سخنرانی مکتوب حجت الاسلام و المسلمین ناصر رفیعی|
بسم الله الرحمن الرحیم
لا حول ولا قوه الا بالله العلی العظیم
الحمد لله الذی جعل الحمد مفتاح لذکره و سبباً للمزید من فضله و دلیلاً علی آلائه و عظمته
ثم الصلاه والسلام علی حبیبه وخیرته ابوالقاسم المصطفی محمد
وعلی اله الطیبین الطاهرین المنتجبین وصی الما بقیه الله فی العرضین
قال الله تبارک و تعالی یا ایها الذین الامنوا التقو الله و کونوا مع الصادقین .
بحث ما درباره ی صفات و ویژگی های حضرت زهرا (سلام الله علیها)بود،یکی از اوصاف ان بانوی بزرگوار،صفت مبارکه است.در میان اسامی و صفت هایی که برای حضرت زهرا(سلام الله علیها)ذکر کرده اند،یکی از آن ها مبارکه است. مبارکه یعنی عامل برکت،عامل خیر کثیر،عامل اثر فراوان،حضرت زهرا(سلام الله علیها)چرا عامل برکت است؟ما هرچه برکت در این عالم هستی داریم شما ملاحظه بفرمایید،در زیارت جامعه ی کبیره هم بگیم،از ائمه اطهار است،خب این ائمه اطهار فرزند حضرت زهرا(سلام الله علیها)هستند،پس برکت حضرت زهرا(سلام الله علیها)یکیش این است که ائمه از نسل او هستند.برکت دیگر حضرت زهرا(سلام الله علیها) همین نسل سادات وسید ها هستند که این ها همه منصوب به فاطمه زهرا(سلام الله علیها) هستند،پس اگر حضرت زهرا(سلام الله علیها)را می گوییم مبارکه،یعنی عامل برکت،عامل خیر،عامل اثر فراوان و تاثیر زیاد،این معنای مبارکه است وباعث برکت بودن ،اصولا برکت را کجا می گویند؟جایی که یک چیزی کم باشد اما اثرش زیاد باشد می گویند برکت.گاهی یک پولی کم است ولی اثر زیاد دارد،این را می گویند برکت.هر چیزی که ظاهرش کم اما اثارش زیاد،این را می گویند برکت.خب حضرت زهرا(سلام الله علیها)یک دختر است،اما ۲۵۰سال حیات نورانی اهل بیت از حضرت زهرا(سلام الله علیها)بود،حیات امامتشان،حالا غیر از امام زمان (رواحنا فداه).اخرین منجی بشریت یعنی امام زمان (ارواحنا فداه)،فرزند این زهرا(سلام الله علیها)است،پس این برکت است دیگر.
یک وقتی حضرت زهرا(سلام الله علیها)آمدند خدمت پدر بزرگوارشان،پیامبر گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله) به او فرمود:دخترم(این روایت را خوب عنایت بفرمایید،ببینید چطور حضرت زهرا باعث برکت می شود):این امت چندتا افتخار دارد،امت اسلامی چندتا افتخار دارد،یکی از افتخاراتش این است که خاتم الانبیاء و بالاترین پیامبران و آخرین پیامبر مال این امت است،چون بعدش که دیگر پیامبر نیامده؛«منا خیرالانبیاء»،بهترین پیامبر و برترین پیامبر مال این امت است،خب این چه کسی است؟«هو ابوک»این بابای تو است،همان کسی است که خم می شود دست زهرا(سلام الله علیها)را می بوسد،این همان کسی است که تمام قد جلوی حضرت زهرا(سلام الله علیها) بر می خیزد «خیرالنبیاء»پدر تواست،این یک افتخار این امت. دومین افتخار این امت این است که«منا خیر الوصیا»بهترین وصی الهی؛خب انبیاء قبلی هم گاهی وصی داشتند،جانشین داشتند،اما برترین وصی الهی بعد از پیامبر(صلی الله علیه و آله)علی بن ابی طاب است،خب این چه کسی است؟« وهو بعلک » شوهر توست،پس ببین هرچی خوبی و خیر است یک جوری به تو منتهی می شود.
