پنجشنبه 1 آذر 1403

                                                                                                                        


                                   

                                                                                                                                                                                                                                 

 

 

منو سخنرانی مکتوب

 قال الله تبارک و تعالی: مِنَ المُؤمِنينَ رِجالٌ صَدَقوا ما عاهَدُوا اللَّهَ عَلَيهِ ۖ فَمِنهُم مَن قَضىٰ نَحبَهُ وَمِنهُم مَن يَنتَظِرُ ۖ وَما بَدَّلوا تَبديلًا.


شب عاشورای حسینی هست ان شالله در چنین شبی خداوند توفیق زیارت قبر اباعبدالله را از نزدیک به همه این جمع عنایت بفرمایند و ان شاالله در رکاب امام زمان ارواحنا فدا برای جد بزرگوارش عزاداری کنیم. برای سلامتی وجود مقدس ولی عصر و نثار روح پر فتوح و ملکوتی حضرت اباعبدالله و فرزندان و اصحابش صلواتی عنایت بفرمایید.


آخرین شب این جلسه نورانی است که در خدمت شما هستیم در شب‌های گذشته بحثی در رابطه با ویژگی های اصحاب و یاران اباعبدالله تقدیم شما کردیم. خصوصیاتی مثل: بصیرت و ولایت پذیریو سرعت به کار خیر و موارد دیگری را به عنوان خصوصیات و ویژگی های یاران خدمت شما عزیزان عرض کردیم. امشب را اجازه می خواهم جهت تکمیل مطالب شب های گذشته قدری راجع به خود امام حسین علیه السلام صحبت کنم.

یکی از میل های طبیعی انسان مسئله الگو پذیری و الگو گرفتن از شخصیت هاست. این تقریباً در زندگی همه هست در مسائل ورزشی در مسائل هنری در مسائل اعتقادی هرکسی دنبال یک الگوی می رود که آن الگو را برای خودش ملاک و معیار قرار دهد. منتها الگوپذیری سه جور هست:


♦️ گاهی تقلید است محاکات هست یعنی این که چیزی را حکایت کردن و انجام دادن بدون تغییر بدون بررسی و تامل، کما اینکه مشرکین وقتی بت می پرستیدند خودشان می دیدند که از این بتها کاری برنمی‌آید گاهی بعضی از مسلمان ها بتهایشان را خراب می‌کردند می دیدند این بت از خودش نمی تواند دفاع کند هیچ استدلالی نداشتند برای اینکه ما چرا بت می پرستیم؟ می‌گفتند إِنَّا وَجَدْنا آباءَنا عَلى‌، پدران ما بت پرست بودند ما هم روش آنها را به هم نمی زنیم ولو شما درست می گویید ولی ما مقلد روش پدرانمان هستیم. این روش غلط هست به این می‌گویند تقلید کورکورانه.

حدیث هم داریم: کن عالما أو مُتَعَلِّما و لا تَكُن إمَّعَةً، در زندگی یا عالم باش خودت بدان یا متعلم باش برو از یکی بپرس، سومی هم نباش، إمَّعَةً، مخفف انا معه، یعنی کسی که می گوید امروز با تو هستم فردا با تو هستم هر ندایی بیاید، بعضی این طور بودند در تمام حکومت ها جایی داشتند حق یا باطل. شبث ابن ربعی اینطور هست هم در لشکر امام حسن هست هم در لشکر معاویه هست هم تو کربلا قاتل امام حسین هست هم به مختار پیوسته و منتقم امام حسین هست. برایش مهم نیست کار چی هست مهم این هست که او دنباله رو حاکم هست.


 نقل می کنند شاه می خواست بادمجان بخورد یک کسی شروع کرد به تعریف کردن؛ چقدر خاصیت دارد چقدر بیماری ها را رفع می کند هی گفت ایشان هم خورد دل درد شدیدی گرفت گفت آی دلم چه بادمجانی بود؟ او هم شروع کرد به مذمت کردن چقدر بادمجان بدهست چه آثار منفی دارد، گفت تو چه می گویی موضع تو این وسط چی هست؟ من خوردم دلم درد گرفت تو که الان تعریف می کردی الان مذمت می کنی؟ گفت قربان من که به بادمجان کاری ندارم ما نوکر شما هستیم شما بگویید چیزی خوب هست می‌گویم خوب است بگویید بد است می گویم بد است.


مردم شام اینطور بودند اگر نماز جمعه شان را چهارشنبه بخوانند اقتدا می کنند برایشان مهم نیست.

 ابن ابی الحدید در شرح نهج البلاغه نوشته: معاویه وقتی بخشنامه کرده هرکس کدو می‌خواهد بخورد باید ذبح شرعی بکند کدو حلوایی ها، کدو که ذبح شرعی ندارد مگر گوسفند هست مگر شتر یا جاندار هست ذبح مال جانداران است یکی بهش نگفت کدو را که ذبح نمی کنند. گفتند باشد، قشنگ سر می بریدند مثل حیوانات. که حضرت امیر مجبور شد بخشنامه کند کدو اصلاً قابل سربریدن نیست کلوهُ و و لاتذبحوا . واقعاً آدم باید گریه کند به حال این تاریخ که حضرت امیر طرق آسمان را از طرق ارض بهتر می دانست باید بنشیند بخشنامه راجع به کدو صادر کند که کدو را ذبح نکنید بخورید همینطوری. ابن ابی الحدید در شرح نهج البلاغه دارد. این یک جور الگوگیری هست که به درد نمی خورد.


