عجله یا درنگ؟
عَنْ فَضَالَةَ بْنِ أَيُّوبَ الْأَزْدِيِّ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ سَيَابَةَ عَنْ أَبِي النُّعْمَانِ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص الْأَنَاةُ مِنَ اللَّهِ وَ الْعَجَلَةُ مِنَ الشَّيْطَانِ.[۱]
یکی از مهمترین کرائم اخلاقی که نقش فراوانی در زندگی فردی، خانوادگی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی انسان دارد، عبارت است از «أناة» به معنای درنگ ورزیدن در مقابل عجله کردن. در فرهنگ عربی لغات: «الأناة، التُؤدَة، التأنّی، التثبّت، التمکّث» بر این معنا دلالت دارند.
درنگ ورزدیدن در کارها از صفات بسیار مهمی است که در روایات اسلامی بر آن تأکید شده است. در قرآن کلمه «تأنی یا أناة» به کار نرفته ولی از نکوهش مکرّر عجله میتوان استفاده کرد که نقطه مقابل آن یعنی «أناة» صفتی خوب و پسندیده است.
درنگ کردن هم در گفتار و هم در کردار توصیه شده است. به این معنا که وقتی انسان میخواهد صحبت کند یا پاسخ سؤالی را بدهد، عجله نکند و هنگامی که میخواهد کاری را انجام دهد، پس از تأمل و مطالعه آن را انجام دهد.
روایتی که خوانده شد، بیانگر ارزش و اهمیت «أناة» است. چرا که میفرماید: درنگ کردن در کارها از خصوصیات خداست و عجله کردن از شیطان است. درنگ کردن از صفات فعل خداست نه از صفات ذات او؛ یعنی خدا کاری که میخواهد انجام دهد با درنگ انجام میدهد. در روایتی از امیر المؤمنین علیه السلاممیخوانیم:
خَلَقَ السَماواتِ وَ الأرضَ في سِتَّةِ أيّامٍ، و لَوْ شَاءَ أَنْ يَخْلُقَهَا فِي أَقَلَّ مِنْ لَمْحِ الْبَصَرِ لَخَلَقَ وَ لَكِنَّهُ جَعَلَ الْأَنَاةَ وَ الْمُدَارَاةَ مِثَالًا لِأُمَنَائِهِ وَ إِيجَاباً لِلْحُجَّةِ عَلَى خَلْقِهِ.[۲]
اگر خدا میخواست، میتوانست آسمانها و زمین را در کمتر از چشم به هم زدن بیافریند، چنانچه در قرآن میخوانیم: ﴿إِنَّما أَمْرُهُ إِذا أَرادَ شَيْئاً أَنْ يَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ﴾[۳]؛ولی خداوند آسمانها و زمین را در شش روز، یعنی شش دوران آفرید تا هم به امنای خود سرمشق دهد و هم حجّت را بر مردم تمام کند. یعنی من میتوانستم زودتر از این بیافرینم، ولی نیافریدم تا این که به تو بگویم در انجام کارها عجله نکن، اول کمی مطالعه کن،فکر کن بعد انجام بده.
عجله کردن و بیگُدار به آب زدن موجب ضرر است، هم ضرر شخصی دارد هم اجتماعی هم خانوادگی. چه حرفهایی که از روی عجله زده شده و چه کارهایی که بدون تأمل انجام شده و به دنبالش پشیمانی آمده است.
[۱]. المحاسن، احمد بن محمد البرقی، ج۱، ص: ۲۱۵.
[۲]. البرهان في تفسير القرآن، ج۴، ص: ۵۲۶.