سه شنبه 13 آذر 1403

                                                                                                                        


                                   

                                                                                                                                                                                                                                 

 

 

منو سخنرانی مکتوب

اَعوذ بِالله مِنَ الشَّیطان الرجیم.
بِسمِ الله الرحمن الرحیم
لاحَولَ وَ لا قُوَّهَ اِلّا بالله العَلیِّ العَظیم. اَلحَمدُالِله رَبِّ العالَمین و الصَّلاهُ وَ السَّلامُ عَلی سیدنا و نَبیِّنا ابی القاسِم محمد و عَلی آلِهِ الطَّیِّبینَ الطّاهِرین ، سیما بَقیَهَ الله فِی الاَرضین وَ الَّعنُ الدائِم عَلی اَعدائِهِم اَعداءِ الله اَجمَعین.


ششمین شبی است که در این جلسه ی نورانی راجب امید و برخورد با یاس صحبت می کنیم. یاس مخصوصا برای جوان بد است، امید خوب است ، مخصوصا برای جوانان.یاس مانع رشد است ، مانع حرکت است ، عامل افسردگی است، عامل رکود است ، عامل سقوط است ، یاس موجب می شود که انسان توانمندی های خودش را هم فدای ناتوانی هایش کند، یعنی یک ناتوانی هایی دارد، دیگر توانمندی های خودش را هم نمی بیند ولذا منجر به انحطاط می شود. اما نقطه ی مقابلش امید است، مرکبی است که از همه ی موانع انسان را عبور می دهد ، امید، ناتوانی هارا هم به توان تبدیل می کند. امید نشدنی هارا هم به شدنی تبدیل می کند. خیلی بحث مهمی است ، مخصوصا این هایی که هنرمندند ،صدا و سیما ، فیلم ها، سریال ها حتی کارتون ها برای بچه ها می سازند خیلی باید دقت کنند که می توانند با یک سریال ، با یک فیلم ، می توانند با یک درواقع کارتون حتی ،امید را در بچه ها از کودکی پرورش دهند.

یک نویسنده ی ایرلندی ، یک کتابی نوشت که بعد هم فیلم شد ، سریال شد ، یعنی برنامه ی کودک حالا شاید بچه ها یادشان نباشد ولی آنهایی که سن و سال من هستند یادشان است ، یک سریال برنامه ی کودک پخش می شد ، خیلی سال های پیش به نام گالیور ، شاید بعضی ها یادتان باشد ، این را یک نویسنده ی ایرلندی نوشت ، قرن هفدهم ، یعنی نزدیک سه قرن پیش ایشان یک کتابی نوشت، بعد یک کسی این رو فیلم نامه اش کرد و سریال اش کرد و کارتون کرد و ... خب ، همه ی هدف این نویسنده در این کتاب که خیلی هم کتابش صدا کرد ، خیلی این کتاب را خریدند ، برای رده ی کودک و نوجوان هم بود، همه ی بحث این درواقع کارتون یا این کتاب شخصیتی بود به نام گالیور که همیشه امید می داد، می گفت درست می شود ، حل می شود و آن ادم کوتوله هایی که یکی شان به نام کاپیتان لینچ همیشه می گفت من می دانم نمی شود من می دانم کارمان تمام است ، من می دانم ، یعنی یک مظهر ناامیدی گذاشته بودند به نام کاپبتان لینچ، یک ادمی به نام گالیور دائما این دو ببینید ناخواسته با سی قسمت ، چهل قسمت به بچه ها می گفتند امیدوار باشید ،

همه ی بینندگان که حالا آن موقع که ما این کارتون را می دیدیم مثلا شاید پانزده شانزده سالمان بود یا کم تر ، همه از آن آدم بدشان می آمد، از آن که می گفت نمی شود! و همه این آدم را یک آدم درواقع مفیدی می دانستند ، ببین ، راه را باز کرد ، از غول ها نجات داد، جلو برد ، این را یک نویسنده ی ایرلندی قرن هفدهم نوشت ، خیلی هم در انگلستان این کتاب صدا کرد ، خب ، این کجا ، تاگاهی اوقات ، ما رسانه ی مان ، اصلا متخصص بعضی اوقات ناامیدی است ، من دو سه بار به این دوستان اخبار بیست و سی تذکر دادم این را، آقا اصلا شما طرز اخبار دادن و خبر دادنتان گاهی این است که مردم فکر کنند در همه ی کشور دزدی است ، بردن است ، خوردن است ، گرفتن است ، همه جا، آقا این نیست! اصلا صلاح نیست خیلی از مسائل قضایی را شما رسانه ای کنید، برخورد کنید ، جلویش را بگیرید ، یک حرف خوبی زد رئیس یکی از راسای قوه ی قضاییه شاید رییس قوه بود ، گفت اقدام بهتر از اعلام است، اعلام فقط مردم را مشوش می کند ، طرف عرض می کنم احساس می کند همه ی کشور الان مثلا درگیر مسائل دزدی و سرقت است ، نه آقا این نیست ، گفتند نود و هفت درصد قضات پاک دست اند ، حالا سه درصد قاضی مشکل دارد، حالا این قدر نباید علم شود که آن نود و هفت درصد دیده نشوند.

