102 ـ و برئت الی الله عزوجل من اعدائکم و من الجبت و الطاغوت
وَ بَرِئْتُ إلَى اللّهِ عز و جل مِنْ أعْدائِكُمْ ، وَ مِنَ الْجِبْتِ وَ الطّاغُوت وَ الشَّياطين ، وَ حِزْبِهِمُ الظّالِمينَ لَكُم ، وَ الْجاحِدينَ لِحَقِّكُمْ ، وَالْمارِقينَ مِنْ وِلايَتِكُمْ ، وَ الْغاصِبينَ لِاءرْثِكُمْ ، وَ الشّاكّينَ فيكُمْ ، وَ الْمُنْحَرِفينَ عَنْكُمْ ، وَ مِنْ كلِّ وَليجَةٍ دُونَكُمْ ، وَ كُلِّ مُطاعٍ سَواكُم ، وَ مِنَ الأْئِمَّةِ الَّذينَ يَدْعُونَ إلَى النّارَ .
و به درگاه خداى عز و جل از دشمنانتان و از [ بت ] جِبْت و طاغوت ، و از شيطان ها ، و از گروه ستم كننده از آنها به شما ، و منكران حقّ شما ، و روى گردانان از ولايتِ شما ، و غاصبان ارثِ شما ، و شك كنندگان در باره شما ، و منحرفان از [ راه ] شما ، و از هر هم راز و همدمى جز شما ، و از هر فرمان روايى جز شما ، و از پيشوايانى كه [مردم را] به آتش [ دوزخ ]مى خوانند بيزارى مى جويم ...
توضيح واژه ها
بَرِئْتُ : بيزارى مى جويم ، دورى مى گُزينم . [۱]
جِبْتْ : هر چيزى غير از خدا كه پرستيده شود ؛ بت . [۲]
طاغوت : بت ، خداى دروغين ، تجاوزگر . [۳]
مارِقين : از دين بيرون روندگان ، از دين خارج شدگان ، منحرفان . [۴]
وَليجَة : همدم ، دَمساز . [۵]
شرح
در اين بخش از «زيارت جامعه» ، پيروان اهل بيت عليهم السلام ، در زيارت مزار آنان ، بيزارى خود را نسبت به كسانى كه دوستى با آنان و پيروى آنها ، بزرگ ترين گناه و موجب رفتن به دوزخ است ، اعلام مى نمايند ، چه دشمن اهل بيت عليهم السلام باشند ، و چه با آنان دشمنى نكنند .
وجوب بيزارى از دشمنان اهل بيت عليهم السلام
بيزارى جُستن از دشمنان خدا ، از مهم ترين اركان ايمان است . در حديثى از امام صادق عليه السلام ، آمده است : روزى پيامبر صلى الله عليه و آله از يارانش پرسيد : «استوارترين دستاويز ايمان چيست ؟» .
در پاسخ اين پرسش ، هر كس پاسخى داد . يكى گفت : روزه . ديگرى گفت : حج و عمره . فرد ديگرى گفت : جهاد . پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود :
لِكُلِّ ما قُلتُم فَضلٌ وَ لَيسَ بِهِ ، وَ لكِن أوْثَقُ عُرَى الإيمانِ الحُبُّ فِي اللّهِ وَ البُغضُ فِى اللّهِ وَ تَوالي (تَوَلّي) أولياءِ اللّهِ والتبرّى مِن أعداءِ اللّهِ . [۶] هر آنچه گفتيد ، فضيلتى دارد ، امّا [مقصود من] آن نيست . ليكن استوارترين دستاويز ايمان ، دوستى در راه خدا و دشمنى در راه خدا ، و دوستى كردن با دوستان خدا و بيزارى جُستن از دشمنان خداست .
اصولاً دوستى با خدا و دوستان خدا ، بدون بيزارى جستن از دشمنان آنان ، امكان پذير نيست ، چنان كه در مصباح الشريعة آمده است :
أصلُ الحُبِّ التَّبَرِّى عَن سِوَى المَحبُوبِ . [۷] ريشه دوستى ، بيزارى از غير محبوب است .
بر اين اساس ، بيزارى جستن از دشمنان اهل بيت عليهم السلام ، لازمه دوستى اهل بيت عليهم السلام و يكى از مهم ترين و اصلى ترين اركان ايمان است . چنين است كه از امام على عليه السلام روايت شده كه فرمود :
أبغِضْ مُبغِضَ آلِ مُحَمَّدٍ صلى الله عليه و آله و إنْ كانَ صَوّامَا قَوّامَا . [۸] كينه توزِ خاندان محمّد صلى الله عليه و آله را دشمن بدار ، هر چند پيوسته ، روزه دار و شب زنده دار باشد .
