هزينه هاى امر به معروف و نهى از منكر از ديدگاه اميرمؤمنان (ع)
امر به معروف و نهی از منكر به دليل ماهيت «بازدارندگي » خود می تواند تنش هايی را در پی داشته و يا منافع افراد يا گروه هايی را مورد تهديد قرار دهد...
مقدمه:
امر به معروف و نهی از منكر به دليل ماهيت «بازدارندگي » خود می تواند تنش هايی را در پی داشته و يا منافع افراد يا گروه هايی را مورد تهديد قرار دهد. بر اين اساس عمل به امر به معروف و نهی از منكر می تواند عكس العمل هايی را از سوی مخاطبان برانگيزد و هزينه هايی را بر آمر و ناهی تحميل كند.
در مقابل چنين فرآيندی وظيفه امر و نهی ساقط نمی شود و جامعه دينی و شهروندان آن موظف به پرداخت اين هزينه ها هستند. از اين رو امام علی عليه السلام می فرمايد: «لا حاجة لله فيمن ليس لله فی ماله و نفسه نصيب; (1) خداوند به كسی كه از مال و جان خود سهمی برای خدا قرار ندهد، نياز ندارد. »
اين سخن بيانگر مسؤوليت و لزوم هزينه پذيری شهروند جامعه دينی در برابر حفظ جامعه سالم دينی است.
همچنين آنگاه كه حضرت در بستر شهادت افتاده بود، خطاب به حاضران فرمود: «قال عز و جل لنبيه صلی الله عليه و آله وامر بالمعروف وانه عن المنكر واصبر علی ما اصابك، ان ذالك من عزم الامور; (2) خداوند به رسولش فرمود: امر به معروف و نهی از منكر كن و بر آنچه به تو رسيد صبر كن زيرا اين از امور مهم است. »
به اين ترتيب روشن می شود كه اجرای امر به معروف و نهی از منكر هزينه هايی را در پی دارد و صرف هزينه و ضرر، مانع اجرای آن نمی شود. در اين مقاله پيرامون هزينه های اجرای اين فريضه سخن خواهيم گفت.
الف: هزينه های مربوط به آمر و ناهی
1- ر
شخصی كه اقدام به اجرای امر به معروف يا نهی از منكر می كند، بايد به فكر بروز عواقب خطرناك آن هم باشد و خود را برای وقوع آن آماده سازد. اين آمادگی باعث خواهد شد كه آمر و ناهی در پی كم خطرترين راه ها باشد و براساس رعايت احتياط به خواسته الهی خود برسد.
نمونه ای از نهی از منكر عملی پيامبر صلی الله عليه و آله و علی عليه السلام گويای اين آمادگی و پذيرش خطرهای احتمالی است. علامه مجلسی می نويسد: يك شب كه پيامبر علی را خواست، او نزد رسول خدا شتافت. پيامبر به علی فرمود: از پی من بيا. علی نيز پشت سر او به راه افتاد. وقتی به كعبه رسيدند، پيامبر به آرامی به علی فرمود: بر دوش من برو. او بالا رفت و به امر رسول خدا بت ها را پايين ريخت و آرام و بی صدا و در كمال احتياط به خانه بازگشتند. در بازگشت، پيامبر به علی فرمود: «اولين كسی كه بت ها را شكست جد تو ابراهيم و آخرين نفر تو هستي. » اين عمل با چنان ظرافت، دقت و احتياطی انجام شد كه قريش با اين كه می دانستند تنها محمد و علی ممكن است اين كار را بكنند، هيچ سندی برای آسيب رساندن به آن دو نيافتند. (3)
2- تحمل سختی
در كنار پيش بينی عواقب، چنان كه مشكلی نيز پيش آمد، بايد آمران و ناهيان، سختی ها را تحمل و پيش آمدها و هزينه ها را به جان بخرند.
ابن شهر آشوب می نويسد: اميرمؤمنان علی عليه السلام وارد خانه شد. لحظه ای بعد بانويی آمد و از شوهرش شكايت داشت. حضرت فرمود: اندكی صبر كن تا از گرمای هوا كاسته شود. آن زن گفت: در اين صورت خشم شوهرم بيشتر می شود. حضرت سر خود را پايين انداخت و لحظه ای بعد فرمود: به خدا قسم! نبايد رسيدگی به دادخواهی مظلوم را به تاخير انداخت. حق مظلوم را بايد از ظالم گرفت و رعب او را از دل مظلوم بيرون كرد تا با كمال شهامت در مقابل ستمگر بايستد و حق خود را بخواهد. آن گاه به آن زن گفت: برويم.
