پنجشنبه 1 آذر 1403

                                                                                                                        


                                   

                                                                                                                                                                                                                                 

 

 

منو سخنرانی مکتوب

اَعوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّيطانِ الرَّجيم؛ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيم وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبّ‏ِ الْعَالَمِين وَ صَلَّی اللهُ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّيِّبينَ الطّاهِرين وَ لَعنَةُ اللهِ عَلی اَعدائِهِم اَجمَعين.

مروری بر مباحث گذشته

بحث ما راجع به قیام و حرکت امام حسین علیه السلام بود که گفتیم صحیفه ای است از درس های گوناگون در ابعاد گوناگون برای ابناء بشر، در بُعد معرفتی، در بُعد فضیلت انسانی، دنیوی، اخروی، فردی، اجتماعی؛ و هدفمند بود هدف امام حسین علیه السلام اصلاح امت جدش بود و عرض کردم منشأ آن هم غیرت دینی امام حسین علیه السلام بود و حفظ دین اسلام بود که بالاترین و ارزشمندترین هدف، حفظ دین است و مانع شدن از بدعت و هَدم دین بود.

یقین حضرت امام حسین علیه السلام به کفر یزید

بحث ما جلسه گذشته به اینجا رسید که امام حسین علیه السلام این معنا را احراز فرموده بود که با آمدن یزید و در دست گرفتن حکومت اسلامی توسط او، دین اسلام هدم می شود؛ یعنی یقین داشت حضرت به کفر او -کفر باطنی او- و شواهدی هم که من گفتم دیگر این ها را تکرار نمی کنم که حتی اصحاب پیغمبر مثل عبدالله بن عباس هم می دانستند. خوب این معنا احراز شده بود و حالا ممکن است کسی احراز کفرش را بکنیم در یک جایگاهی؛ نه، بلکه احراز این را هم کرده بود که این تصمیم براندازی دارد نسبت به اسلام. حالا کسی ممکن است من می دانم ظاهرش مسلمان است ولی باطناً می دانم کافر است؛ با او مشکلی نداریم، نه، بحث براندازی بود، هدم دین اسلام بود؛ که در این جلسه چگونگی این هدم را عرض می کنم.

اقرار یزید به براندازی دین اسلام

عرض کردم یزید این قدر شعور نداشت که مشتش را باز نکند و لذا بعد از شهادت امام حسین علیه السلام در همان جلسه این را ابراز کرد که می خواست برگرداند جامعه را از نظر دینی به همان قبل از اسلام؛ که آنجا این تعبیر را کرد : «لَيْتَ أَشْيَاخِي بِبَدْرٍ شَهِدُوا جَزَعَ الْخَزْرَجِ مِنْ وَقْعِ الْأَسَل»1

آرزو می کنم که پدران من، سردمداران جنگ بدر می بودند و به من می گفتند دست مریزاد ای یزید! شعرهایش این بود همه اش؛ خیلی روشن هم گفت. بعد هم که آمد و انکار کرد «لَعِبَت هاشِمُ بِالمُلكِ فَلا...» یعنی قشنگ، هر دو تا را گفت: عدم اعتقاد ش به اسلام را گفت؛ گفت آنچه پیغمبر اکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم  کرد، یک بازی سیاسی بود؛ از این طرف هم گفت ای کاش این اشیاخ من، پدرانم مثل ابوسفیان و امثال این ها، سردمدارن جنگ بدر می بودند و می گفتند دست مریزاد! یعنی تو داری صحنه را برمی گردانی ؛ خیلی روشن است این هایی را که می گویم.

