456 - عفو بجا و نا بجا
واجعَلْ لي يَداً عَلى مَن ظَلَمَنِي.[۱]
اشاره شد که در این فراز از خداوند سبحان میخواهیم که به ما قدرت دهد تا بتوانیم با کسی که ما را مورد ستم قرار میدهد، مقابله کنیم و پاسخ ظلم و ستم او را بدهیم.
سؤالی که در اینجا مطرح میشود این است که جمع میان این معنا با روایات متعدد دیگری که در آنها توصیه شده است که اگر کسی انسان را مورد ستم قرار داد، شایسته است او را عفو کند، چگونه است؟ بالاخره مقابله کردن با کسی که ظلم کرده است از اخلاق نیکوست یا عفو و بخشش او؟
در پاسخ این سؤال به دو نکته اشاره میشود:
یک) گرفتن انتقام از ظالم با طلب توانایی برای مقابله با او متفاوت است. در این فراز از دعا تقاضا نمیکند که خدایا! به من توفیق بده تا بتوانم از ظالم انتقام بگیرم؛ بلکه میفرماید قدرت مقابله با ظالم را به من عنایت کن. آنچه مهم است و ارزش دارد این است که انسان کسی را که میتواند از او انتقام بگیرد، مورد عفو قرار دهد، و گرنه عفو از روی ناچاری ارزشی ندارد.
در روایتی از امام حسین (علیه السّلام) چنین نقل شده است:
إنَّ أعفَى النّاسِ مَن عَفا عَن قُدرَةٍ.[۲]
باگذشتترينِ مردم، كسى است كه از سرِ قدرت درگذرد.
دو) عفو و عدم عفو متناسب با موقعیت اشخاص و نتیجهای که از آن حاصل میشود، صورت میگیرد. اگر عفو دارای نتیجه مثبت باشد، سزاوار است و گرنه جایگاهی ندارد. بنا بر این، روایات توصیه کننده به عفو کردن و روایات توصیه کننده به انتقام گرفتن تنافی نخواهند داشت، زیرا روایات دسته اول در جایی است که عفو موجب اصلاح ظالم میشود؛ ولی روایات دسته دوم مربوط به جایی است که بخشش باعث تجرّی ظالم شود. اگر نتیجه عفو این باشد که ظالم به راه باطلش ادامه دهد، شایسته نیست، عفوی از مکارم اخلاق محسوب میشود که موجب اصلاح و توبه ظالم شود.
از امیر المؤمنین (علیه السّلام) چنین روایت شده است که فرمود:
العَفوُ يُفسِدُ مِنَ اللَّئيمِ بِقَدرِ إصلاحِهِ مِنَ الكَريمِ.[۳]
گذشت به همان اندازه كه شخص بزرگوار را درست مىكند، شخص فرومايه را تباه مىگرداند.
همچنین گاهی عفو و گذشت به صلاح دین یا جامعه نیست، در این صورت نیز نباید عفو و بخشش صورت بگیرد. در روایت دیگری از آن حضرت چنین نقل شده است:
جازِ بِالحَسَنَةِ و تَجاوَزْ عَنِ السَّيِّئَةِ ما لَم يَكُن ثَلماً في الدِّينِ أو وَهناً في سُلطانِ الإسلامِ.[۴]
[بدى را] به نيكى پاداش ده و از بدى درگذر، به شرط آن كه به دين لطمهاى نزند يا در قدرت اسلام ضعفى پديد نياورد.
[۱]الصحيفة السجّاديّة: الدعاء ۲۰.
[۲] نثر الدرّ، منصور بن حسین آبی، ج۱ ص۳۳۴.
[۳]كنز الفوائد، کراجکی، ج۲، ص۱۸۲.
[۴]غرر الحكم، تمیمی آمدی، ح۴۷۸۸.