اَعوذُ بِالله مِنَ الشَّیطانِ الرَّجیم
بِسمِ اللهِ الرَّحمنِ الرَّحیم
لاحَولَ وَلا قُوَّهَ اِلا بِالله العَلیِ العَظیم
اولین شب ماه محرم است، شب جمعه و شب اجابت دعا.
خدارا شاکر هستیم، به ما توفیق درک یک ماه محرم دیگر را عنایت کرد، ماه عزاداری اباعبدالله (ع) ، ماه پیوند شور و شعور ، ماه پیوند خرد و عاطفه و احساس ، ماه پیوند عقلانیت همراه با عرفان و معرفت ، ماه معرفی الگوهای عزت ، کرامت، حریه، شجاعت .
ماهی که سازنده است برای همه، مخصوصا برای جوانان عزیز! شما عزیزانی هم که امشب اینجا جمع شده اید ، همین شب اول خواستید اسم خودتان را جزو عزاداران حسینی ثبت و ضبط کنید، پیراهن مشکی به تن کرده اید و بالاخره مجلس اباعبدالله را همانطور که مادرش حضرت زهرا انتظار داشت، از شب اول گرم نگه داشتید ، امام رضا هم فرمود : پدرم موسی بن جعفر از روز اول محرم حالت عزا داشت، " اِذا دَخَلَ الشَّهرَ مُحَرَّم لا یُری اَبی ضاحِکا "، وقتی ماه محرم وارد می شد کسی پدرم را دیگر در این ده روز خندان نمی دید.
من دو سه تا نکته ی مقدماتی امشب عرض می کنم بعد هم حالا این پنج شبی که خدمت شما هستیم می گویم بحثم چیست که هم شما عزیزان ، هم بینندگان محترم شبکه ی سه که این برنامه را دنبال می کنند بدانند بالاخره بحث ما امسال چیست.
نکته ی اولی که عرض می کنم برادران ، خواهران، بنیان های اعتقادی ما ، شیعه ، بر چهار محور تاریخی استوار است، بر چهار بنیان اساسی در واقع بنا شده است، اولی اش بعثت است، خب اگر بعثت نبود که ما مسلمان نبودیم، اسلام از بعثت است، در بحث بعثت تعبیر خدا تعبیر منت است، " لَقَدَ مَن الله عَلی المُومِنینَ اِذ بَعَثَ فِیهِم رَسولاَ مِن اَنفُسهِم "، خدا بر شما منت گذاشت، پیامبری از جنس خودتان فرستاد، مردمی، مهربان، دلسوز، وقت گذار، پر حوصله، زندگی اش را فدا کرد بالاخره جامعه را از بت پرستی، از اضلال ، از گمراهی نجات داد، راه صحیح را به مردم نشان داد، این اولین بنیان است، پس در راس همه ی مناسبت های ما بعثت است، مبعث بزرگترین مناسبت اسلامی و دینی ما است که آغاز شکل گیری اسلام است.
دومین بنیان ، غدیر است، در غدیر تعبیر اتمام است، اکمال است، در بعثت منت است، " لَقَد مَنَّ الله "، در غدیر ، " الیَوم اَکمَلتُ لَکُم "، یا تعبیر " اَتمَمتُ عَلَیکُم "، می دانید ما سه جا در قران " اتممت " داریم ، یعنی نعمت تمام می شود، سه جا در قران داریم که خدا می گوید : نعمت بر شما تمام شد، یکی در فتح مکه هست که از نظر جغرافیایی خب گسترش پیدا کرد اسلام بالاخره کانون وحی از بت پرستی پاک شد، اول سوره ی قتح را نگاه کنید، " انا فَتَحنا لَکَ فَتحََا مبینا "، خدا می فرماید : نعمت بر شما تمام است، دومی اش در تغییر قبله است ، قبله که تغییر کرد بالاخره مسلمانان استقلال پیدا کردند دیگر رو به بیت المقدس نماز نخواندند، خودشان کعبه را به عنوان قبله خدا برایشان قرار داد، ان جا هم خدا می فرماید : نعمت بر شما تمام شد ".
اما سرتاسر قران فقط یک جا داریم که نعمت تمام شد و دین کامل شد ، " اکملت " و " اتممت "، همین یک جا هست ، " الیَوم اَکملَتُ "،این تعبیر اکمال و بعد ، " اَتمَمتُ "، پس در غدیر اکمال است، اتمام دین هست، بالاخره این دینی که پیامبر جزئیاتش را فرموده بود، حتی تا احکام ریز ناخن گرفتن هم فرموده بود ولی با تعیین جانشین این کامل شد، مناسبت سوم عاشورا است، عاشورا احیاء است، ببینید یکی یکی می اییم جلو، منت، اکمال ، احیاء!