تقلید و جریان بادمجان هم مثبت اندیشی هم منفی اندیشی با نگاه به اشخاص.


♦️ قسم دوم الگوگیری این هست که آدم از افراد بد الگو بگیرد متاسفانه بعضی ها اینطور هستند اگر ۱۰ تا حرف خوب بزنی یکی بد وسطش باشد آن حرف بد را یاد می گیرد. توی مدرسه یک فحش بدهند همان از زبانش جاری می شود یک حرف بی ربط، میگردند دنبال چیزهای منفی . بعضی جوان‌ها و مردم اینطور هستند منفی گیری شان بیشتر از مثبت گیری شان است. خود قرآن هم می فرماید فردای قیامت به بعضی ها می گویند چی باعث شد شما جهنمی شوید؟ چندتا علت می‌آورند:

 یکی این هست: كُنَّا نَخُوضُ مَعَ الْخائِضِينَ، ما با افراد خائض و افرادی که ملاحظه نداشتند اهل باطل و نادرستی بودند قدم می زدیم. این دوتا.


پس الگوگیری گاهی تقلید و محاکات هست، گاهی الگوگیری و الگو گرفتن از چیزهای منفی و نادرست است. ما با اینها کاری نداریم. دسته اول الگوگیری تقلیدی مثل بعضی حیوانات می گویند الگوگیری طوطی وار. دسته دوم هم الگوگیری مگس‌وار هست به دنبال چیزهای منفی و نادرست و نقاط ضعف می گردند.


♦️ سوم، اسلام تاکید دارد بر استفاده از الگوهای سالم قابل استفاده و الگوهای پاکیزه، خیلی آیه توی قرآن داریم حضرت موسی دنبال خضر راه افتاد گفت: هَلْ أَتَّبِعُكَ ، من می خواهم از تو الگو بگیرم می خواهم دنبال توی خضر بیایم اما برای چی؟ عَلى‌ أَنْ تُعَلِّمَنِ مِمَّا عُلِّمْتَ رُشْداً، چون تو عالم هستی تو رشید هستی نه چون اسمت فلانی هست یا آشنای منی نه، من از تو الگو می گیرم چون عالم و رشیدی.


💠قرآن کریم می فرماید: فَاتَّبَعُوا أَمْرَ فِرْعَوْنَ ، بعضی‌ها از فرعون الگو می‌گرفتند اشتباه می کردند و وَ ما أَمْرُ فِرْعَوْنَ بِرَشِيدٍ، فرعون رشید نبود فرمانش رشد و ترقی نبود تعالی نبود. عزیزان قران ۲،۳ جور الگو معرفی کرد الگوهای عام،کونوا مع الصادقین با صادقین باشید نمی گوید صادقین کیا هستند ولی در روایات معرفی شدند به اهل بیت.

می فرماید: الَّذِينَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ مِنَ النَّبِيِّينَ وَالصِّدِّيقِينَ وَالشُّهَدَاءِ وَالصَّالِحِينَ، اگر روزی ده بار توی نماز بگویی خدا من را به راه مستقیم یعنی صراط الذین انعمت علیهم هدایت کن

قرآن می فرماید: میدانی راه مستقیم چه راهی است؟ میدانی انعمت علیهم آنهایی که خدا بهشان نعمت داده نعمت ویژه داده کیا هستند؟ الَّذِينَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ مِنَ النَّبِيِّينَ وَالصِّدِّيقِينَ وَالشُّهَدَاءِ وَالصَّالِحِينَ ، یکی انبیا و صدیقین جانشینان انبیا حضرت هارون جانشین موسی امیرالمومنین جانشین رسول خدا و شهدا که شهدا در اینجا با اینکه شهید در قرآن به معنای گواه است اینجا مفسرین گفتند به معنای صالحین است شما دنبال انبیا بروید جانشینانش آن بروید دنبال کسانی که جانشان را در راه خدا فدا کردند و شهدا و دنبال آدمهای صالح بروید. اینها انعمت علیهم هستند. البته گاهی در قرآن اسم می‌برد وَاذْکُرْ عِبَادَنَآ إِبْرَاهِیمَ وَإِسْحَاقَ وَیَعْقُوبَ أُوْلِى الْأَیْدِى وَ الْأَبْصَارِ، پیغمبر از سه تا پیغمبر یاد کن؛ ابراهیم، اسحاق پسرش و یعقوب نوه اش. چرا؟ یعنی یاد کنیم بگوییم یا ابراهیم؟ نه أُوْلِى الْأَیْدِى وَ الْأَبْصَارِ، اینها بصیر و قدرتمند بودند اینها إِنَّا أَخْلَصْناهُمْ بِخالِصَةٍ ذِكْرَى الدَّارِ، یاد معاد بودند.


