پنجشنبه 1 آذر 1403

                                                                                                                        


                                   

                                                                                                                                                                                                                                 

 

 

منو سخنرانی مکتوب

 

 

اَعوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّيطانِ الرَّجيم؛ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيم وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبّ‏ِ الْعَالَمِين وَ صَلَّی اللهُ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّيِّبينَ الطّاهِرين وَ لَعنَةُ اللهِ عَلی اَعدائِهِم اَجمَعين.
 
مروری بر مباحث گذشته
 
بحث ما راجع به قیام و حرکت امام حسین علیه السلام بود عرض کردم که قیام و حرکت هدفمند و دارای ابعاد گوناگون بود و صحیفه ای بود از درس هایی برای ابناء بشر، درس های معرفتیِ معنوی، فضائلِ انسانی، دنیوی، اخروی، فردی، اجتماعی؛ این حرکت از نظر ظاهری در ارتباط با حفظ و حراست از دین اسلام از بدعت ها بود و از نظر حرکت معنویِ باطنی، سیر الی الله تعالی بود. بالاخره بحث ما به اینجا کشیده شد که منشاء این حرکت ها غیرت است، در دو اصطلاح اخلاقی و عرفانی اش که این ها را عرض کردم.
 
جلسه گذشته بحث ما به اینجا رسید که پیوند ها، در پی دارد محبت ها را و غیرت هم از آثار محبت است؛ هر چه محبت تشدید شود، غیرت هم تشدید می شود. غیرت به معنای اینکه حفظ و حراست کند نسبت به محبوبش آن چنان که عقل می گوید و شرع به او فرمان می دهد؛ عقلاً و شرعاً حراست از او می کند. قوی ترین پیوندها، پیوند فرزندی، یعنی پدر و فرزند، مادر و فرزند است؛ لذا شدیدترین محبت ها غالباً در همین رابطه است. لذا باید در اینجا از نظر غیرت شدید ترین غیرت ها را اَبَوین نسبت به اولاد به خرج بدهند برای حفظ و حراست او نسبت به اموری که عقل و شرع امر فرموده و لازم است. این یک مختصری بود. جلسه گذشته من وارد این بحث شدم؛ البته آن بحث مفصلی است و فقط فهرست وار عرض کردم.
 
علّت تأکید اسلام بر تربیت فرزند
 
اینکه ما در اسلام می بینیم نسبت به فرزند، یعنی اَبَوین در ربط با او، آدابی را حتی از انعقاد نطفه شروع می کند به بعد، این همه احکامی که در اسلام هست، آدابی که هست در باب فرزند و تأدیب نسبت به او، یعنی پرورش او از نظر روحانی، به این نکته این جلسه می خواهم اشاره کنم که این همه سفارش چرا؟ این چرا را می خواهم جواب بدهم. و آن این است که انسان وقتی که از این نشئه به نشئه دیگر کوچ می کند، می گویند این روابطی که داشته است منقطع می شود. یک سنخ روابط اعتباری است که آن ها قطع می شود و تمام می شود؛ مثلاً فرض کنید رابطه با مال، رابطه اعتباری است و قطع می شود؛ تمام شد. یک اطلاقاتی ما داریم که می خواهم بگویم می شود گفت این ها جنبه های مُسامحی هم دارد. رابطه ای که با انسان ها داشته دراینجا آن قوی ترین رابطه، مربوط به قوی ترین پیوند است. چون من پیوندها را گفتم.
 
