💠 قال الله تبارک و تعالی: مِنَ المُؤمِنينَ رِجالٌ صَدَقوا ما عاهَدُوا اللَّهَ عَلَيهِ ۖ فَمِنهُم مَن قَضىٰ نَحبَهُ وَمِنهُم مَن يَنتَظِرُ ۖ وَما بَدَّلوا تَبديلًا.
انشالله خداوند تبارک و تعالی قلب های همه ی ما را به نور قرآن و معارف اسلامی منور بگرداند برای سلامتی وجود مقدس ولی عصر ارواحنا فداه و تعجیل در ظهور بابرکت آن حضرت صلواتی عنایت بفرمایید.
بحث ما این شب ها بنا شد در رابطه با ویژگی ها و خصوصیات اصحاب و یاران با وفای حضرت اباعبدالله علیه السلام باشد دیشب به ویژگی بصیرت اشاره کردم و امشب ویژگی ولایت مداری شیعه اعتقادی بودن و پیرو محض امام بودن اشاره می کنم. ویژگی که در یاران و اصحاب اباعبدالله موج می زند.
کوفه سال ۱۷ هجری شده یک شهر، البته قبلا هم سابقه داشته ولی به صورت رسمی سال هفدهم هجری شهر کوفه بنا شد به دست سعد بن ابی وقاص. به شدت هم گسترش یافت به گونه ای که بهش می گفتند سید الابصار یعنی بزرگ شهر ها به قول امروزی ها کلان شهر بهش می گفتند که کنزُ الایمان قُبّهُ الاسلام. جمعیت فراوانی روی آورد به کوفه و به شدت جمعیتش یک مرتبه گسترش یافت که در صفین ۶۰ هزار نفر از کوفه در سپاه امیرالمومنین آمده بودند.
منتها جمعیت کوفه سه تا تفکر دارند در زمان کربلا:
♦️ تفکر اول شیعیان علوی معتقد سخت به امیرالمومنین و فرزندانش کسانی مثل حبیب بن مظاهر مثل مسلم بن عوسجه قوی محکم و استوار هستند این یک تفکر در کوفه بود این تفکر غالب نیست اقلیت است.به اینها میگوییم شیعه اعتقادی شیعه ۱۰۰%.
♦️دسته دوم که جمعیت اکثریت کوفه را تشکیل می دهد تفکر عثمانی هست به اینها می گویند عثمانی کسانی که پیرو مکتب خلیفه سوم هستند البته شیعه سیاسی هم به آنها می گویند همین ها می آیند تو لشکر امام حسن کمک میکنند بعد هم پشت آقا را خالی می گذارند همین ها در صفین می آیند در مقابل حضرت امیر کنار حضرت می آیند ولی مقابله می کنند این تفکر تفکر غالب هست در کوفه.
♦️ سومی هم خوارج هستند.
در کربلا سپاهی که در مقابل امام حسین هست از دسته دوم هست حتی خوارج هم خیلی پررنگ نیست نقششان. اکثریت کسانی که در کربلا مقابل اباعبدالله جمع شدند تفکر عثمانی داشتند و شیعیان علوی یعنی همین هایی که در صفین با علی بودند با امام حسن هم بودند ولی شیعه اعتقادی نیستند شیعه مبنایی نیستند افرادی هستند که هنوز ترجیح میدهند خلفا را بر امیرالمومنین، هنوز ترجیح می دهند خط خلفا و فکر خلفا را بر علی بن ابیطالب. در کربلا این ها جمع شدند با این تفکر.
من دیدم یکی از عزیزان کتاب نوشتند مفصل و عالمانه بحث کرده. که شیعیان علوی نیامدند کربلا مقابل امام حسین، پیروان تفکر عثمانی. شاهدش را هم می گویم:
امام حسین عصر عاشورا چه فرمود یا شیعه آل ابی سفیان! ای شیعه های آل ابی سفیان! خطاب این هست. وقتی فرمود: برای چه با من می جنگید؟ گفتند :بغضاً لاَبیک، بغضی که با پدرت علی داریم این که نمیشود شیعه علی. این یک انحرافی هست که در چند کتاب دیدم حتی کتابهای مستقل هم نوشتند در تحلیل قضیه کربلا گفتند شیعیان خودشان کشتند خودشان هم عزاداری میکنند نه اینطور نبوده. سپاه عمر سعد تفکر عثمانی هست. شاهد فراوانی برای این قضیه داریم؛ یک نمونهاش زهیر هست. زهیر هم صاحب همین تفکر دوم عثمانی هست که وقتی جدا می شود روز عاشورا می آید تو سپاه امام حسین در ایام محرم و می رود در مقابل سپاه دشمن شروع به سخنرانی کردن می کند یکی بهش گفت: اَ و لَستَ عثمانیاً ؟ تو که عثمانی مذهب هستی از مایی، گفت بله قبول دارم من منکر نیستم ولی برگشتم تغییر کردم. جمله ای که امام حسین به این گفته دقت کنید این جمله نشان می دهد این تفکر را. وقتی نصیحت کرد و برگشت امام حسین بهش فرمود: مَثل تو مثل مومن آل فرعون است عزیزانی که با تاریخ آشنا هستید میدانید که فرعون آدم بدی بود سپاهیان و اطرافیانش مخالف موسی بودند اما سه چهارتا مومن در سپاه فرعون داریم یکی همسرش هست آسیه، یک مومن آل فرعون یکی از وزرای فرعون هست که طرفدار موسی شد و از فرعون جدا شد. امام حسین به زهیر فرمود: تو مثل مومنان فرعونی این نشان می دهد که تفکر تفکر فرعونی هست تفکر علوی نیست نامه هایی هم که برای امام حسین نوشتند از همین تفکر دوم نوشتند همین ها امضا کردند.