دویست و پنجاه تا ، شصت تا نماینده ، دوتا ، سه تا ، پنج تا ، ده تا مشکل دارد نباید دویست و شصت تا زیر سوال برود. دوتا ، سه تا استان دار یا مسئول یک جایی خطا کرده اند ،اصلا طرز خبر دادن این گونه، ایجاد درواقع یاس در مردم خوب نیست ، اصلا لازم نیست بعضی از این ها رسانه ای شود ، خیلی حرف قشنگی زد ، هرکسی زد ، چند شب قبل من شنیدم ، گفت اقدام ، نه اعلام ، اعلام فقط در ذهن ها می ماند، اما اقدام است که موجب می شود در مردم امید ایجاد کند، جوانان عزیز، برادران ، خواهران ، من امشب از یک زاویه ی دیگر می خواهم بحث کنم خواهش من است که خوب دقت کنید ، ما دوجور امید داریم چون الان که من می گویم امید ، بعضی ها فکر می کنند من می خواهم تخیلی حرف بزنم ، ما دو جور امید داریم ، امید کاذب ، امید صادق.

خوب دقت کنید. امید حقیقی، امید پنداری ، امید مثل آب ، شما آب دیده اید سراب هم دیده اید دیگر ، شما می روید شمال، می گویند این دریاست ، پایت را هم در آب میزنی خیس می شود ، شنا هم می کنی کاملا معلوم است، اما در جاده ی گرم کویر داری می روی ، نگاه می کنی می بینی آن جا آب است ، می رسی می بینی آنجا سراب است ، فرق سراب با آب چیست؟ همین فرق بین امید، امید کاذب و امید صادق است. گفتم من شب های قبل ، من مجبور هستم در این جلسه روان صحبت کنم نمی توانم خیلی با اصطلاحات بازی کنم ولی همین قدر به شما بگویم به امید کاذب می گویند امنیه که قرآن می گوید شیطان همه اش امنیه ، "لَاُمنَّیَنَّهُم" ، اما امید صادق را رجاء می گوییم. " اِرحَم مَن رَاسُ مالِهِ الرَّجاء

خوب گوش کنید من سه فرقش را بگویم ، این سه تارا دقت کنید چون خیلی راه گشا هستند ، خیلی ها این روزها به من پیامک زدند ، تماس گرفتند ، این بحث، شب ها برای ما مفید است ، بحث امید ، اما یک خرده ریز شود ، این سه تایی که می گویم دقت کنید ، امیدی امید صادق است که این سه ویژگی را داشته باشد ، یک ،بر اساس حقیقت و واقعیت باشد ، براساس حقیقت و پندار نباشد ،

آمدند خدمت امام صادق (ع) گفتند آقا یک گروهی پیش ما هستند همه گناهی می کنند ، مثل این که حالا ما دست همه ی سادات را هم می بوسیم ، حالا سید می خواهد مثلا نمازش را نخواند ، خمسش را ندهد، شرابش رو بخورد ، معصیتش را بکند آقا سادات جهنم نمی روند ، آقا ابو لهب عموی پیغمبر است، عموی پیغمبر است، سید است ، از بنی هاشم است ، قرآن می فرماید ،" تَبَّت یَداء اَبی لَهَب "، اینطور نیست که شما خدا برای کسی تضمین داده باشد گناه گناه است، زشتی زشتی است ، پسر نوح که پدرش پیغمبر است خدا می گوید " لَیسَ مِن اَهلِک

به امام صادق گفتند آقا نزد ما یک گروهی هستند ، این ها همه گناهی می کنند ، تا به آن ها می گوییم می گویند امیدمان به خدا است ، آقا فرمود والله دروغ می گویند ، " کَذِبوا وَالله"، دروغ می گویند ، " لَیسوا بِرّاجین"، این ها امیدوار نیستند ، این ها جری هستند ، این ها پررو هستند، پررویی غیر از امید است ،

ببینید، آخر بنی اسرائیل می گفتند ما پسر خدا هستیم ،" نَحنُ اَبناءُ الله" ، چه کسی گفته است شما پسر خدا هستید؟ بعضی اوقات می گفتند نه! ما با خدا خیلی رفیق هستیم، " نَحنُ اولیاءُ الله"، آقا شما الان به کسی خیلی رفیق باشید، دوست دارید اورا ببینید دیگر، مثلا الان خیلی یک رفیق صمیمی دارید ، خیلی دوستش دارید، نمی خواهید اورا ببینید ، خداوند در قرآن می گوید اگر خیلی با خدا رفیق هستید ، تقاضا کنید بمیرید پیش خدا بروید ، " اِن کُنتُم اولیاءُ لله فَتَمَنوُا المَوت "، پس چرا این قدر از مرگ می ترسید؟ پس دروغ می گویید ، شما به می گویید ما اولیاالله هستیم ، ابناءالله هستیم ، خدا برای هیچ کسی در این عالم حساب ویژه باز نکرده است ، " لَها ما کَسَبَت وَ عَلَیها مَاکتَسَبَت

آمد پیش امام باقر یک کسی ، نمی خواهم امشب شمارا ناامید کنم، می خواهم امید بی خودی پیدا نکنید، یک پیرمردی محاصن سفید، سلام کرد و گفت آقا ،من آمده ام خدمت شما توبه کنم، نه از نماز نخواندن ، نه نماز می خواندم ، روضه می گرفتم ولی من سال ها در دربار بنی امیه کار کردم حقوق گرفتم ، مظالم مردم را خلاصه مشکلات و به هرحال زندگی ام با لقمه ی حرام گذشته است. با بیت المال! حال آمده ام توبه کنم ، " هَل لی مِن توبَه؟