فرزند، دنباله وجودی پدر و مادر است
 
فرزند دنباله وجودی اَبَوین است؛ دنباله وجودی ابوین در این نشئه است. کأنّه مرتبه نازله وجود پدر و مادر در اینجا است. سفارش ها را حالا می گویم برای چیست. یعنی این طور نیست که از این نشئه به طور کلی منقطع شده باشد؛ این رابطه هست. حالا بحث در این است که این رابطه جسمانی است که این قدر روی آن دارند تکیه می کنند هم شرع و هم عقل یا نه؟ جواب: نه، صرف مسأله جسمانی نیست؛ این به اعتبار آن رابطه روحانی است. به این معنا که به هر مقدار این از نظر تربیتی روی او اثر گذاشته باشد، محصولِ عمل اوست. لذا ما می رسیم نسبت به مربّیان انسان که این بحث راجع به آنجاست؛ مربی این جوری است که وقتی منتقل شد به آن عالم از مربّی اش بهره می گیرد. حتی در باب سنن ما داریم «مَنْ سَنَّ سُنَّةً حَسَنَةً كَانَ لَهُ أَجْرُهَا وَ أَجْرُ مَنْ عَمِلَ بِهَا إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ وَ مَنْ سَنَّ سُنَّةً سَيِّئَةً كَانَ عَلَيْهِ وِزْرُهَا وَ وِزْرُ مَنْ عَمِلَ بِهَا إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَة»1 نتیجه اش را می برد؛ وزرش را هم او می برد. من این هایی را که می گویم از خودم نیست؛ همه این ها معارف ماست.
 
فرزند، میراث حقیقی انسان
 
لذا میراث انسان مسأله مال نیست، این اطلاق به نظر من یک اطلاق مسامحی است؛ چون رابطه، رابطه اعتباری است که می گویند میراث. در فقه ما هم هست؛ نه که نیست. اما ارث حقیقی عبارت از آن چیزی است که تو اینجا تربیت کردی و رفتی و بعد بر طبق تربیت تو دارد عمل می کند؛ این میراث تو است. من در رابطه با روح گفتم، نه جسم. من خواستم بگویم این سفارش هایی که کردند، جهتش این است که چون این انسان از حین انعقاد نطفه اش در اختیار تو بود، در مقاطع گوناگون همه اش در اختیار تو بوده است و هر طور می خواستی می توانستی این را بارَش بیاوری؛ در اختیار تو بود. اهمیت برای اینجاست.
 
فرزندان صالح، باقیات الصالحات پدر و مادر
 
اینکه ما در روایات داریم که جلسه گذشته من تعبیر کردم و گفتم که این ها صدقات جاریات هستند و اینکه ما داریم در باب باقیات الصالحات، گفتم این ها هستند؛ نه با پول های شبهه ناک مسجد ساختن! گفتم این ها را دیشب، صریح هم گفتم؛ آن باقیات الصالحات نیست؛ پول شبهه ناک وِزرش را آنجا می بری. قال رسول الله صلّی الله علیه و آله و سلّم : «مِنْ سَعَادَةِ الْمَرْءِالْمَرْأَةُ الصَّالِحَةُ وَ الْمَسْكَنُ الْوَاسِعُ وَ الْمَرْكَبُ الْبَهِيُّ وَ الْوَلَدُ الصَّالِح»2 این باقیات الصالحات تو است. در یک روایتی است از امام صادق علیه السلام که از حضرت پیغمبر اکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم نقل می کند :«مِيرَاثُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مِنْ عَبْدِهِ الْمُؤْمِنِ وَلَدٌ يَعْبُدُهُ مِنْ بَعْدِهِ»3 یعنی آن میراث الهی تو که مؤمن هستی، آن فرزندی است که بعد از تو عبادت خدا بکند؛ یعنی در خط شرع باشد بعد از تو. بعد دارد «ثُمَّ تَلَا أَبُو عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام آيَةَ زَكَرِيَّاعلیه السلام رَبِّ هَبْ لِي مِنْ لَدُنْكَ وَلِيًّا يَرِثُنِي وَ يَرِثُ مِنْ آلِ يَعْقُوبَ وَ اجْعَلْهُ رَبِّ رَضِيًّا»4 حضرت زکریّا علیه السلام فرزند می خواست؛ «هُنالِکَ دَعا زَكَرِيَّا علیه السلام رَبَّهُ قالَ رَبِّ هَبْ لي مِنْ لَدُنْكَ ذُرِّيَّةً طَيِّبَةً إِنَّكَ سَميعُ الدُّعاءِ»5 در یک روایتی است از امام صادق علیه السلام «مِيرَاثُ اللَّهِ مِنْ عَبْدِهِ الْمُؤْمِنِ الْوَلَدُ الصَّالِحُ يَسْتَغْفِرُ لَه»6 ما می بینیم ائمه ما سلام الله علیهم اجمعین این ها خوب برای ما تبیین هم کردند این را که چرا؛ جهت این است که این فرزند مرتبه نازله وجودی تو در این عالم است و این جور نیست که تو انقطاع کلی پیدا کنی و از اینجا که رفتی دیگر نتوانی از این عالم بهره بگیری. این را بدانید که ما وقتی از اینجا می رویم این جور نیست که نتوانیم از این نشئه بهره گیری کنیم؛ رفتیم تمام شد نیست؛ بهترین بهره گیری های انسان از این نشئه به وسیله فرزندش است؛ فرزندی که او را تربیت کرده است. بله، «أبٌ عَلَّمَک» هم داریم اما «أَبٌ وَلَّدَک» را دارم می گویم. بهترین بهره گیری را می توانی بکنی.
 