سوم:«منا سیّدا شباب أهل الجنّه »دو تا جوان وبزرگ جوانان بهشت و افتخار این امت امام حسن (علیه السلام) وامام حسین(علیه السلام)هستند که ائمه از نسل این دو هستند،خب این هاهم که پسران تو هستند.ببینید چقدر این حدیث زیباست،پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) فرمودند:دخترم این امت یک افتخارهایی دارد هر کدامش را که دنبال می کنیم به تو می رسد و بالاخره افتخار بعدی مهدی این امت است و این مهدی هم از نسل تو است.حلقه ی وصل نبوت با امامت،حلقه ی وصل نسل پیامبر (صلی الله علیه و آله) در قالب سادات،(با این همه سادات کشی که در تاریخ شده بازهم الحمدالله نسل،نسل پر برکتی است) میای منجی عالم،آخرین یادگاری که همه منتظرش هستند فرزند زهرا(سلام الله علیها)است.خود حضرت زهرا(سلام الله علیها)فرمود:مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) فرزند من است. پس چرا به حضرت زهرا(سلام الله علیها) می گویند مبارکه؟ چون هرچی در اسلام نیکی و خیر است از وجود ایشان است،میرویم سراغ قرآن می بینیم ،باطن آیه ی تطهیر فاطمه(سلام الله علیها)است،باطن سوره ی کوثر فاطمه (سلام الله علیها) است،باطن إِنَّا أَنْزَلْنَاهُ فاطمه (سلام الله علیها) است،پس اگر قرآن برترین کتاب است این کتاب،زهرا (سلام الله علیها)را ستوده،اگر حضرت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) برترین پیامبراست،این پیامبر فاطمه (سلام الله علیها)را ستوده،امیرالمؤمنین(علیه السلام) که بالاترین وصی است،فاطمه (سلام الله علیها) را ستوده،ائمه که بالاترین شخصیت های عالم هستی هستند،افتخار به زهرا(سلام الله علیها) می کردند. قرآن کریم یک چیزهایی را عامل برکت خوانده است،من این هارا برای شما بشمارم:
یکی از آن ها باران است:می فرماید« أَنزَلْنَا مِنْ السَّمَاءِ مَاءً مُبارَکه »باران باعث برکت است،لذا روایت داریم باران که می آید دعا بکنید،دعا مستجاب است،چون رحمت دارد می آید؛باران می زند به زمین خشک حیات پیدا می کند،باران می زند جامعه طراوت پیدا می کند،یکی از چیز هایی که قرآن می گوید باعث برکت است،باران است.
دوم:قرآن می فرماید:مکه هم باعث برکت است،این آیه را هم بخوانم«لَلَّذِی بِبَکَّهَ مُبَارَکًا»یعنی این سرزمین برکت است. واقعامکه سرزمین برکت است.شما این سرزمین گرم،زمستان هم آنجا گرم است،کولر روشن می کنند،این سرزمین گرم،این سرزمین با این هوای سخت،ببینید در طول سال چقدر جمعیت آنجاست،اگر حج مشرف شده بوده باشید،می بینید دو میلیون جمعیت سرازیر به طرف بیابان عرفات.چه کسی در حالت عادی می رود در بیابان این طور روی این خاک و … چادر بزنند در بیابان،غیر از برکت نیست.نگاه به کعبه عبادت است،کدام سرزمین را در این عالم پیدا می کنید که یک رکعت نماز صدهزار برابر باشد.
