موضوع: برکات ذکر و تبعات غفلت
ذكر خالصانه، رافع حجاب های انسان
مرحوم علامه مجلسی (رض) مواردی را به عنوان احادیث ائمه (ع) از کتاب شریف مصباح الشریعه نقل می کنند. در این کتاب نورانی به حدیثی از امام صادق (ع) بر می خوریم که فرمودند: إِعْرَابُ الْقُلُوبِ عَلَى أَرْبَعَةِ أَنْوَاعٍ رَفْعٍ وَ فَتْحٍ وَ خَفْضٍ وَ وَقْفٍ فَرَفْعُ الْقَلْبِ فِي ذِكْرِ اللَّهِ تَعَالَى وَ فَتْحُ الْقَلْبِ فِي الرِّضَى عَنِ اللَّهِ وَ خَفْضُ الْقَلْبِ فِي الِاشْتِغَالِ بِغَيْرِ اللَّهِ وَ وَقْفُ الْقَلْبِ فِي الْغَفْلَةِ عَنِ اللَّهِ تَعَالَى [1]
در ادبیات عرب، کلمات حالت های مختلفی به خودشان می گیرند که به آنها اعراب می گویند. آخر کلمه گاهی مرفوع، گاهی مفتوح، گاهی مجرور و گاهی هم مجزوم است. این حالات مختلف کلمه، معنی آن را مشخص می کنند. البته این در زبان عربی بیشتر دیده می شود و در فارسی زیاد نیست.
کلمه «قلب» در این حدیث چه معنایی دارد و جایگاه آن چیست؟ قلبی که خدای متعال به انسان ها داده، حالات گوناگونی دارد که این حالات از حقیقت و جایگاه این قلب حکایت می کند. شاید مقصود از اعراب قلوب، همین حالت های مختلفی باشد که قلب در ارتباط با خدای متعال پیدا می کند.
حضرت فرمودند: فَرَفْعُ الْقَلْبِ فِي ذِكْرِ اللَّهِ تَعَالَى حالت رفع قلب در توجه به خدای متعال است. قلب اگر متوجه حضرت حق بود، حالت رفع پیدا می کند. وَ فَتْحُ الْقَلْبِ فِي الرِّضَى عَنِ اللَّهِ حالت فتح و گشایش و باز شدن دریچه های قلب و وسعت پیدا کردن قلب در راضی بودن از خدای متعال است. قلبی که راضی از خداست، قلب مفتوح است. وَ خَفْضُ الْقَلْبِ فِي الِاشْتِغَالِ بِغَيْرِ اللَّهِ فرو افتادن قلب در این است که قلب به غیر خدای متعال مشغول شود. وَ وَقْفُ الْقَلْبِ فِي الْغَفْلَةِ عَنِ اللَّهِ چهارمین حالت قلب، توقف قلب است که در این حالت، قلب رشد ندارد. توقف قلب در حال غفلت از خدای متعال است؛ اگر قلب غافل از خدای متعال بود، متوقف می شود. سرمایه ای که خدای متعال به انسان داده که همواره باید برای انسان سود آور باشد، اگر به غیر خدا اشتغال داشت، سقوط می کند.
اگر بعد از این توجه به حضرت حق، انسان به مقام رضا هم رسید و به خدایی خدای متعال راضی بود، درها به سوی این فرد گشوده می شود. در فراز بعدی حضرت توضیح دادند و فرمودند: أَلَا تَرَى أَنَّ الْعَبْدَ إِذَا ذَكَرَ اللَّهَ بِالتَّعْظِيمِ خَالِصاً ارْتَفَعَ كُلُّ حِجَابٍ كَانَ بَيْنَهُ وَ بَيْنَ اللَّهِ تَعَالَى مِنْ قَبْلِ ذَلِكَ [2] ذکر خدای متعال موجب رفع قلب است. بین قلب انسان و خدای متعال، حجاب هایی است. اگر قلبی مشغول خدای متعال شد و عظمت الهی را یاد کرد و همواره متوجه عظمت حضرت حق و حقارت و فقر و نداری خودش و همه عالم را در مقابل خدای متعال متذکر شد، این ذکر موجب رفع حجب است، به شرط اینکه همراه با اخلاص باشد. گاهی اوقات ذكر خداي متعال موضوعیت پیدا می کند و اصل توجه به حق تعالی فراموش می شود. مثلا بعضی افراد ذکر می گویند که قدرت پیدا کنند، ذکر می گویند که مکاشفه نمایند. شیطان همیشه تلاشش این بوده که هر کجا باب خیری است، در آن نفوذ کند و غلط جلوه اش دهد. طبیعتاً بسیاری از افراد به سبب عدم اخلاص از همین مسیر ذکر كه عبادتي بزرگ است، سقوط می کنند.
