قال الله تبارک و تعالی: مِنَ المُؤمِنينَ رِجالٌ صَدَقوا ما عاهَدُوا اللَّهَ عَلَيهِ ۖ فَمِنهُم مَن قَضىٰ نَحبَهُ وَمِنهُم مَن يَنتَظِرُ ۖ وَما بَدَّلوا تَبديلًا.
شب هشتم ماه محرم است بین اهل منبر و مدح مشهور آن است که شب و روز هشتم را یاد و نامی از علی اکبر جوان آن رشید اباعبدالله علیه السلام داشتا باشند. گرچه حالا این نص و روایت و آیه نیست اما احترام هست، شهرت خوبی هست که شب و روز هشتم را از علی اکبر علیه السلام یاد می کنند. علی اکبر جوان رشیدی هست با بصیرت با آگاهی با خلق و خوی نبوی با استواری با ثبات قدم و کربلا اصولاً آوردگاه جوانان بسیار رشید و قابل تاملی هست.
عبدالله ابن مسلم بن عقیل برادران ابوالفضل العباس و خود آن حضرت جوانان و نوجوانانی میان اصحاب که شاید بخش عمدهای از لشکر کربلا را، بخش قابل توجهی را نوجوانان و جوانان تشکیل میدهند. ما بحثمان در این دهه اینجا راجع به ویژگی های یاران امام حسین هست امشب را می خواهم اختصاصاً راجع به جوان و جوانی صحبت کنم چون قالب جلسه ما هم نوجوانان و جوانان هستند خانواده ها هم که ما را می بینند آنها هم غالباً بیشترین نگرانیشان فرزندانشان هست.
دشمن هم امروز روی همین موضوع و روی همین گروه دست گذاشته. اگر جبهه و جنگی بود جوانان اداره کردن اگر نقطه مقابلش دشمن فتنه ای به پا کرد آن هم از جوانان استفاده کرد. اگر عده ای را به مسیر انحراف کشاندند در گروه های مقابل دین و نظام قرار دادند که امروز هم هنوز بقایا و باقیمانده هایشان در عراق معضل شدند و هم برای نظام عراق و هم برای آمریکایی های در عراق گروه منافقین شاکله اولیه شان و آغاز انقلاب را از همین جوان ها جذب کردند، با جلسات تفسیر با بیان اعتقادات التقاطی و متحجرانه در هر دو جبهه دوست و دشمن. آنچه که باعث پیشرفتشان بوده جوان ها بودند.
به قول یک آقایی تعبیر قشنگی دارد از جوان خیلی زیباست، این تعبیر میگوید: جوانی دوران اسیری و امیری هست دوران بیماری و بیداری است دوران عسر و یسر، دوران نعمت و نقمت، اینها واژه های متضاد هست چطور می شود جوانی دوره هر دو تای اینها باشد؟
اگر جوان خودبین شد خدا فراموش شد دوران اسیری است، دوران بیماری است دوران عسر و نقمت است. اگر خدابین شد دوران امیری، دوران بیداری و یسر هست و دوران نعمت هست. این سن میتواند عسر و یسر باشد جوان در آسایش یا در سختی و فشار روحی باشد میتواند در عنفوان جوانی در نعمت و یا میتواند در نقمت باشد. جوانی که بهترین ایام را در اعتیاد در فساد و بیتقوایی سر می کند این نقمت هست. جوانی که این دوران را در راه بندگی خدا در راه اصلاح نفس طی می کند دوران نعمت هست. پس عمر جوان می تواند نعمت و نقمت باشد جوانی که افسردگی نگرانی ترک دین و بهمریختگی و آشفتگی روحی دارد دوران بیماری است جوانی که در این سن اضطراب دارد دوران بیماری هست. تعبیر قشنگی هست امیری و اسیری هست، بیماری و بیداری است و یسر و عسر هست، نعمت و نقمت است. طوفان عواطف کانون احساسات کانون غرایز تخیلات آرزوها اوهام لذات.
در روایت داریم دو چیز غالباً مردم قدرش را نمی دانند وقتی از دست دادند متوجه می شوند به جایگاه دو چیز توجه ندارند: شَيْئَانِ لاَ يَعْرِفُ فَضْلَهُمَا إِلاَّ مَنْ فَقَدَهُمَا اَلشَّبَابُ وَ اَلْعَافِيَةُ؛ دو تا چیز هست تا کسی از دست ندهد نمیفهمد یعنی چی؟
یکی جوانی هست
یکی عافیت و سلامت.