سوم:قرآن کریم می فرماید:خود قرآن هم برکت است«کتابا مبارکا».یکی از صفات قرآن این است که کتاب ،کتاب مبارکی است.مرحوم مجلسی می گوید من ده ها مریض را با سوره ی حمد خوب کردم،سوره ی حمد خواندم شفا پیدا کردند،برکت از این بالاتر؟
امیرالمؤمنین (علیه السلام)می فرماید:رسول خدا به من فرمود:علی جان صبح به صبح آیت الکرسی بخوان،چون سر تا سر این آیت الکرسی برکت است،باعث می شود برکت در زندگیت بیاید.
چهارم: نمونه دیگر که عامل برکت است،قرآن می فرماید:شب قدر،«إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِی لَیْلَهٍ مُبارَکَه»شب قدر هم شب برکت است.چرا؟کدوم شب در عالم پیدا می کنی که همه ی فرشته ها بیایند روی زمین؟تقدیر بشر بسته بشود؟قرآن آن شب نازل بشود؟ برکت است دیگر.
کدام شب در عالم پیدا می کنید که یک شب عبادت ۸۰سال می شود؟« لَیْلَهُ الْقَدْرِ خَیْرٌ مِّنْ أَلْفِ شَهْرٍ » هزار ماه نزدیک هشتاد سال است.حضرت عیسی(علیه السلام) یکی از حرف هایی که می زد این بود،در سوره ی مبارکه مریم آیه ی ۳۱و۳۲ ببینید« جَعَلَنی مُبارَکاً »من باعث برکت هستم.مردم به من ایمان بیاورید،من در زندگیتان برکت ایجاد می کنم.شما می روید مثلا یک قبری در شام در سوریه،قبر رقیه سه ساله،چقدر عامل برکت است،چقدر آن جا کاسب از کنارش کاسبی می کند،چقدر راننده اتوبوس،چقدر جمعیت،حالا حساب بکنید از اینجا و از شهر های دیگر مجموعه کسانی که برای زیارت حضرت رقیه(سلام الله علیها) می روند چند گروه فقط ارتزاق می کنند،خود عتبات عالیات،خود مکه،خود نجف،خود کربلا،خود امام رضا (علیه السلام)،آقا گاهی در سال آمار می دهند هفت میلیون،هشت میلیون جمعیت در یک تاریخ خاص مشهد هستند،هشت میلیون جمعیت در منطقه ای که بریزند،غیر از جمعیت خودش،هرچی باشد تمام می شود،چه برکتی خداوند به این سرزمین به واسطه امام رضا (علیه السلام) داده است،که اصلا نمود نمی کند.فلذا ما باید سعی کنیم که زندگی هایمان با برکت باشد،از خدا مال کثیر نخواهیم،مال با برکت بخواهیم،اولاد با برکت بخواهیم،عمر با برکت بخواهیم،عمر زیاد باشد بی برکت باشد که فایده ای ندارد،بو علی سینا عمر طولانی نکرد،اما عمرش با برکت بود.علامه طباطبایی عمرش با برکت بود،مرحوم مجلسی ۱۱۰جلد فقط بحار دارد،این ها ورق بزنی خسته می شوی،این برکت است دیگر.آخه الان امکانات تایپ و چاپ و نشر است،زمان ایشان ۳۰۰سال پیش که این امکانات نبوده،با این وضعیت این دایره المعارف عظیم را نوشت.علامه ی امینی در این عمر ساده و معمولیش ببینید در القدیر چه کرده؛سید محسن امین در اعیان شیعه.
