(3)
قَالَ اللهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی: وَلَا تَكُونُوا كَالَّذِينَنَسُوا اللَّهَ فَأَنسَاهُمْ أَنفُسَهُمْ.[1]
مقدمه
چگونه میشود دربارۀ شخصیت فاطمه علیها السلام حرف زد؟ واقعاً حروف، کلام و الفاظ، گنجایش توصیف فضایل این بانوی مقدس را ندارد. گرچه عمرش کوتاه، زندگیاش ساده و خانهاش محقر بود؛ اما همین کوچکی خانه، کوتاهی عمر و بالاخره کمی ثروت و... در او این همه عظمت را فراهم آورد. بزرگواری و عظمتی که امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف میفرمایند: دختر رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم الگو و اسوۀ من است.[2]
امام عسکری علیه السلام نیز در این باره میفرماید: ما ائمه، حجت خدا بر شما هستیم؛ ولی خود ما حجتی داریم و آن مادرمان فاطمه علیها السلام است. امام جواد علیه السلام در حالی که چهار سال بیشتر نداشت در مکه مینشست و به یاد مصیبتهای مادرش اشک میریخت. شخصی میگوید: در حضور امام صادق علیه السلام بودم، گفتم: خدا به من دختری داده اسمش را فاطمه گذاشتهام، دیدم رنگ و حالت امام علیه السلام تغییر کرد با حالت پرسشی فرمود: فاطمه؟ چه نامی! مبادا او را بزنید مبادا به او توهین کنید.[3]زیرا او هم نام مادر ما فاطمه علیها السلام است.
فاطمه شخصیتی است که محور حدیث کساء است. وقتی پنج تن دور هم جمع شدند؛ ملائکه سؤال کردند خدایا اینها کیانند؟ خدای متعال فرمود: این فاطمه است و پدرش؛ فاطمه است و شوهرش؛ فاطمه است و فرزندانش. فاطمهای که ملائکه بعد از رحلت پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم خدمتش میآمدند، مینشستند و میگفتند: یَا بِنْتَ مُحَمَّدٍ إِنَّاإِلَیْکِ مُشْتَاقَاتٌ[4]ما دلمان برای شما تنگ شده و اشتیاق همراهی با شما را داریم. چطور این شخصیت را میتوان ستود و اوصافش را بیان کرد! فاطمهای که به قول شاعر، متولد بیست جمادی الثانی نیست؛ بیست جمادی الثانی زادروز جنبۀ ناسوتی و جسمی فاطمه است. پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم نیز در این باره میفرمایند: خُلِقَ نُورُ فَاطِمَةَعلیها السلام قَبْلَ أَنْ یَخْلُقَ الْأَرْضَ وَ السَّمَاء.[5]چقدر زیبا سروده: بنت الخلود لها الجبال فاشقهفاطمه مادری است که همۀ نسلها باید به عنوان مادر احترامش کنند نه فقط نسل سادات و مسلمانان.
و نیز پیغمبر خدا صلی الله علیه وآله وسلم فرمود: فاطمةُ خِیَرَةُ الله؛ یعنی فاطمه برگزیدۀ خدا است.[6]
چرا اینقدر این خانم عظمت و مقام دارد؟ در حالی که همۀ ما آرزویمان این است که وقت احتضار، امیرالمؤمنین علیه السلام بالای سرمان بیاید؛ یک نگاهی به چهره ما بیندازد؛ آن وقت این علی آمده کنار فاطمه نشسته، فاطمه جان! اَنَاعَلیُّ «من علی هستم» یَا فَاطِمَةُ کَلِّمِینِی فَأَنَا ابْنُ عَمِّک تمام آرزوی علی علیه السلام این است که فاطمه با او حرف بزند. علیای که همۀ مؤمنین آرزوشان این است که در حال احتضار کنار بدنشان حاضر شود، امروز او تمام آرزویش این بود که فاطمه یک بار چشمانش را باز کند و با او سخنی بگوید، چرا؟ آیا چون او دختر پیغمبر است؟ نه، پیغمبر صلی الله علیه وآله وسلم دخترهای دیگری هم با نامهای زینب، امّ کلثوم، و رقیه داشتند. آیا چون همسر علی است؟ نه، علی علیه السلام نیز همسرهای دیگری داشت. علی به خاطر انتخابهای فاطمه اینقدر به او رغبت داشت.
