058 ـ عصمکم الله من الزلل و آمنکم من الفتن و طهرکم من الدنس
عَصَمَكُمُ اللّهُ مِنَ الزَّلَلِ وَ آمَنَكُمْ مِنَ الْفِتَنِ وَ طَهِّرَكُمْ مِنَ الدَّنَسِ .
خداوند ، شما را از لغزش ها نگه داشت و از فتنه ها در امان داشت و از پليدى ، پاك گردانيد و آلودگى را از شما ـ خاندان پيامبر ـ ببُرد و شما را كاملاً پاك گردانيد ...
توضيح واژه ها
عَصَمَ : مانع شد ، نگه داشت ، جلوگيرى كرد ، مصونيت بخشيد . [۱]
زَلَل : جمع «زَلَّة» ، به معناى لغزش ، خطا، اشتباه ، سهو . [۲]
آمَنَ : ايمن كرد ، در امان داشت . [۳]
الفِتَن : جمع «فتنه» ، به معناى آشوب ، آزمايش ، اِغوا . [۴]
طَهَّرَ : پاك كرد ، پاكيزه گردانْد ، طاهر كرد . [۵]
الدَّنَس : آلودگى، پليدى، چركى . [۶]
شرح
توضيح معناى «عصمت» ، در مباحث پيشين گذشت . [۷] با يادآورى اين نكته كه عصمت ، همان حالت باز دارندگى است، به توضيح اين مطلب مى پردازيم : خداوند ، امامان عليهم السلام را از لغزش در عقيده ، اخلاق و عمل ، باز داشت و از فرو افتادن به هلاكتگاه انواع فتنه ها ، رَهانيد و از همه آلودگى ها ، پاك نمود .
انواع فتنه ها
واژه «فتنه» ، در آيات قرآن و روايات معصومان عليهم السلام ، معانى گوناگونى دارد كه دو معناى آن ، پُركاربردتر است: آزمايش و فريب .
۱ . آزمايش
معناى اوّل «فتنه» ، عبارت از آزمايش است ؛ امّا بايد توجه داشت كه آزمون الهى برخلاف آزمون هاى بشر ، براى دانستن نيست. در آزمايش هاى بشرى، امتحان براى تعيين سطح معلومات فراگيرندگان دانش برگزار مى شود ؛ امّا آزمايش الهى براى شكوفايى استعدادهاى انسان است. خدا ، دنيا را سراى آزمايش قرار داد تا آنان كه شايسته اند ، به او نزديك شوند و به كمال انسانيت ، دست يازند ، و آنان كه كوتاهى مى كنند، از مسير كمال ، باز مانند. خداوند ، از هر وسيله اى براى آزمايش بندگانش بهره برده است:
«وَاعْلَمُواْ أَنَّمَآ أَمْوَ لُكُمْ وَأَوْلَـدُكُمْ فِتْنَةٌ وَأَنَّ اللَّهَ عِندَهُ أَجْرٌ عَظِيمٌ . [۸] و بدانيد كه دارايى ها و فرزندانتان ، [مايه] آزمايش اند ؛ و خداست كه نزد او پاداشى بزرگ است» .
پاداش الهى ، در انتظار بندگانى است كه در آزمون الهى سرفراز شوند. آنچه مؤمنان را از مدّعيان ايمان ، باز مى شناسانَد ، كسب موفّقيّت در آزمايش هاى الهى است ؛ زيرا در بارگاه ربوبى ، ادّعاى ايمان ، پذيرفتنى نيست :
«أَحَسِبَ النَّاسُ أَن يُتْرَكُواْ أَن يَقُولُواْ ءَامَنَّا وَ هُمْ لَا يُفْتَنُونَ . [۹] آيا مردم پنداشته اند كه تا گفتند : «ايمان آورديم» ، رها مى شوند و مورد آزمايش ، قرار نمى گيرند ؟».