حضرت با زن همراه شد تا به در خانه زن رسيد، آن گاه صدا زد: درود بر شما! جوانی از خانه بيرون آمد. حضرت بعد از احوال پرسی فرمود: «يا عبدالله اتق الله فانك قد اخفتها و اخرجتها; ای بنده خدا! از خدا پروا كن، چرا كه همسرت را ترسانده و از خانه بيرون رانده اي.»
جوان از اين سخن برآشفت و گفت: به تو چه ربطی دارد! به خدا سوگند! به خاطر همين حرف تو، او را آتش خواهم زد. امير مومنان هم فرمود: من تو را امر به معروف و نهی از منكر می كنم، تو در برابر من منكر ديگری مرتكب می شوی و معروف را كنار می نهي!
در همين لحظات مرد جوان متوجه شد افرادی كه از كوچه عبور می كنند به آن مرد با عنوان امير مومنان سلام می دهند. به همين خاطر امام را شناخت و هراسان گفت: ای امير مومنان! اشتباه مرا ببخشيد. به خدا سوگند در مقابل همسرم مانند زمينی آرام خواهم بود تا پا بر روی من بگذارد. حضرت نيز رو به آن زن كرد و فرمود: به منزل برو و همسرت را به اين كارها مجبور نساز! (4)
3- تحمل شكنجه و سختی های شديد
آنچه از رفتار علوی خوانديم، مربوط به تحمل اموری است كه در مسير اجرای امر به معروف و نهی از منكر، معمولا پيش می آيد و به عبارت ديگر لازمه طبيعی آن است. اما گاه هزينه های بسيار سنگين در انتظار اصلاحگران و آمران است كه امير مؤمنان می كوشيد شهروندان جامعه دينی را متوجه آن سازد و در اين زمينه خصوصا به مشقاتی كه پيشگامان اصلاحات و امر به معروف ; يعنی پيامبران الهی متحمل شده اند اشاره می كرد و می فرمود: «ان نبی الله زكريا قد نشر بالمنشار و يحيی زبح و قتله قومه و هو يدعوهم الی الله عز و جل و ذالك لهوان الدنيا علی الله. ان اولياء الشيطان قد حاربوا اولياء الرحمان. قال الله: «ان الذين تكفرون بايات الله و يقتلون النبيين بغير حق و يقتلون الذين يامرون بالقسط من الناس فبشرهم بعذاب اليم » (5) ; پيامبر خدا، زكريا با اره قطعه قطعه شد و يحيی را قومش كشتند، با اين كه او آن ها را به خدا دعوت می كرد. اين به خاطر خواری دنيا بر خداوند است. اوليای شيطان با اوليای رحمان همواره در نبردند و خداوند در كتابش فرموده است: كسانی كه به آيات خدا كافر شدند و پيامبران را به ناحق كشتند و از مردم (نيز) كسانی را كه امر به قسط می كردند كشتند، پس به عذاب دردناك بشارتشان ده. »
4- اعتراض قدرتمندان و آزار آن ها
هرچند امير مؤمنان در دوران خلفا نيز از جايگاه والايی برخوردار بود و موقعيت اجتماعی و سياسی ويژه ای داشت، اما در عين حال در برابر دستگاه حاكمه يك شهروند بود. با اين همه در چنين موقعيتی نسبت به بروز ضد ارزش ها ساكت نمی ماند و عليه آن اعتراض می نمود. امام خود می فرمود: روزی خليفه سوم هنگام ظهر مرا به خانه اش احضار كرد. وقتی وارد شدم ديدم بر مسند نشسته است و اموال زيادی از طلا و نقره در برابرش چيده اند. خليفه به من گفت: «خذ من هذا حتی تملا بطنك فقد احرقتني; هر چه از اين می خواهی بردار كه دل مرا به آتش كشيده اي!»
