند شک دارید که با سپاه معاویه بجنگید؟ فرمود نه شک دارم نه ترس عَسى أن تَهتَديَ مِنهُم طائفَةٌ، من هی امروز و فردا می کنم تا یک کمی بیشتر برای اینها صحبت کنیم چهار نفر را آگاه کنیم و هدایت بشوند و برگردند . در جنگ صفین با سخنرانیهای خود امیرالمومنین و سخنرانیهای اصحابش افرادی برگشتند. این نکته دقیقی هست.
خود امام حسین صبح عاشورا فرمود: صبر کنید من حرفهایم را بزنم اسمعوا قولی، بشنوید عجله نکنید من که نمیتوانم از این صحرا فرار کنم ۳۰ هزار تا آدم من را محاصره کردند راه فراری نیست حتّی اَعظکم بگذارید من نصیحت تان کنم ارجعوا الی انفسکم، شما بروید سراغ وجدانتان سراغ خودتان من نمی گویم بیایید از اصحاب من بپرسید. این همان کاری هست که ابراهیم کرد، لذا من گاهی گفتم که لشکر کربلا از بت پرستان زمان ابراهیم بدتر هستند چرا؟ چون قرآن کریم می فرماید ابراهیم وقتی تبر را انداخت روی دوش بت بزرگ بعد از اینکه بت ها را شکست بت پرست ها آمدند گفتند این همه بت را کی شکسته؟ گفت این بت بزرگ دروغ هم نگفت،گفت اگر بتواند. در قرآن می فرماید خودشان گفتند این کجا می تواند بت بشکند؟ این همه سال عبادتش را میکنیم تکان نخورده از اینجا این نمی تواند از خودش دفاع کند. گفت اگر نمی تواند دفاع کند پس چرا بندگی اش را می کنید؟ قرآن می فرماید فارجعوا الی انفسهم.
صبح عاشورا هم امام حسین از همین آیه استفاده کرد فرمود ارجعوا الی انفسکم . قوم ابراهیم ارجعوا الی انفسهم، شما بروید سراغ وجدانتان. از جهل خیلی از گرفتاری ها ناشی می شود.
جهل یک انسان به خالق می شود بت پرستی، جهل یک انسان به خودش که خیلی از ما نسبت به وظیفه در جامعه داریم که هر زمان انسان چه وظیفه ای دارد، به قول شاعری که می گوید
قیمت هر کاله می دانی که چیست
( کاله یعنی کالا و جنس بعضی ها لحظهای می دانند دلار چقدر بالا پایین می رود فلان لوازم خانگی در بازار چقدر است مرغ و گوشت چقدر بالا می رود پایین می آید)
قیمت هر کاله می دانی که چیست
قیمت خود را ندانی احمقی ست
اما نمی داند خودش الان چقدر قیمتش تنزل پیدا کرد. امیرالمومنین فرمود تعجب می کنم از کسی که چیزی را گم کرده، گاهی یک چیزی از انسان پول یا وسیله ای گم می شود تا شش ماه رد می شود نگاه می کند می گوید شاید این گوشه گیر کرده باشد، فرموده هی دنبالش می گردد هر چقدر هم با ارزش تر باشد بیشتر می گردد تعجب می کنم از کسانی که دنبال گمشده می گردند اما خودشان را نمی یابند. شما فطرت داری استعداد داری وجدان داری عقل داری توانمندی داری مثلاً حافظه چرا یک جوان نباید از حافظه اش در حفظ و قرآن و در مبانی دین استفاده کند؟ چرا از استعداد و توانمندی اش توی تاریخ استفاده نکند؟ در سیره ائمه استفاده نکند؟جهل به نعمت ها یکی از بزرگترین بیماری ها هست.
امام صادق می فرماید: امام حسین جان داد برای اینکه جهل را در جامعه از بین ببرد. خیلی هم اثر کرد.