ببینید ، حر روز عاشورا آمد گفت ، " هَل لی مِن توبه؟"، آقا فرمود بله! چون حر مشکل حق الناس نداشت ، یک مشکلی با امام حسین داشت آقا هم اورا بخشید ، ایشان مشکل حق الناس دارد ، سی سال در دربار بنی امیه مال مردم خورده است ، گفت " هَل لی مِن توبه؟"، آقا فرمود لا! آقا به همین صریحی فرمود نه نمیشود حَتّی تُوَدّی اِلی کُلَّ ذی حَقِّ حَقا "، در صورتی خدا شمارا می بخشد که تمام حق الناس مردم را بدهی،جوان ها به نامحرم نگاه کردید توبه اش استغفرالله ربی و اتوب الیه است ، جایی دروغ گفتید توبه اش استغفر الله ربی و اتوب الیه است، خدایی نکرده کسی مشروبی خورده برود خودش پیش قاضی معرفی کند حد بخورد ، نه آدم نباید آبرویش را ببرد، استغفار کند و دیگر نخورد اما مال مردم با استغفار حل نمی شود. روزی خوردی با استغفار حل نمی شود، آخر یک وقتی لقمان، می دانید لقمان معروف غلام بوده است دیگر ، یک غلام سیاه چهره ای بود ،
" بود لقمان در غلامان چون طفیل
تیر صورت پر معانی همچو لیل "،
حالا شب جمعه شعر خواندن مکروه است والا بیشتر برایتان می خواندم که لقمان چه کسی بوده است.یک اربابی داشت خیلی تنبل بود ، نماز صبح نمی خواند ، عبادت نمی کرد ، می آمد لقمان به او می گفت ، ارباب برای نماز بلند شو ، خدا مهربان است ، حالا این بهشت به این بزرگی ما یک نفر را هم می برد دیگر. دوباره فردا ، پس فردا ، فصل کشت شد ، زراعت داشت این ارباب ، چند تا گونی گندم داد به لقمان و گفت این را ببر و بکار. گفت چشم! رفت و فردایش که ارباب آمد دید گندم ها اینجا هستند، گفت مگر نکاشتی؟ گفت چرا، بابا این ها که تکان نخورده اند، گفت ارزن کاشتم. گفت ارزن که سبز نمی شود، ارزن را پرنده می خورد ، گفت چه فرقی می کند، خدا اگر بخواهد از ارزن گندم در می آورد. گفت من را مسخره می کنی؟ گفت نه! چطور از خوابیدن بهشت در می آید؟ تو می گویی صبح می خوابم به بهشت می روم، از ارزن هم ، اینکه می گویند گندم از گندم به روید ، جو ز جو " همین است دیگر، آقا شما جو بکاری که گندم در نمی آید. ارزن بکاری که گندم در نمی آید ،

این خیلی مهم است ، یک ، امید، در صورتی است که بر اساس واقعیت باشد ، نه پندار! ما الان در جامعه افکاری داریم ، متاسفانه جوانان گاهی گول این هارا می خورند و دورشان جمع می شوند چون حرف هایشان جاذبه دارد و این جریان می خواهد امید کاذب ایجاد کند.

این جریان ، جریانی است که در گذشته ی تاریخ هم بوده است مثل مرجئه، که می گفتند دلت پاک باشد هرکاری می خواهی بکن. این یک! نکته ی دوم ، گفتم سه تا نکته می خواهم بگویم،

نکته ی دوم آقایان ، خواهران ، عزیزان، امید نباید با اسباب و مسببات و خلقت، منافات داشته باشد. آقا شما بیمار هستی، انشاءالله خداهمه ی مریض هارا شفا دهد، آقا مثلا سرطان گرفته است ، تومور دارد، به طور طبیعی باید پزشک برود و شیمی درمانی شود، این تومور را بردارند. نه من می خوابم درخانه به امید اینکه خدا شفا بدهد، امید خوب است ،اما بیمار ، حضرت عیسی مریض بود ، گفتند برویم پزشک بیاوریم، گفت نه! من پزشک نمی خواهم ، من خودم مرده زنده می کنم، برای من پزشک می آورید ؟ آقا بدتر شد ، بدتر شد ، آخر جبرئیل آمد ، جناب عیسی ، شفای تو در فلان گیاه است. آن گیاه را هم نمی توانی خودت بخوری ، پزشک باید برایت تجویز کند، قبول کرد!