یک وقتی جرجی زیدان گفته بود که شیعه یک جمعیت کوچکی بوده از بین رفته،هیچی ندارد،علما به فکر افتادند،این طور نیست،این پنچاه هزار اثر شیعه در الذریعه،این اعیان الشیعه معرفی علما و بزرگان و شخصیت های شیعه ،این القدیر معرفی کتاب القدیر،آن احقاق الحق،آن کتاب عبقات؛الان هم همینطور است،الان هم دائما علما وبزرگان شیعه بانشر کارهایشان دارند شیعه را معرفی می کنند.مرحوم کلینی که متوفی ۳۲۹است،یعنی هزار و خرده ای سال پیش از دنیا رفت.یک کسی به او نامه نوشت،گفت من می خواهم یک حدیث هایی از امام صادق(علیه السلام)،امام باقر(علیه السلام)،حدیث های اهل بیت را داشته باشم،می شود شما برای من بنویسید.بیست سال فرصت گذاشت کتاب کافی را نوشت،۱۶هزار حدیث؛کتاب کافی یک گنجینه است برای ما،این نشان دهنده همان است که عرض کردم “برکت”. از خدا عمر با برکت،مال با برکت،کم باشد ولی برکت داشته باشد،اثر داشته باشد.
اجازه بدهید من بحث را از یک زاویه ی دیگر وارد بشوم،چه چیزی بی برکتی می آورد؟
خب برکت که خوب است،ان شاء الله که خداوند به همه ی ما می دهد؛ولی چه چیزی بی برکتی می آورد؟من چند حدیث برایتان بخوانم ببینید بی برکتی چطور در عمر و مال و زندگی آدم می آید؛حدیث داریم یکی از چیز هایی که بی برکتی می آورد خیانت است،فرمود هر خانه ای،هر فردی،هر جامعه ای که خیانت درش بیاید برکت از آن خانه و جامعه از بین می رود.حالا خیانت را که می گویم اقسامی دارد؛یک کسی در کارش خیانت بکند،کم بگذارد؛یکی در تحصیلش،یکی در ناموس مردم،یکی در اسرار مردم،این کسی که نگاهش به ناموس مردم است این خیانت است،این کسی که سِر مردم را افشا می کند خیانت است،بگذارید واضح تر بگویم،آقا در نماز هم کم بگذارید خیانت کرده اید،می دانید چرا؟ امیرالمؤمنین(علیه السلام)نمازش که تمام شد عرضه می داشت خدا این امانتی که تو گفتی من انجام دادم،امانت را بپذیر. پس نماز امانت است،اینکه از نمازش کم بگذارد،گاهی آدم بعضی ها نگاه می کند،من خودم مکرر دیدم،رکوع و سجده،آدم هر چی فکر می کند که چه چیزی گفت که به این زودی بلند شد؟!!اگر سه تا سبحان الله می خواست بگوید،یک سبحان ربی العظیم و بحمده می خواست بگوید!!این واقعا پای فوتبال هم همینطور می نشیند؟!این پارک هم به این سرعت می رود؟!!یعنی انقدر نماز سخیف برگذار می شود!با این سرعت کجا می خواهی بروی! تو که خیلی نماز را دقیق اداره بکنی،هر رکعتی هم که دو دقیقه وقت بگذاری،(دو دقیقه قشنگ می شود یک رکعت خواند)،بعضی از رکعت های مردم را من زمان گذاشتم ۳۰ثانیه است،گاهی۲۰ثانیه است گاهی ۴۰ثانیه است،خوب که ادا کنی رکوع و سجده را،هفده تا دو دقیقه می شود سی و چهار دقیقه.تو نود دقیقه پای فوتبال نشستی،سی و چهار دقیقه هر شبانه روز برای نماز مگر چقدر وقت است!آن هم با این سرعت!هنوز سلام نداده از مسجد برود بیرون! نه دعایی، ذکری،مقدمه ای،مؤخره ای،گفت و گوی با خداست؛تو با پدر مادرت این طور خداحافظی نمی کنی!با مهمانت اینطور خداحافظی نمی کنی؛گاهی ده دقیقه دم در می ایستید!این طرز برخورد نیست؛لذا چه چیزی برکت را از ما می گیرد؟خیانت.خیانت برکت را از ما می گیرد.