امام سجاد وارد شده به شام با حالت اسارت خاندان، عصمت و طهارت، یک پیرمرد آمده دارد توهین می کند و خدا را شکر میکند برای این اتفاق اینجا جای آگاهی دادن هست چرا امام حسین این همه خطبه و رجز خواند آیه قرآن خواند ؟ مکرر آیه قرآن خواند. باید به مردم آگاهی داد، امام سجاد با اینکه وضعیت مناسبی نبود دروازه شام هست سنگ میزنند آقا فرمودند تو قران بلدی؟ گفت بله آقا بلدم فرمود آیاتی که می خوانم را بلدی؟
انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت، آیه تطهیر
قل لَا أَسئَلُکُم عَلَیهِ أَجراً إِلَّا المَوَدَّةَ فِی القُربَی، آیه مودت. قرآن می فرماید: پیغمبر اجر رسالت تو محبت فرزندانت هست. خاندان تو پاکیزه هستند. چند آیه خواند گفت بله این ها را شنیدم فرمود این قربی ما هستیم پسر پیغمبریم نوههای پیغمبریم این اهل بیت ما هستیم آیه ولایت درباره ی جد من هست. امام سجاد و حضرت زینب در کوفه کمتر معرفی کردند بیشتر روضه خواندند. حضرت زینب تو کوفه شروع کرد: گریه کنید گریه حق شماست می دانید چه کسی را کشتید چه جگری از پیامبر سوزانده اید؟ اما در شام سخنرانیها معرفی هست مفصل امام سجاد بر منبر شام امیرالمومنین را معرفی کرد انقدر که امیرالمومنین را معرفی کرد پیغمبر را معرفی نکرد چون مردم شام امیرالمومنین را نمی شناختند. فرمود: امام علی در دو بیعت شرکت کرد دو هجرت داشت و شروع کرد یکی یکی: به دو قبله نماز خواند صَلّی قِبْلَتَینِ،هاجرَ هحرتین،بایا بیعتین، این در حنین بود در احد بود در بدر بود . سفیر روم بلند شد در جلسه یزید لعنت کرد به یزید، ما نمیدانستیم اینها فاصله شان با پیغمبر انقدر کم هست. بالاخره این آگاهی دادن ها بعداً در قیام مختار در قیام توابین و زید خودش را نشان داد.
امام صادق می فرماید امام حسین قیام کرد چند تا بیماری را از بین ببرد، یکی جهل است که جوان به پدر و مادرش احترام نمی گذارد دقت کن به این نعمت چطور اولیا و انبیای الهی احترام والدین را داشتند؟
حدیثی بخوانم امام صادق فرمود جاهل سه تا علامت دارد:
♦️من أخلاقِ الجاهِلِ الإجابَهُ قَبلَ أنْ يَسمَعَ، یک علامت آدم جاهل این هست که زود جواب میدهد بدون تحقیق. این دوست بد است این کتاب انحرافی است این خانه ای که تو رفتی حلقه ای که تو شرکت کردی با هرکسی طرح دوستی نریز با هر کسی سفر نرو تحلیل را از هر کسی نگیر بیخود طرفداری از هیچ گروهی نکن، الإجابَهُ قَبلَ أنْ يَسمَعَ، چطور توانستند سی هزار آدم را در کربلا جمع کنند؟ چطور توانستند این همه آدم را مقابل امام حسین علم کنند؟ این جای سوال دارد اینها با چه انگیزه آمدند انگیزهها همه مالی نبوده اقتصادی نبوده بعضی از اینها چیزی از نظر اقتصادی گیرشان نیامد. یک جهل اجابت قبلاً یک هست . زبیر و عایشه یک علم بلند کردند در جنگ جمل چند هزار آدم دنبال اینها راه افتادند. معاویه یک علم بلند کرد در صفین چقدر آدم دنبالش راه افتاد؟ این یک نشانه جاهل؛ قبل از اینکه تحلیل کند جواب می دهد . آدم باید فکر کند بیاندیشد این نکته اول. شما می خواهید جنس بخرید همه جا تحقیق میکنی گران بهت ندهند.