این دو جور الگو، گاهی کلی می فرمایند. گاهی اسم می برد، ابراهیم ادریس آسیه زن و مردش هم مهم نیست صفاتش مهم هست: ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا لِلَّذِينَ آمَنُوا امْرَأَتَ فِرْعَوْنَ؛ زن فرعون الگوی همه شماست مرد و زن ندارد که، آسیه الگوی همه هست مقاومتش. توی دربار فرعون بودن و فرمان فرعون را گوش نکردن تنها بودن و از موسی دفاع کردن اینها الگو هستند برای شما.
قسمت سوم الگوهای خاص هستند، گاهی قرآن یک موارد خاص می فرماید: لَقَدْ كَانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ ، پیغمبر اکرم اسوه هست ویژه هست زهرای مرضیه اسوه ویژه هست امام حسین در مسیر کربلا به اشخاص فرمود لکم فیّه اسوَه، من الگو هستم از من خط بگیرید از من مسیر را یاد بگیرید دنباله‌رو من باشید.


📚پیغمبر خدا الگوی ویژه هست این الگوی ویژه نشسته بود امام حسین بچه بود وارد شد کوچک بود ابی ابن کعب می‌گوید من کنار رسول خدا نشسته بودم تا امام حسین که کودکی ۳،۴ ساله بود وارد شد پیغمبر خدا رو کرد به او فرمود: السلام علیک یا اباعبدالله یا زینَ السموات و الارض. اَبا غالباً بچه اگر حسن باشد می‌گویند ابالحسن، حسین هست می گویند اباالحسین جعفر باشد می‌گویند اباجعفر امام حسین بچه هست اباعبدالله نه که فرزندی الان به نام عبدالله دارد نه،،سلام بر تو ای پدر عبودیت حسین، ای زینت آسمانها و زمین که ابی ابن کعب تعجب کرد گفت آقا جان تا شما زنده هستی امام حسین زینت آسمانها می شود؟ هل لزین السماوات و الارض غیرک؟

مگر کسی غیر شما هم در آسمان ها و زمین زینتی هست؟ پیغمبر فرمود: حسین در عرش معروف تر از زمین است آنجا بر یمین عرش خدا نوشته: حسینٌ مصباحُ هدیً، در این عبارت الف و لام ندارد بین ما مشهور هست مصباح الهدی و سفینة النجاة ولی در این نقل اینطور دارد مصباح بودن و سفینة النجاة فرمود ابی کنار عرش خدا نوشته حسین امام الفخرٍ و عزٍّ و شرف، حسین امام فخر و عزت و شرف است.


امشب می خواهم این را بحث کنم امام حسینی که پیغمبر به او می گوید زینت آسمان و زمین. امام حسینی که خودش در مسیر می‌فرماید من اسوه و الگوی شما هستم امام حسینی که امام هادی بیمار می شود می‌فرماید بروید کربلا برایم دعا کنید. راوی می آید پیش امام هشتم می‌فرماید هر مصیبتی داشتید حتی مصیبت ما اهل بیت و ابکی للحسین، این محور و این نقطه ی دایره وجود که هم پیامبر و هم ائمه او را اسوه معرفی کردند روزی مثل روز اول نیست جایگاهی مثل جایگاه او نیست خدا در تربتش شفا در نسلش ائمه زیر قبه اش اجابت قرار داده جا ندارد با سیره اش آشنا شویم الگو بگیریم؟ عاشورا و دهه محرم تمام شد زود گذشت اما نه امام حسین در کربلا و نه درس ها و پیام های عاشورا هیچ وقت تمام نمی شود، این مجلس ممکن است نباشد شب های دیگر یک دهه تمام شد اما الگوگرفتن زمان بر نیست مکان بر نیست محدوده ندارد.

یکی بگوید آقا این مال قدیم بود امروز باید گشت الگوهای جدید پیدا کرد مگر مسائل اخلاقی نسبی هست مگر کسی می تواند بگوید صداقت زمان دارد؟ امروز ارزش هست مگر کسی می تواند بگوید غیبت‌کردن امروز ارزش هست قدیم گناه داشت، نگاه به نامحرم؟ قبلا این حرفها را می‌زدند حالا دیگر درعصرجدید دلها باید پاک باشد محرم و نامحرم ندارد. نماز مال چهارده قرن پیش بوده امروز ارتباطات جدید با خدا ایجاد شده امروز با یوگا به خدا می رسیم با ورزش به خدا می رسیم با تفکر می رسیم حالا مثل ۱۴ قرن قبل سر به سجده بگذاریم بگوییم سبحانه ربی الاعلی و بحمده؟ امروز کتاب های جدید در بازار آمده قرآن بخوانیم؟ این حرف خیلی عوامانه هست، اخلاق نسبی نیست ارزشها زمان بر نیست اگر زمانبر بود خدا به پیغمبری که صدها سال بعد از ادریس هست نمی فرماید: و ذکر فی الکتاب ادریس، نمی فرماید: وَاذْكُرْ عِبَادَنَا إِبْرَاهِيمَ وَإِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ، نمی آمد داستان آدم را برایش بگوید داستان ادریس و ابراهیم و نوح را بیان کند. این مقدمه.


