دعا - رمضان ۱۳۹۰ - جلسه ۲۰
أعُوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّيطانِ الرَّجيم؛ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيم وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِين
وَ صَلَّی اللهُ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّيِّبينَ الطّاهِرين وَ لَعنَةُ اللهِ عَلی اَعدائِهِم أجمَعِين.
بِسمِ اللهِ الرّحمَن الرّحِیم؛ اللّهم صَلِّ عَلَی محَمّدٍ وَ آلِ محمَّدٍ و اسمَع نِدائی إذا نادَیتُک و اسمَع دُعائی إذا دَعَوتُک و أقبِل عَلَیَّ إذا ناجَیتُک فَقَد هَرَبتُ إلیکَ وَ وَقَفتُ بَینَ یَدَیک.[1]
مروری بر مباحث گذشته
گفته شد که ماه مبارک رمضان، ماه تلاوت کلام الهی است که از مصدر وحی نازل شده است و ماهی است که عبد با ربّش راز و نیاز میکند و خواستهها و حاجاتش را اظهار میکند که از این خواستهها تعبیر به دعا میشود؛ لذا ماه مبارک رمضان ماه تلاوت قرآن و ماه دعا است. در باب مضامین دعا عرض کردم که عبد باید هم برای دنیایش و هم برای آخرتش دعا کند؛ امّا در امور دنیوی باید سقفی برای دعایش قرار دهد و زیادهطلب نباشد، که از آن سقف در روایات ما تعبیر به «کفاف» میشود.
در جلسات گذشته گفتیم که درخواست کفاف در دعا، امر تعبّدی محض نیست؛ بلکه بستگی به بینش انسان نسبت به خلقت دنیا و خلقت خودش در ارتباط با دنیا دارد. نگاه انسان باید به دنیا، نگاه ابزاری باشد؛ انسان نباید برای دنیا اصالت قائل شود و در باب خلقت خود نیز باید به این مسأله توجه داشته باشد که او برای دنیا خلق نشده است، بلکه برای نشئه دیگری خلق شده است.
ضرورت تصحیح بینش انسان نسبت به دنیا و خود
معصومین(علیهمالسلام) ترسیم این بینش صحیح را تحت قالب مثال به ما آموختهاند. پیغمبر اکرم(صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم) میفرمایند: «أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّ مَنْ فِي الدُّنْيَا ضَيْفٌ وَ مَا فِي أَيْدِيهِمْ عَارِيَةٌ وَ إِنَّ الضَّيْفَ مُرْتَحِلٌ وَ الْعَارِيَةَ مَرْدُودَه».[2] در این روایت شریفه، پیغمبر اکرم دیدگاه انسان نسبت به خود و دنیا را در قالب مثال فرموده است. دیدگاه انسان نسبت به خودش باید مانند مهمانی باشد که از اینجا میرود و کوچ میکند؛ امّا نسبت به دنیا باید مانند مالی عاریهای باشد که باید آن را پس داده و برود و تنها میتواند از آن استفاده کند.[3] مالکیت انسان در دنیا اصالت ندارد. اصالت آنجایی است که انسان مالک آن باشد؛ در حالی که دنیا در نزد ما عاریه است.
انسانی که ادّعا میکند مؤمن است و نشئه دیگر را قبول دارد، باید دیدگاهش نسبت به خودش در ارتباط با دنیا اینگونه باشد که در این دنیا مهمان است و دنیا برای او اصالت ندارد و او مالک دنیا نیست. پیغمبر اکرم(صلیاللهعلیهوآلهوسلم) میفرمایند: «كُونُوا فِي الدُّنْيَا أَضْيَافاً».[4] دیدگاه شما باید اینگونه باشد که چند صباحی در این دنیا مهمان هستید و این دنیا برای شما اصالت ندارد.
پیآمد هدفانگاریِ دنیا
اگر انسان برای دنیا اصالت قائل شد، پیآمدش این میشود که دنیا برای انسان هدف میشود؛ بنابر این بیشترین تلاش خود را صرف رسیدن به هدف خود میکند. اگر برای دنیا اصالت قائل شدم، دنیا هدف میشود نه وسیله؛ و به طور طبیعی اگر انسان به هدفش نرسد، بالاترین غصّهاش دنیا میشود. اگر دنیا در دستم بود و از بین رفت، بالاترین غصّهام دنیا میشود. اگر تلاش کردم و دنیا را به دست نیاوردم، باز هم بالاترین غصّهام دنیا میشود. چون هدفم از دست رفته است.