انتخاب شهادت، برای بقاء دین

از این طرف هم مشخص بود که امام حسین علیه السلام یگانه کسی بود که می توانست مانع هدف او بشود که این تحقق پیدا نکند؛ او هم می دانست خودش است و می دانست که آن هم به شهادتش است. این را هم خوب دقت کنید، جلسه گذشته گفتم انسانی که هدفمند است و هدف با ارزش و والایی دارد، مرگ را انتخاب می کند برای زنده شدن هدفش و هدفی هم ارزشمندتر از حفظ دین اسلام نبود؛ لذا امام حسین علیه السلام شهادت را انتخاب کرد برای بقای این هدف این را جلسه گذشته گفتم. اینهایی را که می گویم همه اینها جوابگوی یک سنخ مسائلی است که در نوشته ها هم هست و در گفته ها هم می آید و می خواهم اینها را دانه دانه بگویم و بروم جلو، لذا خود امام حسین علیه السلام روز عاشورا هم جزء رجزهایش که نقل می کنند این بود «إِن کانَ دینُ محمد لَم یَستَقِم إِلّا بِقَتلی یا سُیوف خُذینی»2

تدریجی بودنِ تغییرات در جامعه

حالا مطلبی را می خواهم اینجا عرض کنم و آن این است که ما می گوییم یک سنخ مسائل هستند که اینها دفعیُّ الحُصولند و یک سنخ امور هستند تدریجیُّ الحُصول هستند؛ یک سنخ مسائل اجتماعی. مسئله اینکه یک جامعه ای را انسان بخواهد از نظر نگرش و بینش، عوض کند، چنین کاری از مسائلی نیست که دفعیُّ الحُصول باشد؛ تدریجیُّ الحُصول است؛ زمان می برد؛ در عمود زمان حاصل می شود. یک سنخ مسایل هم هست که اگر بخواهی ارائه کنی چه بسا همسو نباشد با آنچه در فضای جامعه حاکم است و این واکنش عکس پیدا کند.

هدف یزید این بود که جامعه اسلامی را برگرداند به همان جامعه بت پرستی، شرک، کفر پدرانش، اجدادش، ابوسفیان و این ها، صریح هم می گوید. قصدش براندازی است؛ اما این دفعیُّ الحُصول است این قدر ابله و احمق نبود. یزید چون باطناً که کافر بود، اسلام را هم که قبول نداشت، همان دنبال اجدادش بود. خوب پس می گوییم چرا این کار را کرد؟ پدرش که مُرد چه کار می کرد؟ نماز را تعطیل می کرد و می گفت برو دنبال کارت! نماز چیست؟! روزه چیست؟! بروید دنبال کارتان! به محض اینکه این کار را می کرد اصلاً احتیاج به امام حسین علیه السلام نداشت؛ همان دربان کاخش جلوی او را می گرفت! این قدر احمق نبود که این هدف از امور دفعیُّ الحُصول نیست؛ این براندازی زمان بر است؛ نگرش یک جامعه را بخواهی عوض کنی از توحید به شرک مگر به این زودی می شود؟ همان جور که از شرک به اسلام وقتی خواستند عوض کنند، چقدر زحمت کشیدند پیغمبر اکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم! چه رنج ها برد! دهها سال طول کشید تا آرام آرام به تدریج توانست جامعه را نگرشش را از شرک برگرداند به توحید؛ درست است یا نه؟ هر دو طرف این جور است. لذا این اول نیامد که این کار را بکند؛ و امام حسین علیه السلام این را می دانست دیگر، خیلی روشن بود این. گام به گام بالاخره این کار را به جایی می رساند که می خواهد اسلام را محو کند. اگر این ها بمانند، هدم اسلام است.

مقابله با براندازی هم تدریجی الحصول است

مطلب دوم که در همین رابطه می خواهم مطرح کنم و آن اینکه امام حسین علیه السلام هم خودش می دانست که مقابله بکند بعد هم که شهید شود بلافاصله بعد از شهادتش به هدفش می رسد و اینها بساطشان برچیده می شود؛ این هم تدریجیُّ الحُصول است؛ هر دو تایش تدریجیُّ الحُصول است. این زمان بر است؛ به تدریج منتشر می شود؛ بعدها وقایع آَشکار می شود؛ مقایسه ها شروع می شود؛ شقاوت های این ها آشکار می شود و مردم می فهمند که طرف یزید که بوده است.

