نویسنده: سیدحسین حر
معراج حضرت محمد(ص) از دیدگاه قرآن
یکى از حوادث زندگانى حضرت محمد(ص) مسأله معراج میباشد. سفر شبانه و عروج آسمانى به جهت نشان دادن بخشى از آیات عظمت الهی، به پیامبر(ص) انجام گرفته و با توجه به شایستگیهاى ایشان در ابعاد مختلف براى این سفر، از سوى حقتعالی، از مکه معظمه به مسجدالاقصى و از آنجا به آسمآن ها، انتخاب شدند.
حضرت رسول اکرم(ص) در جریان ابلاغ رسالت در مکه شکنجههاى جسمى و روانى و سختیهاى زیادى را متحمل شدند، از جمله در سال هفتم بعثت سران قریش با یکدیگر پیمان محاصره اقتصادى علیه بنیهاشم را امضاء کردند و اهداف آن ها چیزى جز جلوگیرى از گسترش اسلام و افزایش تعداد مسلمانان نبود و در حقیقت براى نابودى اسلام چنین برنامهاى را تدارک دیدند و به مدت سه سال رسول الله(ص) و مسلمانان در شعب ابوطالب بسر بردند و انواع و اقسام رنجها را براى حفظ دین اسلام و وجود رسول خدا(ص) به جان خریدند. پس از خروج از شعب ابوطالب که با امدادهاى الهى صورت گرفت، پیامبر(ص) دو یار باوفاى خود را از دست دادند،
حضرت ابوطالب و خدیجه دو پشتیبان نیرومند و با وفایى براى پیشرفت اسلام بودند. مرگ این عزیزان، به شدت پیامبر(ص) را غمگین کرد و قریش را در آسیب رساندن به ایشان بیباک ساخته،صدماتى را که تا آن روز به آن حضرت نزده بودند، وارد ساختند، تا جایى که خاک بر سر او میریختند. پس از پایان یافتن ماجراى شعب ابوطالب، رسول الله(ص) براى یافتن پایگاهى عازم شهر طائف شدند و هدفشان دعوت قبیله ثقیف به اسلام بود، آنان نه تنها دعوت ایشان را نپذیرفتند، بلکه اراذل و اوباش را وادار کردند تا با دشمنام دادن، پیامبر(ص) را سنگباران کنند و در نهایت ایشان را مجروح ساختند. پس از این همه سختیها در راه پیشبرد اهداف عالیه اسلام، خداوند براى نشان دادن بخشى از آیات و عظمت دستگاه خلقت و رموز هستی، هدیهاى بزرگ به رسول گرامى اسلام(ص) داد و خداى متعال براى تسکین و آرامش آن حضرت، وى را به معراج برد. با توجه به اینکه حضرت رسول اکرم(ص) به مرحله بندگى و عبودیت کامل رسیده بودند، این سفر زمینى و عروج آسمانى زمینه را براى اطمینان کامل ایشان به قدرت عظیم الهى فراهم کرد.
معناى معراج:
معراج یعنى نردبان، پلکان، آن چه بهوسیله آن بالا روند. یا به عبارتى بهتر، معراج یعنى سر به فلک کشیدن و از خاک سوى افلاک شدن است.
تاریخ معراج و مدت زمان آن:
برخى اسراء و معراج را ده سال بعد از بعثت(2) و بعضى دوازده سال بعد از بعثت دانستهاند.(3) رسول الله(ص) از خداوند مسألت کرد که بهشت و دوزخ را به او ارائه فرماید، چون شب شنبه هفدهم رمضان، هیجده ماه قبل از هجرت فرا رسید، در حالى که حضرت رسول اکرم(ص) در خانه خود خفته بودند،جبرئیل و میکائیل پیش او آمدند و گفتند براى دیدار آنچه از خداوند مسألت کرده بودى حرکت کن.(4) آنگاه حضرت محمد(ص) سوار براق شدند و به سوى بیتالمقدس حرکت کردند و در چند نقطه نماز گزاردند، در مدینه، مسجد کوفه، طور سینا و بیت اللحم، سپس وارد مسجدالاقصى شدند و از آنجا به آسمآن ها رفتند. در این جا قسمت اول سفر پیامبر(ص) یعنى مسافرت زمینى خاتمه یافت و قسمت دوم یا مسافرت آسمانى از مسجد الاقصى واقع در بیتالمقدس شروع شد. مدت زمان این واقعه بیش از یک شب نبود و رسول الله(ص) صبح همان شب به خانه امّ هانى دختر ابیطالب برگشتند. مورخین معتقدند حضرت رسول اکرم(ص) آن شب در خانه ام هانى بودند. پس به این نتیجه میرسیم که آن حضرت نماز عشاء و نماز صبح را در مکه خواندند.
