موانع نهى از منكر از منظر شهيد رمضان
فرآيند طبيعی پديده جوسازی نيز جوزدگی است كه معمولا توده های عمومی را گرفتار و مشغول می سازد و آنان را به سكوت عملی وا می دارد. لذا آنان از ترس رسوايي، تمسخر، ملامت و... در مقابل منكرات و ترك واجبات سكوت می كنند.
مقدمه
اقدام به امور ناپسند و منكرات به خاطر تصور منافع و مزيت هايی است كه شخص يا نهادی مدنی دارد. از اين رو ايستادن در مقابل اعمال و برنامه های آنان به قصد بازداری از منكرات و خلاف ها، در تعارض مستقيم با منافع متصوره يا تخيلی آنان قرار دارد و ممكن است مخاطبان را به واكنش جهت دفاع از منافع و به تبع آن توجيه كردار خود وادار سازد. از سوی ديگر شهروندان مكلف به اعمال امر به معروف و نهی از منكر نيز به دلايل متعدد مانند احساس ضرر و... اين فريضه را ترك می كنندو سرانجام با متروك ماندن امر به معروف و نهی از منكر، آموزه های دينی به مرور از متن جامعه دينی رخت بر می بندد. در اين مقاله به مناسبت 21 رمضان سال روز شهادت امام علی عليه السلام به بازخوانی علل مهجور ماندن اين فريضه از ديدگاه امام علی عليه السلام می نشينيم.
1 - جو سازی و جو زدگی
علاقمندان به اجرای اعمال خلاف و ناپسند، با هر انگيزه ای كه باشد، در صدد فضاسازی برمی آيند تا پوششی امن برای خلافكاری های خود بيابند، از مزاحمت وجدان عمومی در امان باشند، زمينه پذيرش اعمال و كردار خود را فراهم آورند و هرگونه اقدام و تلاش آمران به معروف و ناهيان از منكر را خنثی و يا به حداقل كاربرد برسانند.
فرآيند طبيعی پديده جوسازی نيز جوزدگی است كه معمولا توده های عمومی را گرفتار و مشغول می سازد و آنان را به سكوت عملی وا می دارد. لذا آنان از ترس رسوايي، تمسخر، ملامت و... در مقابل منكرات و ترك واجبات سكوت می كنند.
امام علی عليه السلام آمران و ناهيان را به هوشياری در مقابل اين پديده ناپيدا و در عين حال مخرب فرا می خواند. از جمله در سفارشی به امام حسن عليه السلام می فرمايد:
«و امر بالمعروف تكن من اهله و انكر المنكر بيدك و لسانك و باين من فعله بجهدك و جاهد فی الله حق جهاده و لا تاخذك فی الله لومة لائم و خض الغمرات للحق حيث كان و تفقه فی الدين و عود نفسك التصبر علی المكروه; (1)
امر به معروف كن تا اهل آن شوی و با دست و زبان در نهی از منكر بكوش و با سعی تمام از هر كسی كه به آن دست زند، فاصله بگير، در راه خدا چنان جهاد كن كه شايسته اوست و مبادا در اين راه از جوسازی و ملامت گران تاثيرپذيری و برای حق هر جا كه لازم بود در موج های خطر فرو برو. شناخت خود را از دين ژرفتر كن و مقاومت در برابر ناملايمات را خوی خويش ساز.»
امام در اين سخن علاوه بر هشدار دادن پيرامون تاثيرپذيری از فضاسازی و جوزدگی ها، به موضوع شناخت معروف ها و منكرها، پايداری در برابر عكس العمل ها و در نهايت پناه به خداوند اشاره می كند و در حقيقت ابزارهای مبارزه با اين پديده شوم را يادآور می شود و طبيعی است در عصر ما كه اين پديده به مراتب پيچيده تر شده و متخصصين و مهندسان روان شناسی و جامعه شناسی به شيوه ای تخصصی وظيفه دستكاری افكار عمومي، قلب حقايق، واژگون سازی باورها و... را بر عهده گرفته اند و طبق منافع قدرتمندان، باورها و ارزش های جوامع را جابه جا می كنند، شهروندان جامعه ديني، نهادهای نگاهبان و مبلغان وظيفه ای حساس تر و ظريف تر بر دوش دارند.
2 - نگرانی های فكری (ترس از ضرر و...)