خیلی دقیق است که انسان در زندگی اش توجه داشته باشد،نسبت به ناموس مردم،نسبت به عبادت،نسبت به امانت،نسبت به بیت المال،نسبت به کاری که برای مردم انجام بدهد،یک نانوا،در درست کردن نانش کم بگذارد، خیانت است؛یک مهندس در کارش کم بگذارد،خیانت است؛کلاه هم سرخودشان می رود،یعنی غالب کسانی که در کار خیانت می کنند،لطمه اش را خودشان می خورند.یک وقتی مغیره بن شعبه رفته بود مصر مسافرت،البته هنوز مسلمان نشده بود،کافر بود،مشرک بود؛با این رفیق های مصری اش از مسافرت می آمد،البته آن ها هم مسلمان نبودند،مجموعه شان مشرک بودند،اموال زیادی را از مصر آورده بودند،مغیره،همین مغیره معروف که در داستان حضرت زهرا(سلام الله علیها) ازش اسم برده می شود،این عجیب آدمی است،خیانت های زیادی در تاریخ کرده،حالا من یک موردش را برایتان می گویم؛با رفقایش رفت مصر سفر تجاری،بر می گشت در مسیر یک شراب بسیار مست کننده ای تهیه کرد داد به این ها خوردند،خودش نخورد،خوب که این ها را از عقل وفهم و درک انداخت،تمام این ها را کشت،اموالشان را هم برداشت،آمد مدینه خدمت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) عرض کرد آقا من آمده ام مسلمان بشوم،خب حالا مسلمان شدندش را پیامبر (صلی الله علیه و آله) قبول کرد،فرمود باشه شهادتین را بگو؛گفت آقا یک اموالی را هم دارم اگر اجازه بفرمایید این ها را شما پاک بفرمایید،خمسی چیزی بهش تعلق می گیرد.
حضرت فرمودند:که این اموال از راه خیانت بدست آمده اما اسلامت را قبول می کنم ولی اموالت را یک درهمش را هم قبول نمی کنم،پاشو برو؛نپذیرفت پیامبر (صلی الله علیه و آله) ،چون با خیانت به دست آمده.نوع مال مهم است.مگر مال دزدی،مال سرقت شده،حق الناس با خمس دادن پاک می شود! حق الناس خیلی مشکل است،در روایات ما داریم،حق الناس بر حق الله هم مقدم است،قیامت خود انسان باید پاسخ گو باشد؛ خدا هم می فرماید مربوط به خود این هااست،جوابشان را بده،خودت می دانی،حق من نیست که بخواهم بگذرم،حق مردم است.فلذاست که خیانت یکی از چیز هایی است که برکت را از مال و از کسب و از زندگی و اولاد انسان(چون ما اولاد با برکت می خواهیم؛اولاد را پس فردا دچار مشکل می کند) می گیرد؛ این یک عامل بی برکتی.
حالا خیانت عرض کردم چه در نماز و عبادت باشد،چه در اموال باشد،چه در اسرار باشد،چه نسبت به خانواده مردم باشد.ابو لبابه وقتی آن خیانت را کرد و سِرّ نظامی پیامبر (صلی الله علیه و آله) را افشا کرد،پشیمان شد،آمد خودش را بست به ستون در مسجد نبوی که این ستون توبه که می گویند به همین دلیل است؛اصلا معروف است به ستون ابو لبابه؛آنقدر گریه کرد،آنقدر ناله زد،هی گفت بابا دست هایت را باز کنم،می گفت نه من یک خیانتی کردم،باید خدا من را ببخشد؛تا آیه قرآن نازل شد و خدا او را بخشید.بعد از آن هم که خدا او را بخشید،یک سوم اموالش را در راه خدا داد تا جبران آن خیانت نظامی اش بشود،مسئله کمی نیست؛فلذاست که فرمودند یک چیزهایی در زندگی شما برکت را سلب می کند:۱٫خیانت ۲٫ در روایت داریم که « اِذا ظَهَرَتِ الجِنایاتُ ارتَفَعَتِ البَرَکاتُ » جنایت اگر در جامعه زیاد بشود یعنی به عبارت دیگر منکر در جامعه زیاد بشود و مردم هم بی تفاوت بشوند،حدیث داریم پیامبراکرم (صلی الله علیه و آله) فرمود:اگر امر به معروف و نهی از منکر در یک جامعه ای ریشه کن شد،خدا برکت را از آن جامعه می گیرد؛و متاسفانه به قول مرحوم شهید مطهری می فرماید:امر به معروف،نهی از منکر دو اصل فراموش شده،واقعا فراموش شده است.