کیفیت و چگونگى معراج حضرت رسول اکرم(ص):
«سبحان الذى اسرى بعبده لیلا من المسجد الحرام الى المسجد الاقصى الذى بارکناحوله لنریه من ایاتنا انه هوالسمیع البصیر.»
پاک ومنزه است خدایى که بندهاش را در یک شب از مسجدالحرام به مسجدالاقصى که گرداگردش را پربرکت ساختیم، برد، تا آیات خود را به او نشان دهیم، او شنوا و بیناست. پیش از این که به مسافرت آسمانى حضرت رسول اکرم(ص) و مشاهدات ایشان که از مسجدالاقصى شروع شد، بپردازیم، به ذکر مشخصات این سفر شبانه اعجازآمیز بااستناد به آیه اول از سوره اسراء میپردازیم، آنگاه مشاهدات پیامبر(ص) در لیله المعراج و در کهکشان ها را عنوان میکنیم.
مشخصات این سفر اعجازامیز:
1- کلمه«اسرا» نشان میدهد که این سفر شب هنگام واقع شد، زیرا«اسراء» در لغت عرب به معنى سفر شبانه است، در حالى که کلمه«سیر» به مسافرت در روز گفته میشود.
2- کلمه لیلاً مفعول فیه است و بودنش در کلام، این معنا را افاده میکند که این سیر همهاش در شب انجام گرفت؛ هم رفتنش و هم برگشتنش.(6) این سفر به طور کامل در یک شب واقع شد.
3- کلمه«عبد» نشان میدهد که این افتخار و اکرام به خاطر مقام عبودیت و بندگى حضرت محمد(ص) بود، چرا که بالاترین مقام براى انسان است که بنده راستین خدا باشد.
4- هم چنین تعبیر به«عبد» نشان میدهد که این سفر در بیدارى واقع شده و این سیر جسمانى بوده است نه روحانی، زیرا سیر روحانى معنى معقولى جز مسأله خواب یا حالتى شبیه به خواب ندارد، ولى کلمه عبد نشان میدهد که جسم و جان پیامبر(ص) در این سفر شرکت داشته، منتها کسانى که نتوانستند این اعجاز را درست درک کنند، احتمال روحانى بودن را به عنوان توجیهى براى آیه ذکر کردهاند،در حالى که میدانیم اگر کسى به دیگرى بگوید من فلان شخص را به فلان نقطه بردم مفهومش این نیست که در عالم خواب یا خیال بوده یا تفکر اندیشه او به چنین سیرى پرداخته است.
5- مراد از«مسجد الاقصی» به قرینه جمله«الذى بارکنا حوله» بیتالمقدس است و کلمه«اقصی» از ماده«قصو» و این ماده به معناى دورى است، واگر مسجد بیتالمقدس را مسجد الاقصى نامیده، بدین جهت است که این مسجد نسبت به محل زندگى رسول خدا(ص) و مخاطبینى که با او هستند از مسجد الحرام خیلى دور است، زیرا محل زندگى ایشان شهر مکه است که مسجد الحرام در همان جا است.(7)
6- هدف از این سیر، مشاهده آیات عظمت الهى بوده، همانگونه که دنباله این سیر در آسمآن ها نیز به همین منظور انجام گرفته است تا روح پر عظمت پیامبر(ص) در پرتو مشاهده آیات و بینات، عظمت بیشترى یابد، و آمادگى فزونترى براى هدایت انسآن ها پیدا کند، نه آن گونه که کوته فکران میپندارند که رسولالله(ص) به معراج رفت تا خدا را ببیند! به گمان اینکه خدا محلى در آسمآن ها دارد!! به هر حال رسول الله(ص) گرچه عظمت خدا را شناخته بود، و از عظمت آفرینش او نیز آگاه بود،«ولى شنیدن کى بود مانند دیدن»، در آیات سوره نجم که به دنباله این سفر، یعنى معراج در آسمآن ها اشاره میکند نیز میخوانیم«لقد راى من آیات ربه الکبری» او در این سفر آیات بزرگ پروردگارش را مشاهده کرد.
7- جمله«بارکنا حوله» بیانگر این مطلب است که مسجدالاقصى علاوه بر اینکه خود سرزمینى مقدس است، اطراف آن نیز سرزمین مبارک و پربرکتى است و این ممکن است اشاره به برکات ظاهرى آن بوده باشد، چرا که میدانیم در منطقهاى سرسبز و خرم و مملو از درختان مقدس در طول تاریخ کانون پیامبران بزرگ خدا، و خاستگاه نور توحید وخداپرستى بوده است.
8- جمله«انه هوالسمیع البصیر» همان گونه که گفتیم اشاره به این است که بخشش این موهبت به پیامبر(ص) بیحساب نبوده، بلکه به خاطر شایستگیهایى بوده که بر اثر گفتار و گردارش پیدا شد وخداوند از آن به خوبى آگاه است.
9- ضمناً کلمه «سبحان» دلیلى است بر اینکه این برنامه پیامبر(ص) خود نشآن هاى برپاک و منزه بودن خداوند از هر عیب و نقص است.
10- کلمه«من» در«من آیاتنا» نشان میدهد که آیات عظمت خداوند، آنقدر زیاد است که رسول الله(ص) در این سفر پرعظمت تنها گوشهاى از آن رامشاهده کرده است.
نگاهى کوتاه به مشاهدات پیامبر اسلام(ص) در آسمان ها:
از جمله ضروریات دین مقدس اسلام، معراج جسمانى حضرت ختمى مرتبت است که مطابق نص صریح قرآن مجید میباشد و در نخستین آیه از سوره اسراء و در سوره نجم به این مهم اشاره شده است و مورد اتفاق همه فرقههاى اسلامى است. طبق برخى از روایات معتبر، پیامبر(ص) در اثناء راه به اتفاق جبرئیل در سرزمین مدینه نزول کرد و در آنجا نماز گذارد و نیز در مسجدالاقصى با حضور ارواح انبیاى بزرگ مانند ابراهیم و موسى وعیسى نماز گذارد وامام جماعت پیامبر(ص) بود، سپس از آنجا سفر آسمانى رسول الله(ص) شروع شد و آسمآن هاى هفتگانه را یکى پس از دیگرى پیمود، در هر آسمان با صحنههاى تازهاى روبرو شد، با پیامبران و فرشتگان و در برخى از آسمآن ها با دوزخ یا دوزخیان و در بعضى با بهشت و بهشتیان برخورد کرد، و پیامبر از هر یک از آن ها خاطرههاى پرارزش و بسیار آموزنده در روح پاک خود ذخیره فرمود و عجائبى مشاهده کرد که هر کدام رمزى و سرى از اسرار عالم هستى بود. و پس از بازگشت این ها را با صراحت، ولى با زبان کنایه و مثال، براى آگاهى امت در فرصتهاى مناسب شرح میداد، و براى تعلیم و تربیت از آن استفاده فراوان مینمود. این امر نشان میدهد که یکى از اهداف مهم این سفر آسمانى استفاده از نتایج عرفانى و تربیتى این مشاهدات گرانبها بود، و تعبیر پرمعنى قرآن«لقد راى من آیات ربه الکبری» در آیات مورد بحث، میتواند اشاره اجمالى و سربستهاى به همه امور باشد. ذکر این نکته مهم است که بهشت و دوزخى را که پیامبر(ص) در سفر معراج مشاهده کرد، و کسانى را که در آن متنغم یا معذب دید، بهشت و دوزخ قیامت نبود، بلکه بهشت و دوزخ برزخى بود، زیرا طبق آیات قرآن، بهشت و دوزخ رستاخیز بعد از قیام قیامت و فراغت از حساب، نصیب نیکوکاران و بدکاران میشود. سرانجام