فیش منبر روز هفدهم ماه مبارک رمضان/ گفتگوهای پیامبر (ص) در شب معراج
بسم الله الرحمن الرحیم
«وَاسْتَعْمِلْنی بِطاعَتِکَ وَطاعَةِ رَسوُلِکَ مُحَمَّد صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَآلِهِ اَبَداً مَا اسْتَعْمَرْتَنی» (دعای ابوحمزه ثمالی)
مناسبت: هفدهم رمضان (شب معراج)
ایجاد انگیزه[۱]
خداوند متعال، در آیات متعددی از قرآن کریم، درباره پیامبران الهی سخن گفته و گاه به طور مستقیم و گاه به شکل غیرمستقیم، پیامبران را معرفی کرده است. در این آیات ویژگیهایی دیده میشود که فقط برای وجود نورانی رسول اکرم (ص) بوده و هیچیک از انبیاء الهی صاحب این امتیازات نبودهاند و تا روز قیامت کسی به این ویژگیها متّصف نخواهد شد.
این حقیقت را قرآن کریم به صراحت بیان داشته، میفرماید: «لَقَدْ فَضَّلْنا بَعْضَ النَّبِیِّینَ عَلى بَعْض[۲]؛ مطمئناً ما بعضی از پیامبران را بر برخی دیگر برتری دادیم.»
رسول خدا (ص) نیز میفرمایند: «اِنَّ اللّهَ تَعالی... فَضَلَّنی عَلی جَمیعِ الأَنبیاءِ وَ المُرسَلین[۳]؛ خدای متعال،... مرا بر تمامی پیامبران و مرسلان برتری داد»
امام سجاد (ع) در دعای ابوحمزه علاوه بر اطاعت از خداوند، اطاعت از پیامبر (ص) را نیز درخواست میکند: «وَاسْتَعْمِلْنی بِطاعَتِکَ وَطاعَةِ رَسوُلِکَ مُحَمَّد صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَآلِهِ اَبَداً مَا اسْتَعْمَرْتَنی؛ و همیشه تا زندهام مرا به طاعت خود و اطاعت پیامبرت محمد صلی الله علیه وآله وادار کن»
یکی از امتیازات خاصی که خداوند متعال برای پیامبر خاتم (ص) قرار داده و هیچ پیامبر دیگری آن را درک نکرده است، مسئله «معراج رسول اکرم (ص)» است. صدوبیست و چهار هزار برگزیده الهی معرفی شدهاند؛ اما فقط یکى از آنها مفتخر به معراج و ملاقات ویژه پرودگار شده است.
در دو آیه از آیات قرآن به داستان معراج اشاره شده است. آیه اول در سوره مبارکه اسراء است که در آن به مرحله اول این سفر شبانه اشاره میکند و میفرماید: «سُبْحانَ الَّذی أَسْرى بِعَبْدِهِ لَیْلاً مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ إِلَى الْمَسْجِدِ الْأَقْصَى الَّذی بارَکْنا حَوْلَهُ لِنُرِیَهُ مِنْ آیاتِنا إِنَّهُ هُوَ السَّمیعُ الْبَصیر[۴]؛ پاک و منزّه است خدایى که بندهاش را در یک شب، از مسجدالحرام به مسجدالاقصی (که گرداگردش را پربرکت ساختهایم) برد تا برخى از آیات خود را به او نشان دهیم چرا که او شنوا و بیناست»
آیه دوم که به مرحله دوم معراج میپردازد، در سوره مبارکه نجم میباشد که خداوند میفرماید:
«وَ هُوَ بِالْأُفُقِ الْأَعْلى، ثمَُّ دَنَا فَتَدَلّى، فَکانَ قابَ قَوْسَیْنِ أَوْ أَدْنى، فَأَوْحَى إِلىَ عَبْدِهِ مَا أَوْحَى[۵]؛ در حالی که او در افق اعلی بود سپس نزدیک آمد و نزدیکتر شد تا فاصلهاش به قدر طول دو انتهای کمان یا نزدیکتر شد، آنگاه به بندهاش آنچه را باید وحی کند، وحی فرمود»
امام رضا (ع) از رسول اکرم (ص) نقل فرمودهاند که: «لَمَّا أُسْرِیَ بِی إِلَى السَّمَاءِ بَلَغَ بِی جَبْرَئِیلُ مَکَاناً لَمْ یَطَأْهُ جَبْرَئِیلُ قَطُّ فَکَشَفَ لِی فَأَرَانِیَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ مِنْ نُورِ عَظَمَتِهِ مَا أَحَبَّ[۶]؛ هنگامی که در معراج به آسمانها سیر داده شدم، جبرئیل مرا به مکانی برد که هرگز خود به آن مکان و مقام پا نگذاشته بود. در آن مقام، پردهها برای من کنار زده شد، پس خداوند از نور عظمت خویش آن مقدار که دوست داشت، نشانم داد»
متن و محتوا
در این سفر شبانه و عروج آسمانی با توجه به شایستگیهای پیامبر (ص) در ابعاد مختلف، بخشی از آیات عظمت الهی، به ایشان نشان داده شد و حقایقی برای وجود مبارک حضرت آشکار گردید.