یعنی نیم قرن بعد از رحلت پیامبر گرامی اسلام خیلی حساب شده آن بعثت و آن غدیر دور زده شد، به گونه ای دور زده شد که تبدیل شد به حاکمیت افراد ناباب ، شراب خور، فاسد،کی بعثت این را می خواست؟ کی غدیر این را می خواست؟ هیچ وقت! شد سلطنت، ان پسرش، ان پسرش یزید بن عبد الملک ، نمی دانم سلیمان بن عبد الملک که افرادی که شما در کتاب های شیعه و سنی مثل تاریخ الخلفای سیوطی را بخوانید، سیوطی عالم اهل سنت است یک کتاب دارد تاریخ خلفا، محروم اقا شیخ عباس قمی هم یک تاریخ خلقا دارد، اخیرا هم بعضی ها مثل اقای رسول جعفریان تاریخ خلفا نوشته ، این تاریخ خلفا خواندنی است، ببینید چه کسانی ، پسر حنظله غسیل الملائکه، عبدالله بن حنظله، می دانید ایشان در احد شهید شد فقط یک پسر به نام عبدالله دارد منتها چون پیامبر در احد دعا کرد، خدایا به نسل حنظله برکت بده خدا هشت پسر به این یک پسر داد لذا حنظله یک پسر دارد، هشت نوه ی پسری، بعد از شهادت امام حسین ، عبدالله بت حنظله را یزید به شام دعوت کرد ، نه ایشان را، چند نفر از افراد به نام و سر شناس مدینه را، چون یزید از مدینه نگران بود، اینقدری که نگران مدینه بود نگران کوفه نبود، کوفه هم مختار قیام کرد ولی مدینه کانون بود ، مدینه حسین انجا یک عمر زندگی کرده است ، فامیل هایش ، بنی هاشم در مدینه هستند نه در کوفه، از کوفه نگران یود،سران مدینه را دعوت کرد مدینه که این هارا دمشان را ببیند بالاخره قیام نکند، یکی از این ها عبدالله بن حنظله است، یک ماهی شام مهمان یزید بود وقتی مدینه برگشت مسعودی نقل کرده صاحب تاریخ موروج الذهب، که موروج الذهب هزار سال پیش نوشته شده، امد مردم مدینه را جمع کرد گفت : به شما بگویم چه کسی بر شما امیر است؟ من در دربار یزید بودم مهمانش بودم گاهی در تمام پنج وقت نماز مست بود،کنترلش می کردند، نه صبح، نه ظهر نه مغرب ، در پنج وقت! گفت : خلیفه ی تان ، امیرتان ، رئیس مسلمین کسی است که من با این چشمان خودم دیدم گاهی در تمام پنج وقت نماز مست بود! شما به چنین ادمی خلیفه می گویید؟ اگر کمک می کنید بسم الله! نمی کنید خودم با هشت پسرم قیام می کنم.
قیام کردند مردم هم کمکش کردند مدینه را از دست مروان خارج کردند ، مروان را از مدینه بیرون کردند، اعلام استقلال در مدینه کردند، البته نهضت شکست خورد، یزید شخصی به نام مسلم بن عقبه، او هم خیلی عقده ای بود، خیلی ادم به اصطلاح جسوری بود دو سه هزار ادم را در مدینه کشت، تقریبا یک پنجم مدینه قتل عام شد،چون جمعیت مدینه انقدری نبود، پانزده هزار ، بیست هزار، دو سه هزار کشته داد و بالاخره مدینه را از دست این اقا گرفتند، خود عبدالله بن حنظله و هشت پسرهایش شهید شدند، اقایانی که بقیع رفتید انجا به شما می گویند دیگر، می گویند اینجا شهدای واقعه ی حره، واقعه ی حره یک وقت در فضاهای مجازی هم بزنید می توانید مطالعه کنید، از حرارت می اید، سنگ ها چون حرارت می خورد، در مدینه به ان منطقه می گفتند حره! پس عاشورا احیاء است،
خود امام حسین نامه ی شان را نگاه کنید دیگر، نامه ای که به مردم بصره نوشت، نوشت " الا و ان سنت قد امیته "؛ بعثت مرد، بعثت مرد، سنت مرد، پیامبری به کار نیست، یک نمازی رو به قبله می خوانند وگرنه شراب حرام است می خورند، ربا حرام است، می دهند، امر به معروف واجب است انجام نمی شود، ظالم نباید حکومت کند، چه موقعی پیامبر چنین غرضی داشت؟ سنت مرد ، " و ان قد بدعت قد احیی "، بدعت هم جایش امد، بدعت چه بود؟ غدیر رفت ثقیفه امد، امامت رفت سلطنت امد، معصوم رفت ظالم امد، امام حجت خدا کنار ، چه کسی امام جمعه ی مدینه بود؟ امام جمعه ی مدینه را عبدالملک نصب می کرد، یزید نصب می کرد، گفت : مردم ، من امده ام احیاء پس بال اول ،بنیان اول، بعثت با منت ، غدیر با اکمال، سوم ، عاشورا است با احیاء و چهارم ظهور است، ظهور حضرت حجت( عج)، که این ظهور در واقع ثمره است، میوه است، دیگر انچه که در بعثت قرار بود شود ، در غدیر قرار بود شود،