بابا امیر المومنین در بستر افتاده است پزشک مسیحی برایش اوردند. حارث بن کلده ، پزشک قرن اول در اسلام است، گاهی خدمت ائمه و بزرگان هم می رسید ، زمان پیغمبر بوده است ، نباید موضوع امید منافات با مقتضای خلقت داشته باشد. این خیلی مهم است. بعضی ها فکر می کنند با دعا من حدیث را برایتان میخوانم امام صادق فرمود : چهار گروه بالا بروند پایین بیایند دعایشان مستجاب نمی شود، عجب! آقا امشب شب اجابت دعا است ، "اللّهُمَّ اغفِر لیَ الذُّنوبَ الَّتی تَحبِسُ الدُّعاء"، خود خدا فرموده است "اُدعونی

اما ببینید جوانان تمام اشکال ما این است که ما از یک زاویه دین را نگاه می کنیم یعنی وقتی حدود را در اسلام نگاه می کنی ، شراب هشتاد ضربه ، زنا صد ضربه ، نمی دانم دزدی، آقا چه دین خشنی است، آقا بیا این طرفش را هم نگاه کن ، چقدر توصیه می کند حلال بخورید، انفاق کنید ، باید دین را باهم دید، یک سویه ندید ، شما یک طرفش را می بینی ، " اُدعونی اَستَجِب لَکم "، این جارا هم ببین ، فرمود چهار گروه دعایشان به اجابت نمی رسد ، یک ، " رَجُلُ جالِسُُ فی بَیتِه وَ یقولُ رَبِّ اُرزُقنی "، کسی در خانه برود بنشیند و بگوید خدایا به ما روزی بده. گفت یک کسی دعا می کرد خدایا من در این بانک ماشین برنده شوم ، این ماشین هایی که گاهی روی بانک ها می گذارند ، دعا می کرد، یک شب خواب دید بابا تو اصلا در این بانک حساب نداری ، حالا فرض کنیم تو را هم بخواهیم برنده کنیم ، خب برو یک دفترچه باز کن! آخر این خیلی مهم است،

یعنی ما همیشه در دعا دنبال معجزه هستیم، نه! فرمود در خانه بنشیند بگوید ، امام صادق می گوید که کسی که می گفت آقا دعا کن خدا روزی مارا زیاد کند فرمود تو از مورچه مگر کمتری ؟ مگر مورچه می رود یک گوشه می نشیند ؟ این حیوان کوچک است ، ضعیف است ، ریسک است ،اشاره کنی می میرد، این چقدر می دود یک موری یک ملخی یک دانه ای را برای زمستانش ببرد ، کسی در خانه بنشیند بگوید اُرزُقنی ، خدا هم می گوید " اَلَم آمُرُکَ بِالطَّلَب "، تمام انبیاء چوپانی کردند ، امیر المومنین ، آب از چاه کشیده است ، کشاورزی کرده است ،

نگاه کنید دیگر! امام باقر (ع) در بیابان، ظهر ، گرما ، زیر بغلش را گرفته بودند بیل می زد، یک کسی آمد گفت آقاشما دیگر چرا؟ فرمود چه اشکال دارد؟ آقا در مسجد باید باشید، فرمود والله اگر الان بمیرم درحال عبادت از دنیا رفتم ، امام صادق پول می داد به افراد تجارت می کردند و سودش را برایش می آوردند، البته می فرمود بی انصافی نکنید ، گران نفروشید ، خودش چندین سفر تجاری داشت ، خود پیغمبر اکرم تجارت می کرده است، در سفرهای تجاری برای خدیجه ی کبری (س) که بعدا با ایشان ازدواج کرد. این خیلی مهم است.

چهار گروه دعایشان اجابت نمی شود

، این یک ، دوم ، فرمود " رَجُلُُ کانَ له مال فَاَفسَدَه"، آقایی که پول دارد حرامش کرده است ، جمع نکرده است ، اسراف کرده است ، بعد می گوید" یا رَبِّ اُرزُقنی "، خدایا جایش را پر کن ، خدا می گوید مگر به تو نگفتم اسراف نکن؟ خب جوان هستید کار می کنید ذخیره کنید پول نگه دارید به هرحال ریخت و پاش مالی نکنید ، مواظبت کنید، مگر به تو نگفتم مواظبت کن؟

سه، کسی به کسی دین بدهد سند نگیرد، بنده ی خدا چند روز قبل پیش من آمده دست گریه می کند، اشک می ریزد، می گویم چه شد است ؟ می گوید صد وبیست میلیون پول دست یک آقایی دادم همه را خوردند زندانی اش کردند. می گویم خب چرا به او دادی؟ این هارا هم بگو! می گوید گفت پنجاه درصد سود می دهم ، می گویم آن موقع نیامدی بگویی ، قسط اولی را گرفتی ، قسط دوم را گرفتی ، بابا طلای زنش را ، زندگی اش را ، تمام زندگی اش را به دست یک آقایی که الان شنیدم نزدیک هفده ، هجده میلیارد از افراد ساده ، که صد و بیست میلیون برای همین جوانی بود که پیش من آمد گفتم میخواهی من چکار کنم؟ مگر از من کاری بر می آید؟ خودت رفتی دادی! او هم ، آخر کدام آدم عاقلی در این شرایط پنجاه درصد سود در می آورد که به تو بدهد، بانک ها که خودشان را می کشند، درصدهایشان ده پانزده درصد است ، حالا اگر درست عمل کنند انشاءالله معاملاتشان شرعی باشد خلاف شرع صورت نگیرد، خب ، ببینید آقا ، فرمود کسی که پولش را دست کسی بدهد، سند نگیرد ، مدرک نگیرد ، شاهد نگیرد ، خیلی مهم است ،

