بحث دعا - - جلسه 12
آیت الله آقا مجتبی تهرانی (ره)
دعا
تأثیر شرایط و ضوابط اجتماعی بر لعن و نفرین ائمه(علیهمالسّلام)
أعوذُ باللّهِ مِنَ الشَّیْطانِ الرَّجِیمِ؛ بسمِ اللّهِ الرّحمنِ الرّحیمِ؛ «اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ؛ وَ اسْمَعْ نِدَائِی إِذَا نَادَیْتُکَ وَ اسْمَعْ دُعَائِی إِذَا دَعَوْتُکَ وَ أَقْبِلْ عَلَیَّ إِذَا نَاجَیْتُکَ فَقَدْ هَرَبْتُ إِلَیْکَ وَ وَقَفْتُ بَیْنَ یَدَیْکَ»[1]
مروری بر مباحث گذشته
گفته شد ماه مبارک رمضان ماه تلاوت قرآن و ماه دعا است؛ دعای به خیر برای خود و دیگران، چه دنیوی باشد و چه اخروی. اگر بخواهد برای منحرفین دعا کند، در اینجا تفصیل قائل شدیم، یعنی اگر در انحراف استضعاف باشد، به این معنا که آن فرد مستضعف باشد دعای به خیر کردن اشکال ندارد امّا گفتیم که یک دعا را نمیتواند بکند و آن استغفار نسبت به مشرک و کافر است. امّا راجع به معاندین، اصلاً دعای به خیر نمیتوانیم بکنیم. بحث به اینجا رسید، نفرین کردن آنها چگونه است؟ عرض شد که نسبت به معاند اشکالی ندارد. در اینجا نکتهای را تذکّر بدهم؛ همانطور که جلسۀ گذشته عرض شد، نمیتوانیم راجع به مستضعف استغفار و طلب مغفرت کنیم، از اینطرف هم نفرین، نسبت به معاند مطرح میشود.
نفرین بر منحرفکنندۀ دیگران
آنچه که از آثار یعنی از عمل معصومین(صلواتاللهعلیهماجمعین) در باب نفرینهایی که انجام دادهاند به دستمان میآید، این است که ایشان هر معاندی را نفرین نمیکردند. کسانی که معاند و منحرف بودند و این انحراف، موجب اثرگذاری روی غیر بود را نفرین میکردند. سرّش همان بود که عرض شد و آن اینکه، مستضعفان به اینها گرایش پیدا نکنند.
معاندِ بی ضرر
امّا اگر معاندِ بدبختی که هیچکس هم قبولش ندارد و مترود است باشد، دیده نشده که ائمه نفرینش کرده باشند. کسی که هیچکس قبولش ندارد چه ضرری دارد؟ انحراف او تنها ضرر به خودش میرساند امّا ضرری برای جامعه ندارد. دقّت کنید! اینطور نبود که مطلقاً ائمه و پیغمبراکرم هر معاندی را نفرین کنند. کارهایشان حساب شده بود و حکمت داشت. منظور در اینجا آن کسی بود که انحرافش در جامعه اثر سوء داشته باشد و الّا اگر بلااثر باشد، اهمیّتی ندارند. میخواستم این را عرض کنم که یکوقت در باب معاند اشتباه نشود که بگوییم ائمه مطلقاً نفرین میکردند، بلکه آنجایی که احساس میکردند در جامعه اثر سوء دارد، اقدام میکردند.
نفرین افراد با ایمان!