بر پايه روايتى ، امام كاظم عليه السلام در تفسير آيه ياد شده ، با استفاده از معناى لغوى فتنه ـ كه همان گداختن طلا براى گرفتن ناخالصى هاى آن است ـ ، فرمود :
همچنان كه طلا ، گداخته و آزموده مى شود، مردم ، آزموده مى شوند ... همچنان كه طلا ، ناب مى شود، مردم نيز ناب مى شوند. [۱۰]
۲ . فريب
معناى ديگر فتنه، «فريب» است . خداوند در آيه اى از قرآن ، بندگان را از فريبِ شيطان ، بر حذر مى دارد و مى فرمايد:
«يَـبَنِىءَادَمَ لَا يَفْتِنَنَّكُمُ الشَّيْطَـنُ كَمَآ أَخْرَجَ أَبَوَيْكُم مِّنَ الْجَنَّةِ . [۱۱] اى فرزندان آدم ! مبادا شيطان ، فريبتان دهد ، همچنان كه پدر و مادرتان را از بهشت ، بيرون كرد» .
آنچه آدم و حوا عليهماالسلام را از بهشت راند، فتنه و فريب شيطان بود كه آنان را به درختِ ممنوعه نزديك كرد و همان حِرص اندك، آدمى را زمينگير كرد. آرى ! آدم به سبب حرصى اندك ، اسير كُره خاكى شد و امروز ، انسان هاى حريص ، چگونه اميد دارند كه آسمانى شوند؟
در آيه اى ديگر ، خداوند به پيامبرش فرموده كه خداوند ، تو را از فريب ، رهانيد :
«وَ إِن كَادُواْ لَيَفْتِنُونَكَ عَنِ الَّذِى أَوْحَيْنَآ إِلَيْكَ لِتَفْتَرِىَ عَلَيْنَا غَيْرَهُ وَ إِذًا لَا تَّخَذُوكَ خَلِيلاً * وَ لَوْلَا أَن ثَبَّتْنَـكَ لَقَدْ كِدتَّ تَرْكَنُ إِلَيْهِمْ شَيْـئا قَلِيلاً . [۱۲] همانا نزديك بود كه تو را از آنچه به تو وحى كرديم ، بلغزانند و بگردانند ، تا بر ما ، جز آنچه را [كه وحى كرديم ، ] بربافى و آن گاه ، تو را به دوستى بگيرند ؛ و اگر نه چنان بود كه تو را استوار داشتيم ، نزديك بود كه اندكى به آنان بگِرايى » .
جمله «وَ لَوْلَا أَن ثَبَّتْنَـكَ» ، به مقام عصمت پيامبر صلى الله عليه و آله اشاره دارد و چنانچه خداوند ، پيامبر صلى الله عليه و آله را معصوم نمى آفريد ، او هم در معرض فريب دشمنان بود.به ديگر سخن ، معصوم و غير معصوم ، در معرض القائات شيطانى هستند ؛ ولى غير معصوم ، آن را مى پذيرد و فريفته مى شود و معصوم ، آن را رد مى كند و فريب نمى خورد.
معناى ايمنى اهل بيت عليهم السلام از فتنه
اكنون بايد ديد كه مراد از «فتنه» در عبارت «آمنكم من الفتن» ، چيست؟ آيا پيشوايان معصوم ، از آزمايش هاى الهى در امان هستند يا آن كه از فريبِ فريبكاران ، در امان اند؟
بر اساس آيات قرآنى و روايات معتبر ، همه آفريدگان ، آزموده مى شوند و پيشوايان الهى نيز از اين قاعده ، مستثنا نيستند ؛ ولى آنان ، خداى را آن چنان كه بايد ، اطاعت مى كنند و از همين روى ، در آزمايش هاى الهى ، سرافرازند. بنا بر اين ، مراد از فتنه در اين جا آزمايش نيست ؛ بلكه خداوند بر اساس سنّت خويش، چهارده معصومِ پاك را امان داد تا فريبِ فريبكاران ، از آنان دور باشد و از هر گونه خطا و اشتباهى ، ايمن باشند . تنها اراده الهى است كه مى تواند آدمى را از خطا و اشتباه ، بِرَهاند ؛ زيرا طبيعت انسان ، جايز الخطا بودن است و آنچه از انسان پذيرفته نيست، پافشارى و تكرارِ خطاست . امّا اعتقاد ما در باره پيشوايان معصوم ، آن است كه از ايشان ، خطاى عادى هم سر نمى زند و اين ، موهبت الهى در حقّ آنان است ، و لا غير .