حجاب بين انسان و خدا، حجاب خدای متعال نیست. چیزی نمي تواند خدای متعال را بپوشاند؛ هُوَ الْأَوَّلُ وَ الْآخِرُ وَ الظَّاهِرُ وَ الْباطِنُ [3] خدای متعال از همه چیز ظاهرتر و ظهور هر چیزی به خدای متعال است. بنابراین، چیزی نمی تواند حجاب خدا شود. در بعضی از روایات آمده است كه حجاب بین انسان و خدا آفرینش است. در روایات کتاب «توحید صدوق» می خوانیم که حجاب بین خدا و مخلوق همین است که خدای متعال مخلوق را می آفریند. مخلوق چون مخلوق است و محدود، محجوب است و راهی به حقیقت مطلق ندارد.
مشاهده عظمت خدا در اثر دوام ذكر
یکی از موارد عبادت ذکر است. ذکر از اعظم عبادات است، حتی باطن نماز هم ذکر است؛ أَقِمِ الصَّلاةَ لِذِكْري [4]. در روایت نورانی می خوانیم: خدای متعال برای هر چیزی حدی قرار داده است، جز برای ذکر خودش. فرموده: يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اذْكُرُوا اللَّهَ ذِكْراً كَثيراً [5] بسیار به یاد خدا باشید. امام صادق (ع) بر اساس این روایت فرمودند: زبان پدر بزرگوار من دائما به ذکر خدا مشغول بود؛ در کوچه که راه می رفت، سر سفره که نشسته بود و حتی وقتی با کسی صحبت می کرد، ذکر می گفت.
بعضی از علما و فقها هم گاهی همین حالت را دارند؛ یعنی دائما زبانشان به ذکر خدا مشغول است.
بعد حضرت فرمودند: اگر در خانه ای قرآن تلاوت شود، این خانه نورانی است. کسی که اهل مشاهده ملکوت باشد، حقیقت و نورانیت آن خانه را می بیند. شیاطین از این خانه رخت بر می بندند.
اگر کسی دائما مشغول یاد کردن از عظمت حضرت حق بود و کوچکی و حقارت همه دستگاه خلقت را در مقابل خدای متعال مورد توجه قرار داد، کم کم حجاب ها بین قلب او و خداي متعال برداشته می شوند و به تعبیر دیگر، خود قلب درجه درجه بالا می رود. قلوب فرق می کنند؛ در کامل ترین درجات، قلوب معصومین (ع) را می توان نام برد. قلوب دیگر واسطه هایی می خواهند و به میزانی که توجه به عظمت الهی در آنها پیدا شود، موانعشان برداشته می شود. حضرت فرمودند: اگر خوب توجه شود، قلب بالا می رود و درجات را طی می کند. ارْتَفَعَ كُلُّ حِجَابٍ كَانَ بَيْنَهُ وَ بَيْنَ اللَّهِ تَعَالَى مِنْ قَبْلِ ذَلِكَ [6] تدریجا حجاب ها برداشته می شود و عظمت خدای متعال در قلب مؤمن ظاهر می شود؛ عظم الخالق في انفسهم فصغر ما دونه في اعينهم [7].
امیرالمومنین (ع) وقتی متقین را توصیف می کند، می فرماید: متقین کسانی هستند که خدای متعال در جانشان عظمت پیدا کرده است. آنها عظمت خدا را می بینند و مابقی از چشمشان افتاده است و دیگر به چشمشان نمی آید. این عالم با همه عظمت و بزرگی در برابر عظمت خدای متعال به حساب نمی آید.
