سخنرانی مکتوب| حجت الاسلام و المسلمین ماندگاری _ شب سیزدهم ماه رمضان ۹۵
«بسم الله الرحمن الرحیم»
بحثمان در راه ارتباط با خدا بود، یکی از بزرگترین مشکلات بشریت عموما، مسلمان ها خصوصا شیعیان و دوستان اهل بیت(علیهم السلام) بالاخص این است که دوست دارند با خدا رابطه داشته باشند اما درست رابطه برقرار نمی کنند.
طهارت شرط ارتباط با خدا
گفتیم شرط ارتباط با خدا، شرط ارتباط با ولیّ خدا، شرط ارتباط با کلام خدا، طهارت است و لازمه ی طهارت سه امر است؛ همچنانکه شیطان برای اینکه من و شما را نگذارد در مسیر طهارت برویم سه تا حمله می کند و ما هم باید سه تا دفاع کنیم برای اینکه پاک بمانیم؛ شیطان سه مدل حمله می کند تا من و شما را نا پاک نگه دارد، چون می داند اگر من و شما نا پاک باشیم با قرآن رابطه نمی زنیم، با نماز رابطه ی درستی نمی زنیم، با حرم اهل بیت(علیهم السلام) و حرم امن الهی رابطه ی درست نمی زنیم، خلاصه با معنویات رابطه ی درست نمی توانیم بزنیم، چون «لا یَمَسُّهُ إِلاَّ الْمُطَهَّرُونَ».
سه حمله ی شیطان چیست؟
۱- تزئین کردن گناه بر طبق نیاز انسان: حمله ی اول شیطان این است که قبل از ورود من و شما به گناه، گناه را برای من و شما تزئین می کند «زُیِّنَ لِلنَّاسِ حُبُّ الشَّهَوَاتِ» (آیه ۱۵ و ۱۶ سوره ی آل عمران) شیطان قبل از برخورد من و شما، گناه را تزئین می کند؛ حالا می خواهد این شهوت، شهوت جنسی باشد، شهوت جوانی باشد، شهوت تجمل گرایی باشد، شهوت های مختلف را برای من و شما تزئین می کند، حتی مورد نیاز جلوه مان می دهد.
خیلی جالب است این روایت، حضرت موسی (علیه السلام) در یکی از حضور هایشان در کوه طور، به خدا عرض کردند خدایا می خواهم بابا بزرگمان حضرت آدم را ببینم، خدا هم به حضرت موسی (علیه السلام) لطف کرد، حضرت آدم (علیه السلام) را به حضرت موسی (علیه السلام) نشان داد، در روایت دارد که حضرت موسی با تندی به حضرت آدم عرض کرد چرا از آن درخت خوردی بابا بزرگ؟! حالا تعبیر لطیف روایت این است که حضرت آدم (علیه السلام) فرمودند اولا با بابا بزرگت درست صحبت کن، تندی نکن، ثانیا شیطان سه حربه به کار برد که توانست سر من را کلاه بگذارد؛ اولین کاری که شیطان کرد، شیطان فوق تخصص نیاز شناسی است، نیاز شما را خوب تشخیص می دهد ولی داروی قلّابی می دهد، شیطان هم در سوره آل عمران است و هم در سوره ی اعراف و سوره ی طور، چه گفت شیطان به حضرت آدم(علیه السلام)؟ گفت این درختی که خدا گفته است نخور، درخت جاودانگی است؛ اولین نیاز بشر چه چیزی است؟ نیاز به جاودانه شدن، همه ی ما می خواهیم عمر طولانی و عمر زیاد داشته باشیم، دست گذاشت روی نیاز حضرت آدم(علیه السلام) آدرس اشتباهی داد. امروز دختر و پسر ما نیاز جنسی دارند، دست می گذارد روی نیاز جوان، آدرس اشتباهی می دهد، به جای اینکه آدرس اشتباه بدهد، آدرس ارتباط می دهد. کاسب ما امروز چکش دارد برگشت می خورد، نیاز به پول دارد، دست می گذارد روی نیاز کاسب ما، روی نیاز بدهکار ما، آدرس اشتباهی می دهد، به جای تجارت می گوید برو قاچاق انجام بده، قاچاق کن، دست به دزدی بزن. حضرت آدم (علیه السلام) فرمود شیطان اولین کاری که کرد گناه را بر طبق نیاز من تزئینش کرد.