علاوه بر این مشاهدات، گفتگویی بین پروردگار متعال و وجود نورانی پیامبر اسلام (ص) انجام شد که برای رهجویان راه بندگی، بسیار شنیدنی و مفید میباشد.
یکی از این گفتگوها را مرحوم علامه مجلسی در «بحارالانوار، جلد ۷۷، صفحه ۲۱» ذکر کرده است. این گفتگو یکی از طولانیترین احادیث قدسی است[۷] که حقیقتاً راه و روش عبودیت و مسیر زندگی توأم با بندگی را به خوبی ترسیم کرده است.
در این حدیث بارها و بارها خداوند متعال به اَشکال مختلفی اوصافی از بندگان خالص و اهل ایمان را بیان میفرماید. اگرچه حدیث بسیار مفصل است اما؛
آب دریا را اگر نتوان کشید هم به قدر تشنگی باید چشید
لذا در این چند خط سعی میشود فقط یک فراز از آن کلمات نورانی در حد اختصار شرح داده شود.
در بخشی از این روایت شریف خداوند متعال تعجب و شگفتی خود را از سه گروه بیان کرده است:
گروه اول: ضایع کنندگان نماز
«یَا أَحْمَدُ عَجِبْتُ مِنْ ثَلَاثَةِ عَبِیدٍ: عَبْدٍ دَخَلَ فِی الصَّلَاةِ وَ هُوَ یَعْلَمُ إِلَى مَنْ یَرْفَعُ یَدَیْهِ وَ قُدَّامَ مَنْ هُوَ وَ هُوَ یَنْعُسُ؛ یا احمد! از سه دسته ار بندگانم تعجب میکنم،[۸] دسته اول: بندهای که به نماز میایستد و میداند دستان خود را به سمت چه کسی بلند کرده و در برابر چه کسی ایستاده و در عین حال خوابآلود است.»
چقدر زشت و ناپسند است که ما در مقابل خدا بایستیم و توجه نداشته باشیم در برابر چه کسى ایستادهایم و چه مىگوییم! خداوند این حالت را از علائم منافقان به شمار آورده است: «إِنَّ الْمُنافِقینَ یُخادِعُونَ اللَّهَ وَ هُوَ خادِعُهُمْ وَ إِذا قامُوا إِلَى الصَّلاةِ قامُوا کُسالى یُراؤُنَ النَّاسَ وَ لا یَذْکُرُونَ اللَّهَ إِلاَّ قَلیلا[۹]؛ منافقان مىخواهند خدا را فریب دهند در حالى که او آنها را فریب مىدهد و هنگامیکه به نماز برمىخیزند، با کسالت برمىخیزند و در برابر مردم ریا مىکنند و خدا را جز اندکى یاد نمىنمایند»
وقتى ما به نماز مىایستیم، کمتر به نماز توجه داریم و توجهمان به سایر مسائل معطوف مىگردد. گاهى مسائلى که مربوط به دهها سال قبل است، به خاطرمان مىآید. تازه وقتى مىخواهیم سلام بدهیم، متوجه مىشویم که نماز مىخواندیم!