در عاشورا ، تمام این مناسبت هارا ائمه وعده دادند، گفتند ما ان چیزی که می خواستیم نشده، ان هدفی که در جهان یک معصوم حاکم باشد بقیه هم زیر مجموعه اش باشند، سیصد و سیزده کابینه داشته باشد دنیا را بر اساس عدالت اداره کنند، بر اساس علم، عقلانیت، قران و زمینه ی ظلم، نمی گوییم زمینه ی گناه، نه ان زمان هم ممکن است ادم ها بتوانند گناه کنند، اختیار از مردم سلب نمی شود، ممکن است کسی ان زمان دروغ هم بگوید، معصیت نمی گوییم ، نمی گوییم مردم فرشته می شوند در ظهور امام زمان، نه، اما ظلم از بین می رود چیزی به نام ظلم که امروز دنیا را پر کرده است شما وضع دنیارا نگاه کنید، هرکس زورش بیشتر است بیشتر ادم می کشد، این می شود ظهور،
به همین جهت هم شما ببینید روایاتی که راجب قیام حضرت حجت داریم بعضی هایش ایشان دارد عاشورا ظهور می کند، : " یُنادی بِاسمِه فی لَیله الثَلاث وَ عَشرین "، شب بیست و سوم ماه رمضان ، در اسمان صیحه زده می شود، که این ها اتفاق نیفتاده، " و یقوم فی یوم عاشورا "، قیام ظهور در عاشورا است، " و هو الیوم الذی قتل فیه الحسین بن علی "،عاشورا روزی است که امام حسین (ع) به شهادت رسید، یا در روایات دارد که کنار قبر امام حسین چهارهزار قرشته حضور دارند، من به زائران هم چند روز پیش در حرم امام حسین گفتم، بدرقه می ایند، استقبال می ایند، اگر کسی مریض شود عیادتش می ایند، هر زائری، که کربلا رود، اگر از دنیا رود تا چهارهزار نفر تشییع جنازه اش می ایند، این متن روایت است، و این ها ثابت کنار قبر امام حسین اند، انوقت انجا دارد که تا زمانی که حضرت حجت قیام کنند، این چهارهزار فرشته هم در لشکر امام زمان می ایند، چون خدا در جنگ های صدر اسلام هم از فرشته گاهی، در روایت دارد به کار می برد،
نگاه کنید سوره ی مبارکه ی بقره جاهای دیگر، می فرماید : ماشمارا یاری می کنیم، به مثلااینقدر فرشته، به ملائکه ؛ تعبیر هزارتا در قران هست، بیشتر هست، پس به همین جهت هم در روایت دارد وقتی حضرت حجت ارواحنا فداه ظهور کنند کنار خانه ی خدا بعد از ان که خودشان را معرفی می کنند فریاد می زنند یا اَهل العالَم ، اِنَّ جَدّی الحُسَین و تَلوه عَطشانا "، در زیارت عاشورا هم می گویید دیگر، در دعای ندبه هم می گویید ، " این الطالب بِالظّهورُ الانبیاء اَینَ المَنصور عَلی مَن اعتدا علیه وَافتری "، تا جای ی که می گویید کجاست ان اقایی که بیاید دم مظلوم را در کربلا انتقام بگیرد، در زیارت عاشورا هم می خوانید، در زیارت عاشورا تعبیری که داریم که از خدا می خواهیم " امام هاد مهدی "، این همان مسئله ی ظهور است، این چهار بنیان ، هرکدام لطمه بخورد باور های ما لطمه می خورد، به همین جهت غدیر را بعضی خواستند از این چهارتا بیرون بکشند دچار انحراف شدند، غدیر را خواستند از این مجموعه جدا کنند لطمه دیدند، بعثت ، غدیر، عاشورا، ظهور که یک کتابی نوشته یکی از اقایان، اقای محمد رضا حکیمی ، به همین اسم هست، اسم گذاشته، به نان بعثت و غدیر و عاشورا و ظهور، امتداد هم دیگر هست، این نکته ی اولی که اگر ما از عاشورا تجلیل می کنیم، می خواهیم این داستان به ظهور برسد، می خواهیم بعثت و غدیر این لنگه ی سومش، این پایه ی سومش با این وضعیتی که می بینید حفظ شود، این نکته ی اول،
نکته ی دومی که امشب اشاره می کنم، ضرورت عزاداری برای اباعبدالله است، خب یک بحث مهم این است، این را خوب دقت کنید، سیره ی ائمه ی معصومین در عزاداری اباعبدالله چه بود؟ خب کربلا سال شصت و یک اتفاق افتاده، دویست سال بعدش امام در جامعه بوده، یعنی ما دیگر دویست و شصت، دویست و شصت امام زمان غیبتشان آغاز شده است، یعنی امام عسگری دویست و شصت شهید شده، کربلا شصت و یک بود، دویست سال، دو قرن کامل امام در جامعه بوده است، ائمه ی ما نسبت به توصیه ی شان برای عاشورا چه بوده؟ چون می دانید چه می گویم؟