تمام عظمت فاطمه در انتخابهایش است. ببینید آقا! هر کس در زندگیاش چیزی را انتخاب میکند؛ یکی
میگوید مثلاً فلان هنرپیشه الگوی من است؛ یا فلان موزیک و آهنگ، امسال برای من خیلی زیباست؛ این را همیشه در ذهنم دارم و بدان گوش میدهم؛ یا فلان امپراطور و شخصیت برای من به عنوان فرد مرجع مطرح است، الان شما انتخاب کردهاید اینجا بیائید. یکی ممکن است انتخاب کند و جای دیگری برود. آدم از صبح که پا میشود تا شب، دائماً در حال انتخاب است. شما یک پارک هم که میروید، یک نگاه هم
میکنی یا مثلاً میگویی اینجا مینشینم چون خلوتتر است؛ چون خنکتر است. در حال انتخاب هستید. و یا برای خانه خریدن یکی میگوید میخواهم خانهام کنار مسجد باشد برای اینکه میخواهم نماز جماعت بروم؛ یکی میگوید میخواهم دور از مسجد باشد تا صدای اذان و ختم و اینها را نشنوم، در حال انتخاب است.
انتخابهای چهارگانه حضرت فاطمه
در این جلسه چهار تا از انتخابهای حضرت زهرا علیها السلام را برای شما بیان میکنم تا ببینید فاطمه علیها السلام چرا فاطمه است؟ پدرش اگر دست زهرای مرضیه علیهاالسلام را میبوسید، و او را مادر (ام ابیها) خطاب میکرد، اگر با سه قرص نانی که در راه خدا میدهد 18 آیه از سورۀ هل اتی در شأن حضرت نازل میشود، اینکه امام باقر علیه السلام مریض میشوند و تب میکنند، وقتی آب به سر و صورتش
میزنند میگوید یافاطمه! و با نام مادرش از خدا شفا میخواهد![7]و یا نقل شده پیغمبر صلی الله علیه وآله وسلم وقتی میخواستند بعضی از مسایل و احکام شرعی را بگویند پیش از آن نام فاطمه را میآوردند و میفرمودند: یَا حَبِیبَةَ أَبِیهَا کُلُّ مُسْکِرٍ حَرَام[8]ای فاطمه من! حبیبه و محبوبۀ من، هر چیزی که مست کننده باشد، حرام است. وقتی میخواهد این حکم را ابلاغ کند پیشوندش را نام فاطمه علیها السلام میآورد. این همه احترام به خاطر شخصیت و انتخابهایی است که حضرت زهرا داشتند.
انتخاب رضای خدا بر رضای غیر خدا
در تمام صحنههای زندگی فاطمه علیهاالسلام، رضایت خدا بر غیرخدا ترجیح داشت. وقتی به خواستگاری زهرای مرضیه علیها السلام آمدند پیغمبر خدا صلی الله علیه وآله وسلم به ایشان فرمودند: دخترم! علی، به خواستگاریت آمده، حضرت رضای خداوند را از پدر جویا میشود. با وجود اینکه خواستگارهای پولداری نظیر عبدالرحمن بن عوف به خانۀ پیغمبر رفت و آمد داشت. طوری که او پیشنهاد داد که خانۀ ده هزار درهمی را به نام فاطمه میکنم.[9]
امام علی علیه السلام برای خواستگاری آمد، نخستین سؤالی که فاطمه پرسید این بود: أرَضِیَاللهُ؛ آیا خدا از این ازدواج من راضی است؟[10]اینکه پول دارد یا ندارد؛ خانهاش کجاست و... از ناحیۀ فاطمه مورد پرسش قرار نمیگیرد، تنها رضایت خداوند برایش مطرح است. آنهایی که مدینه مشرف شدهاند میدانند که خانۀ زهرا علیها السلام جای محقری بوده است، اما در همانجا جبرئیل رفت و آمد داشته است.