۲- ظاهر سازی: کار دومی که شیطان کرد، شیطان فوق تخصص ظاهر سازی است «إِنِّی لَکُما لَمِنَ النَّاصِحِینَ» چهره اش را خیلی قشنگ درست کرد. در داستان هایی هم که مادر بزرگ ها برای بچه ها می گفتند این داستان شنگول و منگول، گرگ مظهر دشمن است در داستان های ما، گرگ وقتی می خواهد بیاید سر بچه ها را کلا بگذارد چه می گوید؟ می گوید منم منم مادرتون، نمی گوید منم منم دشمنتون. آی مسئولین، آی مردم، حواستان باشد آمریکا نمی آید بگوید منم منم دشمنتان، می گوید منم منم مدافع حقوق بشر، گرگ است، دشمن است، ظاهرش را قشنگ می کند. الان چند سال است برای عراق عجب دموکراسی آورده است آمریکا!! برای افغانستان! قابل توجه آن هایی که فکر می کنند با رابطه ی با آمریکا مشکل ما حل می شود، بروند ببینند یاسر عرفات، سازمان آزادی بخش فلسطین با آمریکا و اسرائیل کنار آمد، مشکلش حل شد؟! مصر کنار آمد، مشکلش حل شد؟ عراق کنار آمد، مشکلش حل شد؟ افغانستان و پاکستان کنار آمدند، مشکلش حل شد؟! دشمن ذاتش نیش زدن است، حضرت آدم به حضرت موسی(علیه السلام) فرمود شیطان ظاهرش را خیلی خوش آب و رنگ کرده بود؛ امروز در زیبا ترین ظاهر می آیند سراغ جوان های ما می خواهند جوان های ما را منحرف کنند. پس شیطان تزئین می کند گناه را بر اساس نیاز آدم. شیطان ظاهر خودش را هم تزئین می کند.
۳- تزئین کلام: کار سومی که شیطان کرد این بود که کلامش را هم تزئین کرد با قسم دروغ «وَ قاسَمَهُما إِنِّی لَکُما لَمِنَ النَّاصِحِینَ».
پس: ۱- تزئین گناه ۲- تزئین چهره ۳- تزئین کلام.
خلاصه این است که شیطان می خواهد مشتری جذب کند، خیلی فوق تخصص زیبا سازی قلّابی است. یک نکته می خواهم استفاده بکنم.
پرهیز از زمینه های گناه برای پاک ماندن
پس هر کسی می خواهد پاک بماند به بازار شیطان نرود، چون اگر رفت به بازار شیطان احتمالا سرش کلاه می رود؛ حالا راه حل چیست؟ راه حل را پیامبر(صل الله علیه و آله) در ماه رمضان فرمودند، وقتی پیامبر اکرم(صل الله علیه و آله) خطبه ی شعبانیه می خواندند (جمعه ی آخر ماه شعبان)، امیرالمومنین(علیه السلام) سوال کردند یا رسول الله «مَا أَفْضَلُ الْأَعْمَالِ فِی هَذَا الشَّهْرِ» بهترین عمل در ماه رمضان چیست؟ پیامبر(صل الله علیه و آله) نفرمودند روزه داری، نفرمودند شب زنده داری، نفرمودند اطعام دادن، نفرمودند قرآن خواندن، هیچ کدام از این ها را نفرمودند، فرمودند «اَلوَرَعُ عَن مَحارِمِ الله» (من این را می خواهم معنی کنم در باب بحثم)، در بازار شیطان نروید، پرهیز از زمینه های گناه. این ها قابل توجه آن هایی که می گویند حاج آقا می رویم مجلس رفیق هایمان، آن ها مشروب می خورند ولی حاج آقا ما لب نمی زنیم، ما یک گوشه نشستیم نماز می خوانیم، من یک سوالی می کنم، اگر رفیق هایتان جذام داشته باشند( جذام یک مرض پوستی است که عیادت کننده هم ندارد چون مسری است)، اگر این ها مرض مسری داشتند می رفتی سراغشان؟! قطعا می گفتند نه؛ والله، بالله، تالله، مرض گناه، مسری ترین مرض است. یک روز بی حیایی در شمال تهران آمد، گفتند این جا حرم حضرت عبدالعظیم است دیگه، این جا که نمی آید، چنان به سرعت مسری شد که تا کنار ضریح حضرت عبدالعظیم هم آمده است، حالا اینجا باید جلویش را بگیرید، مسری است. اگر قرار است پاک بمانیم شیطان قبل از ورود به گناه، تابلوهای تبلیغاتی زده است، ما در اتوبان گناه نرویم، نزدیک به گناه نشویم، این «الورع عن محارم الله» است، سرّش هم این است.
