پنجشنبه 1 آذر 1403

                                                                                                                        


                                   

                                                                                                                                                                                                                                 

 

 

منو سخنرانی مکتوب

عرضه دين بر كارشناسان دينى

حدیث

الأمالى للصدوق : حدّثنا علىّ بن أحمد بن موسى الدقاق و علىّ بن عبد اللَّه الورّاق جميعاً ، قالا : حدّثنا محمّد بن هارون الصوفى ، قال: حدّثنا أبو تراب عبيد اللَّه بن موسى الرويانى ، عن عبد العظيم بن عبد اللَّه الحسنىّ ، قال :

دَخَلتُ عَلى‏ سَيِّدى عَلِيِّ بنِ مُحَمَّدِ بنِ عَلِيِّ بنِ موسَى بنِ جَعفَرِ بنِ مُحَمَّدِ بنِ عَلِيِّ بنِ الحُسَينِ بنِ عَلِيِّ بنِ أبى طالِبٍ عليهم السلام ، فَلَمّا بَصُرَ بى قالَ لي: مَرحَباً بِكَ يا أبَا القاسِمِ! أنتَ وَلِيُّنا حَقّاً .

قالَ: فَقُلتُ لَهُ: يَابنَ رَسولِ اللَّهِ ! إنّى اُريدُ أن أعرِضَ عَلَيكَ دينى ، فَإِن كانَ مَرضِيّاً ثَبَتُّ عَلَيهِ حَتّى‏ ألقى‏ اللَّهَ‏عزّ وجلّ .

فَقالَ : هاتِ يا أبَا القاسِمِ !فَقُلتُ : إنّى أقولُ: إنَّ اللَّهَ تَعالى‏ واحِدٌ لَيسَ كَمِثلِهِ شَى‏ءٌ ، خارِجٌ مِنَ الحَدَّينِ : حَدِّ الإبطالِ و حَدِّ التَّشبيهِ ، و أنَّهُ لَيسَ بِجِسمٍ و لا صورَةٍ، و لا عَرَضٍ و لا جَوهَرٍ ، بَل هُوَ مُجَسِّمُ الأَجسامِ ، و مُصَوِّرُ الصُّوَرِ ، و خالِقُ الأَعراضِ وَ الجَواهِرِ ، و رَبُّ كُلِّ شَى‏ءٍ ومالِكُهُ و خالِقُهُ ، و جاعِلُهُ و مُحدِثُهُ ، و أنَّ مُحَمَّداً عَبدُهُ و رَسولُهُ، خاتَمُ النَّبِيّينَ ، فَلا نَبِىَّ بَعدَهُ إلى‏ يَومِ القِيامَةِ ، و أنَّ شَريعَتَهُ خاتِمَةُ الشَّرائِعِ ، فَلا شَريعَةَ بَعدَها إلى‏ يَومِ القِيامَةِ ، و أقولُ: إنَّ الإِمامَ وَ الخَليفَةَ و وَلِىَّ الأَمرِ بَعدَهُ أميرُ المُؤمِنينَ عَلِىُّ بنُ أبى طالِبٍ عليه السلام ، ثُمَّ الحَسَنُ ، ثُمَّ الحُسَينُ ، ثُمَّ عَلِىُّ بنُ الحُسَينِ ، ثُمَّ مُحَمَّدُ بنُ عَلِىٍّ ، ثُمَّ جَعفَرُ بنُ مُحَمَّدٍ ، ثُمَّ موسى‏ بنُ جَعفَرٍ ، ثُمَّ عَلِىُّ بنُ موسى‏ ، ثُمَّ مُحَمَّدُ بنُ عَلِىٍّ عليهم السلام ، ثُمَّ أنتَ يا مَولاىَ .

فَقالَ عَلِىٌّ عليه السلام : ومِن بَعدِىَ الحَسَنُ ابنى ، فَكَيفَ لِلنّاسِ بِالخَلَفِ مِن بَعدِهِ ؟

قالَ : فَقُلتُ : و كَيفَ ذاكَ يا مَولاىَ ؟

قالَ : لِأَنَّهُ لا يُرى‏ شَخصُهُ ، و لا يَحِلُّ ذِكرُهُ بِاسمِهِ حَتّى‏ يَخرُجَ، فَيملأَ الأَرضَ قِسطاً و عَدلًا كَما مُلِئَت ظُلماً و جَوراً .