ببینید اصلاً در کربلا دو تا دین هست: دین علی که وقتی نافع بن هلال حمله کرد به سپاه عمرسعد رجزش این بود: انا عَلی دینِ علی،بحث دین نبی نیست من پیرو علی هستم. نافع ابن هلال هستم، شعارش این بود.
یا مثلاً آقای هست در کربلا به نام انس ابن حارث این پیرمردی بود حدود ۸۰ سالش بود از اصحاب صفّه هست، کسانی که مدینه رفتید کنار مسجد النبی یک جایی هست که مسلمانان فقیر که جا نداشتند آنجا می خوابیدند نزدیک به چهارصد نفر بودند سلمان توش بود مقداد بود آدمهای متدینی بودند این از آنها بود و کسی هست که خودش میگوید:
یک روز خدمت رسول خدا بودم پیغمبر اکرم فرمودند: انّ ابنی هذا الحسین یقتل بارضٍ یقال لها کربلا فمن شهد ذلک فلینصره؛ حسین مرا در سرزمینی می کشند نام آن سرزمین کربلا هست هرکسی آن روز را درک کند باید حسین مرا یاری کند. این آدم ۸۰ سالش هست و ۲۵ سال از امام حسین بزرگتر است. خودش میگوید من بارها امام حسین را که بچه بود در بغل پیامبر و امیرالمومنین بود دیدم.
این آدم در روز عاشورا وقتی آمد خدمت اباعبدالله آنقدر پیر بوده که ابروهایش میافتاد روی چشم هایش دستمال سرخ رنگی برداشت ابروهایش را داد بالا محکم بست دور سرش آمد خدمت امام حسین اجازه گرفت برود میدان آن وقت رجزی که خوانده این هست:
آلُ علیٍ شیعهُ رحمانی، آلُ زیادٍ شیعهُ شیطانی، دوتا تفکر را گذاشت مقابل هم کی گفته اینها پیروان علی بن ابی طالب هستند؟ اینها بغضاً لاَبیک هستند اینها شیعه ی شیطان هستند اینها شیعه ی ابوسفیان هستند کسانی هستند که با صراحت شیعه ی شیطان خوانده شدند. این گروه از تفکر عثمانی توی کوفه آمده نه از تفکر علوی.
یک چیزی به شما بگویم؛ سال ۴۱ هجری که امام حسن صلح کرد و برگشت به مدینه آقا ساکت شد در مدینه و عملاً از صحنه سیاست حکومت حذف شدند.به آن سال می گویند عامُ الجماعه، که بسیار سال بدی در تاریخ اسلام هست سال به قدرت رسیدن معاویه هست معاویه شد خلیفه تا آن سال فرماندار بود که بعد خلیفه شد و قدرت را در دست خودش گرفت معاویه یکی از کارهای مهمی که در کوفه کرد شیعه های علوی را تبعید کرد ۵۰ هزار شیعه را فرستاد خراسان مدائن و جاهای دیگر. زمان امام حسین در کوفه نبودند. سلیمان ابن صرد وقتی قیام می کند به شیعه های مدائن نامه مینویسد میگوید شما بیاید یاری کنید، ۵۰ هزار نفر را تبعید کرد و تا می توانست پیروان با تفکر عثمانی را تبلیغ کرد توی کوفه. هرچه فرماندار خبیث هم بود در کوفه میگذاشت.