خدعه یزیدیان در بین مردم

لشکر یزید جرأت نمی کردند بگویند که ما پسر پیغمبر اکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم را کشتیم؛ در کوفه شنیده اید یا نه؟ آن مسلم جسّاس، گچ کار، که می نویسند در تاریخ، می گوید که داشتم گچ کاری می کردم دارالعماره کوفه را آن موقعی که ابن مرجانه بود یک وقت دیدم همهمه و سر و صداست؛ گفتم: چیست؟ گفتند: یک خارجی خروج کرده است بر یزید و او را کشتند و خانواده اش را به اسارت گرفتند و آوردند. می گوید سؤال کردم این خارجی که بود؟ به من گفتند: حسین بن علی. در دارالعماره کوفه، وقتی که می خواستند اُسرا را بیاورند کوفه؛ ببینید در بین مردم چه جور منعکس کرده بودند. نمی توانستند این را بگویند که ما پسر پیغمبر اکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم را کشته ایم.

خبردادن امام حسین علیه السلام از آینده

لذا امام حسین علیه السلام من دیشب این را نقل کردم برای شما در راه که می آمد، به ذات عرق که رسید آنجا شخصی آمد پیش او و گفت که چه شده است که زده اید به بیابان های بی آب و علف! چه خبر است که اینجا اردوگاه زده اید؟ حضرت علیه السلام فرمود: که کوفی ها به من نامه نوشته اند، «وَ هُم قاتِلی» آن را هم فرمود  که بعد این ها رسوا می شوند؛ این را و خبرش را داد حتی فرمود: بعد همه شان را می کشند؛ حتی به قیام مختار خبر داد. این را خوب دقت کنید! شوخی بردار نیست کلمات ائمه اطهار علیهم السلام ما؛ حتی اینجا اشاره به قیام مختار کرد و فرمود: همه این ها را می کشند؛ همه آن ها ذلیل می شوند. اما خوب این زمان می برد؛ زمان بر است. حرف ها را در ذات عرق می گوید. می خواستم این را بگویم. این ها بلافاصله نیست. لذا امام حسین علیه السلام دقیقاً تهیه این کار را دیده بود برای حفظ اسلام در عمود زمان، یعنی در آینده.

تلاش امام حسین علیه السلام  برای حفظ سنّت و جلوگیری از بدعت

«إِنَّ الْحُسَيْنَ بْنَ عَلِيٍّ علیه السلام لَمَّاحَضَرَهُ الَّذِي حَضَرَهُ دَعَا ابْنَتَهُ الْكُبْرَى فَاطِمَةَ بِنْتَ الْحُسَيْنِ سلام الله علیها فَدَفَعَ إِلَيْهَا كِتَاباً مَلْفُوفاً وَ وَصِيَّةً ظَاهِرَةً وَ كَانَ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ علیه السلام مَبْطُوناً مَعَهُمْ لَا يَرَوْنَ إِلَّا أَنَّهُ لِمَا بِهِ فَدَفَعَتْ فَاطِمَةُ سلام الله علیها الْكِتَابَ إِلَى عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ علیه السلام ثُمَّ صَارَ وَ اللَّهِ ذَلِكَ الْكِتَابُ إِلَيْنَا يَا زِيَادُ قَالَ قُلْتُ مَا فِي ذَلِكَ الْكِتَابِ جَعَلَنِيَ اللَّهُ فِدَاكَ قَالَ فِيهِ وَ اللَّهِ مَا يَحْتَاجُ إِلَيْهِ وُلْدُ آدَمَ مُنْذُ خَلَقَ اللَّهُ آدَمَ إِلَى أَنْ تَفْنَى الدُّنْيَا وَ اللَّهِ إِنَّ فِيهِ الْحُدُودَ حَتَّى إِنَّ فِيهِ أَرْشَ الْخَدْش»3