♦️ والمُعارَضَةُ قَبلَ أنْ يَفْهَمَ، دوم فرمود آدم جاهل قبل از آنکه بفهمد دعوا می کند. تصادف شده میآید پایین فحش می دهد تو میدانی مقصر او هست؟ من دیدم گاهی فحاشی که میشود وقتی پلیس میآید میگوید شما مقصر هستی قبل از آن که بفهمد مقصر کی هست فرصت نمی دهد تازه اگر بفهمد مقصر نیست فحش نباید بدهد. ولی گاهی معارضه و نزاع چقدر درگیری به خاطر این هاست . گوشه زندان که میافتد یک دیه چند میلیونی که برایش میبرند قطع عضو یا جراحت حالا هی نامه می نویسد.با یک نادانی زندگی خانوادگی اش را از هم پاشیده حالا که کارش به طلاق کشیده التماس میکند. توی جوان حواست را باید جمع کنی چرا روز اول که وارد خانه شده لاابالیگری کردی چرا بی دقتی کردی چرا بدخلقی کردی؟ حالا می آیند بعضی از پنج سال، خانمم ول کرده رفته بچه ام فلان شده گریه ناله التماس یا عکس قضیه. چرا انسان قبل از فهم کاری انجام بدهد که منجر به این نتایج شود؟
♦️والحُكْمُ بما لا يَعْلَمُ ، فرمود جاهل سه تا علامت دارد علامت سومش این هست که قبل از آنکه بداند چی هست حکم می کند نظر می دهد رای می دهد. هر کسی را بیخود رای نده نظر نده قضاوتنکن اینها مسئولیت شرعی دارد.
در جنگ صفین یک کسی فحش می داد به امیرالمومنین علیه السلام جسارت میکرد شمشیر دست گرفته بود میجنگید ناسزا هم می گفت. هاشم مرقال از اصحاب خاص امیرالمومنین هست که آقا خیلی دوستش داشت از علاقهمندان به اهل بیت است و ما زیاد از این قشر داشتیم محمد بن ابی بکر فدایی امیرالمومنین بود محمد بن عتبه پسر دایی معاویه هست که عاشق امیرالمومنین بود. هاشم مرقال در جنگ صفین می گوید این جوان را متوقفش کردم گفتم چرا فحش میدهی؟ گفت: چون بَلَغَنی أنَّ صَاحِبَکُم لا یُصَلِّی وَ إنَّهُ قَاتِلُ عُثمَان، امام شما علی بن ابیطالب دو تا اشکال توش هست: یکی این که نماز نمی خواند و دوم اینکه قاتل خلیفه سوم عثمان هست . چجور ذهن این جوان را پر کردند چطور شستشوی مغزی دادند؟ امروز هم این کار را میکنند یک شب اینجا گفتم یک جوان ۱۶ ساله را میفرستند عملیات انتحاری این چطور باید مغزش شستشو شده باشد که این عمل را انجام بدهد؟
آقا فرمودند بیا، دستش را گرفت آورد جلوی سپاه، عمار یاسر را بهش نشان داد اویس قرن را نشان داد و گفت اینها را ببین آثار سجده بر پیشانی آنها هست اینها پیروان امیرالمومنین هستند تو می گویی علی نماز نمی خواند؟ علی کسی هست که گاهی شبانه روز هزار رکعت نماز می خواند چه تبلیغاتی هست. اینکه میگویی قاتل خلیفه سوم را کشته؟ دروغ هست خودشان کشتند خودشان هم پیراهنش را علم کردند کسانی که ریختند تو خانه عثمان یکیشان شبث ابن ربعی هست با امیرالمومنین هم جنگیده با امام حسین هم جنگیده با مختار هم جنگیده خود این قاتل خلیفه بود. امیر المومنین نه نیرو فرستاد نه حمایت کرد. در این کار مردم انقلاب کردند توی خانهاش ریختند جوان تاملی کرد برگشت شمشیرش را غلاف کرد و پیوست به لشکر امیرالمومنین. عمروعاص فریاد زد برگرد این عراقی گولت زد خدعک العراقی، گفت نه تو گولم زده بودی این مرا هدایت کرد آگاه کرد.