مطلب دوم؛ ما به یک سنخ نفرینهایی از ائمه نسبت به افرادی برخورد میکنیم که اگر از نظر تحقیقی و فنّی ببینیم، متوجّه میشویم که این اشخاص نه معاند بودند و نه منحرف؛ بلکه چه بسا از نظر ایمانی هم از افراد برجسته بودند، ولی نفرین میشدند.[2] مثلاً میبینیم که حضرت، زراره، محمدبنمسلم و سفّانبنیحیی و... را نفرین یعنی دعای به ضرر میکنند. در ملاء عام هم نفرین میکردند، مثلاً اصحاب نشسته بودند؛ ایشان میفرمودند: اللهم العن کذا... چرا؟ اینطور نیست که هر جا نفرین کرده باشند دلالت بر این است که او انسان بدی بوده و... اصلاً اینطور نیست.[3]
نفرین برای حفظِ جانِ یاران
به زندگی ائمه که نگاه میکنیم، میبینیم ایشان در موقعیتهای حکومتیای قرار میگرفتند که گاهی زمامداران درصدد کشف و شناسایی یاران و اصحاب ایشان بودند تا یا حبسشان کنند و یا آنها را بکشند. ائمه برای حفظ جان یارانشان، آنها را هم در ملاء عام و هم در مجلسی که میدانستند از جاسوسانِ حکومت وجود دارند نفرین میکردند. چون جاسوسان گزارش میدادند که: من خدمت ایشان بودم و آنجا مثلاً زراره یا محمدبنمسلم یا آنهایی که از اصحاب بودند را لعن کردند. همین نفرین موجب میشد که آنها جانشان حفظ شود.[4] البته باید اشاره کنم، روایاتی داریم که اصحاب را مدح کردند. هم ذمّ داریم و هم مدح. اینها بحثهای فنّیای است که اهلش در تعارضات بین روایات جمع میکنند.
غرضم این است که هر لعنی دلالت بر این نمیکند که آن فرد مبغوض بوده و از معاندین است. نمیتوانیم این کار را بکنیم که از نفرین، عنادِ طرف را بخواهیم کشف کنیم.
سه تقسیم برای نفرین
مطلب سوم؛ در باب نفرینها تقسیمبندی کردم که یک نفرین شخصی است، مثلاً پیغمبراکرم شخص خاصّی را نفرین کرده است. عمروعاص ، معاویه و مروان و... که در اینجا تکلیف دیگران مشخص است.
قسم دوّمی که گفتم طایفهای است. مثلاً از پیغمبر این روایت را نقل کردم که به قاتلین امامحسین لعن کرده است. در اینجا شخصی نیست، نسبت به گروه است.
نفرین سراسری!
در این جلسه میخواستم مطلب سوّم را بگویم و آن اینکه، لعن و نفرین و امثال اینها نسبت به شخص خاص یا گروه خاصّی نیست، بلکه سراسری است. یعنی چه؟ به این معنا که نفرین میکند و میگوید: هرکس اینطور است لعنت بر او باشد. این دیگر مافوق دو مورد گذشته است. اینگونه نفرینها در لسان پیغمبراکرم و ائمهای که وارد شده پیام خاصّی دارد و آن این است که پیام محدودی نیست. آن پیام سیاسی، اجتماعی است و باید قوّی هم باشد. همهگیر است و دیگر کسی از این دایره بیرون نیست. این مسائلی که عرض میکنم یکمقدار فنّی است.
نفرین سراسری در آینۀ روایات
روایت زیاد داریم ولی در اینجا پنج، شش مورد روایت را مطرح میکنم. از پیغمبراکرم است که: «رُوِیَ عَنْ رَسُولِ اللَّهِ(صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم) عادَی الله مَنْ عَادَى عَلِیّا»؛[5] خدا با آن کسی که با علی دشمنی میکند دشمن است. این پیام نفرینی است.
تعبیر دوم هم از پیغمبراکرم است: «قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم) قَاتَلَ اللَّهُ مَنْ قَاتَلَکَ وَ عَادَى مَنْ عَادَاکَ».[6] تعبیر «عَادَى مَنْ عَادَاکَ» در روایت گذشته بود، امّا اینجا یک چیز دیگر اضافه میکند. هرچیزی که میگویم، اضافه بر قبلی میشود. «قَاتَلَ اللَّهُ مَنْ قَاتَلَکَ»؛ خدا با آن کسی که با تو بخواهد بجنگد، مبارزه میکند و خدا با کسی که بخواهد با تو بجنگد، دشمنی میکند. در بالا دشمنی بود و حالا اینجا تعبیر جنگیدن را اضافه کرد.