 در سه بخش می خواهم ویژگی‌های اباعبدالله را برای شما بگویم. چون آدم غالباً سه تا ارتباط دارد با اطراف خودش:
♦️ ارتباطی که با مردم دارد این ملموس‌تر هست و همه ما با آن برخورد داریم زن و بچه پدر مادر دوست همسایه رفیق
♦️ یک ارتباط با خدا
ارتباط اول را می گویند اجتماعی ، ارتباط دوم را می‌گویند عبادی.
♦️ یک ارتباطی هم با دشمن و حاکمانی که زورگو هستند مردم را آزار می دهند و به آن می‌گویند سیاسی.
سه محور اجتماعی عبادی و سیاسی امشب به اختصار مورد بحث من هست. اول ارتباط اباعبدالله با مردم.


 یک چیزی بگویم شاید نشنیده باشید. روی شمشیر امام حسین آرمی نوشته بود روز عاشورا:البخيل مذموم، الحریص محروم، الحسود مغموم. در تاریخ آمده این نوشته. سابقاً روی شمشیر چیزهایی می نوشتند مثلاً روی انگشتر ائمه نوشته‌ای داشت یکی توکلتُ علی الله، مثلاً امام سجاد بعد از قضیه کربلا دستور داد انگشترش را عوض کردند روی آن نوشتند شقیَ قاتل حسین بن علی، یعنی قاتل حسین شقاوتمند است هرکس این انگشتر را ببیند تبلیغ کربلا شود. بعضی از انگشترها حسبی الله داشت بعضی ها آیاتی از قرآن داشت بعضی اذکار را داشته روی شمشیر مرسوم بود که روی شمشیر اباعبدالله آن عبارت بوده.


بخل مذموم هست ناپسند هست چون خدا از بخیل بدش می آید چرا؟ چون خودش جواد هست کریم هست خودش همه چیز در اختیار بقیه قرار می دهد .
آدمی که حریص باشد دنیا را داشته باشد باز هم احساس فقر می‌کند حرص یک بیماری هست که اجازه لذت بردن از زندگی را به آدم نمی دهد .
آدم‌ حسود محروم هست همش غصه می خورد فلانی قبول شد من نشدم فلانی رای آورد من نیاوردم، فلان اتفاق پیش آمد در المپیاد، هی نگاه می‌کند غصه می‌خورد. غبطه عیبی ندارد بگوید الحمدالله فلانی قبول شد ان شاالله من هم قبول شوم. این نوشته ی شمشیر اباعبدالله بود.


♦️نکته دوم، امام سجاد فرمود: پدرم اباعبدالله وقتی از دنیا رفت هفتاد هزار دینار بدهکار بود به خاطر کمک هایی که به مردم کرد البته وصیت کرده بود، وجه داشت امام فرمودند پدرم باغی داشت آن را به ۳۰۰ هزار دینار فروختم اولین کاری که کردم این ۷۰ هزار دینار را پرداختم سپس حق ارث بچه ها را دادم دخترها پسرها فرزندانی که بودند. چون اول قرض خارج می شود از ارث، اگر هرچی به گردن آقا بوده باید خارج شود بدهی داشته خارج می شود بدهی جزو ارث نیست. امام ۷۰ هزار دینار بدهی دارد چرا؟


 آمد عیادت اسامه که مریض بود در حالت احتضار و جان دادن بود نشست کنار اسامه دید خیلی ناراحت هست گفت چی هست؟ گفت یا رسول الله ۶۰ هزار درهم بدهی دارم دارم از دنیا می روم خانواده ام بی پول قرض بالا آوردم. آقا فرمودند من ضامن راحت باش شصت هزار درهم را قبل از آن که جان بدهد اباعبدالله علیه السلام پرداخت کرد. یک نمونه از کمک مالی وجود مقدس اباعبدالله علیه السلام فرزند رسول خدا.


 فقیر دیگری آمد خدمت وجود مقدس اباعبدالله یابن رسول الله ۵۰۰ درهم بدهی دارم وجود مقدس اباعبدالله علیه السلام هزار درهم به او کمک کرد دو برابر، گفت آقا جان من ۵۰۰ درهمش را بیشتر نیاز ندارم فرمود ۵۰۰ درهم بقیه را کمک بگیر برای امور زندگی خودت بعد نصیحت هم آقا بهش کرد فرمود: اگر از این به بعد محتاج شدی (این جمله را دقت کنید آنهایی که گاهی نیازمند می‌شوید رو به ربا و پول نزول می آورید حواستان جمع باشد ربا و نزول خدا قرآن و عدد داده است یمحق الله ربا ربا خور نابود می شود حرام هست. گاهی رو می آوریم به افرادی که باعث می‌شود حیثیت شما را خدشه دار کنند با کمک مالی) اباعبدالله هزار درهم به او کمک کرد فرمود: من بهت سفارش می کنم اگر از این به بعد گرفتار شدی به یکی از این سه گروه مراجعه کن: إلى ذِي دِينٍ ، أو مُروّةٍ ، أو حَسَبٍ، یا برو سراغ کسی که متدین است دین داشته باشد ، دینش اورا الزام می کند به دیگران کمک کند اگر مروت داشته باشد حیا می کند شرم می کند جوانمردی اش مانع می‌شود ردت کند. و اگر حسب و نسب داشته باشد باعث می شود که مانع از این شود آبرویت را بریزد. بهش گفت ۵۰۰ درهم آقا هزار درهم داد یک نصیحت هم بهش کرد.


