پنجشنبه 1 آذر 1403

                                                                                                                        


                                   

                                                                                                                                                                                                                                 

 

 

منو سخنرانی مکتوب

 


حسینی-سال ۹۳

شب پنجم محرم سبک زندگی حسینی-سال ۹۳

عنوان ما در این شبها سبک زندگی امام حسین علیه السلام بود عرض کردیم اینکه زندگی ائمه در زندگی ما ملموس و الگو باشد و کار آمد باشه باید سعی کنیم حضور امام رو در زندگیمون احساس کنیم،همین قدر که ادعا کنیم امام رو دوست داریم کافی نیست

ببینید الان محرم هست شما محرم رو احساس حضور کردید چون لباس مشکی پوشیدید داخل مجلس میایید این قدر آدم در همین کشور و جاهای دیگه هست شما بهش بگی محرم و عاشورا میگه یعنی چی؟چون حضور محرم رو احساس نکرده توجه نکرده،ما اگر صرفا اعلام محبت کنیم کافی نیست باید عملکرد ائمه و زندگی ائمه در زندگی ما خودشو نشون بده اونوقت میشه کونوا مع الصادقین اینی که قرآن میفرماید کونوا مع الصادقین با اینها باشید

کسی خدمت امام صادق عرض کرد ما یه رفقایی داریم خیلی شما رو دوست دارند ،محبت دارند ،ارادت دارند ولی خب اعمالشون هم مثل شما نیست شما دروغ نمیگید اینا دروغ میگن اعمالشون نمازشون مثل شما نیست،شما رو دوست دارند ولی عملشون منطبق بر عمل شما نیست خوب دقت بفرمایید امام صادق فرمود : والله ما انا بامامهم بخدا قسم من امام اینها نیستم امام یعنی یه کسی که مامومش هست بعد فرمود :انا امام من اطاعنی من امام اونهایی هستم که من رو اطاعت کنند و از من پیروی کنند

یه جمله ایی دارد حضرت زهرا خیلی جمله عجیب هست این جمله واقعا باید ساعتها روش بحث بشه وقتی محمود بن لبید به حضرت زهرا عرض کرد بانوی بزرگوار من یه سوالی از شما دارم دید حضرت کنار قبر حمزه نشسته و اشک میریزه ،عرض کرد من یه سوالی از شما دارم ما غدیر رو قبول داریم و ولایت حضرت رو قبول داریم سوال من اینه چرا امیرالمومنین سکوت کرد ؟چرا حضرت بلند نشد شمشیر  برداره و قیام بکنه و وظیفه امامت خودش رو انجام بده؟حضرت فرمود مثل الامام مثل الکعبه توتی ولا تاتی (حضرت فرمود مثل امام مثل کعبه هست شما اگر بخواید حاجی بشید مینشینید داخل خونه تا اینک کعبه بیاد دور شما بچرخه )خب مردم نرفتند سراغ امیرالمومنین ۲۵ سال رفت تو خونه نشست نرفتند سراغ امام حست رفت داخل خانه نشست اومدن سراغ امیرالمومنین بلند شد و ۵سال حکومت کرد