در اين عبارت از «زيارت جامعه» ، دشمنان اهل بيت عليهم السلام ، «جِبت» ، «طاغوت» و «شياطين» ، ناميده شده اند ، بدين معنا كه پيروى از دشمنان اهل بيت عليهم السلام ، در واقع ، عبادت جِبت و طاغوت ، و پيروى از شياطين انس و گونه اى بت پرستى است و پيروان اهل بيت عليهم السلام ، نه تنها از آنها ، بلكه از احزاب و گروه هاى وابسته به آنان كه در ستم به اهل بيت عليهم السلام و انكار حقوق آنان ، نقش داشته اند و كسانى كه از ولايت اهل بيت عليهم السلام سرپيچى كرده اند و ميراث سياسى آنان را ـ كه پيامبر صلى الله عليه و آله از جانب خداوند متعال به آنها واگذار كرده بود ـ ، غصب كردند ، اظهار برائت مى نمايند .
بيزارى از همه رهپويان انحراف
زائرِ بامعرفتِ اهل بيت عليهم السلام ، نه تنها از دشمنان آنان بيزارى مى جويد ؛ بلكه از همه كسانى كه راهى را غير از راه اهل بيت عليهم السلام براى زندگى انتخاب كرده اند ، هر چند دشمن اهل بيت عليهم السلام نباشند ، اظهارِ برائت مى كند و در زيارت خاندان رسالت ، خطاب به ايشان مى گويد : «من از همه كسانى كه به دليل ترديد در باره جايگاه شما ، از راه شما منحرف شدند ، و از هر كسى جز شما كه در موضوع رهبرى مورد اعتماد و اطاعت ، قرار گرفته [۹] و نيز از همه پيشوايانى كه پيروان خود را در واقع ، به سوى آتش دوزخ ، دعوت مى كنند ، بيزارى مى جويم» .
[۱] «برئ إذا تنزّه و تباعد» (لسان العرب ، ج ۱ ، ص ۳۳) . «و برئ إذا أعذر وأنذر» (همان) .
[۲] «الجبت : كلّ ما عُبِدَ من دون اللّه » (لسان العرب ، ج ۲ ، ص ۲۱) .
[۳] «الطاغوت : فعلوت من الطغيان و هو تجاوز الحدّ» (مجمع البحرين ، ج ۱ ، ص ۲۷۵) .
[۴] «المروق : الخروج من شيء من غير مدخله» (لسان العرب ، ج ۱۰ ، ص ۳۴۱) .
[۵] «وليجة الرجل : بطانته و خاصّته و دخلته» (لسان العرب ، ج ۲ ، ص ۴۰۰) .
[۶] الكافى ، ج ۲ ، ص ۱۲۵ ، ح ۶ .
[۷] مصباح الشريعة ، ص ۵۲۷ .
[۸] الأمالى ، طوسى ، ص ۴۰۵ ، ح ۹۰۹ .
[۹] اشاره است به آيه ۱۶ سوره توبه : «أَمْ حَسِبْتُمْ أَن تُتْرَكُواْ وَلَمَّا يَعْلَمِ اللَّهُ الَّذِينَ جَـهَدُواْ مِنكُمْ وَلَمْ يَتَّخِذُواْ مِن دُونِ اللَّهِ وَلَا رَسُولِهِ وَلَا الْمُؤْمِنِينَ وَلِيجَةً وَاللَّهُ خَبِيرُ بِمَا تَعْمَلُونَ ؛ آيا پنداشته ايد كه به خود ، واگذاشته مى شويد و خداوند ، كسانى را كه از ميان شما جهاد كرده و غير از خدا و فرستاده او و مؤمنان ، مَحرم اسرارى نگرفته اند ، معلوم نمى دارد ؟ ! و خدا به آنچه انجام مى دهيد ، آگاه است» .
«وليجه» ، در لغت به معناى مَحْرم راز است و مراد ، شخص بيگانه اى است كه مورد اعتماد ، قرار مى گيرد و در ميان قومى كه هم نژاد ايشان نيست ، داخل مى شود (لسان العرب ، ج ۲ ، ص ۴۰۰) . بنا بر اين ، بايسته است كه مؤمنان ، در انتخاب همراز ، هشيار باشند . امام حسن عسكرى عليه السلام ، مراد از «وليجه» را در آيه ياد شده ، كسى مى داند كه به ناحق ، جانشين «ولىّ امر» ، شده باشد (ر . ك : الكافى ، ج ۱ ، ص ۵۰۸ ، ح ۹) .