عَنِ البَاقِرِ (عَلَيهِ السَّلَامُ) قَالَ:
يَا جَابِرُ مَنْ هَذَا الَّذِي سَأَلَ اللَّهَ فَلَمْ يُعْطِهِ أَوْ تَوَكَّلَ عَلَيْهِ فَلَمْ يَكْفِهِ أَوْ وَثِقَ بِهِ فَلَمْ يُنْجِهِ.[1]
ترجمه حدیث: جابر جعفي، از اصحاب امام باقر (عليه السلام) نقل ميكند که آن حضرت فرمود: اى جابر! چه كسی از خداوند چيزى خواسته و خدا حاجت او را نداده، و يا بر او توكل نموده و خدا او را كفايت نكرده و يا به وى اطمينان كرده و او نجاتش نداده است؟!
شرح روایت: «يَا جَابِرُ مَنْ هَذَا الَّذِي سَأَلَ اللَّهَ فَلَمْ يُعْطِهِ». در يك روايت مفصل که من بخشي از آن را خواندم امام باقر (علیه السلام) به جابر جعفی خطاب فرمودند: چه كسي است كه از خداوند تقاضا كند ولي خداوند به او عطا نكند؟ به تعبير ما، يعني به من نشان بده کسی را كه از خدا درخواست كرده باشد اما خدا به او نداده باشد!
اين تعبير خيلي عجيبی است؛ شاید به ذهن انسان خطور کند که چه بسا ما آنقدر از خدا چيزهایی را خواستهايم که به ما نداده است! جواب: اشكال در من بوده، اشكال از آن طرف نيست. من آنطور كه بايد درخواست كنم، نكردهام. یعنی اخلاص در دعا نداشتهام.
ما يك «اخلاص در عبادت» داريم، يك «اخلاص در دعا» داريم. اينها با هم فرق ميكند. اخلاص در عبادت معنايش اين است که من براي رضاي خدا آن عمل را انجام دهم و رضاي غير خدا نزد من مطرح نباشد. چرا كه اگر بخواهم خشنودي غير خدا را در نظر بگيرم، اين ميشود «ريا» و عبادتم ميشود «باطل». به عنوان نمونه فقط براي رضا و خشنودي خدا اين نماز را بخوانم، روزه را بگيرم. اما اخلاص در دعا يعني آن هنگامی كه دارم درخواست ميكنم، هيچكس جز خدا در ذهن من كارساز نباشد. اخلاص در دعا معنايش اين است و با اخلاص در عبادت فرق ميكند.
اگر اخلاص در دعا باشد و انسان از خدا درخواست کند، ردخور ندارد. امام باقر (عليه السلام) بي حساب حرف نميزند! میفرماید: ای جابر! بياور ببينم اين كيست كه از خدا خواست، و خدا به او نداد؟! معلوم ميشود تو هنگام دعا، تنها خدا در ذهنت نبوده است.
«أَوْ تَوَكَّلَ عَلَيْهِ فَلَمْ يَكْفِهِ» بياور ببينم آن كسی را که واقعاً كارش را به خدا واگذار كرده باشد و خدا را در كار خود وكيل كرده باشد، امّا خدا او را كفايت نكرده باشد! توكّل از وكالت است. اگر بگويي من توكّل كردم و نشد، معلوم میشود در توكّلت اشكال بوده است. يعني واقعاً به خدا واگذار نكردي وگرنه او تو را كفايت ميكرد و به جاي تو كار را انجام ميداد.
«أَوْ وَثِقَ بِهِ فَلَمْ يُنْجِهِ» وثوق به خدا، با توکّل و واگذار کردن کار به خدا تفاوت دارد. وثوق به خدا يعني اعتماد کردن به خدا. آدمی در زندگیاش گرههایی پيدا ميشود. اگر یقین دارد که پشتيبانش خدا است و گرهها را خدا باز ميكند و او است که حمايتش میکند، به خدا اعتماد کرده است.
حضرت در این فراز میفرماید: بياور ببينم آن كسي را كه واقعاً اعتماد به خدا کرده باشد و خدا نجاتش نداده باشد! انسان مشكلاتي در زندگي دارد که اگر تمام روي كره زمین را هم به او بدهي، برايش كارساز نيست. هيچ پولي، هيچ رياستي، هيچ چيزي چاره مشکل او نیست. گاهی این چنین گرههايی در زندگی انسان ميافتد. در اینجا نجات بخشش فقط كيست؟ لا حول ولا قوة الا بالله.[2]
[1]. بحار الانوار، جلد 75، صفحه 183.
[2]. يكشنبه 19 دي 1389 – 4 صفر1432. مسجد جامع بازار تهران.