پس محب واقعی باشیم نه محب ادعایی . شیخ عباس قمی در کتاب سفینه البحار یه قصه ایی نقل میکند بنام عصفور(گنجشک)میگه حضرت سلیمان رد میشد دید یه گنجشک نری اومده خواستگاری یه گنجشک ماده ایی (خب زبان حیوانات رو متوجه میشد زبان گیاهان رو هم میدونست بالای سر گیاه میاستاد میگفت تو به چه دردی میخوری و لذا میگن طب گیاهی زمان سلیمان خیلی پیشرفت کرد ) دید هی داره التماس میکنه خالی هم میبنده مثل بعضی ها که خواستگاری میرن اولش فوق لیسانس هست بعد عروسی فوق دیپلم هم نداره،اولش خانه داره کار داره بعد میبینی هیچی نداره،اولش میبینی مظهر خلق عظیم هست بعد میبینی با چند کیلو عسل هم نمیشه خوردش ،گنجشکه گفت تو زن من بشو من با این منقارم تخت سلیمان رو بلند میکنم میندازم داخل دریا ،حالا سلیمان هم داره گوش میکنه چه ادعایی،غلو هم داریم تا غلو،گاهی بعضی غلو ها نشدنی هست تو منقارت یه پای ملخ رو هم نمیتونه بلند بکنه میخوای تخت سلیمان رو بلند کنی سلیمان خندش گرفت و جفتشون رو خواستفگفتند عجب تو کجا بودی ،سلیمان گفت من این پشت داشتم گوش میکردم چی چی گفتی این چه حرفی بود زدی تو با منقارت نمیتونی ملخ بلند کنی بعد تخت منو بلند میکنی؟گفت یا نبی الله عاشق رو ملامت نمیکنند بر چیزی که میگه،من عاشقم،من یه چیزی گفتم تو گیر نده،شما در اشعار عاشقی هم ببینید غلو زیاد هست،سلیمان از این گذشت و اومد سراغ گنجشک ماده گفت چرا جواب اینو نمیدی؟دقت کنید،این داره اینطور به تو التماس میکنه اصرار میکنه،دقت بفرمایید ،حرفی زد که تا چهل روز سلیمان پیغمبر گریه کرد حرف یه گنجشک سلیمان پیغمبر چهل روز تخت سلطنت رو گذاشت کنار و کسی نفهمید کجا رفته و نشست گریه کردن ،گفت یا نبی الله دروغ یگه لیس بصادق لایحبنی منو دوست نداره این فقط ادعا میکنه این فقط ادعاست محبت نیست گفت خودم شنیدم عین همین حرفها رو به گنجشکهای دیگه هم میزنه دروغ میگه الان اومده سراغ من فردا در لونه یه گنجشک دیگه هست،فبکی سلیمان بکاء شدیدا اینها رو رها کرد گفت برید خودتون مشکلتون رو حل کنید شروع کرد اشک ریختن گفت نکنه ما هم میگیم خدایا دوستت داریم دروغ میگیم(گاهی حیوانات به انسان درس میدند مثل اینکه روایات میفرماید از سگ وفا رو یاد بگیرید از خروس سحر خیزی رو یاد بگیرید)چهل روز اشک ریخت گفت خدا نکنه من مدعی باشم محب واقعی نباشم ،اینایی که کربلا بودند مدعی بودند جالب امام رو کشته بودند بعد گریه میکردند از گوش گوشواره کشیده بودند گریه میکردند یکی گفت تو که داری دزدیت رو میکنی چرا اشک میریزی گفت دلم میسوزه این بچه گناه داره،خب نکن این کار رو ، شما ببینید کربلا کوفیان بودند شامیان نبودند شامیام مبغض بودند ولی کوفیان محب بودند

سوره قصص آیه ۱۵(تفسیر المیزان):حضرت موسی در شهر رد میشد دید دونفر دارن دعوا میکنند یکی از اینها پیرو موسی هست قرآن میفرماید من شیعته اون یکی آدم خبیثی بود و از درباریان فرعون بود که عده ایی رو کشته بود به دستور فرعون،آدم بد و فاسدی بود ،موسی اومد جلو که این دو رو جدا کنه دید ول نمیکنند –گاهی اونایی که میان میانجی گری میکنن کار رو خرابتر میکنن-یه مشتی زد که این فاسق بره کنار ولی مشتش مشت بود خیلی قوی بود یه مشت زد نمیدونم به کجاش و چجوری زد هیچی نفس طرف بند آمد و مرد این بنده خدا شیعه موسی فرار کرد موسی خودش هم فرار کرد (یه چیز در پرانتز بگم که شاید فکر کنید این چه کاری بود که موسی کرد ،ببینید الان در طول روز هزاران نفر رو ولی خدا داره جونشون رو میگیره وقتی اجلشون تمام میشه وهیچ کس هم اعتراض نمیکنه ولی خدا کیه عزرائیل،چه اشکالی داره گاهی خدا همین اذن رو به یه انسانی بده اینم ولی خداست اونم یه فرد جانی بود و حکمش هم قتل بود و همانطور که خضر اون غلام رو کشت )ولی در عین حال موسی ناراحت شد و گفت ظلمت نفسی فاغفر لی خدایا من بد کردم و منو ببخش گرچه حکم این قتل بود و نبی الله هم معصومه گناه هم مرتکب نشده ولی ترک اولی کرده ولی بهتر بود این کار رو نکنه،بالاخره کسی نفهمید اون رفت جنازه رو بردن و موسی هم رفت فردا از خونه اومد بیرون یه سرو گوشی آب بده ببینه داخل شهر چه خبر هست دید دوباره این بنده خدا یقه یکی دیگه رو گرفته و بازم میگه موسی کمک ،خیلی ناراحت شد گفت :انک لغوی مبین گفت مثل اینکه تو خیلی شر هستی دیروز یه دعوا راه انداختی اونطوری شد دوباره اومدی یقه یه کسی دیگه رو گرفتی خجالت نمیکشی عصبانی شد ،اومد جلو تا اینا رو جدا بکنه این دفعه دیگه نمیخواست مشت بزنه ،این شیعه و پیرو حضرت موسی فکر کرد حضرت موسی میخواد اینو بزنه یه وقت فریاد زد تو جانی هستی آدم کش هستی تو جباری تو زورگویی گفت ایها الناس این دیروز آدم کشته،موسی رو لو داد موسی مجبور شد از شهر فرار کرد و رفت پیش شعیب ، پیرو موسی ،موسی رو لود داد،کیا اومدن داخل کربلا همونایی که شیعه بودند