شما اگر به مراکز شیمی درمانی مراکز دیالیز در مراکز بیمارستانی و بستریان در روی تخت قطع نخاعی ها اینهایی که عافیت را از دست دادند یا خطری در سلامتشان هست سر بزنید او می تواند بگوید عافیت یعنی چی؟ پیری که جوانی اش را خوب سر نکرده می تواند بگوید جوان یعنی چی؟ آنکه از دست داده قدرش را می داند ولی چه فایده دیگر بر نمی گردد یکی عافیت هست و یکی جوانی.
عزیزانی که در شب هشتم کنار شهدای جوان اغلب، این شهدا جوان هستند کنار مقبره شهدا نشستید من ۵ توصیه امشب دارم فهرست وار می گویم، برای اینکه جوانی نعمت شود نه نقمت، جوانی دوران بیداری بشود نه بیماری توصیهها را فهرست وار میگویم اگر چه فرصت بود چند شب روی آن صحبت می کردیم، لذا این پنج توصیه مرا عنایت کنید.
♦️نخستین توصیه برای بهره وری از دوران جوانی توصیه به کنترل احساسات و غرایز است. جوان کانون غرایز و شهوت است غضب، خودبینی، آمال و آرزو مثل سیل هست اگر سد عقل و خرد اگر سد دین جلوی آن زده نشود خیلی خطرناک است.
دوتا حدیث برایتان بخوانم، فرمود: مَنْ غَلَبَ عَقْلُهُ هَوَاهُ أَفْلَحَ، هر کسی که عقلش بر هوای نفسش غلبه کند رستگار می شود. مردم دو دسته هستند یا مفتضح یا مفلح آن که حاکمیت شهوت و هوای نفس را به عقل می دهد می شود مفلح، آن که حاکمیت اینها را به هوای نفس می دهد مفتضح میشود.
روایت داریم جوانی که شهوتش را کنترل کند ، با این وضعیت جامعه با این شبکه های اینترنتی شبکه های ماهواره ای این سهولت در اختیار گذاشتن صحنه های مهیج، عدم رعایت حجاب توسط بعضی ها نداهای مخالف که گاهی از طرف بانوان در جامعه مشاهده میشود برای جوانان سخت هست.
اما جوان می دانی تو را به مقام فرشته می رساند؟ حدیث قدسی هست أيُّهَا الشّابُّ التّارِكُ شَهوَتَهُ، ای جوانی که شهوتت را ترک کردی به خاطر خدا، أنتَ عِندي كَبَعضِ مَلائِكَتي، تو جوان که به خاطر خدا شهوت حرام را کنار گذاشتی،نگذاشتی تا به معصیت بیفتی به خود ارضایی و حرام بیفتی به رابطه خیابانی بیفتی سخت هست و کنترل کردی غرایزت را، شرایط ازدواج هم برایت فراهم نبود نوجوان بودی وضع پدرت مناسب نبود شرایط اقتصادی و شغلی اش نگذاشت اما علیرغم همه این سختی ها با جایگزینی مناسب با ورزش با دوری از صحنه های محرک نگذاشتی شهوتت از راه حرام ارضا شود تو مثل بعضی از فرشته های من هستی.
ببینید که چقدر مهم هست خیلی حواس باید جمع باشد.
یک آقایی آمد مکه زمان پیامبر با یک دختر جوانی که همراهش بود دختر جوان مراعات پوشش را نکرده بود، خانواده هایی که چادری هستید چرا دخترانتان مانتویی می شوند؟ دخترانتان حجاب را کنار میگذارند و شما بی تفاوتی میکنید؟ حجاب در زن باعث می شود متعرض نشوند به او ، چیزی بهش نگویند دنبال نکنند. البته نمیخواهم بگویم این مجوز هست اگر همه جامعه هم بی حجاب شوند انقدر باید فرهنگ بالا برود که امنیت در جامعه باشد. شما در کشور اروپایی نمی بینید کسی به زن بد حجاب یا بی حجاب متعرض بشود فرهنگ باید اصلاح شود اما آنجا هم گرفتاریها هست.