این الگو گرفتن از امام حسین علیه السلام در مسائل مربوط به ارتباط با مردم هست.
 در مسیر مدینه می‌آمد مکه، رسید به چاه‌های عبدالله بن مطیع. عبدالله بن مطیع تعجب کرد رسول الله شما تو این بیابان با خانواده؟ امام فرمودند: حکومت یزید ظلم یزید باعث شد ما آواره بیابانها شویم عرض کرد آقا حالا که تشریف آوردید اینجا من یک چاهی دارم آب ندارد خشک شده می شود شما دعا کنید آب این چاه‌ها افزایش پیدا کند؟


آقا آبی را گرفتند قدری مزه کردند ریختند توی چاه آب چاه آمد بالا این ها اعتقادات ما هست باورهای دینی و منطقی ما هست. اگر پیراهن یوسف چشم یعقوب را شفا می دهد آبی که امام حسین بیاشامد آب چاه عبدالله بن مطیع را بالا می آورد البته ابن مطیع امام را یاری نکرد این صحنه را دید اما امام را تنها گذاشت. ولی این خیر و برکت و جود و سخای اباعبدالله است.


 آمدند خدمت امیرالمومنین: آقا جان در کوفه قحطی شده، فرمود حسینم پاشو نماز بخوان نماز باران خواندند.آن قدر در کوفه و اطرافش آب آمد که یموج الما آب موج می زد. این ها کمک به مردم هست، همین کوفیان که اباعبدالله نماز باران خواند آمدند گفتند آقا دعا کنید باران بند بیاید تمام کوچه ها تمام راهها را آب گرفته همین ها آب را از اباعبدالله و فرزندانش دریغ کردند. این ارتباط اباعبدالله با مردم هست. البته من این چند مثال که گفتم بیشتر مسائل مادی و اقتصادی بود. همیشه این نیست. گاهی کمک به دیگران کمک فکری هست.


 یک آدمی که خطایی کرده بود و گناه جنسی مرتکب شده بود بلند شد آمد خدمت امام حسین . جوانان ، خدمت امام رضا که می‌روید پاک بروید به حضرت معصومه سلام می‌دهید پاک سلام دهید با توبه و استغفار، نکند یک وقت از صحنه گناه پا شوی بروی حرم حضرت معصومه نکند یک وقتی معصیت انجام بدهی باحال معصیت به زیارت بروی مگر اینکه توبه کرده باشی تغییر کنی. یک گناه جنسی مرتکب شده بود با همان حالت گناه آمد خدمت امام معصوم امام فرمود خجالت نمی کشی؟ بعضی اوقات ائمه راه نمی دادند این افراد را، طرف با مادرش تندی کرد ناسزا گفت، ابراهیم نامی آمد خدمت امام صادق آقا نپذیرفت و فرمود برگرد حالا با مادرت تندی می کنی بعد پیش ما می آیی؟ نمی‌پذیریم. اگر دیدی امام حسین راهت نداد اشکت درنیامد رفتی مشهد حال نداشتی ببین چه خطایی در زندگیت اتفاق افتاده؟ فرمود خجالت نمی کشی؟ فکر کرد امام مطلع نمی شود امام همه امور را می داند.


روایت داریم اعمال ما سه مرحله پیش ائمه می رود: هم دوشنبه و پنجشنبه هم اول هر ماه هم نیمه شعبان هر سال . علامه طباطبایی اصرار دارد ذیل این آیه و استدلال می‌کند این آیه مربوط به دنیا هست نه آخرت: قلِ اعْمَلُوا فَسَيَرَى اللَّهُ عَمَلَكُمْ وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُونَ؛ مردم هر کاری انجام دهید سه جا چک می‌شود البته گاهی فرشته ها بعضی چیزها را نمی نویسند

در دعا هم می خوانیم می گوییم لْکِرامَ الْکاتِبینَ الَّذینَ وَکَّلْتَهُمْ بِحِفْظِ ما یَکُونُ مِنّی وَ جَعَلْتَهُمْ شُهُوداً عَلَیَّ مَعَ جَوارِحی ، در دعای کمیل هست بعد می گوییم خدایا یک مواردی هست که آنها ثبت نکردند و وَ کُنْتَ انْتَ الرَّقیبَ عَلَیَّ مِنْ وَرائِهِمْ وَ الشَّاهِدَ لِما خَفِیَ عَنْهُم، ولی تو به امور ما اطلاع وافی داری . سه جا چک‌می شود: خدا، پیامبر و مومنون. امام صادق فرمود مومنین کی هستند؟ شما مومن هستید از اعمال هم خبر دارید؟ من نمیدانم تو خانه شما چه گذشته شما میدانید؟ فرمود این مومنون منظور ما هستیم مراد اهل بیت هستند.