جوانِ جلوی حرم امام رضا(علیه السلام) به من گفت حاج آقا سر راه من خیلی گناه سبز می شود، چه کار کنم؟ من هم یک جواب عجیب دادم، گفتم سر راهت تپه ی نجاست باشد چه کار می کنی؟! گفت قطعا راهم را عوض می کنم، گفتم ای کاش بدانی که گناه از این نجاستِ، نجس تر است. بابا می دانی این خیابان تو را به گناه وادار می کند، خب نرو در این خیابان، می دانی این مغازه بروی به گناه میوفتی، نرو در این مغازه؛ می دانی بروی در این سایت به گناه میوفتی، نرو در این سایت؛ می دانی این ماهواره را بیاوری بچه ات به گناه می افتد، نکن این کار را؛ می دانی در این معامله وارد بشوی به گناه وارد می شوی، اگر می خواهی پاک بمانی نرو، اگر نمی خواهی پاک بمانی برو، هر کار دلت می خواهد بکنی، بکن. شیطان قبل از گناه آمده است، من و تو هم باید قبل از گناه برویم به دفاع از خودمان، دفاع این است که در زمینه های گناه نرویم؛ زمینه ی گناه، ول کردن چشممان است، ول کردن زبانمان است، ول کردن شکممان است، هر کسی شکمش را ول کند زمینه ی گناه است، چون لقمه ی حرام که رفت، همه ی اعضای بدن ما از کار می افتد، لقمه ی حرام برود در وجودمان دیگر چشممان هیچ چیز را درست نمی بیند، نه اینکه ظاهر را! باطن را نمی بیند، نور قرآن را نمی بیند، گوشمان هم حرف حق را نمی شنود، دیگر منکه عددی نیستم، امام حسین(علیه السلام) سخنرانی کرد اثری نکرد، چون شکم هایشان از حرام پر شده بود. پس شیطان قبل از گناه برای من و شما سفره انداخته است، ما در مسیرش نرویم، این را می گویند “وَرَع”، فرار از زمینه های گناه.
«قَالَ مَعَاذَ اللَّهِ إِنَّهُ رَبِّی أَحْسَنَ مَثْوَایَ» پناه بردن به خدا
شیطان در گناه چه کار می کند؟ حالا بعضی ها را برد در زمینه های گناه، انداخت در گناه، شیطان در گناه چه کار می کند؟ قبل از گناه، گناه را تزئین می کرد، در گناه، گناه را سبکش می کند؛ ای بابا اینکه چیزی نیست، این یک مقدار اشکالی ندارد، یک مقدار آرایش، یک مقدار یک مقدار! این ها که چیزی نیست؛ حاج آقا بروند جلوی آن هایی که میلیاردی می خورند را بگیرند، ما که حالا صد هزار تومان خوردیم که! گناه را کوچک می کند، که امام باقر(علیه السلام) فرمودند بزرگترین گناه آن است که صاحبش آن را کوچک بشمارد؛ من چه کار کنم؟ برای مقابله با گناه در گناه، قرآن فرمود، حضرت یوسف (علیه السلام) افتاد در گناه، دیگر زمینه ای نبود، در خانه ی زلیخا بود یک دفعه ای افتاد در گناه، چه کار کرد؟ قرآن می گوید: «قَالَ مَعَاذَ اللَّهِ إِنَّهُ رَبِّی أَحْسَنَ مَثْوَایَ» پناه ببر به خدا؛ در گناه هیچ چاره ای نداریم جز پناه بردن به خدا و اهل بیت(علیهم السلام)، بگو «اعوذ بالله من الشیطان الرجیم». خدا منتظر است ما در گناه بپریم در بغل خدا، پاک دامن بمانیم.