با وجود اینکه فرزندان فاطمه کوچک بودند و نیاز به مراقبت بیشتری داشتند، اما خود حضرت جو آسیاب و آرد میکرد و همزمان مشغول ذکر بود. میگویند پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم وقتی این وضع را میبیند اشک در چشمانش حلقه میزند! دختر یگانهاش را که واسطۀ امامت و نبوت است میبیند که در دشواریهای زندگی، زندگی میکند. برای اینکه با او همدردی کند میگوید: یَا بِنْتَاهْ تَعَجَّلِی مَرَارَةَ الدُّنْیَا بِحَلاوَةِ الآْخِرَةِ؛ دخترم تلخی دنیا را بچش! ان شاءالله با شیرینی آخرت حل میشود. درست است که اینجا برایت سخت و دشوار است، ولی در قیامت آنقدر مورد توجه قرار میگیری که همۀ این تلخیها فراموش خواهد شد. فاطمه در جواب چه فرمود؟ ببینید!بعضیها میگویند، اینجا خانهام کوچک است عیب ندارد؛ اما خداوند در عوض در بهشت خانۀ بزرگ به من خواهد داد، و یا اینجا ندارم ان شاءالله آنجا حضرت چنین نگفت، عرضه داشت: الْحَمْدُللهِ عَلَی نَعْمَائِهِ وَالشُّکْرُللهِ عَلَی آلائهِ پدرجان! خدا را شکر به همین خانۀ کوچک وزندگی، به همین سادگی الحمدلله ...[11]
پیغمبر خدا صلی الله علیه وآله وسلم از امیرالمؤمنین پرسیدند: زهرا چگونه زنی است؟ رفتار رسول خدا را ببینید چقدر الهی است، که از علی علیه السلام میپرسد که زهرا چطور همسری برای تو است؟ امیرالمؤمنین عرضه داشت: نِعْمَ الْعَوْنُ عَلَی طَاعَةِ الله؛ فاطمه بهترین کمک برای من در مسیر طاعت خداست.[12] حضرت زهرا علیها السلام شب عروسی وقتی وارد خانۀ امیرالؤمنین شد اشک میریزد، علی علیه السلام میفرمایند زهراجان! چرا گریه میکنی؟
به نظر شما شب اول عروسی علت اشک ریختن زهرای مرضیه چیست؟ حضرت زهرا علیها السلام
میفرماید: علی جان! من از انتقال خانه پدر به خانه شوهر، یاد یک انتقال دیگری افتادم. یاد چه انتقالی؟ یاد اینکه یک روزی از این دنیا باید به عالم قبر و قیامت رفت.[13] یاد این افتادم که ما دو تا انتقال داریم؛ یکی به خانۀ شوهر، بعدی انتقال به قبر. جوانهای عزیز! دختران و پسران! این حرف یعنی چه؟ یعنی از همان شب اول ازدواج یاد مرگ فراموش نشود. جدایی و طلاق اختلاف از کجا نشأت میگیرد؟ چرا آمار طلاق در ایران بالای سی هزار در سال است؟ بیشتر زوجهایی که طلاق میگیرند جوان هستند، از هر شش هفت ازدواج یکی آن در سال گذشته منجر به طلاق شده است! چرا؟ سی هزار طلاق برای یک کشور چرا؟ چرا در زندگیها مهربانی نیست؟ باید بدانیم که به خاطر کمی امکانات نیست.
آمار نشان میدهد که بیشتر در خانوادههای ثروتمند طلاق اتفاق میافتد. اما چرا؟ چشم اگر عفت نداشت، نفس اگر حد اشباع نداشت، نگاه اگر به دنبال ناموس دیگران بود و مرگ و یاد خدا به فراموشی سپرده شد، غیر از طلاق انتظار نمیرود. فاطمه از شب اول حرف آخر را زد، فرمود: بعد از اینجا قبر است! اگر زوجین از اول حرف آخر را نزنند، همسرش یک ماه دو ماه، یک سال دو سال بعد، ویژگیهای نخست را ندارد چرا که امور طبیعی رو به زوال است. پس از زوال داشتهها، یکی از زوجین حواسش سراغ فلان فیلم یا فلان عکس و تصویر میرود و در پی آن زندگی متزلزل میشود.
