پنجشنبه 1 آذر 1403

                                                                                                                        


                                   

                                                                                                                                                                                                                                 

 

 

منو سخنرانی مکتوب

046 ـ اشهد ان لا اله الا الله وحده لا شریک له کما شهد الله لنفسه و شهدت له ملائکته و اولوا العلم من خلقه لا اله الا هو العزیز الحک

أشْهَدُ أنْ لا إلهَ إلَا اللّهُ وَحْدَهُ لا شَريكَ لَهُ ، كَما شَهِدَ اللّهُ لِنَفْسِهِ وَ شَهِدَتْ لَهُ مَلائِكَتُهُ وَ اُولُوا الْعِلْمِ مِنْ خَلْقِهِ . لا إلهَ إلاّ هُوَ الْعَزيزُالْحَكيمُ .

گواهى مى دهم كه معبودى جز خداى يگانه نيست كه شريك ندارد ، آن چنان كه خداوند ، براى خودش گواهى داده است و فرشتگانش و دانشمندانِ از مخلوقاتش ، براى او گواهى داده اند . معبودى جز او ـ كه نيرومند و فرزانه است ـ ، نيست .

توضيح واژه ها

أشْهَدُ : گواهى مى دهم ، تصديق مى كنم . [۱]

وَحْدَهُ : تنهاست ، يگانه است ، منحصر به فرد است . [۲]

شَريك : شريك ، انباز ، متّحد ، هم پيمان . [۳]

مَلائِكَة : فرشتگان ، فرستادگان الهى . [۴]

العَزِيز : بانفوذ ، نيرومند ، شكست ناپذير ، برجسته . [۵]

الحَكيم : دانا ، فرزانه . [۶]

شرح

عرضه ايمان و اعتقادات به پيشگاه بزرگان دين ، از سنّت هاى نيكوى شيعه است . راويان سختكوش احاديث ، بارها عقايد خود را در حضور امام معصوم ، باز گفته اند تا كاستى هاى آن را بشناسند و ايمان حقيقى در جانشان ، استوار گردد . عبارت هاى «نخستين زيارت جامعه كبيره» ، عرض ادب و سلام به اهل بيت عليهم السلام ، همراه با برشمردن ويژگى هاى آنان بود . اينك ، پس از گفتار آغازين ، به «توحيد» ، «نبوّت» و «امامت» ، سه اصل اساسى دين ، پرداخته مى شود تا زائر ، مرتبه هر كدام را در يابد و حقيقت دين را آن چنان كه هست ، باز شناسد .

گواهى به توحيد و مراتب آن

اعتراف به يگانگى مبدأ آفرينش را «توحيد» مى نامند و بر اساس چگونگى اعتراف (زبانى ، قلبى و ...) ، مراتب گواهى به توحيد ، پديد مى آيد و آثار گوناگونى بر جاى مى گذارد كه به ترتيب ، عبارت اند از اسلام ، ايمان و يقين .

۱ . اسلام

نخستين گام توحيد ، گواهى زبانى به يگانگى خداست . هر فردى پس از گفتن «أشهد أن لا إله إلّا اللّه وَ أنّ محمّدا رسول اللّه » ، مسلمان به حساب مى آيد . چنين كسى ، هر چند به گفته خويش ، معتقد نباشد ، امّا قوانين اسلامى در باره او اجرا مى شود و حرمت او پاس داشته مى شود و احكام ازدواج و ارث ، به اسلام آوردنِ زبانىِ او وابسته است . پيامبر صلى الله عليه و آله فرموده است :

الإسْلامُ ما جَرى عَلَى اللِّسانِ وَ حَلَّتْ بِهِ المُناكَحَةُ . [۷] اسلام ، آن است كه بر زبان بگذرد و با آن ، پيوند زناشويى حلال گردد .

۲ . ايمان

پذيرش قلبى ، افزون بر اعتراف زبانى ، شرط «ايمان» است . بنا بر اين ، مرتبه ايمان ، فراتر از مرتبه اسلام است و مؤمن در نهان خويش ، يگانگى خدا و رسالت پيامبرش را پذيرفته است و كردار خويش را مطابق با عقايدش تنظيم مى نمايد . جايگاه ايمان ، در سراچه قلب آدمى قرار دارد و تا هنگامى كه عقايد او در دل او مستقر نگردد ، ادّعاى ايمان داشتن ، پذيرفتى نيست :

«قَالَتِ الْأَعْرَابُ ءَامَنَّا قُل لَّمْ تُؤْمِنُواْ وَ لَـكِن قُولُواْ أَسْلَمْنَا وَ لَمَّا يَدْخُلِ الْاءِيمَـنُ فِى قُلُوبِكُمْ . [۸] باديه نشينان گفتند : «ايمان آورديم» . بگو : «ايمان نياورده ايد ؛ بلكه بگوييد : «اسلام آورديم» ، و ايمان ، هنوز در دل هايتان ، در نيامده است» .