روایت سوم از پیغمبراکرم: «قال فی علیٍّ(علیهالسّلام) ُ اللَّهُمَ وَالِ مَنْ وَالاهُ وَ عَادِ مَنْ عَادَاهُ وَ انْصُرْ مَنْ نَصَرَهُ وَ اخْذُلْ مَنْ خَذَلَهُ»؛[7] خدایا با آنکه با او دوستی میکند دوستی کن و بعد با آنکه با او دشمنی میکند دشمنی کن و آنکه او را یاری میکند یاری کن و کسی که او را رها میکند رها کن.
روایت دیگر از پیغمبراکرم: «مَنْ کُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِیٌ مَوْلَاهُ، اللَّهُمَ! وَالِ مَنْ وَالاهُ، وَ عَادِ مَنْ عَادَاهُ، وَ أَحِبَ مَنْ أَحَبَّهُ، وَ أَبْغِضْ مَنْ أَبْغَضَهُ وَ انْصُرْ مَنْ نَصَرَهُ وَ اخْذُلْ مَنْ خَذَلَه»؛[8] تعبیر «مَنْ کُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِیٌ مَوْلَاهُ» اضافه است بر آنهایی که در بالا بود.
ابن عباس روایتی نقل میکند: «قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص لِعَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ ع ذَاتَ یَوْمٍ وَ هُوَ فِی مَسْجِدِ قُبَا»؛ میگوید: روزی در مسجد قبا بودیم، پیغمبراکرم این را به علی(علیهالسّلام) فرمودند، «وَ الْأَنْصَارُ مُجْتَمِعُونَ»؛ انصار و همه جمع بودند، «یَا عَلِیُّ أَنْتَ أَخِی وَ أَنَا أَخُوکَ یَا عَلِیُّ أَنْتَ وَلِیِّی وَ خَلِیفَتِی وَ إِمَامُ أُمَّتِی بَعْدِی وَالَى اللَّهَ مَنْ وَالاکَ وَ عَادَى اللَّهَ مَنْ عَادَاکَ وَ أَبْغَضَ مَنْ أَبْغَضَکَ وَ نَصَرَ مَنْ نَصَرَکَ وَ خَذَلَ مَنْ خَذَلَکَ». همه را در بالا فرموده بودند؛ میخواهد همینطور گام به گام به همه بفهماند. در اینجا میگوید: «یَا عَلِیُّ أَنْتَ وَلِیِّی وَ خَلِیفَتِی وَ إِمَامُ أُمَّتِی بَعْدِی». اینجا حجّت را بر همه تمام میکند. در روایتی که خطاب به مسلمین کرد: «فَاعْلَمُوا مَعَاشِرَ النَّاسِ أَنَ اللَّهَ قَدْ نَصَبَهُ لَکُمْ وَلِیّاً وَ إِمَاماً»؛ ای مردم بدانید که خدا او را منصوب کرد تا امام باشد، «مُفْتَرَضاً طَاعَتُهُ عَلَى الْمُهَاجِرِینَ وَ الْأَنْصَارِ وَ عَلَى التَّابِعِینَ لَهُمْ بِإِحْسَانٍ وَ عَلَى الْبَادِی وَ الْحَاضِرِ وَ عَلَى الْأَعْجَمِیِّ وَ الْعَرَبِیِّ وَ الْحُرِّ وَ الْمَمْلُوکِ وَ الصَّغِیرِ وَ الْکَبِیرِ وَ عَلَى الْأَبْیَضِ وَ الْأَسْوَدِ»؛[9] تمام را مطرح میکند یعنی هیچ نقطۀ تاریکی نگذاشت.
نفرین، پیام خاصّ
میخواهم این را عرض کنم که یک سنخ نفرینها را میبینیم که از پیغمبر صادر شده و طرفش شخص و گروه خاصّی نیست، بلکه سراسری است. این نفرینها پیام خاصّی دارد، یعنی مطلب باید پیام خاصّ خودش را داشته باشد و پیام سیاسی، اجتماعی نیست که استثنا بردار باشد. در روایاتی از ائمه و به خصوص از پیغمبراکرم که بر روی آنها تکیه میکنم، وارد شده است. معلوم میشود، مهمترین مطلبی که برای پیامبر بوده است که باید چنین پیامی را تا روز قیامت به همه برساند این پیام است؛ که پیغمبر نفرین کرده و خدا هم بر آن نفرین مضاعف کرده است.
