–سال۹۳
در شبهای گذشته بحث سبک زندگی امام حسین علیه السلام و اهلبیت رو داشتیم، زندگی اهلبیت و امام حسین علیه السلام رو شاید به سه بخش تقسیم کرد یکی بخش و قسم از زندگی و حیات اون بزرگواران اختصاصاتی هست که ویژه خود اونهاست مثل اینکه اینها معصوم هستند و علم غیب دارند ،علم اونها لدنی هست و نزد کسی درس نخوندند استادی از افراد و بشر عادی ندارند هر امامی از امام قبل علوم رو فرا گرفته.خب ما با این بخش کاری نداریم
بخش دوم بخش فرهنگ زمانه و رسوم زندگی هر امام هست اونم شاید خیلی قابل الگو برداری نباشه مثلا مرکب اون زمام با امروز فرق میکنه ،لباس اون زمان با امروز فرق میکنه،لوازم خانه تفاوت داره،مثلا میبینیم لباس زمان امام صادق با زمان امیرالمومنین متفاوته ،سفیان صوری به امام صادق اعتراض کرد که چرا لباس شما با لباس امیرالمومنین فرق میکنه اقا فرمودند زمان فرق میکنه صد سال گذشته ،اون زمان لبای وصله دار معمول بوده الان نیست طبیعتا بحث ما روی این طور فرهنگها و رسومات زمانه هم نیست
بخش سوم اصول اعتقادی و اخلاقی و اصول زندگیست که اینها زمان بر نیست خدا به پیغمبر گرامی اسلام میفرماید که از ادریس یاد کن،ادریس چند هزار سال قبل از پیامبر بوده ،از چی ادریس یاد کنم؟ از اینکه صداقت داشت :وَاذْكُرْ فِي الْكِتَابِ إِدْرِيسَ إِنَّهُ كَانَ صِدِّيقًا نَّبِيًّا. نمیگه نوع زندگی و لباس و غیره میفرماید صداقت ادریس وَاذْكُرْ فِي الْكِتَابِ إِسْمَاعِيلَ إِنَّهُ كَانَ صَادِقَ الْوَعْدِ از خوش قول بودن اسماعیل الگو بگیر میفرماید پیامبر در این مسائل به اینها اقتدا کن با وجود اینکه میدونید پیامبر از تمام انبیاء بالاتره ولی با این حال میفرماید: أُولئِکَ الَّذينَ هَدَى اللَّهُ فَبِهُداهُمُ اقْتَدِهْ نه به خودشون و زندگیشون بلکه به اون جنبه های هدایتیشون اقتدا کن و از اینها الگو بگیر
در مورد اهلبیت عصمت و طهارت هم همینه عزیزان دیشب هم گفتیم امام حسین امام هست ما هم ماموم هستیم ،ماموم باید امام رو یاری بکنه مگه نمیگیم وانصر من نصره ،مگر نفرمود هل من ناصر ینصرنی امیر المومنین در نهج البلاغه میفرماید منو یاری کنید ،با چی ؟مثلا ما مثل حضرت امیر لباس وصله دار بپوشیم نان جو بخوریم ؟نه خودش فرمود : منو با تقوا و عفت و پاکدامنیتون یاری کنید منظور از سبک زندگی اینه که چگونه میتونیم زندگی امام حسین و اهلبیت رو در زندگیمون پیاده کنیم
اول یه نکته ایی رو عرض کنم بعد وارد بحث اصلی بشیم در میان اعمال و صفات بعضی ها مثل سر هست ببینید ما الان دستمون قطع بشه زنده می مونیم پا قطع بشه همین طور یه دونه کلیه از کار بیفته زند می مونیم ولی سر قطع بشه زندگی هم نابود میشه،در میان بعضی از ارزشهای دینی بعضی ها مثل سر هست نسبت به بدن کلیدی هست و لذا ائمه همیشه روی این تاکید داشتند من مثال میزنم مثلا در عبادات نماز این طور هست میگه