در روايتى آمده كه پيامبر صلى الله عليه و آله ، كردار مطابق با عقيده را نشانه ايمان مى داند و مى فرمايد :

الإيمانُ ما وُقِرَ فِى القُلُوبِ وَ صَدَّقَتْهُ الأعمالُ . [۹] ايمان ، آن است كه در دل ها جاى گيرد و درستى آن ، با عمل ثابت شود .

همچنين بر پايه روايتى ، امام باقر عليه السلام در تبيين تفاوت اسلام و ايمان ، فرموده است :

الإيمانُ إقرارٌ وَ عَمَلٌ ، وَ الإسلامُ إقرارٌ بِلا عَمَلٍ . [۱۰] ايمان ، اقرار و عمل كردن است ، و اسلام ، اقرار بدون عمل است . [۱۱]

۳ . يقين

بالاترين مرتبه توحيد ، «يقين» است كه همان مشاهده باورهاست . از امام صادق عليه السلام روايت شده كه در تفسير «كَلَا لَوْ تَعْلَمُونَ عِلْمَ الْيَقِينَ ؛ [۱۲] اگر به علم اليقين بدانيد» ، فرمود : «منظور ، ديدن با چشم است» . [۱۳]

يعنى اگر انسانى به «علم اليقين» دست يابد ، جهنّم را مى بيند و سپس به مقام «عين اليقين» مى رسد كه ديده دل او بينا مى گردد و معرفت شهودى برايش حاصل مى شود و رسيدن چنين مقامى براى همگان ، ممكن نيست .

امام صادق عليه السلام فرمود :

ايمان ، از اسلام ، برتر است و يقين ، از ايمان ، برتر است و چيزى كمياب تر از يقين ، وجود ندارد . [۱۴]

تفاوت ايمان و يقين

در روايتى آمده كه امير مؤمنان عليه السلام از دو فرزند گرامى اش حسن و حسين عليهماالسلام ، در باره تفاوت ايمان و يقين پرسيد . آن دو بزرگوار ، ادب اختيار كرده ، سكوت كردند . امام على عليه السلام ، از حسن عليه السلام خواست تا به سؤال ، پاسخ دهد . ايشان ، در پاسخ گفت : بين آن دو ، يك وَجَب ، فاصله است .

امام عليه السلام پرسيد : چگونه ؟

پاسخ داد :

لِأنَّ الإيمانَ ما سَمِعناهُ بِآذانِنا وَ صَدَّقْناهُ بِقُلُوبِنا ، وَ اليَقِينُ ما أبصَرناهُ بِأعْيُنِنا وَ اسْتَدَلْنا بِهِ عَلى ما غابَ عَنّا . [۱۵] چون ايمان ، آن چيزى است كه با گوش هاى خود ، آن را مى شنويم و با دل هايمان ، بدان باور مى كنيم ، و يقين ، آن چيزى است كه با چشمان خود ببينيم و از آن ، به آنچه از ديدِ ما پنهان است ، راه مى بريم .

مهم ترين امتياز اهل يقين ، بينايىِ دل است . آنان ، با ديده دل ، ناديدنى ها را مى بينند و با گوش باطنى خود ، ناشنيدنى ها را مى شنوند و بر درجات يقين خود مى افزايند .

چشم دل ، باز كن كه جان بينى

آنچه ناديدنى است ، آن بينى .