کسب معرفت از سرچشمه
معرفتی که به ما می رسد، از ده ها زبان و قلب عبور می کند تا به ما برسد؛ یعنی یک راوی مطلبی را شنیده و با قلب خودش درک و بیان کرده و همین طور بعد از چندین واسطه به ما رسیده است. ولی گاهی کار کسی به جایی می رسد که از سرچشمه می نوشد، از خود وجود مقدس امام صادق (ع) معارف را دریافت می کند. بزرگواری می فرمود: من از وجود مقدس امام صادق (ع) خواهش کردم که بی واسطه به من عطا بکند و این دعا مستجاب شد. گاهی حقایق را بدون واسطه از سرچشمه فیض وجود مقدس امام صادق(ع) دریافت می کند.
یکی از اساتید می گفت: من از استاد بزگوارمان آقای الهی، برادر علامه طباطبایی(رض) که شاگرد مرحوم آیت الله قاضی بودند، بعد از وفات مرحوم آقای قاضی درخواست کرده بودم که شما گاهی خدمت استادتان تشرف پیدا می کنید، از ما هم یادی کنید و برای ما هم مددی بخواهید. همین آقا می گفت: بین من و خانواده ام کدورتی جزئی پیدا شد. احساس دلتنگی کردم و خودم را نزد مرحوم آقای الهی در تبریز رساندم. ایشان به من فرمود: فلانی! من خدمت مرحوم آقای قاضی که بودم، به من فرمودند که فلانی چطور می خواهد همراه ما باشد، در حالیکه خانواده اش را ناراحت کرده است؟!
وقتی مثل مرحوم آقای قاضی اینطور است، وجود مقدس امام صادق (ع) چگونه است؟ وقتی مؤمن آنقدر نورانی می شود که اینگونه حجاب هایش برداشته می شود و به او اجازه می دهند به خلوت خانه افراد هم راه یابد، معصوم چگونه است؟
شخصی به امام رضا (ع) عرض كرد: برای ما و خانواده مان دعا کنید. حضرت فرمود: مگر ما برای شما دعا نمی کنیم؟ ما به یاد شما هستیم و بر عملتان ناظریم؛ قُلِ اعْمَلُوا فَسَيَرَى اللَّهُ عَمَلَكُمْ وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُونَ [8] هر کاری انجام می دهید، بدانید خدا می بیند، رسولش می بیند و مؤمنون هم می بینند. در ذیل این آیه فرمودند: مقصود از مؤمنون امیرالمؤمنین (ع) است. ما ائمه هدات معصومین، مؤمنون هستیم و شاهد عمل شماییم. واسطه همۀ فیوضات آن بزرگواران هستند. اگر کسی صاحب «ذَكَرَ اللَّهَ بِالتَّعْظِيمِ؛[9]» شد، یعنی مقام ذکر عظمت الهی در قلبش ظاهر گردید، حجاب های بین او و خدای متعال برداشته می شوند.
برکات ذکر و تبعات غفلت
باید دانست که حالات جسم بر روح اثر می گذارد و از آن طرف حالات روح نيز بايد بر جسم تجلی کند. یعنی سجده قلب باید در جسم انسان به نحو خضوع و تواضع ظاهری آشکار شود. حاصل خشوع قلب در مقابل خدای متعال تواضع تام است. هیچ تکبری در مؤمن نیست، ریشه اش می سوزد. با سجده در مقابل خدای متعال چیزی برای عبد باقی نمی ماند تا بخواهد فخر فروشی کند. همه جا خدا را می بیند. قلب در حالتی رفعت پیدا می کند و بالا می رود و طبیعتاً حجاب های نور را پشت سر می گذارد.
حالت بهجت و نشاط وقتی به قلب دست می دهد که قلب وسعت پیدا مي کند و منشرح و مفتوح می شود و این در اثر رضاست. اگر قلبی راضی بود، راحتی و نشاط در آن دیده خواهد شد. در روایت آمده که خدای متعال نشاط و راحتی را در رضای متقین قرار داده است. اگر کسی صاحب مقام رضا شد، قلبش گشایش پیدا می کند و مفتوح می شود و غرق در سرور و بهجت است، آن هم سرور و بهجت بالله؛ یعنی دائما از ربوبیت خدای متعال و خدایی اوت لذت می برد.