اگر همه کارهات درست باشه ولی نماز نباشه فایده ایی نداره ،اول چیزی که ازش سوال میکنند نمازه اگر پذیرفته شد بقیه اعمال هم پذیرفته میشه،دانش اموزان شاید در این مثال حرف منو بیشتر درک کنند کسی که رشته ریاضی و فیزیک میره اساس این رشته ریاضی و فیزیک هست باید در این درس قوی باشه اگر قوی نبود اصلا اجازه ورود نداره یا یه دانش اموز رشته انسانی باید در ادبیاتش قوی باشه چون اساس این رشته هست ،امربه معروف در مسائل اجتماعی کلیدی هست، در صفات نفس حیاء کلیدی هست
سومین اصل از بحث ما گذشتت و عفو هست دوتا رو شبهای قبل عرض کردیم ترس از خدا و حریت امشب اصل گذشت و عفو رو خدمت شما عرض میکنیم،یکی از چیزهایی که از زندگی امام حسین علیه السلام و اهلبیت درس میگیرم گذشت و عفو است و این خودش کلیدی هست ،چرا؟ العفو تاج المکارم همه کرامتهای اخلاقی رو ردیف کنید تاج اینها عفو هست گذشت کردن هست اینی که در زندگیش گذشت نیست کینه داره ، گذشت نیست قهر میکنه،گذشت نیست فحش میده ،گذشت نیست دست به قتل میزنه
چندتا ایه از قران خدمت شما عرض میکنم ببینید نقش آیات قرآن در بیان این صفت عفو و گذشت چگونه هست دوسه تا ایه میخونم میخوام این بحث رو به صورت کاربدی خدمت شما عرض کنم یکیش سوره تغابن هست( گاهی اتفاق میفته زن و بچه انسان دشمن انسان میشن،خدا نکنه این اتفاق برای کسی بیفته گاهی ادلاد صالح نیست یا همسر بی دین هست تقوا نداره ،وقتی مسلمونها میخواستند از مکه به مدینه هجرت کنند بعضی از زنها نمیذاشتند ) إِنَّ مِنْ أَزْواجِکُمْ وَ أَوْلادِکُمْ عَدُوًّا لَکُمْ فَاحْذَرُوهُمْ وَ إِنْ تَعْفُوا وَ تَصْفَحُوا وَ تَغْفِرُوا فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحیمٌ قران میفرماید اگر اینها جلوی رشد شما رو گرفتند دشمن هستند اگر اینها پشیمون شدند و بعدا اومدن پیش شما سه تا کار بکنید وان تعفوا اونها رو ببخشید و تصفحوا سرزنششون نکنید و به روشون نیارید وتغفروا بپوشونید و اصلا بهشون نگید که شاها بودید مانع ما شدید چقدر این آیه قشنگهاین سه تا کلمه باهم فرق داره یه وقتی شما به یه کسی میگید از شما گذشتم یه وقتی میگید گذشتم چیزی هم بهت نمیگم یه وقتی هم میگی گذشتم و اصلا فراموش کردم
آیه دوم: وَلْيَعْفُوا وَلْيَصْفَحُوا أَلَا تُحِبُّونَ أَنْ يَغْفِرَ اللَّهُ لَكُمْ (شما نمیخواید خدا شما رو ببخشه و عفو بکنه اگر نمیخواید پس چرا شبهای جمعه میگیذ اللهم اغفر لی الذنوب اللتی تهتک العصم پس چرا میگید ربنااغفر لنا چرا همتون شب احیا میگید الهی العفو)ببینید خدا داره سوال میکنه دوست ندارید خدا شما رو ببخشه؟اگر دوست دارید خدا شما رو ببخشه قبل از ببخشش یه کاری انجام بدید وَلْيَعْفُوا وَلْيَصْفَحُوا
لذا وقتی پیامبر مبعوث شد خداوند سه تا دستور بهش داد امام صادق میفرماید وقتی خداوند این سه تا دستور رو بهش داد پیغمبر خیلی تو هم رفت گفت برادرم جبرئیل این کارها خیلی سخته گفت من در جامعه ایی مبعوث شدم که همه مخالف من هستند حالا دستور چیه؟ میدونید که در مکه سیزده سال جهاد نبود جهاد در مدینه بود ،پیغمبر اگر میخوای موفق بشی سه تا کار باید بکنی
۱- خذ العفو (ببخش)
۲-وامر بالعرف(اگاهی بده) بعض ها خطا کار هستن ببخش و بعضی ها نا اگاه هستند اگاهی بده ،خب بعضی ها هم که تعطیل هستند نه خطا کارند و نه نا اگاه هست نمیگیره کشش نداره گیر فکری داره اینا چی؟
۳-واعرض عن الجاهلین (کاری با اینها نداشته باش اینها نه مسلمون میشن و نه مخالف تو هستند ) گاهی انسان این روزنامه ها رو میخونه خجالت میکشه که سر هیچی و بخاطر یه مسائل پوچ چه اتفاقاتی میفته خذالعفو وامر بالععرف واعرض عن الجاهلین
شیخ جعفر کبیر آل غطا اومده بوده داخل تهران به دیدار تجار میرفته بعد بازاریها بهش گفته بودند که آشیخ به دیدار ما نمیای گفته چرا میام میگه بازاریها بازار رو آماده کردند که شیخ جعفر کبیر میخواد بیاد وقتی وارد بازار شد هر کسی اصرار میکرد بیا داخل مغازه من قدم شما مبارک هست جمعیت اطرافش جمع شد میگه یه مرتبه عباش رو برداشت انداخت روی زمین و نشست گفت هر کسی که پول بیشتر بده برای کمک به فقرا من داخل مغازه اون میام بهر حال میگه هر کسی بر دیگری سبقت میگرفت در پول دادن اینقدر پول دادند که به تمام فقرای تهران اون زمان رسید
شیخ جعفر در مسجدی اصفهان نماز میخوند یه روزی یه خمس زیادی به او دادند سادات رو خبر کرد به هر کدام قدری کمک کرد یه روزی یه سیدی عصبانی اومد داخل مسجد گفت شیخ از اون پول جدم که پیش شما هست به منم بده شیخ گفت تمام شده دیر اومدید ،گفت تموم شده یعنی چه؟ آب دهان پرتاب کرد سمت شیخ ،شیخ هم محاسن بلندی داشت افتاد روی محاسن شیخ ،مردم بلند شدند خواستند برخورد کنند شیخ گفت نه بنشینید ،بعد عباش رو باز کرد گفت هر کسی آبروی شیخ براش مهمه کمک کنه در بین صفوف نماز چرخید پول قابل توجهی جمع کرد ،خب مردم رو ساکت کرد پول هم جمع شد اون سید هم شد مرید شیخ جعفر وقتی این برخورد شیخ رو دید ببینید نوع برخورد و عفو چه تاثیری داره
تمیم بن قحطبه شامی بودخیلی قوی هیکل بوده در روز عاشورا اومد به جنگ امام حسین مبارز می طلبید این شامی بود زیاد خاندان اهلبیت رو نمیشناخت در همون درگیری اول حضرت زد به پاش و قطع شد به زمین انداختش (شجاعت امام حسین بی نظیر بوده بقول شاعر وقتی حمله ور میشد به سمت دشمن ،اون همه دشمن رو یه نفر می دید ولی دشمن هر عضو حضرت رو یه لشکر می دیدند در گودال قتلگاه هم کسی تکی جرات نکرد سراغش بره و لذا اختلافه که سر امام حسین رو کی بریده)وقتی افتاد زمین حضرت اومد بالای سرش شروع کرد التماس کردن که اقا منو نکشید من قدرت شما رو نمیدونستم حضرت فرمود میخوای صدا بزنم بیان ببرنت صدا زد گفت بیایید فرماندتون رو ببرید این گذشتها در زندگی اهلبیت خیلی زیاد بوده.