به هفتمین آسمان رسید، و در آنجا حجابهایى از نور مشاهده کرد، همانجا که«سدره المنتهی» وجنه المأوی» قرار داشت و پیامبر(ص) در آن جهان سراسر نور و روشنایى به اوج شهود باطنى و قرب الى الله و مقام«قاب قوسین اوادنی» رسید، وخداوند در این سفر او را مخاطب ساخته، و دستورات بسیار مهم و سخنان فراوانى به او فرمود و برخى احادیث قدسى در این سفر بر آن حضرت وارد شده است.(9) همچنین نمازهاى پنجگانه بر پیامبر(ص) واجب شد و جبرئیل آمد و همراه پیامبر نمازهاى پنجگانه را انجام داد.(10) و رهبرى و ولایت على(ع) مطرح شد. از امور دیگرى که پیغمبر اکرم(ص) در بهشت مشاهده کرد، نور دخترش حبیبه خدا فاطمه زهرا(س) بود. نور زهرا در هر عالمى به نوعى ظهور داشته است. در لیله المعراج در بهشت براى رسول الله(ص) در ساق عرش طلوع کرد وقتى نظر فرمود، نور ائمه را دید، اولى نور على(ع) بعد فاطمه تا برسد به حضرت حجت(عج) و در روایت است که فرمود مهدى(عج) را که وصى دوازدهم من است، دیدم مثل کوکب درّى است، و لذا برخى از بزرگان این حدیث را شاهد گرفتهاند که حجهبن الحسن(عج) پس از اصحاب کساء از همه اهل بیت افضل است.(11)
پیامها و درسهاى معراج:
1-معراج، لغو نیست بلکه اسرارى قابل توجه دارد(سبحان الذى اسری....).
2-معراج، اردوى خصوصى و بازدید علمى پیامبر(ص) بود وگرنه خداوند بیمکان است(سبحان الذى اسری....).
3-عبودیت، مقدمه پرواز است وعروج، بیخروج از صفات رذیله ممکن نیست(اسرى بعبده).
4-انسان اگر هم به معراج برود، باز«عبد» است، پس در بارهى اولیاى خدا غلّو نکنیم(اسرى بعبده).
5-عبودیت، از افتخارات پیامبر(ص) وزمینه دریافتهاى الهى اوست(بعبده).
6-براى قرب به خدا، شب بهترین وقت است(اسرای......لیلاً).
7-شب معراج، شب بسیار مهمى بوده است(لیلاً).
8-اگر استعداد و شایستگى باشد، پرواز یک شبه انجام میگیرد(اسرى بعبد و لیلاً).
9-مسجد بهترین سکوى پرواز معنوى مؤمن است(من المسجد).
10-مسجد باید محور کارهاى ما باشد(من المسجد الحرام الى المسجد الاقصى).
11-حرکتهاى مقدس، باید از راه ها و جایگاه هاى مقدس باشد(اسری.....من المسجد).
12-سرسبزى و برکات، باید بر محور مسجد و پیرامون آن باشد(المسجد .....بارکنا حوله).
13-بیتالمقدس و حوالى آن، محل نزول برکات آسمانی، مقر پیامبران و فرودگاه فرشتگان در تاریخ بوده است(بارکنا حوله).
14-ظرفیت علمى انسان، از دانستنیهاى زمین بیشتر و شگفتیهاى آسمان نیز از زمین بیشتر است(اسری....لنریه من آیاتنا).
15-هدف معراج، کسب معرفت و رشد معنوى بود(لنریه من آیاتنا).
16-آیات الهى آنقدر بیانتهاست که رسول خدا(ص) نیز توان دستیابى به همه آن ها را ندارند(من آیاتنا).
17-خداوند به مخالفان هشدار میدهد که آنان را میبیند و سخنانشان را میشنود(12)(السمیع البصیر).