از خدا چنین فرزندی بخواه!
 
من یک وقت این روایت را خواندم، الآن هم می خوانم که حضرت امیرالمؤمنین امام علی علیه السلام فرمود: «وَ اللَّهِ مَا سَأَلْتُ رَبِّي وَلَداً نَضِيرَ الْوَجْهِ وَ لَا وَلَداً حَسَنَ الْقَامَةِ وَ لَكِنْ سَأَلْتُ رَبِّي وُلْداً مُطِيعِينَ لِلَّهِ خَائِفِينَ وَجِلِينَ مِنْهُ حَتَّى إِذَا نَظَرْتُ إِلَيْهِ وَ هُوَ مُطِيعٌ لِلَّهِ قَرَّتْ بِهِ عَيْنِي»7 من از خدا هیچ وقت بچه خوشگل نخواستم؛ ساده اش کردم برایتان! از خدا یک بچه خوش تیپ از نظر هیکل هم نخواستم؛ پس چه خواستی؟ «وَ لَكِنْ سَأَلْتُ رَبِّي وُلْداً مُطِيعِينَ لِلَّهِ خَائِفِينَ وَجِلِينَ مِنْهُ» از خدا این را خواستم، بچه ای که اطاعت خدا بکند، خداترس باشد؛ «حَتَّى إِذَا نَظَرْتُ إِلَيْهِ وَ هُوَ مُطِيعٌ لِلَّهِ قَرَّتْ بِهِ عَيْنِي» به به! وقتی که به او نگاه می کنم و می بینم اطاعت خدا می کند، چشمم روشن می شود. پس انقطاع اینجوری نیست.
 
اثر اعمال صالح فرزند برای والدین پس از مرگ
 
آن روایتی که حضرت پیغمبراکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم نقل می کند از حضرت عیسی علیه السلام که خیلی بالای منبرها هم شنیده اید دیگر که می گوید رفت قبرستان و رسید به یک قبری و دید صاحبش را دارند عذاب می کنند؛ سال دیگر آمد و دید نه، عذاب را برداشته اند؛ خدایا این چه شده است؟ این که دیگر در این دنیا نیست تا بتواند کاری بکند؛ این آنجاست؛ خدایا، یا رب، چه خبر شده است!؟ «أَوْحَى اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَى عِيسَى ابْنِ مَرْيَمَ»8 این یک بچه گذاشته بود، تربیتش خوب بود، این فرزند شروع کرده است به کارهای خیر کردن، ثمره تربیت صحیح شرعی است روی این و اثرش دارد به او می رسد و عذاب این برداشته شد. شما این ها را ساده نگیرید؛ جزء معارف ما است. اینجور نیست که انقطاع کلی پیدا شود که نتواند آدم بهره بگیرد. نخیر، بهره وری دارد. لذا این تعبیری را که در روایت دارد «ما وَرَّثَ والدٌ وَلَدَهُ أَفضَل مِن أَدَب»9 بهترین میراث است.
 