امام صادق(ع) پسری دارد به نام اسماعیل ، آدم خوبی است ، ما هم سر قبرش می رویم در قبرستان بقیع، جوان متدینی بوده است، زمان پدرش هم از دنیا رفت، گرچه الان آقایان اسماعیلی ایشان را امام می دانند ، اسماعیلی ها ایشان را امام می دانند و معتقدند امام از بین نمی رود ، همیشه یعنی ، خودشان امام را تایید می کنند، الان هم نزدیک چهل و نه تا ، پنجاه تا الان آمار ائمه ی شان است که یکی از امام هایشان در انگلیس زندگی می کند. این ها پیروان اسماعیل هستند، ناصر خسرو اسماعیلی مذهب بوده است ، حسن صباح در خود ایران در قزوین ، در الموت ، اسماعیلی ها خیلی میدان داشتند، الان هم هستند ، در ایران هستند ، منتها در ایران کم اند بیشتر در کشور های اطراف یک جریان بسیار گسترده ای را البته الان خیلی به سمت و سوی لائیک کشیده شده اند، مخصوصا این آقا خانی هایشان که فرقه های جدیدشان هستند ،

حالا! اسماعیل ، زمان امام صادق از دنیا رفت ، ادعای امامت هم نداشت ، ایشان یک پولی داشت میخواست به یک کسی بدهد با او کار کند، پیش پدرش آمد برای مشورت ، آقا امام صادق فرمود پولت را با او نده ، او مشهور به فسق است، می گویند آدم خوبی نیست ، شراب می خورد ، گفت بابا بی خود می گویند مردم! آقا فرمودند حالا بی خود یا با خود تو این پول را به او نده! به هرحال گوش نداد پولش را به این شخص داد، او هم پولش را خورد، کنار کعبه آمده بود گریه می کرد خدایا پولم! آقا امام صادق روی شانه اش زد ، ببین دعا فایده ندارد، من به تو گفتم این کار را نکن ، هرچه قدر هم این جا گریه کنی برایت پول نمی شود،

چهار گروه دعایشان مستجاب نمی شود

، دقت کردید سه تایش مالی بود،الان هم گرفتاری های مردم اکثرا مالی است، آقا به این شرکت دادیم خورده است ، به آن مجمع دادیم خورده ، به آن آقا دادیم برده است، سه تایش مالی بود ،

یک ،کسی در خانه بنشیند و تلاش نکند روزی بخواهد ،

دو ، کسی مالش را اسراف کند تمام شود از خدا جایگزین بخواهد،

سه ، کسی که قرض بدهد بدون مدرک ،

چهارم فرمود که کسی که همسری دارد اورا اذیت می کند،

حال شماها که خیلی از شما همسر ندارید ، انشاءالله خدا همسر خوب نصیبتان کند و انشاءالله به آبروی اهل بیت در این شب جمعه که خدا می داند من خیلی از اینکه در اخبار و در گزارش ها می خوانم افزایش طلاق ، کاهش ازدواج ناراحت می شوم. بعضی از شهر های ما طلاق هایش به سه یک رسیده است، یعنی سه ازدواج یک طلاق . البته کل کشور اینطور نیست ، چهار یک ، پنج، خیلی فاجعه است ، یعنی در سال آمار بالایی ما از طلاق داریم اکثر هم در چهار سال ، پنج سال اول ازدواج ، اکثرا هم که وارد می شوی فکر نکنید برای کار و مال است. در خیلی ، مثلا در خانواده های مرفه در شمیرانات بعضی جاهای دیگر آمار طلاق را روی چهل درصد است ، فکر نکنید همه اش به خاطر مسائل مالی است تا می گوییم بگویید کار است ، مال است، نه! انشاءالله خداوند خودش این طلاق را به صفر برساند.

انشاءالله البته با دعا حل نمی شود ، باید تلاش هم کرد ، اقا فرمود کسی زنی دارد اذیتش می کند ، دعا می کند خدایا مرا نجات بده،خب خدا راهش را در اختیارت قرار داده است ، یا رفتارت را اصلاح کن یا جدا بشو پس سه چیز را باید دقت کنیم ، امید ، دو جور است ، کاذب، صادق. "ایّاکَ الرَّجاءُ الکاذِب فَاِنَّه یوقِعُکَ فِی الخَوفِ الصّادق "، امیر المومنین فرمود بپرهیز از امید کاذب ، امید کاذب ترس می آورد ،

کجا امید کاذب است؟

یک ، بر اساس واقعیت نباشد مال مردم خورده است می خواهد توبه کند خب باید بپردازی، باید بپردازی!

دو، منافات با هدف خلقت نداشته باشد که مثالش را عرض کردم ،

سوم که بسیار مهم است امید باید بر اساس توانمندی باشد،

آقا آدمی که تا سر کوچه نمی تواند راه برود که در مسابقه ی دو اول نمی شود ، توانمندی شما این نیست، آدمی که مثلا فرض کنید قدش اختضاع نمی کند ، یا فرض کنیم جسمش یا هیکلش یا برخوردش یک توپ را دومتر بالا بیندازد که او در مسابقات والیبال اول نمی شود.

