موضوع: تأثیر حالات ظاهری انسان در اجابت دعا
«اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اسْمَعْ نِدَائِي إِذَا نَادَيْتُكَ وَ اسْمَعْ دُعَائِي إِذَا دَعَوْتُكَ وَ أَقْبِلْ عَلَيَّ إِذَا نَاجَيْتُكَ فَقَدْ هَرَبْتُ إِلَيْكَ وَ وَقَفْتُ بَيْنَ يَدَيْكَ»[1].
ماه دعا و تلاوت قرآن
ماه مبارک رمضان، از طرفی ماه تلاوت قرآن و بازگو کردن کلام ربّ است و از سوی دیگر ماه دعا و سخن گفتن عبد با ربّ و مطرح کردن تقاضاهایش است. در اینجا هم دعاهای مأثور و هم غیرمأثور داریم. دعاهای غیرمأثور دارای شرایط و آدابی است. همچنین عرض کردم بهترین دعا برای دیگران همین چیزی است که در روایات ما وارد شده است که آن دعا کردن نسبت به مغفرت است. ما در روایات متعددی این جملات را داریم: «أللَّهُمَّ اغْفِرْ لِلْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُؤْمِنَات»؛ هم نسبت به احیاء داریم و هم اموات. حتی در متن روایات ما هم که شیوه های دعا را می آموزند، این دعا وارد شده است که در آن روایت از امام صادق (صلوات الله علیه) بود که: «أللَّهُمَّ اغْفِرْ لِلْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُؤْمِنَاتِ وَ الْمُسْلِمِينَ وَ الْمُسْلِمَاتِ الْأَحْيَاءِ مِنْهُمْ وَ جَمِيعِ الْأَمْوَات».[2]
ثمره «طلب مغفرت» برای اموات
جلسه گذشته گفتم که ثمره این دعا برای اَحیاء «رفع مانع اجابت دعا» است. اتفاقاً برای اموات هم بهترین دعا همین است. چون اهمّ اموری که اموات به آن احتیاج دارند، «رفع موجبات عقاب» است. وقتی برای مغفرت آن ها دعا کردید و این را از خدا خواستید، معنای آن این است که خدایا، آن ها را عفو کن و موجبات عقاب را از آن ها برطرف فرما! لذا بهترین دعا برای اموات همین است که انسان تقاضا کند که موجبات عقاب از آن ها رفع شود. این نکته برای این بود که بحث جلسه گذشته را تکمیل کنم؛ چون جلسه گذشته راجع به اَحیاء گفتم، حالا هم راجع به اموات عرض کردم. لذا بهترین دعا نسبت به برادران و خواهران ایمانی این است که از خدا برای آن ها طلب مغفرت کنیم.
تأثیر حالات ظاهری انسان در اجابت دعا
یک وقت هست که در باب شرایط و آداب دعا، اعمالی را توصیه می کند که این اعمال در سه رابطه ای که در گذشته بحث کردیم نسبت به اجابت دعا مدخلیّت دارد. یعنی اگر انسان این اعمال را انجام دهد، این ها یا در تشدید مقتضی دعا، یا به فعلیت رسیدن آن و یا در تسریع اجابت دعا مؤثرند. مثلاً گفته می شود نماز بخوان، وضو بگیر، یا سایر اموری که بیان کردیم و از آن گذشتیم.