قالَ : فَقُلتُ : أقرَرتُ . و أقولُ: إنَّ وَلِيَّهُم وَلِىُّ اللَّهِ ، و عَدُوَّهُم عَدُوُّ اللَّهِ ، و طاعَتَهُم طاعَةُ اللَّهِ ، و مَعصِيَتَهُم مَعصِيَةُ اللَّهِ . و أقولُ: إنَّ المِعراجَ حَقٌّ ، وَ المَسأَلَةَ فِى القَبرِ حَقٌّ ، و إنَّ الجَنَّةَ حَقٌّ ، وَ النّارَ حَقٌّ ، وَ الصِّراطَ حَقٌّ ، وَ الميزانَ حَقٌّ ، و إنَّ السّاعَةَ آتِيَةٌ لا رَيبَ فيها ، و إنَّ اللَّهَ يَبعَثُ مَن فِى القُبورِ . و أقولُ: إنَّ الفَرائِضَ الواجِبَةَ بَعدَ الوَلايَةِ: الصَّلاةُ ، وَ الزَّكاةُ ، وَ الصَّومُ ، وَ الحَجُّ ، وَ الجِهادُ ، وَ الأَمرُ بِالمَعروفِ وَ النَّهىُ عَنِ المُنكَرِ .

فَقالَ عَلِىُّ بنُ مُحَمَّدٍ عليه السلام : يا أبَا القاسِمِ ! هذا وَ اللَّهِ دينُ اللَّهِ الَّذى ارتَضاهُ لِعِبادِهِ ، فَاثبُت عَلَيهِ ، ثَبَّتَكَ اللَّهُ بِالقَولِ الثّابِتِ فِى الحَياةِ الدُّنيا و فِى الآخِرَةِ.[۱]

ترجمه‏

حضرت عبد العظيم عليه السلام : بر مولاى خود على بن محمّد (امام هادى عليه السلام) وارد شدم . چون نظر ايشان بر من افتاد ، فرمود : «خوش آمدى ، اى ابوالقاسم! به راستى ، تو از دوستان حقيقى ما هستى» .

گفتم: اى پسر پيامبر ! ميل دارم دينم را بر شما عرضه بدارم ، كه اگر مورد پسند بود، بر آن ثابت باشم تا به لقاى خداوندعزّ وجلّ برسم .

امام عليه السلام فرمود : «عقائد خود را اظهار نما» .

گفتم : من معتقدم كه خداى متعال، يكى است و مانند او چيزى نيست ، و از دو حدّ ابطال و تشبيه، بيرون است . خداوند، جسم و صورت و عَرَض و جوهر نيست ؛ بلكه اوست كه اجسام را جسميّت داده و صورت‏ها را صورت بخشيده و اعراض و جواهر را آفريده است . او پروردگار همه چيز و مالك و آفريننده پديده‏هاست، و [عقيده دارم كه‏] محمّد صلى اللَّه عليه و آله بنده و فرستاده او ، خاتم پيغمبران است و پس از وى تا روز قيامت، پيامبرى نخواهد بود . شريعت وى، آخرينِ شرايع بوده و پس از او تا روز قيامت ، دينى نخواهد آمد . عقيده من در باره امامت، اين است كه امام پس از پيامبر صلى اللَّه عليه و آله امير مؤمنان على بن ابى طالب عليه السلام است و پس از او حسن و پس از وى حسين و سپس على بن الحسين و سپس محمّد بن على و سپس جعفر بن محمّد و سپس موسى بن جعفر و سپس على بن موسى و سپس محمّد بن على عليهم السلام و پس از اينها، امامِ مفترض الطاعه، شما هستيد .

در اين هنگام، امام هادى عليه السلام فرمود : «و پس از من، فرزندم حسن، امام است؛ ليكن مردم در باره امامِ پس از او، چه خواهند كرد ؟».

