بسم الله الرحمن الرحیم
ایام سوگواری و شهادت سرور و سالار شهدای کربلا حضرت اباعبدالله الحسین است. تسلیت عرض میکنیم این ایام را محضر همه عزیزان همچنین بینندگانی که به صورت زنده این برنامه را دریافت میکنند.
موضوع ما تحولات حسینی هست، یعنی امام حسین قیامش چه تحولی در جامعه ایجاد کرد؟ چه کسانی را عوض کرد ؟ چی ها را عوض کرد چه تغییری در جامعه ایجاد کرد؟
اسم این بحث را گذاشتیم دگرگونی ها و تغییراتی که ابی عبدالله با خونش در افراد، در نظام سیاسی در روابط اجتماعی در روابط خانوادگی ایجاد کرد. خیلی بحث مهمی هست به نظرم یک دانشنامه ی بیست جلدی باید نوشته شود که از سال ۶۱ تا امروز نهضت عاشورا چه تحولی در افراد و جوامع ایجاد کرد ؟
چند مثال می زنم بحثم روشن شود:
♦️ مثلاً آقای ادریس حسینی برای مغرب هست ایشان از افرادی هست که فقط به خاطر امام حسین شیعه شده خودش هم میگوید یک نوشته به نام شَیَّعَنی الحسین، یعنی امام حسین مرا شیعه کرد ترجمه هم شده در بازار. می گفت : من رفتم سراغ تاریخ دیدم از هر چیزی می شود گذشت؛ مثلاً غدیر را بگوییم مولا یعنی دوستی بگوییم سقیفه این طور بود اصحاب بودند این طور عمل کردند هر اتفاقی در تاریخ افتاده را می شود جوری توجیه کرد اما واقعاً از قصه ی کربلا نمی شود عبور کرد که پسر پیامبر را ۵۰ سال بعد از رحلت او مسلمانها کشتند و شادی کردند.ادریس حسینی میگوید: این را من محور قرار دادم و موجب شد که در من تحول ایجاد شود و شیعه شوم. این یک نمونهاش . نمونه های دیگر می زنم از افرادی که متحول شدند به واسطه ی نهضت عاشورا .
عزیزان اولاً تغییر ممکنهست علامه طباطبایی می فرماید :
خدا در قرآن فرموده : إِنَّ اللَّهَ لا يُغَيِّرُ ما بِقَومٍ حَتّىٰ يُغَيِّروا ما بِأَنفُسِهِم؛ تا آدمها تغییر نکنند جامعه تغییر نمی کند جامعه که در و دیوار نیست جامعه من و شما هستیم زن و بچه من و شما هست. می گوید تغییر اَنفُسی باعث تغییر قوم می شود. دو جا هم خدا میگوید : یکی سوره انفال ذَٰلِكَ بِأَنَّ اللَّهَ لَمْ يَكُ مُغَيِّرًا نِعْمَةً أَنْعَمَهَا عَلَىٰ قَوْمٍ حَتَّىٰ يُغَيِّرُوا مَا بِأَنْفُسِهِمْ؛ هیچ نعمتی در جامعه تغییر نمی کند . اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِيَ الذُّنُوبَ الَّتِي تُغَيِّرُ النِّعَمَ ؛ تُغَيِّرُ النِّعَمَ، علتش مردم هستند ذنوب هست .
و لذا بحث خیلی مهمی هست که شما در ماه رمضان هم این را می گویید: اَللّهُمَ غَیِّرْ سُوءَ حالِنا بِحُسْنِ حالِکَ ؛خدایا در ما تغییر ایجاد کن!
در دعای عید هم میگوییم : یَا مُحَوِّلَ الْحَوْلِ وَ الْأَحْوَالِ حَوِّلْ حَالَنَا إِلَی أَحْسَنِ الْحَالِ.این حَوِّلْ حَالَنَا را برای شما در کربلا پیاده کنم که چگونه ابی عبدالله علیه السلام موجب حول حالنا شد موجب غَیِّر سوءَ حالنا شد ؟ چه آدمهایی سوء حالشان غَیَّرَ بالحسین بود؟
♦️یک نمونهاش حُر هست. حُر با امام حسین تغییر کرد .
♦️یک نمونه اش زهیر هست با امام حسین تغییر کرد
♦️ یک نمونه اش عبیدالله کلبی هست
♦️ یک نمونه آن مسیحی است که با امام حسین تغییر کرد.