گفتم: اگر اين اموال از راه ارث، صدقه، بخشش يا كسب و تجارت به دست تو رسيده است، من اختيار دارم احسان تو را بپذيرم يا رد كنم، اما اگر از بيت المال است نه تو حق بخشش داري، نه من حق پذيرش. خليفه با شنيدن اين پاسخ بر آشفت «ثم قام الی بالقضيب فضربني. والله ما ارد يده حتی قضی حاجته. فتقنعت بثوبی و رجعت الی منزلی و قلت: الله بينی و بينك ان كنت امرتك بمعروف او نهيت عن منكر; با تازيانه به سوی من برخاست و مرا مضروب كرد. به خدا! دست برنداشت تا آن كه به خاسته اش رسيد. آن گاه خود را با لباسم پوشاندم و به خانه برگشتم و گفتم: خدا بين من و تو حكم كند كه من تو را امر به معروف و نهی از منكر كردم. » (6)
5- فروش جان
زمانی كه يك شهروند در جامعه دينی با وقوع منكر يا ترك واجب روبرو می شود، دو موضوع ذهن او را به خود مشغول می سازد:
1. حفظ خود از ضررهای جاني، مالي، آبرويی و... واجب است. چون به ضرر انداختن خود حرام است.
2. اجرای امر به معروف و نهی از منكر به دليل اهميت آن واجب است و اگر به بهانه ضرر، ترك شود، به خاطر طبيعت امر و نهی (مخالف با منافع مخاطب و ايجاد تنش و احتمال عكس العمل و ضربه زدن) هرگز امر و نهی صورت نخواهد گرفت. پس لازم ست حتی به قيمت تحمل ضرر، اين فريضه احيا شود.
آمر و ناهی در برابر اين تزاحم بايد ببيند ضرر ترك كداميك بيشتر است و به آن عمل كند.
به اين ترتيب هرگاه اصل دين در معرض نابودی قرار گيرد، يا عقايد مسلمانان در آستانه تزلزل واقع شود، او وظيفه خواهد اشت حتی به قيمت از دست دادن جان، امر و نهی كند. بر همين اساس امير مؤمنان می فرمود: منظور از آيه «و من الناس من يشری نفسه ابتغاء مرضات الله »، مردی است كه در راه امر به معروف و نهی از منكر كشته شود.» (7)
ب: ههزينه های مربوط به جامع
اجرای امر به معروف و نهی از منكر علاوه بر هزينه هايی كه برای آمر و ناهی دارد گاه هزينه هايی را بر جامعه نيز تحميل می كند. زيرا افرادی هستند كه ويژگی های خاصی دارند، مثلا كارآفرين، كارشناس، سرمايه دار، مدير، متخصص و... هستند كه از حيث اجتماعی مورد نياز جامعه اند و فقدان آن ها ضرباتی بر پيكر جامعه وارد می سازد. اين گروه ها با احساس كوچك ترين ناملايمت و يا تنگی فضا بار خود را بسته و به جاهايی می روند كه به اصطلاح به آزادی عمل آنان لطمه نخورد. حذف اين افراد از تعاملات اجتماعي، موجب محروميت جامعه در زمينه های فني، علمي، اقتصادي، مديريتی و... می شود. گاهی نيز چنين اشخاصی بعد از خروج از دايره حكومت ارزش گرا، به مخالفت و مقابله با آن می پردازند و می كوشند چنين نظامی را ساقط، تعديل يا استحاله كنند. بنابراين امر و نهی از اين جهت هم می تواند نارضايتی در برخی توده ها و ضرر و زيان جامعه را در پی داشته باشد.
با اين همه، امير مؤمنان عليه السلام ارزش اجرای امر به معروف و نهی از منكر را بنيادين می داند و معتقد است كه آثار سازنده آن به مراتب از پی آمدهای منفی اش بيشتر است و رضايت مردم يا كسب منافع بدون حفظ ارزش های بنيادی امری باطل است و هدف از تشكيل جامعه دينی را تامين نمی كند. از اين رو خود حضرت بارها اين هزينه ها را بر جامعه روا می داشت اما امر و نهی در برابر منكرگرايان و اباحه گران را روا نمی داشت. نمونه هايی از اين رفتار علوی را می خوانيم:
1- فرار كارگزاران
امام علی عليه السلام نعمان بن عجلان زرقی را به فرمانداری بحرين منصوب كرد ولی مدتی بعد مطلع شد كه نعمان اموال عمومی مردم بحرين را به يغما برده و به بيت المال مسلمانان تجاوز كرده است. حضرت در اولين گام در ضمن نامه ای به وی نوشت: «من استهان بالامانة و رتع فی الخيانة و لم ينزه نفسه و دينه عنها فقد احل بنفسه الذل و الخزی فی الدنيا و هو فی الاخرة اذل و اخزی و ان اعظم الخيانة خيانة الامة و افظع الغش غش الائمة; (8) آن كه در امانت كوتاهی كند و در خيانت با ناز و نعمت زندگی كند و خود و دينش را از آن پاك نسازد، ذلت و زبونی را در دنيا به خود ارجاع داده است و او در آخرت ذليل تر و زبون تر است. و بزرگ ترين خيانت، خيانت به امت و رسواترين فريبكاري، فريبكاری پيشوايان است. »
در پی اين نامه، امام از وی خواست خراج هايی را كه گرفته بازبينی و برای نظارت و حسابرسی نزد امام گزارش كند. اما تا نامه به دست او رسيد، اسباب و اثاث خود را جمع كرد و به معاويه ملحق شد.