من یک روایتی نقل می کنم؛ این روایت بسیار جالبی هم هست. مرحوم کلینی رضوان الله تعالی علیه این را نقل می کند. روایت سندش به امام باقر علیه السلام می رسد؛ «أَنَّهُ قال : إِنَّ الْحُسَيْنَ بْنَ عَلِيٍّ علیه السلام لَمَّا حَضَرَهُ الَّذِي حَضَرَهُ» اشاره به اینکه روز عاشورا آن صحنه ای که پیش آمد کرد و جریانی که روز عاشورا پیشامد کرد؛ «دَعَا ابْنَتَهُ الْكُبْرَى فَاطِمَةَ بِنْتَ الْحُسَيْنِ سلام الله علیها» دخترش فاطمه سلام الله علیها را صدا کرد، گفت: بیا «فَدَفَعَ إِلَيْهَا كِتَاباً مَلْفُوفاً وَ وَصِيَّةً ظَاهِرَةً» یک نوشته پیچیده ای بود، شاید بزرگ هم بوده است، این را داده است به دخترش «وَ كَانَ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ مَبْطُوناً مَعَهُمْ لَا يَرَوْنَ إِلَّا أَنَّهُ لِمَا بِهِ» آن موقع امام زین العابدین علیه السلام بیمار بوده است؛ می دانید که روز عاشورا حضرت امام سجاد علیه السلام بیمار بود و افتاده بود؛ حضرت علیه السلام نوشته را می دهد به دخترش می گوید این را بده به برادرت «فَدَفَعَتْ فَاطِمَةُ الْكِتَابَ إِلَى عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ» آن نوشته های پیچیده را دختر امام حسین علیه السلام به برادرش امام زین العابدین سلام الله علیه می دهد.

امام باقرعلیه السلام حالا می فرماید : «ثُمَّ صَارَ وَ اللَّهِ ذَلِكَ الْكِتَابُ إِلَيْنَا يَا زِيَادُ» قسم می خورد حضرت علیه السلام و به آن راوی که اسمش زیاد است می فرماید: که آن نوشته ها الآن پیش ما است و به دست ما رسیده است. خوب، بسیار خوب، به قول ما محتوا چیست؟ این راوی می گوید: «قَالَ قُلْتُ مَا فِي ذَلِكَ الْكِتَابِ جَعَلَنِيَ اللَّهُ فِدَاكَ» آقا، بفرمایید ببینیم در این نوشته ها چه چیزی است؟ «قال : فیهِ وَ الله» امام باقرعلیه السلام فرمود: به خدا قسم در این نوشته ها «مَا يَحْتَاجُ إِلَيْهِ وُلْدُ آدَمَ مُنْذُ خَلَقَ اللَّهُ آدَمَ إِلَى أَنْ تَفْنَى الدُّنْيَا» در این نوشته ها آنچه را که ابناء بشر احتیاج به آن دارند از زمانی که خلق شده اند تا دنیا می خواهد از بین برود، تا آخر دنیا در این هست. «وَ اللَّهِ إِنَّ فِيهِ الْحُدُودَ» این را می خواستم بگویم «حَتّی أَنَّ فِيهِ أَرْشَ الْخَدْشِ» که ما طلبه ها در مدرسه می گوییم اسلام کسر نگذاشته است از احکام. تمام احکام اسلامی در این بود؛ داد به او فرمود: بده به برادرت؛ الآن دست ما رسیده است.

امام حسین علیه السلام چه بود اصلاً ما امام حسین علیه السلام را نمی شناسیم. روز عاشورا داده است که این را بده به برادرت که یک وقت نکند اسلام و احکام اسلامی مندرس شود. حفظ دین اسلام. تهیه اش را خوب دیده بود. می دانست که هدف آن ها چیست. هدفگیری اش هم مشخص بود، خوب هم تهیه دیده بود، اما این زمان بر است، تدریجیُّ الحُصول است. همانطور که یزید نمی تواند دفعتاً کاری بکند چون بیرونش می کنند و حضرت علیه السلام این را هم می دانست، خیلی حسابرسی شده بود، برای خودش را هم می دانست که این مقابله اش، این هم زمان می برد، بعد می آیند چه کار می کنند؟ آرام آرام به تدریج می رود جلو.