و لذا اسم این بحث را گذاشتیم تحول آفرینی امام حسین که خیلی هم بحث قشنگی هست . تحولاتی که در پرتو نهضت ابی عبدالله علیه السلام در جامعه ایجاد شده است.
چند نمونه از تحول برایتان میگویم.
♦️ یک نمونه همین سَحره ی فرعون هستند جادوگر هستند یک عمر حقوق گرفتند از فرعون، قسم هم خوردند به عزت فرعون بیایند موسی را زمین بزنند اما یک جلسه با حضرت موسی نشستند در قرآن میگوید: قالُوا إِنَّا إِلى رَبِّنا مُنْقَلِبُونَ ؛ انقلاب در ما ایجاد شد تحول در ما ایجاد شد. ما زیر و رو شدیم. لذا تهدیدشان کردند دستتان را قطع میکنیم پایتان را قطع میکنیم . چطور می شود یک آدم های نان فرعون خورده در یک جلسه متحول بشوند ؟ آن هم تحولی که تهدید هم روی آن هست ؟ یک وقت یک آدمی ۵۰ سال سابقه در دین دارد مجاهد هست زندان رفته ، اما اینها کافر بودند در یک شب و یک روز قالُوا إِنَّا إِلى رَبِّنا مُنْقَلِبُونَ .
من خیلی هم از تاریخ نمی گویم، از زمان خودمان بگوییم.
♦️ آقای روژگاردی که یک وقت قم امد در سال ۷۷ ، دیدن بعضی از علما رفت خدمت مقام معظم رهبری هم رسید . این آدم مسیحی هست ۹۹ سال عمر کرد ، ۸ سال پیش مرد . ایشان یک فیلسوف مسیحی فرانسوی هست یک کتابی هم نوشته کتاب خوبی هست ترجمه هم شده ؛ اسلام دین آینده ی جهان، می گوید اسلام آینده جهان را می گیرد دین غالب می شود . خیلی هم آن موقع وهابی ها دنبالش بودند ولی حریفش نشدند چون علیه وهابی ها مقاله نوشت و با هولوکاست مخالف بود . خودش می گوید : در یکی از مقدمات کتابش یک دختر دانشجو یک روز جلوی من را گرفت گفت : آقای روژگاردی (بعد اسم خودش را عوض کرد رجا گاردی) به من گفت: چی شد شما مسلمان شدی سال ها مسیحی کاتولیک بودی یک مرتبه آمدی شروع کردی دفاع از اسلام ؛ یک فیلسوف فرانسوی سالها در مذهب مسیحی بودی؟
گفت: دخترم یک چیزی بهت می گویم برو بخوان، من نمی گویم برو تاریخ اسلام و نهجالبلاغه و قرآن را بخوان ، نه مسلمان ها شخصیتی دارند به نام امیرالمومنین این شخصیت نوزدهم ماه رمضان ضربه خورده در دل شب بیست و یکم از دنیا رفته و شهید شده ۴۸ ساعت هم نشد بهش گفتم برو حرفهای این آقا را در این ۴۸ ساعت بخوان همین کافی هست ببین آدمی که فرقش شکافته دارد جان میدهد زهر تا پیشانیش اثر کرده چی دارد می گوید ؟ می گوید الله الله فی الایتام ، شما را به خدا یتیم، همسایه اسیر، شیری که من می خورم به او هم بدهید اذیتش نکنید اسیر را، آب بهش بدهید دستش را نبندید. همین کافی هست یک کسی فقط این ۴۸ ساعت یا کمتر را بخوان فقط همین را مطالعه کن کافی هست که به حقانیت این دین پی ببری که یک کلمه در این دو شبی که دارد جان می دهد بحث شخصی ندارد. یتیم همسایه و قرآن و نظم و اوصيکم بتقوي الله و نظم امرکم؛اسیر و.. .
این را میگویند تحول منتها الان میگویم که تحول در هر کسی ممکن نیست من گفتم آدمها سه دسته هستند:
راشد، راکد ، ساقط. یعنی رشد رکود سقوط.
♦️ بعضی ها راکد هستند تکان نمی خورند: مثل عبیدالله حر جعفی، خود امام حسین با بچه هایش آمد نامه هم ننوشت برایش، خودش می گوید: جاء الحسین و صبیانه حَوله، یادم نمی رود ابی عبدالله وقتی می آمد دامنش را بچه هایش گرفته بودند. آن فایده ندارد اثر نمی کند در او.