شنوا بودن گوش باطن

مؤلّف كتاب ارزشمندِ مفاتيح الجنان ، مرحوم حاج شيخ عبّاس قمى ، در ايّام نوجوانى ، همراه با يكى از دوستانش براى زيارت اهل قبور ، به سمت قبرستان وادى السّلام نجف ، حركت مى كنند . در آستانه دروازه نجف ، صداى هولناكى ، همچون نعره شترى كه بر صورتش داغ مى نهند ، مى شنود . از دوست همراه خويش مى پرسد : آيا صدايى نمى شنوى ؟ او پاسخ مى دهد : خير . هر چه آنها به قبرستان نزديك تر مى شوند ، صدا را بلندتر مى شنود تا اين كه وارد قبرستان مى شوند . متوجّه مى شود كه صدا از جنازه اى بر مى خاسته كه جماعتى بر گِرد آن ، حلقه زده بودند ؛ امّا تنها حاج شيخ عبّاس قمى ، صداى او را با گوش باطنى خويش مى شنيده و بس ! [۱۶]

گواهى اهل يقين

در اين عبارت از «زيارت جامعه» ، با گواهى اهل يقين ، به يگانگى خدا شهادت مى دهيم و در حقيقت ، خدا را يگانه مى دانيم ، آن سان كه خداوند ، خودش گواهى مى دهد ، و خداوند يگانه است ، همان گونه كه ملائكه ، او را يگانه مى دانند ، و خداوند يكتاست ، آن گونه كه دانشمندانِ حقيقى ، يگانگى او را دريافته اند . خدايى جز او نيست كه قدرتمند و شكست ناپذير است .

براى اداى چنين شهادتى ، بايد در راه اهل يقين ، گام نهاد و به بالاترين مرتبه ايمان ، دست يازيد ؛ چرا كه :

غايَةُ الإيمانِ الإيقانُ . [۱۷] نهايت ايمان ، يقين است .

راه رسيدن به يقين

راهكار كسب يقين ، تقواى هميشگى است و مؤمن ، هر اندازه كه به ايمان خود عمل كند ، راه بيشترى به سوى تقوا طى كرده است . پرهيز از گناهان و انجام دادن واجبات ، مطمئن ترين راه رسيدن به تقواست و اگر فرد ، در پاسداشتِ چنين مراقبتى كوشش نمايد ، ديده باطنى اش گشوده مى گردد :

«يَـأَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُواْ إِن تَتَّقُواْ اللَّهَ يَجْعَل لَّكُمْ فُرْقَانًا وَيُكَفِّرْ عَنكُمْ سَيِّـئاتِكُمْ وَيَغْفِرْ لَكُمْ وَاللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِيمِ . [۱۸] اى كسانى كه ايمان آورده ايد ! اگر از خدا پروا داشته باشيد ، براى شما مايه تميز [ ميان حق و باطل ]قرار مى دهد و بدى هاتان را از شما مى زُدايد و شما را مى آمرزد ؛ و خداوند ، داراى بخششِ بزرگ است» .

گفتنى است كه نگاه داشتن ايمان در عصر غيبت ، كارى بسيار سخت و طاقت فرساست . در روايتى آمده كه امام صادق عليه السلام ، سختى هاى دوران غيبت را براى زُراره ، يار دانش پژوه خويش ، ترسيم مى كند و براى استوار ماندن ايمان ، دعاىِ معرفت را به وى مى آموزد :

اللّهُمَّ عَرِّفْنِى نَفسَكَ فَإنَّكَ إنْ لَم تُعَرِّفْنِى نَفسَكَ لَم أعْرِفْ نَبِيَّكَ . اللّهُمَّ عَرِّفْنِى رَسولَكَ فَإنَّكَ إنْ لَم تُعَرِّفْنِى رَسولَكَ لَم أعْرِفْ حُجَّتَكَ . اللّهُمَّ عَرِّفْنِى حُجَّتَكَ فَإنَّكَ إنْ لَم تُعَرِّفْنِى حُجَّتَكَ ضَلَلْتُ عَن دِينِى . [۱۹] خدايا ! خود را به من بشناسان ؛ چرا كه اگر تو خود را به من نشناسانى ، پيامبرت را نخواهم شناخت . خدايا ! پيامبرت را به من بشناسان ؛ چرا كه اگر پيامبرت را به من نشناسانى ، حجّت تو را نخواهم شناخت . خدايا ! حجّت خود را به من بشناسان ؛ چرا كه اگر حجّت خود را به من نشناسانى ، از دينت به كژ راهه خواهم افتاد .