تلازم بین ایجاد بدعت و حذف سنّت

من حالا عرض می کنم در باب بدعت - حالا این چه بسا زمینه بشود برای بحث دوم من که در این رابطه وارد می شوم- که گفتم تدریجیُّ الحُصول است. من یک جملاتی است از حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام در نهج البلاغه این را می خوانم بعد این را توضیح می دهم برای شما، این نهج البلاغه ای که دست من بود و در آن دیدم، خطبه صد و چهل و پنج بود؛ دارد : «مَا أُحْدِثَتْ بِدْعَةٌ إِلَّا تُرِكَ بِهَا سُنَّةٌ فَاتَّقُوا الْبِدَعَ وَ الْزَمُوا الْمَهْيَعَ إِنَّ عَوَازِمَ الْأُمُورِ أَفْضَلُهَا وَ إِنَّ مُحْدَثَاتِهَا شِرَارُهَا»4 بدعتی آشکار نگشت مگر آنکه به سبب او سنتی از بین می رود. «فَاتَّقوا البِدَع» بپرهیزید از بدعت ها و بدعت گذاری ها «وَ اَلزِمُوا المَهیَع» در آن راه روشنِ واضح قدم بگذارید؛ یعنی همان راه اسلام و پیروی از پیغمبر اکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم و احکام شرعی. «اِنَّ عوازِمَ الاُمور اَفضَلُها» زیرا امور قدیمی بهترین کارهاست «وَ إِنَّ مُحدَثاتِها شِرارها» و امور نو یعنی بدعت های نو بدترین چیزهاست.

در اینجا حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام به تعبیر ما طلبه ها یک تلازم درست می کند؛ آن هایی که طلبه هستند خوب گوش بدهند حرف مرا. تلازم بین چه؟ تلازم بین یک بدعت و حذف یک سنّت؛ یعنی اگر یک روش جدید غیر اسلامی بیاید، یک روش اسلامی از بین می رود؛ تلازم درست کرد. اینکه من گفتم تدریجیّ الحصول است، همین است. یکی یکی می آورد؛ تا این را می آورد، یکی از احکام اسلام متروک می شد تا بتواند جایگزین کند یک روشی را در جامعه به جای یک روش دیگر؛ شرک بیاید، توحید برود؛ کفر بیاید، اسلام برود.

تدریجی بودن ِ هدم دین و جلوگیری از آن

اینکه من گفتم تعبیر مسامحی می کنم که امام حسین علیه السلام می خواست جلوی بدعت را بگیرد به معنای هدم دین، اما هدم دین دفعی نیست؛ امام حسین علیه السلام این را می دانست که هدم دین تدریجی است؛ همان طور که خود دین اسلام تدریجی بود. امیدوارم توانسته باشم عرضم را رسانده باشم. ببینید چه دقیق امام حسین علیه السلام همه را بررسی کرده بود. لذا مانعیّت از این هدم هم تدریجی است؛ به این معنا، می دانست امام حسین علیه السلام که اگر در این راه شهید بشود بعدها به تدریج جلوی این بدعت ها گرفته می شود. لذا اسلام پابرجا می ماند. لذا دقت کنید که امام حسین علیه السلام به نظر من، هم حرف هایش خیلی روشن است اگر کسی همه این ها را بگذارد کنار هم و هم کارهایش که دنبال این است.