قاطعيت امام علی عليه السلام در نهی از منكر چنان بود كه تمام كارگزارانش می دانستند اگر خيانتی كنند و امام آگاه شود، بی درنگ بازخواست خواهند شد و امام كسی نيست كه برای مديرانش حاشيه امنيتی در نظر بگيرد.
ذهل بن حارث در مورد يكی از اين كارگزاران كه به دليل خيانت می دانست مورد بازخواست قرار خواهد گرفت می گويد: مصقلة بن هبيره مرا به خانه اش برد و با هم غذا خورديم. آن گاه به من گفت: «والله ان اميرالمؤمنين يسالنی هذا المال و والله ما اقدر عليه; به خدا قسم امير مؤمنان اين اموال را [كه به هدر داده ام] از من خواهد خواست و به خدا قسم من توان بازگرداندن آن را ندارم. » به او گفتم: اگر بخواهی می توانی سر يك هفته اين مال را جمع كني. او گفت: به خدا قسم اگر از فرزند هند (معاويه) يا فرزند عفان (عثمان) اين اموال را می خواستم برای من واگذار می كردند. آيا به عثمان نمی نگری كه چگونه سالانه صد هزار درهم از خراج آذربايجان را به اشعث می بخشيد.» سخن ما به درازا كشيد و يك شب بعد او به معاويه پيوست. (9)
2- جنگ
گاهی دامنه هزينه ها به جنگ با نيروهای منحرف می انجامد و امكانات و نيروهای زيادی را در كام خود فرو می برد و امام اين همه را تحمل می كند برای آن كه ارزش ها زنده بمانند. امام خود در مورد شكل گيری جنگ با خوارج نهروان می فرمود: «[پس از جنگ صفين و قبول حكميت] زبان مردم گشوده شد و هر كس ديگری را به باد ملامت گرفت كه چرا كار را به حكمين واگذار كردند! اما ديگر دير شده بود و كاری از آنان ساخته نبود. در ميان خود گفتند: پيشوای ما نبايد از كار خطای ما پيروی می كرد. او وظيفه داشت طبق نظر خود عمل كند (حكميت را نپذيرد)، هر چند به قيمت كشته شدن او و يارانش تمام شود. اما او چنين نكرد و تابع نظر ما شد; نظری كه خود از روز نخست آن را خطا می پنداشت. پس هم اينك او كافر شده و كشتن كافر و ريختن خون او بر ما رواست. با ظهور اين فكر، آن ها به سرعت از ميان لشكر بيرون رفتند و با صدای بلند فرياد سر دادند كه داوری مخصوص خداست. سپس دسته دسته به هر سو پراكنده شدند. گروهی به نخيله، عده ای به حرورا و برخی هم به سوی مشرق رفتند و از دجله گذشتند. در بين راه با هر مسلمانی كه برخورد كردند، از فكر و عقيده اش پرس و جو كردند و اگر عقيده آن ها را نداشت، كشتند.
