متن سخنرانی استاد حضرت آیت الله شوشتری (حفظه الله) در شب سوم رمضان ۱۳۹۲
در این جلسه پس قرائت فرازهایی از دعای شریف افتتاح حضرت استاد آیت الله شوشتری (حفظه الله) به سخنرانی پرداخته و فرمودند :
” در زمان انبیای گذشته ، از یک جهت عبادت آسان تر از حالا بود ، حالا خیلی راه دشوار شده ، خیلی خیلی . اون قدر است که ما خودمان در تاریکی به دنیا آمدیم و در تاریکی زیستیم و در تاریکی هم از دنیا می رویم . خیلی وضع خرابه ، من یه مقداری تأمل کردم راجع به وضع بشر ، دیدم که بشر در کمال ذلّت به سر می برد . در کمال بدبختی و سیاه رویی به سر می برد و چاره ای هم بهتر از دعا برای فرج امام زمان (عج) نیست . به همین دلیل ما دعای افتتاح را انتخاب کردیم که برای فرج حضرت دعا کنیم . البته ما دعای ابوحمزه را هم می خوانیم ، چون دعای ابوحمزه هم دعای بسیار پرفضیلتی است ؛ بسیار مطلب در آن هست . آن را هم مثل دعای افتتاح تقسیم بندی می کنیم که خسته نشوید و دعا را هم خوانده باشید . پس از فردا انشاالله تعالی یادتان باشد دعای ابوحمزه را تلاوت کنید . اما در گذشته ی دور ، در زمان انبیای گذشته اولاً لقمه ی حرام کم بود ، بیشتر لقمه ی حلال بود . الان در این زمان برعکس است ؛ لقمه ی حلال کم است ، لقمه ی حرام زیاد است . فرق دیگری هم که بود ، این بود که آن زمان شیاطین خیلی هشیار نبودند ، مثل حالا زرنگ نبودند ، مثلاً همینطور که الان بشر ترقّی کرده شیاطین هم ترقّی کردند . شیاطین در آن موقع مثل شیاطین حالا قوی نبودند . این به نفع مردم بود . مردم هم خیلی قوی نبودند ، مردم هم خیلی ساده بودند . مثلاً یک کسی که از نظر روانی یک خورده تعادلش را از دست می داد ، مردم می گفتند که این جنّ در وجودش رفته و بعد ملّای آن روستا یا شهر می آمد و او را می نشاند و یک سطحی هم روی سرش می گذاشتند بعد با چماق ، یه مقداری ورد هایی که معلوم نبود چی بود و دروغ بود می خواند و آخرش با دهان فوت میکرد و یک چماق می زد توی کلّه ی این . این بدبخت هم نمی تونست بلند شود ، اگر دیوانه هم نبود ، دیوانه اش میکردند. باز دوباره از اون طرف اون برهمنشان ، اون عالم بت پرستشان ، رهبرشان ، عالمشان ، باز دوباره یه قدری ورد میخواند و یک ضربه دیگه می زد . اوضاعی بود ، هنوز که هنوزه بعضی جنگل ها و روستا هست که انسان نشین هست اگر یک آدم خوب و عجیب بیاد ، تشخیص هم می دهند ، فوری دستگیرش می کنند و می برند پیش بزرگشان . می گویند این غریبه هست آمده و آدم خوبی هم هست ، حالا شما دستور بدهید تا شهیدش کنیم که زنده نماند و توی این اجتماع فاسد خراب نشود ، زودتر او را بکشیم که از این دنیای فاسد برود بیرون و ایمانش حفظ شود . همین الان هنوز هستند . من خودم هندوستان رفته بودم جرأت نمی کردم اونجا برم ، بعضی ها که تیز تیز مرا نگاه میکردند و پشت سر من می آمدند من می ترسیدم که نیایند دستگیرم کنند و ببرند . حالا هر چی هم داد بزنیم اصلا زبانشان را هم بلد نیستیم نمیتوانیم آن چیزی که در دلمان هست را بگیم . خلاصه در گذشته خیلی آسان بود اما حالا خیلی سخت و دشوار است . یکی از کارهایی که در گذشته انجام می دادند که حالا من این را می خواستم عرض کنم که مقدمه ی برنامه ی بعدی ما باشد ، حضرت داوود (ع) مثلا وقتی می خواست دعا و مناجات بخواند ، دستور می داد کسانی که با من می آیند با خودشان کفنشان را بیاورند . وقتی رسیدیم به این مکان معهود این مکان که دوست داریم آنجا مناجات کنیم همه باید کفن بپوشند . برای چند روزی فرمود که اضافه بر کفن باید وصیّت نامه تان را هم امروز بنویسید . مردم اصلا تفکراتشان توی این وادی معنوی خیلی عمیق بود . بعد حضرت داوود (ع) که یک روز ۴۰۰ نفر را برداشتند و رفتند به بیابان معهود ، یعنی بیابان مقدسی که بود ، در آنجا آنقدر با خدا مناجات میکردند و در مناجات اینها گریه می کردند که افتادند و مُردند . ۴۰۰ نفر غش نکردند بلکه مُردند . حضرت داوود (ع) تنها برگشت ، وقتی که برگشت ، مردم یه چیزی بو برده بودند ، همه آمده بودند استقبال ، همه مردم شهر آمده بودند استقبال ، آن هم به خیالشان که حالا لابُد این پدرانشان ، شوهرانشان ، یا فردی که نماینده خانواده رفته بود این غش کرده ، نمُرده ، ولی داوود (ع) گفت که مُردند . بعد بعضی ها اعتراض می کردند ، بعضی ها هم تشکر میکردند . بعضی که پدرشان مرده بود ، تشکر میکردند که تو پدر ما را به فیض شهادت نایل کردی . لکن شهادت آنها از شهادت ما افضل تر بود . چون مثلاً شهادت شهدای کربلا به وسیله ی دشمن بود ، یعنی دشمن او را کشت و او شد شهید. اما آنها به وسیله ی دوست کشته می شدند . دقت کردید به این نکته؟ ما دو رقم شهید داریم : شهید راه عشق به وسیله ی دوست کشته می شود یعنی به وسیله ی خودِ خدا یا پیغمبر اکرم (ص) یا ائمه ی اطهار (ع) کشته می شود ولی شهید دوم به وسیله ی دشمن کشته می شود ، چون شمر که دشمن بود اورا کشته و او می شود شهید . حالا به نظر شما کدامیک از اینها افضل تر است ؟ انسان اینقدر ترقّی بکند که به جایی برسد که خدا اورا بکشد . در حدیث قدسی هست که : مَن عَشَقَنی عَشَقتُه و مَن عَشَقتُهُ قَتَلتُهُ و مَن قَتَلتُهُ فَأنا دیَتُه ، که بنده این حدیث را در پشت جلد کتاب غم عشق این حدیث را نوشته ام اگر دقت کرده باشید . مَن عَشَقَنی عَشَقتُه و مَن عَشَقتُهُ قَتَلتُهُ و مَن قَتَلتُهُ فَأنا دیَتُه . لذا راه عشق راه بسیار خطرناک و را بسیار پر مشقّت و بسیار پر مسئله ای است . چقدر انسان باید در این راه ضایعات بدهد ؛ حدیث دارد که وقتی مومن به کمال رسید یکی از افراد خانواده ی خودش پیدا می شود که او را اذیت کند . همسرش ، یا پسرش ، یا دخترش ، اگر نبود توی خانواده اش ، از همسایه اش اینگونه می شود و مومن را اذیت می کند ، اگر نبود یکی از یک حلقه ی دورتر ، اگر نبود در بیابان ها و حتی حدیث دارد که اگر مومن از شرّ مردم فرار کند و برود به کوهی و در آن کوه غاری پیدا کند و در غار مخفی شود ، باز هم یک ماری ، کژدمی، چیزی پیدا می شود که او را اذیتش کند . این است که یکی از عرفا وقتی با شاگردانش میخواستند بروند به بیابان ، همان آخر شهر و اول بیابان می گفت که یاران از همراهی با من رو برتابید و برگردید که ما با هم آبمون توی یه جوب نمیره . ما راهمان راه بلاست ، شما به دنبال راه آسان می گردید . خیلی ها از اول که می آیند توی وادی دین و توحید و سیر و سلوک ، نظرشان این است که دنیای آبادی داشته باشند و حال اینکه راه راهِ دنیا نیست . از این به بعد بیایید با نیت خالص تر راه بیایید ، اگر با نیت خالص راه بیایید خداوند متعال به شما سخت نمیگیرد . بیشتر به شما هم نعمت دنیا و هم آخرت می دهد . ولی اگر خدای نکرده سستی بکنید ، که ما سستی هم می کنیم ؛ چکار کنیم که از این سستی ها راحت شویم ، فقط استغفار . برای بنده و شما ، چون اینکه میگویند انسان احتیاج به استاد دارد ، استاد باید تعیین کند که آقا جنابعالی باید ذکر لا اله الا الله را زیاد بگی ، به رفیقتون می گوید شما باید الحمدلله بگی. او خود می داند که چرا ؛ اگر هم بخواهی استاد به تو توضیح می دهد . ما یعنی بنده و شما باید دائماً ذکرمان این باشد : أستغفرالله ربّی و أتوب إلیه. خودِ قرآن کریم ببینید همه جا به استغفار بیشتر تأکید میکند ” وَ قُلتُ إستَغفِروا رَبَّکُم یُرسِلِ السَّماءَ علیکُم مِدراراً و …..