ببینید هرکسی بر اساس توانمندی اش ، آقا توانمند، بنده ممکن است از بیانم می توانم خوب استفاده کنم اما یک ورزشکار قوی نمی توانم شوم یعنی جسم من اختضاع ندارد، یک کسی ممکن است آقا اصلا در رشته ی ریاضی فیزیک ، در علوم انسانی موفق باشد ، الان اشکال این است خیلی جاها در کشورما که رشته ها بر اساس توانمندی ها نیست. این استعداد، من دو آیه برایتان بخوانم ببینید چطور امید باید داشته باشیم،

قران می فرماید کسی سه ویژگی داشته باشد امیدش حقیقی است

، " اِنَّ الّذینَ ءامَنوا " این یکی اش

، " و هاجَروا "، اول ایمان ، بعد هجرت ،

و " جاهَدوا "، تلاش ، " اولئِکَ یَرجونَ رَحمَتَ الله "،

آقایان عزیز ، خواهران گرامی ، این سوره ی کهف ، صد و ده آیه است، نگاه کنید، شب های جمعه خواندنش خیلی مستحب است. وقتی هم نمی گیرد، روایت هم داریم اگر کسی شب های جمعه سوره ی کهف را مرتب بخواند با شهدا محشور می شود ، من یک وقتی این را جایی گفتم یک جوانی آمد گفت من شروع می کنم، بعد از مدتی مرا دید گفت حاج آقا یک خاطره ای بگویم ،گفتم بفرمایید ، گفت من شب عروسیم شد شب جمعه! با خانواده ی مان وقتی از تالار برگشتیم و وارد منزل شدیم گفتم من شب های جمعه باید سوره ی کهف را بخوانم وخواندم، آن شب هم ترک نکردم و خدا یک برکاتی در زندگی من قرار داده است.

جوانان با قرآن ارتباط داشته باشید ، قرآن در زندگیتان خیلی برکت می آورد ولو روزی یک آیه ، ببینید گاهی ممکن است سالی یک ختم قرآن در ماه رمضان کنیم ، کافی نیست ، مرتب با قران ارتباط داشته باشید.

این سوره ی کهف که صد و ده آیه است آیه ی اخرش این است ، " فَمَن کانَ یَرجوا لِقاءَ رَبِّه فَلیَعمَل عَمَلَا صالِحاَ "، این صد و دهمین آیه اش است. یگ بار دیگر می خوانم " فَمَن کانَ یَرجوا "، هرکس امید دارد در زندگی اش ، " لِقاءَ رَبِّه "، امید به لقاء خدا دارد ، " فَلیَعمَل عَمَلََا صالِحََا "، باید تلاش کند، زحمت بکشد.

امام صادق (ع) فرمود ولایت ما به امیر المومنین مهم تر از ولادت ما است. ما نه چون پسر حضرت علی هستیم به او میرویم چون ولایت حضرت امیر را داریم. جوانان عزیز من امشب خواستم این سه مرز را برای شما عرض کرده باشم که امید ، یک بر اساس واقعیت، دو ، با هدف خلقت منافات نداشته باشد ، یک جایی مریض هستی باید پزشک ببینی، یک جایی راهش این است که از مسیرش بروی ، منتظر معجزه نباشیم و سوم ، در بحث امید باید توجه به توانمندی های خودمان داشته باشیم.

خب، دیشب گفتم دیگر خلاصه اش را بگویم و جمع کنم،

چهارشناخت در زندگی ما امید می آورد

، یکی اش شناخت خداست ،

دومی شناخت خودمان است.

آقایان، خواهران، جوانان، تند می گویم ، وقتتان را نگیرم ، انسان کیست؟ یک ، عزیز است ، " تُعِزُّ مَن تَشاء " ، وقتی عزیز است خودتان را خار نکنید، خودتان را کوچک و خار نکنید ، خدا نخواسته است شما کوچک باشید ، مفضل پیش امام صادق(ع) امد گفت آقا گرفتارم ، چهارصد درهم، آقا به او داد، وقتی می رفت صدایی زد ، فرمود دیگر سفره ی دلت را پیش مردم باز نکن، خار می شوی ، مومن حق ندارد خودش را کوچک کند ، خار کند،

امام حسین (ع) ، " یک برادری دارد ، حالا شاید قبلا هم برای شما گفته ام، به نام عمر عطرف، ایشان کوچک ترین فرزند امیر المومنین هستند، سال های قبل هم این را گفته ام، ائمه ی ما اصلا در قرن اول و دوم اسم ها تعین نداشته اند، الان من تا می گویم یزید ، شما همه می گویید لعنت خدا بر یزید ولی می دانید چهار شهید در کربلا داریم که اسمشان یزید است،چهار یزید. خب صبر کنید بقیش را هم بگویم ، اگر گفتم یزید بن ثبیت ، باید بگویید درود خدا بر ایشان، چون یزید بن ثبیت با دوپسرش در کربلا شهید شدند، اگر گفتم یزید بن معقل ، شهید کربلا است، اگر گفتم یزید بن عرض می کنم که، معاصر که ابوشعساست ، سه تا چهار تا ، آقا معاویه ، خب معاویه خیلی به اسلام خیانت کرده است شما تا اسمش می آید لعنت می کنید امروز من وقتی می گویم معاویه ذهن شما میرود روی معاویه بن یزید ، لذا این اسم هارا روی بچه هایمان نمی گذاریم اما سابق نبوده ،

هفت تا از اصحاب امام صادق اسمشان معاویه است. معاویه بن وهب. یک آدم با کلاس، مومن، بله!عمر بن حنظله از اصحاب امام صادق (ع) است،بسیار مرد متدینی است،این نام ها امروز تعین پیدا کرده است ، لذا باید در نام گذاری هاباید دقت شود بر اساس معیار باشد، سابق این طور نبوده است ، ایشان مادرش سهبا است ، سهبا و کوچک ترین پسر امیرالمومنین است یعنی از همه سن و سالش کم تر بود.