♦️ عبدالله بن عمر فایده ندارد راکد هستند اینها.
♦️ عمر سعد ساقط هست از راکد هم گذشته وقتی اباعبدالله بهش گفت: یا عمر أَما تَتَّقِی اللّهَ الَّذِی إِلَیْهِ مَعادُکَ؟ نمیترسی از خدا که قیامتی هست باید جواب بدهی؟ أَتُقاتِلُنِی؟ تو به چه جرمی من را به شهادت می رسانی؟ فرمود: ذَرْ هؤُلاءِ الْقَوْمَ ؛ ول کن اینها را وَ کُنْ مَعی، با من باش.
زمینه تحول باید در کسی باشد من حالا دو تا مثال زدم یکی از این سحره ی فرعون یکی هم از روژگاردی که ایشان یک وقتی مراسم تجلیلی برایش گرفتند خدا رحمت کند آقای تسخیری ایشان سخنرانش بود.
♦️ نمونه دیگر که الان در قم هست آقای لگنهاوزن ، ما هم گاهی ایشان را دیدیم و به دیدنشان رفتیم. ایشان اول مسیحی کاتولیک بود بعد لائیک شد گذاشت کنار همه چیز را . ایشان در تگزاس آمریکا یک دانشجوی ایرانی آنجا تحصیل میکرد به نام آقای اکبری . می گوید من با این رفیق شدم می دیدم او در خوابگاه نماز می خواند قرآن می خواند . گفتم اینها چیست؟ گفت من مسلمانم گفتم اسلام چیست؟( رفیق خیلی خیلی موثر هست) یواش یواش من را جذب کرد و بعد آورد ایران که الان هم پیش آیت الله مصباح شاگرد ایشان هست . در اینترنت عکس و تصویر و کتاب هایش هست . خودش می گوید: مهمترین تحول در زندگی من را حج ایجاد کرد. وقتی رفتم این سفر را .
من عوامل تحول را برای شما خواهم گفت .
♦️آقای آنتوان بارا که الان هست و اهل سوریه هست ولی در کویت زندگی می کند مسیحی هست هفت سفر به کربلا آمده یک اربعین پیاده آمده کربلا . ایشان دو کتاب نوشت: یکی راجع به امام حسین یکی راجع به حضرت زینب که خواندنی هست. من در یکی از منبرهایم به مناسبتی اسمش را گفتم آمدم پایین دیدم یک جوانی آمد گفت من مسیحی هستم گفتم شما پای سخنرانی من می آیید؟ گفت بله هر شب می آییم چند تا هستیم از بالا های تهران و تجریش می آییم ما کلا مسیحی هستیم. گفتم نمی دانستم شما پای منبر هستی این اسم را بردم معرفی کردم برود کتاب را بگیرد. جالب بود که می گفت هر شب پای منبر شما می آییم.
این آقای آنتوان بارا دو تا کتاب نوشته یکی ، حسین در اندیشه مسیحیت؛ یکی هم زینب فریادی که مکمل بود؛ ترجمه شدند. مصاحبه کردند و در روزنامه ها هست. گفت: گریه هم می کنی برای امام حسین؟می گوید : خط به خط این کتاب را با اشک نوشتم. کتاب حسین در اندیشه مسیحیت که به ۲۰ زبان ترجمه شده کتابش خیلی مهم است که ما بیاییم این قصه را عالمانه بررسی کنیم که نهضت امام حسین چه تحولاتی دردنیا در جوان ها در اقتصاد دنیا در نظام سیاسی دنیا؟
چون امام حسین فرمود: من برای تحول حرکت کردم، انَّما خرجتُ لِطَلبِ الاِصلاح؛ فرمود : مَنْ رَأى سُلْطاناً جائِراً ، جدم رسول خدا فرموده : کسی سلطان ستمگر را بمانَد که حلال خدا را حرام کرده عهد خدا را شکسته فَلَم یُغَیِّرهُ، تغییر ندهد فریاد نزند جایگاهش جهنم است.