روزی سید رضی (ره) به نماز جماعتی که به امامت برادرش سید مرتضی (ره) اقامه میشد حاضر گشت و نمازش را با حضور قلب و با حال و هوایی عارفانه میخواند. هنگامی که موج نمازگزاران سر از رکوع برمیداشتند، چشم سید رضی به برادرش که در محراب نماز ایستاده بود افتاد و ناگهان او را در برکهای از خون شناور دید، نیت خود را عوض کرد و به تنهایی (بدون اقتدا به جماعت) نمازش را به پایان برد. وقتی سید مرتضی، علت این کار را از برادرش سید رضی جویا شد، جواب داد: ناگهان تو را در دریایی از خون شناور دیدم! سید مرتضی گفته برادرش را تصدیق کرده و گفت: در آن حال، من ناخودآگاه درباره مسئلهای از مسائل شرعی میاندیشیدم که پیش از آمدن به نماز از من پرسیده بودند.[۱۰]
اگر چه نماز و نمازگزاران در آیات و روایات بسیار مورد احترام قرارگرفتهاند؛ اما گاهی بعضی نمازگزاران در آیات مذمت شدهاند. آنجا که خداوند متعال میفرماید: «فَوَیْلٌ لِلْمُصَلِّین، الَّذِینَ هُمْ عَن صَلَاتهِِمْ سَاهُون»[۱۱]
یکی از نمازهایی که در روایات مورد مذمت واقع شدهاند نمازهایی است که بدون حضور قلب و بدون توجه خوانده شود تا جایی که امیرالمؤمنین (ع) فرمود: «إِذَا قَامَ بَیْنَ یَدَیِ اللَّهِ فَإِنَّمَا لَهُ مِنْ صَلَاتِهِ مَا أَقْبَلَ عَلَیْه؛[۱۲] بندهاى که در برابر خدا (برای نماز) مىایستد، از نماز همان مقدارى که حضور قلب داشته نصیب اوست»
برای حضور قلب در نماز چه باید کرد؟
دستورالعملهای فراوانی برای تحصیل حضور قلب در نماز سفارش شده است؛ اما به دلیل اختصارگویی به یکی از مؤثرترین راههای آن از لسان مبارک امام سجاد (ع) اشاره میشود.
حضرت فرمودند: «وَ اِذا صَلَّیْتَ فَصَلِّ صَلاةَ مُوَدِّع[۱۳]؛ وقتى نماز مىخوانى فرض کن (در آستانه مرگ هستى) آخرین نمازت را مىخوانى»
ما وقتى نماز مىخوانیم، نمىدانیم که موفق مىشویم نماز دیگرى بخوانیم یا نه، از این رو امام سجاد (ع) مىفرماید: فرض کن این آخرین نمازى است که مىخوانى. اگر انسان بداند، از عمرش تنها به اندازه خواندن چند رکعت نماز باقى مانده است، حواسش را جمع مىکند و سعى مىکند نمازش را بهتر و شایستهتر بهجا آورد، حال که ما نمىدانیم عمرمان تا کى باقى است، فرض کنیم این آخرین نمازى است که به جا مىآوریم. چنین تصورى باعث مىگردد در برابر شیطان مقاومت کنیم و او را از خود برانیم و از لحظات و دقایقى که در نماز سپرى مىکنیم، بهره بیشتری ببریم. شکى نیست که چنین حالتى در پدید آمدن حضور قلب مؤثر است.
فردی در حاشیه جادهای مشغول نماز بود. مجنون بدون اینکه متوجه شود، از بین او و مُهرش عبور کرد.
مرد نمازش را قطع کرد و داد زد: ای آقا! چرا بین من و خدایم فاصله انداختی؟
مجنون تازه متوجه حضور آن مرد شد. نگاهی به مهر نمازش کرد و گفت: من که عاشق لیلی هستم، تو را ندیدم، تو که عاشق خدای لیلی هستی، چگونه دیدی که من بین تو و خدایت فاصله انداختم!
امام پنجم (ع) فرمود على بن الحسین (ع) در هر شبانهروزی هزار رکعت نماز میخواند چنانچه امیرالمؤمنین (ع) این کار را انجام میداد. ایشان پانصد نخله خرما داشت و پاى هر نخلهاى دو رکعت نماز میگذاشت و چون به نماز میایستاد، رنگش دگرگون میشد در نماز میایستاد چنانکه بنده ذلیل پیش پادشاه بزرگى بایستد اندامش از ترس خدا میلرزید، نماز کسی را میخواند که با نماز وداع میکند و عقیده دارد که نماز دیگر را نخواهد خواند و عمرش کفاف نخواهد داد که نماز بهترى بجا بیاورد.[۱۴]
گروه دوم: حریصان در کسب روزی
«وَ عَجِبْتُ مِنْ عَبْدٍ لَهُ قُوتُ یَوْمٍ مِنَ الْحَشِیشِ أَوْ غَیْرِهِ وَ هُوَ یَهْتَمُّ لِغَدٍ[۱۵]؛ دسته دوم: بندهای که غذای امروزش فراهم است و کوشش میکند برای فردای خود ذخیره کند.»
این فراز از حدیث اشاره به افرادی دارد که حریصند و بخل میورزند و منافاتی با کار و تلاش و کوشش برای به دست آوردن رزق حلال ندارد. در حقیقت شامل افرادی است که نگران رزق خود در آینده هستند.