محاجّه امام حسین علیه السلام  با دشمنان

امام حسین علیه السلام می دانست که این ها خدعه می کنند و نمی خواهند چهره امام حسین علیه السلام مشخص بشود؛ خوب معلوم است، اگر تا می گفتند پسر پیغمبر اکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم  است، همه او را می شناختند. روز عاشورا شما ببینید من اشاره می کنم می آید می فرماید: «فَبِمَ تَستَحِلّونَ دَمی»5 آخر به من بگویید برای چه شما خون من را حلال می شمرید و می خواهید مرا بکشید؟ یکی از فرمایشاتش این است: آیا من حلالی را حرام کردم یا حرامی را حلال کردم؟ یعنی همان بدعت گذاری در دین. آن کسی را باید بروید بکشید که حرام خدا را حلال کرده است؛ شراب را ریخته است و بعد می بینید که می خورد؛ که حرمت شرب خمر، نصّ قرآن هم هست. چقدر قشنگ «فَبِمَ تَستَحِلّونَ دَمی» مگر یک حرامی را حلال کردم؟ مگر من حلالی را  حرام کردم؟ انگشت را می گذارد روی بدعت.

بعد وارد که می شود نسبت به کارها، ببینید چه کار می کند؛ شما در تاریخ نگاه کنید من این ها را دیدم در مقتل؛ یک جایی می نویسند امام حسین علیه السلام رفت عبای پیغمبر اکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم را آورد و انداخت روی دوشش و آمد؛ در یک صحنه می نویسند عمامه پیغمبر اکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم  را آورد و گذاشت روی سرش و آمد بین جمعیّت؛ این ها چه می خواهد بگوید؟ در یک صحنه قرآن را آورد و گذاشت روی سرش و آمد. شما اصلاً می فهمید این ها چه پیام هایی دارد؟ امام حسین علیه السلام با این اعمالش دارد می گوید من پیرو کتاب و سنّتم؛ این را می خواهم زنده نگه دارم.

ذکر مصیبت وداع امام حسین علیه السلام با حضرت علی اصغر علیه السلام

اما این صحنه ای را که گفتم که قرآن را آورد نقل می کنند تقریباً نزدیک وقتی بود که امام حسین علیه السلام خودش می خواست برود به میدان؛ لحظات حساسی بوده است. می گویند این لحظه ای بود که می خواست علی اصغر را بیاورد به میدان؛ چه کرده است امام حسین علیه السلام؛ خواست برود به میدان. در بعضی از مقاتل دیدم که نوشته اند امام حسین علیه السلام صدای حضرت علی اصغر علیه السلام را شنید، ناله های این بچه را؛ در بعضی از مقاتل ما دارد نه، حضرت می خواست برود به میدان، آمد خداحافظی بکند؛ این تعبیری را که دارد «فَتَقَدَّمَ إِلَى بَابِ الْخَيْمَةِ فَقَالَ نَاوِلُونِي عَلِيّاً ابْنِيَ الطِّفْلَ حَتَّى أُوَدِّعَهُ فَنَاوَلُوهُ الصَّبِيَّ»6 آمد درب خیمه، خواهرش حضرت زینب سلام الله علیها را صدا کرد و فرمود: برو طفل شیرخواره ام را بیاور تا من با او خداحافظی کنم؛ نگاه کنید، امام حسین علیه السلام قصدش این بود که دیگر این آخرین دیدار است با فرزندش؛ چه بسا این طفل شیرخواره را می خواست ببیند یک بوسه ای به او بزند و برگرداند؛ شاید نظرش این بوده است؛ چون دارد «حتّی أودِّعَه» با او خداحافظی کنم...

چرا امام حسین علیه السلام حضرت علی اصغر علیه السلام را به میدان آورد؟

چه شد که امام حسین علیه السلام بنا بر مشهور این را برد به میدان؟ یک نگاه به صورت این فرزند کرد، اینهایی را که می گویم از خودم نیست، فرمایشات امام حسین علیه السلام که خطاب به آنها می کند معلوم است که چیست که می فرماید: «کَیفَ یَتَلَظّی عَطَشا» دید این طفل از شدت و فرط عطش و تشنگی زبانش را همه اش می آورد بیرون، می برد داخل. این موجب شد که امام حسین علیه السلام این طفل را بگیرد. فرزندش را گرفت و آورد او را در مقابل آن لشکر خبیث؛ مجلسی می نویسد می فرماید: «إن لَم تَرحَمونی فَارحَموا هذا الرَّضیع»7 اگر به من رحم نمی کنید به این بچه شیرخواره رحم کنید ...