حارث حمدانی به امیرالمومنین عرض کرد اقا ما شما رو خیلی دوست داریم حضرت نفرمود حالا که دوست داری ما هم دوستت داریم گفت اگر راست میگی وقت جون دادن میاییم بالای سرت

امام باید یاری بشه وانصر من نصره،امام باید ازش پیروی بشه،زندگی امام حسین و اهلبیت باید تو زندگی ما پیاده بشه ،خب بریم سراغ یه اصل دیگه ،دوشب در رابطه با اصل خداترسی صحبت کردیم امشب راجع به اصل حریت صحبت میکنیم

یکی از خصوصیات ویژه اهلبیت ما و خصوصا امام حسین علیه السلام حریت هست،منتها فرق است بین آزادی دینی و آزادی غربی،من خیلی ساده بگم،آزادی غربی یعنی آزادگی از بندگی خدا،تو کشورهای اروپایی پشت این ماشینها مینویسند آزاد باش،خالقی نیست ،قیامتی هم نیست هرجوری میخوای زندگی کن این آزادی غربی ،آزادی غربی یعنی آزادی از عفت ، آزادی از عفت عریان بیا بیرون هر جور میخوای فیلم بازی کن با هر کی دوست داری رابطه داشته باش ، آزادی غربی یعنی آزادی از انسانیت اما آزادی اسلامی یعنی آزادی از شهوت ، آزادی از مکر ، آزادی از شرک، آزادی دینی یعنی عبد خدا بودن ، آزادی دینی آزادی عقل هست

امام صادق فرمود پنج چیز در زندگی کسی نباشه به هیچ دردی نمیخوره،فرمود یکیش هم نباشه اشکال داره:خمس خصال: من لم تکن فیه خصله منها :الوفا(وفا مهمه زن به مرد وفا نداشته باشه میشه خائن ،مرد به زن وفا نداشته باشه میشه شهوتران،شاخص ترین صفت ابالفضل وفا داریش هست)الحیاء(بی حیایی که در جامعه بیاد بی حجاب زیاد میشه بی حیایی که بیاد روابط نامشروع زیاد میشه،پیامبر به ابن مسعود فرمود اگر بخوای تمام حرف انبیاء الهی رو جمع کنی و چکیده حرف انبیا رو در یک کلمه بنویسی این هست که میفرماید :اذا لم تستحیی فاصنع ما شئت-وقتی حیا نداری هر کاری میخوای انجام بده یعنی از آدم بی حیا هیچ توقعی نیست و دست به هر کاری میزنه)التدبیر (برنامه ریزی )حسن الخلق (خوش اخلاق بودن،بعضی ها پول ندارن اخلاق هم ندارن)والخامسه و هی تجمع فی هذه الخصال (پنجمی ای چهار تا رو هم میاره) والحریه(آزادی ،زور بار نرفتن ،همون که امام حسین به حر گفت که احسنت ،واقعا حر هستی و زیر بار زور نرفتی ،همون طور که مادرت این نام رو برات انتخاب کرد )

آدم آزاد علامتش چیه؟۱-اون الحیا ء والعفه لسجیه الاحرار(انسان با حیا و عفت آزادی داره،یعنی آزادی در مقابل ظلم پذیری ، بعضی ها فکر میکنن آزادی یعنی بی دینی به بعضی ها میگی پاشو نماز بخون میگه لااکراه فی الدین فکر میکنه لااکراه فی الدین برای اینجاست لااکراه فی الدین برای باور هست یعنی باور زورکی نیست وقتی ن یه چیزی رو قبول نکنم به زور نمیتونی تو ذهنم بکنی ،به گالیله گفتن بگو زمین نمیچرخه گفت باشه والا میکشیمت گفت اگر من بگم نمیچرخه از چرخیدن باز میایسته ؟لااکراه فی الدین یعنی خدا رو نمیشه به زور در ذهن کسی کرد )