شما کتاب مایکل کوک را ببینید نویسنده امریکایی کتابی نوشته به نام امر به معروف و نهی از منکر، مسلمان نیست ، امر به معروف و نهی از منکر یک اصطلاح اسلامی است باید مرجع و عالم دینی بنویسد، اما مایکل کوک یک نویسنده غیر مسلمان میگوید انگیزه اینکه این کتاب را نوشتم این بود: یک روز در ایستگاه قطار شیکاگو دیدم جوان مستی حمله ور شد به دختر جوانی با چاقو متعرض شد و با تهدید، هیچ کس هم عکس العمل نشان نداد همه نگاه می کردند رد می شدند جوان در کمال مصونیت این جنایت را مرتکب شد و میگوید من به ذهنم رسید آیا در دین ما در مذاهب برای همچین چیزی تعریفی نیست که اگر یک دختر جوانی را متعرض شدند کسی نباید کمک کند همه باید رد بشوند بگویند به من ربطی ندارد؟ رفتم گشتم دیدم در قرآن مسلمان ها سخن از امر به معروف و نهی از منکر هست، یک تحقیق بسیار گسترده کرده ام. این کتاب ترجمه فارسی شده در آستان قدس چاپ کرده نه اینکه فقط در شیعه تحقیق کرده باشد در فرق مختلف اسلامی حتی کلامات فقهای شیعه را دیده و این کتاب را نوشته.
آقا آمد توی مکه دختر جوان همراهش یک مرتبه یکی از این افراد عرب حمله کرد به این مرد او را پرتاب کرد و دختر را از دست او در آورد به طرف خانه اش رفت، این مرد کسی بود که با خانواده اش آمد مکه کار تجاری داشته این طور او را مورد هجمه قرار دادند و فریاد زد کمک جوانها از خانه ریختند بیرون. پیمانی بود به نام حلف الفضول که پیغمبر خدا همواره افتخار می کرد به اینکه در این پیمان نامش هست و شرکت کردند. پیمان این بود عدهای با هم قرارداد بستند اگر کسی مظلومی بهش تعرض شد ازش دفاع کنند. جوانها ریختند دور خانه آن آقا و او را از خانه بیرون کشیدند و دختر جوان این مرد را از دست او نجات دادند.
من عرضم این هست چطور باعث می شود چنین اتفاقی در جامعه بیفتد؟ حالا اگر پیمانی نبود نیرویی نبود چی باعث می شود؟ این همان طوفان غرائز و شهوات است که گاهی جنگ به پا کرده در حوادث تاریخ.
یک زنی یک وقتی آمد بازار زمان پیامبر از قبیله بنی عامر یک جوان بی ادب شهوانی و مغرور که بعضی ها متاسفانه فکر نمی کنند خانواده دارند ناموس دارند، به حریم جامعه توجه ندارند. رفت از پشت سر تیغی به لباس او کشید این زن وقتی آمد بلند شود بدنش نمایان شد جوانهای بازار که یهودی ها بودند شروع کردند به خندیدن و تمسخر. جوان مسلمانی حمله کرد به این جوان یهودی شهوانی بی ادب و او را کشت. یهودی ها ریختند این جوان را کشتند توی بازار، مسلمان و یهود به جان هم افتادند درگیری و تعرض و اتفاق افتاد. همه ریشهاش چه بود؟ یک شهوترانی یک شیطنت یک خود نشان دادن.
این است که قرآن کریم می فرماید: دو چیز جامعه را به غـَی می کشد سوره مریم آیه ۵۹: فَخَلَفَ مِنْ بَعْدِهِمْ خَلْفٌ أَضاعُوا الصَّلاةَ وَ اتَّبَعُوا الشَّهَواتِ فَسَوْفَ يَلْقَوْنَ غَيًّا؛ یکی شهوترانی یکی نماز را ضایع کردن. جوانی که نماز می خواند کنترل غرایزش قوی تر هست وضو می گیرد پیش خدا می ایستد سر به سجده می گذارد یک مدیریتی در زندگیش هست. ا این دو تا را به هم عطف کرد فرمود: نماز را ضایع می کنند در آینده و تابع شهوات میشوند. آن وقت به غی و گمراهی کشیده می شوند.
توصیه اول بنده کنترل غرایز و احساسات شهوانی است. سخت هست ولی خیلی ثواب دارد. در بعضی روایات داریم ثواب ۹۹ تا صدیق دارد . می دانید صدیق که بوده؟ امیرالمومنین بوده، صدیق مومن آل یاسین. در بعضی از روایات دارد خداوند این افراد را جوان هایی که خودشان را کنترل می کنند فضیلت اینها بر مردم مثل فضیلت انبیا هست. حیف نیست؟ فضیلت ملائکه فضیلت انبیا فضیلت صدیقین. البته راهش را عرض کردم؛ زمینه اش را نگذارید فراهم شود، نگاه نکنید پای صحنه های محرک ننشینید به شهوت فکر نکنید وقت را پر کنید نگذارید زمینه ی طغیان فراهم شود. این یک توصیه.