مرحوم آية اللّه ميرزا جواد آقا ملكى تبريزى ، بر خواندن مداوم اين دعا پس از تمام نمازها ، تأكيد مى كرده است . به راستى كه اگر خداوند ، معرفت خود را به بنده اى عطا نمايد ، لذّت دنيا و آخرت را به او بخشيده است ، و اگر بنده اى را به حال خود وا گذارد ، بى ترديد ، در جهالت و نادانى غوطه ور خواهد بود . پس بايد با تأمّل و انديشه ، بارها و بارها معرفت حق را از ذات حق ، طلب كرد و بر اين درخواست ، اصرار ورزيد .

آرامش اهل يقين

مرحوم آخوند ملّا عبّاس تربتى ، يكى از اولياى خدا بود كه لذّت حضور را يافته بود . مرحوم حسينعلى راشد ، فرزند مرحوم تربتى ، در باره پدر بزرگوارش مى نويسد :

از جمله چيزهايى كه ما (افراد خانواده) از او ديديم و همچنان براى ما مبهم مانْد ، يكى اين است كه پدرم در روز يك شنبه ، ۲۴ مهرماه سال ۱۳۲۲ هجرى شمسى ، مطابق با هفدهم شوّال سال ۱۳۶۲ هجرى قمرى ، در حدود دو ساعت از آفتاب گذشته ، در گذشت ، در حالى كه نماز صبحش را همچنان كه خوابيده بود ، خواند و حالت احتضار بر او دست داد و پايش را به سوى قبله كردند و تا آخرين لحظه ، هوشيار بود و آهسته ، كلماتى [ را ]مى گفت ، مثل اين كه متوجّه جان دادن خودش بود و آخرين پرتو روح ، با كلمه «لا إله إلّا اللّه » از لبانش برخاست . درست در روز يك شنبه هفته پيش از آن ، بعد از نماز صبح ، رو به قبله خوابيد و عبايش را بر روى چهره اش كشيد . ناگهان ، مانند آفتابى كه از روزنى بر جايى بتابد ، يا نورافكنى را متوجّه جايى گردانند ، روى پيكرش از سر تا پا روشن شد و رنگ چهره اش كه به سبب بيمارى زرد گشته بود ، متلألئ و شفّاف گرديد ، چنان كه از زير عباى نازكى كه بر رُخ كشيده بود ، ديده مى شد و تكانى خورد و گفت : «سلام عليك يا رسول اللّه ! شما به ديدن اين بنده بى مقدار آمديد ؟» . پس از آن ، درست مانند اين كه كسانى يكْ يك به ديدنش مى آيند ، بر حضرت امير المؤمنين على عليه السلام و يكايكِ ائمّه تا امام دوازدهم ، سلام مى كرد و از آمدن آنها ، اظهار تشكّر مى كرد . پس ، بر حضرت فاطمه زهرا عليهاالسلام سلام كرد . سپس بر حضرت زينب عليهاالسلامسلام كرد و در اين جا خيلى گريست و گفت : «بى بى ! من براى شما ، خيلى گريه كرده ام» . پس ، بر مادر خودش سلام كرد و گفت : «مادر ! از تو ممنونم . به من ، شيرِ پاكى دادى» و اين حالت ، تا دو ساعت از آفتاب بر آمده ، دوام داشت . پس از آن ، روشنى اى كه بر پيكرش مى تابيد ، از بين رفت و به حالت عادى برگشت و باز ، رنگ چهره به همان حالت زردى بيمارى ، عود كرد و درست در يك شنبه ديگر ، در همان دو ساعت ، حالت احتضار را گذرانيد و به آرامى ، تسليم گشت .

در يكى از روزهاى هفته ، مابين اين دو روز ، من به ايشان گفتم كه : ما از پيغمبران و بزرگان ، چيزهايى به روايت مى شنويم و آرزو مى كنيم كه اى كاش ، خود ما مى بوديم و مى فهميديم ! اكنون بر شما ـ كه نزديك ترين كس به من هستيد ـ ، چنين حالتى ديده شد . من دلم مى خواهد بفهمم كه اين ، چه بود ؟ سكوت كرد و چيزى نگفت . دوباره و سه باره ، با عبارت هاى ديگر ، تكرار كردم . باز ، سكوت كرد . بار چهارم يا پنجم بود كه گفت : «اذيّتم نكن ، حسينعلى ! » . گفتم : قصد من ، اين بود كه چيزى فهميده باشم . گفت : «من نمى توانم به تو بفهمانم . خودت برو بفهم!» . اين حالت ، براى من و مادرم و برادرم و خواهرم و عمّه ام ، همچنان مبهم باقى مانْد . چيزى از اين موضوع نمى دانم . فقط مى گويم كه چنين حالتى ديده شد . [۲۰]

 

 

[۱] «الشَّهادة : خبر قاطع . و قوله «أشهد أن لا إله إلّا اللّه » : أعلم أن لا إله إلّا اللّه و أبيّن أن لا إله إلّا اللّه » (لسان العرب ، ج ۳ ، ص ۲۳۹) .