حالت خفض، اشتغال به غیر خدای متعال است. قلب مخفوض، قلبی است که به غیر خدا مشغول شده است. حضرت فرمودند که علامتش هم این است: وَ إِذَا اشْتَغَلَ قَلْبُهُ بِشَيْ مِنْ أَسْبَابِ الدُّنْيَا كَيْفَ تَجِدُهُ إِذَا ذَكَرَ اللَّهَ بَعْدَ ذَلِكَ وَ أَنَابَ مُنْخَفِضاً مُظْلِماً كَبَيْتٍ خَرَابٍ خَاوٍ لَيْسَ فِيهِ عُمْرَانٌ وَ لَا مُؤْنِسٌ [10] انسانی که مشغول به غیر خدای متعال شده، گاهی با همین اشتغال به غیر از دنیا می رود.
انسان در این دنیا غریب است؛ اگر در همین دنیا حجابش برداشته شد، انوار الهی به قلب او می آیند و غربت او پایان می یابد؛ اما اگر انسان با خدای متعال مأنوس نشد، این قلب در دنیا غریب و بی مونس می ماند. آبادانی قلب با حضور حضرت حق میسر می شود. انسانی که مشغول دنیاست، اگر تصمیم گرفت به سوی خدا بیاید، آن وقت می فهمد که چقدر این خانه ویران شده و چقدر غریب و تنهاست. سیدالشهداء (ع) می فرماید: مَا ذَا وَجَدَ مَنْ فَقَدَكَ وَ مَا الَّذِي فَقَدَ مَنْ وَجَدَكَ [11] خدایا! آن کسی که تو را نیافت، چه چیزی را به دست آورد و آن که تو را یافت، چه چیزی را از دست داد؟ انسان را برای انس با غیر خدا نیافریده اند. اگر انسان به خدای متعال مأنوس نشد، خانه قلبش ویران می شود.
مادامی که انسان مشغول تعظیم خدای متعال است، انوار عظمت الهی در قلبش تجلی مي کند و عظمت خدا را احساس خواهد کرد و از لحظه ای که غفلت از عظمت خدا آغاز می شود، نور عظمت الهی از او برداشته خواهد شد. این توجه مسیر جریان انوار عظمت الهی در قلب و رفع حجاب ها و گشایش هایی برای آن است.
اگر قلب حالت رفع پیدا کرد، دائم در حال بالا رفتن است. حال باید دید ویژگی های این صعود کننده چیست؟ فرمودند: فَعَلَامَةُ الرَّفْعِ ثَلَاثَةُ أَشْيَاءَ وُجُودُ الْمُوَافَقَةِ وَ فَقْدُ الْمُخَالَفَةِ وَ دَوَامُ الشَّوْقِ وَ عَلَامَةُ الْفَتْحِ ثَلَاثَةُ أَشْيَاءَ التَّوَكُّلُ وَ الصِّدْقُ وَ الْيَقِينُ وَ عَلَامَةُ الْخَفْضِ ثَلَاثَةُ أَشْيَاءَ الْعُجْبُ وَ الرِّيَاءُ وَ الْحِرْصُ وَ عَلَامَةُ الْوَقْفِ ثَلَاثَةُ أَشْيَاءَ زَوَالُ حَلَاوَةِ الطَّاعَةِ وَ عَدَمُ مَرَارَةِ الْمَعْصِيَةِ [12] قلبی که رو به خدای متعال است و عظمت الهی در آن تجلی پیدا می کند، ویژگی اش این است که با خواست خدا موافقت پیدا می کند و از آن خارج نمی شود. قلب در حال بالا رفتن، قلبی است که در همه احوال موافق با مشیت خدا عمل می کند. واجبات الهی نیز لحظه ای از او ترک نمی شوند. آنچه خدا دوست می دارد، این قلب ترک نمی کند. اگر کسی مشغول واجبات نیست و تکالیف از او ترک می شود، باید بداند قلبش رفعت و رشدی ندارد، قلب رشیدی نیست. وقتی انوار عظمت الهی در قلبی تجلی کرد، انسان خدا و عظمتش را می بیند و نمی تواند با خدا مخالفت کند.