ما انقدری که در قرآن سفارش به امر به معروف داریم،سفارش به حج نداریم،ببینید چقدر مردم برای حج سر و دست می شکنند،اما گاهی اصلا توجه به منکرات در جامعه اش ندارد،تو خانواده اش،تو فامیلش،راحت بعضی ها خودشان را هماهنگ می کنند با منکر در جامعه.پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) فرمود:زمانی می رسد که اصلا منکر در جامعه،معروف می شود؛دوست داشتن،نوار موسیقی در ماشین گذاشتن،معصیت،اصلا انقدر عادی می شود که آن کسی که ندارد ضعف است!آن کسی که ندارد برایش یک مشکلی است. من یک وقتی یکی از این کشور های اطراف از یکی از این شخصیت های فرهنگیشون پرسیدم که آقا اکثرا دختر ها و پسر ها دوست دارند،چطور است برنامه!؟ می گفت اگر یک کسی از میان محصلین مدرسه نتواند برای خودش دوست داشته باشد از جنس مخالف این را ضعف می شمارند،این را نقص می شمارند،می گویند تو چه اشکالی در کارت بوده که نتوانستی دوست جذب کنی!نتوانستی رفیق داشته باشی ! ایشان می گفت اینجا قبل از ازدواج اکثر این ها مسائل ازدواج را می آزمایند،ازدواج برایشان نو نیست.لذا می گفت سن ازدواج خیلی بالا است،ازدواج برای این ها خیلی جذابیت ندارد،چون غالبا قبل از ازدواج تجربه ازدواج را دارند.آن وقت ما الان متاسفانه می بینیم گاهی کم کم بعضی از قسمت های جامعه ی ما به این سمت و سو می رود؛راحت دوست مخالف،راحت گفتگو در خیابان،راحت رفت و آمد،راحت ساعت ۱۱و۱۲ شب تو کیوسک تلفن،گفتگو ها و رفت و آمدها و… هم شما می بینید هم بنده،تو همه ی مناطق کم و بیش این مسئله است و آن وقت کسی هم حساسیت نشان نمی دهد.فرمود:اگر در جامعه معروف و منکر فراموش شد بی توجهی شد؛برکت از آن جامعه سلب می شود،از آن خانواده سلب می شود، اگر واقعا توی فامیل یک افرادی هستند که بی توجه اند به منکرات،تحریم کنند عروسیشان را،رفت و آمدشان را،چون اختلاف دارند،حلال و حرام دارند،چون موسیقی حرام … .بگوید خب آقا ما گوش نمی دهیم،نه همین قدر که پنج تا ،ده تا بزرگتر ببینند مجلس را دارند ترک می کنند آن را خاموش می کنند،نمی گویم که تفریح در عروسی نباشد، باشد ولی حلال.چرا موسیقی؟!چرا غنا؟! قبح گناه اگر شکسته بشود این خطر است.عزیزان درس ما امشب این است،:چه چیزی برکت را از ما می گیرد؟خیانت،ترک امر به معروف و نهی از منکر،جنایت و… این ها موجب می شود که برکت از جامعه اسلامی و جامعه ی سلب بشود.ما از خدا باید بخواهیم این برکت را؛حضرت عیسی(علیه السلام) وقتی خواست خودش را معرفی بکند (این را قرآن می فرماید سوره ی مبارک مریم آیه ۳۱)حضرت عیسی (علیه السلام) خودش را اینطوری معرفی کرد:گفت مردم(می دانید کِی؟توی گهواره.تو گهواره خودش را اینطوری معرفی کرد)،گفت مردم هرکه مرا نمی شناسد من شش ویژگی دارم.عجب!یک بچه توی گهواره،تازه به دنیا آمده! اعجاز است دیگر،برای اینکه خدا این بچه را باعث برکت قرار بده،مادرش را از آن تهمت ها برهاند،فریاد زد،این شخصیت هایی که دورش را گرفته بودند،هر کسی یک چیزی می گفت به حضرت مریم(سلام الله علیها)یک وقت بچه به سخن آمد؛سابقه نداشت!