[۲] «وحده : منفرد» (لسان العرب ، ج ۳ ، ص ۴۴۸) .

[۳] «الشريك : المشارك فى الشيوع» (لسان العرب ، ج ۷ ، ص ۲۹۱) .

[۴] «ملائكة : جمع مَلك و أصله مألك بمعنى الرسالة» (لسان العرب ، ج ۱۰ ، ص ۴۹۶) . «أجسام لطيفة نورانية كاملة فى العلم و القدرة على الأفعال الشاقة شأنها الطاعات و مسكنها السّماوات و هم رسل اللّه إلى الأنبياء» (مجمع البحرين ، ج ۵ ، ص ۲۹۳) .

[۵] «العزيز : من صفات اللّه عز و جل و أسمائه الحُسنى ... هو الممتنع فلا يغلبه شى ء... هو القوى الغالب كلّ شى ء» (لسان العرب ، ج ۵ ، ص ۳۷۴) .

[۶] «الحكيم : من صفات اللّه ... بمعنى الحاكم ... هو الّذى يُحْكِم الأشياء و يتقنها» (لسان العرب ، ج ۱۲ ، ص ۱۴۰) .

[۷] بحار الأنوار ، ج ۵۰ ، ص ۲۰۸ ، ح ۲۲ .

[۸] سوره حجرات ، آيه ۱۴ .

[۹] بحار الأنوار ، ج ۵۰ ، ص ۲۰۸ ، ح ۲۲ .

[۱۰] تحف العقول ، ص ۲۹۷ .

[۱۱] براى آگاهى از تفاوت هاى ايمان و اسلام ، ر . ك : دانش نامه ميزان الحكمة ، ج ۸ ، ص ۷۱ : «فرق ميان ايمان و اسلام».

[۱۲] سوره تكاثر ، آيه ۵ .

[۱۳] مختصر بصائر الدرجات ، ص ۲۰۴ .

[۱۴] الكافى ، ج ۲ ، ص ۵۱ ، ح ۱ .

[۱۵] مشكاة الأنوار ، ص ۴۸ ، ح ۳۴ .

[۱۶] ر . ك : آينه صدق و صفا ، ص ۱۴۹ .

[۱۷] غرر الحكم ، ح ۶۳۴۶ .

[۱۸] سوره انفال ، آيه ۲۹ .

[۱۹] الكافى ، ج ۱ ، ص ۳۳۷ ، ح ۵ .

[۲۰] فضيلت هاى فراموش شده ، ص ۱۴۹ ـ ۱۵۰ .

اطلاعات تماس

 

روابط عمومی گروه :  09174009011

 

آیدی همه پیام رسانها :     @shiaquest

 

آدرس : استان قم شهر قم گروه پژوهشی تبارک

 

پست الکترونیک :    [email protected]

 

 

 

درباره گروه تبارک

گروه تحقیقی تبارک با درک اهميت اطلاع رسـاني در فضاي وب در سال 88 اقدام به راه اندازي www.shiaquest.net نموده است. اين پايگاه با داشتن بخشهای مختلف هزاران مطلب و مقاله ی علمي را در خود جاي داده که به لحاظ کمي و کيفي يکي از برترين پايگاه ها و دارا بودن بهترین مطالب محسوب مي گردد.ارائه محتوای کاربردی تبلیغ برای طلاب و مبلغان،ارائه مقالات متنوع کاربردی پاسخگویی به سئوالات و شبهات کاربران,دین شناسی،جهان شناسی،معاد شناسی، مهدویت و امام شناسی و دیگر مباحث اعتقادی،آشنایی با فرق و ادیان و فرقه های نو ظهور، آشنایی با احکام در موضوعات مختلف و خانواده و... از بخشهای مختلف این سایت است.اطلاعات موجود در این سایت بر اساس نياز جامعه و مخاطبين توسط محققين از منابع موثق تهيه و در اختيار كاربران قرار مى گيرد.

Template Design:Dima Group