اصولا امر به معروف و نهی از منكر نقطه تقاطع حق و باطل و مركز تعارض صالحان و منكرگرايان است و هر چند آمر و ناهی وظيفه دارند با استفاده از شگردهای مختلف، عكس العمل منفی و مقاومت مخاطب را به حداقل برسانند، ولی اساس اين تعارض منافع همچنان باقی است و در مواردی می تواند مخاطب را به عكس العمل وا دارد. لذا اين ذهنيت همواره در آمر و ناهی وجود دارد كه مبادا خطری از سوی مخاطب، جان، مال و حيثيت و موقعيت او را به خطر اندازد. اين احساس خطرها كه معمولا در مواجهه با قدرتمندان و طبقه های حاكم بيشتر است، اساس متروك ماندن و تعطيلی اين فريضه می باشد. در مواجهه با چنين احساسی است كه اميرمؤمنان علی عليه السلام می كوشد زمينه اعتماد به نفس را در پاسداران معروف و شهروندان احيا كند و می فرمايد:
«اعلموا ان الامر بالمعروف و النهی عن المنكر لا يقربان من اجل ولاينقصان من رزق. فان الامر ينزل من السماء الی الارض كقطر المطر الی كل نفس بما قدر الله لها من زيادة او نقصان فی نفس او اهل او مال; (2)
بدانيد امر به معروف و نهی از منكر اجلی (حادثه اي) را نزديك و روزی ای را ناقص نمی كند. زيرا اين امر (اجل و روزي) مانند قطره های باران، به هر شخص به همان اندازه كه خداوند در نظر گرفته زياد يا كم، در جان يا اهل يا مالش از آسمان فرود می آيد. »
3 - سوء استفاده از موقعيت ها
به تناسب جايگاه هايی كه اشخاص در يك نظام اجتماعی دارند، موقعيت هايی نيز می يابند كه شامل دسترسی به امكانات، در امان ماندن از آسيب ها و... است. اما اين موقعيت ها كه در حقيقت پوشش و بستری برای انجام بهينه وظايف است، گاه در معرض استفاده های شخصی و گروهی قرار می گيرد و در نهايت به جای خدمت به نظام اجتماعي، پايه های تبعيض و ظلم را پی می ريزد.
امام علی عليه السلام نه تنها خود اين موقعيت را در اختيار ايجاد عدالت قرار می داد كه منسوبانش را نيز در سوء استفاده از موقعيت ها ناكام می گذاشت. ابی رافع نمونه ای از اين رفتار علوی را اين گونه به تصوير می كشد:
گردن بندی از مرواريد در بيت المال بود كه از بصره آورده بودند، دختر علی بن ابی طالب شخصی را فرستاد و از من خواست گردن بند را به عنوان عاريه به او بدهم تا در عيد قربان از آن استفاده كند. من هم به شرط اين كه ضامن نقص يا تلف باشد، پذيرفتم.
چند روزی نگذشته بود كه علی عليه السلام مرا احضار كرد و فرمود: ابو رافع به مسلمانان خيانت می كني؟ با شگفتی پاسخ دادم: از خيانت به خدا پناه می برم! معلوم شد گردن بند را نزد دخترش ديده و فهميده بود من به او دادم. امام از من پرسيد: پس چگونه بدون اجازه من و رضايت مردم، گردن بندی را از بيت المال به دخترم عاريه داده اي؟! گفتم: يا اميرالمؤمنين او دختر شماست، و من هم با ضمانت به او داده ام.
فرمود: همين امروز آن را پس بگير و به بيت المال باز گردان و ديگر چنين كاری نكن و گرنه مجازات خواهی شد. موضوع برخورد امام در اندك زمانی دهان به دهان گشت و به گوش دختر امام رسيد. او پرسيد: پدر! من دختر شما هستم، چه كسی از من شايسته تر است كه از اين گردن بند استفاده كند؟ حضرت فرمود: دخترم! از راه حق خارج نشو! آيا همه زنان در روز عيد با چنين زيوری خود را می آرايند؟ (3)
4 - مدارای درون گروهی
شرط بقای ارزش ها، برخورد فراگروهی و خارج از منفعت طلبی ها با متعرضان به آن هاست، در غير اين صورت عناوين مختلف از كوچك ترين عنوان «هم محله اي » گرفته تا عناوين فراگير گروه، قبيله، حزب و... محل امنی برای هنجارشكنان و وقوع بی دغدغه منكرات خواهد شد كه فرآيند نهايی آن انباشت منكرها در جامعه است.
در اين نوع از رفتار، اصالت به گروه و حزب داده می شود و برای حفظ آن با تمام ناهنجاری ها به ديده اغماض و مدارا نگريسته می شود. اين نگرش و آفت يكی از مشخصه های اصلی دوره خلفای سه گانه بود و آنان نه تنها در بكارگيری اشخاص برای مشاغل، ديدگاه كاملا حزبی و جناحی و نژادی داشتند، كه در برابر خلاف های آنان نيز چشم بر هم می نهادند. همين سياست عامل اساسی شيوع فساد در اركان حكومتی بود تا آن جا كه در سال 34 ه. ق مهاجران و انصار گرد علی عليه السلام جمع شدند و از او خواستند عثمان را نسبت به خلاف كاری های كارگزارانش كه عموما از قبيله و نژاد او و بدون در نظر گرفتن شايستگی انتخاب شده بودند، به اطلاع او برساند.