ما همه باید به دنبال تحول باشیم و همه نیاز به تحول داریم پیر و جوان و بچه و بنده ای که اینجا نشستم نیاز به تحول داریم، غیِّر سوء حالنا بحُسن حالک. منتها هر کسی به اندازه خودش، یکی بد خلق هست باید تغییر خلق بدهد یکی لقمه حرام در زندگی اش هست باید ... بستگی دارد.
علی ابن حمزه آمد خدمت امام صادق گفت: آقا یک همسایه دارم تو دربار بنی امیه کار می کند میخواهد عوض شود .لباس را عوض کنی که حل نمیشود ریش بگذاری و تیپ بزنی. عوض شدن نیست . امام صادق بهش فرمود: اگر می خواهی عوض بشوی باید تمام این لقمه های حرام را رد کنی، هرچه مال از حرام به دستاوردی باید رد کنی، گفت باشد و این کار را کرد. کار به جایی رسید که یک لباس هم به تن نداشت امام صادق هم بهشت را برایش تضمین کرد.
هر کسی میخواهد تحول پیدا کند پنج نکته را باید بهش توجه کند:
۱. باور به این که تحول ممکن هست، نگوید گلیم بخت کسی را که بافتند سیاه به آب فلان و فلان نتوان شست. نگوید تربیت نا اهل را چون گردکان بر گنبد است. نه آقا ما جبری نیستیم تغییر دقیقه ۹۰ هم ممکن است حُر دقیقه ۹۰ تغییر کرد آخرین نفر آمد اولین نفر هم رفت. دستمال امام حسین هم به فرقش بسته شد آقا هم پذیرفت گذشتهاش را به رخش نکشید. اول باور به تغییر باشد.
خدا رحمت کند مرحوم حاج انصاری را ایشان فرمودند: من در تهران منبر میرفتم، یک وقت چندتا لات های لالهزار آمدند گفتند ما چند شب روضه گرفتیم برای امام حسین، شما بیا برای ما به منبر برو. گفتم که نمیرسم دیر گفتید گفتند نمیرسی؟ میبریمت . ما حرفمان چاقو هست نمیرسی نداریم .گفت ترسیدم گفتم باشد دیر می آیم. گفتند یک شب بیا . ایشان فرمود من یک دهه رفتم برای آنها شب اول که رفتم دیدم از این ور لاله زار صدای موسیقی می آید از آن طرف صدای آهنگ گفتم آقایی که ما را با زور چاقو آوردی روی منبر نشاندی اینها را خاموش کن . اشاره کرد نوچه ها سیم ها را قطع کردند موسیقی قطع شد. ایشان فرمود : این ها خیلی هایشان تغییر کردند و من بعضی از این ها را آوردم خدمت آیت الله العظمی بروجردی ایشان در خاطراتشان دارد ، میگوید این ها می آمدند خدمت آقا یک پولی هم بهشان دادند لباسشان و زندگیشان را عوض کردند و خیلی از آنها آدمهای صالحی شدند .
۲. بصیرت می خواهد باید بدانم چی هستم بخواهم متحول شوم. شما برو دکتر بگو می خواهم سالم باشم می پرسد چت هست ؟بگو نمی دانم نمی شود که .کجای بدنت اشکال دارد؟ کسی که میخواهد متحول شود باید بفهمم عیبم حسادت هست مشکلم اعتقادی است . حر بفهمد مشکلش پیروی از لشکر سالم است. مشکل را باید تشخیص بدهید.
۳. برای تحول روش می خواهد با چه شیوه ای؟ همه ی دنیا دنبال این هستند که لحاف روی سر خودشان بکشند مسیحی می گوید بیا پیش من زرتشتی می گوید بیا پیش من . روش می خواهد به چه شیوه ای ؟ هشام متحول شد جزو مرجعه هست یک فرقه انحرافی، اما با روش با شیوه. ساحران فرعون عوض شدند اما با دیدن معجزه . تغییر و تحول میخواهد در انسان ایجاد شود روش می خواهد.
۴. چهار رهبر می خواهد یک لیدر یک راهنما که شما را ببرد جلو بگوید این طوری برو و الا اگر آدم هایی که متحول می شوند گیر عرفان حلقه ها و صوفیه و خانقاه فرقههای انحرافی بیفتند مثل بچه ای که شیر می خواهد بهش پستانک می دهی این تحول را مصادره می کنند می برندش در یک فرقه انحرافی.رهبر باید ابی عبدالله باشد دنبال او حرکت کنیم .