چون ما امروز دچار یک سری انحرافات ، افات و اسیب هایی شدیم که دارد لطمه می زند به عاشورا، و این یک خطر است و من خیلی از این نگرانم، خیلی باید مراقب باشیم ، ان لطمه ایجاد نشود، اما اول این را دقت بفرمایید ، اول ببینیم توصیه ی ائمه ی معصومین ما چه بوده، توصیه ی ان ها به عزاداری بوده، به گریه، خود امام سجاد به اب نگاه می کرد گریه می کرد، نگاه به غذا می کرد گریه می کرد، خود امام صادق می نشستند، اشک می ریختند ابوهارون مداحی می کرد، کمیل می امد در منا اشعار می خواند، خود امام رضا، مجلس می گرفتند دعبل می امد، خود امام زمان ، "و لابکینک بدلا دموعا دما "، این اشک و گریه را از شما نگیرند،
این شبکه ها گاهی این فضاهای مجازی ایجاد شبه می کنند، من اینجا نوشته ام، اشک یک جریان احساسی و عاطفی است که مصادیق مختلفی دارد، ببینید الان زبان من و شما ترجمه ی فکر ما است، تا طرف حرف بزند می فهمید عقل دارد یا ندارد ، با سواد است یا بی سواد است ، رشته ی درسی اش چیست، خیلی مهم است، شما افراد را با کلام می شناسید دیگر، دو کلام که حرف می زند این اقا استاد دانشگاه است، نه این اقا کارگر است، این روحانی است، اصلا نیازی نیست، نفس سخن معلوم می کند ادم عقلش چقدر است، اشک ترجمان دل است، نشان می دهد دل ادم و قلب ادم چقدر پذیرش دارد، چقدر واقعیت در ان منعکس است،
من اینجا ده قسم گریه را نوشته ام، برایتان این ده قسم را می گویم گوش بدهید که ما ده جور گریه داریم،همه را هم از قران و روایت نوشته ام، از خودم نوشته ام،
یکی در دعا، امام صادق فرمود: " اِنّی اَتباکی فِی الدعا "، من اگر گریه ام هم نیاید در دعا تباکی می کنم، دردعا هم تباکی مستحب است، یعنی حالت گریه به خودت بگیری، تباکی ، تا بکاء بیاید، یکی از جاهایی که توصیه، ببینید این عین روایت است، " اَنا اَتباکی فِی الدُّعا وَ لَیسَ لی بُکاء "، گاهی دعا که می خوانند حال گریه ندارم ولی تباکی می کنم، دعای با گریه اگر صورت گیرد در روایت داریم خدا به اشکی که با دعاست رحم می کند، می گوید این بنده ی من دارد اشک می ریزد، دعا می کند، دعایش را به اجابت برسانم، دوم، از خشیت خدا، امیر المومنین فرمود : در دعای کمیل هم داریم، " اِرحَم مَن رَاس مالِهِ الرَّجاء وَ سَلاحه البکاء "، سلاح ما بکاء است، " البکاء من خشیه الله ینیر القلب "، بکاء از ترس خدا ، یعنی از عظمت خدا قلب را نورانی می کند،
لذا امام سجاد فرمود : دو قطره را خدا خیلی دوست دارد، فرمود : خدا دو قطره را خیلی دوست دارد، دو قدم را خیلی دوست دارد، دو تا جرعه، ان دو قدمی که خدا دوست دارد یکی قدم در راه جهاد، یکی هم قدم در راه خدمت به مردم، هرکس قدم بردارد به مردم کمک کند یا قدم بردارد در جهاد، ان دوتا جرعه ای که خدا دوست دارد ، جرعه یعنی چیزی که ادم می نوشد، یکی جرعه ی خشم ، چون جرعه یعنی ان چیزی که ادم می نوشد دیگر، وقتی من این اب را پایین دادم می گویند این یک جرعه! خشمش را ادم فرو ببرد خدا خیلی خوشش می اید ، این جرعه ی خشم را پایین برد مثل اب که می خوری؛ دوم ، جرعه ی مصیبت، مصیبت دیده است اما پایین می دهد، صبر می کند ، خودش را نمی بازد، این هم دوتا جرعه، " ان الله یحب خطوتین و جرعتین "،
دوتا قدم، دوتا گام، دوتا قطره، ان قطره یکی قطره ی خون شهید است، چیزی از ان بالاتر نیست، یکی هم قطره ی اشک از خوف خدا، کارها می کند، کارها می کند، غوغا می کند، پس ما یک اشک داریم اشک از دعا،
دوم اشک از چه؟ خشیه و عظمت خدا!" ارحم من راس ماله الرجاء و سلاحه البکاء "،