 با حالت گناه آمد پیش امام حسین آقا ردش کرد فرمود دیگر تکرار نکن توبه کن.
عزیزان این عرض اول امشب من رابطه امام حسین با مردم.


رسول خدا یک وقتی رو کردند به اصحاب فرمودند: اصحاب من! هر روز صدقه بدهید! یک کسی بلند شد گفت: یا رسول الله لاتستطیع، ما نمی توانیم هر روز صدقه بدهیم پول نداریم خودمان محتاجیم. حضرت فرمودند: مگر من گفتم پول بدهید صدقه مگر پول هست؟ یا رسول الله صدقه چی هست؟ فرمود: وَ کُنْتَ انْتَ الرَّقیبَ عَلَیَّ مِنْ وَرائِهِمْ وَ الشَّاهِدَ لِما خَفِیَ عَنْهُم؛ ۵،۶ مصداقش را فرمود.


از سر راه مردم کسی زحمت دارد بردارید. امام سجاد سوار مرکب بود تو کوچه های مدینه می رفت پیاده شد یک کلوخ افتاده بود آن را برداشت انداخت کنار. آقایی موز می خورد پوست موز را از ماشین می اندازد بیرون فکر نمی‌کند یک مومن و مسلمانی هست، این چه فرهنگی است؟ کلوخ را یک نفر دیگر انداخته بود امام پیاده شد آن را برداشت یک کسی گفت آقا انقدر این کار مهم بود که شما مرکب را متوقف کنید پیاده شوید کلوخ را بیندازی کنار رد بشویم؟ فرمود یک وقت می بینی این ما را بهشتی می کند چه می دانیم؟


در حدیث داریم کار خیر را سبک نشمارید یک وقت می بینید همانی که هیچ حسابی ندارد، هیئت کنار کوچه چهار تا جوان نشستند برو سر بزن شرکت کن با آنها عزاداری کن یک وقت می بینی در همان جلسه قبول می شود. در حدیث داریم هیچ کاری را کوچک نشمارید. پیغمبر گرامی اسلام فرمود: صدقه فقط پول نیست از سر راه مردم چه چیزی باعث آزار هست برداریم اگر آزار بدهیم چه می شود؟ اگر با ماشینت با بی توجهی ات با زحمتی که در مجالس گاهی ایجاد می کنیم برای خانواده ها...

فرمود این ها صدقه هست ارشاد الجاهل یک کسی مسئله ای را بلد نیست یک جایی بلد نیست آدرس بلد نیست یادش می دهیم این صدقه هست.
🔻عیادت مریض صدقه هست.
🔻جواب سلام دادن صدقه هست.
🔻امربه‌معروف صدقه است.
🔻 تبسمک فی وجه الاخی، صدقه هست لبخند به لبت باشد با خانواده ات با پدرت، چرا با پدرت اینطور برخورد می کنی؟ چرا بعضی ها توی خانه بدخلق هستند تبسم شما در خانه صدقه هست تبسم پدر در چهره اولاد تبسم اولاد بر چهره پدر هم صدقه است. ببینید چقدر اسلام دقیق هست روی این مسائل؟


پس امام حسین الگو هست کی فرمود؟ خودش، کی فرمود؟ رسول خدا زین السماوات و الارض هست. ائمه دیگر فرمودند کانون هست الگو هست در رابطه با مردم. قصه هایی که گفتم چطوری بار از روی دوش مردم بر می داشت.
♦️اما بعد دوم بعد عبادی، بعد از امام حسن مجتبی وجود مقدس امام حسین ده سال زنده بود چون پنجاه امام حسن شهید شده ۶۱ امام حسین. راوی دارد تمام این ۱۰ سال هر سال امام حسین پیاده به حج می رفت قبل از آن هم در نقل دارد با برادر خودش امام حسن پیاده می رفت نوشتند امام حسن ۲۵ بار پیاده رفت درنقل دارد الحسن و الحسین اباعبدالله با برادرش امام حسن پیاده می رفتند حج و بعد از شهادت امام حسن ایشان خودش می رفت.

