سخنرانی مکتوب|حجت الاسلام و المسلمین ماندگاری _ شب هجدهم ماه رمضان ۹۵
«بسم الله الرحمن الرحیم»
بحثمان در ارتباط با اسماء خدای تبارک و تعالی بود، در واقع ارتباط با خدا بود. خوش به حال آن هایی که ارتباط با خدا را بلد هستند. خوش به حال آن هایی که وقتی با خدا حرف می زنند عشق می کنند.
ارتباط با “غَفَّارَ الذُّنُوبِ” را گفتیم، که راهش استغفار بود و طلب مغفرت.
ارتباط با “رَبِّ الْعالَمِین” را گفتیم که راهش این بود در داده های الهی مسئولیتمان را پیدا کنیم، در نداده های الهی دنبال پیدا کردن قابلیت باشیم، در گرفته های الهی هم باور کنیم که دارند ما را تطهیر می کنند.
ارتباط با اسم دیگری از حضرت حق تعالی برقرار کردیم به نام “رزاق”، خدا رازق است اما به آدم تنبل نه، به آدمی که حرام کار است نه، به آدمی که ظالم است نه، به آدمی که رعایت حقوق الهی نمی کند نه، حاج آقا پس این هایی که بی دین هستند خدا انقدر به آن ها مادیات داده چه است؟ او از بَابُ الِاسْتِدْرَاجِ است آیه ی ۴۴ سوره ی انعام را نگاه کنید «فَلَمَّا نَسُوا مَا ذُکِّرُوا بِهِ فَتَحْنَا عَلَیْهِمْ أَبْوَابَ کُلِّ شَیْ ءٍ» آن هایی که از خدا قهر می کنند من باب همه ی مادیات را برای آن ها باز می کنم «حَتَّى إِذَا فَرِحُواْ بِمَا أُوتُواْ» کیف کنند به آنچه که به آن ها دادیم «فَأَخَذْنَاهُمْ بَغْتَهً» یک دفعه یقه ی آن ها را می گیریم.هر داده ی الهی علامت نعمت نیست. یک جا خدا می گوید برکات را می دهیم، یک جا فرموده است خود مادیات را می دهیم. هر کسی رزق با برکت می خواهد فرمولش را گفتیم.
یکی دیگر از اسامی که با آن ارتباط برقرار کردیم ” مدبرالامور” بودن خدا است، خدا تدبیر می کند، ما هم بیاییم با تدبیر خدا تدبیر کنیم، برنامه ی زندگیمان را با خدا تنظیم کنیم و خوش به حال آن هایی که وقتی هم دعا می کنند، می گویند خدایا دعا می کنم ولی آنچه که خیر است را به ما بده، ولی بعضی ها وقتی دعا می کنند، دعا می کنند می گویند آنچه که میل ما است را به ما بده.
“أَشَدُّ الْمُعَاقِبِینَ”
امشب یکی دیگر از اسامی خدا را در این شب جمعه، شب رحمت، شب مغفرت، قبل از لیالی قدر در حرم سیدالکریم و فرزندان رسول الله، یکی دیگر از اسامی خدا را می خواهم بگویم. ما “أَرْحَمَ الرَّاحِمِین” بودن خدا را گفتیم با “غَفَّارَ الذُّنُوبِ”، اجازه بدهید یک اسم دیگر هم که با این اسم ما را متعادل می کند را بگویم. چون ما نیاز داریم وزنه ی خوف و رجاء مان متعادل بشود، یعنی چه؟ بعضی ها انقدر از رحمت خدا شنیدند که دارند یک مقدار پررو می شوند به اصلاح عامیانه ی خودمان، از آن طرف بعضی ها انقدر از عذاب خدا شنیدند که دارند نا امید می شوند، این دوتا باید وزنه اش متعادل بشود، نه از رحمت خدا نا امید باشیم، نه از حساب و عذاب الهی غافل شویم. یکی از اسامی حضرت حق تعالی “أَسْرَعُ الحاسِبین” است “أَشَدُّ الْمُعَاقِبِینَ” است. در اول دعای افتتاح می خوانیم «أَیْقَنْتُ أَنَّکَ أَنْتَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ فِی مَوْضِعِ الْعَفْوِ وَ الرَّحْمَهِ وَ أَشَدُّ الْمُعَاقِبِینَ فِی مَوْضِعِ النَّکَالِ وَ النَّقِمَه» نمی خواهم شب جمعه و رحمت در لیالی مقدمه شب قدر شما را بترسانم، ولی اجازه بدهید یک آیه راجع به عذاب بخوانم، در یکی از آیات الهی، آیه ۵۶ سوره ی نساء، این آیه یک مقدار آدم را تکان می دهد، من امشب می خواهم باز هم از رحمت بگویم و هم از عذاب و حساب و کتاب الهی بگویم، شب جمعه نمی شود از رحمت گفت ولی اول از عذاب و حساب و کتاب بگوییم تا دستمان بیاید، بعد از رحمت بگوییم که ناامید نشویم، این آیه را دقت کنید (آیه ۵۶ سوره ی نساء) «إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا به آیَاتِنَا» خیلی قشنگ است، اینجا کفر مطلق را نمی گوید، خدا می گوید کفر به آیات ما، تک تک آیات قرآن آیات الهی است، ببخشید آن هایی که در حرم دارند صدای من را می شنوند، همه ی شما به حرم حضرت سیدالکریم خوش آمدید ولی حیا و حجاب آیه ی الهی است، دهان کجی نکنیم به آیه ی حیا و حجاب، هر کسی باور ندارد سوره ی نور را نگاه کند، حیا و حجاب آیات الهی است، آن هایی که دور حرم سیدالکریم هستید، من این را هم در حرم امام رضا(علیه السلام) گفتم، حرم حضرت معصومه(سلام الله علیها) هم گفتم، آن هایی که دور حرم هستید، خیلی خوش به حال شما که دور حرم هستید ولی آیات حلال خوری از آیات الهی است «إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا به آیَاتِنَا» هر کسی به یک آیه ی ما دهان کجی کند، کفر بورزد، حرمت ربا آیه ی الهی است، قرآن فرموده است هر کسی ربا خواری کند «فَأْذَنُوا بِحَرْبٍ مِنَ اللَّهِ» حرمت چشم چرانی آیه ی الهی است، مواظب باشیم به آیات خدا دهان کجی نکنیم. یک کسی حجاب ندارد، یک کسی حجاب دارها را مسخره می کند. یک کسی نماز نمی خواند، یک کسی نماز خوان ها را مسخره می کند، این آیه برای این ها است، به آن کسی که دخترش را قشنگ، خانمش را قشنگ پوشانده است می گوید ای بابا این چه است لحاف کرسی انداختید روی سرش گناه دارد می پوسد! «إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا بِآیَاتِنَا سَوْفَ نُصْلِیهِمْ نَارًا» حواسشان باشد این ها برخوردشان با آتش غضب الهی است، بعد چطور آن ها را عذاب می کنیم «کُلَّمَا نَضِجَتْ جُلُودُهُمْ بَدَّلْنَاهُمْ جُلُودًا غَیْرَهَا لِیَذُوقُوا الْعَذَابَ إِنَّ اللَّهَ کَانَ عَزِیزًا حَکِیمًا»؛ این جا یک نفر را می خواهند مجازاتش کنند سه بار هم برای او حکم اعدام بنویسند، دفعه ی اول که مُرد دیگر اعدام دوم معنی ندارد، جنازه اش را می خواهند دار بزنند؟! دفعه ی اول تیر بارانش کردند، دفعه ی دوم دیگر ندارد مُرد، اما در قرآن در قیامت دیگر از مرگ خبری نیست، می اندازیمش در آتش می سوزد او را در می آوریم دوباره پوست و گوشت و استخوان می روید، دوباره می اندازیمش در آتش، چرا؟ دهان کجی به آیات خدا می کنی؟!!