حضرت سکینه علیها السلام تربیت شده امام حسین علیه السلام
 
من چون بحثم راجع به حرکت امام حسین علیه السلام بود و گفتم که صحیفه ای بود از دروس به ابناء بشر در روابط گوناگون، حالا اینجا یک شاهدی بیاورم. شما نگاه کنید امام حسین علیه السلام دختر تربیت کرد. حضرت سکینه علیه السلام ؛ چند جا من بیاورم که این دختر ببینید چه می گوید در صحنه عاشورا؟ این درس نیست به ابناء بشر؟ سخت ترین لحظات کِی بود؟ موقعی بود حضرت زینب سلام الله علیها، عصر روز عاشورا آمد سراغ بدن امام حسین علیه السلام، حضرت سکینه سلام الله علیها هم با او بود. آنجا اول از عمه اش سلام الله علیها سؤال کرد که این بدن کیست؟ نشناخت؛ گفت این بدن پدر تو است. تا گفت بدن پدر تو، اولین جمله چه بود؟ «یا أَبتا أُنظُر إلی رُؤوسنا المکشوفة»10 عجب تربیتی! بعد می گوید «عَمَّتیَ المَضروبَة» سخت ترین لحظات را می گویم. در شام، روایت سهل را من چند شب قبل برای شما نقل کردم. سهل ساعدی می گوید: وقتی آمدم دیدم نیزه دارها آمدند و این کسانی را که سوار بر مرکب کرده اند را دیدم. چشمم افتاد به اولین مرکبی که آمد، دیدم بی بی سلام الله علیها آنجا نشسته است؛ رفتم جلو و به او سلام کردم؛ «من أَنتِ؟» شما کی هستید؟ گفت : «أَنا سَکینَهُ بِنتِ الحُسَین»، من سکینه دختر حسینم. می گوید از او سؤال کردم «هَل لک لی حاجة؟» کاری از دست من ساخته است برای تو بکنم؟ چه می گوید؟ می گوید برو به این نیزه دار بگو این سرها را ببرد، مردم به چهره ما نگاه نکنند. این را می گویند تربیت.
 
ضرورت تربیت عملی و اعتقادی فرزندان
 
ما، هم از نظر عملی داریم چه جور بارش بیاور، هم از نظر اعتقادی مراقبش باش که چه در سر او می کُنند؛ غیرت داشته باش. این ها غیرت پدر و مادر را می رساند که بچه شان، بچه انسانیِ الهی بشود، انسانیِ الهی. حضرت امیرالمؤمنین امام علی علیه السلام می‌فرماید : «عَلِّمُوا صِبْيَانَكُمْ مَا يَنْفَعُهُمُ اللَّهُ بِهِ لَا يَغْلِبُ عَلَيْهِمُ الْمُرْجِئَةُ بِرَأْيِهَا»11 امام صادق علیه السلام می‌فرماید : «بَادِرُوا أَحْدَاثَكُمْ بِالْحَدِيثِ قَبْلَ أَنْ یسْبِقَكُمْ إِلَيْهِمُ الْمُرْجِئَة»12 حالا من این ها را برای شما معنا می کنم. بچه هایتان را از نظر افکارشان از علم ما بیاموزید؛ با علوم ما هماهنگ کنید، قبل از آنکه دست اجانب بیاید و بخواهد این ها را برباید. حضرت امیرالمؤمنین امام علی علیه السلام می فرماید: «صِبْيَانَكُمْ» است، امام صادق علیه السلام می فرماید: «أَحداثَکُم»؛ آن می گوید بچه ها، این می گوید جوان ها. مبادرت کنید نسبت به جوان هایتان به حدیث قبل از آنکه بخواهند این ها باز بیایند.
 