شهادت مظلومانه حضرت علی اصغر علیه السلام

مجلسی می نویسد نگذاشتند فرمایشات امام حسین علیه السلام تمام بشود «فرماه رجل منهم بسهم فذبحه. فجعل الحسين يبكي و يقول : أللّهمّ احكم بيننا وبين قوم دعونا لينصرونا فقتلونا. فنودي من الهواء : دعه يا حسين فإنّ له مرضعاً في الجنّة»8 حالا امام حسین علیه السلام چه کار کند؟... در روایات دارد خون ها را در مشتش می گرفت به آسمان می پاشید... من یک جمله بیشتر نمی گویم یک حاجت دارم. من در یک مقتل دیدم امام حسین علیه السلام خواست این طفل را بیآورد خیمه گاه، اما چطور بیاورد؟ دیدم نوشته است با یک دست قنداقه را گرفته بود، با یک دست زیر سر بچه را که آویزان بود ... یا حسین ...

الا لعنۀ الله علی القوم الظالمین

 

1.      أمالي الصدوق/ المجلس الحادي و الثلاثون ... ص167

2.      بلاغ عاشورا/ الشيخ جواد محدثى/ الدفاع عن الدين ... ص218

3.      الكافي/ شیخ کلینی/ ج 1/ باب الإشارة و النص الامام علي بن الحسين صلوات الله عليه ... ص303

4.      بحارالأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهارعلیهم السلام/ مجلسی/ج2/ باب 32 البدعة و السنة و الفريضة و الجماعة و الفرقة و فيه ذكر قلة أهل الحق و كثرة أهل الباطل ... ص261

5.      أمالي الصدوق / المجلس الثلاثون ... ص 159

6.      بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهارعلیهم السلام/ مجلسی/ ج 45/ بقية الباب 37 سائر ما جرى عليه بعد بيعة الناس ليزيد بن معاوية إلى شهادته صلوات الله عليه ... ص1

7.      مع الركب الحسينى/ عزت الله مولایی/ (ج 4) خروج الإمام زين العابدين عليه السلام ... ص405

8.      همان

اطلاعات تماس

 

روابط عمومی گروه :  09174009011

 

آیدی همه پیام رسانها :     @shiaquest

 

آدرس : استان قم شهر قم گروه پژوهشی تبارک

 

پست الکترونیک :    [email protected]

 

 

 

درباره گروه تبارک

گروه تحقیقی تبارک با درک اهميت اطلاع رسـاني در فضاي وب در سال 88 اقدام به راه اندازي www.shiaquest.net نموده است. اين پايگاه با داشتن بخشهای مختلف هزاران مطلب و مقاله ی علمي را در خود جاي داده که به لحاظ کمي و کيفي يکي از برترين پايگاه ها و دارا بودن بهترین مطالب محسوب مي گردد.ارائه محتوای کاربردی تبلیغ برای طلاب و مبلغان،ارائه مقالات متنوع کاربردی پاسخگویی به سئوالات و شبهات کاربران,دین شناسی،جهان شناسی،معاد شناسی، مهدویت و امام شناسی و دیگر مباحث اعتقادی،آشنایی با فرق و ادیان و فرقه های نو ظهور، آشنایی با احکام در موضوعات مختلف و خانواده و... از بخشهای مختلف این سایت است.اطلاعات موجود در این سایت بر اساس نياز جامعه و مخاطبين توسط محققين از منابع موثق تهيه و در اختيار كاربران قرار مى گيرد.

Template Design:Dima Group