049 ـ المکرمون المقربون المتقون الصادقون المصطفون المطیعون لله القوامون بامره العاملون بارادته الفائزون بکرامته
المُكَرَّمُونَ الْمُقَرَّبُونَ الْمُتَّقُونَ الصّادِقُونَ الْمُصْطَفَونَ الْمُطيعُونِ للّهِ الْقَوّامُونَ بِاَمْرِهِ الْعامِلُونَ بِإرادَتِهِ الْفائِزُونَ بِكَرامَتِهِ .
بزرگواران ، نزديك شدگان [ به خداوند ] ، پرهيزگاران ، راستگويان ، زُبدگان ، فرمانبَرانِ خدا ، بر پا دارندگان امر خدا و انجام دهندگان خواسته اش [هستيد] كه به كرامت او ، كامياب [شديد] .
توضيح واژه ها
المُكَرَّمُون : جمع «مكرّم» ، به معناى بزرگوار ، گرامى داشته شده ، تكريم شده . [۱]
المُقَرَّبُون : جمع «مُقرّب» نزديك شده ، يار صميمى . [۲]
المُتَّقُون : جمع «متّقى» ، به معناى پرهيزگار ، پارسا ، خداترس . [۳]
الصَّادِقُونَ : جمع «صادق» ، به معناى راستگو . [۴]
المُصْطَفُونَ : جمع «مصطفى» ، به معناى برگزيده ، زبده ، منتخب . [۵]
المُطيعُونَ : جميع «مطيع» ، به معناى فرمانبردار ، سرسپرده . [۶]
القَوّامُون : جمع «قوّام» ، به معناى بر پا دارنده ، سامان دهنده ، نگه دارنده . [۷]
العامِلُون : جمع «عامل» ، به معناى كارگر ، كارگزار . [۸] إرادَة : خواستن ، نيّت داشتن . [۹]
الفائِزُون : جمع «فائز» ، به معناى پيروز شده ، كامياب . [۱۰]
كرامَة : بزرگوارى ، شرافت . كريم ، يعنى جامع صفات نيك و خصلت هاى نيكو . [۱۱]
شرح
تفسير «مُكرَّمون»
يكى ديگر از ويژگى هاى اهل بيت عليهم السلام ، بزرگوارى ايشان است . خداوند ، آنان را گرامى داشته است و آنان ، به بالاترين مراتب كرامت انسانى دست يازيده اند و همه خداباوران ، آنان را بزرگوار مى دانند .
تفسير «مقرّبون»
واژه «مقرّبون» ، جمع «مُقرَّب» ، به معناى نزديك شده است و در اين عبارت از زيارت ، مقصود آن است كه اهل بيت عليهم السلام در قلّه قرب الهى قرار دارند . بى ترديد ، مقصود از اين نزديكى ، نزديكى حسّى نيست ؛ بلكه مقصود ، نزديكى معنوى است كه اوج لذّت اولياى الهى است ، چنان كه در «مناجات العارفين» منسوب به سيّد السّاجدين عليه السلام مى خوانيم :
ما أطْيَبَ طَعْمَ حُبِّكَ ! وَ ما أعذَبَ شُربَ قُربِكَ ! [۱۲] [بار الها ! ] چه قدر پاكيزه است طعم دوستى تو ! و چه قدر گواراست شرابِ نزديكى جُستن به تو !
نكته قابل توجّه اين كه خداوند متعال ، به همه انسان ها نزديك است :
«هُوَ مَعَكُمْ أَيْنَ مَا كُنتُمْ . [۱۳] او هر جا كه باشيد ، با شماست» .
بلكه او از خود ما هم به ما ، نزديك تر است :
«وَ نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِيدِ . [۱۴] و ما به او از رگ گردن ، نزديك تريم» .
مشكل از ناحيه گناهان ما ايجاد مى شود كه مانعِ نزديك شدن به خداوند و ديدار معنوى او مى گردد . بنا بر اين ، انسان ، به هر ميزان كه بتواند حجاب هاى ظلمانى و نورانى [۱۵] را از خود دور كند ، به همان ميزان ، به خداوند متعال و معدن نور و عظمت ، نزديك مى شود . بدين جهت ، امامان عليهم السلام ، در بالاترين مراتب قرب الهى قرار دارند.
تفسير «المتّقون»
واژه «المتّقون» ، جمع «متّقى» ، به معناى پرهيزگار و پارساست ، و ائمّه عليهم السلام ، سرآمدِ پرهيزگاران اند . به اين ويژگى در ذيل عبارت «أعلامُ التُّقى» ، پرداخته شد .