خطر جریان فاسد اباحه گری
 
حالا من می گویم مرجئه چه کسانی بودند. یک گروهی بودند که مسلمان هم بودند؛ خیال نکنید که مسلمان نبودند؛ مسلمان بودند و جزء کفار نبودند؛ اما این ها افکارشان این بود که می گفتند اگر ایمان باشد، دیگر معصیت مُضرّ نیست. ببینید، کوسه و ریش پهن که می گویند همین است. ایمان که بود دیگر معصیت مُضرّ نیست. حالا ما نمی فهمیم که چه مؤمنی است که همه جور جنایت هم بکند، باز هم این هیچ ضرر به او نمی زند! این خیلی عجیب است! داشتند این افکار را نشر می دادند و جامعه را به فساد می کشاندند. دلت را پاک کن، صاف کن، بقیه سهل است. همین مرجئه در هر عصری هست؛ فقط بی نام و نشان است. به تعبیری اباحه گری را ترویج می کردند. مواظب باشید این ها را در سر این بچه ها نکنند. من روایت متعددی دیدم این دوتایش را من نقل کردم؛ چون یکی اش تعبیر صبیان داشت، یکی هم احداث بود؛ اینها را به ترتیب هم خواندم.
 
تأکید اسلام بر تعقّل، حقیقت و شعور
 
مراقبش باش چه در سر او می کنند. نگذار خرافه بیاید جای حقیقت را در ذهن این بچه بگیرد؛ نگذار جهالت ببیاید جای عقلانیت را بگیرد؛ نگذار فریبکاری بیاید جای واقعیت را بگیرد؛ نگذار شعار بیاید جای شعور را بگیرد؛ بعد هم نتوانی هیچ جور کنترلش کنی. نگذارید. بعد هم در سرت بزنی، هیچ فایده هم ندارد. این همه به ما سفارش کرده اند. تعقل، حقیقت، واقعیت، شعور. حواست را جمع کن؛ هم از نظر افکارش که دارند به او چه تزریق می کنند، هم از نظر اعمالش؛ یک وقت سوقش ندهند به اباحه گری. غیرت پدر و مادر اقتضا می کند این را، که این فرزند را انسانی اش کنی و الهی اش کنی. می گویم انسانی،  چون حتی یک سنخ از این امور اصلاً حیوانی است؛ از انسانیت هم به دور است.
 