روزی، یکی از نیازهای اساسی انسان است و لذا ترس از آینده و چگونگی تأمین «روزی»، یک نگرانی عمومی است. نگرانی اگر به اندازه باشد و از حدّ متعارف نگذرد، برای کسب روزی مفید است؛ اما اگر افزایش یابد و از حدّ معمول بگذرد، به افزایش تنیدگی و فشار روانی منجر شده، رضایت از زندگی را به مخاطره میاندازد.
بهترین راه، برای درمان این بیماری خطرناک، «تفکر در رزاقیت خداوند» است.
«إِنَّ اللَّهَ هُوَ الرَّزَّاقُ ذُو الْقُوَّةِ الْمَتین[۱۶]؛ خداوند روزىدهنده و صاحب قوّت و قدرت است»
وقتی انسان بداند روزیاش به دست صاحب قدرت است، احساس اطمینان و آرامش میکند. خداوند در حدیث قدسی میفرماید: «یَا ابْنَ آدَمَ خَلَقْتُکَ مِنْ تُرابٍ ثُمَّ مِنْ نُطْفَةٍ فَلَمْ أَعْیَ بِخَلْقِکَ أَوَ یُعْیِینِی رَغِیفٌ أَسُوقُهُ إِلَیْکَ فِی حِینِه[۱۷]؛ اى پسر آدم! من ابتدا که تو را از خاک و سپس از نطفه آفریدم، برایم دشوار و سخت نبود، آیا در رساندن قرص نانى که در وقت خود به تو برسانم درمانده شدهام.»
هین توکل کن ملرزان پا و دست رزق تو بر تو زتو عاشقتر است[۱۸]
در قرآن کریم میخوانیم: «وَ ما مِنْ دَابَّةٍ فِی الْأَرْضِ إِلاَّ عَلَى اللَّهِ رِزْقُها وَ یَعْلَمُ مُسْتَقَرَّها وَ مُسْتَوْدَعَها کُلٌّ فی کِتابٍ مُبین»[۱۹]
حضرت موسى بن عمران (ع) به خداوند عرض کرد: مىخواهم روزى دادن به موجودات را به من نشان بدهى. فرمود: موجودات بىشمار هستند، همه آنها را نمىشود به تو نشان بدهم، اما نمونهاى را به تو نشان مىدهم. فردا تنها به کنار ساحل نیل بیا. آمد و دید حشرهاى از راه دور، از خشکى مىآید و غذاى خیلى مختصرى به دهان او است. خدا فرمود: اى موسى! این حشره را تماشا کن! حشره تا کنار آب آمد. قورباغهاى در آمد و دهانش را باز کرد، آن حشره آن غذا را روى زبان قورباغه گذاشت. قورباغه دهانش را بست و فرورفت.
خدا به حضرت موسى (ع) فرمود: با عصا به آب بزن تا راه باز شود. چنانچه وقتى قوم بنیاسرائیل را مىخواست از رود نیل ببرد، با نوک عصا به آب زد، دوازده راه خشکى در وسط آب باز شد. فرمود: برو و فرعونیان نیز به دنبال شما مىآیند، وقتى شما بیرون رفتید، من آب را دوباره به هم مىآورم و همه غرق مىشوند.
حضرت موسى (ع) عصا را به آب زد، جاده باز شد. از آن کوچهاى که در آب باز شد پایین رفت. دید قورباغهای نیز آن پایین است. در سنگ چهارگوش سیاهى در کف آب، سوراخى شبیه به لانه مورچگان بود.
مورچهاى سر خود را از این لانه بیرون کرد، قورباغه آن غذا را به مورچه داد. مورچه رفت و قورباغه برگشت. خطاب رسید: نوک عصا را به این سنگ بزن تا باز شود. نوک عصا را زد، سنگ باز شد، کرم کورى در این لانه بود، خطاب رسید: هر روز غذاى این کرم کور را اینگونه مىدهم.[۲۰]
گروه سوم: خوشحالان ناآگاه
«وَ عَجِبْتُ مِنْ عَبْدٍ لَا یَدْرِی أَنِّی رَاضٍ عَنْهُ أَوْ سَاخِطٌ عَلَیْهِ وَ هُوَ یَضْحَک دسته سوم: بندهای که نمیداند من از او راضی هستم یا خشمناکم و در عینحال او همواره شاد و خندان است»
امام صادق (ع) میفرمایند: «مِنْ صِحَّةِ یَقِینِ الْمَرْءِ الْمُسْلِمِ أَنْ لَا یُرْضِیَ النَّاسَ بِسَخَطِ اللَّه[۲۱]؛ از درستی یقین شخص مسلمان این است که مردم را خشنود نکند به خشم خدا»
جمله «مردم را خشنود نکند به خشم خدا»، از جملههایی است که در برنامههای خودسازی در مرحله مراقبه نفس گفته میشود. اینکه انسان همیشه توجه داشته باشد، هر کاری را میخواهد انجام دهد، به دنبال جلب رضایت خدا بوده و به امر دیگری توجه نداشته باشد.