پاكانِ مطلق
عنايت ديگر خداوند به جانشينان خود بر روى زمين، پاكيزه كردن آنان از هر گونه پليدى و آلودگى است. زائر ، در برابر امام عليه السلام مى ايستد و بر اين باور است كه او در عقيده، اخلاق، عمل و تبارِ خانوادگى خود ، زلال و شفاف است و در سلسله عصمت ، هيچ نوع آلودگى ظاهرى و باطنى اى مشاهده نمى شود ، و اين ، نويد قرآنى است:
«إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا . [۱۳] همانا خداوند مى خواهد از شما خاندان پيامبر ، پليدى را ببرَد و شما را كاملاً پاك گردانَد » .
پاكيزگىِ درون و بُرون نيز محدوديت هايى دارد و شايد آدمى بر اساس رياضت هاى شرعى ، به مقامى برسد كه در اعتقاد و اخلاق ، پاكيزه باشد ؛ امّا نمى تواند پيشينيان خود را نيز پاك نمايد . چه بسا فرزندانى كه مادران آنان ، شايسته نيستند و يا در اجداد ايشان، نابه كارانى مشاهده مى شود ؛ امّا تقدير الهى اين بود كه معصومان عليهم السلام ، تبارشان نيز پاك و مطهّر باشد و پدران و مادران بزرگوارشان ، همگى از پليدى ها و آلودگى ها در امان باشند. اعتقاد ما به دودمان اهل بيت عليهم السلام ، در زيارت امام حسين عليه السلام ، چنين بازتاب يافته است :
أشهَدُ أنَّكَ كُنتَ نُورا فِى الأصْلابِ الشّامِخَةِ وَ الأرحامِ المُطَهَّرَةِ لَم تُنَجِّسْكَ الجاهِلِيَّةُ بِأنجاسِها. [۱۴] گواهى مى دهم كه تو به راستى ، نورى بودى در پشت [پدرانِ] بلندمرتبه و رحِم هاى پاك كه پليدى هاى زمان جاهليت ، آلوده ات نكرد .
بنا بر اين ، پدران و مادران امامان عليهم السلام ، همگى مؤمن بوده اند و از نظر اخلاقى و عملى ، زلال و شفّاف .
[۱] «عصمه : مَنَعَه و وقاه» (لسان العرب ، ج ۱۲ ، ص ۴۰۳) .
[۲] «زلل : زل السهم عن الدرع ، والإنسان عن الصخرة يزل : زلق» (لسان العرب ، ج ۱۱ ، ص ۳۰۶) . «زل فى منطقه : أخطأ» (مجمع البحرين ، ج ۲ ، ص ۲۸۸) .
[۳] «الأمن : نقيض الخوف» (لسان العرب ، ج ۱۳ ، ص ۲۱) .
[۴] «جمع الفتنة : الإختبار ، المحنة ، الضلال» (لسان العرب ، ج ۱۳ ، ص ۳۱۸) .
[۵] «الطاء و الهاء و الراء أصل واحد صحيح يدلّ على نقاء و زوال دنس» (معجم مقاييس اللّغة ، ج ۳ ، ص ۴۲۸) .
[۶] «الدنس : اللطخ بقبيح» (معجم مقاييس اللّغة ، ج ۲ ، ص ۳۰۴) . «الوسخ» (لسان العرب ، ج ۶ ، ص ۸۸ ) .
[۷] ر . ك : ص ۳۱۴ ، تفسير «المعصومون» .
[۸] سوره انفال ، آيه ۲۸ .
[۹] سوره عنكبوت ، آيه ۲ .
[۱۰] الكافى ، ج ۱ ، ص ۳۷۰ ، ح ۴ ؛ ميزان الحكمة ، ج ۹ ، ص ۴۵۱۲ ، ح ۱۵۵۹۲ .
[۱۱] سوره اعراف ، آيه ۲۷ .
[۱۲] سوره اسرا ، آيه ۷۳ ـ ۷۴ .
[۱۳] سوره احزاب ، آيه ۳۳.
[۱۴] مصباح المتهجّد ، ص ۷۲۱ .