«قال انی عبدالله»بنده ی خدا هستم.تو دنیای مسیحیت امروز این حرف حضرت عیسی(علیه السلام) را زیر پا گذاشتند،می گویند عیسی پسر خداست،همه ی آن ها قبول دارند.یعنی چندتا اصل است در مسحیت که مصلم است.حالا مسیحی ها چند گروه اند، کاتولیکها،پروتستانها،ارتدوکس ها ؛من با فرقه های مختلفیشون هم صحبت داشتم،چند چیز را همه ی آن ها قبول دارند؛یعنی مثل فرض کنید بلا تشبیه حالا فرقه های مسلمان اختلافی باهم دارند ولی قرآن را همه قبول دارند؛این ها هم همه تثلیث را قبول دارند.تثلیث یعنی سه تا بودن،پدر،پسر و روح القُدُس این سه تا را قبول دارند که عیسی (علیه السلام)پسر خداست ؛در صورتی که این بیان قرآن است،اصلا در گهواره گفت «انی عبدالله»یک خصوصیت من این است که بنده ی خدا هستم۲٫«آتانِیَ الکِتابَ و جَعَلَنی نَبیّا»من پیامبرم،خدا به من کتاب داده است (انجیل) ۳٫ منظور من همین سومی است«و جَعَلَنی مُبارَکاً »من باعث برکت هستم؛اگر به من ایمان بیاورید برکت در زندگیتان می آید،من عامل برکت هستم،عیسی بن مریم خودش را این گونه معرفی کرد ۴٫« اوْصَانِی بِالصَّلَاه »خدا من را سفارش کرده است به نماز.برادران عزیز ببینید؛عیسی بن مریم به چه چیزهایی سفارش می کند،چطور خودش را معرفی می کند. من عیسی ،شش خصوصیت دارم:بنده ی خداهستم،پیامبرم،باعث برکت هستم،سفارش شده به من که نماز بخوانم « و الزکاه »به من سفارش شده است که زکات بدهم . نماز و زکات برای اسلام نیست،قبل اسلام هم بوده است. « کُتِبَ عَلَیکُمُ الصِّیامُ کَما کُتِبَ عَلَى الَّذینَ مِن قَبلِکُم » عیسی بن مریم دارد می گوید که خدا به من سفارش نماز و سفارش زکات کرده است.
۵٫عیسی بن مریم می گوید« وَ بَرًّا بِوالِدَتِی » خدابه من سفارش کرده که هوای مادرت را داشته باش .عیسی در ویژگی هایی که دارد می شمارد،یکی از آن ها این است که می فرماید خداوند به من سفارش کرده « بَرًّا بِوالِدَتِی ».اگر مادرانتان در قید حیات هستند احترامشان بکنید.اگر از دنیا رفته اند،کنار قبرشان بروید،صدقه بدهید،مخصوصا نماز برایشان بخوانید؛دو رکعت نماز کلی کارشان را آن جا جلو می اندازد؛کلی در آن جا سختی ها را از رویشان بر می دارد. ما چون نیستیم در آن فضا این را توجه ندایم که چقدر دو رکعت نماز،یک آیه قرآن،یک ذکر،یک صلوات بر محمد و آل محمد،چقدر اثر دارد برای عالم برزخ.