سه آیه ی قرآن را امشب که شب جمعه است می خواهم محضر شما تلاوت کنم، یکی آیه ی ۱۸۶ سوره ی بقره، یکی آیه ی ۹۹ و ۱۰۰ سوره ی مومنون، یکی هم آیه ی ۱۰۷ سوره ی مومنون. آیه ی ۱۰۷ سوره ی مومنون ، در این آیه یک نفر در چاه جهنم افتاده است با خدا حرف می زند، آیه ی ۹۹ سوره ی مومنون، در خانه ی قبر گذاشتن با خدا حرف می زند، آیه ی ۱۸۶ سوره ی بقره در دنیا با خدا حرف می زند؛
صحبت با معبود از چاه جهنم
اول آیه ی ۱۰۷ سوره ی مومنون را می خوانم «رَبّنَا أَخْرِجْنَا مِنْهَا فَإِنْ عُدْنَا فَإِنَّا ظَالِمُونَ» یک عده ای وقتی در قیامت در عذاب می افتند فریاد می زنند «رَبّنَا أَخْرِجْنَا مِنْهَا» خدایا ما را از آتش بیرون بیاور، گناه آتش است، اگر در دنیا توبه نکرده باشم، اگر در برزخ پاک نشده باشم، اگر در قیامت مشمول شفاعت قرار نگیرم باید با آتش پاک بشوم، آتش هم پاک کننده است، گناه آتش است و ما گفتیم و شب اول بحثمان با این آیه شروع کردیم «لا یَمَسُّهُ إِلاَّ الْمُطَهَّرُونَ» سر در بهشت هم نوشته شده است که تا پاک نشویم در بهشت نمی رویم، به اندازه ی سر سوزن هم ناخالصی داشته باشیم باید پاک بشویم، یا باید در دنیا پاک بشویم، یا در برزخ و یا در قیامت، آخرین مرحله ی پاک شدن ما با آتش است، یک بار می برندمان در چاه جهنم و ما را بالا می آورند، کمترین عددی که اینجا در روایات است سیصد سال است، خب روز قیامت پنجاه هزار سال است! «کَانَ مِقْدَارُهُ خَمْسِینَ أَلْفَ سَنَه»؛ آخرین مرحله ای که من را پاک می کنند در آتش جهنم است، پناه می بریم به خدا، آن جا داد می زنم خدایا من را برگردان در دنیا دیگر غلط نمی کنم، دیگر بی حیایی نمی کنم، دیگر چشم چرانی نمی کنم، دیگر حرام خواری نمی کنم، دیگر مردم آزاری نمی کنم، بین خدای مهربان چطور جواب می دهد «قَالَ اخْسَئُوا فِیهَا وَلَا تُکَلِّمُونِ» “اخْسَئُوا” را عرب به حیوان درّنده می گوید؛ «وَلَا تُکَلِّمُونِ» حرف نزن! خدایا می گفتن که تو “أَرْحَمَ الرَّاحِمِین” هستی، بله هستم ولی “أَشَدُّ الْمُعَاقِبِینَ” هم هستم. بعضی ها مسخره کردند عذاب را. طرف آمده است دنبال پولش، طلب دارد، می گوید طلب ما را بده، می گوید نمی دهم، می گوید وعده به قیامت، می گوید حالا که وعده به قیامت است یک صد هزار تومان دیگر هم بده! این مسخره کردن قیامت است. یک نفر همین چند روز پیش به من گفت، حاج آقا رفتم از یک نفر طلبم را بگیرم، گفت خب با چه کسی آمدی طلبت را بگیری، گفتم یک پارتی بزرگ دارم، گفت چه کسی است؟ گفت خدا، گفت قاضی ات چه کسی است؟ گفتم روز قیامت خدا قاضی من است. خب این خدای مهربان است که روز قیامت اینطور حرف می زند «اخْسَئُوا فِیهَا وَلَا تُکَلِّمُونِ»، جای دیگری می فرماید «خُذُوهُ فَغُلُّوهُ ثُمَ الْجَحِیمَ صَلُّوه»، به همه امیدواری می دهم، هیچ کدام از ماها در جهنم نمی مانیم ولی تا پاک هم نشویم بهشت نمی رویم، یک راه پاک شدن در جهنم است، دوست نداری معطل شوی گناه نکن ولو یک ذره، چون حساب و کتاب خدا پنج ویژگی دارد:
۱- حساب و کتاب خدا جدّی است. بعضی ها فکر می کنند شوخی است «إِنَّهُمْ کانُوا لا یَرْجُونَ حِسابا» روز قیامت می گویند این ها فکر نمی کردند حساب و کتاب انقدر جدی باشد. خدایا ما داشتیم درون ضریح حضرت عبدالعظیم را نگاه می کردیم، آز آن طرف نامحرم دیده می شد، هیچ کسی نفهمید خیره شدیم، این هم حساب و کتاب است، جدی است.