سوم قران که خوب خوانده می شود ادم گریه کند خدا این گریه را دوست دارد ، حدیث است، اصلا ایه ی قران است، " تَری اَعیُنَهم تَفیضُ مِنَ الدَّمعِ مِمّا عَرَفو من الحق "، وقتی مسلمانان امدند پیش نجاشی با اینکه نجاشی مسیحی بود، شروع کردند سوره ی مریم را خواندند همینطور اشک می ریخت، گفت چقدر قشنگ است مریم مال ماست؛ عیسی مال ماست، جقدر قران شما قشنگ معرفی کرده، اولین بار وقتی پیامبر برای جنیان قران خواند نگاه کنید دیگر، سوره ی جن، پیامبر جن و انس است دیگر، جن امد خدمت ایشان و ایشان ایات را برای ان ها خواند، سوره ی جن را نگاه کنید، اشک ریختند گفتند :" یهدی الی الرشد "، گفتند : عجب کتابی است، ادم را رشد می دهد، ادم را بالا می برد ". پس استماع قران،
من خودم یک سالی یکی از این کشور ها برای تبلیغ رفته بودم، یک دانشگاهی رفتیم قاریان قران امده بودند، سخنرانی مارا ترجمه می کردند برای ان ها، بلغارستان، سخنرانی مارا ترجمه می کردند ولی قران را دیگر ترجمه نمی کردند ، همین قاری می خواند، بعد من نگاه می کردم این ها بعضی از این دانشجو ها دارند گریه می کنند حتی حجاب درستی هم نداشتند، خب انجا حجاب ندارند بعد به یکی از این اساتید گفتم : اینها متوجه می شوند؟ گفت : نه همین لحن قران، لحن قران ، خیلی از افراد با قرائت قاری های مهم مسلمان شدند ، پس سومین گریه ، گریه ی از استماع قران است، وقتی انسان قران می خواند دقت کند، مخصوصا صوت زیبا،
چهارم گریه ی بر فقدان، ادم یک عزیزی داشته از دست داده، یا از بین رفته، چرا حضرت یعقوب گریه می کرد؟ قران می فرماید : " وبیضت عیناه "، انقدر گریه کرد که چشم هایش دیگر سپید شد، اشکالی ندارد، پسرش از دست رفته است، گریه ی بر فقدان ها، حالا کربلا را می گویم شما در کدام از این ده تا جا دهید، من می گویم شما خودتان جا دهید که کدام گریه است،
پنجم، گریه ی بر حوادث اینده، مثلا شما یک خبر، فرض کنید انشاءالله که در زندگی تان اینطور نباشد، شما یک پسری خدا به شما داده یک بچه ای داده انشاءالله اینطور نباشد مثال می زنم، دکتر به شما گفته این برای پانزده سال بیشتر عمر نمی کند، این شش ماه دیگر از بین می رود، خودش نمی داند شما نگاهش می کنی گریه ات می گیرد،حوادث اینده، می دانی شش ماه دیگر بیشتر مهمانت نیست، انشاءالله خدا همه ی این هایی که سرطان دارند شفاء بدهدو بهبود پیدا کنند، گاهی اوقات حاد می شود، کار می پیچد می گویند دیگر مثلا اینقدر دیگر بیشتر نمی ماند، اطرافیانی که می دانند، ببینید پیامبر نگاه می کرد به امام حسین می دید کربلا را، پیامبر است، لذا گاهی می فرمود : بزید با حسین من چکار داری؟ ". گاهی می بوسید گلویش را می بوسید، می فرمود : اینجا جای شمشیر است.
امام حسن رل دهانش را می بوسید، ابن عباس می گوید یک روز پیامبر مسجد بود این دو امدند نشاندشان روی زانو ، پیامبر ، خم شد ، لب های حسن را بوسید، بچه ها خیلی حساس اند دیگر، منتظر بودند الان لب های حسین را ببوسید، پیامبر رویش را کرد به این طرف، خم شد گلوی حسین را بوسید، می گوید من فهمیدم امام حسین به او برخورد، بلند شد و رفت چند لحظه دستش در دست مادرش حضرت زهرا امد، باباجان حسین من از شما یک گله ای دارد می گوید مگر دهان من اشکالی داشت؟ چرا دهان حسن را بوسید و گلوی مرا؟ پیامبر می دانست این هارا، فرمود دخترم از این قصه بگذر، می ترسم طاقت نیاوری؛ اصرار کرد، فرمود دخترم اگر حسن را لب هایش را بوسیدم چون " یقتل بالسم "، از این راه مسموم می شود، من جای سم را بوسیدم، اما حسین را شمشیر بر گلویش می گذارند، من جای شمشیر را بوسیدم، که صدای گریه بلند شد حضرت فرمود : ناراحت نباش، مردم جمع می شوند برایش عزاداری می کنند، بابا شب اول محرم است، ادم برای پدرش به این زودی عزا نمی گیرد، چهارده قرن گذشته اینطور این جمعیت من می ایم الان در خیابان نشسته اند، شما کدام جلسه را پیدا می کنید جزء چه کسی با کدام نهاد، کدام دست در کار است؟ این همه جوان اینجا امشب جمع شده اند، فرمود : فاطمه جان مرد ها دور هم جمع می شوند برای حسینت عزاداری می کنند، مثل کسی که بچه از دست داده، زن ها جمع می شوند، نگران نباش.