فرمانداران کوفه را ببینید: مغیرة بن شعبه همان عنصر پلیدی که در شهادت حضرت زهرا دست دارد این فرماندار هست، عبدالله ابن عمرو عاص پسر عمر و عاص خبیث، زیاد پدر ابن زیاد چون که پدرش فرماندار کوفه بود، اینها فرماندار کوفه بودند. پسر مروان، عبدالله بن خالد با آن روی جنایتی که دارد، نعمان بن بشیر اینها فرماندار های با تفکر ضد علوی را گذاشت در کوفه. سالها در کوفه کار کرد سران پیرو مذهب امیر را هم کشت، میثم تمار را ۲۸ ذی الحجه دو روز قبل از محرم کشت. امر ابن حمق که سر از بدنش جدا کرد زنش را زندانی کرد سر بریده اش را در زندان برای آمنه همسرش فرستاد که از یاران حضرت امیر هست.
رُشید حجری را همین طور، حجر را با ۸ نفر از یارانش و پسرش سر بریدند کشتند. اینها قبل از کربلا هست شهادت قبل از کربلاست. شهادت حجر و میثم و امر بن حمق قبل از کربلا هست. شیعیان قوی کوفه تبعید شدند سران کشته شدند فرمانداران ضد علوی در کوفه گمارده شدند تفکر عثمانی در کوفه تقویت شد. تعجب نکنید ۳۰ هزار تا آدم به کربلا آمدند خیلی راحت می آیند اینها کسانی هستند که راحت به امام حسن پشت کردند راحت در صفین علی را محاصره کردند و گفتند اگر بجنگی می کشیمت این ها کسانی هستند که خیلی راحت تغییر موضع میدادند اینها شیعیان علوی نیستند. شیعیان کوفه حبیب هست میثم هست مسلم بن عوسجه هست این ها معتقد و محکم هستند.
بسیاری از شهدای کربلا کوفی هستند از دسته اول هستند، نافع بن هلال همین انس بن حارث بسیاری از اینها آدمهای متدین و مومن هستند این مقدمه که طول هم کشید خواستم بگویم سه تا تفکر در کوفه بوده: شیعیان علوی، تفکر عثمانی و خوارج. خوارج البته خیلی در کربلا نقش قوی نداشتند بیشتر تفکر دوم آمده اند.
یک ویژگی یاران اباعبدالله این ولایت پذیری و تشیع قوی شان هست. یک حدیث قشنگی را در تحف العقول دیدم بگذارید برای شما بخوانم: خدمت آقا امام صادق یکی از اصحاب می گوید: ما نشسته بودیم یک کسی وارد شد بحث شد راجع به محبین اهل بیت امام صادق فرمود دوستداران ما سه دسته هستند سه طبقه هستند این هایی که به ما اظهار محبت می کنند ما شما را دوست داریم عاشق شما هستیم سه دسته هستند:
♦️ طبَقةٌ أحَبُّونا فِي العَلانِيَةِ و لَم يُحِبُّونا فِي السِّرِّ: یک دسته آشکارا ما را دوست دارند زیر بیرق ما هستند اظهار محبت می کنند دورت بگرد ایم جعلت فداک. اما در پنهان ما را دوست ندارند در قلبشان محبت ما نیست فرمود السنتهم مَعَنا زبانشان با ما هست و سُیوفهم علینا ، شمشیرشان علیه ما.
شما نگاه کنید وقتی مسلم بن عقیل آمد کوفه یکی از همین افراد چاپلوس شخصی هست به نام مَعقل آمد توی کوفه پیش مسلم بن عوسجه، مسلم نیرو جمع کرد برای مسلم بن عقیل آمد با چه ظاهری با چه نمازی اول آمد کنار مسلم بن عوسجه ایستاد به نماز خواندن با چه تدینی، بعد هم رفت گفت جناب مسلم بن عوسجه من یک قدری پول و سلاح و نیرو آماده کردم در خدمت سفیر امام حسین باشم می شود دست من را بگذارید توی دستش؟ اینها هم که علم غیب نداشتند نگاه کرد دید آدم ظاهرالصلاحی است دستش را گرفت آورد خانه مختار یا خانه هانی مسلم بن عقیل را بهش معرفی کرد مسلم هم پول ها را ازش گرفت گفت من یارانم را یواش یواش معرفی می کنم. دو سه روز آمد تمام یاران خاص مسلم بن عقیل را شناسایی کرد علت دستگیری مسلم بن عقیل همین آدم هست، وقتی آمد پیش ابن زیاد همه را معرفی کرد گفت هانی هست فلانی هست فلانی هست همه را شناسایی کرد و لو داد گرفتند آن شد که نباید می شد در کوفه. اینها کسانی هستند که : فِي العَلانِيَةِ آشکارا با ما هستند و فقط زبانشان با ما هست.