چرا انقدر ثواب دارد آگاه کردن دیگران؟
آمد پیش پیغمبر اکرم یک کسی گفت یا رسول الله من رفتم تبلیغ یک منطقه ای که همه کافر هستند یک مسلمان ندارد دارم کارم را انجام میدهم ولی نگران هستم من اگر در بلاد کفر بمیرم تنها و غریب وحید هستم، پیغمبر اکرم فرمود اگر آنجا بمیری یک امت محشور می شوی، امت کی بوده؟قرآن می فرماید حضرت ابراهیم امت بوده.
حضرت داوود از مردم جدا شد رفت و مشغول عبادت و بندگی شد خطاب شد داوود کجا مردم را ول کردی؟ گفت خدایا دوست دارم با تو حرف بزنم عبادت کنم خلوتی داشته باشم. خطاب شد داوود اگر یک عبد آبق که از ما دور شده روی جهلش نماز و دین را کنار گذاشته هدایت کنی بیاوری طرف ما از سالها عبادت و بندگی بالاتر هست برو سراغ مردم نمازت کمشد بشود، نتوانستی با من حرف بزنی عیب ندارد مردم را جذب کن.
روایت هست لَأن یَهدِی الله بِكَ رَجُلاً، پیغمبر خدا به امیرالمومنین فرمود: یک نفر را هدایت کنی از همه دنیا و آنچه که در اوست با ارزش تر است.
حسین جان تو جان دادی: یک، جهل را از بین ببری.
♦️۲. دومین چیزی که در جامعه بود شک بود که هم خوب هست هم بد. شک مثل وسط خیابان است وسط خیابان بایستی خطر دارد ماشین می زند رد بشوی عیبی ندارد. از شک عبور کنی مانعی ندارد اما توش گیر کنی خطرناک است. حسین جان بَذَلَ مُهْجَتَهُ فِيكَ، تو جانت را دادی مردم را نجات بدهی، یکیش هم شک هست گاهی برای آدم شک پیدا میشود مخصوصاً اگر عواملش زیاد باشد هر چه جلو می رویم بعضی ها تردید ایجاد میکنند شبهه ایجاد میکنند گاهی یک کتاب انحرافی آدم میبیند یک فیلم می بیند من بارها گفتم کسانی که قدرت تحلیل ندارند هر کتابی را نخوانند هر فیلمی را نبینند وارد هر سایتی نشوند هر کس اهل فهم هست اهل درک است بحث دیگری است. نگرفتن یک بحث هست، گاهی ممکن است بیشتر حریص بشوند اگر می گیرید با یک عالم مشورت کنید در شک و تردید نمانید بپرسید.
امیرالمومنین در حکمت ۸۲ نهج البلاغه جمله ای دارد بسیار زیبا می فرماید: مردم من چند سفارش به شما می کنم یکی این هست: از پرسیدن خجالت نکشید شرم نکنید بپرسید.
سپاه سپاه عمرسعد شک ایجاد میکردند سپاه شام شک ایجاد می کردند تردید می انداختند یزید را ولی الامر معرفی میکردند امام حسین را خروج بر حکومت معرفی میکردند. با شبهات و تردیدی که ایجاد کرده بودند خون امام حسین این شک را برد. خدمتی که خون شهید بهشتی کرد اگر خودش زنده می ماند شاید انقدر اثر نمی کرد یعنی تمام شک ها رفت. من خودم یادم هست چقدر میآمدند خدمت علما توبه می کردند ما چقدر به بهشتی توهین کردیم چقدر حرف زدیم مطلب گفتیم. شک اگر کسی در آن بماند خطرناک است.