هم آغوشی حُبِّ  اهل بیت علیهم السلام با طاعات و عبادات
 
ما در معارف خودمان در روابط گوناگون داریم. من یک سؤال بکنم بعد به مناسبت این روایت را می خوانم از امام رضا علیه السلام؛ ما جزء معارفمان هست، آن چیزی که برای ما نقش کلیدی دارد، واقعاً هم این طور است که نقش کلیدی دارد که حتی در باب قبولی حسنات ما اعتقاد هم به آن داریم، می دانید چیست؟ حبّ آل محمّد صلوات الله علیهم اجمعین است. ولی همین را شما ببینید خودشان چه جوری برای ما تبیین می کنند؛ به مناسبت ایّام روایت از امام علی بن موسی الرضا علیه السلام می خوانم. امام رضا علیه السلام فرمود: «لَا تَدَعُوا الْعَمَلَ الصَّالِحَ وَ الِاجْتِهَادَ فِي الْعِبَادَة اتِّكَالًا عَلَى حُبِّ آلِ مُحَمَّدٍ صلوات الله علیهم اجمعین»13 عمل صالح و کوشش در عبادت، یعنی همین احکام عملیّه اسلامیّه، این ها را رها نکنی روی جهت اینکه من دوست دارم آن ها را، به اتّکا این حُبّت به آل محمد صلّی الله علیه و آله و سلّم سراغ اباحه گری نروی؛ من چون این را بحث کردم یک وقتی که اگر بروی آن حبّ را هم از تو می گیرند؛ حواست جمع باشد. اینجا بعد در مقابل می فرماید: «لَا تَدَعُوا حُبَّ آلِ مُحَمَّدٍ  صلّی الله علیه و آله و سلّم وَ التَّسْلِيمَ لِأَمْرِهِمْ اتِّكَالًا عَلَى الْعِبَادَةِ فَإِنَّهُ لَا يُقْبَلُ أَحَدُهُمَا دُونَ الْآخَرِ»14 از این طرف هم خیال نکنی که این عبادت تو بدون حبّ آن ها، برای تو بُردی دارد؛ این هم نیست. «فَإِنَّهُ لَا يُقْبَلُ أَحَدُهُمَا دُونَ الْآخَر» کجایی تو!؟ این جور نیست که این قبول شود و کارت را بسازد و تو را درست کند؛ نه اصلا و ابدا، این ها با هم هم آغوشند؛ هم باید از نظر عملی غیرت به خرج بدهی، و هم از نظر درونی. جلسه گذشته چون من این روایت را خواندم راجع به اینکه این ها را تأدیب کنید به حبّ ما، تکرار نمی کنم. در هر دو رابطه این وظیفه ات است، پدر، مادر؛ گفتم محیط خانوادگی، در رأس محیط هایی است که انسان در او ساخته می شود؛ غالباً این است.
 
خدا حاجت بنده اش را فراموش نمی کند
 
دو ماه محرم و صفر تمام شد. شب آخر جلسه ما هم هست. خدا را شاهد می گیرم همین امروز که مطالعه می کردم یک باره به ذهنم آمد، گفتم ما کاری نکردیم که مزدی بخواهیم؛ اصلا و ابدا؛ اصلاً بنده مزد نمی خواهم؛ هیچی؛ تقاضای مزد ندارم؛ اما یک چیزی هست که جلسه گذشته گفتم و آن این است که چون این ها کریمند، بدون درخواست می دهند. شما می دانید که ما چه می خواهیم، تمام ما که اینجا جمع شدیم، اعتقاد ما این است که شما می دانید. ما حتی در باب دعا هم داریم که چه بسا شخص می رود دعا کند حوائجش را بگوید، یک حاجتش یادش می رود، اما خدا یادش نمی رود. در روایت دارد که خدا یادش نمی رود. با اینکه حاجتت را نگفته ای؛ می آیی، ناراحتی، ای وای من این را نگفتم، یادم رفت، اما هر چه در ذهنت بوده خدا همان را می دهد.
 
ذکر مصیبت
 
دو پاره تن حضرت پیغمبر اکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم، حضرت فاطمه زهرا علیها السلام و امام رضا علیه السلام. من امشب می خواهم بروم درِ خانه این ها آن جور که از لسان مبارک حضرت پیغمبر اکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم نقل شده یک وجه مشترک دارند؛ البته یک وجه مشترک دارند، یک وجهی هم دارند که مشترک نیستند، اختلاف : این ها پاره تن من هستند. راجع به امام رضا علیه السلام پاره تن من در طوس دفن می شود. حضرت علی بن موسی الرضا سلام الله علیه پاره تن حضرت پیغمبر اکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم است. امروز به ذهنم این ها آمده که گفتم به امام رضا علیه السلام رئوف می گویند، لقبش رئوف است؛ امام حسن علیه السلام کریم است، اما این رئوف است؛ برای آن مهربانی خاصی است که او دارد. من نمی توانم به مخیله ام بیاورم که امشب به ما محبت نکند. التماس دعا …
 
یا ابالحسن الرضا ...
 