آقا امام صادق علیه السلام ایستاده بود و می خواست جایی برود مرکبش آماده بود تا آمد سوار شود سفیان ثوری آمد سفیان ثوری یکی از صوفی هایی هست که آن زمان زندگی می کرد خیلی خدمت امام صادق می رسید و اظهار محبت هم می کرد ولی در قلبش آقا را نمی خواست عملاً با آقا نبود، از دسته اول بود تا رسید خدمت آقا گفت: یا بن رسول الله جُعلتُ فداک! قربان شما بروم دور شما بگردم من شنیدهام که جد شما رسول خدا در مجلس خیف(که در منا هست خیلی هم نماز خواندن در آن ثواب دارد) سه تا نصیحت کرد و فرموده: هر مسلمانی باید این سه ویژگی را داشته باشد یک مطلبی آنجا فرموده من یادم نیست شما که پسر پیغمبر هستی بفرمایید من این حدیث را از زبان شما بشنویم؛ آقا فرمودند من دارم جایی می روم مرکبم آماده است میخواهم بروم جایی، گفت آقا نه نمیشود از دستم در میرود همین الان مطرح بفرمایید آقا فرمود قلم و کاغذ داری یادداشت کنی؟ گفت بله، قلم و کاغذ گرفت آقا فرمودند جدم رسول خدا در مسجد خیف فرمودند:
مسلمان به سه چیز نباید خیانت کند باید اینها را داشته باشد: اخلاص العمل بالله، یکی عملش برای خدا خالص باشد النصیحة جماعته المسلمین، خیرخواه امام و پیشوا باشد و لزوم الجماعه و جماعت مسلمانان را به هم نریزد با مسلمان ها باشد سفارش کرد به اخلاص برای خدا، خیرخواهی برای امام و همراهی با جمعیت مسلمان ها.
گفت آقا خیلی ممنون حدیث را نوشت آقا خداحافظی کرد رفت رفیقش که همراهش بود گفت نوشتی حدیث را؟ گفت بله، فهمیدی به تو می گوید امام، عملاً به تو گفت تو اینها را نداری تو که از جمعیت مسلمانان جدایی تو که امامت امام صادق را قبول نداری خواست به تو بگوید تو فاقد این صفات هستی، گفت عجب حدیث را پاره کرد و پاشید روی زمین. این آدم جلوی امام قلم و کاغذ بیاور جعلت فداک دورت بگردم روایت را می نویسد آقا که می رود پاره می کند، این یک گروه هستند.
♦️گروه دوم، خیلی روایت زیبایی هست فرمود: یک گروه برعکس آن هستند اولی ها آشکار ما را دوست داشتند مخفیانه نه، گروه دوم وطَبَقَةٌ يُحِبّونا یک گروهی ما را دوست دارند فِي السِّرِّ توی دلشان واقعاً ما را می خواهند اما ولَم يُحِبّونا فِيالعَلانِيَةِ آشکارا هزینه حاضر نیستند برای ما بکنند دوست دارند اما دوستی مخفی، فَهُمُ الصَّوّامونَ بِالنَّهارِ، اهل روزه هستند، القَوّامونَ بِاللَّيلِ شب ها نماز شب می خوانند تَرى أثَرَ الرَّهبانِيَّةِ في وُجُوهِهِم ، راهب و متدین هستند اما شمشیر برای ما نمی زنند.
این را شاید نشنیده باشید یک گروهی هستند به نام اصحاب عبدالله ابن مسعود، عبدالله ابن مسعود قبل از کربلا از دنیا رفت نبوده در جریان کربلا منتها ایشان صاحب یک مکتب قرائتی هست خودش از قاریان قرآن بوده گروهی که شاگردانش بودند و پیروانش بودند به اینها میگویند اصحاب عبدالله بن مسعود. یکیشان ربیع ابن خثیم انقدر متدین هست که حرف دنیایی نمی زد نگاه به هیچ صحنه دنیا نمی کرد تمام عمرش در صفین با آقا امیرالمومنین گفت سختم هست با سپاه معاویه بجنگم اینها مسلمان هستند، من را معاف کنید، که رفت سر مرز تمام عمرش را به نماز و روزه گذرانده اهل بیت را هم دوست دارد اما حاضر نیست کمک کند شمشیر بزند. وقتی خبر شهادت امام حسین را بهش دادند دو سه تا جمله گفت:
♦️ اگر پیغمبر خدا بود این سرهای بریده را می بوسید.
♦️ یکی هم آیه ۴۶ سوره زمر را خواند فاطرُ السماوات و الارض...
♦️ و یکی هم یک نفر بهش گفت ربیع بالاخره امام حسین را کشتند تو حرف حسابت چی هست؟ گفت: الی الله ایابهم و علی الله حسابهم، خود خدا ان شالله حسابرسی خواهد کرد همه می رویم پیش خدا ایاب یعنی بازگشت بازگشت ما پیش خداست حساب ما را هم. این دوستدار اهل بیت بودن فایده ندارد شمشیر نمیزند کمک نمی کند.