در نهج البلاغه امیرالمومنین فرمود( خدا میداند همه ی حرف ها در احادیث ما است دقیق ترین حرفهای روانشناختی دقیق ترین حرف های مربوط به علوم انسانی ببینید چقدر زیباست) امیرالمومنین فرمود: شک چهار شعبه دارد می خواهی ببینی توی شک هستی یا نه؟ وَ الشَّكُّ عَلَى أَرْبَعِ شُعَبٍ، شک در چهار شعبه تعریف می شود:
♦️ علَى التَّمَارِي، یکی مِرا ، اینهایی که بیخودی یکی به دو می کنند نمی فهمد چی هست دعوا می کند.
♦️و التَّرَدُّدِ، فرمود دومین نشانه انسانهایی که شک توی دلشان هست این هست که تردید دارند. ببینید خواهران یا آقایانی که وسواس دارند یک منشاش همین هست باز وضو میگیرد هی تکرار میکند خودش و خانوادهاش و بچه اش را به زحمت میاندازد. این شک هست این تردد منشاء شیطانی دارد مومن باید برا یقین باشد بر آگاهی باشد. فرمود آدم شاک اهل مرا و مناظره بی دلیل هست. آدم شاک علامت دومش این است که تردید دارد.
♦️و الْهَوْلِ،علامت سومش می ترسد هرثمة بن سلیم آمد خدمت امام حسین در ایام محرم گفت: یا اباعبدالله من با پدرت امیرالمومنین از این سرزمین رد میشدیم پدرت در صفین اینجا پیاده شد خبر از شهادت شما داد گفت شما به شهادت می رسید و فرمود هر کس با حسین شهید شود بدون حساب به بهشت می رود. این دیگر برایش جهل نبود چون از دو لبان امیرالمومنین ۲۳ سال قبل از کربلا در صفین این را شنیده بود. اما ترس. آقا بهش فرمودند هرثمه ما را یاری می کنی؟ گفت نه یابن رسول الله من بچه کوچک دارم کار دارم من از این فتنه خارج می شوم. آقا اباعبدالله را رها کرد در ایام محرم و رفت. همین است که فرزدق به امام حسین عرض کرد: آقا خیلی از اینها دلشان با شماست شمشیرشان علیه شماست.انسانی که شک دارد ترس تردید مراء
♦️و الِاسْتِسْلَام، تسلیم میکند خودش را زود در مقابل دشمن خاضع می شود. آنقدر اصحاب اباعبدالله یقین شان قوی هست.
یک داستانی بگویم ببینید اطمینان یعنی این: بُریر آمد به میدان که از اصحاب امام حسین هست آقایی آمد میدان به نام کعب، کعب را می شناخت هر دو همدیگر را می شناختند گفت کعب بیا مباهله کنیم همدیگر را نفرین کنیم هرکسی بر حق هست بماند آنکه ناحق هست کشته شود با اطمینان و یقین. مباهله کردند وارد نبرد شدند و بریر کعب را به درک واصل کرد. ببینید من کاری به کسی ندارم کسی که این صحنه را می بیند، می بیند که نفرین بریر گرفت. معقل نامی آنجا بود حمله کرد و بریر را به شهادت رساند سر از بدن بریر جدا کرد.
محمد بن اشعث خبیث ایستاده بود دید امام حسین یک کسی را نفرین کرد. شب عاشورا اباعبدالله دور خیمه ها یک قسمتی را خندق کنده بود آتش انداخته بود که دشمن نتواند از آن ناحیه حمله کند عبدالله ابن حوزه خبیث آمد امام حسین را تمسخر کرد: یا اباعبدالله قبل از آتش جهنم برای خودتان آتش فراهم کرده اید؟ اباعبدالله نفرینش کرد اللهم خذهُ بالنار، خدایا به همین آتش او را بگیر. افتاد میان آتش و به درک واصل شد. محمد بن اشعث دارد این صحنه را می بیند رو کرد به امام حسین گفت یا رسول الله فکر نکنی نفرین شما گرفت شما پیش خدا حرمتی داری؟ نه این همینطوری افتاد. آدمی که نخواهد حق را بپذیرد جای اینکه تحلیل کند جای اینکه برداشت کند اینطور حرف می زند. و لذا ابا عبدالله جان داد یکی جهالت را ببرد یکی شک و یکی ضلالت و گمراهی.
