حمد و ثنای خدای سبحان (۳)
اللّهُمَّ اجعَل... ما أجرى عَلى لِساني مِن لَفظَةِ فُحشٍ... نُطقا بِالحَمدِ لَكَ. [۱]
مطلب چهارم در تبیین این فراز نورانی و در رابطه با حمد و ستایش حق تعالی این است که بسیاری از واژهشناسان و مفسران قرآن، تفاوتهایی میان مفاهیم «حمد» و «مدح» ذکر کردهاند، مثلا گفته شده: حمد، اخصّ از مدح است؛ زيرا مدح، مربوط به صفت جميل اختيارى و غير اختيارى مىشود؛ ولى حمد، تنها مربوط به صفت جميل اختيارى است.
مثلاً چهرۀ زيبا و قامت رعنا با اين كه اختيارى نيست، قابل مدح است؛ ولى قابل حمد نيست. در مقابل، دانش، سخاوت و بخشندگى، هم ممدوح است و هم محمود. بنا بر اين، هر حمدى، مدح است؛ امّا هر مدحى، حمد نيست.
این مطلب در کتابهای لغت مثل: الصحاح[۲]و مفردات[۳]و نیز تفاسیری مانند: تسنیم،[۴]مفاتیح الغیب[۵]و المنار[۶]بیان شده است. ليكن با عنايت به كاربردهاى قرآنى واژۀ «حمد»، به نظر مىرسد این بیان قابل خدشه است، زیرا متعلَّق «حمد» مىتواند انواع زيبايىهاى ذاتى و فعلی باشد، مثلا در باره خداوند سبحان میگوییم:
الحَمدُ للّهِ الأَوَّلِ بِلا أوَّلٍ كانَ قَبلَهُ، وَ الآخِرِ بِلا آخِرٍ يَكونُ بَعدَهُ. [۷]
ستايش، خداى را كه نخستينِ بىپيشين است و آخرينِ بىپسين.
یا میگوییم:
الْحَمْدُ لِلَّهِ الْحَيِ الْقَيُّوم. [۸]
ستایش، خدای را که زنده و پا برجا است.
در حالی که «اوّلیت» و «حیات» صفت ذاتی خدا است. همچنین در باره صفات فعل او مانند «ربوبیت» و «خالقیت» میفرماید:
﴿الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِ الْعالَمين﴾ [۹]
ستایش، مخصوص پروردگار جهانیان است.
﴿الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذي خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْض﴾ [۱۰]
ستایش، خدای را که آسمانها و زمین را آفرید.
بنا بر اين، ميان حمد و مدح، از اين جهت فرقى وجود ندارد و هر دو در امور ذاتى، وصفى و فعلى كاربرد دارند، همان طور كه مؤلّف رياض السالكين در شرح دعاى اوّل صحيفۀ سجاديه، آن را اين گونه تعريف مىكند:
الحَمدُ هُوَ الثَّناءُ عَلیٰ ذي عِلمٍ بِكَمالِهِ؛ ذاتِيّاً كانَ: كَوُجوبِ الوجُودِ وَ الاِتِّصافِ بِالكَمالاتِ وَ التَّنَزُّهُ عَنِ النَّقائِصِ؛ أو وَصفِيّاً: كَكَونِ صِفاتِهِ كامِلَةً واجِبَةً؛ أو فِعلِيّاً: كَكَونِ أفعالِهِ مُشتَمِلَةً عَلیٰ حِكمَةٍ. [۱۱]
حمد، همان ثنا بر صاحب علم به جهت كمالش است؛ چه [كمالِ] ذاتى مانند واجب الوجوب بودن و اتّصاف به كمالات و عارى بودن از كاستىها، چه وصفى، مانند آن كه صفاتش كامل و واجب است، و چه فعلى، مانند آن كه افعالش حكيمانه است.
[۱] الصحيفة السجّاديّة، دعای ۲۰.
[۲] ر. ک: الصحاح، جوهری (۳۹۳ ق): ج۲ ص۴۶۶.
[۳] ر. ک: مفردات ألفاظ القرآن، راغب اصفهانی (۵۰۲ ق): ص۲۵۶.
[۴]ر. ک: تسنيم، عبدالله جوادی آملی: ج۱ ص۳۲۷.
[۵] ر. ک: مفاتیح الغیب، فخر الدین رازی (۶۰۶ ق): ج۱ ص۲۲۳.
[۶] ر. ک: المنار، رشید رضا (۱۳۵۴ ق): ج۱ ص۵۰.
[۷] الصحيفة السجّاديّة: دعاى ۱.
[۸] الکافی، شیخ کلینی (۳۲۹ ق): ج۴، ص۴۳۱، ح۱.
[۹] سوره حمد، آیه ۲.
[۱۰] سوره انعام، آیه ۱.