این هایی که بلا تشبیه زندان هستند،یک عده هم بیرون هستند دیگر،اینکه بیرون است آن قدر گرفتار زندگی است که اصلا حواسش نیست؛آن که در زندان است می فهمید این ملاقات یعنی چی؛می فهمد سند گذاشتن معناش چیست؛می فهمد یک هدیه فرستادن یعنی چی،این ها که در غربت هستند می داند تو وطن بودن یعنی چی،آن که در برزخ است دستش از عمل کوتاه است، خودش که نمی تواند آن جا نماز بخواند،چون دایره عملش بسته شده،نمی تواند برگردد،ولی شما نمی دانید دو رکعت نماز چقدر تاثیر دارد توی عالم برزخ.
۶٫« لَمْ یَجْعَلْنی جَبَّاراً شَقِیًّا» خدا من عیسی را جبار و زورگو و شقاوتمند قرار نداده.
پس ببینید یکی از ویژگی های شش گانه حضرت عیسی(علیه السلام)این است که می گوید من باعث برکت هستم« جَعَلَنی مُبارَکاً ». خب بحثمان را جمع کنیم؛خلاصه عرض ما امشب این شد که:حضرت زهرا (سلام الله علیها) با برکت است،یکی از اسامیش «مبارکه »است.بنده گفتم چه چیزی برکت می آورد و چه چیزی برکت را می برد؛حضرت زهرا(سلام الله علیها)هم عامل برکت است.این شخصیت با برکت که هم برای فرشته ها هم برای انسان ها،هم در عالم ملک هم در عالم ملکوت،هم قبل و بعد آفرینش،عامل برکت بود،عمرش کوتاه ولی پر برکت،چه برکتی،چه عظمتی.عمرش کوتاه اما پر تاثیر.این شخصیت با برکت مثل امشبی جان به جان آفرین تسلیم کرد و خانه ی امیرالمؤمنین(علیه السلام) نور فاطمه(سلام الله علیها) درش خاموش شد. مِشْکَوهُ نورِ اللَهِ جَلَّ جَلالُهُ زَیْتونَهٌ عَمَّ الْوَرَی بَرَکاتُها .
نقل شده حضرت زهرا(سلام الله علیها) تدبیری اندیشیده بود که بچه هایش در خانه نباشند جان دادنش را ببینند،زینب و اُمّ کُلثوم را فرستاده بود خانه ی زن های بنی هاشم؛امام حسن(علیه السلام) و امام حسین (علیه السلام) هم رفته بودند مسجد دعا بکنند کنار قبر پیامبر (صلی الله علیه و آله) ؛امیرالمؤمنین(علیه السلام) هم برای نماز مغرب به مسجد رفته بود؛لذا خانم در خانه تنها بود،اسما می گوید به من فرمود تو هم از اتاق بیرون برو،بگذار تنها باشم با دعا و قرآن و ذکر …، به اسماء فرمود تو دقایقی بعد بیا،می بینی من یک چیزی روی سرم کشیده ام این پوشش را کنار بزن،من را صدا بزن ،اگر جواب دادم که هیچی؛اگر نه برو به علی (علیه السلام)خبر بده که بی زهرا شدش،به بچه ها خبر بده که بی مادر شدند؛اسماء می گوید که من جلوی در اتاق قدم می زدم،لحظاتی بعد وارد شدم،صدا زدم یا فاطمه یا بنت رسول الله،دیدم پاسخ نداد؛مرتبه دوم فاطمه جان ای دختر آن کسی که به معراج رفت فرشتگان بر او درود فرستادند،جواب نداد؛مرتبه ی سوم که پاسخ نداد،رویش را کنار زدم
منبع: سخنرانی مکتوب حجت الاسلام و المسلمین ناصر رفیعی| (سلام الله علیها) | پایگاه اطلاع رسانی هیات رزمندگان اسلام