چرا استمرار زندگیها کم شده؟ چرا در دادگاهها اختلاف خانوادگی بیداد میکند؟ اگر زندگی فاطمه الگو قرار میگرفت بیثباتی زندگی مشترک به کلی رو به زوال میرفت. مثل یک چنین روزی وقتی آقا امیرالمؤمنین کنار بستر زهرا نشست، اول سؤالی که زهرا از ایشان کرد این بود: علی جان! آیا از من راضی هستی یا نه؟ از پدرم شنیدم که مرد باید از زنش راضی باشد. از علی علیه السلام نقل شده است کهوالله ما اغضَبَتنِی؛ به خدا قسم حتی یکبار فاطمه مرا عصبانی و خشمناک نکرد.[14]در اوج فقر و نداری زهرا حتی یکبار هم دل مرا با خواستههایش نرنجاند. ما اینجا نمیخواهیم قهرمانپروری کنیم و نمیگوییم دنیا فقط برای ائمه خلق شده است. منتها آیا شما کاملتر از این خاندان پیدا میکنید؟ آدم ابوالبشر از درخت منهی خورد؛ در پی آن گفتند: از بهشت بیرون رو! چون به آدم علیه السلام گفته شده بود: وَ لا تَقْرَبا هذِهِ الشَّجَرَة[15]زهرای مرضیه حتی حلال غیر منهی را نخورد! روزها گرسنه ماند و غذا را به یتیم و اسیر و مسکین داد. کسی که این نان را میدهد نه بخاطر این است که اسمش در تاریخ بماند، خیر، چون دختر پیغمبر است و نه اینکه فردا از او تعریف کنند در کتابها از او چیزی بنویسند، بلکه میگوید: إِنَّما نُطْعِمُکُمْ لِوَجْهِ اللهِ.[16] این عظمت فاطمه علیها السلام است که رسول خدا آن گونه او را احترام میکند، و این کلمه به خوبی حکایت میکند: إِنَّما نُطْعِمُکُمْ لِوَجْهِ اللهِ صرفاً بخاطر خداوند اطعام کردیم.
برادران و جوانان عزیز! بیائیم تصمیم بگیریم که کارهایمان برای خدا باشد. دو جلد از کتابهای حضرت امام (نامههای ایشان) همین سال جاری منتشر شده که حاوی نامههای عرفانی امام برای رفقا، دوستان و خانواده است، من یکی از این نامهها را که نگاه میکردم ایشان در آنجا ذیل آیه شریفه: وَلَا تَكُونُوا كَالَّذِينَ نَسُوا اللَّهَفَأَنسَاهُمْأَنفُسَهُمْ،[17] به پسر بزرگوارشان سید احمد آقا مینویسند: اگر تمام عمرت را صرف فکر کردن در سورۀ حشر کنی جا دارد. و میفرمایند: مردم! خدا را در زندگی فراموش نکنیى!
میدانید اگر خدا را فراموش کنید چه میشود؟ العیاذ بالله کلاه سر خدا که نمیرود. اگر دانشجویی استادش را فراموش کرد این شاگرد است که دچار مشکل خواهد شد و نمره نخواهد آورد. اگر طلبه و دانشآموزی امتحان نداد، استاد ضرر نمیکند. آیه فوق میگوید: اگر خدا را فراموش کردید خودتان را فراموش خواهید کرد. خدافراموشی عامل خودفراموشی است؛ یعنی بحران هویت، افسردگی و سردرگم شدن و نگرانی.
آمار گرفتهاند درصد افسردگی خوابگاه دانشجویی، فلان میزان بالا رفته است. آنچه که مسلم است و آن را با توجه به آیات نورانی قرآن و احادیث معصومین بیان میکنیم این است که منشأ فراموشی خدا، تمام این نگرانیها را در پی دارد. شرح حال یکی از مراجعی را که الان در قید حیات هستند نگاه میکردم، ایشان
میگویند: من در این چند سالی که زندگی کردم و هفتاد و چند سالی که از خدا عمر گرفتهام مسافرتهای زیاد و جاهای مختلفی رفتهام و ملاقاتهایی داشتهام. تنها چیزی که انسان را ارضا و اشباع میکند
ارتباطهای معنوی است.