♦️ توصیه دوم در مورد جوانی: تربیت مذهبی است. پیغمبر خدا نگاه کرد به یک عده از جوان ها فرمود وای بر اولاد آخرالزمان از پدرانشان، وَیْلٌ لِأَوْلَادِ آخِرِ الزَّمَانِ مِنْ آبَائِهِم، یکی گفت یا رسول الله من آبائهم منظورتان جوانهایی هست که پدرانشان مشرک هستند؟ فرمود نه من آبائهم المومنین؛ وای از مومن ها از بچه هایشان. دین را بهشان یاد نمی دهند . انقدری که روی نمره ریاضی و فیزیک بچه حساس هست روی رتبهکنکور بچه حساس هست روی المپیاد و نمرات درسی حساس هست روی نمازش نیست، نماز صبح خواب بماند قضایش را بخواند. نماز ظهر نخواند مسجد نرود. اینها خیلی خطرناک است.
حدیث را ببینید: أيُّما ناشٍ نَشَأَ فِي العِبادَةِ الله، نوجوانی که رشدش در عبادت باشد، أَعْطَاهُ اَللَّهُ أَجْرَ تِسْعَةٍ وَ تِسْعِينَ صِدِّيقا؛ اجر ۹۹ تا صدیق را دارد.
باز روایت داریم، فَضلُ الشّابِّ العابِدِ الَّذي تَعَبَّدَ في صِباهُ، جوانی که عبادت می کند نماز می خواند قران می خواند توبه می کند فرمود، فضل این بر پیرمرد ها و بر مسن ها كفضل المرسلين على ساير النّاس، مثل فضل پیغمبران و سایر انبیا است.
بیمار نشوی، بیدار باش. توی عسر نیفتی ها با یسر باش. اسیر هوا نشوی كَمْ مِنْ عَقْلٍ أَسِيرٍ تَحْتَ هَوَى أَمِيرٍ ، امیر باش خودت تصمیم بگیر. فرمود جوانی که در جوانی عبادت کند خدا بهش حکمت یاد می دهد. میدانید حکمت یعنی چی؟ یعنی قدرت تشخیص یعنی فهم همانی که به داوود پیامبر داد به لقمان داد. حکمت کم چیزی نیست همانی که در زیارت جامعه ائمه میگوییم: شما معدن حکمت هستید همانی که انبیا برای آن آمدند بَعَثَ فِي الأُمِّيّينَ رَسولًا مِنهُم يَتلو عَلَيهِم آياتِهِ وَيُزَكّيهِم وَيُعَلِّمُهُمُ الكِتابَ وَالحِكمَةَ.
فرمود: من احسن عبادت الله، کسی که در جوانی خوب عبادت خدا را به جا بیاورد خدا در پیری و در سن کاملی به او حکمت می دهد، قدرت فهم می دهد. شما اگر می بینید مراجع مان بالای ۹۰ سال هنوز دارد درس میدهد هنوز دارد درس های سنگین فقه و اصول را میدهد و حافظه قوی دارد توانمندی فهم و تفکر دینی دارد که یک شبه به اینجا نرسید آیت الله العظمی بهجت کنترل جوانی داشته که در ۹۰ سالگی درس خارج فقه و اصول میدهد، کنترل جوانی داشته که در سن بالا قدرت اندیشه اش محفوظ مانده و حکمت بهش میدهند.
این خیلی نکته دقیق و قابل توجهی است جوانها تربیت دینی.
یک جوانی برایتان بگویم، هشام بن حکم نشان از جحمیه هست جحمیه یکی از فرقه های انحرافی آن زمان بود. یک روز به دایی خودش گفت دایی میشود من را ببری پیش آقا امام صادق؟ ایشان از شیعه نبود امامی مذهب نبود، یا داییاش بهش گفت ببرمت خدمت امام صادق. دایی می گوید قبل از اینکه او را ببرم به امام صادق عرض کردم این منکر امامت شماست اعتقادات انحرافی دارد. آمد خدمت امام صادق چند جلسه. جلسه اول چند تا سوال کرد آقا سوال پرسید علاقمند شد، جلسه دوم آمد ، جوانها بروید پیش کارشناس شبهات تان را بپرسید عار نیست، بروید عقایدتان را عرضه کنید حمد و سوره وضو غسل و احکامتان را شبهاتتان . عبدالعظیم حسنی زانو میزد در خدمت امام هادی دینش را عرضه میکرد.