مخالفت به دليل محجوب بودن و توقف قلب است. اگر قلبی متوقف شد و رو به خدا نبود، سه علامت در آن پیدا می شود:
اول عجب است. قلبی که از خدا غافل می شود و مشغول به غیر خدای متعال می شود و سقوط می کند، در قدم اول همیشه خود را می بیند، من بودم که چنین کردم، من بودم که نماز شب خواندم، من بودم که دستگیری کردم، من بودم که عالم شدم. حتی در عبادتش خود را می بیند و روی خود را از خدا برگردانده است. در مقابل قلبی که رو به بالاست، خودش را نمی بیند، عظمت خدا را می بیند و می فهمد که هیچ و پوچ است.
دوم بي تفاوت بودن به معصيت و طاعت است. اگر قلبی متوقف شد و رو به خدا نرفت، معصیت و طاعت برایش یکی می شود. نه از معصیت رنج می برد و نه از طاعت لذت.
سوم شك در حلال و حرام خدا است؛ یعنی حلال و حرام برایش مشتبه می شود و نمی تواند حلال و حرام خدا را بفهمد. قلبی که در راه خدا حرکت می کند، خدای متعال این شک ها را از آن بر می دارد. در زندگیش شک نمی كند. برعکس قلبی که غافل از خدای متعال است، به همه چیز شک دارد. هر قدمی که می خواهد بردارد، نمی داند درست است یا غلط. نمی تواند بفهمد محیط ولایت امیرالمؤمنین کجاست؟ کجا پا در وادی نور می گذارد؟ محیط ظلمت کجاست؟ ولی وقتی قلب به سوی خدای متعال حرکت کرد، جهت میل قلب عوض می شود و حبّ الهی در قلب مستولی می شود. وقتی حب خدای متعال در قلب جای گرفت، انسان محبوب و مغبوض خدا را می شناسد. این حالاتی است که خدای متعال به قلب می دهد.
قلب مانند ترازويي است كه خوبی ها و راستی ها را می فهمد و از بدی ها و کژی ها نفرت دارد. ولی اگر متوجه دنیا شد، این قلب نه میل به خوبی دارد و نه نفرت از بدی. شک و صاحب حیرت، نمی تواند رضای خدا را بفهمد؛ چون نمی خواهد بفهمد. لَئِنْ شَكَرْتُمْ لَأَزيدَنَّكُمْ وَ لَئِنْ كَفَرْتُمْ إِنَّ عَذابي لَشَديدٌ [13] وقتی خدای متعال این سرمایه عظیم را داد، اگر انسان شکر کرد و همواره مشغول به ذکر جلالت و عظمت خدا بود، خدای متعال کم کم همه حجاب ها را برمی دارد.
لذت حقیقی در درک باطن عبادت
لذت عبادت خدای متعال با لذت از اشتغال به مخلوق تفاوت دارد. این لذت ها محدود است و هیچ لذت دنیایی نیست که در بطنش تلخی نباشد. حتی لذت های حلال هم یک تلخی در باطنشان هست. این روایت شاید به همین موضوع اشاره دارد: فَقَالَ الدُّنْيَا حَلَالُهَا حِسَابٌ وَ حَرَامُهَا عِقَابٌ [14] این دنیا حلالش هم حساب دارد. سپس آنهایی که اهل حساب و کتابند، می کوشند برای حلال دنیا هم حساب باز کنند. حسابشان با خداست و نمی گویند حالا که خدا حلال کرده، بگذار مشغول باشیم. موقعی هم كه به حلال خدا مشغول می شوند، در واقع اشتغال بالله دارند؛ چون خدای متعال این نعمت را آفریده و دوست می دارد که انسان از حلالش بهره مند شود.