تفسير «الصادقون»
واژه «صادق» ، به معناى راستگوست و همه امامان ، پيشوايانى راستگو هستند و هرگز ، سخنى به ناحق ، بر زبان جارى نكرده اند و كارى برخلاف حق ، انجام نداده اند .از همين رو ، خداوند به همه مؤمنان فرمان داده تا همراهى با آنان را برگزينند :
«يَـأَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُواْ اتَّقُواْ اللَّهَ وَ كُونُواْ مَعَ الصَّـدِقِينَ . [۱۶] اى كسانى كه ايمان آورده ايد ! از خداوند ، پروا كنيد و با راستگويان باشيد» .
تفسير «المصطفون»
واژه «المصطفون» جمع «مصطفى» ، از ريشه «صفو» ، به معناى برگزيده است . خداوند ، امامان عليهم السلام را برگزيده است تا علوم الهى را در ميانِ مردم بگسترانند و از شريعت او ، پاسدارى كنند :
«ثُمَّ أَوْرَثْنَا الْكِتَـبَ الَّذِينَ اصْطَفَيْنَا مِنْ عِبَادِنَا . [۱۷] سپس [اين] كتاب (قرآن) را به كسانى از بندگانمان كه برگزيديم ، ميراث داديم» .
تفسير «المطيعون»
واژه «المطيعون» ، جمع «مطيع» ، به معناى فرمانبر است . همه امامان عليهم السلام ، با خشنودى از خدا اطاعت كرده ، به بندگى خويش ، مباهات مى كرده اند . امير مؤمنان عليه السلام ، در مناجات خويش مى گويد :
إلهى كَفى لِى عِزَّا أنْ أكُونَ لَكَ عَبدَا . [۱۸] معبودا ! براى عزّت من ، همين بس كه بنده تو باشم .
در فرهنگ دينى ما ، اطاعت از خدا ، راهِ مستقيمى است كه از انحراف و كج روى ، باز مى دارد . بر پايه روايتى ، امام باقر عليه السلام ، براى در امان ماندن از انحرافات اعتقادى ، مى فرمايد :
لا تَذهَب بِكُمُ المَذاهِبُ فَوَ اللّهِ ما شِيعَتُنا إلّا مَنْ أطاعَ اللّهَ عز و جل . [۱۹] مذاهب [و گرايش هاى گوناگون] ، شما را از بين نَبَرد . به خدا سوگند ، تنها كسى كه خداوند عز و جل را فرمان ببَرَد ، پيرو ماست .
تفسير «القوّامون»
واژه «القوّامون» در «القوّامون بأمره ؛ بر پا دارندگان امر خداوند» ، جمع «قوّام» ، صيغه مبالغه به معناى قيام كنندگان و بر پا دارندگان است . يكى از ويژگى هاى امامان عليهم السلام ، قيام كردن براى امر خداوند است . امر خداوند در اين جا ، يا تمام اوامر الهى است و امام ، همه دستورهاى خداوند را بر پا مى دارد ، و يا آن كه مراد از امر الهى در اين جا ، همان امامت است كه به وسيله اهل بيت عليهم السلام بر پا داشته شده است . همچنين در متون دينى ، امامان عليهم السلام بر پا دارندگان حقوق الهى و دين خداوند هستند . در روايت است كه امام باقر عليه السلام به ابو حمزه ثُمالى فرمود :
إنَّما هُمُ الأئِمَّةُ وَ القَوّامُونَ بِدِينِ اللّهِ . [۲۰] جز اين نيست كه ايشان ، امامان و بر پا دارندگان دين خدايند .
در تفسير منسوب به امام حسن عسكرى عليه السلام ، امامان شيعه ، بر پا دارندگان حقوق الهى معرّفى شده اند :
إنَّهُمْ أفْضَلُ خِيَرَةِ اللّهِ وَ القُوّامُ بِحُقُوقِ اللّهِ . [۲۱] ايشان ، برترين برگزيدگان خدا و بر پا دارندگان حقوق خداوندند.
به هر روى ، در اين عبارت ، امر خداوند ، مى تواند امرى فراگير باشد و همه اوامر الهى را در بر گيرد و يا آن كه تنها امر امامت باشد كه يكى از اوامر الهى است .
تفسير «العاملون»
واژه «عاملون» در «العامِلُونَ بِإرادَتِهِ ؛ عمل كنندگان به اراده او» ، جمع «عامل» ، به معناى عمل كننده است . [۲۲] «إرادَة» نيز از ريشه «رَود» ، به معناى خواستن و طلب كردن است . [۲۳] اراده الهى ، به دو قِسم حتمى و غير حتمى تقسيم شده است . اراده حتمى ، تخلّف ناپذير است و حتما واقع خواهد شد ؛ امّا در اراده غير حتمى ، امكان تغيير ، وجود دارد . [۲۴]
در اراده حتمى ، آنچه خدا مى خواهد ، محقّق خواهد شد :
فَإرادَةُ اللّهِ الفِعْلُ لا غَيرُ ذلِكَ يَقُولُ لَهُ : كُنْ ، فَيَكُونُ . [۲۵] پس اراده خدا ، فعل است ، نه جز آن . به آن [چه بخواهد] مى گويد : «باش!» ، پس به وجود مى آيد .