معروف است به عمر بن علی بن ابی طالب ، عمر عطرف چون از ناحیه ی پدر فقط شرافت بنی هاشم را دارد ، به او می گویند عمر عطرف. ایشان در مسیر، امام حسین را ملاقات کرد. آقا جلو آمدند گفت برادر ، یک چیزی برادرمان امام حسن گفته است من میخواهم به شما بگویم ، اقا فرمود بگو ، گفت " حَدَّثَنی اَخوکَ الحَسن"، برادر شما، نگفتم برادر من، با اینکه امام حسن برادر ایشان هم می شود منتها چون با امام حسین از پدر و مادر یکی هستند گفت " حَدَّثَنی اَخوکَ الحَسَن "، نتوانست ادامه بدهد، " فَبَکاء "، آقا گریه ، گریه ، شیهه ، جیغ ، داد، اصلا حالش بد شد، امام حسین (ع) دید او حالش خیلی بد شد ،" ضَمَّه اِلی صَدرِه "، اورا در آغوش گرفت ، یک خرده دست سرش کشید ، برادر کوچکشان است ، از همه کوچک تر است ، آقا فرمود که چه می خواهی بگویی؟ برادرم گفت که "اِنّی مَقتول" من شهید می شوم گفت نه ، نه، گفت نه، بگو! گفت بله! برادرم امام حسن ، برادرمان امام حسن فرمود شما شهید می شوی ، عراق نرو.

آقا فرمودند برادرجان، بگذار من یک درجه بالاتر به تو بگویم ، " حَدَّثَنی اَبی عَن رَسولِ الله "، پیغمبر ،پدرم ، امیرالمومنین ، از قول پیغمبر برای من نقل کرد که هم خودش شهید می شود و هم من! "اَخبَرَه بِقَتلِه وَ قَتلی"، تو فکر می کنی چیزی می دانی که من نمی دانم؟ " تَعلَمُ مالا اَعلَم؟"، پدرم به من خبر داد، هم به قتل خودش ، هم به قتل خودم. " بِقَتلِه وَ قَتلِه "، ،" اَخبَرَنی بِقَتلِه وَ قَتلی "، به برادرش فرمود پدرم به من خبر داد که رسول خدا هم به قتل خودش شهادت داد بعد این را فرمود " فَاِنَّ تُربَتی بِقُربِ تُربَتِه "، برادر چرا گریه می کنی؟ بالاتر به تو بگویم ، رسول خدا خبر داد قبر من نزدیک پدرم امیر المومنین است، نزدیک است دیگر ، الان کربلا و نجف چقدر فاصله دارند، آقا گریه اش بیشتر شد، گفت خب برادر ، عراق نرو ! این را فرمود، فرمود برادر ، لا اَعطی بِیَدی اَدَّنیَه "، من خودم را خار نمی کنم پیش بنی امیه ، این ها که مرا خواهند کشت اما من با عزت می میرم ،

آقایان ، خواهران، جوانان شما چند ویژگی دارید، یک ، عزیز هستید، دو، با کرامت هستید ، " لَقَد کَرَّمنا بَنی آدَم "، خودتان را خار نکنید، خودتان را با گناه لعیم نکنید ، گناه خارتان می کند، سه ، آزادید، " جَعَلَکَ الله حُرّا "، خودتان را عبد دیگران نکنید، چهارم، شما خلیفه الله هستید ، پنجم، خدا عالم هستی را برای شما آفریده است،من همین پنج تارا گفتم و تمام، انسانی که عزیز هستی، کریم هستی ، خلیفه الله هستی، انسانی که مقامی داری که خدا می گوید همه ی عالم را برای تو آفریدم ، چرا خود را این قدر پایین می آوری که خدا بگوید مثل تو مثل کلب است ، سگ است ، بلعم باعورا اینقدر سقوط کرد که خدا می گوید " مَثَلَه کَمَثَلِ الکَلب "، چرا این قدر خودت را پایین می آوری که خدا بگوید این مثل چهارپایان است؟ "اولئِکَ کَالاَنعامِ بَل هُم اَضَل"؟ به خدا از ملائکه بالاتر می توانید بروید، مگر نرفتند، شهدای کربلا به کجا رسیدند، همه ی حرف من در همین یک جمله جمع است ، خودتان را ارزان نفروشید. عزتتان، کرامتتان، خلافت الهی تان، عظمتتان، حریتتان، با گناه اخذ می شود ، گناه حر را اسیر می کند. عزیز را ذلیل می کند، کریم را لعیم می کند ،

خلیفه الهی ، جانشینی خدارا از شما می گیرد و شمارا عبد شیطان می کند، این همه ی حرف من است ، بشویم مثل قاسم بن الحسن ، سن و سال خیلی از شماهارا داشت ، سیزده سال اما می گفت " اَحلا مِنَ العَسَل "، مرگ پیش من از عسل شیرین تر است.