نمیگویم تفریح نداشته باشید، پارک نروید، بلکه میگویم خدا را در مسافرتها و تفریحگاهها فراموش نکنید. حضرت امام (ره) ذیل آیۀ فوق بیان زیبایی دارند، میفرمایند: اگر کسی خدا را فراموش کرد، خداوند دست عنایتش را از سر او برمیدارد. بعضی وقتها در قرآن گفته میشود: یُضِلُّ مَن یَشَاءُ؛ اینکه خدا بعضیها را گمراه میکند یعنی چه؟ خدا گمراه میکند این مثل این میماند که بگوییم استادی به دانشآموز خود نمره نداده و رفوزهاش کرده است. هیچ استادی با شاگردش چنین کاری را نمیکند. امان از آن ساعتی که آدم به خودش واگذار شود؟! در دعاهای مأثوره داریم که: اللَّهُمَّ لا تَکِلْنِی إِلَی نَفْسِی طَرْفَةَ عَیْنٍأَبَداً
انتخابهای یک آدم به او ارزش میدهد. شما انتخاب حر را در روز عاشورا ببینید! او امام حسین علیه السلام را انتخاب کرد و یزید و دنیا را انتخاب نکرد. دنیا را واگذاشت و آخرت را انتخاب کرد. اصل سخاوت را انتخاب کرد و اصل بخل را رها ساخت.
چرا وقتی امام صادق علیه السلام نام مادر را میشنید اشک در چشمانش حلقه میزد؟ انتخاب رضای خدا، بر رضای دیگران، اولین دلیل عظمت دختر رسول خدا حضرت محمد صلی الله علیه وآله وسلم است. این عظمت باعث شد که مورد احترام پیغمبر خدا و امامان معصوم علیهم السلام قرار گیرد.
انتخاب فقر بر ثروت
فاطمه علیها السلام میتوانست ثروتمند باشد؛ هیچ کاری نداشت زمینه و همۀ امکانات به صورت کامل برایش فراهم بود، با یک دعا و یک درخواست، دنیا در اختیارش قرار میگرفت، اما خودش فقر را بر ثروت ترجیح داد.
انتخاب سخن بر سکوت
زهرای مرضیه بعد از پیغمبر درب خانهاش را آتش زدند میتوانست بنشیند و سکوت کند، اما چرا فاطمه پس از رحلت رسول خدا، چهل شب دَرِ خانۀ مهاجر و انصار رفت؟ در پاسخ باید گفت که فاطمه زمانشناس و امام شناس بود. در خانههای مسلمانان خطبه خواند، صحبت میکرد و گریه کرد. گریه فاطمه تنها برای مصیبت رسول خدا نبود. وقتی میگفتند: چرا گریه میکنید؟ میگفت: گریۀ من دو دلیل دارد: یکی به خاطر فقد النَّبِیُّ با فقدان نبی اکرم صلی الله علیه وآله وسلم و دیگری به خاطر وَ ظلم الْوَصِی با ظلم به وصیّ او علی علیه السلام .[18]از آنجا که وقت نیست انتخابهای حضرت زهرا علیها السلام به صورت فهرستوار ذکر میشود.
انتخاب امامِ نور بر ائمه نار (دفاع از امامت و رهبر)
اینها انتخابهای زهرای مرضیه بود. یک خانم مسلمان باید از عفت، ایثار، خداترسی، دفاع از امامت و رهبری و ولایت زهرا درس بگیرد و در زندگی عملیاش آنها را پیاده کند. به همین میزان اکتفا میکنم تا برای عزیزان خسته کننده نباشد.
روضه
دلهای شما را روانۀ مدینه کنار قبر مخفی زهرا علیها السلام کنم. آنهایی که مدینه مشرف شدهاند از همان اول زمزمهشان این است.
یا فاطمه من عقده دل وا نکردم گشتم ولی قبر تو را پیدا نکردم
مخفی بودن قبر نیز نشانه و سند مظلومیت زهرا علیها السلام است. مصائب فاطمه نیز مثل قبر آن بی بی مخفی است. مصائب آنقدر عظیم است که 40 سال پس از شهادت حضرت، امام حسن علیه السلام همین که نگاهش به مغیره میافتاد شروع میکرد به اشک ریختن، و میفرمود: مغیره! تو جزء کسانی بودی که مادرم زهرا را کتک زدی أنتَ الَّذی ضربتَ فاطمة بِنْتَ رَسُول الله صلی الله علیه وآله وسلم حتّی أَدْمیتها؛[19] آنقدر مصیبت بزرگ است که امیرالمؤمنین علیه السلام کنار قبر فاطمه مرگش را از خدا خواست. مثل امروزی، براساس روایت فاطمیۀ اول نوشتهاند: بعد از نماز مغرب فاطمه، جان به جان آفرین تسلیم کرد و خانهاش برای فرزندانش به عزا تبدیل شد.