باید استغفار کنید . وقتی استغفار کنید خداوند متعال باران رحمت را سیل آسا بر شما می بارد و به شما فرزندان زیادی صحیح و سالم مرحمت می کند و به شما مزارعی پر حاصل عطا می کند و به شما قصرهای خوبی عطا می کند . ولی متأسّفانه به حرف او گوش نکردند ، حالا شما هم امشب إنشاالله تعالی شروع کنید و هر چه می توانید استغفار کنید ، اینجور استغفار کنید : اول استغفار از گناهان ، خدایا استغفار می کنم از گناهانی که مرتکب شدم مخصوصاً گناهان کبیره ، باز دوباره خدایا استغفار می کنم از گناهانی که مرتکب شدم حتی گناهان صغیره ، خدایا استغفار می کنم از اینکه من مکروهات را به جا آوردم ، پله پله میروید جلوتر ، باز بیایید جلوتر و بگویید خدایا من استغفار می کنم از هر عبادتی که کردم ،
زاهدان از گناه توبه کنند عارفان از عبادت استغفار
خدایا من استغفار می کنم از این نماز و روزه ای که من به جای آوردم ، از این حجّی که من رفتم . خاک بر سر من ، من کجا و کربلا کجا . من از اینکه به کربلا رفتم استغفار می کنم . من رفتم ولی ادب را حفظ نکردم . بنده یک سال که عمره مشرّف شده بودم در مدینه طیّبه موقعیت هتل ما موقعیتی بود که هر جوری می خوابیدیم می دیدیم احترام بیت شریف رسول الله (ص) حفظ نمیشد . اگر پایم را آن طرف دراز می کردم به بقیع برخورد می کرد ، هر جوری میخواستم بخوابم احساس کردم که نمیشه . آخر این لحاف را با چند تا پتو گذاشتم و تکیه دادم و نشسته خوابیدم . یک هفته آنجا پادرد شدم به خاطر اینکه پایم را دراز نمی کردم ، چون نمیتونستم به هیچ طرف دراز کنم . ولی همان کار باعث شد خداوند متعال خوشش آمد و هنوز یک ماه نشده بود از طرف سازمان حج به من زنگ زدند که بلند شو بیا پرونده ات را تکمیل کن شما بروی عمره . گفتم من تازه چند روز قبل آمدم ، من اگه الان برم به فتوای امام (ره) نمیتونم، چون امام (ره) معتقد است که بین هر عمره با عمره ی بعدی باید یک ماه فاصله باشد ، فتوای امام (ره) است . سازمان حج گفت شما اول میری مدینه این چند روز مدینه به اضافه ی چند روز انتظارت یک ماه می شود ، خلاصه زورتپّونی ما را فرستادند مکّه . بعضی ها می گردند چقدر پول پیدا می کنند ، حالا مجانی ما رافرستادند با چه عزت و احترامی ، چقدر هم سازمان حج به ما پول داد که اون بار رفتیم . خلاصه استغفار را عرض میکردم ، بعد می رسیم به جایی که خدایا من اصلا از اینکه آمدم به دنیا أستغفرالله. من غلط کردم به دنیا آمدم ، من کاش نمی آمدم ، کاش نمیشد به اینجا بیام ، بنده خودم بارها گفتم ای خدا کاش من اصلا متولد نمی شدم . چه فایده از این تولد و از این زندگی و از این آب و نانی که خوردیم و از این استراحت هایی که کردیم و بعضی کارهایی که کردیم ، آخرش که چی؟