یه کسی اومد پیش خلیفه اول گفت خدا کجاست ؟ ابوبکر یه فکری کرد و گفت خدا تو عرشه ،گفن خیالم راحت شد خدا حافظ،گفت کجا میری ؟گفت من میخواستم رو فرش گناه کنم حالا که گفتی خدا تو عرشه خیالم راحت شد خدا تو اتاق مانیست ،امیرالمومنین صداش زد گفت بیا،فرمود این سوال غلطه ،بعضی سوالها غلطه بعضی ها میپرسن حاج اقا جهان تو تخم مرغ جا میشه بدون اینکه تخم مرغ بزرگ بشه و جهان هم کوچیک بشه خب این سوال غلطه.

سوال باید منطقی ودرست باشه ،اومده پیش آقا میگفت اسم زن شیطان چیه؟گفت چه میدونم اسم زن شیطان چیه ،اسم زن خودمو گاهی یادم میره،ولی دید اگه نگه آبروش هم میره گفت بیا بیا آوردش کنار منبر گفت فلان فلان شده من چه میدونم اسم زن شیطان چیه،یه چیزی بهش گفت بعد رفت نشست اطرافیانش بهش گفتن اسمش چی بود گفت اسمش خیلی سخت بود باید خودتون برید تا در گوشتون بگه.

فرمود سوالت غلطه ؟خداوند خالق مکان هست خودش که در مکان جا نمیشه(چیزی که من درست میکنم و اون رو خلق میکنم دیگه خودم عضو اون نمیشم ،تفاوت خلافت و ولایت امیر رو ببینید)

حریت دوری از دغل ،حریت یعنی حیا ،یعنی عفت

متن روضه شب پنجم-عبدالله بن حسن علیه السلام

السلام علیك یا ابامحمد یا حسن بن علی علیه السلام

 السلام علیکم یا اهل بیت النبوه علیهم السلام

عبدالله بن حسن چون از شجره امام حسن علیه السلام بود جگر داشت رفت،كی قدرت داشت توی اون وضعیت بره، مردهاش میترسند.این زخم های روی بدن عبدالله از همون آتیش كوچه ی بنی هاشم بوده،لذا وقتی تیر به قلب ابی عبدالله  هم زدند،مقتل خوارزمی سُنی میگه:امام حسین علیه السلام فرمود: والله قتلنی…..و….. (دومی و اولی لعنت الله علیهم ) این را خوارزمی در مقتلش می نویسد. عبدالله اول صدا زد واعما(وای عمو) و بعد صدا زد وا اُما(وای مادر) در چه زمانی صدا زده؟ امام صادق علیه السلام نشسته بود توی خونه دیدند زنی دوید گریه كنان اومد، فرمود :چی شده ؟گفت:آقا جان الان توی بازار یه زن داشت راه میرفت،پاش لیز خورد،  خورد زمین،گفت: خدا لعنت كنه قاتلا ن حضرت زهرا سلام الله علیها رو،چرا این حرف رو زد؟چون خورد زمین،شنیده حضرت زهرا سلام الله علیها خورده زمین، این بچه هم دستش جدا شده،اون وقت مادرش تو خیمه رو صدا میكنه؟امشب مهمان امام حسن و امام حسین علیهم السلام هستیم،از امام حسن علیه السلام سئوال كردند:آقاجان چرا اینقدر پیر شدید؟ سخت ترین لحظات عمرتان کی بود؟ فرمود اون لحظه که دستم تو دست مادرم بود تو کوچه مادر سیلی خورد.

اَلسَّلامُ عَلیَ الْمنحورُ فی الوَری. سلام بر آنكه سرش را از قفا بریدند

هر کس دلش به کرببلا مبتلاتر است

در خیمه گاه سینه او کربلاتر است

هیأت برایم از همه  جا خوبتر ولی

حال و هوای کرببلا با صفاتر است

ما با شب و بلا وغم آشنا ولی

شام وغم وبلای حرم آشنا تر است

وقتی برای کرببلا گریه میکنیم

آری دعای فاطمه ما را سزاتر است

در شعله غمش همه دلها که سوختند

آن دل که شعله ورتر بشود کیمیاتر است

آتش گرفته ای که مَحرم به او شوی

مُحرم در آتش وغم بالاتراست

ما پیکر مقطع الاعضا ندیده ایم

هرچه بیان کنیم از آن بوریاتر است

مارا خلیل روضه ارباب خواستند

این انتصاب از همه مارا رواتر است.