۲- حساب و کتاب همگانی است «إِن مِّنکمُ ْ إِلَّا وَارِدُهَا» وقتی این آیه خوانده می شد پیامبر(صل الله علیه و آله) بدنشان می لرزید، یعنی پیامبر(صل الله علیه و آله) هم باید حساب پس بدهد. هرکه بامش بیش برفش بیشتر. حضرت سلیمان چون دارایی اش بیشتر از همه بوده است، حساب و کتابش از همه بیشتر طول می کشد. جمال داری، باید حساب و کتاب بیشتر بدهی، پول داری باید حساب و کتاب بیشتر بدهی، علم بیشتر داری باید حساب و کتاب بیشتری بدهی. خدا اسرع الحاسبین است، زود هم حساب و کتاب ها را رسیدگی می کند.
۳- حساب و کتاب ذرّه ای است «فَمَن یَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّهٍ خَیْرًا یَرَهُ ؛ وَمَن یَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّهٍ شَرًّا یَرَهُ» اینجا ته دیگ است حساب نمی کنند، ته بودجه را حساب نمی کنند، ته کاسه را حساب نمی کنند ولی خدا ذرّه را هم حساب می کند.
۴- حساب و کتاب باطنی است «یَوْمَ تبْلَى السَّرَائِرُ»، ما درون را بنگریم و حال را نی برون را بنگریم و قال را، هر کسی نیّتش قشنگ تر است، هر کسی باطنش قشنگ تر است، البته کسی اشتباه نکند و بگوید حاج آقا ما که گفتیم قلبمان پاک باشد؛ قلب پاک باشد باید ظاهر هم درست باشد، باید قلب پاک تر از ظاهر باشد نه اینکه ظاهر را ول کنم بگویم قلبم پاک باشد.
۵- حساب و کتاب برای همه ی نعمت های خدا است، داده ها و نداده ها حساب و کتاب است.
پس یک گفتگوی ما با خدا در جهنم است، حواسمان جمع نباشد آنجا گیر داریم. یک گفتگوی ما با خدا در عالم قبر است، همینکه من و شما را می گذارند در عالم قبر، سنگ لحد را می گذارند بلند می شوم «رَبِّ ارْجِعُونِ لَعَلِّی أَعْمَلُ صَالِحًا فِیمَا تَرَکْت» خدایا من را برگردان، چون آدم وقتی مرگ می آید چشم هایش باز می شود، همه ی این ها قرآن است« فَکَشَفْنَا عَنکَ غِطَآءَکَ فَبَصَرُکَ الْیَوْمَ حَدِیدٌ» چشمم باز می شود حالا می فهمم چه به درد خانه ی قبر می خورد و چه نمی خورده. یک بار یک مجلس ترحیم خیلی با شکوهی بود، مثل همین حادثه ای که چند شب پیش اتفاق افتاد، سربازان عزیز مملکت ما در یک سانحه از دنیا رفتند، یک حادثه ای بود در یکی از شهر های شمال، یک اتوبوسی رفته بود در دریاچه ی کرج و تعداد زیادی از دنیا رفتند، ما رفتیم برای مجلس ترحیمشان، خیلی شلوغ می کردند غوغایی بود، گریه می کردند، داد می زدند، من رفتم پشت تریبون داد زدم آی مردم برای چه آمدید قبرستان؟! مرده دیگر زنده نمی شود، رفت و تمام شد، همه سکوت کردند این حاج آقا چه می خواهد بگوید، گفتم آی مردم آن هایی که می خواهند بروند مصاحبه یک جا، پشت در اتاق مصاحبه می ایستند منتظر هستند آن کسی که از اتاق مصاحبه می آید بیرون به او بگویند از تو چه پرسیدند؟! آیا آن چیزی که ما آماده کردیم به درد این مصاحبه می خورد یا نمی خورد! گفتم آی مردم این قبر اتاق مصاحبه است، دارند از این عزیزانتان مصاحبه می گیرند، بنشینید کنار هر قبری دست هایتان را به قبر بزنید و بپرسید آی برادر، خواهر، پدر، مادر، فرزند از تو چه دارند می پرسند؟! آیا آنچه که من جمع کردم به درد این سوال های قبر و قیامت می خورد یا نه؟! اگر گوش شنوا داشته باشیم می بینیم دارد داد می زند خدایا من را برگردان در دنیا، می توانستم به همسایه ام کمک کنم ولی نکردم، می توانستم به زیر دست هایم کمک کنم ولی نکردم، می توانستم چشم هایم را کنترل کنم ولی نکردم« رَبِّ ارْجِعُونِ» من را برگردان می خواهم عمل صالح انجام بدهم، خدا چه می گوید؟ این چه حرفی است که تو میزنی! موهای سر و صورتت سفید شد خبر مرگت بود، بچه هایت عروس و داماد شدند خبر مرگت بود، این ها همه خبرهای پیش پیش مرگ بود، همسایه ات مُرد خبر مرگ تو بود، دارد میاد، تو نخواستی بیدار بشوی؛ این گفتگوی ما با خدا در عالم برزخ است. همینکه می رویم در خانه ی قبر حساب و کتاب ها شروع می شود، از همین اول مو را از ماست می کشند.
خدا خیلی نزدیک است
آیه ی سوم آیه ی ۱۸۶ سوره ی بقره است «إِذَا سَأَلَک عِبَادِی عَنِّی فَإِنِّی قَرِیبٌ أُجِیبُ دَعْوَهَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ» خدا در این آیه به پیامبر(صل الله علیه و آله) می فرماید ای حبیب ما هر کدام از این بنده های من آمدند سراغ تو، از من خدا سراغ گرفتند نگویی خدا دور است، بگو خدا خیلی نزدیک است جواب شما را هم می دهد، تو یک یا الله بگویی ده بار جواب تو را می دهد. همه ی شما شنیده اید که حضرت موسی (علیه السلام) خدا را به اسامی مختلف صدا زد یک بار لبیک شنید، تا گفت “یا اله العاصین” سه بار لبیک شنید، موسی گفت خدایا چه شد؟! تو را به نام خدای گناه کارها خواندم سه بار لبیک شنیدم، خطاب آمد موسی خب گناه کارها کسی جز من را ندارند. یعنی همان خدایی که آنجا “أَشَدُّ الْمُعَاقِبِینَ” است، اینجا دارد می گوید بیا، اینجا در دنیا می توانی جبران کنی. همه ی شما داستان آن هایی که توبه کردند و جبران کردند را شنیدید، نمونه های مشهورش را شنیدید، نمونه های اطراف خودتان را هم شنیدید، خانم، آقا، دختر، پسر، انقدر نامه می آید حاج آقا ما شب قدر توبه کردیم، دخترِ برای من نوشته بود حاج آقا ببخشید من خیلی گناه کردم در قوم و خویش هایم ولی از شب قدر، از آن شبی که این حرف ها را در حرم امام رضا(علیه السلام) شنیدم و… توبه کردم، الان هرچه هم من را مسخره کنند دیگر چادرم را در نمی آورم. پسرِ آمده بود در حرم امام رضا(علیه السلام) گریه می کرد، حاج آقا من خیلی دزدی کردم، خیلی خیانت کردم ولی آمدم توبه کنم، می شود؟ گفتم بله می شود غصه نخور قطعا می شود. در دنیا می توانیم جبران کنیم ولی در در برزخ دیگر نه! در برزخ چشممان این است که در دنیا یک کسی برای ما جبران کند، الان انقدر ارواح مومنین و مومنات، پدر بزرگ ها و مادربزرگ هایمان، عموها، خاله ها، دایی ها، عمه ها، می آیند دور سر ماها و دور خانه ما می چرخند می گویند می شود امشب یک استغفار برای ما بکند؛ خب چرا خودت که در دنیا بودی استغفار نکردی! که منتظر باشی بعد از مرگت یک کسی از دنیا برای تو استغفار بفرستد. می توانستم اینجا دوتا نان می خرم، نصف نان را بدهم به یک کسی بخورد، ظرف های غذایم را در آشغالی نریزم بدهم یک کسی بخورد ولی در روایت داریم در برزخ کسانی هستند که آرزو می کنند بچه اش، نوه اش غذا را خورد استخوانش را بیاندازند جلوی یک سگ او بدبخت در برزخ یک بهره ای ببرد؛ خب در دنیا از دستت بر می آمد که یک کاری کنی، حالا باید بروی در برزخ منتظر این باشی که یک استخوان جلوی یک سگ بیاندازند تو به یک نوایی برسی!