جلسه سوم عوض شد مستبصر شد اعتقادات باطلش را کنار گذاشت و به کجا رسید؟ به جایی که توی یک جلسه ای هارون الرشید به جعفر برمکی گفت دلم میخواهد متکلمین با هم بحث کنن (متکلمین کسانی بودند که در مباحث اعتقادی وارد می شدند علم اعتقادات را میگویند علم کلام حالا چرا می گویند کاری نداریم) متکلمین راجع به امامت و فضیلت علی بن ابیطالب بر خلافا یا عکسش، چون اعتقاد بعضی ها آن زمان عکس بود در بحث جانشینی پیغمبر دوست دارم همچین بحثی را بشنوم ولی می خواهم مرا نبینند من پشت پرده می نشینم تو اینها را دعوت کن با هم مناظره کنند.
جعفر برمکی رفت بزرگان فرقه های آن زمان را جمع کرد هشام بن حکم را هم دعوت کرد کاری کرده در آن جلسه چقدر زیبا در اثبات برتری امیرالمومنین علیه السلام بر دیگران از قرآن از حدیث بحث کرد، بحث کرد خودش می گوید یک وقت دیدم پرده دارد تکان می خورد فهمیدم هارون پشت پرده هست فوراً جلسه را ترک کرد سوار بر اسب شد و رفت که هارون وقتی از پشت پرده آمد بیرون گفت زبان این آدم از هزار تا شمشیر برای من خطرناک تر است این را بگیرید اعدامش کنید. نیروهایش را فرستاد دنبالش که دستگیرش کنند منتها هشام زرنگ تر از این حرفها بود از آن جلسه رفت. این جوان کم سن و سال البته زمان هارون الرشید دیگر سنش بالا آمده بود اما زمان امام صادق آقا او را بالای جلسه جا می داد در مناظرات کلامی با ابوشاکر با روسای مذاهب، این آدم اولش اینطور نبوده تربیت شده ساخته شده. خیلی مهم هست حتی ساختار وراثتی را تربیت می تواند تغییر دهد.
پسر یزید معاویة بن یزید پدرش یزید هست مادرش معلوم هست کی هست لقمه معلوم هست چی هست تو چه خانه ای رشد کرده وقتی پدرش یزید که سه سال و نیم حکومت کرد و قبل از قیام مختار به درک واصل شد، وقتی که از دنیا رفت معاویه آمد سر قدرت چهل روز بر اریکه قدرت ماند یک روز اعلام کرد مردم را توی مسجد جمع کنید مردم توی مسجد جمع شدند در شهرشان شهر امویان شهر کانون تبلیغات ضد امیرالمومنین رفت بر منبر گفت: مردم جدم معاویه اشتباه کرد خلافت حق علی بن ابیطالب بود، پدرم یزید اشتباه کرد قتل حسین اشتباه بود حرمت اهل بیت شکستن اشتباه بود این حرفها را میزند پسر یزید.
مادرش بلند شد از پای منبر گفت کاش سقط شده بودی به دنیا نمی آمدی که امروز این طور دودمان ما را به باد نمی دادی! گفت مادر کاش همینی که می گویی بود اما ننگ پسر یزید بودن را با خودم نمی کشیدم امد پایین البته همان شب از دنیا رفت که نوشتند مسمومش کردند و الا سالم بود چیزیش نبود او را کشتند علت مرگش در تاریخ مخفی هست و نوشتند همان شب بعد از این سخنرانی او را مسموم کردند که ادامه حیات ندهد و بر بدنش مروان خبیث نماز خواند چون کسی که بر بدن خلیفه نماز می خواند خلیفه بود ۲،۳ نفر آمدند بخوانند ولید آمد یکی دیگر آمد مروان همه را کنار زد خودش ایستاد نماز خواند و حکومت از یزید به مروان و آل مروان لعنت الله علیهما رسید.