دو شب توی محرم ما میریم گودال یكی عاشوراست،یكی هم امشب،تو بغل مادر بود جگر باباش امام حسن علیه السلام پاره شد، شب عاشورا همه دارند حرف میزنند، این بچه از سروکول ابی عبدالله بالا میره،عزیز كرده ی حسین است،كسی بهش حرف نمیزنه،آرام آرام اشک عمو رو پاک میکنه ،دید قاسم  داداشش حرف زد، وقتی عمو به قاسم فرمود :فردا به بلای عظیم تو را میکشند،عمو با همه حرف زد الا من،مگه من سرباز نیستم براش، لذا وقتی  دید علی اصغر رو برد،فهمید كار رو باید انجام بده ،وقتی عمو شیر خوار رو سرباز حساب میكنه،منم باید برم،عمو من مثل بابام تحمل ندارم،اسارات مادرم و عمه هامو ببینم، منو با خودت ببر،من دق میكنم، دستش را به دستش بست زینب، فرمود :زینب جان این بچه رو دوره كنید،این بچه نیاد ،این بچه بیاد میكشنش،توی كربلا دو تا طفل دویدند سوی گودال، تا صدای ابی عبدالله رو شنیدند،اولیش یه بچه كوچیكتر بود،دوید از خیمه ها بیرون،یه نامردی گفت:الان داغش رو به دل مادرش میگذارم،اون بچه رو به شهادت رساند ، عبدالله تا این صحنه رو دید گفت: عمه من هم باید برم.

کشته ی دوست شدن در نظر مردان است

بس بلا بیشترش دور و برمردان است

یازده ساله ولی شوق بزرگان دارد

در دل کودک اینها جگر مردان است

همه اصحاب حرم طفل غرورش هستند

این پسر بچه ی خیمه پدر مردان است

بست عمامه همه یاد جمل افتادند

این پسر هر که باشد پسرمردان است

نیزه گرفتن که چنان چیزی نیست

دست بردست گرفتن هنرمردان است

بگذارید ببینند خودش یک حسن است

حبس در خیمه شدن برضررمردان است

گرچه ابن الحسنم پر شدم از ثارالله

بنویسید مرا یا بن ابی عبدالله

مصحف ما چه به هم ریخت تنت وای عمو

چقدر تیر نشسته به تنت وای عمو

همه ی رخت تو غارت نشده پاره شده

بسته یک پارچه با پا زدنت وای عمو

امدم تا که اجازه بدهی ویک یک

تیرها را بکشم از بدنت ای وای عمو

جان ندادی هنوز همه بالای سرت جمع شدند

چه شلوغ است سر پیرهنت وای عمو

آنقدر نیزه زیاد است نمیدانم چه

بکشم از بدنت یا دهنت وای عمو

حسین………

 

 

اطلاعات تماس

 

روابط عمومی گروه :  09174009011

 

آیدی همه پیام رسانها :     @shiaquest

 

آدرس : استان قم شهر قم گروه پژوهشی تبارک

 

پست الکترونیک :    [email protected]

 

 

 

درباره گروه تبارک

گروه تحقیقی تبارک با درک اهميت اطلاع رسـاني در فضاي وب در سال 88 اقدام به راه اندازي www.shiaquest.net نموده است. اين پايگاه با داشتن بخشهای مختلف هزاران مطلب و مقاله ی علمي را در خود جاي داده که به لحاظ کمي و کيفي يکي از برترين پايگاه ها و دارا بودن بهترین مطالب محسوب مي گردد.ارائه محتوای کاربردی تبلیغ برای طلاب و مبلغان،ارائه مقالات متنوع کاربردی پاسخگویی به سئوالات و شبهات کاربران,دین شناسی،جهان شناسی،معاد شناسی، مهدویت و امام شناسی و دیگر مباحث اعتقادی،آشنایی با فرق و ادیان و فرقه های نو ظهور، آشنایی با احکام در موضوعات مختلف و خانواده و... از بخشهای مختلف این سایت است.اطلاعات موجود در این سایت بر اساس نياز جامعه و مخاطبين توسط محققين از منابع موثق تهيه و در اختيار كاربران قرار مى گيرد.

Template Design:Dima Group