در روایات می خوانیم که فرمودند: وقتی به خانه های ما می آیید و مهمان ما می شوید، دوست داریم خوب بخورید. انسان وقتی به بهشت الهی وارد شد، متوجه خدای متعال می شود و درمی یابد که همه عالم دارالنعیم خداست. آن وقت می فهمد خدای متعال دوست دارد که از این نعمت ها خوب استفاده کنند. لذا استفاده از حلال خدا هم برای مؤمن رشد می آورد و حجاب او نمی شود.
أَنَّ الْجَنَّةَ مَحْفُوفَةٌ بِالْمَكَارِهِ وَ النَّارَ مَحْفُوفَةٌ بِالشَّهَوَاتِ [15] رابطه بهشت با عبادت این گونه است که باطن عبادت بهشت خدای متعال است. اگر کسی توانست به باطن عبادت راه پیدا کند، غرق در لذت و نشاط می شود. در روایت می خوانیم: پیامبر هنگام نماز جوری از میان ما بلند می شد که گویا ما را نمی شناسد. به بلال می فرمود: من را راحت بگذار.
اگر کسی را به باطن عبادت راه بدهند، آن وقت لذت عبادت را می چشد؛ اما اگر کسی اهل ذکر الله نبود و اهل غفلت بود، نمازش هم از سر غفلت می شود و اشتیاقی به آن ندارد. اشتیاق الهی انسان را بی قرار می کند. آدمی که رو به خدا نیست، از طاعت لذت نمی برد؛ لذت در انسانی که متوقف است، وجود ندارد. اگر انسان مشغول به حضرت حق بود، از ظاهر عبادت به باطن عبادت راه پیدا می کند و رفعت مي يابد و کسی که قلبش رفعت پیدا کرد، ملکوت عالم را مي بیند.
خدای متعال فرمود: وَ إِنَّ جَهَنَّمَ لَمُحيطَةٌ بِالْكافِرينَ[16] اکنون هم کافران در جهنم اند؛ ولی چون ظاهر طعام را می بینند، می گویند: چقدر لذیذ است و حال آن که اگر حجاب کنار برود و باطن این طعام را ببینند، درمی یابند که چرک و خون است.
ذكر مصيبت
السَّلامُ عَلَيْكَ يَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ وَ عَلَى الْأَرْوَاحِ الَّتِي حَلَّتْ بِفِنَائِكَ عَلَيْكَ مِنِّي سَلامُ اللَّهِ أَبَدا مَا بَقِيتُ وَ بَقِيَ اللَّيْلُ وَ النَّهَارُ وَ لا جَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنِّي لِزِيَارَتِكُمْ [لِزِيَارَتِكَ ] السَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ وَ عَلَى عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ [وَ عَلَى أَوْلادِ الْحُسَيْنِ ] وَ عَلَى أَصْحَابِ الْحُسَيْنِ.[17] یکی از سنگین ترین مصیبت های سید الشهداء (ع) در روز عاشورا مصیبت جوان رشیدش حضرت علی اکبر (ع) بوده است. بطوری که مقاتل نقل کردند: حضرت در میدان جنگ آشکارا برای علی اکبر عزاداری کرد، در حالی که برای کس دیگری این چنین عزاداری نقل نشده است.
وقتی می خواست به میدان برود، نَظَرَ الَيْهِ نَظَرَ آيسٍ مِنْه [18] نگاه مأیوسانه ای به قد و بالای علی انداخت و بدنبال این جوان رشیدش به راه افتاد. علی به طرف میدان می رفت و امام حسین دنبال سرش حرکت مي کرد. خدایا! تو شاهدی که هر وقت دلمان برای پیغمبر تنگ می شد، به قد و بالای این جوان نگاه می کردیم؛ كنّا إذا اشتقنا إلى وجه رسولك نظرنا إلى وجهه! [19] خدایا! همه چیزش مثل پیغمبر شما بود، فهمش، علمش، گفتارش، سیما و جمال ظاهریش. خدایا! همه چیزش شبیه انبیاء بود؛ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفى آدَمَ وَ نُوحاً وَ آلَ إِبْراهيمَ وَ آلَ عِمْرانَ عَلَى الْعالَمينَ [20] خدایا! جزء برگزیده های تو بود. تو میدانی علی اکبر کیست. خدایا! تو از غصه های من آگاهی، دیگران چه می فهمند چه بر امام حسین گذشته.