۵. تلاش می خواهد : وَالَّذينَ جاهَدوا فينا لَنَهدِيَنَّهُم سُبُلَنا.
۱. ملکه سبا باور کرد این آفتاب پرستی غلط هست.
۲. بصیرت پیدا کرد اینها معبود نیستند .
۳. بلند شد آمد پیش سلیمان .
۴. سلیمان را رهبر خودش قرار داد .
۵. تلاش کرد عوض شد هم ایمان آورد هم زن سلیمان شد. تمام این پنج تحول پنج مقدمهای که گفتم یعنی باور و بصیرت روش رهبر تلاش؛ تو ملکه ی سبا جمعآوری شد. رهبرش سلیمان هست روش را او بهش داد باور کرد تلاش کرد آمد از منطقه خودش پیش سلیمان.
اللهم غیر سو حالنا بحسن حالک یا محول الحول و الاحوال ، حوِّل حالنا الی ...چه جوری غَیّر؟ چه جوری حَوِّل؟ با این مقدمه ای که عرض شد .
مهمترین عامل تحول ؛ تفکر هست. اگر تفکر آمد تحول می آید. حر فکر کرد الْفِكْرُ مِرْآةٌ صَافِيَةٌ ؛ راهش را پیدا کرد . اما عمر سعد بازی در آورد عبیدالله حر جعفی و الا ، لا علمک كالتَّفكُّرِ ، لا عِبادَةَ كالتَّفكُّرِ . بالاترین زمینه تحول تفکر هست.
تفکر چه جوری موجب تحول می شود؟
عمربن جوموح بت پرست هست یک بت شیکی گذاشت روی طاقچه هرروز بهش سجده می کند . بچه هایش مسلمان شدند این بت را برداشتند انداختند توی آشغالدان . آمد دید بتش نیست خیلی تعصب داشت همه جا را گشت بت را پیدا کرد عذر خواهی کرد آن را شست گلاب زد عطر زد گذاشت جلوی خودش و سجده کرد. فردا صبح دید بت نیست دوباره دید در همان آشغالدان هست دوباره تمیزش کرد روز سوم بچه ها جایش را عوض کردند پای سگ مرده بهش بستند انداختند توی چاه فاضلاب، آنجا پیدایش کرد. گفت ببین دو روز هست تو را در آشغال ها پیدا می کنم تو که خودت را از توی آشغال نمی توانی نجات بدهی می خواهی مرا نجات دهی؟ آن را شکست و تمام شد. این می شود تفکر . و لذا اندک تفکر کسی راجع به توحید بکند موحد می شود. من اعتقادم این هست آنقدر انکار خدا سخت هست چون یگ ذره اندیشه کند. إِنَّ فِي خَلْقِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ اخْتِلافِ اللَّيْلِ وَ النَّهارِ لَآياتٍ لِأُولِي الْأَلْبابِ، يَتَفَكَّرُونَ فِي خَلْقِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ.
این تفکر عمر ابن جوموح باعث تحول شد و بعد آمد توی احد شهید شد. اما ابوجهل حاضر نبود این تفکر را انجام دهد اشکال کار این هست که می شود سقوط بهجای صعود .
این یک جمله کلیدی را دوباره تکرار میکنم: ما در زندگی همواره در این سه مرحله هستیم :
صعود
رکود
سقوط
بعضی ها سیرشان تحول هست، بعضی ها توقف هست، بعضی ها تنزل هست. حالا خودتان را پیدا کنید و ببینید در کدام یکی از این مراحل هستید؟ اگر کسی در این سه مرحله رفت در قسمت اول ، صعود و تحول این زرنگ هست إِلَيْهِ يَصْعَدُ الْكَلِمُ الطَّيِّبُ وَالْعَمَلُ الصَّالِحُ يَرْفَعُهُ؛ هم یصعد و هم یرفع.
اما اگر شد توقف ذَرْهُمْ فِي خَوْضِهِمْ يَلْعَبُونَ.
اگر شد سقوط قرآن می گوید : خَرَّ مِنَ السَّمَاءِ.
من اعتقادم این هست ابی عبدالله آمد جامعه را به گروه اول برساند صعود رشد تحول. موفق هم شد حالا چگونه موفق شد.چگونه موفق شد؟ شما فقط حُر را سراغ دارید. ان شالله موارد دیگر را بعدها خدمتتان عرض خواهم کرد.