پیامبراکرم(صل الله علیه و آله) فرمودند: اگر جوانی در میدان گناه قرار گرفت، عفت نفس پیشه کرد، خودش را آلوده به گناه نکرد، مثل شهید است بلکه بالاتر. شیطان می خواهد آلوده ات کند، بپر در بغل خدا، بپر در بغل امام زمان(علیه السلام)، دو رکعت نماز بخوان، نگذار آلوده ات کند؛ این راه مبارزه اش است.
اهل استغفار باشیم
سومین مرحله ای که شیطان حمله می کند، بعد از گناه است، که همه ی بحث این دو شب ما راجع به بعد از گناه بود. بعد از گناه، حالا من را آلوده کرد، آلوده به گناه شدم، یک نگاه حرام انجام دادم، یک گفتگوی حرام کردم، یک غلطی کردم، شیطان در مرحله ی سوم می گوید، حالا که استغفار و توبه دیر نمی شود، بگذار هر وقت پیر شدی، استغفار را عقب می اندازد.
روایت داریم که بیشترین اهل جهنم آن هایی هستند که توبه نکردند به امید اینکه وقت استغفار داشته باشند، وقت استغفار هم نصیبشان نشد.
یک عزیزی داشتیم، گفت حضرت آیت الله بهجت (رحمت الله علیه) از محراب آمدند بیرون، جواب استخاره های مردم را می دادند، یک جوانی کنار ایستاده بود، بعد رفت در گوشه آقا، پچ پچ حرف می زد، برای من یک مقدار قیافه ی جوان مشکوک بود، گفتم ببینم با آقا چه کار دارد، صحبتش طولانی شد، از مسجد تا خانه دنبال آقای بهجت راه افتاد، می گوید من هم یک مقدار شکم برد، گفتم بروم دنبالشان، می گوید در کوچه رفتم تا دم در خانه ی آقای بهجت، دیدم هنوز دارند پچ پچ می کنند، طول کشید رفت درخانه، گفتم حالا بیا درستش کن! منکه دیگر در خانه نمی توانم بروم! ایستادم گفتم ببینم چه می شود، لحظاتی ایستادم، دیدم جوان آمده است بیرون دارد گریه می کند، رفتم به جوان گفتم چه به آقا می گفتی؟ آقا چه جواب می داد؟ گفت من هی به آقا می گفتم آقا من نمی توانم گناه را ترک کنم، آقا فرمودند گناه نکن، گناه تو را آلوده می کند، هی گفتم آقا من گناه می کنم، آقا فرمودند گناه نکن، آخرش به من فرمودند اگر نمی توانی گناه را ترک کنی، استغفار را ترک نکن. شیطان از اینکه من و شما را به گناه بی اندازد کیف می کند، من و شما را به گناه بی اندازد، توفیق استغفار هم از ما صلب بشود، جشن می گیرد. ما باید اهل استغفار باشیم، شرایطش را هم گفتم.
این استغفار هم که گفتم از اهل بیت (علیهم السلام) به ما رسیده است، ببینیم چه استغفار قشنگی است، بعد از زیارت امام رضا(علیه السلام) وارد شده است، «رَبِّ إِنِّی أَسْتَغْفِرُکَ اسْتِغْفَارَ حَیَاءٍ» خدایا من استغفار می کنم، استغفارِ حیا، یعنی در حالی که شرم سار هستم استغفار می کنم. می گویند در بهشت عذاب نیست، ولی یک مدلی است، روز قیامت گناه کار را خدا می بخشد، می بینند گناه کار دارد گریه می کند، می گویند چرا گریه می کنی؟ می گوید شرمندگی گناهم من را دارد می کشد. استغفار می کنم، استغفار حیا؛ خدایا من از تو عذر خواهی می کنم، ولی از کسی دارم عذر خواهی می کنم که وسط گناه می توانست خفتم را بگیرد ولی نگرفت، خیلی شرمندتم.