♦️ گاهی نه جهل هست و نه شک، گمراهی هست گمراهی غیر از جهل است غیر از شک هست. که انسان یک مسیر باطل را میرود و حق فکر میکند. زمانی که قرآن می فرماید: هَلْ نُنَبِّئُكُمْ بِالْأَخْسَرِينَ أَعْمَالًا * الَّذِينَ ضَلَّ سَعْيُهُمْ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَهُمْ يَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ يُحْسِنُونَ صُنْعًا، می خواهید بگوییم که بدبخت ترین آدم کی هست؟ کسی که کار خلاف می کند فکر می کند که کار درست می کند. همان بنده خدایی هست که دزدی می کرد زمان امام صادق صدقه می داد وقتی آقا بهش فرمود چرا این کار را میکنی؟ گفت آقا گناه یک برابر، ثواب ده برابر. یک دزدی یک گناه یک صدقه ده تا ثواب ۹ تا برنده هستم. این میشود گمراهی یعنی کسی که خطای خودش را صحیح می پندارد. گمراهی هم منشأش ممکن است جهل باشد تبلیغات باشد و لذا ما مرتب در نماز هر روز می گوییم و الضالین خدایا مارا از گمراهان قرار مده گمراهی هم درد بسیار بزرگی هست.
امام صادق در زیارت نامه به جد بزرگوارش اینطور می گوید حسین جان جانت را دادی مردم را نجات بدهی، مِنَ الضَّلَالَةِ وَ الْجَهَالَةِ وَ الْعَمَى وَ الشَّكِّ و الارتیاب، عمی یعنی کوری من سه تا را توضیح دادم جهل و شک و ضلالت.
امیرالمومنین در نهج البلاغه می فرماید: دوای همه این دردها یک چیز هست دوای ضلالت و گمراهی و کفر داروی تمام اینها یک چیز هست اگر مردم اهمیت بدهند و آن قرآن هست فَإِنَّ فِیهِ شِفَاءً مِنْ أَکبَرِ الدَّاءِ، این قرآن شفای بزرگترین دردهاست. لذا انس تان با قرآن زیاد باشد قرآن بخوانید تفسیر بخوانید ترجمه اش را ببینید بیش از ۷۷۰ مرتبه توی قرآن کلمه علم آمده. قرآن مرتب آگاهی می دهد فهم میدهد مرتب شک را می برد ضلالت را می برد جهل را میزداید. انس با قرآن موجب می شود که انسان بیشتر با مسیر دین آشنا بشود.
ایام سوگواری حضرت اباعبدالله علیه السلام است برای عمرسعد لشکر انبوه می آمد هزار نفر ۲ هزار نفر ۳ هزار نفر. لشکر امام حسین عددشان اندک بود، حق طرفدارانش همیشه کم هست حق هزینه دارد یک بصیرت خاص و ویژگی خاصی می خواهد همه کس نمی آید در دفاع از حق بایستد دفاع از حق یک آگاهی می خواهد. همین روزهایی که لشکر دارد هی افزوده میشود به سپاه دشمن، زینب کبری سلام الله علیها از روزی که وارد این سرزمین شد یک غمی دلش را گرفت گفت برادر اینجا کجاست؟ مثل اینکه حضرت زینب احساسی بهش دست داد در این سرزمین هرچه این لشکر بیشتر می شد این احساس قوی تر می شد. یکی از همین روزها آمد پیش امام حسین عرض کرد برادرم برای تو لشکر نمی آید برای ما کسی نمی آید؟ اینها هی افزایش پیدا می کنند.