السلام علیک یا اباعبدالله .
روز ششم محرم ، مرسوم این هست یادی از یتیم امام مجتبی قاسم ابن الحسن شود .امام مجتبی سه تا شهید در کربلا دارد: ابوبکر بن حسن ۳۵ سال، البته این اسامی آن زمان تعیّن نداشت ما چند یزید نام در کربلا داریم که شهید شدند. امروز می گویند یزید ذهنمان روی یزید ابن معاویه میرود. چقدر از اصحاب ائمه اسمشان معاویه هست مثل معاویة بن وهب. وهابی ها گاهی ایراد می گیرند چرا اسم بچه اش را گذاشته فلان؟ امروز وقتی میگویند صدام ، ذهنتان به صدام حسین می رود وگرنه ۵۰ سال پیش ۱۰۰ نفر اسمشان صدام بود . معاویه همین طور . در کربلا می گفتند خدا لعنت کند یزید را میگفتند بگو یزید ابن معاویه چون ما یزید شهید در کربلا داریم یزید بن ثبیط جزو شهدای کربلا هست .
ابوبکر بن حسن پسر بزرگ امام حسن شهید شد. عبدالله ابن حسن که رو سینه ابی عبدالله شهید شد و امام دیگر نتوانست کاری برایش انجام دهد نتوانست بدنش را به خیمه ها بیاورد چون خود امام افتاده بود. قاسم ابن الحسن و یک شهید مجروح و جانباز هم امام حسن دارد در کربلا به نام حسن مثنی لذا من معتقدم امام حسن به کربلا حق دارد . چهار فرزند به میدان فرستاده که یکیش مجروح و سه تا شهید شدند.
یکی قاسم ابن الحسن هست آمد میدان کیه این غلام این پاره ماه ؟باید خودش را معرفی کند. اِن تُنکرونی انا ابن الحسن؛ هر کس مرا نمی شناسد من پسر امام مجتبی هستم سبط النبی المصطفی المؤتمن . امام مجتبی سبط پیغمبر هست. هـذا حسینٌ کالاَسیر المُرتَهن، این پسر فاطمه هست شما محاصره اش کردید . خدا ابر رحمتش را از شما دور کند. وقتی ابی عبدالله وقتی قاسم رو زمین افتاد خودش را رساند بالای سرش، فَإِذا أنَا بِالحُسَينِ قائِمٌ عَلى رَأسِ ؛ دشمن را کنار زد هی صدا می زند : عمو بس است دارم جان می دهم. نشست کنار بدن قاسم.
لاله سرخ پرپرم قاسم
سیزده ساله یاورم قاسم
تا تن پاره پاره ات دیدم
تازه شد داغ اکبرم قاسم
خیلی نبود ، تازه اکبر شهید شد .
عزیز برادرم
سخت باشد مرا که همچو تویی
جان دهد در برابرم قاسم
خدمت آیت الله العظمی آقای حائری یک منبری روضه می خواند رسید به اینجا که ابی عبدالله ایستاده بود وَالغُلامُ يَفحَصُ بِرِجلَيهِ؛ قاسم داشت پاهایش را به زمین میکشید و جان می داد. آقا فرمودند دیگر بس است طاقت نداریم. عزیز برادرم
سخت باشد مرا که همچو تویی
جان دهد در برابرم قاسم
عمو جان همه چیز یک طرف اما
من تو را بودهام به جای پدر
تو به جای برادرم قاسم
تو یادگار امام حسن بودی
لب تو خشک و چشم من دریا ست
این بود داغ دیگرم قاسم
باید تو لب تشنه جلوی من جان دهی عزیز برادر؟ دوست و دشمن دارند نگاه می کنند ابی عبدالله چه می کند با برادر زاده اش آیا جوان ها را صدا می زند مثل علی اکبر؟ خودش دست زیر بدن می آورد؟ یک وقت دیدند خم شد کاری کرد با قاسم که در کربلا سابقه ندارد. فقط مخصوص قاسم الحسن بود .
خم شد و وَضَعَ صَدرَهُ عَلى صَدرِهِ؛ سینه قاسم را به سینه چسبانید.
مزد حسن را به تو پرداختند
اسب به گلگون بدنت تاختند
کاش نمی دید عمو پیکرت
تا که بَرد هدیه برِ مادرت