هنگامی امام سجاد (ع) به خطیب جمعه در مجلس یزید اعتراض کرد فرمود: «وَیْلَکَ أَیُّهَا الْخَاطِبُ اشْتَرَیْتَ مَرْضَاةَ الْمَخْلُوقِ بِسَخَطِ الْخَالِقِ[۲۲]؛ وای بر تو ای خطیب! خشنودی مخلوق را در برابر خشم و غضب خدا خریدی؟»
برخی افراد برای اینکه دوستان و دیگران را خوشحال کنند، خدا را فراموش میکنند؛ اما انسانهای مؤمن دغدغهای جز رضایت حضرت حق ندارند.
یکی از آن انسانهای مؤمن حضرت خدیجه (س) بود که پیغمبر اکرم (ص) درباره این بانوی بزرگ اظهارات شگفتی دارد و در روایتی در شأن وی فرمود: «أَفْضَلُ نِسَاءِ الْجَنَّةِ أَرْبَعٌ خَدِیجَةُ بِنْتُ خُوَیْلِدٍ وَ فَاطِمَةُ بِنْتُ مُحَمَّدٍ ص وَ مَرْیَمُ بِنْتُ عِمْرَانَ وَ آسِیَةُ بِنْتُ مُزَاحِمٍ امْرَأَةُ فِرْعَوْن[۲۳]؛ برترین زنان بهشت، چهار زن میباشند. خدیجه دختر خویلد، فاطمه دختر محمد (ص)، مریم دختر عمران، آسیه دختر مزاحم همسر فرعون»
اما نقل شده زمانی که این بانوی گرانقدر اسلام، بیمار شد و بیماریش شدت گرفت، پیغمبر (ص) نزد او رفت و کنار بسترش نشست. خدیجه (س) گریه مىکرد. پیغمبر (س) فرمود: خدیجه جان! چرا گریه مىکنى؟ عرض کرد: الآن که لحظات آخر عمرم است، فقط براى یک مسئله گریه مىکنم و آن این است که نمىدانم الآن که دارم مىمیرم، آیا خدا از من راضى است یا نه؟ جبرئیل (ع) نازل شد و فرمود: یا رسولالله! خدا مىفرماید، سلام من را به خدیجه (س) برسان و بگو، من از تو راضى هستم. خدیجه شاد شد.[۲۴]
[۱]. روش ابهام در موضوع.
[۲]. اسراء / ۵۵.
[۳]. تفسیر صافی، ج ۳، ص ۱۹۸.
[۴]. اسراء / ۱.
[۵]. نجم/ ۷ تا ۱۰.
[۶]. بحار الأنوار، ج۱۸، ص ۳۶۹.
[۷]. به نقل از راهیان کوی دوست (شرح حدیث معراج)، آیتالله مصباح یزدی، ص ۱۷.
[۸]. حالاتى مثل تعجب، ترس، اندوه و سایر احساسات، به موجود مادى که به مادّه تعلّق دارد اختصاص دارد و خداى متعال منزّه است از اینکه از چیزى تعجب کند، یا بترسد و یا اندوهگین شود و اگر خداوند این تعابیر را درباره خویش به کار برده، خواسته است به زبان ما سخن گفته باشد.
[۹]. نساء/۱۴۲.
[۱۰]. نماز ابرار، ص ۷۹.
[۱۱]. ماعون/ ۴ و ۵.
[۱۲]. تحف العقول، ص ۱۰۳.
[۱۳]. بحارالانوار، ج ۶۹، ص ۴۰۸.
[۱۴]. منتهى الآمال، ج ۲، ص ۶.
[۱۵]. إرشاد القلوب، ج۱، ص ۲۰۰.
[۱۶]. ذاریات/۵۸.
[۱۷]. عدة الداعی و نجاح الساعی، ص ۹۳.
[۱۸]. مولوی.
[۱۹] هود/۶.
[۲۰]. لئالی الاخبار، ج ۲، ص ۵۲ و ۵۳ به نقل از کتاب گناه و سبب آن، ص ۳۵۴.
[۲۱]. کافی، ج۳، ص ۱۴۹.
[۲۲]. لهوف، ترجمه دکتر عقیقی بخشایشی، ص ۲۰۸.
[۲۳]. بحار الأنوار، ج۸، ص ۱۷۸.
[۲۴]. شجره طوبی، ج ۲، ص۲۳۴.