گفتم: اى مولاى من ! مگر جريان زندگى امامِ پس از او، از چه قرار است ؟

فرمود : «شخص امامِ بعد از فرزندم حسن، ديده نمى‏شود و بردن اسمش بر زبان‏ها ممنوع است تا آن گاه كه [از پس پرده غيبت‏] بيرون بيايد و زمين را از عدل و داد پر نمايد ، همان طور كه از ظلم و ستم پر شده است» .

گفتم: [به اين امام غايب هم‏] اقرار دارم و نيز مى‏گويم : دوست آنان، دوست خدا و دشمن آنان، دشمن خداست ، طاعت آنان، طاعت خدا و نافرمانى از آنان، نافرمانى از خداست . من عقيده دارم كه معراج، پرسش در قبر، بهشت، دوزخ ، صراط و ميزان حقند ، و روز قيامت خواهد آمد و در وجود آن شكّى نيست و خداوند، همه مردگان را زنده خواهد كرد . نيز عقيده دارم كه واجبات، پس از اعتقاد به ولايت (امامت)، عبارت اند از : نماز ، زكات ، روزه ، حج ، جهاد ، امر به معروف و نهى از منكر .

در اين هنگام، امام هادى عليه السلام فرمود : «اى ابوالقاسم ! به خدا سوگند، اين [عقايد]، دين خداست كه آن را براى بندگانش برگزيده است. پس بر آن، ثابت باش . خداوند، تو را بر طريق ثابت در زندگى دنيا و آخرت پايدار بدارد!» .

شرح‏

در اين روايت، حضرت عبد العظيم عليه السلام عقايد دينى خود را به سرآمد كارشناسان دينى معاصر خود يعنى امام هادى عليه السلام ارائه مى‏كند . امام عليه السلام هم ضمن تأييد و تأكيد بر اين كه دينِ مورد پسند خداوند متعال، همين است، از ايشان مى‏خواهد كه پيوسته بر همين اعتقادات، استوار بماند و بدين سان براى وى دعا مى‏نمايد:

ثَبَّتَكَ اللَّهُ بِالقَولِ الثّابِتِ فِى الحَياةِ الدُّنيا و فِى الآخِرَةِ .خداوند، تو را بر اين سخن [و عقيده‏] استوار ، در دنيا و آخرت ، پايدار بدارد!

در اين داستان، چند نكته قابل توجّه است:

۱ . حضرت عبد العظيم عليه السلام، نخستين كسى نيست كه عقايد دينى خود را بر امام زمانش عرضه داشته و به تأييد امام رسانده است . پيش از ايشان نيز افرادى مانند: ابراهيم مخارقى، حمران بن اَعيَن، عمر بن حريث، حسين بن زياد عطّار و يوسف، عقايد دينى خود را بر امام صادق عليه السلام عرضه داشته‏اند .[۲] امثال اين بزرگان، در امور اعتقادى به اجتهاد خود اكتفا نمى‏كرده‏اند و براى اين كه ميان خود و خدا حجّت داشته باشند، عقايد دينى خود را به امام زمان خود عرضه مى‏داشته‏اند.

۲ . اين كار يعنى مراجعه به كارشناسان دين، ريشه قرآنى دارد. خداوند در دو آيه، مردم را به آنان ارجاع فرموده است: (فَسَْلُواْ أَهْلَ الذِّكْرِ إِن كُنتُمْ لَا تَعْلَمُونَ ؛[۳] اگر نمى‏دانيد، از آگاهان بپرسيد) .

۳ . حضرت عبد العظيم عليه السلام از نظر علمى، خود، يكى از بزرگ‏ترين محدّثان و فقها بوده و از نظر سنّى، تقريباً دو برابر امام هادى عليه السلام سن داشته است. ايشان كه محضر امام جواد عليه السلام را نيز درك كرده بود، خدمت امام هادى عليه السلام مى‏رسد و عقايد دينى خود را به ايشان عرضه مى‏نمايد. اين اقدام، حاكى از معرفت وى نسبت به مقام امامت و ولايت كُبرا و از سوى ديگر، بيانگر تواضع علمى اين فقيه بزرگ در برابر امام زمان خويش است.

