الهام تقوی(۲)
اللَّهُمَّ وَ أَنْطِقْنِي بِالْهُدَى، وَ أَلْهِمْنِي التَّقْوَى [۱]
در جلسات پیشین گذشت که «زبان گشودن به هدایت» به عنوان مقدمه برای سه امر مهم دیگر بیان شده است که اولین آن، «الهام تقوی» است. اگر کسی بتواند زبان خود را کنترل و اصلاح نماید خدای متعال به او تقوی را الهام میکند. «الهام تقوی» را نیز چنین معنا کردیم که خداوند متعال در نفس و ضمیر انسان، چیزی را القا کند که او را وادار به فعل یا ترک کاری بکند، اما مراجعه به روایات نشان میدهد در ادبیات روایی ما معنای «الهام» گستردهتر از اینهاست.
اقسام الهام
الهام، با توجه به آنچه مورد الهام قرار میگیرد به اقسامی تقسیم میشود: «الهام علم»، «الهام عمل» و «الهام اخلاق»؛ که برای هر کدام نمونههای زیادی در روایات اهل بیت وجود دارد.
«الهام علم»
گاهی خدای متعال علمی را به انسان الهام میکند. امام رضا(علیهالسلام) میفرماید وقتی خدای متعال شخصی را برای سرپرستی و مدیریت امور مردم انتخاب میکند به او شرح صدر عنایت میکند و از قلبش چون چشمه، حکمت میجوشاند و علم و دانش را به او الهام میکند:
إِنَّ الْعَبْدَ إِذَا اخْتَارَهُ اللَّهُ- عَزَّ وَ جَلَّ- لِأُمُورِ عِبَادِهِ، شَرَحَ صَدْرَهُ لِذلِكَ، وَ أَوْدَعَ قَلْبَهُ يَنَابِيعَ الْحِكْمَةِ، وَ أَلْهَمَهُ الْعِلْمَ إِلْهَاماً؛ فَلَمْ يَعْيَ بَعْدَهُ بِجَوَابٍ، وَ لَاتَحَيَّزَ فِيهِ عَنِ الصَّوَاب [۲]
آن گاه كه خداوند عز و جل بندهاى را براى عهدهدارى كارهاى بندگان خويش برگزيند، سينه وى را براى اين كار، فراخ مىسازد و سرچشمههاى حكمت را در دل او به وديعت مىگذارد و دانش را به تمامى، به او الهام مىكند و از آن پس، او نه در پاسخى فرو مىمانَد و نه از راه صواب، سرگشته مىگردد.
این درباره بالاترین سطح مدیریت جامعه است که خدای متعال به وی علمی را الهام میکند، اما در مورد سطوح پایینتر نیز چنین الهامهایی وجود دارد؛ مثلاً امام سجاد(علیهالسلام) در صحیفه سجادیه دعایی برای پدر و مادر تعلیم میدهد که در فرازی از آن میخوانیم:
و ألهِمنِي عِلمَ ما يَجِبُ لَهُما عَلَيَّ إلهاما وَ اجمَع لي عِلمَ ذلِكَ كُلِّهِ تَماما [۳]
مرا به هر آنچه در قبالِ پدر و مادرم بر عهده من است، يكسره آشنا گردان و آنها را بىكم و كاست، به من بياموز
این ها نمونههایی از الهام علم است.
«الهام عمل»
گاهی وقتها الهام، الهام عملی است، یعنی الهامی که انسان را وادار به فعل یا ترک یک کار میکند. مثلاً در ادعیه ماه مبارک رمضان میخوانیم:
ألهِمنِي الشُّكرَ عَلى ما أعطَيتَني [۴]
سپاس را بر آنچه به من دادهاى، الهامم كن
اینجا سخن از الهام شکر است یعنی الهام به یک عمل و رفتار بیرونی.
«الهام اخلاق»
گاهی نیز جنس الهام از سنخ اخلاق است مانند آنچه در مناجات شعبانیه از خدای متعال میخواهیم که شیفته خدا بودن را به قلب ما الهام کند:
إلهي و ألهِمني وَلَها بِذِكرِكَ إلى ذِكرِكَ، وَاجعَل هَمّي في رَوحِ نَجاحِ أسمائِكَ ومَحَلِّ قُدسِك [۵]
خداى من! به من شيدايى ياد پياپى خود را الهام كن، و همّتم را در معنويت پيروزى نامهاى تو و جايگاه قدس خود قرار ده.
تا در نتیجه این شیفتگی دائماً در حال ذکر خدا باشیم و عالم را محضر او ببینیم. مشابه این مضمون را در دعای کمیل نیز میخوانیم:
أسأَلُكَ بِجودِكَ ...... أن تُلهِمَني ذِكرَكَ [۶]
و به [حقّ] بخششت از تو مىخواهم كه ......... يادت را به من الهام نمايى.
در روایت نبوی آمده است که هیچ نعمتی بالاتر از الهام ذکر الهی نیست:
ما مَنَّ اللّهُ تَعالى عَلى عِبادِهِ بِمِثلِ أن يُلهِمَهُم ذِكرَهُ [۷]
خداوند متعال به بندگانش، چيزى چونان الهام كردن يادش عطا نكرده است.
در مناجات الذاکرین نیز به الهام ذکر خدا در همه حالات زندگی چنین اشاره شده است:
إلهي فَأَلهِمنا ذِكرَكَ فِي الخَلَا وَالمَلَا، وَاللَّيلِ وَالنَّهارِ، وَالإِعلانِ وَالإِسرارِ، وفِي السَّرّاءِ وَالضَّرّاءِ، وآنِسنا بِالذِّكرِ الخَفِيِّ [۸]
معبودا! ياد و نام خودت را در تنهايى و در جمع، و در شب و روز، و در آشكار و نهان، و در خوشى و ناخوشى، به من الهام فرما و ما را با ياد پنهان، دمخور دار.
به گفتة مرحوم فیض کاشانی:
باش چو در مجلسی، دل به خدا رو به خلق چون که به خلوت رَوی، روی دلت سوی یار
باید همان طور که رو به مردم داری، دلت یاد خدا باشد.
به نظر میرسد «الهام تقوی» از جنس الهام اخلاق باشد؛ البته تقوی به دنبال خود عمل و آگاهی نیز خواهد داشت اما جنس تقوی که یک ملکه نفسانی است از سنخ اخلاق شمره میشود.
[۱] الصحيفة السجّاديّة، الإمام زین العابدین(عَلَیْهِالسَّلامِ)، ص۹۸، الدعاء۲۰.
[۲] الکافی، الشیخ الکلینی (۳۲۹ ق)، ج۱، ص۵۰۱، ط ـ دار الحدیث.
[۳] الصحيفة السجّاديّة، الإمام زین العابدین(عَلَیْهِالسَّلامِ)، الدعاء۲۴.
[۴] ماه خدا: پژوهشى جامع درباره ماه مبارك رمضان از نگاه قرآن و حديث، ج۲، ص۶۸۴.
[۵] دانش نامه امير المومنين «عليه السلام» بر پايه قرآن، حديث و تاريخ، ج۱۰، ص: ۱۹۰.
[۶] دانش نامه امير المومنين «عليه السلام» بر پايه قرآن، حديث و تاريخ، ج۱۰، ص۱۵۴.
[۷] نهج الذكر، محمدی ری شهری، محمد، ج۱، ص۱۳۶.
[۸] دانشنامه قرآن و حديث، محمدی ریشهری، محمد، ج۸، ص۴۶۸.