478 - انواع غیبت فعلی
و [سَدِّدني لأِن] أخالِفَ مَنِ اغتابَني إلى حُسنِ الذِّكر.[۱]
در جلسه قبل به مناسبت این فراز نورانی وارد بحث غیبت شدیم و گفتیم غیبت از جمله گناهانی است که متأسفانه عام البلوی است و اکثراً گرفتار آن هستیم. درباره اقسام غیبتِ قولی توضیحاتی گذشت؛ ولی همان طور که مرحوم شهید ثانی فرموده غیبت اختصاص به قول و گفتار ندارد؛ بلکه غیبت فعلی و رفتاری هم وجود دارد.
غیبت فعلی خود دارای مصادیق مختلفی است. یکی از مصادیق آن این است که انسان با اشاره بخواهد در غیاب کسی از او بدگویی کند. شهید ثانی در همان رسالهای که در موضوع غیبت نوشتهاند از عايشه روايت کرده است كه گفت: زنى بر ما وارد شد. وقتی رفت، من با دستم اشارهاى كردم كه يعنى قد كوتاه است. پيامبر خدا (صلّی الله علیه و آله و سلّم) فرمود: غيبتش را كردى.[۲]
مصداق دیگر غیبت فعلی ادای کسی را در آوردن است که به تعبیر مرحوم شهید «أشد من الغیبة» است، زیرا اين عمل به مراتب گوياتر از گفتار زبانى طرف را معرفى میکند. در روایتی از رسول گرامی (صلّی الله علیه و آله و سلّم) چنین وارد شده است که فرمود:
ما أحِبُ أنّي حَكَيتُ إنساناً و أنَّ لي كذا وكذا.[۳]
من خوش ندارم اداى كسى را در بياورم و [در مقابل آن] براى من، چنين و چنان (اموال فراوان) باشد.
از دیگر مصادیق غیبت فعلی، غیبت با نوشتن است، چنانچه در روایتی از امیر المؤمنین (علیه السّلام) چنین نقل شده است:
الخَطُّ لِسانُ اليَدِ.[۴]
خطّ زبان، دست است.
پس همانطور که غیبت با زبان صورت میگیرد و حرام است با نوشته نیز انجام میشود و حرام است. این نوع از غیبت امروزه در روزنامهها بسیار به چشم میخورد و متأسفانه در مسائل سیاسی کمتر روزنامهای است که گرفتار غیبت فعلی با نوشته نباشد. مرحوم شهید ثانی در اینباره میفرماید: غيبت با نوشتن اين است كه نويسنده در نوشته خود از شخص معينى نام ببرد و از سخنان او عيب و ايراد بگيرد، مگر اينكه در مسائل دینی باشد که به اندازهای که لازم است، نام او برده میشود؛ ولی در غیر آن مثل جایی که میخواهد دیگری را هتک حیثیت کند، باز غیبت میشود و باید اجتناب شود.
از جمله مصادیق امروزی غیبت فعلی میتوان به کشیدن کاریکاتورهایی از چهره افراد اشاره کرد که باز در برخی روزنامهها و رسانه دیده میشود.
[۱]الصحيفة السجّاديّة، الدعاء ۲۰.
[۲]رسائل الشهيد الثاني (ط - القديمة)، ص۲۹۰؛ و نیز ر. ک: ميزان الحكمة، محمدی ریشهری، ج ۸ عربى، ص: ۵۷۴.
[۳]كنز العمّال، متقی هندی، ج۳ ص۵۸۸، ح۸۰۳۵.
[۴]غرر الحكم، تمیمی آمدی، ج۱، ص۱۸۶ ح۷۰۶.