شرايط اکمال زيورهاي متقين (۶)
و رَفضِ أهلِ البِدَعِ، و مُستَعمِلِي الرأيِ المُختَرَع. [۱]
بحث در اموري بود که موجب کمال صفاتي نيکي ميشود که در مقطع مورد بحث از دعاي مکارم الاخلاق، مطرح شد. امر اول «دوام طاعت» و امر دوم «همراهي اکثريت» بود که در جلسات قبل بيان شد. امر سوم که پايانبخش اين مقطع است، طرد اهل بدعت و پيروان آراي اختراعي است.
واژه «البِدَع» جمع «بدعت» است که مصدر ماده «بَدَع» است. اين ماده به معناى نوآورى و پديد آوردن چيزى است كه پيشتر وجود نداشته و نامى از آن نبوده و شناخته نبوده است.[۲] «بديع» به معناي کسي که نوآوري ميکند، از همين ماده است و يکي از اسماي الهي است.[۳]
بدعت در لسان شارع، مفهومى اصطلاحى دارد، و آن، عبارت است از افزودن به دين و يا كاستن از آن، کسي که چيزي در احکام دين، از خود اختراع کند، اهل بدعت است، زيرا احكام و قواعد دين، توقيفى هستند و بايد از سوى خداوند متعال، مشخّص شوند و هيچ كس حق ندارد آنها را كم و زياد كند. حتي در دعاهاي مأثور نيز اين مطلب بايد رعايت شود، چنانکه وقتي امام صادق (عليه السّلام) دعاي «غريق» را به «عبدالله بن سنان» آموخت و فرمود بگو:
يا أللَّهُ يا رَحمنُ يا رَحيمُ، يا مُقَلِّبَ القُلوبِ، ثَبِّت قَلبي عَلى دينِك.[۴]
ولي او به جاي «يا مُقَلِّبَ القُلوبِ» گفت: «يا مُقَلِّبَ القُلوبِ وَ الأَبصار»؛ حضرت به وي تذکر داد که همان را بگو كه من مىگويم.
بنا بر اين، افزودن يا کاستن از دين، مطلقاً مذموم و ممنوع است. از اين رو، تقسيم بدعت به بدعتِ خوب و بد، چنان كه خليفه دوم، نماز تَراويح را به «بدعتى خوب» توصيف كرد و پس از وى، براى توجيه اين اقدام، بدعت، به خوب و بد تقسيم شد،[۵] صحيح نيست.
پايهگذاري نماز تراويح به گونهاي بود که امير المؤمنين (عليه السّلام) هر کاري کرد که آن را در زمان حکومت خود بربياندازد، نشد و متأسفانه اين بدعت هنوز هم در ميان اهل سنت رواج دارد. طبق روايتي که در کافي نقل شده است، حضرت، خطاب به برخي از خاندان و خواص و شيعيانشان فرمودند:
زمامداران پيش از من، كارهايى كردند كه برخلاف راه و رسم پيامبر خدا (صلّي الله عليه و آله و سلّم) بود... من اگر مردم را وادار مىكردم كه آنها را ترك كنند، سپاهم متفرّق مىشد... به خدا سوگند، مردم را فرمان دادم كه در ماه رمضان، جز براى نماز واجب، اجتماع نكنند و به آنان اعلام كردم كه گردآمدنشان بر نافلهها [به صورت جماعت]، بدعت است. [ولي] برخى از لشكريانم كه همراه من پيكار مىكنند، فرياد برآوردند كه: اى مسلمانان! سنّت عمر، دگرگون شد؛ ما را از نماز مستحب در ماه رمضان، نهى مىكند.[۶]
بنا بر اين، کارها و صفات نيک اگر مطابق با آنچه در دين سفارش شده، باشد اجر و ثواب دارد؛ ولي اگر اختراعي و از روي بدعت باشد، نه تنها ثوابي ندارد، بلکه سزاوار دوزخ خواهد بود. رسول خدا (صلّي الله عليه و آله و سلّم) طبق نقل، ميفرمايد:
كُلُ بِدعَةٍ ضَلالَةٌ، وكُلُّ ضَلالَةٍ فِي النّارِ.[۷]
هر بدعتى، گمراهى است و هر گمراهىاى در آتش است.[۸]
[۱] الصحيفة السجّاديّة، الدعاء ۲۰.
[۲] «البَدعُ: إحداثُ شَى?ءٍ لَم يَكُن لَهُ مِن قَبلُ خَلقٌ وَ لا ذِكرٌ وَ لا مَعرِفَة» كتاب العين، خليل بن احمد فراهيدي (۱۷۵ ق)، ج?۲، ص، ۵۴.
[۳] «بَدِيعُ السَّموَ تِ وَ الْأَرْضِ؛ پديدآور آسمان?ها و زمين است» سوره بقره: آيه ۱۱۷ و انعام: آيه ۱۰۱.
[۴] كمال الدين، شيخ صدوق (۳۸۱ ق)، ص۳۵۲ ح۴۹.
[۵] ر. ك: فتح البارى، ابن حجر (۸۵۹ ق) ج۱۳ ص۲۱۲.
[۶] «قَد عَمِلَتِ الوُلاةُ قَبلي أعمالًا خالَفوا فيها رَسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله... مُغَيِّرينَ لِسُنَّتِهِ، و لَو حَمَلتُ النّاسَ عَلى تَركِها... لَتَفَرَّقَ عَنّي جُندي... وَ اللّهِ لَقَد أمَرتُ النّاسَ ألّا يَجتَمِعوا في شَهرِ رَمَضانَ إلّا في فَريضَةٍ، و أعلَمتُهُم أنَّ اجتِماعَهُم فِي النَّوافِلِ بِدعَةٌ، فَتنادى بَعضُ أهلِ عَسكَري مِمَّن يُقاتِلُ مَعي: يا أهلَ الإِسلامِ، غُيِّرَت? سُنَّةُ عُمَرَ! يَنهانا عَنِ الصَّلاةِ في شَهرِ رَمَضانَ تَطَوُّعاً.» الكافي، شيخ کليني (۳۲۹ ق) ج۸ ص۵۸ ح۲۱.
[۷] الكافي، شيخ کليني (۳۲۹ ق) ج۱ ص۵۷ ح۱۲.