کانون این تربیت کانون این تغییر چه بود؟ خدا رحمت کند مرحوم آقای فلسفی را دو جلد کتاب دارد به نام جوانی قشنگ بحث کرده ایشان این قصه را که مینویسد میگوید بعد از مرگ معاویه صغیر رفتند تحقیق کردند دیدند یک معلمی داشته این معلم شیعه بوده علاقه مند به اهل بیت بوده فرزند یزید را اینطور بار میآورد و تربیتش میکند.
این نکته دومی که می خواستم عرض کنم کنترل تربیت مذهبی.
بیشترین بیعت کنندگان با پیامبر جوان ها بودند همین اشکال را ابوسفیان گرفت وقتی که پیامبر مبعوث شد گفت: افسد شباننا؛ این پیامبر جوان های ما را از ما گرفت.
توی یک خانه می دیدی جوان، عوان بن سعید سن و سالی ندارد نوجوان هست دوتا برادرانش در جنگ با پیغمبر کشته شدند پدرش از مشرکین سرسخت نگهبان بتخانه هست بت ها را مواظبت می کند. اما این جوان رفت در دیر یک راهبی، راهبه مسیحی آدم صادقی بود با او گفتگو کرد: یک کسی مبعوث شده بین ما میگوید من پیغمبرم، راهب گفت علامت هایش را بگو؛ گفت این هست این هست این هست علامت هایش را گفت، گفت: خود پیغمبر آخرالزمان هست. عوان بن سعید آمد علیرغم اینکه پدر مشرک هست برادرانش در جنگ با مسلمان ها کشته شدند شهادتین را گفت و پیغمبر هم بعداً استانداری بحرین را به او واگذار کرد. تاریخ هم نگاه کنید یکی از مدافعین امیرالمومنین در سقیفه و از مخالفین جریان خلافت ایستاد دفاع کرد همین عوان بن سعید بود. اینقدر تربیت در جوانی مهم هست این دومین توصیه بنده.
♦️ سومین توصیه خلاصه تر می گویم، جوان باید تفریح داشته باشد غیر جوان هم باید داشته باشد ولی جوان بیشتر. ولی آیا اعتیاد، سیگار به لب گرفتن، آیا دنبال تمسخر دیگران بودن، آیا سوژههای کوچه و خیابانی پیدا کردن، آیا پیامک های عشقی و نادرست دادن این تفریح است؟ نه تفریح سالم.
به پیغمبر خدا گفتند یک گروهی حمله کردند به مدینه گوسفندها و دام ها را می دزدند. می ریزند دور یک خانه، خانه های آن موقع مثل حالا قفل و بست محکمی که نداشت آقول داشتند قدیمها یک مرتبه بیست سی تا گوسفند را برمیدارند فرار میکنند. حضرت فرمودند باید جلوی آن را بگیریمـ راوی میگوید لشکری فراهم شد آماده شدیم آن شبی که قرار بود اینها حمله کنند برای سرقت گوسفندان رفتیم دروازه مدینه دیدیم که نیامدند ترسیده بودند خبر بهشان رسیده بود گروه سارق نیامد. این شخص می گوید به پیغمبر گفتم یا رسول الله تا اینجا آمدیم بیا یک مسابقه بدهیم، آقا فرمودند باشد. مسابقه اسب سواری می دهیم.
پیامبر شرکت کرد مسلمان ها شرکت کردند پیغمبر هم اول شد در این مسابقه برنده شد. چه اشکالی دارد؟ دو گروه تیراندازی میکردند یک نشان گذاشته بودند یکی این طرف یکی آن طرف تیر می انداختند هر که بیشتر به هدف بزند برنده هست، پیغمبر خدا آمد احوالپرسی کردند فرمود من با این گروه مثلا الف می روم گروه دیگری نشستند که ما مسابقه نمیدهیم پیغمبر بیاید تو گروه الف معلوم هست برنده هست، پیامبر هر چه بزند به هدف می خورد.ما مسابقه نمی دهیم عقب نشینی می کنیم.