القمة ابن قیس انقدر قشنگ قرآن می خواند که هر وقت می خواند عبدالله بن مسعود که خودش قاری بود مجذوب میشد. هر ۵ روز یکبار یک ختم قرآن میکرد و از کسانی هست که آثار سجده بر پیشانی اش بود و علاقهمند به اهل بیت بود. ایشان تو کربلا زنده بود سال ۶۲ از دنیا رفت کربلا سال ۶۱ بود چقدر بعضی ها کم توفیق هستند این هم مشغول عبادت و بندگی خدا بود خبر شهادت امام حسین را شنید عکس العملی نشان نداد.
فرمود شیعیان ما سه دسته هستند
یک عده به ظاهر ما را دوست دارند در آشکارا هست،
یک عده به قلب ما را دوست دارند اما به ظاهر حاضر نیستند یاری کنند
♦️ اما طبقه سوم طَبَقَةٌ يُحِبّونا کسانی که مرا دوست دارند فِي السِّرِّ والعَلانِيَةِ هم آشکار هم مخفی هُمُ النَّمَطُ الأَعلى اینها میشوند اعلا می شوند عالی که واقعاً ما را دوست دارند. میثم تمار از اینها است.
یک عده دور هم ایستاده بودند داشتند صحبت می کردند حبیب بن مظاهر سوار اسب بود میثم تمار هم سوار اسب بود این دوتا رسیدند به همدیگر اسبشان مقابل همدیگر بود حبیب بن مظاهر رو کرد به میثم تمار گفت: میثم می بینمت که یک روزی تو را به دار می کشند در خانه عمر بن حریث و آنجا در راه محبت به امیرالمومنین علیه السلام کشته می شوی؛ میثم علم منایا می دانست به مختار هم چیزهایی گفت، گفت پیروز می شوی مطالبی را می دانست که خبر داشت به حبیب بن مظاهر گفت: حبیب خبر از مرگ من میدهی من میبینم که یک روز سرت بالای نیزه وارد کوفه می شود و در راه محبت حسین شهید می شوی.
مردم خیلی تعجب کردند این چه میگوید آن چه می گوید؟ الان ما باهم حرف بزنیم خبر از نحوه مرگ همدیگر بدهیم تعجب میکنند چون آدم خبر ندارد چه جوری می میرد. همین طور که اینها رفتند یک وقت رُشید هجری رسید گفتم: رشید جایت خالی بود دو نفر اینجا دروغ هایی می گفتند یکی به آن می گفت تو اینطور کشته می شوی گفت کی بودند؟گفت: یکی حبیب یکی هم میثم. گفت عجب من هم خبر دارم از این ها کسی که سر حبیب را میآورد کوفه برای صد درهم میآورد. گفتند انتَ اَکذبُ منهم، تو از آنها دروغگوتری. آمدیم شکایت آنها رابه تو کنیم تو آمدی ریزتر خبر میدهی.
آقا امام باقر فرمود رشید هجری از غیب خبر داشت.اینها دسته ی سوم هستند میثم تمار حبیب بن مظاهر رشید هجری و کسانی که نمونه هایشان را در کربلا می بینید.
من امشب احوالات اصحاب امام حسین را دیدم خیلی از این ها مظلوم هستند اسمی از آنها دیده نمی شود.
آقایی به نام جابر بن حجاج اسمشان جزو شهدای کربلا هست این آدم چطور آمده باشد کربلا خوبهست؟ اهل کوفه بود کوفه هم محاصره هست حبیب بن مظاهر شبانه آمد مسلم بن عوسجه شبانه آمد ولی کوفه رسماً محاصره است . جابر آمد جزو لشکر عمر، به عنوان سپاهشان. گفت: کجا میروید؟ گفتند کربلا گفت من هم قاطی شما می آیم وقتی قاطی لشکر عمرسعد باشد کاریش ندارند خیلی راحت می آید. به سرزمین کربلا که رسید گفت خداحافظ شما بروم خدمت امام حسین. گفت من با این حیله آمدم. مومن کیِّز هست یکی از صفاتش زرنگی است من به این شیوه خودم را به شما رساندم. این از یاران امام حسین هست.
شخصیت دیگری هست به نام سوید ابن عمر اسمش را کمتر شنیده ایم حسین را بشناسید یارانش را بشناسید. ما شنیدیم بعد از امام حسین کسی شهید نشده ولی تاریخ ایران میگوید این سوید ابن عمر مجروح شد افتاد میان کشتهها از هوش رفت قبل از ظهر عاشورا افتاد تاریخ نقل میکند یک وقت به هوش آمد دید سر و صدا هست، الله اکبر می گویند قتل الحسین قتل الحسین، حسین کشته شد یعنی زمانی به هوش آمد که اباعبدالله کشته شد به شهادت رسید یک سکّینی گذاشته بود داخل پوتینش سکّین یعنی چاقو، این را گرفت حمله کرد و چند نفر از کسانی که دیگر حالت جنگ نداشتند چون جنگ تمام شده بود به درک واصل کرد و بعد از شهادت امام حسین به شهادت رسید، مجروح کربلا بود که بعد به شهادت رسید اینها از طبقه سوم هستند.