خداوند متعال نگاه میکنه به اعمال ما ، نگاه میکنه به صداقت ما . یک کسی رفت خدمت پیغمبر اکرم (ص) و عرض کرد که یا رسول الله به من ذکری تعلیم دهید ، که من همه وقت به شما دسترسی ندارم ، اهل فلان منطقه ام ؛ منطقه ی خیلی دوری بود . عجم هم بود یعنی عربی بلد نبود . حضرت به او فرمود که این ذکر را بگو : الهی أنت نِعمَ الرَّب و أنا بِعثَ العبد . خدایا تو خوب خدایی هستی و من بد بنده ای هستم ، معناش اینه . این چون عجم بود و عربی بلد نبود چپی حفظ کرد که خدایا تو بد خدایی هستی و من خوب بنده ای هستم . رفت و یک سال این ذکر را میگفت . هر روز هم ترقّی میکرد ، از جهت معنوی هم بالا میرفت . سال آینده حسابی روشن بین شده بود . خیلی اهل ضمیر و اهل دل و اهل حال و آمد حج ، بعد آمد مدینه خدمت پیغمبر اکرم (ص) . آمد از پیغمبر (ص) تشکر کند ، گفت آقا من خیلی از شما ممنونم که به من ذکری تعلیم دادید که من از برکت آن ذکر خیلی مقامات پیدا کردم ، خیلی مکاشفه برای من شده ، کرامات از من سر میزند . پیغمبر اکرم (ص) فرمود کدام ذکر است پدر جان ؟ گفت اون ذکری که شما فرمودید ای خدا تو بد خدایی هستی و من خوب بنده ای هستم . من یک سال گفتم . پیغمبر (ص) گفت : چی؟؟ گفت اینجوری میگفتم . در حدیث دارد که پیغمبر اکرم (ص) این رگ های گردنش حرکت کرد . از بس که غیرت داشت ، رگ های گردنش حرکت کرد . ناراحت شد که چرا اینجوری حفظ کرده . فوری جبرئیل نازل شد ؛ خداوند متعال فرمود : ای حبیب ما محمد ! ما به زبانش نگاه نکردیم ، ما به دلش نگاه کردیم ؛ او در دلش میخواست همان ذکری را بگوید که شما تعلیمش داده بودید . او خیال می کرد که درست میخونه . ما در پرونده اش نوشتیم که او ذکرش این بوده : الهی أنت نِعمَ الرَّب و أنا بِعثَ العبد . خداوند متعال نگاه به ظاهر ما نمیکنه ؛ نگاه به باطن ما میکنه . لذا همیشه سعی کنید با خداوند متعال صفا داشته باشید .
خلاصه حالا که الحمدلله این ۴۰ نفر را پیدا کردیم ، اینها همه اش مقدمه بود عرض کردم انشاالله تا فرداشب عمل کنیم . امشب هم عمل میکنیم انشاالله تعالی . ما ۴۰ نفر لازم داریم که دور هم بنشینیم و دعا کنیم برای فرج امام زمان (عج) و برای حوائج مومنین و حوائج خودمان . حدیث دارد که شما ۴۰ نفر پیدا کنید و این کار را انجام دهید . حتما نتیجه می گیرید . اگر ۴۰ نفر پیدا نکردید ، ۱۰ نفر پیدا کنید اما اون دعا رو ۴ دفعه تکرار کنید . اگر ۱۰ نفر هم پیدا نکردید ، ۴ نفر پیدا کنید و دعا را نفری ۱۰ مرتبه بخوانید که بشه ۴۰ مرتبه . پس از اینجا معلوم میشود که چقدر عدد ، عدد چهل شرط است . حالا من دعا را میخوانم سپس شما هم بخوانید به نیت فرج امام زمان (عج) و به نیت رفع گرفتاری همه ی مومنین و مومنات مخصوصا جمع حاضر و همه ی دوستان مومن “
سپس وجود مبارک حضرت آیت الله شوشتری در انتها ۱۴ مرتبه آیه ی شریفه ی أمّن یُجیب را قرائت فرمودند .