امّا در اراده غير حتمى ، خدا مى خواهد تا كارها از طريق بندگانش محقَّق شوند . در اين گونه اراده ، نافرمانى بندگان ، راه دارد . امامان معصوم عليهم السلام ، كارگزاران اراده حقّ اند و تمام آنچه را كه خدا مى خواهد (خواه اراده حتمى و يا اراده غير حتمى) ، به جا مى آورند و از خواستِ او تخلّفى صورت نمى گيرد .
تفسير «الفائزون»
واژه «الفائزون» در «الفائِزُون بِكَرامَتِهِ» ، جمع «فائز» از ريشه «فَوز» ، به معناى نجات يافتن و دست يافتن به آرزو و خوشى [۲۶] است و در فارسى به آن ، كاميابى مى گوييم . كرامت ، به معناى بزرگوارى و شرافتِ ذاتى است و خداوند ، كريم مطلقى است كه داراى همه خيرها و شرافت ها و ارزش هاست . پيشوايان معصوم عليهم السلام ، به وسيله كرامت ذاتى حق ، به همه خوبى ها دست يافته اند و در دنيا و آخرت ، كامياب اند .
[۱] «المكرّم : الرجل الكريم على كل أحد» (لسان العرب ، ج ۱۲ ، ص ۵۱۲) .
[۲] «قرّبته : أدنيتُه» (لسان العرب ، ج ۱ ، ص ۶۶۶) .
[۳] «وقى : تدلّ على دفع شى ء عن شى ء بغيره» (معجم مقاييس اللّغة ، ج ۶ ، ص ۱۳۱) .
[۴] «الصدق : نقيض الكذب» (لسان العرب ، ج ۱۰ ، ص ۱۹۳) .
[۵] «الاصطفاء : الاختيار ... و هم من المصطفين إذا اختيروا» (لسان العرب ، ج ۱۴ ، ص ۴۶۳) .
[۶] «طوع : أصل صحيح يدلّ على الأصحاب و الانقياد» (معجم مقاييس اللّغة ، ج ۳ ، ص ۴۳۱) .
[۷] «القيام للشى ء هو المراعاة للشى ء والحفظ له ... و القوام اسم لما يقوم به الشى ء أى يثبت» (مفردات ألفاظ القرآن ، ص ۶۹۰) .
[۸] «العمل : كلّ فعل يكون من الحيوان بقصد ، فهو أخص من الفعل» (مفردات ألفاظ القرآن ، ص ۵۸۷) . «العامل : هو الذى يتولّى اُمور الرجل فى ماله و ملكه و عمله» (لسان العرب ، ج ۱۱ ، ص ۴۷۴) .
[۹] «أراد الشى ء : شاءه» (لسان العرب ، ج ۳ ، ص ۱۸۸) .
[۱۰] «الفائز بالشى ء : الظافر به» (مجمع البحرين ، ج ۴ ، ص ۳۰) .
[۱۱] «الكريم : الجامع لأنواع الخير و الشرف و الفضائل» (لسان العرب ، ج ۱۲ ، ص ۵۱۰) .
[۱۲] بحار الأنوار ، ج ۹۴ ، ص ۱۵۱ .
[۱۳] سوره حديد ، آيه ۴ .
[۱۴] سوره ق ، آيه ۱۶ .
[۱۵] براى توضيح حجاب هاى ظلمانى و نورانى ، ر . ك : دانش نامه عقايد اسلامى ، ج ۴ ، ص ۵۵۳ : فصل نهم : آنچه در باره حجاب هاى خدا رسيده است .
[۱۶] . سوره توبه ، آيه ۱۱۹ .
[۱۷] . سوره فاطر ، آيه ۳۲ .
[۱۸] . الخصال ، ص ۴۲۰ ، ح ۱۴ .
[۱۹] . الكافى ، ج ۲ ، ص ۷۳ ، ح ۱ .
[۲۰] . الغيبة ، نعمانى ، ص ۸۷ ، ح ۱۷ .
[۲۱] . التفسير المنسوب إلى الإمام العسكرى عليه السلام ، ص ۳۶۴ ، ح ۲۵۳ .
[۲۲] در زبان عربى «فعل» و «عمل» ، هر دو به معناى «كار كردن» هستند ؛ ولى عمل به كارى مى گويند كه همراه با قصد باشد ، بر خلاف فعل كه هر نوع كارى ، خواه همراه با قصد و يا بدون آن را در بر مى گيرد .
[۲۳] . لسان العرب ، ج ۳ ، ص ۸۸ .
[۲۴] . ر . ك : دانش نامه عقايد اسلامى ، ج ۷ ، ص ۱۶۵ «ويژگى اراده خدا» .
[۲۵] . الكافى ، ج ۱ ، ص ۱۰۹ ، ح ۳ .
[۲۶] . لسان العرب ، ج ۵ ، ص ۳۹۲ .