رُوِيَ عَنْ مُحمَّدِ بن عليٍ الجَواد عليهماالسلام قال:
لَا تَكُنْ وَلِيّاً لِلَّهِ فِي الْعَلَانِيَةِ عَدُوّاً لَهُ فِي السِّرِّ[1].
ترجمه حدیث: در ظاهر و آشكار، خودت را دوست خداوند نشان مده، (در حالي كه) در پنهان و در درون، دشمن خدا باشي.
شرح حدیث: گاهی در مقابل عَلَن، خِفاء است. معنای خفاء و علن، عرفي است. خفاء، جايي است که انسان تك و تنها باشد و كس ديگري نباشد. علن، يعني غير از خودِ شخص، كس ديگري هم حضور داشته باشد. گاهی در مقابل علن، سرّ است؛ كه اين با قبلی متفاوت است. سرّ، یعنی درون؛ یعنی در دلت يك چيزی باشد، اما به زبانت چيز ديگري بگويي.
ما در روايات هر دو را داريم؛ هم «علن در مقابل خفاء» و هم «علن در مقابل سرّ»، که در این روایت، علن در مقابل سرّ مطرح شده است. و آن اين است كه پيش روي مردم، خودت را دوست خدا و فردی متشرّع و متديّن جلوه دهي ولي در آنجايي كه كسي نيست، معصيت کنی؛ یعنی كارهايي انجام دهی كه مورد رضاي خدا نيست.
در اينجا نكتهاي را تذکّر بدهم كه «حفظِ ظاهر» با «ظاهرسازي» تفاوت دارد و عدّهاي هم اينها را با هم اشتباه ميكنند. حفظِ ظاهر، یعنی كسي كه از نظر دروني، آدم معتقدي است، امّا ايمانش به آن درجهاي نرسيده كه بر روي تمام اعضاء و جوارحش، اثر بگذارد تا به تمام دستورات ظاهري اسلام مقيّد شود، ظاهر خود را اصلاح نمايد و كارها و اعمالش را بر طبق دستورات شرع تنظيم كند. به اين سنخ از افراد گفته ميشود که: حفظ ظاهر كن! تويي كه از نظر دروني انسان معتقدي هستي، ولی ضعف ايماني داری، از نظر ظاهر، اعمالت را درست كن تا با این كارهاي خوب، درونت هم خوب شود و ايمانت قوي گردد. این كارِ بسيار خوبي است و بر روي انسان، نقش سازندگي دارد. انساني كه معتقد و مؤمن است ولي ايمانش ضعيف است، ميتواند از راه حفظِ ظاهر، باطنش را هم اصلاح كند.
اما «ظاهرسازي» يعني چه؟ معناي ظاهرسازي اين است که انسان، صورت ظاهرش را متشرّع جلوه بدهد، ولي در همان ظاهر، خلاف شرع هم مرتكب شود. در جايي متشرع است و در جايي دشمن خدا است. او دارد «ظاهرسازي» میکند نه «حفظ ظاهر»! اين با آن مورد قبلي تفاوت دارد. اين فرد ظاهرسازي ميكند؛ مثلاً دعا ميخواند و... ولی میبینی در يك جاهايي خلاف شرعِ بيّن هم مرتكب ميشود؛ مال مردم ميخورد، دروغ ميگويد، غيبت ميكند. اين را ميگويند ظاهرسازي.
در اين روايت از «حفظِ ظاهر» نهي نشده است. بلكه كسی مورد نظر است که در باطن به اين كارها اعتقاد ندارد ولي در ظاهر، ظاهرسازي ميكند و خودش را متشرّع جلوه میدهد. او ادّعا میکند که خدا و قيامت سَرَم ميشود، اما باطناً اينطور نيست. لذا مي بينيم از نظر ظاهر، گاهي خلاف شرع هم مرتكب ميشود.
«لَا تَكُنْ وَلِيّاً لِلَّهِ فِي الْعَلَانِيَةِ عَدُوّاً لَهُ فِي السِّرِّ» يك چنين آدمي نباش؛ چون راه به جايي نخواهي برد. این را هم بدان که اين رفتار، از شاخههاي نفاق است! چه بسا كساني كه از نظر باطن مشكل دارند و ظاهرشان هم مثل باطنشان است، از اين آدم بهتر هستند. چه بسا اگر اينها توبه كنند، بيشتر مورد مغفرت الهي قرار بگيرند، (نسبت به کسانی که ظاهرسازي ميکنند و با ظاهرسازي ديگران را فريب ميدهند.)
چهارشنبه 2 تير 1389 – 10 رجب 1431. مسجد جامع بازار تهران
[1] . بحارالانوار جلد75، صفحه 365