فرمود: خواهرم چرا آنها که باید بیایند می آیند لشکر من هم می آید صبر کن. نمی دانم چهارم محرم بوده پنجم محرم بوده که خیمه ها برپا شد دیدند چند نفر از آن دور آهسته آهسته می آیند امام حسین زینب را صدا زد زینبی که سوال کرده حالا جوابش را باید بگیرد. خواهرم یادت هست پرسیدی برای من لشکر می آید یا نه؟ اینها لشکر من هستند نگاه کن چند نفر هستند؟ سه نفر، حبیب بن مظاهر هست مسلم بن عوسجه هست غلام حبیب هست. خیلی زینب خوشحال شد به امام حسین عرض کرد برادر میروی به استقبال حبیب سلام مرا به حبیب برسان باریکلا حبیب چه مدالی؟ اباعبدالله از حبیب ابن مظاهر استقبال کردند پیرغلام اباعبدالله صحابی جلیل القدر. خیلی هم تلاش کرد لشکر بیاورد برای عاشورا امانشد می خواست از قبیله بنی اسد بیاورد نتوانست. مسلم بن عوسجه و غلامش. اباعبدالله از اینها استقبال کرد یک جمله فرمود خواهرم زینب خوشحال شد تو آمدی سلام به تو رساند بعضی ها نوشتند حبیب خم شد قدری خاک برداشت گفت وای بر من به سرش ریخت حسین جان من کی هستم که زینب خوشحال شود از آمدن من؟ سلام من را برسان.
چند جا این قضیه تکرار شد، شب عاشورا نافع بن هلال می گوید من رفتم جلوی خیمه حبیب گفتم حبیب من از جلوی خیمه حضرت زینب رد می شدم زینب با امام حسین صحبت می کرد نگران بود می گفت: برادر نکند اینها فردا تو را تنها بگذارند نکند تو تنها بمانی اصحاب بروند؟ حبیب این کار تو هست پیر این قوم و صحابه تویی. شب عاشورا حبیب بن مظاهر از خیمه بیرون آمد اصحاب را جمع کرد گفت بنی هاشم کسی نیاید فقط اصحاب بیایند. همه را جلوی خیمه زینب جمع کرد خوب که جمع شدند عقیله بنی هاشم را صدا زد زینب کبری از خیمه بیرون آمد و صدا زد:
دختر امیرالمومنین به خدا تا ما زنده ایم نمیگذاریم خدشهای به پسر فاطمه وارد شود خیالت راحت باشد ما میمانیم اطمینان داد به زینب کبری.
حبیب خیلی غیور هست حبیب عاشق اباعبدالله است ظهر عاشورا حبیب به نماز ایستاده یک نانجیبی بلند شد گفت حسین نمازت قبول نیست، نماز حسین قبول نیست؟ حسین نماز مجسم است! حبیب غیور هست شمشیر دست گرفت جواب این نانجیب را بدهد اذان ظهر عاشورا حمله کرد به دشمن خودش را معرفی کرد من حبیبم پدرم مظاهر است من رزمنده جبهه ام این شعرها روی قبرش نوشته است روی ضریح هم نوشته شروع کرد خواندن اشعار و معرفی کردن خودش تا لحظه ای که حبیب بن مظاهر روی زمین افتاد. اباعبدالله آمد بالای سرش سر این پیرغلام را به دامن گرفت «للهِِ دَرُّکَ يا حَبِيب لَقَدْ کُنْتَ فاضِلاً، تو فاضل بودی تو عالم بودی تو یک شب ختم قران می کردی حبیب خدا جزای خیرت بدهد اما تو رفتی و حسین را تنها گذاشتی. حبیب بن مظاهر سر تو را اباعبدالله به دامن گرفت. کاش یکی از شما هم بود سر حسین را توی گودی قتلگاه به دامن می گرفت.
لحظه ای که صدا زد یا حبیب ابن مظاهر تو گودی قتلگاه یکی یکی اصحاب را صدا زد:
کجا رفتند آن پاکیزه یاران
کجا رفتند آن رعنا جوانان؟
کانال فیش منبر و مرثیه