معراج و هدف آن
نویسنده:آمنه اسفندیاری
اهداف معراج پیامبر (صلی الله علیه و آله)
معراج چیست؟
آیا پیامبران دیگری به جز حضرت محمد (صلی الله علیه و اله) هم به معراج رفته اند؟
معراج در لغت عربی به معنای وسیله ای است که با کمک آن، می توان به بالا صعود نمود، اما در روایات و تفاسیر، این واژه در مورد مسافرت جسمانی پیامبر (صلی الله علیه و اله) از مکه به بیت المقدس و از آن جا به آسمان ها و سپس مراجعت به وطن خویش به کار برده می شود.
آنچه از روایات اسلامی بر می آید، آن است که معراجی با این خصوصیت، تنها توسط رسول اکرم (صلی الله علیه و اله) و آن هم یک بار انجام شده، هر چند که مشابه برخی مراحل معراج، توسط پیامبران دیگری؛ مانند سلیمان و ادریس و عیسی (علیه السلام)، نیز انجام پذیرفته است و هر چند که ممکن است معراج های دیگری با خصوصیات دیگر، بارها برای پیامبر (صلی الله علیه و اله) نیز تکرار شده باشد.
از طرفی، هر چند روایات مختلفی در ارتباط با زمان معراج پیامبر (صلی الله علیه و اله) وجود دارد، اما نمی توان به صورت قطعی اعلام نمود که کدامشان صحیح است. البته ندانستن تاریخ دقیق؛ مانند بسیاری موارد مشابه ضرری را متوجه قطعیت اصل ماجرا نخواهد نمود.
پیامبر (صلی الله علیه و اله) بعد از معراج، مستقیما به مکه بازگشته و خبر این واقعه مهم را به اطلاع قریش رسانده و شواهدی قطعی برای اثبات این موضوع در اختیار آنان قرار دادند. همچنین، ایشان در طول نبوت خود، آن مقدار از مشاهدات خود را در معراج که قابل بازگو کردن بود، با زبانی ساده در اختیار مردم قرار دادند که بسیاری از این موارد، در کتب روایی و تفسیری، قابل بازیابی است.
[به آسمان بردن آنحضرت دلیل نیست که خداوند مکانى دارد بلکه] آنحضرت را به آسمان برد تا عوالم ملکوتى را به او نشان دهد، و شگفتیهای آفرینش و صنعت الهى را به چشم سر مشاهده نماید
فلسفه معراج
فلسفه معراج رفتن پیامبر اسلام (صلی الله علیه و اله) چیست؟ چرا پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) به معراج رفت؟ مگر خداوند همه جا نیست؟
قبل از پرداختن به پرسش یادآور میشویم که هدف از معراج، تنها قرب الهی نیست، بلکه اهداف دیگری نیز در این سفر مورد نظر بوده که در ادامه به آن میپردازیم. اما توجه به این نکته نیز لازم است که اگر چه خدا همه جا حضور دارد، اما در برخی موقعیتها میتوان ارتباط قویتری با او برقرار کرد که مشابه چنین وضعیتی را میتوان در حج نیز شاهد بود.
اما هدف معراج چنانکه در برخی تفاسیر آمده این بود که روح بزرگ پیامبر اسلام (صلی الله علیه و اله) با مشاهده اسرار عظمت خدا در سراسر جهان هستى، مخصوصاً عالم بالا، درک و دید تازهاى براى هدایت و رهبرى انسانها بیابد. این هدف صریحاً در ابتدای سوره اسراء و آیه 18 سوره نجم آمده است.[1]
این واژه در مورد مسافرت جسمانی پیامبر (صلی الله علیه و اله) از مکه به بیت المقدس و از آن جا به آسمان ها و سپس مراجعت به وطن خویش به کار برده می شود
در منابع روایی نیز به برخی از اهداف معراج پیامبر (صلی الله علیه و آله) اشاره شده است؛ از جمله:
1ـ یونس بن عبد الرحمن میگوید: از امام کاظم (علیه السلام) پرسیدم: به چه علت خدا پیامبرش را به سوى آسمان بالا برد و از آن به سوى سدرة المنتهى و از آن به سوى حجابهاى نور برد و با او گفتوگو و نجوا کرد، در حالیکه خداوند به مکان وصف نمیشود؟
امام (علیه السلام) فرمود: «خداى متعال به مکان وصف نمیشود و زمان بر او جارى نمیگردد ولی خداوند عزتمند و بزرگ، خواست که فرشتگان و ساکنان آسمانهاى خود را با مشاهده پیامبر بنوازد و شگفتیهای خلقت را به رسول خود (صلی الله علیه و آله) نشان دهد تا پس از برگشت از معراج به مردم خبر دهد و این مسئله به گونهای که فرقه مشبهه میگویند نیست.[2] خدا، پاک و برتر است از آنچه وصف میکنند».[3]
2ـ ثابت دینار میگوید: از امام زین العابدین (علیه السلام) پرسیدم: آیا خداوند مکانى [مخصوص و معین] دارد که در آنجا باشد؟ امام (علیه السلام) فرمود: «خداوند منزه است از این [که بتوان مکانى مخصوص و معین برایش تصور کرد]»، پرسیدم: پس چرا خدا، حضرت محمّد (صلی الله علیه و آله) را به آسمان برد؟! آن حضرت فرمود: «[به آسمان بردن آن حضرت دلیل نیست که خداوند مکانى دارد بلکه] آن حضرت را به آسمان برد تا عوالم ملکوتى را به او نشان دهد، و شگفتیهای آفرینش و صنعت الهى را به چشم سر مشاهده نماید.[4]
پی نوشتها:
[1]. ر.ک: مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج 12، ص 17
[2]. فرقه مجسّمه و مشبّهه، بنابر ظاهر برخی روایات، مىپندارند خدا را ظاهرى چون آدمى است؛ داراى رخسارى مانند رخسار انسان، چشم و گوش، و جسمى با دست و پا و ... مىباشد. همچنین مىپندارند که کمال معرفت به ذات مقدّس الهى در این است که انسان معتقد شود که خداى متعال در بالاى همه مخلوقات و بر روى عرش و کرسى قرار گرفته است. به همین دلیل است که در مورد مخالفان خود اشتباه مىاندیشند. آنجا که آنها مىگویند: «خداوند جا و مکان خاص ندارد و در همه جا هست»، پیروان مجسّمه و مشبّهه مىپندارند که مراد همان جسم مادّى مورد پذیرش ایشان مىباشد؛ در حالىکه مخالفان آنها مىگویند: خداوند جسم نیست که در جایى باشد. ر.ک: عسکرى، سید مرتضى، نقش ائمه در احیاى دین، ج 2، ص 353
[3]. شیخ صدوق، علل الشرائع، ج 1، ص 132
[4]. همان، ص 131 – 132.