هزار رکعت نماز شبانه روز فقط برای علی بن ابیطالب، حدود هفت هشت ساعت وقت می برد البته که نماز مستحبی را لازم نیست آدم بایستد رو به قبله توی مسیر توی حرکت می توانست بخواند. انقدر در مصیبت امام حسین غرق شدیم از جنبه‌های عبادی اش غافل شدیم. دعای عرفه اش را ببینید چه غوغایی در مبادی عرفانی دارد. اباعبدالله علیه السلام بر پشتش زخم های قدیمی بود بعضی ها سوال کردند اینها از کجاست؟ امام سجاد فرمود اینها از انبان هایی هست که پدرم به دوش می‌کشید در خانه فقرا می‌برد. چرا امشب را مهلت گرفت امروز عصر قرار بود جنگ تمام شود فرمود: برادرم عباس برو از اینها مهلت بگیر من نماز را دوست دارم دعا را دوست دارم قرائت قرآن را دوست دارم استغفار را دوست دارم. می دانی در اسلام چیزی بالاتر از شهادت نیست فَوقَ كُلِّ ذِي بِرٍّ بِرٌّ ، از هر نیکی در راه خدا یک نیکی بالاتر هست. جز شهادت که بالاترین عنوان هست. اما با این که این شهادت انقدر والا و بالا هست اباعبدالله تاخیر انداخته به فردا امشب را فرصت گرفت. نخستین علتش را فرمود ما دوست داریم نماز و قرائت قرآن را. دهه محرم دارد تمام می شود به نمازتان اهمیت بدهید به قرآن خواندنتان اهمیت بدهید ۲،۳ دقیقه بعد از نماز تعقیبات بگویید دعا کنید دعا آرامش می آورد.

دعا هدفش اجابت نیست دعا هدفش روح آرام به انسان دادن است. اهمیت بدهید ده شب هست با این انسجام چند هزار جوان در این مجتمع کنار خیابان خدا می داند خجالت می کشم عزیزان جوان در این سرما توی پیاده رو نشستند برای چی این جمعیت جمع می شود؟ جلسه ای که هیچ مسئله مادی توی آن نیست فقط سخنرانی و ذکر اهل بیت است از یک ساعت به شروع جلسه این مجتمع پر هست ده شب اینجا می نشینیم اگر تغییری در من و شما ایجاد نشود قافیه را باختیم، اگر گناهی بوده بگذارید کنار بگویید حسین جان تمام. اگر سستی در نماز بوده جبران کنید حسین جان به نماز اهمیت می دهیم تو شب عاشورا شنیدیم مهلت گرفتی برای نماز. اگر با قرآن انس نداشتید هر جوانی که با قرآن انس بگیرد گوشت پوست و خونش، این جوان آینده خوبی خواهد داشت. اگر در زندگیتان به پدر مادر بی احترامی بوده جبران کنید کنار بگذارید. بگذارید عمرتان با برکت و تاثیرگذار بشود.


شبی اینجا صحبت کردم جوانی پایگاه عمر هست جوانی مبنا و اساس زندگی هست اگر در جوانی کسی متدین بود در سن کاملی و پیری خدا به او فهم و حکمت می دهد درک می دهد این ارتباط امام حسین با خدا هست.
♦️و سومین ارتباط با دشمن یعنی برخورد با دشمن شجاعت اباعبدالله ما وقتی امام زمان را می‌خواهیم توصیف کنیم یکی از اوصافی که به کار می بریم می‌گوییم: الشَّجاعه الحسینیه، پیغمبر اکرم فرمود: حلم من و شجاعت من به حسینم به ارث رسیده. چه شجاعتی؟ بی‌نظیر هست.


 یک وقت یک زمین ایشان داشت توی مدینه ولید حاکم مدینه این زمین را غصب کرد پیغام داد پیگیری کرد حقش را ندادند و غصب کرد. مروان می‌گوید من پیش ولید بودم اباعبدالله وارد شد آن چنان دستان ولید را به دور گردنش پیچید و او را به زمین زد که ولید گفت برگردانید زمین را برگردانید اشتباه کردم، آقا بلند شد و فرمود: زمین مال خودتان من زمین نمی خواستم فقط می خواستم اعتراف کنی و بگویی که زمین را برگردانند. مروان می گوید: ما رایتُ جراتَ احدٍ علی الامیر کجرأتِ الحسین، من تا آن روز ندیده بودم کسی برای احقاق حقش اینگونه شجاعانه با حاکم ظالم در بیفتد.


این شجاعت اباعبدالله است که به قول آن شاعر در روز عاشورا: فتلقیَ الجموعَ فَردا، امام حسین لشکر نمی دید، همه را یک نفر می دید وقتی می زد به قلب سپاه آرایش نظامی دشمن را به هم می ریخت و بر می گشت. شجاعتی که شخصی از اصحاب امام حسین می گوید روز عاشورا یک خرده که ما سست می‌شدیم به هم می گفتیم: اُنظُروا الی وجه الحسین، یک نگاه به چهره حسین داشتیم قدرت بگیریم دوباره جان می گیرید. این شجاعت هست.


دارد در زمان پیغمبر، امیرالمومنین و اصحاب می‌گویند در جنگ ها نگاه به پیغمبر که می کردیم یک جان تازه می گرفتیم. اباعبدالله در حال آتش از آب می گفتند تا احساس خستگی و ترس می کنید و احساس سستی اُنظُروا الی وجه الحسین، این یاران دور شمع وجود عبدالله بودند امشب و فردا.