اما بحث دیگری که در باب دعا مطرح است، «تأثیر حالت ظاهری انسان در اجابت دعا» است. یک بحث از نظر باطن داریم که آن ها را در گذشته عرض کردم؛ اما حالا می خواهیم از نظر ظاهر بررسی کنیم که انسان در چه حالی از حالات ظاهری دعا کند، اثرش بیشتر است؟ حالا این را توضیح می دهم.[3] ما به حسب ظاهر و از نظر فیزیکی حالات مختلفی را برای انسان هایی که سالم هستند تصویر می کنیم؛ مثلاً «قیام» دارند، «قعود» دارند، «رکوع» دارند، «سجود» و حالات مختلف دیگر دارند. سؤال این است که آیا این حالات هم در اجابت دعا دخالتی دارد یا نه؟[4]
سجده؛ نزدیک ترین حالات بنده به پروردگار
ما در روایاتمان این مطلب را داریم و جهت آن را هم در روایات ما ذکر کرده اند. من ابتدا این روایات را به دو دسته تقسیم می کنم و بعد دو روایت را می خوانم. یک دسته از روایات، علّت را جلو می اندازد و بعد حالت را می فرماید؛ دسته دیگر اوّل حالت را می فرماید و بعد علّت را بیان می کند. [5]
اما دسته اوّل؛ روایت از پیغمبر اکرم (صلّی الله علیه وآله وسلّم) است که حضرت فرمود: «أقْرَبُ مَا یَکُونُ الْعَبْدُ مِن رَبِّهِ وَ هُوَ سَاجِدٌ»؛ نزدیک ترین حالتی که بنده به پروردگارش نزدیک¬تر است، آن حالی است که عبد معبودش را سجده می کند. بعد حضرت بلافاصله «فاء تفریع» می آورند و می فرمایند: «فَاکْثِرُوا الدُّعَاءَ».[6] پس زیاد دعا کنید! یعنی در این حال سجده زیاد دعا کنید. در این روایت، حضرت اوّل علّت را می فرماید و بعد مسأله دعا در این حالت را مطرح می کند.
روایت دیگری هست که از عبدالله بن هلال است که خدمت امام صادق (صلوات الله علیه) می رسد و می گوید: «شَكَوْتُ إِلَى أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عَلَيهِ السَّلامُ تَفَرُّقَ أَمْوَالِنَا وَ مَا دَخَلَ عَلَيْنَا»؛ می رود خدمت حضرت و از پراکنده شدن اموال و گرفتاری هایی که به او وارد شده بود شِکوِه می کند؛ گویا بخشی از اموالش را از دست داده بوده یا ورشکسته شده بوده است. آنجا با امام صادق (علیه السلام) دردِ دل می کند. «فَقَالَ عَلَيْكَ بِالدُّعَاءِ وَ أَنْتَ سَاجِدٌ»؛ ابتدا اینجا حضرت می آیند سراغ دعا و می فرمایند بر تو باد که دعا کنی در حال سجده؛ بعد علّت را ذکر می کنند که: «فَإِنَّ أَقْرَبَ مَا يَكُونُ الْعَبْدُ إِلَى اللَّهِ وَ هُوَ سَاجِدٌ».[7] یعنی نزدیک ترین حالت عبد به ربّش آن موقعی است که سجده می کند. پس دو چیز در این روایات هست؛ یکی این است که بیان نزدیک ترین حالت عبد به ربّ از نظر ظاهر است و دیگری این است که دعا در این حالت به اجابت نزدیک می شود.
سجده؛ بالاترین کُرنش و عبادت
اما مسأله اوّل؛ چرا «أَقْرَبَ مَا يَكُونُ الْعَبْدُ إِلَى اللَّه» حالت سجده است؟ در باب عبادت که عبارت از کُرنش است، از نظر ظاهر بالاترین کُرنش نسبت به معبود، سجده است. لذا خدا هم وقتی ابلیس را خواست امتحان کند با همین عبادت او را امتحان کرد. آزمایش ابلیس «سجده» بود. چون بالاترین عبادت از نظر ظاهر، کُرنش به معبود است که آن هم در حال سجده است. لذا روایات تعبیر به «أقرب» می کنند؛ یعنی نزدیک ترین حالت از نظر ظاهر، سجده است.
ما در باب سجده روایات زیادی داریم که من فقط به یک روایت اشاره می کنم که نشان می دهد حتی نسبت به قُرب انبیاء به خداوند هم سجده مؤثر بوده است. در روایتی از امام صادق (علیه السلام) است که شخصی از حضرت سؤال کرد: «لِمَ اتَّخَذَ اللَّهُ إِبْرَاهِيمَ خَلِيلاً»؛ چرا خدا حضرت ابراهیم (علیه السلام) را به عنوان خلیل و دوست خودش انتخاب کرد و این لقب را به او داد؟ «قَالَ لِكَثْرَةِ سُجُودِهِ عَلَى الْأَرْضِ».[8] حضرت در جواب فرمود چون ابراهیم (علیه السلام) خیلی خدا را سجده می کرد و خودش را برای خدا روی خاک می انداخت. این به جهت مطلوبیت این حالت پیش معبود است که کُرنشی بالاتر از این از نظر ظاهر نداریم.