صحبتهایش را کرد، گفت: علی جان! کسی را از محل دفنم با خبر نکن! بدنم را شب غسل بده، و شب کفن کن! راضی نیستم کسانی که به خانهام حمله کردهاند، بر بدنم نماز بخوانند. علی جان! وقتی من را به خاک سپردی اجْلِسْ عِنْدَ رَأْسِی قُبَالَةَ وَجْهِیکنار قبرم بنشین و زود از کنار قبرم بلند نشو!
لحظۀ پس از دفن، لحظۀ تنهایی میت است و فرد متوفی انیس و مونس میخواهد. چه انیسی بالاتر از علی است؟ کنار قبر برایم قرآن بخوان فَأَکْثِرْ مِنْ تِلَاوَةِ الْقُرْآنِ؛[20] علی جان! برایم دعا کن.
ابْکِنِی وَ ابْکِ لِلْیَتَامَی وَلَا تَنْسَ قَتِیلَ الْعِدَی بِطَفِّ الْعِرَاق[21]
هم برای خودم گریه کن هم برای بچههای یتیمم، زیرا خیلی سخت است که جلوی بچهها مادرشان جان بدهد؛ آن هم بچههایی که سنّشان زیر ده سال است و به سن بلوغ نرسیدهاند. علیجان! خواهشی دارم، هوای همه بچهها را داشته باش حسینم را که در کربلا به شهادت میرسد فراموش نکن!
پیراهن خود در غم من چاک مکن جز نیمه شب جسم مرا خاک مکن
از فاطمه یادگار اگر میخواهی خونهای مرا ز روی درب پاک مکن!
اما علی چه کند با این در و دیوار؟ بی بی سفارش دیگری هم دارد:
مرا چو غسل نیمه شب به پیش کودکان دهی مبادا سینه مرا به زینبم نشان دهی
نگذار زینبم صورتم را ببیند! عجب وداع و خداحافظی بود! نوشتهاند: أَخْرَجَ مَنْ کَانَ فِی الْبَیْت؛ امیرالمؤمنین، بچهها را از اتاق بیرون کرد، نشست کنار بستر فاطمه.[22]
ای صفای خانه من الوداع گرمی کاشانه من الوداع
فاطمه جان! چه زود علی را تنها گذاشتی!
الوداع ای همدم و هم نالهام الوداع ای یار هیجده سالهام
خواهشی دارم ز تو ریحانهام یک شب دیگر بمان در خانهام
جان زهرا روز من را شب مکن چادرت را بر سر زینب مکن
فاطمه جان! به این زودی از کنار علی نرو!
جان زهرا روز من را شب مکن چادرت را بر سر زینب مکن
وَ سَیَعْلَمُ الَّذینَ ظَلَمُوا أَیَّ مُنْقَلَبٍ یَنْقَلِبُونَ.[23]
[1].حشر، 19.
[2].الاحتجاج، ج2، ص 466.
[3].کافی، ج6، ص 48.
[4].بحارالانوار، ج43، ص 66 و ج 92، دلائل الامامه، ص 28.
[5].بحارالانوار، ج43، ص 4.
[6].فضایل الخمسه، من الصحاح السته، ج3، ص 227.
[7].بیت الاحزان، ص 156.
[8].مستدرک الوسایل، ج17، ص 58؛ بیت الاحزان، ص 32.
[9].زندگی زهرا، ص 35؛ به نقل از مناقب ابن شهر آشوب، ج3، ص 245.
[10].مناقب ابن شهر آشوب، ج3، ص 344.
[11].بحارالانوار، ج43، ص 85؛ مناقب ابن شهر آشوب، ج3، ص 342.
[12].همان، ص 117، همان ص 355.
[13].ارشاد شیخ مفید، ج1، ص 270.
[14].بحارالانوار، ج 43، ص 134.
[15]. بقره، 35.
[16].انسان، 9.
[17].حشر، 19.
[18].بحارالانوار، ج43، ص 156؛ مناقب ابن شهر آشوب ج2، ص 205 – 49.
[19].الاحتجاج، ج1، ص 278.
[20].بحارالانوار، ج79، ص 27؛ منتهی الامال، ص 192.
[21].بحارالانوار، ج43، ص 178.
[22].بحارالانوار، ج43، ص 191.
[23].شعراء، 227.