رسول خدا لبخند زد فرمود یکبار با شما مسابقه میدهم یک بار هم با شما یکبار تو گروه شما در هر دو مسابقه پیغمبر شرکت کرد البته در هر دو مسابقه شرکت کند مساوی می شوند آنها باید خودشان را نشان می دادند. خیلی از این نمونه ها داریم اینها را نگفتند برای جوان هایمان. جوان مسافرت اردوهای تفریحی سالم ورزش های پسندیده ساعتها پای اینترنت یک شب تا صبح سه ساعت چهار ساعت از این سایت به آن سایت مشکل چشم روان و اضطراب اینها را برای استفاده های علمی گذاشتند برای مقالات پژوهشی گذاشتند نگذاشتند که تو میان صدها سایت بی هدف شب را صبح کنی نماز صبح خواب بمانی مضطرب سر کلاس بیایی به هم ریخته بیایی سر درس، موبایل به تو ندادند با آن وسیله ارتباطات نادرست بشود، چقدر کانون خانواده ها را این وسایل از هم پاشیده. اینها باید کمک باشد باید وسیله رشد باشد نه طعمه انحراف. سومین توصیه من تفریح سالم است.
♦️ چهارم دوست یابی صحیح؛ عزیزان حدیث داریم سه چیز مردم را می کشد، ثَلاثٌ هُنَّ الموبِقاتُ:
یکی فَقرٌ بَعدَ غِنىً ، فقر بعد از غنا، آدم پولدار باشد بعد ورشکست شود فقیر شود سخت است خانوادهای که پولدار بودند حالا ندار بشود زندان بیفتد برای خودش و خانوادهاش سخت است.
دومین چیزی که کشنده هست و ذُلٌّ بَعدَ عِزٍّ ، ذلت بعد از عزت هست، یکی امیر بوده حالا اسیر شود عزیز بوده حالا خار شود.
سوم و فَقدُ الأَحِبَّةِ، دوست نداشتن، رفیق نداشتن، رفیق خیلی خوب است ولی نه از رفیق هایی که قرآن می گوید در قیامت می گویند: يا وَيْلَتى لَيْتَنِي لَمْ أَتَّخِذْ فُلاناً خَلِيلًا.
من یک مقاله نوشتم تحت عنوان آسیب شناسی دوستی، چه آسیب هایی در دوستی هست؟ اگر دوست با دوست به هم بدگمان باشند اگر دوست به دوست خیانت کند اگر نگاه دوست به دوست نگاه شهوانی باشد اگر نگاه انتفاعی باشد؛ مجموعه این ها را جمع آوری کردم یک کتاب خوبی هم نوشته شده مجموعه دارالحدیث چاپ کرده بد نیست که مطالعه کنید به نام دوستی در قرآن و حدیث، ترجمه شده به فارسی نویسندگان این کتاب در این کتاب آداب دوستی، آفات دوستی، انواع دوست، دوست های خوب، دوست های بد، حقوق دوست به گردن دوست، همه اینها را از آیات و روایات آوردند. سی تا حق در بعضی روایات داریم که دوست به گردن دوستش دارد دوست آنچه برای خود می پسندد برای دوست پسندد بدبینی ایجاد نکند دوستی ها عامل انحراف نشود. این توصیه چهارم.
♦️ آخرین توصیه پنجم؛ جوانی سن عاداتاست، یعنی عادت می کند به بعضی اخلاق ها به بعضی از رفتارها درجوانی عادات صحیح را فرا بگیرید که بعد اگر نتوانستید ترکش کنید آن عادت عادت خوبی باشد. حدیث داریم العادَةُ طَبعٌ ثانٍ، عادت برای انسان طبیعت ثانوی می سازد و لذا بعضی ها در جوانی عادت دارند چشم چرانی کنند این در پیری هم به نامحرم نگاه می کند، در جوانی عادت به مواد مخدر پیدا می کند،در پیری هم مواد مخدر مصرف می کند، در جوانی عادت به دروغ پیدا می کند این ۷۰ ساله اش هم که بشود دروغ می گوید، زبان را عادت بدهید به صدق عَوِّد لسانک بالصدق، اصل عادات را که نمی شود کنار گذاشت یک مسئله طبیعی است. به کارهای خوب اگر جوان عادت کرد به نماز اول وقت در پیری هم نماز اول وقت عادت می کند اگر عادت کرد به راستگویی در پیری هم دروغ نمیگوید اگر عادت کرد به کنترل چشم، همسر و اولاد و خانواده دارد باز نگاه به زنهای مردم و دختر مردم نمی کند اما کسی که در جوانی عادت می کند همسر دارد خانواده دارد متاسفانه نگاهش هنوز نگاه نادرست و شهوانی هست چون عادت به چشم چرانی کرده. بحث توان جنسی نیست ممکن است ۸۰ سالش باشد عادت کرده به گناه.
این پنج توصیه ای که من امشب خدمت شما گفتم.