من یک مختصری می گویم. در روایت دارد وقتی مأمون با اصرار آن سم را به حضرت علیه السلام خوراند، فاصله ای نشد؛ شدت زهر به قدری بود که امام رضا علیه السلام پنجاه بار بلند شد و حرکت کرد. این روایت را برای ما نقل کرده اند؛ حتی ترسیم که کرده اند حالت آقا علیه السلام را از نظر بیرونی، «يَتَمَلْمَلُ تَمَلْمُلَ السَّلِيمِ»15 یعنی مثل مارگزیده به خودش می پیچید. هیچ کدام از ائمه علیهم السلام ما را یک چنین سمی نخوراندند که به امام رضا علیه السلام خوراندند که چند ساعت به او مهلت نداد. حضرت رضا علیه السلام وقتی آمد در سرای خودش، رفت در حجره خودش، در بستر به اباصلت فرمود: همه درها را ببند؛ هیچ کسی را راه نده. اباصلت می فرماید: من در وسط سرا و حیاط ایستاده بودم؛ محزون، مغموم، اندوهگین، خدایا چه می شود؟ یک وقت دیدم یک نوجوانی در خانه پیدایش شد؛ تعجب کردم؛ رفتم جلو، گفتم آقا من همه درها را بسته بودم، از کجا وارد شدید؟ رو کرد به من گفت آن خدای قادری که من را از مدینه به طوس به یک لحظه آورد، از درب بسته هم وارد می کند. عرض کردم شما که هستید؟ فرمود منم حجت خدا بر تو، منم محمد بن علی. من آمده ام پدر مظلوم معصوم مسموم خودم را ببینم و با او وداع کنم. دیدم حرکت کرد رفت به حجره ای که امام رضا علیه السلام بود. می گوید وارد حجره شد؛ تا چشم امام رضا علیه السلام به این نوجوان افتاد، از بستر بلند شد، او را در بغل گرفت، به سینه اش چسباند، بین دو دیده اش را می بوسید. یا اباالحسن الرضا، یا اباالحسن الرضا، ما را محروم نمی کنی؛ ما همه به امید آمدیم اینجا؛ به جوادت قسمت می دهم، که خیلی دوستش داشتی، بغلش کردی، به سینه ات چسباندی، بوسه بر او زدی، امشب حاجت های ما را بده ...
 
یا فاطمة الزهرا ...
 
اما درِ خانه دوم؛ این خانه درش با آن خانه فرق می کند. این خانه درش نیم سوخته است ... یا زهرا، یا زهرا، یا فاطمة الزهرا ... ما را محروم نکن ای بی بی؛ من چند تا جمله نقل می کنم از روایت؛ متن روایت را می خوانم؛ روایت را محدث قمی از خود حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها نقل می کند؛ صحنه درب را ... «وَ رَكَلَ الْبَابَ بِرِجْلِهِ فَرَدَّهُ عَلَيَّ وَ أَنَا حَامِلٌ فَسَقَطْتُ لِوَجْهِي وَ النَّارُ تَسْعَرُ وَ تَسْفَعُ وَجْهِي ، فَضَرَبَنِي بِيَدِهِ حَتَّى انْتَثَرَ قُرْطِي مِنْ أُذُنِي»16 چنان لگد به در زد؛ درب نیم سوخته را روی من انداخت؛ «وَ أَنَا حَامِلٌ» من حامله بودم، من باردار بودم؛ «فَسَقَطْتُ لِوَجْهِي» من به رو به زمین افتادم؛ «وَ النَّارُ تَسْعَرُ وَ تَسْفَعُ وَجْهِي» آتش زبانه می کشید، صورت من را می سوزاند؛ «فَضَرَبَنِي بِيَدِه» با دستش سیلی به صورت من زد؛ «حَتَّى انْتَثَرَ قُرْطِي مِنْ أُذُنِي» چنان محکم زد که گوشواره هایم پراکنده شد ...
 