جمله ای که می خواهم نتیجه بگیرم عزیزان، که این شب ها به نام امام حسین جمع می شوید ما امروز چه وظیفه ای داریم؟ اینهایی که تا اینجا گفتیم تاریخ بود کی چکار کرد کی تنها گذاشت کی آمد کی نیامد تفکرشان چه بود؟ امروز به ما بگویید وظیفه من جوان و وظیفه من مسلمان و وظیفه مایی که در این مجلس با این شکوه جمع شدیم چی هست؟
یک حدیث برایتان بخوانم که در این حدیث امام عسگری فرمود: هرکسی شیعه علی هست باید این خصوصیات را داشته باشد این حدیث بسیار ارزشمندی هست از فرزند رسول خدا این روایت زیبا نقل شده . ۳ مرتبه در این روایت کلمه شیعهُ علی آمده پیروان امیرالمومنین پیروان مکتب ولایت و غدیر پیروان خط رسالت این حدیث را عنایت بفرمایید امام عسکری فرمودند: شِيعَةُ عليٍّ عليه السلام هُمُ الذينَ لا يُبالُونَ في سَبيلِ اللّه ِ أ وَقَعَ المَوتُ علَيهِم أو وَقَعُوا عَلَى المَوتِ.
♦️ نخستین ویژگی شیعیان امیرالمومنین این هست که از مرگ نمی ترسند مرگ بیاید سراغشان یا اینها بروند سراغ مرگ، بعضی ها مرگ به سراغشان می آید بعضی ها مثل رزمنده های ما می رفتند جبهه خودشان میروند سراغ مرگ. شیعیان علی امیرالمومنین شجاع هستند از مرگ نمی هراسند این خصوصیت اول هست.
♦️ دوم شِيعَةُ عَليٍّ عليه السلام هُمُ الذينَ يُؤثِرُونَ إخوانَهُم على أنفُسِهِم و لَو كانَ بِهِم خَصاصَةٌ؛ پیروان امیرالمومنین برادرانشان را بر خودشان ترجیح می دادند اینطوری هستیم یا نه؟
یک کسی آمد خدمت امام صادق گفت: من از پیش یکی از شیعیان شما می آیم آقا فرمودند کجا هستند؟ گفت فلان منطقه آقا فرمود: اغنیای آنها به فقرایشان کمک میکنند دستگیری از درماندگانشان می کنند بار از روی دوش هم بر میدارند؟ عرض کرد نه آقا اینطوری نیستند، فرمو: اینها شیعیان ما نیستند. دومین ویژگی شیعه، امام عسگری فرمود این هست که برادرانشان را بر خودشان ترجیح میدهند اگر مجلس جا ندارد جا می دهند اگر در خیابان ماشین حرکت می کند میدان می دهند اگر کمک می خواهند همسایه و فامیل کمک کنند حس نوع دوستی دارند.
عزیزان ما باید اینها را از این جلسات درس بگیریم استفاده کنیم شیعیان امیرالمومنین نترس هستند و دوم اینکه نوع دوست هستند سوم و چهارمی اش دقیق هست خدا کند این طوری باشیم.
♦️ سوم فرمود: هُمُ الذينَ لا يَراهُمُ اللّه ُ حيثُ نَهاهُم ؛ شیعیان علی کسانی هستند آنجایی که خدا نهی کرده آنها را نمی بیند. شما یک وقت در خانه پدر به بچه می گوید سر این کمد نرو، در کیفم را باز نکن، دفترچه خاطراتم را باز نکن، این پاکتی که مهر کردن وصیت نامه من هست هیچ کس بازش نکند، هر کسی یک رمز و رازی در زندگیش دارد اگر پدر به بچه اش گفت بالای این کمد نرو اینجا محل نهی هست پاکت را باز نکن سر کیف من نرو این محل نهی هست اگر یک روز آمد بچه را سر کمد دید ناراحت می شود یا نه؟ من بهت نگفتم نرو مگر نگفتم باز نکن کیف را؟
امام عسکری فرمود سومین ویژگی شیعه این هست: جایی که خدا نهی کرده آنها را نبیند می دانید یعنی چه؟ خدا از خلوت با نامحرم نهی کرده اگر تو را آنجا دید همان هست که بچه را جلوی کمدی که گفته سرش نرو ببیند آنجا که نهی کرده تو را نبیند. خدا فرمود غیبت نکنید اگر تو را در مجلس غیبت دیده که نهی کرده اگر خلوت با نامحرم دید جایی دیده که نهی کرده اگر با موسیقی حرام در ماشین دید، الان بعضی ها متاسفانه این تفکر جا افتاده که وسیله نقلیه خانه ی شخصی هست این طور نیست روسری در ماشین برمی دارند در جادهها نیروی انتظامی موظف هستند جلوی آنها را بگیرند ماشین خانه شخصی نیست صدتا ماشین از بغلش رد می شود یک خانم حق ندارد روسری اش را بردارد عین پارک و خیابان هست باید مراعات شود چون شخصی نیست. اگر شما را جایی دید که موسیقی گوش می دهید از موسیقی نهی کرده پس تو را جایی دیده که نهیت کرده. یک معیاری دست آدم میآید جایی که خدا نهی کرده است ما را نبیند.
