پرهیز از سرزنش و ملامت
بحث اخلاقی
پرهیز از سرزنش و ملامت
وَ ألبِسْنِي زِينَةَ المُتّقينَ في... تَركِ التَّعيِير.[۱]
یکی از زیورهای مردم صالح و باتقوا که در این فراز از دعای نورانی مکارم الاخلاق آمده است، دوری از سرزنش و ملامت کردن دیگران است. در فرازهای قبلی صفات اثباتی اهل تقوا آمده بود، اما این صفت، صفت سلبی است.
اینکه انسان دیگری را به خاطر گناهی که انجام داده یا به خاطر عیبی که دارد، سرزنش کند، از رذائل بسیار خطرناک خُلقی است و در روایات زیادی نسبت به این رفتار ناشایست، تحذیر و هشدار داده شده است.
اگر انسان، کسی را که مبتلا به گناه یا عیبی هست، نصیحت کند یا او را از آن منکر نهی کند، کار خوبی است، ولی اگر در کنار این تذکر و نصحیت او را سرزش هم بکند، کار ناپسندی است.
در روایتی از پیامبر اکرم (صلّی الله علیه و آله و سلّم) وارد شده که فرمود:
إذا زَنَت خادِمُ أحَدِكُم فَليَجلِدهَا الحَدَّ ولا يُعَيِّرها.[۲]
هر گاه خدمتكار يكى از شما زنا كرد، او را حد بزند، امّا سرزنشش نكند [و به روى او نياوَرَد].
این رذیله اخلاقی هم از نظر دنیوی خطرناک است و هم به لحاظ اخروی.
در رابطه با خطر دنیوی تعییر به این روایات اشاره میگردد:
در روایتی صحیح السند در کافی از رسول خدا (صلّی الله علیه و آله و سلّم) نقل شده که فرمود:
مَن عَيَّرَ مُؤمِناً بِشَيءٍ، لَم يَمُت حَتّى يَركَبَهُ.[۳]
هر كس مؤمنى را به چيزى سرزنش كند، نمىميرد تا آن كه خودش مرتكب آن شود.
همچنین از امیر المؤمنین(علیه السّلام) چنین روایت شده است:
مَن عَيَّرَ بِشَيءٍ بُلِيَ بِهِ.[۴]
هر كس به چيزى سرزنش كند، خودش به آن گرفتار شود.
و در روایتی نقل شده از امام صادق(علیه السّلام) میخوانیم:
لا تُبدي الشَّماتَةَ لِأخيكَ فيَرحَمَهُ اللَّهُ و يُصَيِّرَها بِكَ.[۵]
از گرفتارى برادرت اظهار شادىمكن كه خداوند به او رحم مىكند و آن گرفتارى را به تو مىرساند.
علاوه بر روایات، این مطلب با تجربه نیز ثابت شده که انسان به آنچه که دیگران را به خاطر آن مورد سرزنش قرار میدهد، مبتلا میشود. نقل شده شخصی گرفتار بیماری وسواس بوده و دیگری او را مسخره میکرده است و به او سرکوفت میزده تا اینکه همان فرد سرزنش کننده به شدت دچار این بیماری میشود به گونهای که گاه آن قدر در نمازهایش شک میکرده که نهایتاً از شدت ناراحتی چنان مُهر را به زمین میکوبیده که مُهر میشکسته است!
[۱]الصحيفة السجّاديّة: الدعاء ۲۰.
[۲] مسند ابن حنبل، ج۳، ص۴۰۶، ح۹۴۶۱.
[۳]الكافي، شیخ کلینی، ج۲، ص۳۵۶، ح۲.
[۴]غرر الحكم، تمیمی آمدی، ح۷۸۵۹.
[۵]الكافي، شیخ کلینی، ج۲، ص۳۵۹، ح۱.