نکته ایی که میخوام خدمت شما عرض کنم اینه که خیلی ها هم سوال میکنند که کجا بگذریم و کجا نگذریم ،بعضی جاها جای گذشت نیست ،سه جا نباید گذشت و یک جا باید گذشت این چهار تا رو امشب گوش بدید چون گاهی این ها خلط میشه ،بعضی ها گذشت رو در جایی که نیست اعمال میکنند و بعضی ها بعضی جاهای که جای گذشت هست فکر میکنند باید مقاومت کنند
جای گذشت در مسائل شخصی هست شخص شما بهت توهین شد مثل کاشف الغطا بگذر ،اگر مساله شخصی هست ،رسول گرامی اسلام و اهلبیت ما فراوان در زندگیشون این طور مواقع می گذشتند
سوره ال عمرا میفرماید :وَسَارِعُواْ إِلَى مَغْفِرَةٍ مِّن رَّبِّكُمْ وَجَنَّةٍ عَرْضُهَا السَّمَاوَاتُ وَالأَرْضُ أُعِدَّتْ لِلْمُتَّقِينَ الَّذِينَ يُنفِقُونَ فِي السَّرَّاء وَالضَّرَّاء وَالْكَاظِمِينَ الْغَيْظَ وَالْعَافِينَ عَنِ النَّاسِ وَاللّهُ يُحِبُّ الْمُحْسِنِينَ
روزی یکی از کنیزان امام سجاد علیه السلام به دستان آن حضرت آب می ریخت . ناگهان ظرف آب افتاد و به سر مبارک امام اصابت کرد . به گونه ای که سر آن حضرت شکست . حضرت سرش را به طرف کنیز برگرداند . کنیز که نگران و هراسان شده بود با زیرکی این آیه را خواند:والکاظمین الغیظ » ; «پرهیزکاران خشم خود را فرو می خورند .» امام فرمود: خشم خود را فرو بردم . کنیز ادامه آیه را تلاوت کرد: والعافین عن الناس » ; «پرهیزکاران، خطا کاران را می بخشد .»امام علیه السلام فرمود: تو را بخشیدم . کنیز پایان آیه را خواند: والله یحب المحسنین » امام سجاد علیه السلام به کنیز احسان نمود و فرمود: «برو، تو را در راه خدا آزاد ساختم .» نمونه های بسیاری از این باب، در کتاب های تاریخی و روایی ذکر شده است .
اما اون سه جایی که نباید گذشت:
۱-فرمود : العَفوُ عَنِ المُقِرِّ، لا عَنِ المُصِرِّ: اول جایی که نباید گذشت جایی هست که طرف خطا میکنه بعد پررویی هم میکنه،میگه بازهم میکنم بازم تکرار میکنم نباید ازش گذشت پررو هست عفو کردن برای مقر هست یعنی اقرار میکنه میگه اشتباه کردم نه برای مصر کسی که اصرار میکنه،تو جنگ بدر یکی اومد خدمت پیامبر گفت اقا اشتباه کردم نفهمیدم من زن دارم بچه دارم ،پیامبر فرمود از تو گذشتم (حکمش اعدام بود )بشرط اینکه دیگه در جنگها شرکت نکنی و به جنگ ما نیای اما در جنگ احد در صف اول مشرکین بود دستگیر شد اوردنش پیش پیامبر تا اومد روضه بخونه بگه زن دارم و بچه دارم پیامبر فرمود اینو بکشید بعد فرمود مومن از یه سوراخ دوبار گزیده نمیشه
همین امام حسین خودش مظهر رحمت هست ولی در روز عاشورا صبح عاشورا بود پشت خیمه ها گودالی کنده بود و پراز اتش کرده بود یکی از همین دشمنهای خبیث بنام عبدالله بن حوضه اومد جلو گفت حسین طولی نمیکشه تو رو میکشیم و آتش جهنم در انتظار توست قبل از آنی که اون آتش بیاد خودت آتش درست کردی،شروع کرد به شماتت کردن حضرت یه نگاهی بهش کرد بعد فرمود اللهم حذه بالنار خدایا با همین آتیش بگیرش طولی نکشید پای اسبش سر خورد افتاد در گودال آتش زنده زنده سوخت قبل از درگیری به درک واصل شد ببینید این یک مصر هست