یکی از راههای تلاش برای رسیدن به هدف، دعا کردن و از خدا خواستن است. تا جایی که بتوانم، تلاش میکنم و پس از آن که از تلاش خود ناامید شدم، به خدا رو میآورم و از خدا میخواهم که کمکم کند تا به هدفم برسم و دنیایم را به دست بیاورم. چه چیز موجب شد که من به این وادی آمدم؟ بینش غلط من نسبت به دنیا و به خودم در ارتباط با دنیا مرا به این سمت کشاند. پس انسان باید دیدگاهش را در این دو رابطه تصحیح کند.
فقر و غصّه، نتیجه دنیاخواهی
ابن ابییعفور که از اصحاب امام صادق(علیهالسلام) است، از ایشان نقل میکند: «مَنْ أَصْبَحَ وَ أَمْسَى وَ الدُّنْيَا أَكْبَرُ هَمِّهِ جَعَلَ اللَّهُ تَعَالَى الْفَقْرَ بَيْنَ عَيْنَيْهِ وَ شَتَّتَ أَمْرَهُ وَ لَمْ يَنَلِ الدُّنْيَا إِلَّا مَا قُسِّمَ له»؛ کسی که صبح و شام کند در حالی که دنیا بزرگترین همّ او باشد، خداوند نیازمندی را بین دو چشمش قرار میدهد. یعنی همیشه احساس کمبود میکند و از دنیا جز به مقداری که برای او مشخص شده برخوردار نمیگردد.
«همّ» دو معنا دارد؛ یکی آهنگ به سوی هدف و هدفگیری و دومی غصّه و غم و اندوه. کسی که شب تا صبح و صبح تا شب به دنبال دنیا باشد، همیشه در ترس به سر میبرد؛ چرا که دنیا بزرگترین غصّه او است. میگوید هرچه میخواهد بشود، ولی این دنیا از بین نرود! اگر «همّ» را به معنای غصّه بگیریم، بزرگترین غصّه، آنجایی است که انسان به هدفش نرسد. اگر بزرگترین همّ انسان دنیا باشد- چه به معنای هدف و چه به معنای غصّه- دنیا هدف انسان میشود و انسان برای دنیا اصالت قائل میشود و دیگر آن را به عنوان ابزار و وسیله نمیبیند.
بینیازی و آرامش، نتیجه آخرتطلبی
امام صادق(علیهالسلام) در ادامه روایت میفرمایند: «وَ مَنْ أَصْبَحَ وَ أَمْسَى وَ الْآخِرَةُ أَكْبَرُ هَمِّهِ جَعَلَ اللَّهُ تَعَالَى الْغِنَى فِي قَلْبِهِ وَ جَمَعَ لَهُ أَمْرَه».[5] در مقابل گروه پیشین، کسی که بزرگترین هدف و غصّهاش آخرت باشد، خداوند بینیازی را در دل او قرار میدهد. چنین فردی که از دنیا به مقدار کفاف بهرهمند است، هیچگاه احساس نیاز نمیکند. او نشئه آخرت را بزرگترین مقصد، هدف، اندوه و غصّه خود قرار میدهد و خداوند بینیازی را در دل او قرار میدهد و به اندازه نیازش او را از نعمات دنیوی بهرهمند میسازد. در روایت مذکور هر دو بینش مطرح شده است؛ چرا که بین صدر روایت و ذیل آن مقابله برقرار است. ابتدا به نشئه دنیا میپردازد و سپس نشئه آخرت را مدّ نظر قرار میدهد. مسأله این است که ما باید بینشمان را تصحیح کنیم.
دعا برای کسب بینش صحیح نسبت به دنیا
علی(علیه السلام) در وصیت خود به امام حسن(علیهالسلام) فرمودند: «لَا تَكُنِ الدُّنْيَا أَكْبَرَ هَمِّک».[6] مبادا بزرگترین هدف و یا غم و غصّهات دنیا باشد! لذا در دعاهایی که به ما آموختهاند، یکی از مسائلی که بیان میشود، دعا در جهت تصحیح بینش نسبت به امور دنیوی است. اهل بیت(علیهمالسلام) نمیگویند برای دنیایت دعا نکن، بلکه میگویند با بینش صحیح برای دنیایت دعا کن!