من از ابتدا نزد دو دسته اول رفتم و چون به غير جنگ راضی نشدند با آنان جنگيدم و هر دو گروه را بعد از دعوت به صلح كه نپذيرفتند، كشتم.... برای دسته سوم هم نامه ای نوشتم... آنان نيز راه دوستانشان را پيمودند. به هر مسلمانی كه رسيدند، به جرم اين كه با عقيده آن ها مخالف بود، او را كشتند و گزارش اين وقايع پی در پی به من رسيد. من هم از دجله عبور كردم و نزد آنان رفتم و پيش از هر اقدامی نمايندگان خود را نزدشان فرستادم و تا آن جا كه در توان داشتم تلاش كردم، اما نپذيرفتند و بر ادامه پستی و شرارت خود تاكيد كردند. اين شد كه با آن ها جنگيدم و تمامی چهار هزار نفر، بلكه بيشتر كشته شدند و حتی يك نفر هم به عنوان خبرنگار جان به سلامت نبرد. (10)
احيای امر به معروف و نهی از منكر ضرورت امروز
پذيرش هزينه ها (تا اين حجم) توسط امير مؤمنان مبين اين حقيقت است كه جامعه دينی بر محوريت ارزش ها (معروف ها) شكل گرفته است و هر گونه آسيب رساندن به ارزش ها، مبارزه با اساس نظام اسلامی و غير قابل چشم پوشی است و امر به معروف و نهی از منكر نيز در واقع مكانيزمی است كه دين برای دفاع از خود و ارزش های خود طراحی كرده است. با درك اين حقيقت، می توانيم به عمق توطئه هايی كه امروز، برای مبارزه با ارزش ها (معروف ها) از يك سو و مبارزه با مدافع ارزش ها (امر به معروف و نهی از منكر) صورت می گيرد پی ببريم. از جمله اين حملات می توان شبهات زير را مطرح كرد كه از سوی برخی مطبوعات در نظام اسلامی ما طی چند سال گذشته مطرح شده است.
1- «آزادی مطلق است و كسی حق ندارد مثلا زنی را وادار به رعايت حجاب كند.»
روزنامه خرداد، 78/3/20، مجيد محمدی
پاسخ كوتاه: آزادی محدود به حدود و ارزش های الهی و نيز حقوق مردم است.
2- «انسان ارزش دارد و نمی شود ارزش انسان را به خاطر دين پايمال كرد... اين سيره علی بن ابی طالب است. »
روزنامه ابرار اقتصادي، 78/10/12، هاشم آقاجری
پاسخ كوتاه: ارزش انسان به دين مداری است و انسان به عنوان خليفه الهي، بدون رعايت ارزش های دينی مانند حيوانات بلكه پست تر است.
3- «دين صرفا بشارت دهنده و انذار است و هيچ ضمانت اجرايی برای پياده كردن اوامر و نواهی خود ندارد. »
روزنامه سلام، آبان 77، واعظ زاده اصفهانی
پاسخ كوتاه: بالاترين ضمانت اجرايی آن فريضه امر به معروف و نهی از منكر است و نمونه عينی آن حكومت رسول الله صلی الله عليه و آله و امام علی عليه السلام است.
4- «حكومت دينی هرگز به معنای اجرای احكام فقهی نيست، در هيچ جا حضرت علی عليه السلام امر به اجرای احكام فقهی مانند حجاب يا نوع عبادت مردم نكرده است.»
ماهنامه چشم انداز ايران، مهر و آبان 78، ش 2، مجيد محمدی
پاسخ كوتاه: سيره امام علی عليه السلام مخالف اين برداشت است و حضرت همواره به اين امور توجه داشت.
5- «بی اعتنايی نسبت به همه ارزش ها، چاره رفع تعارضات يك جامعه تكثرگرای فرهنگی است، همچنان كه امروزه در خارج از كشور روابط بيرون از محدوده زناشويی و همجنس بازي، امری روا شمرده می شود و كسی متعرض آن نمی گردد. »
ماهنامه كيان، بهمن 77، ترجمه عزت الله فولادوند
پاسخ كوتاه: جامعه بدون ارزش ها، جامعه دينی نيست و مولفه اساسی جامعه دينی ارزش ها هستند.
6- «برخورد با توهين كنندگان به مقدسات چون منجر به اشاعه توهين می شود، خود اشاعه فحشاست. »
روزنامه ابرار اقتصادي، مهر 78، عطاءالله مهاجرانی
پاسخ كوتاه: در اين صورت هرگز نبايد با انحرافات مبارزه شود و حتی فريضه امر به معروف و نهی از منكر نيز ترك و راه فساد باز گذاشته می شود.
به اين ترتيب روزگاری فرا رسيده كه در سايه شوم تسامح و تساهل های غير معقول، ميزان حملات به ارزش ها (مؤلفه اصلی جامعه ديني) و مكانيزم دفاع از ارزش ها (امر به معروف و نهی از منكر) فزونی يافته و می رود كه به تدريج نقش دين در زندگی اجتماعی را كم رنگ تر سازد. و اباحه گران عصر ما به تبع پيشينيان خود حملات به سمت فريضه امر به معروف و نهی از منكر را سامان داده اند و روزی نيست كه مقاله، سخن و يا تحليلی در مسير تضعيف اين فريضه اصلاح گر ارايه نكنند.