خدا حفظ کند حاج آقای قرائتی را، فرمودند یکی از دوستان از دنیا رفته بود، من را خبر کردند بیا، رفتم دیدم جنازه را گذاشتند وسط خانه، همه ی قوم خویش ها و همه دورش نشستند، به جای اینکه بروم کنار دیوار بنشینم رفتم کنار جنازه نشستم، روی جنازه را کنار زدم، دست مرده را بالا آوردم ولش کردم افتاد پایین، به مردم گفتم آی مردم تا این دست کار می کند یک کاری بکنید، این مرده دیگر کاری از دستش بر نمیاد، پایش را گرفتم، همینطور، چشم هایش را باز و بسته کردم، گفتم تا این چشم کار می کند، تا این زبان کار می کند، تا این پا یک کاری می کند، تا این جیب یک کاری می کند یک کاری برای خودتان بکنید، کسی برای شما انجام نمی دهد، یک استغفاری را انجام دهید.
برادرها، خواهرها، دنیا جای جبران هست ولی برزخ و قیامت فقط باید گدایی کنی، گدایی کنی یک مقدار کمکت کنند، یک مقدار دستت را بگیرند، اما در دنیا خودت می توانی یک کاری برای خودت بکنی. “أَسْرَعُ الحاسِبینَ” بودن خدا را جدی بگیریم، “أَشَدُّ الْمُعَاقِبِینَ” بودن خدا را جدی بگریم، همان خدایی که “أَرْحَمَ الرَّاحِمِین” است، همان خدا “أَشَدُّ الْمُعَاقِبِینَ” است. همان امیرالمومنینی که مظهر خدا است، همان امیرالمومنین مظهر غضب خدا است. این روایت است «مَن یَمُت یَرِنی» هر کسی بمیرد علی (علیه السلام) را می بند ولی حضرت فرمودند با دو چهره، آن هایی که مومن باشند من را با چهره ی رحمت می بینند، آن هایی که وضعشان ناجور باشد من را با چهره ی غضب خدا می بینند. با گناه شوخی نکنیم، بعضی ها خیلی گناه را دست کم گرفتند.
سوار یک موتور بودم در تهران، به جوانِ گفتم ازدواج کردی یا نه؟ گفت نه حاج آقا، گفتم نمی ترسی به گناه بیفتی؟ گفت حاج آقا مگر عقلم را از دست دادم! گفتم باریکلا این عجب جوان باحالی است، یعنی تو می دانی آدم عاقل گناه نمی کند؟ گفت بله حاج آقا، آدم عقل داشته باشد گناه نمی کند چون گناه یعنی آتش، گفتم باریکلا، همینطور که داشتیم با هم صحبت می کردیم یقه اش باز بود، دیدم زنجیر طلا در گردنش است، گفتم مشتی این زنجیر طلا چرا در گردنت است؟! تو که گفتی آدم عاقل گناه نمی کند، طلا برای مرد حرام است، گناه است، گفت ای حاج آقا این را که دیگر همه دارند! یعنی اگر گناهی را همه انجام دادند از لیست گناه ها حذف شده است؟!! امروز گرفتاری این است، حاج آقا این ته آرایش را که همه دارند، حاج آقا این چهار تار مو را همه دارند! نه آقا جان با گناه شوخی نکنیم، یک ذره گناه هم من و شما را شاید سال ها در قیامت معطل کند. پاک شدن در دنیا خیلی ارزان است، پاک شدن در برزخ گران می شود.