السلام علیک یا اباعبدالله یا رحمت الله الواسعه و یا باب النجاه الاُمَّه.
امشب عزادار حسین مادرش زهرای مرضیه هست امشب عزادار حسین انبیا و اولیا هستند آن شخص می گوید شخص شاعر مُقبل می گوید: در عالم رویا خواب دیدم در حرم امام حسین هستم منبری گذاشتند رسول خدا انبیا و اولیا همه نشستند یک وقتی گفتند به محتشم کاشانی بگویید بیاید برای حسین شعر بخواند اباعبدالله و عزاداری اش را مطرح کند پیغمبر و انبیا می خواهند برای حسین عزا بگیرند. می گوید یک وقت دیدم محتشم آمد از پله های منبر بالا رفت رسول خدا فرمود برو بالا برو بالا تا پله نهم منبر نشست، گفتند شروع کن به خواندن، داشتم فکر می کردم محتشم چه شعری می خواهد برای پیغمبر خدا بخواند به زبان فارسی؟ دیدم شروع کرد:
از آب هم مضایقه کردند کوفیان
خوش داشتند حرمت مهمان کربلا
بودند دیو و دد همه سیراب و می مکید
خاتم ز قحط آب سلیمان کربلا
انگشتر می مکید از تشنگی لبهای خشک، خواند و خواند می گوید یک وقت دیدم رو کرد به پیغمبر در حالی که رسول خدا اشک می ریخت صدا زد یا رسول الله؛!
این کشته فتاده به هامون حسین توست
این صید دست و پا زده در خون حسین توست
پیامبر از حال رفت غش کرد گفتند محتشم دیگر نخوان رسول الله طاقت ندارد. می‌گوید جلسه تمام شد من هم دلم شکست شاعر هستم گرچه من مقام محتشم را ندارم محتشم عالی هست والا و بالا هست، ولی کاش به من می‌گفتند دو بیت شعر می خواندم من هم برای حسین روضه ای می‌خواندم عزاداری می کردم. همین طور که حرم خلوت شد یک وقت گفتند مقبل کی هست؟ گفتم منم گفتند فاطمه زهرا توی حرم پشت پرده است او می‌گوید به مقبل بگویید برای حسینم شعر بخواند می خواهم گریه کنم، من آمدم نشستم چی بخوانم؟ یک وقت صدا زد در میان آن جمع و اجازه ای که از زهرای مرضیه گرفته بود:
نه ذوالجناح دگر تاب استقامت داشت
نه سیدالشهدا به قتال طاقت داشت
شروع کردم به خواندن این شعر یک مرتبه صدا زدند بس هست دیگر فاطمه طاقت ندارد دیگر زهرا طاقت ندارد.
فاطمه جان شما که نبودی کربلا فقط شعرش را خواندم
نه ذوالجناح دگر تاب استقامت داشت
نه سیدالشهدا بر قتال طاقت داشت
شنیدی و ناله زدی اما کربلا، زینب ایستاده بود بچه ها ایستاده بودند خاندان ایستاده بودند تعبیر مقتل این هست: تیر به یک موضع بدن حسین نزدند سهم فی نحره، سهم فی صدره، سهم فی فمِ، یعنی تیر به دهان حسین تیر به گلوی حسین تیر به سینه ی حسین. شمشیر و نیزه ها به سوی اباعبدالله سنگ به پیشانی مقدس اباعبدالله.
من یک شب گفتم ابوالفضل العباس دوتا دست در بدن نداشت لذا وقتی عمود خورد با صورت آمد روی زمین اما کسی ننوشته دستهای حسین قطع شده بوده، اباعبدالله دست در بدن داشته ارباب روضه ها بگویند چرا در مقتل نوشتند حسین با صورت روی زمین آمد؟ می‌خواهم بگویم تیر سه شعبه کاری کرد دیگر دست های حسین کار نمی کرد، قدرت نداشت از روی اسب خودش را کنترل کند، لذا با صورت روی زمین کربلا افتاد.
هر کجا نشستی یا حسین صلی الله علیک یا مظلوم یا اباعبدالله..

اطلاعات تماس

 

روابط عمومی گروه :  09174009011

 

آیدی همه پیام رسانها :     @shiaquest

 

آدرس : استان قم شهر قم گروه پژوهشی تبارک

 

پست الکترونیک :    [email protected]

 

 

 

درباره گروه تبارک

گروه تحقیقی تبارک با درک اهميت اطلاع رسـاني در فضاي وب در سال 88 اقدام به راه اندازي www.shiaquest.net نموده است. اين پايگاه با داشتن بخشهای مختلف هزاران مطلب و مقاله ی علمي را در خود جاي داده که به لحاظ کمي و کيفي يکي از برترين پايگاه ها و دارا بودن بهترین مطالب محسوب مي گردد.ارائه محتوای کاربردی تبلیغ برای طلاب و مبلغان،ارائه مقالات متنوع کاربردی پاسخگویی به سئوالات و شبهات کاربران,دین شناسی،جهان شناسی،معاد شناسی، مهدویت و امام شناسی و دیگر مباحث اعتقادی،آشنایی با فرق و ادیان و فرقه های نو ظهور، آشنایی با احکام در موضوعات مختلف و خانواده و... از بخشهای مختلف این سایت است.اطلاعات موجود در این سایت بر اساس نياز جامعه و مخاطبين توسط محققين از منابع موثق تهيه و در اختيار كاربران قرار مى گيرد.

Template Design:Dima Group