این اشک و عزاداری لذا پیامبر گرامی اسلام این را شیخ طوسی در عمالی نقل کرده چون بعضی ها ادرس می خواهند، می فرماید : نگاه می کرد به فاطمه، نگاه می کرد به امام حسن نگاه می کرد به امام حسین گریه می کرد، می گفتند یا رسول الله چه شده این ها مریض اند؟ اتفاقی افتاده؟ می فرمود : " ابکی لذریتی و ما تصنع بهم شرار امتی "، گریه ام برای ان بلاهایی است که اشرار امت سر این ها می اورند، حضرت زهرا را ، مرحوم شیخ صدوق دارد پیامبر نگاه به صورتش می کرد اشک می ریخت، می دانست این هارا، این در واقع گریه ی پنجم از حوادث اینده ،
ششم،گریه ی برگناه، " ابکی لذنبی "، در روایت داریم، خدا، خیلی روایت عجیبی است، رسول خدا، حضرت محمد (ص)، فرمود : طوبی لصوره "، خوشا به حال ان صورتی که خدا به ان نظر کند، طوبی لصورا نظر الله الیها "، خوشا به حال ان چهره ای که، گفتند یا رسول الله کدام چهره است؟ فرمود : چهره ای که " تبکی علی ذنب "، بر گناه گریه می کند،شب بیست و یکم در مجلس امام حسین ، خدایی بد کردیم، اشتباه کردیم، گریه ی بر گناه را ادم ابو البشر پدر ما داشت، با اینکه گناه نبود، ترک اولی بود، چقدر گریه کرد، گریه ی بر بکاء را عرض می کنم انبیای الهی ؛ یونس پیامبر داشته، این هم گریه ی ششم، هفتم، گریه ی بر از دست دادن فرصت ها،چرا ما نبودیم کربلا، چرا در جنگ نبودیم ما، چرا ما نبودیم یاری کنیم، در روایت داریم : " من کرم المرء بکائه ما مضی من زمانه "، یکی از نشانه های کرامت انسان این است که بر گذشته هایی که از دست داده، چرا جوانی مان از دست رفت؟ چرا کسی به ما نگفت در جوانی نماز اول وقت بخوانیم، چرا کسی به ما نگفت رابطه به نامحرم نکنیم، چرا کوتاهی کردیم،
هفتم گریه ی بر از دست دادن فرصت ها، این گریه را روز قیامت همه می کنند، سوره ی مبارک زمر ایه ی پنجاه وشش نگاه کنید قران می فرماید ان هایی که می ایند صحرای محشر می گویند : " یحسرتی علی ما فرطت فی جنبه "، از دست دادیم فرصت هارا، مخصوصا جوانان دقت کنید شما هنوز وقت دارید، یک روزی که محاسن سفید می شود بر این حالت قدیمتان گریه نکنید، افتخار کنید بگویید جوانی مان خوب سپری شد، این هم گریه ی هفتم!
هشتم ، گریه ی بر معاد، اینقدر حضرت یحیی بر معاد گریه کرده بود پای چشم هایش زخم بود، لذا پدرش زکریا تا می دید این بچه نشسته از بهشت می گفت ، از نعمت ها و حور العین و میوه ها، اصلا از جهنم می گفت، می دانست، یک بار رفته بود پشت ستون ندیدش، شروع کرد یک خرده از جهنم گفتن ناله اش بلند شد، اصلا حضرت یحیی معروف به گریه ی بر معاد است، خود اهل بیت، الان یک جریانی در کشور ما در این فضاهای مجازی من رفتم بیت اقا پارسال این را خدمت ایشان عرض کردم، پایین هم باز با بعضی اطرافیان عرض کردم، گفتم این جریان خطرناک است، این جریانی که دارد معاد را سبک جلوه می دهد حالا چهار مویت بیرون بود عیب ندارد، حالا دو نماز من نخوانم چه می شود؟ چرا چوب حراج می زنید به رحمت خدا؟ شما چکاره اید؟ رحمت خدا بر غضبش سبقت دارد ولی این قران است، همین خدای غفور الرحیم همین خدا هم ذو النتقام است، همین خدا هم جبار است،بالاخره پیامبر یک ایه عذاب بر او نازل شد خودش حضرت زهرا، حضرت علی انقدر گریه کردند که حضرت زهرا غش کرد، " غشی "، حضرت امیر فرمودند : ای کاش از مادر متولد نمی شدم این ایه را نمی شنیدم،
خدا ایت الله العظمی جوادی املی می فرمود : مردم بیشتر از انظار درس می گیرند نه از تبشیر ، یعنی اگر شما بگویی این کار را می کنی به تو جایزه می دهند نماز می خوانند یا اینکه بحث جهنم و عذاب و فشار قبر؟ شما به مردم بگویید غیبت کنید اشکالی ندارد فقط نور در قبرت نمی اید، می گوید : نیاید، بگذار مافعلا غیبتمان را بکنیم، نور می خواهیم چه کار، ولی وقتی می گویی فشار قبر دارد غیبت نمی کند، بالاخره مرحوم شیخ صدوق این کتاب را نوشته، " ثواب الاعمال ، عقاب الاعمال "، نصفش برای ثواب است، نصفش برای عقاب است، ما که نمی توانیم نصف چیز را بگوییم نصفش را رها کنیم، نمی توانیم نگاهمان نیمه باشد به دین، این هم گریه ی هشتم، گریه ی بر معاد،
نهم، گریه ی حسرت است، حسرت و اندوه، گاهی انسان می گوید موقعیتی نرسیده ، از دست داده و دهمین مورد گریه ی بر اموات است که در سیره ی ائمه ی ما پر است، حضرت زهرا برای حمزه گریه کرد، پیامبر برای حمزه گریه کرد،امیر المومنین برای مادرش فاطمه بنت اسد گریه کرد، اشک می ریخت پشت سر جنازه ی مادرش،فاطمه ی بنت اسد، پیامبر بچه ای داشت ابراهیم ، هجده ماهش بود، این دیگر تازه راه افتاده بود خوشمزه شده بود، به زبان امده بود، پیامبر هم که پسر نداشت اورا خیلی دوست داشت، از ماریه ی قبطیه خدااورا داد، سر هجده ماهگی مریض شد مرد، جلوی پدرش پرپر شد، دنبال جنازه پیامبر اشک می ریخت، یک کسی از همین کسانی که تفکرشان امروز در وهابیت امده است، امد گفت : اقا چرا گریه می کنی، گریه جایز نیست، فرمود : چرا جایز نیست؟ دلم می سوزد، اشکم جاری می شود،