لذا این تعبیرهایی که در این روایات بود، این را می رساند که انسان وقتی می خواهد از معبودش درخواست کند، در حالی درخواست کند که در نزدیک¬ترین حالات به معبودش قرار دارد؛ چون این حالت، همان طور که اقرب به معبود است، اقرب به اجابت هم هست. یعنی دعا در این حالت به پذیرفته شدن نزدیک تر است. لذا در این روایات فرمودند در این حال دعا کن و از خدا درخواست کن. چون دیگر حالتی نزدیک تر از این از نظر ظاهر نداریم؛ پس این فرصت را از دست نده!
در سجده از خدا چه بخواهیم!؟
حالا اینجا یک بحث دیگر مطرح می شود و آن اینکه در حالت سجده از خدا چه بخواهم؟ آنچه ما در روایاتمان داریم این است که در این حال همه چیز بخواه! نظرتنگی نکن! دو جلسه قبل این را گفتم که اهمّ خواسته های انسان امور معنوی است؛ لذا آن ها را بخواه. چرا؟ چون نیازهای معنوی، موقّت نیستند. البته این منافات ندارد با اینکه انسان هم حوائج معنوی اش را بخواهد و هم حاجت های دنیایی اش را. حالا برای اینکه این تتمیمی نسبت به بحثمان باشد، یکی دو روایت را می گویم. عبدالرحمن ابن سَیابه از اصحاب امام صادق (علیه السلام) است که می گوید: «قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ أَدْعُو وَ أَنَا سَاجِدٌ»؛ یعنی به حضرت عرض کردم من در حال سجده دعا می کنم و از خدا تقاضا می کنم؛ «فَقَالَ نَعَمْ»؛ حضرت فرمود بله! «فَادْعُ لِلدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ»؛ حالا که در سجده دعا می کنی، هم دنیا بخواه و هم آخرت! چرا؟ «فَإِنَّهُ رَبُّ الدُّنْيَا وَ الْآخِرَة».[9] چون تو در این حالت عبد و بنده هستی و او ربّ است و تو کُرنش نسبت به ربّ خود می کنی؛ اما این را بدان که ربوبیّت او منحصر به یک نشئه نیست؛ او هم ربّ دنیای تو است، هم ربّ آخرت تو . این حالت هم که بهترین حالت است؛ پس هم دنیا بخواه، هم آخرت!
یک روایت دیگر هم از جمیل بن درّاج است که از اصحاب بزرگ امام صادق (علیه السلام) است؛ از امام صادق (علیه السلام) نقل می کند که حضرت فرمود: «أَقْرَبُ مَا يَكُونُ الْعَبْدُ مِنْ رَبِّهِ إِذَا دَعَا رَبَّهُ وَ هُوَ سَاجِدٌ»؛ می گوید خدمت امام صادق (علیه السلام) بودم که حضرت فرمودند نزدیک ترین حالت بنده به پروردگارش آن موقعی است که دارد دعا می کند و در حال سجده است. بعد حضرت رو کردند به جمیل بن درّاج و فرمودند: «فَأَيَّ شَيْ ءٍ تَقُولُ إِذَا سَجَدْتَ»؛ بگو ببینم وقتی که به سجده می روی چه می گویی؟! جمیل بن درّاج هم آدم کوچکی نیست؛ او و کسانی مثل زراره و محمد بن مسلم از فقهای بزرگ ما هستند و آدم های کوچکی نیستند. آن وقت حضرت از او سؤال کردند که تو در سجده چه می گویی؟
جمیل بن درّاج بسیار زیبا جواب می دهد! «قُلْتُ عَلِّمْنِي جُعِلْتُ فِدَاكَ مَا أَقُولُ»؛ به امام صادق (علیه السلام) عرض می کند قربانت بروم، شما به من یاد بده که چه بگویم! حضرت رو می کند به ایشان و می فرمایند این را بگو: «يَا رَبَّ الْأَرْبَابِ وَ يَا مَلِكَ الْمُلُوكِ وَ يَا سَيِّدَ السَّادَاتِ وَ يَا جَبَّارَ الْجَبَابِرَةِ وَ يَا إِلَهَ الْآلِهَةِ »؛ یعنی بگو ای ربّ ارباب، ای ملک الملوک، ای سلطان سلاطین، ای سید سادات، ای معبود همه معبودها...[10] بعد حضرت فرمود: «ثُمَّ قُلْ فَإِنِّي عَبْدُكَ نَاصِيَتِي فِي قَبْضَتِكَ»؛ من بنده تو هستم؛ عنان اختیار من که به دست تو است. «ثُمَّ ادْعُ بِمَا شِئْتَ وَ اسْأَلْهُ فَإِنَّهُ جَوَادٌ لَا يَتَعَاظَمُهُ شَيْ ءٌ».[11] یعنی بعد هم به طور کلی هرچه می خواهی از او بخواه! چون او بخشنده ای است که هیچ درخواست و تقاضایی برای او بزرگ و سنگین نیست. البته در بعضی از روایات دیده ام که حضرات ائمه (علیهم السلام) می فرمایند ما خودمان دوست نداریم که در تقاضاهایمان از خداوند جنبه های دنيایی را پیش بکشیم. این همان مطلبی است که من راجع به مسائل معنوی گفتم که آن ها نیازهای دائمی است و اهمّ مایحتاج انسان است. من روایتش را دیده ام، ولی نمی خواهم وارد این بحث شوم.