«أَسْتَغْفِرُکَ اسْتِغْفَارَ حَیَاءٍ» استغفار می کنم، استغفار با شرمساری «وَ أَسْتَغْفِرُکَ اسْتِغْفَارَ رَجَاءٍ» (همه ی آن شرایط توبه را که عرض کردم در این دارد) استغفار می کنم، استغفار امیدواری، عذر خواهی می کنم ولی می دانم تو من را نا امید نمی کنی.
یک جمله ی قشنگی دارد در مناجات شعبانیه با این تطبیق دارد «لَوْ أَرَدْتَ هَوَانِی لَمْ تَهْدِنِی» اگر می خواستی من را گمراهم کنی، زمینم بزنی، دستم را نمی گرفتی اینجا بیاوری «وَ لَوْ أَرَدْتَ فَضِیحَتِی لَمْ تُعَافِنِی» اگر می خواستی رسوایم کنی من را نمی بخشیدی؛ چرا من را نصفه شب رمضان آوردی در حرم، چرا من را نصه شب رمضان آوردی در جمع خوبان، خواستی به من امید دهی که صد بار اگر توبه شکستی بازا، اگر کافر و گبر و بت پرستی بازا، «وَ أَسْتَغْفِرُکَ اسْتِغْفَارَ إِنَابَهٍ» استغفار می کنم در خانه ی تو، استغفار با گریه و زاری، واسطه ی من دل شکستم است، اشک جاری شدم است «وَ أَسْتَغْفِرُکَ اسْتِغْفَارَ رَغْبَهٍ» عذر خواهی می کنم، استغفار می کنم، استغفار رغبت یعنی می خواهمت خدا. دیدید بچه مادرش را اذیت می کند، می گوید مامان من را ببخش خیلی دوست دارم، آی خدا من هم استغفار می کنم، استغفار کسی که خیلی تو را می خواهد «وَ أَسْتَغْفِرُکَ اسْتِغْفَارَ رَهْبَهٍ» استغفار می کنم استغفار کسی که خیلی هم می ترسد. در دعای افتتاح به ما اینطوری یاد دادند که در مقابل شما بگوییم « اَیْقَنْتُ اَنَّکَ اَنْتَ اَرْحَمُ الرّاحِمینَ فى مَوْضِعِ الْعَفْوِ وَالرَّحْمَهِ وَ اَشَدُّ الْمُعاقِبینَ فى مَوْضِعِ النَّکالِ وَالنَّقِمَهِ» از دست هر قدرتمندی بتوانم فرار کنم، از دست تو نمی توانم فرار کنم، می ترسم خدا «وَ أَسْتَغْفِرُکَ اسْتِغْفَارَ طَاعَهٍ» استغفار می کنم، استغفار بندگی، از این به بعد می خواهم بنده ات بشوم، کمکم کن. خیلی قشنگ است، همه ی شما این آیه را شنیده اید«إِنَّ رَبَّکَ لَبِالمِرصادِ» بعضی ها این آیه را یک طور دیگه معنا می کنند، استاد ما یک طور دیگه معنا می کرد، بعضی ها می گفتند خدا در کمین بندها است، آن ها در گناه خفتشان می کند، این استاد می می فرمود نه، خدا در کمین بندها است برای خودش شکارشان بکند. امشب بگو خدا آمده ام خودم را عرضه کنم به تو، من را می خری یا نه؟ اگر من را نخری، از این مجلس بیرون بروم دوباره شیطان دنبال من راه می افتد، بیا من را بخر. «وَ أَسْتَغْفِرُکَ اسْتِغْفَارَ إِیمَانٍ» استغفار می کنم، استغفار کسی که می خواهد ایمانش بیشتر شود، باروت کنم هم خودت را و هم قیامتت را «وَ أَسْتَغْفِرُکَ اسْتِغْفَارَ إِقْرَارٍ» استغفار می کنم استغفار کسی که مغر به ذنوب است؛ فقط آبرویم را نبریا «وَ أَسْتَغْفِرُکَ اسْتِغْفَارَ إِخْلَاصٍ» استغفار می کنم استغفار کسی که خالصانه اعتقاد دارد که کسی غیر از تو نمی تواند من را پاکم کند «وَ أَسْتَغْفِرُکَ اسْتِغْفَارَ تَقْوَى» استغفار می کنم استغفار کسی دوست دارد رعایت کند، دوست ندارم چشمم هرزه باشد، کمکم کن رعایت کنم «وَ أَسْتَغْفِرُکَ اسْتِغْفَارَ تَوَکُّلٍ» استغفار می کنم استغفار کسی فقط به تو تکیه می کند، می دانم «وَمَن یَتَوَکَّل عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسبُهُ». «وَ أَسْتَغْفِرُکَ اسْتِغْفَارَ ذِلَّهٍ» استغفار می کنم استغفار کسی خودش را ذلیل کرده است «وَ أَسْتَغْفِرُکَ اسْتِغْفَارَ عَامِلٍ لَکَ» استغفار می کنم استغفار کسی از این به بعد می خواهد بنده ی تو باشد، برای تو عمل کند. در یک مسافرتی بغل دستی من با من حرف می زد، گفتم چرا ازدواج نمی کنی، گفت حاج آقا با این حقوق های امروز، با این کارفرما های امروز، با این بی توجهی ها نمی توانم پا در زندگی بگذارم، گفتم ولی من یک کارفرمایی دارم خیلی هوای من را دارد، اضافه کاری می دهد، حق زن و بچه می دهد، بیشتر از ظرفیتم می دهد، من بدی می کنم او باز هم به من می دهد؛ گفت حاج آقا می شود بگویی شما کجا کار می کنید؟ گفتم من می خواهم کارگر خدا باشم، خیلی هوایم را دارد، گفت حاج آقا اگر من هم بخواهم باشم باید چه کار کنم! بیایید استغفار کنیم بگوییم می خواهیم گارکر تو باشم، فقط می خواهم برای تو کار کنم، تو از همه بیشتر هوای کارگر هایت را داری. «وَ أَسْتَغْفِرُکَ اسْتِغْفَارَ عَامِلٍ لَکَ هَارِبٍ مِنْکَ إِلَیْکَ» می خواهم برای تو کار کنم، اگر هم از تو می ترسم فرار می کنم بازهم بیایم در بغل خودت.
«مَوْلایَ یا مَوْلایَ اَنْتَ الْعَظیمُ وَاَ نَا الْحَقیرُ» تو بزرگ هستی خدا من خیلی کوچک هستم «وَهَلْ یَرْحَمُ الْحَقیرَ اِلا الْعَظیمُ»، «یا مَوْلایَ اَنْتَ الْکَبیرُ وَاَ نَا الصَّغیرُ وَهَلْ یَرْحَمُ الصَّغیرَ اِلا الْکَبیرُ». آمدند به فاطمه خبر دادند سرت سلامت علی (علیه السلام) جان داده است در نخلستان، زهرا(سلام الله علیها) فرمود نه علی دارد در نخلستان با خدا عشق بازی می کند، علی دارد در نخلستان با خدا صفا می کند، او از خوف خدا غش کرده است، «مَوْلایَ یا مَوْلایَ اَنْتَ الْغَفُورُ وَاَ نَا الْمُذْنِبُ وَهَلْ یَرْحَمُ الْمُذْنِبَ اِلا الْغَفُورُ». در مسجد کوفه مناجات می کرد، در نخلستان مناجات می کرد، اما عاشق ها یک روزی این مدل مناجات های علی عوض شد، سر در چاه می کرد ،
الا ای چاه یارم را گرفتند گلم عشقم بهارم را گرفتند
میان کوچه ها با ضرب سیلی همه دار و ندارم را گرفتند
«الهی العفو»