ادم یک مرغ در خانه اش شش ماه نگه می دارد، بعد یک جا می کشند، سر می برند، غصه می خورد، شما این هایی که کبوتر دارند، مرغ دارند، مکروه است، مرغ که خودش بزرگ کرده سر ببرد، ادم با یک کسی مسافرت می رود یک دو روز مکه ای ، کربلا می رود، می خواهد خداحافظی کند، سختش است، او پاره ی تنش مرده،من دیده ام در قبرستان بقیع گاهی افراد می ایند جنازه دفن کنند مادرش از دست رفته ، پدرش، اجازه ی گریه نمی دهند، دارد منفجر می شود، بابا گریه ی بر اموات خدای تبارک و تعالی در قران بر بچه های مشرکین عزاداری اعلام کرده، "بای ذنب قتلت "،" و اذا الموئوده سئلت "، این بچه هارا شما به چه گناهی کشتید؟ به شهادت رساندید؟ یا حالا شهادت نه، ان هارا چون بچه های مشرکین بودند ولی جانشان را گرفتید، " بای ذنب قتلت "، اقایان عزیز، کلاه سرمان نگذارند گریه ی براباعبدالله در این ده شاخه ای که گفتم در دوجایش امده، یکی فقدان، در سه چهارجایش امده البته! یکی حسرت ، یکی اینکه نبودیم قبلا، گریه ی بر گذشته که چرا نبودیم، حسرت بر عدم حضور ، گریه ی بر فقدان، گریه ی بر عرض می کنم مصیبت ها، خود اقسام مصیبت ، یکی گریه بر مصیبت هاست، این یکی از توصیه های ائمه ی ما بوده، گریه ی بر اباعبدالله(ع)، توصیه ی دوم ائمه ی ما توصیه به شعر بوده، خیلی تاکی می کردند شعر راجب امام حسین بگوییم، این هم برای ان هایی که اهل قلم و اهل بیان اند، فرمود کسی یک بیت شعر برای حسین ما گوید ، " بن الله له بیتا فی الجنه "، خدا یک بیت، این یک بیت شعر می گوید ، خدا یک بیت در بهشت برایش بنیان می کند، کمیت وقتی اشعارش را خواند کمیت شاعر متعهدی است، خیلی به اهل بیت علاقه دارد، وقتی اشعارش را پیش امام باقر (ع)، اقا فرمودند : خدا انشاءالله گناهان گذشته و اینده ی تورا بیامرزد، "
ما تَقَدَّمَ مِن ذَنبِک وَ ما تاَخر "، اقا سکینه ی بنت الحسین یک پولی برایش فرستاد، پول زیادی هم بود، فرمود این مزد این شعرها، گفت : من برای پول نمی خوانم، پول را برگردانید، عبدالله بن جعفر سند یک باغ به او داد، چون کمیت خیلی متعهد بود، برگردان، گفت : من برای پول نمی خوانم، امام سجاد برایش هزار درهم فرستاد، همه را برگرداند، گفت : من شعر برای امام حسین می گویم، حالا من نمی خواهم بگویم برگرداندن پول توسط اقایان مداح ؛ شعرا، صورت گیرد، نه، بالاخره زحمت می کشند، وقت می گذارند، اما خدایی نکرده مجالس ما امیخته این چیزها نشود، کلاه سرمان می رود، مجلس اباعبدالله را نباید برایش ارزش مادی گذاشت، نباید بعضی از روسای هیئت ها، بعضی از مجالس با این طور مسائل بخواهند مجلس اباعبدالله را بچرخانند، مجلس اباعبدالله برای خدا، حسین برای خدا جان داد، مجلسشم برای خدا باشد، ماندگار می شود، می ماند، قران می فرماید : " ما عِندَ اللهِ باق "، ائمه توصیه به گریه، توصیه به شعر،توصیه به زیارت، چقدر روایات تاکید می کنند زیارت اباعبدالله، فرمود کسانی که بروند زیارت، حضرت زهرا می اید بدرقه ی شان، استقبالشان، اسیب های کربلا، گاهی محتوایی است، گاهی شکلی است، گاهی اسیب های سیاسی است، حالا دیگر الان وارد نمی شوم، نمی خواهم توضیح زیاد بدهم،
ولی یک جمله ای را در جمع اقایان مداح، در کربلا گفتم و روحانیون محترمی که در انجا بودند یک جلساتی داشتند در اصفهان هم یک سال مارا دعوت کردند دو سه هزار از ذاکران اهل بیت، خدا انشاءالله به همه ی شان سلامتی بدهد، توفیق بدهد برای خدا بخوانند انشاءالله، انجا هم گفتم، گفتم ما در قران ، این گفتم و عرضم تمام، ما در قران ویل داریم، وَیل یعنی وای، هرکجا در قران وَیل است یعنی عذاب، وَیل لِلمُطَفِّفین "، وای بر کم فروشان، " وَیلُُ لِکُلِّ هُمَزَهِ لُّمَزه "، وای بر عیب جویان، " فَوَیلُ لِلمُصَلین "، وای بر ان هایی که نماز می خوانند و در نمازشان ریا می کنند،ما در قران فقط یک ایه داریم که در این ایه سه " وَیل " پشت سرهم امده، دقت کنید، اگر اشتباه نکنم ایه ی 79 سوره ی بقره است، فَوَیل للذینَ یَکتُبونَ بِاَیدیهم "، سه بار می گوید وای وای وای بر انهایی که یک چیزهایی از خودشان در می اورند نسبت به خدا و پیامبر می دهند، نسبت به دین می دهند، امام صادق روایت داریم فرمود : این ایه راجب ان هایی که به ما هم نسبت می دهند هست.