۴ . نكته اخلاقى‏اى كه از اين حكايت «عرضه دين» بايد از اين سيّد شريف جليل حسنى آموخت، پرهيز از غرور به علم و مقام علمى است، مبادا كه انسان به علم خود و به چند كلمه اصطلاح، مغرور شود. غرور، يكى از آفات بزرگ درخت انسانيت و از موانع رشد و ترقّى و نيل به كمالات است؛ ولى در ميان انواع آن، غرور به علم و غرور به عقل و فهم، از همه خطرناك‏تر است.

از اين رو، بزرگان و پرورش يافتگان مكتب وحى و مدرسه تربيت اهل بيت عليهم السلام و افراد ساخته شده و به انسانيت رسيده، هر چه علم و دركشان بيشتر مى‏شود، خضوع علمى و شكستگى نفسانى آنها و تواضعشان در برابر بزرگان و اساتيد، بيشتر مى‏گردد و در مسائل، حدّت و تندى ندارند و به اصطلاح فقها، تسرّع در فتوا نمى‏نمايند. اينان مى‏فهمند كه رفع هر جهلى، موجب توجه يافتن به مجهولات بيشتر و دريافت پاسخ هر پرسشى برايشان منبع پرسش‏هاى فراوان‏تر است... .

حضرت عبد العظيم با چنين درك و شناختى، متواضعانه در برابر امام زمان خود، زانو بر زمين مى‏نهد و دينش را عرضه مى‏دارد.[۴]

بنا بر اين، انسان در هر مرحله‏اى از دانش دين‏شناسى باشد، شايسته است وقتى به محضر دين‏شناس بالاتر از خود مى‏رسد، براى تأييد و يا تكميل معارف دينى خود اقدام نمايد.

۵ . بهره‏گيرى از نظريّه كارشناسان دينى، زمينه‏ ساز ثبات و پايدارى انسان در ديندارى است.

 

 

[۱] الأمالى ، صدوق : ص ۴۱۹ ح ۵۵۷ ، بحار الأنوار : ج ۳ ص ۲۶۸ ح ۳ .

[۲] ر . ك : بحار الأنوار : ج ۶ ص ۳ - ۹ (دينى كه اعمال ، جز با اعتقاد بر آن پذيرفته نمى‏شود) .

[۳] نحل : آيه ۴۳ ، انبيا : آيه ۷ .

[۴] مجموعه آثار كنگره حضرت عبد العظيم عليه السلام : ج ۲۴ ص ۳۳ .

اطلاعات تماس

 

روابط عمومی گروه :  09174009011

 

آیدی همه پیام رسانها :     @shiaquest

 

آدرس : استان قم شهر قم گروه پژوهشی تبارک

 

پست الکترونیک :    [email protected]

 

 

 

درباره گروه تبارک

گروه تحقیقی تبارک با درک اهميت اطلاع رسـاني در فضاي وب در سال 88 اقدام به راه اندازي www.shiaquest.net نموده است. اين پايگاه با داشتن بخشهای مختلف هزاران مطلب و مقاله ی علمي را در خود جاي داده که به لحاظ کمي و کيفي يکي از برترين پايگاه ها و دارا بودن بهترین مطالب محسوب مي گردد.ارائه محتوای کاربردی تبلیغ برای طلاب و مبلغان،ارائه مقالات متنوع کاربردی پاسخگویی به سئوالات و شبهات کاربران,دین شناسی،جهان شناسی،معاد شناسی، مهدویت و امام شناسی و دیگر مباحث اعتقادی،آشنایی با فرق و ادیان و فرقه های نو ظهور، آشنایی با احکام در موضوعات مختلف و خانواده و... از بخشهای مختلف این سایت است.اطلاعات موجود در این سایت بر اساس نياز جامعه و مخاطبين توسط محققين از منابع موثق تهيه و در اختيار كاربران قرار مى گيرد.

Template Design:Dima Group