در روایتی نقل شده است: «رُوِيَ أَنَّ النَّبِيَّ كَانَ يَدْعُو دَائِماً بِهَذَا الدُّعَاءِ»؛ پیغمبر اکرم همیشه این دعا را میکرد: «اللَّهُمَّ اقْسِمْ لَنَا مِنْ خَشْيَتِكَ مَا يَحُولُ بَيْنَنَا وَ بَيْنَ مَعَاصِيک»؛ خدایا! به من خشیتی عطا کن که بین من و معصیت تو فاصله اندازد. سپس میفرمودند: «وَ لَا تَجْعَلِ الدُّنْيَا أَكْبَرَ هَمِّنَا وَ لَا مَبْلَغَ عِلْمِنَا».[7] مبادا دنیا مقصد من و یا بزرگترین غصّه من شود. مبادا منتهای دیدِ من، دنیا شود و به آخرت نرسد.
اگر میخواهی دعا کنی، ابتدا در پی این باش که خدایا، بینش من را نسبت به دنیا تصحیح کن تا دنیا هدف و بزرگترین غصّه من نشود. اگر دعایت اِنشاءالله مستجاب شد، آنوقت برای دنیایت دعا کن. اگر بینشت تصحیح شد، از خدا کفاف میخواهی و بیش از آن نمیخواهی. هر چه دنیا در پی تو باشد، تو از آن گریزان هستی. چنین فردی صاحب بینش صحیح در ارتباط با دنیا است.
توسل به امیرالمؤمنین(علیهالسلام)
در روایات داریم که وقتی آن حادثه عظیم در صبح روز نوزدهم ماه مبارک رمضان واقع شد، علی(علیهالسلام) فرمودند: «فُزتُ وَ رَبِّ الکَعبَه»؛ قسم به پروردگار کعبه که به هدفم رسیدم؛ از این نشئه عبور کردم و به نشئه آخرت رسیدم. حضرت بعد از آن ضربه نمیتوانستند خود را نگه دارند و دائماً به راست و چپ متمایل میشدند. امام حسن(علیهالسلام) نماز را ادامه دادند و علی(علیهالسلام) بقیّه نماز را نشسته خواندند و سپس حضرت را به صحن مسجد آوردند.
امام حسن(علیهالسلام) سر پدر را به دامن گرفته و شروع به گریه کردند و سپس رو به پدر فرمودند پدر! کمر من را شکستی. علی(علیهالسلام) گفت فرزندم گریه نکن؛ این را بدان که پدرت از این به بعد دیگر غم و غصّهای ندارد. سپس فرمودند جدّت پیغمبر اکرم، جدّهات خدیجه، مادرت فاطمه، حوریان بهشتی، همه در انتظار من هستند.
میگویند سر مبارک حضرت را بسته بودند، ولی از اطراف پارچه خون بر روی صورت حضرت جاری بود؛ رنگ صورت به سپیدی مایل شد. امام حسن(علیهالسلام) گریه میکرد. علی(علیهالسلام) بیهوش شد؛ اشکهای امام حسن(علیهالسلام) روی چهره علی(علیهالسلام) ریخت؛ حضرت چشمش را باز کرد، دید امام حسن(علیهالسلام) گریه میکند. گفت فرزندم گریه مکن؛ از گریههای تو ملائکه آسمان به گریه در میآیند. بعد، علی(علیهالسلام) شروع کرد به دعا کردن: «إلَهِی أسألُکَ مُرَافَقَةَ الأنبِیَاءِ وَ الأوصِیَاءِ وَ أعلَی دَرَجَاتِ جَنَّةِ المَأوَی». این دعای علی(علیهالسلام) در مسجد کوفه بود؛ امّا صدای منادی به خانه علی(علیهالسلام) که رسید، دختر علی شروع کرد صدا زدن: «وَا أبَتَاهُ وَا أمِیرَالمُؤمِنینَاه»...[8]
[1]. بحارالأنوار، ج 91، ص 96
[2]. بحارالانوار، ج 74، ص 189
[3]. به قول ما طلبهها «حق انتفاع» دارد.
[4]. بحارالانوار، ج 70، ص 81
[5]. بحارالانوار، ج 70، ص 17
[6]. بحارالانوار، ج42، ص 202
[7]. بحارالانوار، ج 92، ص 361
[8]. بحارالانوار، ج 42، ص 280