شرايط اکمال زيورهاي متقين (۳)
وَ أَكْمِلْ ذَلِكَ لِي بِدَوَامِ الطَّاعَةِ.[۱]
در تبيين شرط اول براي تکميل زيورهاي نيک، يعني دوام اطاعت الهي، دو نکته بيان شد. سومين نکته در اين باره اين است که چرا به جاي اينکه بفرمايد: «أَكْمِلْ ذَلِكَ لِي بِالطَّاعَةِ»، فرمود: «أَكْمِلْ ذَلِكَ لِي بِدَوَامِ الطَّاعَةِ»؟ حکمت تأکيد بر دائمي بودن طاعت چيست؟
پاسخ اين است که اگر دوام طاعت نباشد، ـ همان طور که در جلسه قبل اشاره شد ـ صفات نيک در آخرت، براي انسان ثمري ندارد. در بخشي از دعايي که امام صادق(عليه السّلام) براي شب عرفه از پيامبر(صلّي الله عليه و آله و سلّم) نقل نموده، آمده است:
وَاغفِر لِيَ الذُّنوبَ الَّتي تَجلِبُ الشَّقاءَ.[۲]
[خدايا] بر من بيامرز گناهاني را که موجب شقاوت ميشود.
برخي از گناهان به قدري خطرناکند که سرنوشت انسان را تغيير ميدهند و موجب شقاوت و بدبختي انسان ميشوند. مرحوم کليني با سندي صحيح اين حديث قدسي را از امام صادق (عليه السّلام) نقل کرده است:
إذا هَمَمتَ بِشَيءٍ مِنَ الخَيرَ فَلا تُؤَخِّرهُ؛ فَإِنَّ اللَّهَ عز و جل رُبَّمَا اطَّلَعَ عَلَى العَبدِ ـ و هُوَ عَلى شَيءٍ مِنَ الطّاعَةِ ـ فَيَقولُ: وعِزَّتي وجَلالي لاأُعَذِّبُكَ بَعدَها أبَداً وَ إِذَا هَمَمْتَ بِسَيِّئَةٍ فَلَا تَعْمَلْهَا، فَإِنَّهُ رُبَّمَا اطَّلَعَ اللَّهُ عَلَى الْعَبْدِ وَ هُوَ عَلى شَيْءٍ مِنَ الْمَعْصِيَةِ، فَيَقُولُ: وَ عِزَّتِي وَ جَلَالِي، لَاأَغْفِرُ لَكَ بَعْدَهَا أَبَدا. [۳]
هر گاه آهنگِ كار نيكى كردى، [انجام دادن] آن را به تأخير ميفکن؛ زيرا خداوند عز و جل، گاه بنده را در حال طاعتى مىبيند و مىفرمايد: «به عزّت و جلالم سوگند كه بعد از اين، ديگر تو را عذاب نخواهم كرد» و هر گاه براي انجام دادن کار بدي تصميم گرفتي آن را انجام مده، چون گاه خداوند بنده را در حال انجام گناه ميبيند و ميفرمايد: «به عزّت و جلالم سوگند كه بعد از اين، ديگر تو را نخواهم بخشيد».
اين نشان ميدهد که کارهاي ما چقدر در سرنوشت انسان مؤثر است به گونهاي که گاه يک کار خوب، انسان را بهشتي و سعادتمند ميکند و بالعکس، يک کار بد، موجب جهنمي و شقاوتمند شدن او ميشود.
از اين رو؛ دوام طاعت ميتواند اشاره به اين معنا باشد که براي مؤثر بودن اين صفات نيک و زيورهاي متقين و صالحين در عالم آخرت، بايد از گناهي که موجب شقاوت است، اجتناب شود.
[۱] الصحيفة السجّاديّة، الدعاء ۲۰.
[۲] الإقبال، ابن طاووس (۶۶۴ ق)، ج۲ ص۵۰.
[۳] الكافي، شيخ کليني (۳۲۹ ق) ج۲ ص۱۴۳ ح۷.