می خواستم این را عرض کنم که یکی از اموری که در باب دعا کردن از نظر حالات ظاهری به آن توصیه شده، در حال سجده بودن است؛ این در مسأله اجابت مؤثر است. البته این منافات ندارد که آدم در هر حالی که باشد دعا کند؛ ولی این حالت خاصّ از آن حالت هایی است که عِندالله مطلوبیّت دارد و از طرفی هم خودش نمایانگر بالاترین کُرنش بنده نسبت به ربّ و معبودش است و لذا از نظر ظاهر أقرب حالت او به معبودش است.
شب عاشورا؛ دعا و قرآن در خیمه گاه امام حسین علیه السلام
شما هم این را شنیده اید دیگر؛ عصر روز نهم محرم بود. امام حسین (علیه السلام) نشسته بودند جلوی خیمه ها و سرشان را ظاهراً روی زانوی مبارکشان یا شمشیرشان گذاشته بودند که خوابشان برد. یک وقت دیدند خواهرشان زینب (سلام الله علیها) آمد؛ گفت برادر، چرا نشسته ای!؟ این ها دارند حمله می کنند. امام حسین (علیه السلام) برادرش حضرت اباالفضل (علیه السلام) را خواست و گفت برو ببین این ها چه می گویند و حرفشان چیست. حضرت رفت و برگشت؛ گفت که می گویند یا باید تسلیم شوید و یا همین الآن جنگ را شروع می کنیم. امام حسین (علیه السلام) رو کرد به حضرت اباالفضل (علیه السلام) فرمود برو به این ها بگو یک امشب را به ما مهلت بدهند؛ چرا؟ چون خدا می داند که من دعا و استغفار و تلاوت قرآن را دوست می دارم. یک امشب را فرصت بده برای قرآن و دعا. این ها معارف ما است. خلاصه آن ها مهلت دادند. شب که شد، حالت های این ها را این طور توصیف می کنند: «وَ لَهُمْ دَوِیٌّ کَدَوِیِّ النَّحْل»؛ یعنی وقتی به سمت خیام حسین (علیه السلام) می آمدی، مثل این بود که به سمت کندوی عسل آمده باشی که صدای زنبورها بلند باشد. آهنگی از این خیمه ها بلند بود. عده ای رکوع، عده ای سجده، عده ای ایستاده بودند و داشتند عبادت می کردند. یک چنین حالتی برقرار بود.
صحنه ای را هم از آن شب نقل می کنند و آن این است که حسین (علیه السلام) آن شب خطبه خواند و فرمود هرکسی می خواهد برود، برود؛ این ها با من کار دارند و به شما کاری ندارند. حتی فرمود هر کدام از شما بیایید دست یکی از اهل بیت مرا هم بگیرید و سیاهی شب را مثل یک مرکب راهواری بگیرید و بروید. یعنی حضرت همه آن ها را مرخص کرد. در بعضی از روایات دارد گروهی از آن ها هم رفتند و در نهایت عده ای ماندند. در تاریخ دارد در بین این هایی که ماندند، اوّلین کسی که بلند شد و شروع کرد به صحبت کردن، اباالفضل (علیه السلام) است. گفت چرا برویم؟ «نَفْعَلُ ذَلِکَ لِنَبْقَی بَعْدَکَ»؛ یعنی ما برویم تا بعد از تو زنده بمانیم!؟ خدا نیاورد آن روز را که ما یک چنین روزی را ببینیم!