وقتی صدای علی از میدان آمد: يا ابَتا عَلَيكَ مِنّى السَّلامَ[21]، مقاتل نقل کردند: حال امام حسین دگرگون شد و با سرعت به طرف میدان آمد.
وقتی علی اکبر ناتوان از جنگیدن شد، دستهایش را به گردن اسب انداخت. این اسب تعلیم دیده به جای اینکه حضرت را به طرف خیمه ها برگرداند، به طرف لشکر دشمن حرکت کرد. فقطّعوه بأسيافهم إرباً إرباً[22] امام حسین وقتی بر بالین علی رسید که دیگر او را قطعه قطعه کرده بودند. با زانوها تا کنار جسد علی آمد. بلند بلند در مقابل لشکر دشمن گریه می کرد و صدا می زد: ولدی، ولدی، ولدی! دیدند خم شد و صورت به صورت علی گذاشت: على الدنيا بعدك العفا.[23] بعد جوانش را احترام کرد و نفرمود تو رفتی و مرا تنها گذاشتی، فرمود: يا ولدي! أمّا أنت فقد استرحت من همّ الدنيا وغمّها وشدائدها [24] پسرم! خوشحالم که رفتی و از غم و غصۀ دنیا راحت شدی؛ ولی پدرت دیگر بعد از تو در دنیا تنها شده.
ناگهان دیدند صدا می زند:
جوانان بنی هاشم بیایید علی را بر در خیمه رسانید
حجه الاسلام و المسلمین میرباقری
[1] . مستدرك الوسائل/محدث نوری/12/169/101- باب نوادر ما يتعلق بأبواب جهاد...ص:166
[2] . مستدرك الوسائل، محدث نوری، ج 12، ص 169، 101- باب نوادر ما يتعلق بأبواب جهاد... ص 166.
[3] . الحديد : 3
[4] . طه : 14
[5] . الأحزاب : 41
[6] . همان
[7] . گنج حكمت يا احاديث منظوم،باقری بیدهندی، ص257، برخى از اوصاف پرهيزگاران از نگاه على(ع) ... ص 252.
[8] . التوبة : 105
[9] . مستدرك الوسائل، محدث نوری، ج12، ص 169، 101- باب نوادر ما يتعلق بأبواب جهاد...ص 166.
[10] . مستدرك الوسائل، محدث نوری، ج 12، ص 169، 101- باب نوادر ما يتعلق بأبواب جهاد... ص 166.
[11] . بحارالأنوار،مجلسی، ج 95، ص 226، باب 2- أعمال خصوص يوم عرفة و ليلتها....ص 212.
[12] . مستدرك الوسائل، محدث نوری، ج 12، ص 169، 101- باب نوادر ما يتعلق بأبواب جهاد....ص 166.
[13] . إبراهيم : 7
[14] . الكافي، شیخ کلینی، ج2، ص 459، باب محاسبة العمل ... ص 453.
[15] . مستدرك الوسائل، محدث نوری ج 8، ص 464، 93- باب استحباب الحياء ... ص 1.
[16] . العنكبوت : 54
[17] . مفاتيح الجنان/شیخ عباس قمی/1/458/أول زيارت عاشوراء معروفه است ....ص : 458
[18] . مقالات/جمعی از نویسندگان/855/ - هنر روضه خوانى ....ص:855
[19] . مع الركب الحسينى (ج 4)/عزت الله مولایی/359/مقتل علي الأكبر عليه السلام ..... ص : 355
[20] . آل عمران 33.
[21] . زمينه هاى قيام امام حسين(ع)، ج 2، شیخ نجم الدین طبسی، ص 272، على اكبر(ع) ... ص 271.
[22] . مع الركب الحسينى ج 4، عزت الله مولایی، ص 361، مقتل علي الأكبر عليه السلام ... ص 355.
[23] . همان
[24] . بلاغ عاشورا، الشیخ جواد محدثی، ص 27، المبدأ و المعاد .... ص 25.