♦️ چهارم فرمود جایی که امر کرده شما را ببیند، کجا خدا امر کرده باشیم؟ گفت در مسجد باشید در زیارتگاه ها باشید در مجالس اباعبدالله باشید الان شمایی که اینجا هستید محل امر خدا هست، چون خدا خواسته حسین بزرگ باشد خدا خواسته عزای حسین برپا شود اما همین الان اگر یک عده توی جلسهای باشند که خدا نهی کرده شاخص این هست، شیعه علی را آنجایی که خدا امر کرده پیدایش کنید هر وقت سراغش را بگیری برو ببین خدا کجا امر کرده آنجا هست و هر جا که خدا نهی کرده نمی بینی اش. ائمه ما روی این مسئله خیلی حساس بودند.
یکی از منصوبین به امام صادق شراب می خورد یک وقت آمد خدمت امام صادق یک کاری داشت با آقا، آقا بهش فرمود می دانی کار زشت را هر کسی انجام دهد زشت هست هر کس در این عالم شراب بخورد زشت است ولی از شماها زشت تر هست چون پیرو ما هستید! شیعه ما هستید! الْقَبِيحَ مِنْ كُلِّ أَحَدٍ قَبِيحٌ وَ إِنَّهُ مِنْكَ أَقْبَحُ، چون منسوب به ما هستید چون لباس حسینی تنتان هست چون نامتان علی حسین و حسن هست نام اهل بیت است برای شما زشت تر هست.
ابابصیر درس می داد به بعضی از خانم ها، سر کلاس یک روز خسته شد کثرت درس و کثرت بحث گفت یک شوخی کنیم خانمها بخندند ما هم بخندیم یک شوخی کرد با خانم ها شوخی که جایش نبود با همین یک شوخی یک پیامک شروع می شود با یک نگاه شروع می شود با یک زنگ و تلفن شروع می شود اما معلوم نیست به کجا ختم می شود؟ جلوی زمینه گناه را باید گرفت نباید این موبایل تبدیل شود به وسیله ارتباط نامشروع جذب قلوب حرام. تا آمد خدمت امام صادق ، امام فرمود: ابابصیر حواست را جمع کن شنیده ام تو کلاس خانم ها مزاح کردی شوخی کردی که پسندیده نبود شیطان از همینجا وارد میشود شیطان هر کسی را میگردد نقطه ضعف هر کسی را پیدا کند نقطه ضعف یکی زننامحرم هست نقطه ضعف یکی موسیقی است نقطه ضعف یکی رفاقت های ناپسند است نقطه ضعف یک کسی کبرش هست نقطه ضعف کسی مال هست می گردد و کارش این هست، آتِيَنَّهُمْ مِنْ بَيْنِ أَيْدِيهِمْ از همه ضعف میگیرد نقطه ضعف ها را پیدا کند.
♦️صفت آخر : هم الذينَ يَقتَدُونَ بِعليٍّ عليه السلام في إكرامِ إخوانِهِمُ المُؤمنينَ، پیروان امیرالمومنین و علی اقتدا می کنند در اکرام و تکریم مردم.
یک نتیجه گیری کنم و یک جمع بندی: من امروز خدمت حضرت آیت الله مکارم بودم گزارش این جلسه را دادم به ایشان گفت من خبر دارم و اظهار خوشحالی کرد و گفت این همه جوان در یک مجلسی ، قدردانی و تقدیر میخواهد تشکر می خواهد با این همه هجمه دشمن.
امشب شب سوم محرم هست اوایل محرم هست ما یادمان هست قبلاً پنجم ششم مجلس پر می شد، این عظمت این شکوه اگر نتوانیم از این جلسه یک برداشت اعتقادی کنیم صرفاً یک حضور اجتماعی باشد یک تظاهرات مردمی باشد که نیست باید یک تحولی باشد. چرا ویژگی های اصحاب امام حسین را شروع کردم به گفتن؟ دیشب بصیرت و امشب ولایت مداری را گفتم برای اینکه ما همش نخواهیم قهرمان سازی کنیم نه، ببینیم این ها چطور قهرمان شدند؟ اینها که قهرمان به دنیا نیامدند، زهیر اصلاً سابقه قهرمانی ندارد و سابقه قهرمانی ندارد چرا به این قهرمانی در کربلا رسیدند که امام حسین بفرماید لا أَعْلَمُ أَصْحاباً أَوْفی ، وَلا خَيْراً مِنْ أَصْحابي، ما هم رنگ و بوی این اصحاب و یاران را به خودمان بگیریم.