واکنش قریش در مقابل معراج حضرت رسول اکرم(ص):
در پیش گفته شد که وجود مقدس پیامبر(ص) هنگام مراجعت از معراج در بیتالمقدس فرود آمدند و راه مکه و وطن را پیش گرفتند، و در بین راه به کاروان تجارتى قریش برخوردند، در حالى که آنان شترى را گم کرده بودند و به دنبال آن میگشتند. رسول الله(ص) از مرکب فضاپیماى خود در خانه«ام هانی» پیش از طلوع فجر پائین آمدند و براى اولین بار راز خود را به او گفتند.(13) ام هانى از ایشان خواست این ماجرا را براى کسى تعریف نکنند، زیرا ممکن است آزارى به پیامبر(ص) برسانند و ایشان را تکذیب نمایند. اما حضرت رسول اکرم(ص) که تمام اعمال وافعالشان در جهت رضاى خدا و عمل به دستور حقتعالى بود، فرموده باشند به خدا سوگند براى آن ها خواهم گفت و چون این خبر را به آنان دادند، تعجب کردند وگفتند هرگز چنین چیزى نشنیدهایم. قریش به عادت دیرینه خود به تکذیب ایشان برخاستند و گفتند اکنون در مکه کسانى هستند که بیتالمقدس را دیدهاند، اگر راست میگوئی، کیفیت ساختمان آنجا را تشریح کن. ابوجهل گفت: بپرسید بیتالمقدس چند استوانه داشت و چند قندیل دارد؟ پس جبرئیل صورت بیتالمقدس را در برابر آن حضرت بازداشت که آن چه پرسیدند جواب فرمود. رسول خدا(ص) حوادثى را که در میان مکه و بیتالمقدس رخ داده بود بازگو نمود و گفت در میان راه به کاروان فلان قبیله برخوردم و شترى از آن ها گم شده بود. قریش گفتند: از کاروان قریش خبر ده، گفت آن ها را در تنعیم(ابتداى حرم است) دیدم و شتر خاکسترى رنگى در پیشاپیش آن ها حرکت میکرد، و کجاوهاى روى آن گذارده بودند و اکنون وارد شهر مکه میشوند، قریش از این خبرهاى قطعى سخت عصبانى شدند، گفتند اکنون صدق و کذب گفتار او براى ما معلوم میشود، ولى چیزى نگذشت طلیعه کاروان ابوسفیان پدیدار شد و مسافرین جزئیات گزارشهاى آن حضرت را نقل نمودند. چون از کاروان علاماتى که حضرت فرموده مشاهده کردند، گفتند والله که ما مانند این ندیدیم و نشنیدیم«ان هذا الاسحر مبین» این سحر روشن است«به جهت فرط جهالت و غوایت قریش بود که حقتعالى اول فرمود که من محمد را به مسجد اقصى بردم و نگفت که به آسمان بردم، چه اگر در اول بار چنین گفتى تعجب ایشان بیشتر بودى و در تکذیب بیشتر مبالغه کردندى پس او گفت در این سوره که او را به مسجد اقصى بردم و چون به امارت و علامات مذکور تجویز آن کردند، حدیث معراج و بردن او را به آسمان و به عرش نزدیک گردانیدن او را در سوره النجم بیان فرموده فى قوله«فکان قاب قوسین أوأدنی»
پینوشتها:
1-حسن عمید، فرهنگ فارسى عمید، ص 1138.
2-ابنکثیر، السیره النبوه، ج 2، ص 93.
3-محمدبنسعد کاتب واقدی، طبقات، ترجمه دکتر محمود مهدوى دامغانی، ج 1، ص 210.
4-همان منبع ص 210.
5-جمعى از نویسندگان، تفسیر نمونه، ج 12، ص 8 تا 10.
6-علامه طباطبائی، تفسیر المیزان، ج 13، ص 8.
7-همان منبع، ج 13، ص 8.
8-دکتر اصغر منتظرالقائم، تاریخ صدر اسلام، ص 91.
9-تفسیر نمونه، ج 22، ص 506.
10-طبقات، ج 1، ص 210.
11-معراج، آیت ا… شهید دستغیب، ص 60.
12-محسن قرائتی، تفسیر سوره اسراء، ص 13 تا 15.
13-استاد جعفر سبحانی، فروغ ابدیت، ج1، ص 306.
14-علامه مجلسی، حیوه القلوب، ج 3، ص 743.
15-ملا فتحا… کاشانی، تفسیر کبیر منهج الصادقین، ج 5، ص 252-253