معیار حقگویی (۸)
وَ ألبِسْنِي زِينَةَ المُتّقينَ في... القَولِ بِالحَقِّ وَ إن عَزّ.[۱]
صحبت در تبیین این فراز نورانی به معیارهای تشخیص حق رسید. تا کنون سه معیار از معیارهای مطرح شده در روایات، مورد اشاره قرار گرفت. معیار اول که ریشه همه معیارهاست، عقل بود، دوم عدل و سوم قرآن.
چهار: پیامبر یاامام معصوم
روشنترین معیارهای تشخیص حق که عقل به انسان معرفی میکند،پیامبر یا امام معصوم است. اگر انسان به این معیار دسترسی داشته باشد، از همه معیارها روشنتر است، چون در معنا و تفسیر قرآن احتمالات مختلفی ممکن است داده شود، چه اینکه در تشخیص عدل و عاقلانه بودن چیزی نیز انسان دچار تشکیک میشود؛ ولیکن از آنجا که امام، معصوم از خطا است، اگر مطلبی را بیان نماید، قطعاً روشنترین مصداق حق است.
این دعای پیامبر اکرم (صلّی الله علیه و آله و سلّم) برای امیر المؤمنین (علیه السّلام) که شیعه و سنی آن را نقل کردهاند، اشاره به همین معیار است که میفرماید:
اللّهُمَّ أدِرِ الحَقَ مَعَ عَلِيٍ حَيثُما دارَ.[۲]
خدايا! حق را بر مدار او بگردان، هر جا كه او میگردد.
این سخن که بر عصمت امیر المؤمنین (علیه السّلام) هم دلالت دارد، نشان میدهد که او هر گونه عمل کند، هر حرفی که بزند، حق نیز بر مدار او میگردد.
فخر رازی از مفسران بزرگ اهل سنت در تفسیرش با استفاده از این دعای پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) جملهای مهم و حساس درباره امیر مؤمنان (علیه السّلام) بیان کرده است، وی مینویسد:
مَنِ اقتَدى في دِينِهِ بِعَلىّ بنِ أَبى طالِبٍ فَقَدِ اهتَدى، وَ الدَّليلُ عَلَيهِ قوله عليه السلام: أللَّهُمَّ أدِرِ الحَقَّ مَعَ عَلىٍّ حَيْثُ دَارَ.[۳]
هر كس در دينش به على بن ابى طالب، اقتدا كند، بى گمان، هدايت شده است. دليل آن هم، سخن پيامبر علیه السلام است كه فرموده: خدايا! حق را هميشه بر مدار او بگردان، هر جا که او میگردد.
معیار بودن امام معصوم در این روایت نیز که از امام حسین (علیه السّلام) نقل شده، آمده است:
إنّا أهلُ بَيتِ رَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله، وَ الحَقُ فينا، و بِالحَقِّ تَنطِقُ ألسِنَتُنا.[۴]
ما خاندان پيامبر خدا (صلّی الله علیه و آله و سلّم) هستيم. حق، در ميان ماست و زبان ما به حق گوياست.
بنا بر این، حقمداری اختصاص به امیر المؤمنین (علیه السّلام) ندارد؛ بلکه اهل بیت همه این گونه هستند که جز حق نمیگویند و جز حق انجام نمیدهند.
[۱]الصحيفة السجّاديّة، الدعاء ۲۰.
[۲]الجمل، شیخ مفید، ص۸۱؛ سنن الترمذى، ج۵ ص، ۶۳۳.
[۳]مفاتیح الغیب، الفخر الرازى، ج۱، ص۲۱۰.
[۴]الفتوح، ابن اعثم، ج۵ ص۱۷.