این اوّلین نفر بود؛ آخرین نفر می دانید که بود؟ برادرزاده حسین (علیه السلام) بود. چون بعد از اینکه هر کدام از این ها اظهار وفاداری کردند و حرف هایشان را زدند، حسین (علیه السلام) رو کرد به آن ها و گفت پس به شما بشارت دهم؛ این را بدانید که همه شما فردا شهید خواهید شد. وقتی کلام حسین (علیه السلام) تمام شد، برادرزاده اش بلند شد و رو کرد به عمو گفت: «یَا عَمَّاه»، عمو جان، آیا من هم از این شهدا هستم یا نه؟ قاسم چند ساله است؟ مجلسی می نویسد: «هُوَ غُلامٌ لَمْ یَبْلُغْ الحُلُم»؛ یعنی نوجوانی بوده که به ظاهر هنوز به سن تکلیف نرسیده بود. حسین (علیه السلام) نگاهی به او کرد و سؤالی از او پرسید. چون سؤال قاسم این بود که آیا من هم از این شهدا هستم یا نه؟ حسین (علیه السلام) از او سؤال کرد: «کَیْفَ المَوتُ عِنْدَکَ»؛ بگو ببینم، مرگ در ذائقه جانت چگونه است؟ قاسم گفت: «أحْلَی مِنَ العَسَل»؛ از عسل شیرین تر است.
در مقاتل می نویسند روز عاشورا «وَ خَرَجَ مِنَ الخِیْمَةِ غُلَامٌ لَمْ یَبْلُغِ الْحُلُم» قاسم از خیمه خارج شد؛ «فَلَمَّا نَظَرَ الحُسَیْنُ إلَیْهِ إعْتَنَقَهُ»؛ آمد سمت عمو که اجازه بگیرد و به میدان برود. حسین (علیه السلام) او را در آغوش کشید؛ «وَ جَعَلَا یَبْکِیَانِ حَتَّی غُشِیَ عَلَیْهِمَا»؛ یعنی عمو و برادرزاده آن قدر گریه کردند که هر دو بی حال شدند. حسین (علیه السلام) به او اجازه میدان نداد؛ اما می دانید قاسم چه کار کرد؟ «فَلَمْ یَزَلْ یُقَبِّلُ یَدَیْهِ وَ رِجْلَیْهِ حَتَّی أذِنَ لَهُ»؛ آن قدر دست و پای عمو را بوسه زد تا اجازه میدان گرفت. قاسم به میدان رفت؛ نمی گویم چه شد؛ فقط در یکی از مقاتل می نویسد یکی از آن خبیث ها وقتی چهره نورانی قاسم را دید، جلو آمد؛ «فَمَا وَلَّي وَجْهَهُ إذْ ضَرَبَ رَأسَه بِالسَّیْف»؛ چنان شمشیری به فرق قاسم زد؛ «فَوَقَعَ بِوَجْهِهِ عَلَی الأرْض»؛ قاسم با صورت به زمین افتاد؛ «فَنَادَی یَا عَمَّاه...»
________________________________________
[2] . بحارالأنوار 90 391
[3] . این بحث جزء معارف ما است و از لابه لای چندین روایت به دست آمده است.
[4] . سال های گذشته در مورد تأثیر «حالات روحی» بر اجابت دعا بحث کردیم؛ حالا بحث ما درباره «تأثیر حالات جسمی» است.
[5] . آن هایی که طلبه هستند خوب حرف های مرا گوش کنند.
[6]. جامع الصغير 1 206
[7] . وسائل الشيعة 6 371
[8] . بحارالأنوار 83 230
[9]. الكافي 3 323
.[10] این ها توصیف است؛ من در گذشته در بحث دعا گفتم که انسان ابتدا توصیف می کند خالقش را و بعد تقاضا می کند. جهت آن را هم قبلاً گفتم و الآن دیگر وارد آن بحث نمی شوم.
[11]. بحارالأنوار 83 233
آیت الله آقا مجتبی تهرانی
[1] . بحارالأنوار 91 96.