الا لعنۀ الله علی القوم الظالمین
 
 
 
1.       الحكم الزاهرة با ترجمه على رضا صابرى يزدى/ محمدرضا انصارى محلاتى/ باب الخصلتين باب دو خصلت ... ص718
 
2.      مكارم الأخلاق/ شيخ حسن فرزند شيخ طبرسى/ في المسكن الواسع و غيره ... ص125
 
3.      عدة الداعي و نجاح الساعي/ ابن فهد حلى/ فصل ... ص8 علیه السلام
 
4.      عدة الداعي و نجاح الساعي/ ابن فهد حلى/ فصل ... ص8 علیه السلام
 
5.      آل عمران/ 38
 
6.      من لا يحضره الفقيه/ شيخ صدوق/ ج 3/ باب فضل الأولاد… ص481
 
7.       بحارالأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار علیهم السلام/ مجلسی/ ج 24/ باب 43 أنه نزل فيهم علیه السلام قوله تعالى و عباد الرحمن الذين يمشون على الأرض هونا إلى قوله و اجعلنا للمتقين إماما ... ص132
 
8.      بحارالأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار علیهم السلام/ مجلسی/ ج 10/ باب 19 مناظرات الرضا علي بن موسى الرضا صلوات الله عليه و احتجاجه على أرباب الملل المختلفة و الأديان المتشتتة في مجلس المأمون و غيره ... ص299
 
9.      پيام پيامبر متن عربى/ بهاءالدين خرمشاهى ـ مسعود انصارى/ الباب العاشرجوامع الكلم        ص98علیه السلام
 
10. بحارالأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار علیهم السلام/ مجلسی/ ج 2/ باب 8 ثواب الهداية و التعليم و فضلهما و فضل العلماء و ذم إضلال الناس ... ص1
 
11.  الحديت-روايات تربيتى/ محمدتقى فلسفى/ ج 1/ احسن الحديث ... ص3 علیه السلام 5
 
12. بحارالأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار علیهم السلام/ مجلسی/ ج 75/ باب 2 علیه السلام  مواعظ الرضا ع ... ص334
 
13. همان
 
14. بحارالأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار علیهم السلام/ مجلسی/ ج 70/ باب 122 حب الدنيا و ذمها و بيان فنائها و غدرها بأهلها و ختل الدنيا بالدين ... ص1
 
15. بحارالأنوار/ مجلسی/ ج30/ باب20 ... ص145
 
 

 

اطلاعات تماس

 

روابط عمومی گروه :  09174009011

 

آیدی همه پیام رسانها :     @shiaquest

 

آدرس : استان قم شهر قم گروه پژوهشی تبارک

 

پست الکترونیک :    [email protected]

 

 

 

درباره گروه تبارک

گروه تحقیقی تبارک با درک اهميت اطلاع رسـاني در فضاي وب در سال 88 اقدام به راه اندازي www.shiaquest.net نموده است. اين پايگاه با داشتن بخشهای مختلف هزاران مطلب و مقاله ی علمي را در خود جاي داده که به لحاظ کمي و کيفي يکي از برترين پايگاه ها و دارا بودن بهترین مطالب محسوب مي گردد.ارائه محتوای کاربردی تبلیغ برای طلاب و مبلغان،ارائه مقالات متنوع کاربردی پاسخگویی به سئوالات و شبهات کاربران,دین شناسی،جهان شناسی،معاد شناسی، مهدویت و امام شناسی و دیگر مباحث اعتقادی،آشنایی با فرق و ادیان و فرقه های نو ظهور، آشنایی با احکام در موضوعات مختلف و خانواده و... از بخشهای مختلف این سایت است.اطلاعات موجود در این سایت بر اساس نياز جامعه و مخاطبين توسط محققين از منابع موثق تهيه و در اختيار كاربران قرار مى گيرد.

Template Design:Dima Group