بگذريم از حوزه های رفتاری بعضی از متوليان فرهنگی كه صاحبان وجدان های بيدار از عمق خيانت های آنان آگاهند.
چنين خيزش ناميمونی هر مسلمان بيدار و هر مبلغ هوشياری را
به احيای سيره امير مومنان پيرامون اين فريضه با تحمل تمام هزينه های آن فرا می خواند.
فريضه ای كه زنده كننده ارزش ها و نابود كننده ضد ارزش ها و در يك كلام تنها سلاح مبارزه با اباحه گري، رواداری و تسامح غير معقول است.
مطالب مرتبط:
سوگنامه امیرمؤمنان علی (علیه السلام)
گزارشات لحظه به لحظه از شهادت امیرالمؤمنین (علیه السلام)
جامعیت اوصاف امیرمؤمنان علی (علیه السلام)
عوامل انحراف خلافت و انزوی امام علی (علیه السلام)
علی (علیه السلام) و فرهنگ شهادت
چرا امیرالمؤمنین با علم به شهادت، به مسجد رفتند؟
اهداف حکومت در نگاه امام علی (علیه السلام)
امام علی (علیه السلام) از دیدگاه دانشمندان اهل سنت
امام علی (علیه السلام) از منظر دیگران _ خلفای ثلاث و عایشه
خبرهای غیبی در نهج البلاغه
عدالت اجتماعی در کلام و سیره ی امیرمؤمنان علی (علیه السلام)
آیین زمام داری در سیره ی حکومتی امام علی (علیه السلام)
تحجر گرایی و راهکارهای امیرالمؤمنین برای تهجرزدایی-1
برخی عوامل گمراهی های سیاسی از نگاه امیرالمؤمنین در نهج البلاغه
جایگاه مصلحت و حقیقت در سیاستگزاری امیرالمؤمنین (علیه السلام)
دوستی و محبت اهل بیت (علیهم السلام) از دیدگاه علی (علیه السلام)
رمزهای موفقیت از نگاه امام علی (علیه السلام)-1
رسالت نهج البلاغه در عصر تمدن طلایی!
اخلاق و نظم اجتماعی- سیاسی از دیدگاه نهج البلاغه
پاسخ گویی و الگوی علوی -1
ویژگی های عبادت امیرمؤمنان (علیه السلام)
امیرالمؤمنین (علیه السلام) و دفاع از حق خود
مظهر تام خلافت الهی
شیعه علی (علیه السلام)
کوفه مرکز حکومت حضرت علی (علیه السلام)
امامت، نیاز همیشه انسان
موانع نهی از منکر از منظر شهید رمضان
نکته هایی خواندنی و جذاب از زندگی امام علی (علیه السلام)
خاطرات امام علی (علیه السلام) از پیامبر (صلی الله علیه و آله)
همسرداری را از علی و فاطمه (علیهما السلام) بیاموزیم
مناظره امیرالمؤمنین (علیه السلام) با ابابکر
مناظره امیرالمؤمنین (علیه السلام) با اهل شوری
پی نوشت :
1)- نهج البلاغه، صبحی صالح، ص 491، خصائص الائمه، ص 101.
2)- فقه القرآن، قطب راوندي، ج 1، ص 361; مستدرك الوسائل، ج 12، ص 179.
3)- بحارالانوار، ج 38، ص 84 و الفضائل، ص 97.
4)- بحارالانوار، ج 41، ص 57; مناقب، ج 2، ص 106 و مستدرك الوسائل، ج 12، ص 337.
5)- كتاب سليم، ص 773 و بحارالانوار، ج 33، ص 157.
6)- شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحديد، ج 9، ص 16; بحارالانوار، ج 31، ص 452.
7)- فقه القرآن، ج 1، ص 361; مستدرك الوسائل، ج 12، ص 179 و جامع احاديث الشيعه، ج 14، ص 403.
8)- نهج البلاغه، ص 382; غررالحكم، ش 5243; نهج السعادة فی مستدرك نهج البلاغه، ج 5، ص 17.
9)- الغارات، ج 1، ص 248; بحار الانوار، ج 33، ص 405; شرح نهج البلاغه، ج 3، ص 145 تا 148.
10)- بحارالانوار، ج 38، ص 183، نقل از اختصاص، ص 179.
منبع : ماهنامه اطلاع رسانی، پژوهشی، آموزشی مبلغان 21 .