اصحاب باوفا
این روایات را مطالعه میکردم و در مطالعه به ذهنم رسید که این را عرض کنم.[10] پیغمبراکرم مطالبی را گفت و همه هم از اصحاب، مهاجرین، تابعین و... شنیدند.
درروز عاشورا امامحسین بعد از آنکه خطبه خواند، همه را مرخّص کرد و گفت: اینها همه با من طرف هستند و با شما هیچ کاری ندارند، بلند شوید و بروید. حتّی این تعبیر را کرد و گفت: هر کدام از شما که میروید، یکی از خاندان من را هم ببرید. اوّلین کسی که بلند شد و صحبت کرد برادرش بود و تا آخر حرفهایی به او زدند. یکی گفت: هفتاد بار اگر مرا بسوزانند و خاکسترم کنند و دوباره زنده شوم، دست از تو برنمیدارم. دیگری گفت: اگر هزار بار مرا بکشند و... از تو روی نمیگردانم. آنجا بود که فرمود: من اصحابی با وفاتر از اصحاب خودم نمیبینم و فرمود: حالا که این را گفتید خبری میخواهم به شما بدهم و آن اینکه همۀ شما فردا شهید میشوید. در بین آنها پسر بچّهای که مجلسی مینویسد: «و هُوَ غُلامٌ صَغیرٌ لَم یَبلُغ الحُلُم»؛ به تکلیف نرسیده بود؛ بلند میشود و میگوید: ای عمو! من هم در این شهدا هستم؟ حسین(علیهالسّلام) جوابِ صریح به او نمیدهد، فرمود: «کَیْفَ الْمَوْتُ عِنْدَکَ»؛ ای برادرزاده! مرگ در ذائقۀ تو چگونه است؟ برگشت و گفت: «یَا عَمِّ أَحْلَى مِنَ الْعَسَلِ»؛ از عسل شیرینتر است. البته تنها حرف نبود.
شهید کوچک
یکوقت روز عاشورا، امامحسین نگاه کرد و دید قاسم به بیرون از خیمه آمده است. «فَلَمّا نَظَرَ الحُسَین(علیهالسّلام) إِلَیه قَد بَرَزَ»؛ امامحسین وقتی نگاه کرد و دید او آمده «اِعتَنَقَه»؛ در آغوشش کشید، «وَ جَعَلا یَبکِیان حَتّى غُشِی عَلَیهِما»؛ آنقدر عمو و برادرزاده گریه کردند که هر دو غش کردند. قاسم که به هوش آمد، دید عمو اجازه نمیدهد، « فَلَم یَزَلَ الغُلام یقبَّل یَدیهِ وَ رِجلَیه حَتّى أَذِنَ لَه»؛ آنقدر دست و پای عمو را بوسه زد تا اجازۀ میدان گرفت. قاسم به میدان رفت. نگویم چه شد! مینویسند: «فَانقَلَبَ مِن فَرَس»؛ از مرکب به زمین آمد، «فَنادا یا عَمّاه!»؛ صدایش بلند شد و عمو را صدا زد...
پی نوشتها
[1]. بحارالانوار، ج91، ص96
[2]. این به درد طلبهها میخورد بروند در رجال ببینند.
[3]. این بحث، بحث دامنهدار و حرفهایای است.
[4]. البته یک مسائل فنّیای است و ربطی به جلسۀ ما ندارد. این را تذکّر دادم که یک وقت نوسوادان انقلت نکنند.
[5].کنزالعمال، ج11، ص601
[6].بحارالانوار، ج38، ص351
[7].اسماءاللهالحسنی، ج34، ص97
[8].کنزالعمال، ج11، ص610
[9]. بحار الأنوار، ج37، ص207
[10]. روایاتی که نقل کردم منتشر میشود و مدارکش را هم میدهند و قالب اینها هم از اهل سنّت است. من مقیّد هستم بحثهایی که میکنم از اهل سنّت باشد.