بیایید جوانان کربلا را ببینید چه تربیت صحیحی دارند جوانان کربلا چه عادات صحیحی در زندگیشان هست؟ ببینید علی اکبر چگونه می آید برای شهادت اصرار می ورزد؟ چگونه وقتی تو مسیر هستند انا لله و انا الیه راجعون میگوید؟ عرض می کند بابا جان مگر ما بر حق نیستیم ما از مرگ خوفی نداریم. چی این جوان را این گونه برجسته و شایسته و درخور تقدیر کرده؟ آن تقوا و ایمانش آن خلق و خو و منطقش آن شباهتش به اخلاق پیامبر، به خُلق مهم نیست علی اکبر شباهتش به پیغمبر از امام حسین هم بیشتر بوده خیلی شبیه پیغمبر هست ما زمان پیغمبر هم کسانی را داشتیم که شبیه پیغمبر بودند مثل فضل بن عباس پسر عموی پیامبر شبیه حضرت بود.
حضرت حجت هم به پیغمبر حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم، شباهت امام خلقی و اخلاقی هست. اخلاق امام زمان اخلاق نبوی هست اخلاق علی اکبر انَّک لعلی خُلُقٍ عظیم، اخلاق نبوی هست این شهید بزرگوار و اولین جوان و شهید از بنی هاشم بود که بسیاری نوشتند آغازگر نبرد بنی هاشم در آوردگاه تَف علی اکبر بود.
در مقابل پدر اجازه گرفت. جوان ها! اباعبدالله به جُون به این سادگی اجازه نداد به اسم به این سادگی اجازه نداد به هلال به این سادگی اجازه نداد، قاسم را در آغوش گرفت به زبان بهش اجازه نداد به هلال فرمود برو بیعتم را برداشتم به بچههای عقیل فرمود شما آزادید بروید. اما هیچ کجا ندارد یک همچین حرفی را به علی اکبر گفته باشد. تا آمد گفت بروم، اباعبدالله فرمود: برو زود از خودش جدایش کرد. امام جانش را هستی اش را با همه علاقهای که دارد جلوی چشمش اشک نریخت چیزی نگفت اما همین که علی پشتش را به پدر کرد برود نظر الیه نظر یائس، نگاه مایوسانه ای از پشت سر به قد و بالای علی کرد خدایا شاهد باش پسرم هستی ام... شروع کرد پشت سرش قران خواندن.
پدران شهید من امشب برای شما این روضه را می خوانم نمی دانم بچه هایتان آخرین سفری که رفتند و برگشتند یادتان هست یا نه؟ سفرهایی که ساک تو دستشان می دادید پشت سرشان آب می ریختید تا چشمتان سو داشت نگاه میکردید، جوان می رفت ماشینش را نگاه می کردید.خانوادههایی که الان کنار قبر شهدایتان نشسته اید یادتان می آید آخرین سفری که شهید شما وداع کرد و رفت چه حالی به شما دست داد؟ پدر است تمام آرزوی پدر این هست که جوانش رشد کند با تقوا باشد. جوانها خدا می داند پدر دشمن شما نیست با پدرانتان مهربان باشید پدر دشمن اولادش نیست اگر حرفی میزند اگر تندی می کند هدایتتان را میخواهد مگر می شود این قدر زحمت کشید انقدر تلاش کرده شما را به این سن و سال رسانده تو روی پدرتان نایستید عمرتان کوتاه می شود پدر را احترام کنید کم پیدا می شود خیلی کم پیدا می شود پدری خلاف صلاح پسرش را بخواهد.پدر خیرخواه اولادش هست.
یک نگاهی از پشت سر به قد و بالای علی کرد اشک در چشمان اباعبدالله حلقه زد علی رفت پنج بار به قلب دشمن حمله کرد آرایش نظامی دشمن را به هم ریخته. امام صادق با این انگشتش روی قبر علی اکبر نوشت: صلی الله علیک یا ابالحسن کنیه اش ابوالحسن هست فرزند داشته همسر داشته. امام صادق آمد کنار قبرش این گونه نوشت. پنج بار آرایش نظامی دشمن را به هم ریخت یکی از این افراد خبیث دشمن وقتی دید این جوان دارد آرایش را به هم میریزد کسی هم مقابلش نمی رود از پشت سر رفت شمشیر به فرق مبارک علی اکبر زد فرق شکافت تا روی صورت، خون صورت را گرفت نانجیب نیزه ای به پهلوی علی اکبر زد.