آمدند خدمت امام صادق علیه السلام اقا یه یاری داشت بنام معلب بن خنیس آدم خوب و متدینی بود صاحب کتاب و نوشتار بود فرماندار خبیث مدینه بنام داوودبن علی ایشون رو دستگیر کرد امام صادق پیغام داد معلب رو آزادش کنید گفت آزادش نمیکنیم میکشیمش ،آقا فرمود اگر اینو بکشی نفرینت میکنم گفت نفرین کنید مگر نفرین شما اثر داره مسخره کرد معلب بن خنیس اعدام شد خبر شهادتش به حضرت رسید راوی حدیث میگه من خدمت اقا بودم تا گفتیم اقا داوودبن علی حکم شما رو تمسخر کرد و معلب بن خنیس رو به شهادت رسوند آقا رفت به سجده فقط ما میشنیدیم میفرمود الاجل الاجل الاجل خدایا زود زود به تاخیر نیفته آقا هنوز در سجده بود صدای گریه از خانه داوود بن علی بلند گفتند که خفه شده یه مرتبه گلوش گرفت رنگش سیاه شد و به درک واصل شد
مثل کسانی مملکت رو با فتنه بهم ریختند و خواستند نظام رو سرنگون کنند هنوزم میگن حق با ماست و عده ایی هم دم از بخشش و عفو میزنند این جای عفو نداره
۲-روایت داریم: تَجاوَزْ عَنِ السَّيِّئَةِ ما لَم يَكُن ثَلما في الدِّينِ بگذر از مردم مادامی که به دین لطمه نخوره بعضی از گذشتها به دین لطمه میخوره ،امام حسین از یزید بگذره؟دین خدا لطمه میخوره
پیغمبر گرامی اسلام از ابولهب و ابوجهل بگذره ؟خدا از اینها نگذشته میفرماید تبت یدی ابی لهب- فردی بود بنام نجاشی اهل مسجد و مداح امیرالمومنین بود یه روزی داشت میرفت مسجد یه رفیق بدی داشت سر راهش بود گفت چند دقیقه بیا منزل ما بردش شراب بهش داد نوشید مست شد اونم در ماه رمضان اربده کشان اومد داخل کوچه و خیابون بعد گرفتن اوردنش پیش امیرالمومنین ،حضرت صد ضربه شلاق براش نوشت بعد اومدند التماس کردند اقا عفو کنید ببخشید خودش هم پشیمان شده این از اطرافیان شما هست حضرت فرمود راه نداره من حد خدا رو تعطیل نمیکنم گفتند اگر شلاق بخوره از کنار شما میره حضرت فرمود بره ولی من حد رو تعطیل نمیکنم حد خورد بعد هم رفت به معاویه پیوست
بعضی گذشتها باعث تعطیلی احام و حدا خدا میشه مردم بدبین میشن اونوقت میگن چطور به همه یزنن وقتی به این رسید تعطیل شد
۳-لا يَنبَغي للمؤمنِ أن يُذِلَّ نفسَهُ(جایی که بخوان انسان رو خوار کنند)مومن نباید بذاره کسی کوچیکش بکنه و تحقیر بکنه،اقا یه بار بخشیدم دوبار بخشیدم همش که نمیشه بخشش
حکم بن ابی العاص میومد عبای پیغمبر رو از پشت میکشید حضرت بخشیدش دوباره کشید باز بخشیدش بار سوم ادا در میاورد شکلهای عجیب و غریب و مردم میخندیدند آدم خبیثی بود مروان پسر این بود حضرت فرمود کن کذلک مثل این که تو مثل آدم راه رفتن خوشت نمیاد همین شکلی بمون تا آخر عمرش رعشه گرفت مثل دیوونه ها شد دیگه مردم به خودش میخندیدند