خب امشب دیگر روضه برای جوانان و نوجوانان است. برویم کربلا کنار قبر قاسم بن الحسن ، جوانی که کاری با ابی عبدااله کرد که ابی عبدالله غش کرد، فقط یک جا روز عاشورا فقط یک جا از هوش رفته است ، کنار علی اکبر خیلی آقا اذیت شد اما از هوش نرفت بچه روی دستش خیلی اذیت شد اما از هوش نرفت ،کنار نهر علقمه ابی عبدالله کمرش شکست اما از هوش نرفت ، من نمی دانم وقتی قاسم آمد خداحافظ کند چه شد که ابی عبدالله " غُشی عَلَیهِما " هم قاسم از هوش رفت ، هم ابی عَبدِالله ، هر دو روی زمین افتادند،

"السَّلامُ عَلَیک یا اباعَبدِالله"، امشب با یاد همه ی جوانان، امشب روضه را برای جوانان می خوانم، دعا هم برای شما جوانان که انشآءالله عاقبت به خیر شوید ، انشاءالله خداوند شمارا در مسیر دین قرار دهد. رفت میدان خودش را معرفی کرد، وقتی روی زمین افتاد ابی عبدالله خودش را بالای سر قاسم رساند، " عَزَّوَ الله عَلی اَبِک "، " عَزَّوَ الله عَلی عَمِّک اَن تَدعوهُ فَلا یُجیبُک "، عمو جان به خدا سختم است ، صدایم بزنید ، اما نتوانم برایت کاری انجام بدهم ،
"لاله ی سرخ پرپرم قاسم
سیزده ساله یاورم قاسم "،
"تا تن پاره پاره ات دیدم
تازه شد داغ اکبرم قاسم "،
تازه ازکنار بدن اکبر آمده بود ، تازه داغ اکبر دیده بود قاسم بعد شهادت اکبر نتوانست دیگر تحمل کند ، آمد التماس کرد ، عزیز برادرم سخت باشد مرا که چون تویی جان دهد در برابرم قاسم ، جان دهد در برابرم قاسم ، من تورا بوده ام به جای پدر ، امام حسین اورا بزرگ کرده است، من تورا بوده ام به جای پدر، تو به جای برادرم قاسم ، هروقت دلم برای امام حسن تنگ می شد تو را نگاه می کردم ، هروقت یاد برادر می افتادم تورا در آغوش می گرفتم .یادگار برادر است. لبت را خشک و چشم من دریاست. این بود داغ دیگرم قاسم. سابقه نداشت ابی عبدالله این کار را با کسی انجام دهد، فقط با قاسم انجام داد، علی اکبر شهید شد صدا زد، حبیب را کمک کردند بردند ، دوست و دشمن دارند نگاه می کنند ابی عبدالله با عزیز برادر چه می کند، جوانان شهدایی که در کنار مضجعشان هستیم ، می دانید چه کرد؟ خم شد، " وَضع صَدره عَلی صدره" سینه ی قاسم را بر سینه چسپانید ، صدا می زد عزیز برادرم قاسمم، مرد حسن را به تو پرداختم. جلوی چشمم بدن پدرت را تیر باران کردند، نتوانستم کاری کنم، امروز هم تورا پایمال سم اسبان کردند ، اسب بگلگون بر بدنت تاختند ،
کاش نمی دید عمو پیکرت ،
تا که برد هدیه بر مادرت .
خدایا به آبروی قاسم بن الحسن ، جوانان مارا حفظ کن، ازدواجشان را فراهم کن، اشتغالشان را فراهم کن، عاقبتشان را ختم بخیر کن، شهدای ما، این جوانانی که دراین گلزار آرمیده اند، اموات ، گذشتگان ، روحشان را در این شب جمعه از این جلسه بهره مند بگردان ، رهبر شجاع و محبوب مارا ، سلامت و عزت عنایت بفرما. به مقربان درگاهت شر دشمنان ، خائنان داخلی ، متجاوزان خارجی به خودشان برگردان.

اطلاعات تماس

 

روابط عمومی گروه :  09174009011

 

 شماره نوبت استخاره: 09102506002

 

آیدی همه پیام رسانها :     @shiaquest

 

پاسخگویی سوالات شرعی: 09102506002

آدرس : استان قم شهر قم گروه پژوهشی تبارک

 

پست الکترونیک :    [email protected]

 

 

 

درباره گروه تبارک

گروه تحقیقی تبارک با درک اهميت اطلاع رسـاني در فضاي وب در سال 88 اقدام به راه اندازي www.shiaquest.net نموده است. اين پايگاه با داشتن بخشهای مختلف هزاران مطلب و مقاله ی علمي را در خود جاي داده که به لحاظ کمي و کيفي يکي از برترين پايگاه ها و دارا بودن بهترین مطالب محسوب مي گردد.ارائه محتوای کاربردی تبلیغ برای طلاب و مبلغان،ارائه مقالات متنوع کاربردی پاسخگویی به سئوالات و شبهات کاربران,دین شناسی،جهان شناسی،معاد شناسی، مهدویت و امام شناسی و دیگر مباحث اعتقادی،آشنایی با فرق و ادیان و فرقه های نو ظهور، آشنایی با احکام در موضوعات مختلف و خانواده و... از بخشهای مختلف این سایت است.اطلاعات موجود در این سایت بر اساس نياز جامعه و مخاطبين توسط محققين از منابع موثق تهيه و در اختيار كاربران قرار مى گيرد.

Template Design:Dima Group