روضه ی دروغ، مطالب دروغ، خوار کردن اهل بیت، این خیلی خطر است، این ایه را امشب باز کنید ببینید، سوره ی مبارکه ی بقره، ایه ی 79، سه وَیل پشت سر هم برای انجایی که دروغ نسبت داده شود، چیزی که خدا و پیامبر نگفته، دین نگفته، لذا من توصیه ام به اقایانی که عزاداری می کنند اشعار می گویند بالاخره این صدا پخش می شود خیلی ها می شنوند، این است که صحیح ، درست، متقم با منابع معتبر، اگر شما سالی ده صفحه قرار بود، ده خط،به کربلا اضافه شود ببینید این هزار و چهارصد سال چقدر می شد، این نکته ی دقیقی است که باید انشاءالله رعایت شود، خدایا همین شب اول اسم مارا جزو عزاداران ثبت و ضبط بگردان، مارا از درخانه ی اهل بیت جدا مگردان، "السلام علَیک یا اباعبدالله "، دل هارا روانه کنید هرکجا هستید از این شب اولی به ارباب بی کفن سلام دهیم،
السلامُ عَلَیک یا اَباعَبدِالله وَ عَلی الاَرواحِ التی حلت بفنائک عََلیک منی سلام الله ابدا ما بقیت و بقی الیل وَ النَّهار وَلا جَعله الله اخِرَ العهد منی لزیارتکم ، السلام عَلی الحسین وَ علی علی بن الحسین و علی اولاد الحسین و علی اصحاب الحسین".
من صورت گذاشته ام همین روز هارا به امام حسین گفتم اقا خودت کمک کن مایک روضه خوان خوبی برایت باشیم،بتوانیم برایت روضه بخوانیم، اسممان جزو روضه خوان های تو باشد، اقاجان شما جواب سلام را بی پاسخ نمی گذاری، مردم امشب به شما سلام دادند ولو طول هم بکشد شما جواب سلام را می دهید، می دانید چرا؟ چون مسلم بن عقیل نهم ذی الحجه روز عرفه به امام حسین سلام داد، ابی عبدالله یک ماه بعد در گودی قتلگاه جواب سلامش را داد، مسلم را وقتی وارد کردند بر ابن زیاد، این زیاد ملعون نشسته بود ماموران دورش، یکی به او گفت : " سلم علی الامیر "، بر امیر سلام کن، چرا سلام نکردی؟ گفت : ابن زیاد امیر من نیست، امیر من اباعبدالله است، من به او سلام می دهم، لذا بالای دار الاماره ی کوفه صدا زدو" السلام علیک یا اباعبدالله "، دم اخر چو مسلم یاد شه کرد،
شهم یادش میان قتلگه کرد
چه خوش ان مهربانی هردو سویی
میدانید جواب سلامش را اقا کجا داد؟ انجایی که دشمن به خیمه های ابی عبدالله حمله کرد روی دو کنده های زانو بلند شد دیگر امام حسین جان نداشت،خون از بدنش رفته بود، بلند شد صدا زد " یا شیعه ال ابی سفیان "،ای پیروان ایی سفیان ، من زنده ام چرا به خیمه های من حمله کردید، بعد انجا این صدا را زد، فرمود : با مسلم بن عقیل ، یا حانی بن عروه، یا ابطال الصفا "، مسلم کجایی ، بلند شوی ببینی زن و بچه ی حسین در معرض اند ، بلند شوی ببینی خاندان اباعبدالله در معرض اند ، " فقومو ان یومتکم "، بلند شو حبیب ، مسلم بلند شو ، حانی بلند شو، بلند شوید ببینید حسین زن وبچه اش در غربت اند، "فَادفَعو عَن حرم رَسولِ الله التُّقاتَل لِعام " لا حَول وَ لا قُوَّه اِلّا بِالله العلی العظیم.
بسمک الاعظم یا الله، خدایا به ابروی اباعبدالله قسمت می دهم در این شب جمعه در ظهور منتقم خونش تعجیل بفرما، مارا از این خاندان جدا مگردان، توفیق ثبت و ضبط عزاداری به ما عنایت بفرما، خدایا نسل جوان مارا با حسین و اولادش قرار بده، السلام علیکم و رحمه الله و برکاته