متن روضه قاسم بن الحسن علیه السلام-میرداماد
این خانواده همینن، قول بدن پای قولشون می مونن،شب عاشوراء این آقا زاده ی سیزده ساله ای كه امشب اومدی براش ناله بزنی،وقتی عمو بهش گفت:مرگ در نزد تو چگونه است،چه كرده من نمی دونم،این جمله چقدر زیبا می درخشه بر تارك تاریخ كربلا،وقتی دید وجود قاسم لبالب از عشق شهادته،تا قاسم گفت:اهلا من العسل،بعد گفت:عمو آیا من كشته میشم فردا،آیا اجازه میدان دارم خودم رو برات فدا كنم،عمو بهش قول داد،فردا تو رو می كشند، ابی عبدالله از شب عاشوراء تكلیف قاسم رو روشن كرد،فرمود:می كشنت،به بلای عظیمی دچارت می كنن،همه ی مقاتل نوشتند،من می خوام بگم این بلای عظیم چیه امشب،قول داد قاسمم خودت رو آماده كن،از موقعی كه عمو بهش گفت تو رو می كشند،دیگه سر از پا نمی شناخت،اول رفت تو خیمه ،مادرم شمشیرم رو بده،خودش رو آماده كرد،جانم به این آقازاده،چه كرده امام حسن علیه السلام،چه پسری،چه میوه ی دلی،چه اتفاقی است كه یك جوون سیزده ساله این قدر جگردار می شه،این قدر نترس می شه،این قدر بی مهابا،وقتی مقتل رو ورق می زنی،می بینی این آقا زاده زده به قلب لشكر،ان تنكرونی فانابن الحسن، چند هزار نفر ،جلوی قاسم لال شدند،وقتی گفت:من پسر حسنم ،آیا این به خاطر اینه كه پسر امام مجتبی است،یه دلیلش همینه،آقا امام باقر علیه السلام فرمود:خوشبخت اون پدری است كه پسرش رفتار و كردار و چهره اش به او بره، این پدر می تونه بگه من خوشبختم،آقا امام حسن علیه السلام،شما چیكار كردید تو جمل،چه كردی تو اون جنگ ها كه این پسر سیزده ساله ات،یه نفری بایسته بگه اهلا من العسل،یه حرفی بزنم سادات ببخشند،درسته این پسر امام مجتبی است،اما نوه ی زهراست،این پسر ،نوه ی صدیقه ی كبری است،اصلاً شیر مادر تو وجودشه،مادر بزرگ وقتی حضرت زهرا سلام الله علیها باشه،قربونش برم،این ها به مادربزرگشون رفتن،هم خودش و هم اون عبدالله،عبدالله هم همینه،اینها به مادر بزرگ رفتن،هم به امیر المؤمنین علیه السلام،هم به بی بی دوعالم، اجازه بده من یه جمله بگم،اینها بی خود نبود اینهمه شجاع بودن یه تنه به قلب دشمن زدند،آخه مادر بزرگشون هم یه نفری جلو همه ایستاد،ببخشید مُحرمه، نمی تونم راحت روضه ی فاطمیه بخونم،اما یه جمله ،سادات گریه می كنن؟ اینها از مادر بزرگ یادگرفتن،یه نفری اومد كمر بند مولارو گرفت،برو مقتل رو بخون،وقتی عمو بهش اجازه ی میدان داد،رفت،اومد از عمو جدا بشه،اون وداع و اون گریه ها و حتی غشیه علیهما بماند، می دونی قاسم یه نگاه به عمو كرد چی گفت:دقیقاً همون جمله ای رو گفت،كه مادرش تو مدینه گفت،وقتی از تو مسجد مولا رو آورد بیرون،یه نگاه كرد فرمود: روحی لروحك الفداه یا اباالحسن،نفسی بنفسك الوقاء یا اباالحسن،قاسمم یه نگاه به عمو كرد، عمو قاسم فدات بشه،اجازه دادی من برم،رفت میدان،چه میدان رفتنی،شروع كرد رجز خوندن،الله اكبر،تا خودش