چند جمله هم ذکر مصیبت کنم
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَبا عَبْدِ اللَّهِ وَ عَلَى الْاَرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِنائکَ عَلَیْکَ مِنّى سَلامُ اللَّهِ اَبَداً ما بَقیتُ وَ بَقِىَ اللَّیْلُ وَالنَّهارُ وَ لا جَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لزیارتکم.
خودتان را همه در کربلا ببینید اینگونه سلام بدهید: اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَيْنِ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَيْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَيْنِ.
آری اصحاب حسین با وفا بودند یکی از این اصحاب حبیب بن مظاهر است. انشالله کربلا خدا به شما توفیق بدهد مشرف شوید قبر او جدای از قبر اصحاب هست روی قبرش کلماتی نوشتند از امام حسین من هر وقت می روم کربلا کنار قبر حبیب این جملات را می خوانم. میگویند تو پیرو ولایت بودی از آقا بخواهید ما را هم پیرو ولایت قرار دهد نسل ما و فرزندان ما را پیرو ولایت قرار دهد.
عاشق امام حسین بود با زحمت با حرکت شبانه خودش را رسانده به قافله ی حسینی در کربلا با مسلم بن عوسجه آمده، حبیب شهید نماز است.
ظهر عاشورا می دانید چند تا از اصحاب قبل از ظهر شهید شدند ۸،۹ نفر از اصحاب امام حسین و بنی هاشم نماز خواندند و بعد از اذان ظهر شهید شدند اما خود حبیب شهید اذان ظهر کربلا است لحظه ای که نانجیب آمد گفت: حسین نمازت قبول نیست، حبیب غیرتمند شمشیر به دست گرفت: نانجیب ها نماز حسین قبول نیست؟ حسین نماز مجسم است حسین صلاة مجسم است حمله کرد و خودش را معرفی کرد انا حبیب و ابی المظاهر، حبیبم پسر مظاهرم با شما می جنگم من در راه دین دفاع می کنم وقتی روی زمین افتاد روز عاشورا ابا عبدالله بالای سر همه شهدا نیامد چهل و خورده ای شهید در نبرد نخستین شهید شدند و فرصت نشد امام بیاید. در نبرد تن به تن هم این تعدادی که شهید شدند و ابا عبدالله بالای سر ۸،۹ نفرشان آمد یکی از اینها حبیب ابن مظاهر بود.
پیرمردی که در اندیشه جوان است حبیب
خدا ان شالله مثل حبیب ما را عاقبت به خیر کند.
اباعبدالله آمد سر حبیب را به دامن گرفت صدا زد للّه درُّکَ یا حبیب، خدا خیرت بدهد حبیب تو فاضل بودی در یک شب ختم قران می کردی. با قرآن انس داشته باشید با قرآن مرتبط باشید نشست کنار بدن حبیب اباعبدالله اشک ریخت وقتی هم سر حبیب از بدن جدا شد چون صحابی هست آدم معروف از بنی اسد بود خیلی ها دعوا می کردند سر حبیب را ببرند بلاخره نصیب یک کسی شد میگوید من سر حبیب را گرفتم با خودم بیاورم کوفه دروازه ی کوفه دیدم یک نوجوانی خیره خیره به این سر نگاه می کند، خیلی دقت می کند تماشا میکند صدا زدم نوجوان سرهای زیادی همراه ماست تو چرا به این سر خیره شده ای؟ گفت آقا این سر بابای من حبیب هست من فرزند حبیبم می شود سر را به من بدهید؟ گفتم نه صد درهم جایزه تعیین کردند. سر را نداد و حرکت کرد به طرف دربار ابن زیاد.
شب سوم رسم هست بین مداحان نامی از دختر اباعبدالله در شام می برند. من می خواهم بگویم فرزند حبیب تقاضای سر کردی سربه تو ندادند، اما نازدانه حسین تقاضای سر نکرد تقاضای بابا کرد یک وقت نگاه کرد رگ های سر بریده اباعبدالله سر غرق خون اباعبدالله؛ کاش چشمانم کور بود سرت را اینگونه خونآلود نمی دیدم. یک بچه ۳،۴ ساله مگر چقدر ظرفیت دارد بچه های شهدا را دیدید با عکس شهید چه می کنند؟
دستهای کوچکش را آورد سر را توی دامن گذاشت بابا به مهمانی دختر خوش آمدی لب ها را روی صورت بابا گذاشت...