رو معرفی نكرده، حواست هست قاسم چه جوری رفته میدان،قاسم تنها شهیدی است كه به اندازه بدنش سپر و جوشن پیدا نشد،ابی عبدالله یه تیكه از آستینش رو كند،هم براش عمامه درست كرد،تحت حنكش رو مثل كفن تن قاسم پوشوند،حواست هست یا نه،اصلاً تصور میكنی یه نوجوان سیزده ساله،هر كاری كردن،پاش به ركاب اسب نرسید، لااله الا الله ،می خوام یه حرفی بزنم،شب شیشم دارم میگم،می دونی لشكر دشمن جوهرو وجود نداشتن این نانجیب ها،اصلاً از مبارزه تن به تن فراری بودن،شما برو تاریخ رو ورق بزن،اینها آدمی نبودن رو در رو با كسی مقابله كنند،نامرد بودند،همه كاراشون رو كوفیا با نامردی جلو بردن، می دونی رسمشون چی بود،رسمشون این بود،اول سنگ باران می كردند،خودت جلو تر از من برو،كربلا چهار نفر رو سنگ بارون كردند،خیلی عجیبه،یه بار حُرّ رو سنگ بارون كردند،مقتل می گه یه بار عابث رو سنگ بارون كردن،یه بارم قاسم سیزده ساله رو،آخریشم كه خود ارباب بی كفن ما حسین علیه السلام بود،داشت حرف می زد،سنگ بارونش كردن،بگذرم،تا گفت: ان تنكرونی فانابن الحسن،لشكر دیدن حریف این نمی شن،داستان ارزق شامی رو شنیدید، هر كی رو فرستادن،تك به تك ،تن به تن با قاسم بجنگه دیدن نه، این معلوم جگر داره،فهمیدن این نوه ی علی است،دیدن فایده نداره،لشكر و باز كردن،قاسم و كشوندن وسط لشكر دشمن،وقتی قاسم اومد وسط میدان،هی پشت سرش لشكر جمع شد،قاسم رو محاصره كردن،شروع كردن سنگ باران كردن،ای وای…
تا لاله گون شود كفنم بیشتر زدند
از قصد روی زخم تنم بیشتر زدند
قبل از شروع ذكر رجز مشكلی نبود
گفتم كه زاده ی حسنم بیشتر زدند
این ضربه ها تلافی بدر و حنین بود
گفتم علی و بر دهنم بیشتر زدند
حسین………شما باید نگاه كنید ببینید یه عالم بامحاسن سفید اشك می ریزه،آدم منقلب می شه،حالا تصور كن،امام زمان(عج)با این روضه ها چه میكنه،یه بیت:
می خواستند از نظر عمق زخم ها
پهلو به فاطمه بزنم بیشتر زدند
فقط یه جمله بگم،یه لحظه كار به جایی رسید ابی عبدالله دید صدای قاسم داره میآد،یكی از لابه لای اسب ها هی می گه عمو كجایی، حسین………قربونت برم آقا جان،من شك ندارم تو قاسم رو بیشتر از علی اكبر می خواستی،این جنس شما اهلبیته،آخه این یتیمه،این عزیز داداشته، یادگاری بود،ای وای،رسید به قاسم، بعضی مقاتل نوشتند،ابی عبدالله تا رسید دید سر قاسم تو دست قاتله،الانه كه سر از بدنش جدا كنه،آی حسین… می خوام یه جمله بگم،هر كی تاحالا ناله نزده،ای وای، ابی عبدالله چقدر قد داره،قد و بالای حضرت چقدره،یه نوجوان سیزده ساله ام چقدر قد داره،خودت دیگه بقیه روضه رو بخون،من میشینم گریه میكنم،لشكر دیدن ابی عبدالله قاسم رو بغل كرده،می خوای بدونی بلای عظیم یعنی چی؟دیدن قاسم رو حسین به سینه چسبونده،اما پاهاش رو زمین كشیده می شه، ای حسین……………. حالا دستت رو بیار بالا به نیت فرج امام زمان(عج)،سه مرتبه یا حسین،یاحسین،یاحسین