امام نزد خليفه رفت و نسبت به وضعيت موجود اعتراض كرد. اما خليفه پاسخ داد:
خليفه های قبلی نيز بستگانشان را بر مسند می نشاندند. چرا به آنان اعتراض نكرديد؟
امام پاسخ داد: خليفه قبل اگر كسی را حاكم می كرد، او را توبيخ هم می نمود و می فهماند كه در صورت تخلف عزل خواهد شد ولی تو با خويشانت مدارا می كني.
عثمان گفت: مگر همين معاويه استاندار خليفه قبل نبود؟ امام فرمود: معاويه از غلام عمر، بيشتر از عمر می ترسيد. ولی اكنون معاويه به جای تو فرمان صادر می كند و با اين كه گزارش آن به تو می رسد، او را مؤاخذه نمی كني.» (4)
نمونه ای ديگر مربوط به طايفه بنی اسد است كه به رغم علم به گناهكار بودن فردی از طايفه خود، همچنان به رهايی او از مجازات پای می فشرد، اما امام زير بار نمی رفت.
نقل شده است كه وقتی می فهميدند امام حد او را جاری خواهد كرد، نزد امام حسين عليه السلام آمدند و درخواست كردند با اميرمؤمنان گفت و گو كند تا از اجرای حد صرف نظر نمايد. اما او نپذيرفت و به ناچار همگی نزد امام علی عليه السلام آمدند و تقاضای خود را مطرح كردند. امام فرمود: تا آن جا كه در اختيار من باشد، خواسته شما را اجابت خواهم كرد. بنی اسد خوشحال از اين موفقيت از محضر امام خارج شدند و در مسير امام حسين عليه السلام را ديده و ماجرا را به ايشان گفتند.
امام حسين عليه السلام فرمود: اگر نيازی به رفيقتان داريد زود برگرديد شايد تا حالا حد بر او جاری شده است! طايفه بنی اسد شگفت زده از اين سخن، سراسيمه نزد امام بازگشتند و متوجه شدند حد بر او جاری شده است. رو به امام كردند و پرسيدند: مگر شما به ما قول نداده بوديد! امام فرمود: به شما قول دادم اگر چيزی در اختيار من بود، كوتاهی نخواهم كرد، اما حد، تكليفی الهی است و در اختيار من نيست. «لقد وعدتكم بما املكه و هذا شی ء لله لست املكه. » (5)
5 - امتياز طلبی ها
هرگاه سخن از امتيازدهی و امتيازطلبی به ميان آيد، بساط ارزش گرايی برچيده شده، معروف ها قربانی بده و بستان ها خواهند شد. حقيقت اين است كه برخی مديران و زمامداران به دلايل متعدد مانند ادای دين، ساكت كردن يا همراه ساختن، امتيازهايی به برخی اشخاص می دهند و گروهی نيز با اطلاع از اين نقطه ضعف همواره به اميد طعمه ای چرب می كوشند مديران را وامدار خود سازند.
اميرمؤمنان بر خلاف زمامداران متعارف، جايی برای امتيازخواهان نمی گذاشت و هرگز شايستگی ها را فدای امتيازها نمی كرد تا روزهای بعد ناچار شود در مقابل منكرات و بی عدالتی هايی كه به دليل نالايقی مرتكب شده اند، سكوت كند. از اين منظر يكی از راه های ممانعت از مرگ ارزش ها، پيشگيری از نفوذ نالايق هايی است كه در سايه امتيازطلبی ها به بدنه نظام اجتماعی وارد و به دليل طبيعت پليد خود معروف ها را نابود و پليدی ها را احيا می كنند.
حكايت طلحه و زبير در اين باره خواندنی است. آن دو كه هنگام بيعت با علی عليه السلام اولين و دومين بيعت كننده بودند (به طمع دستيابی به موقعيت) نزد امام آمدند و بعد از چيدن مقدماتی چند گفتند: ستمگری های عثمان را در امور حكومتی مشاهده كردي، و ديدی كه او جز بنی اميه را بر مصدر امور نمی نشاند، حال كه خداوند خلافت را به شما عنايت كرده است، ما را به فرمانروايی بصره و كوفه نصب بفرماييد.
آن دو كه فكر می كردند می توانند اينك ثمره موقعيت سازی خود را بچشند با اين جملات امام رو به رو شدند: «به آن چه خداوند نصيب شما كرده راضی باشيد تا من در اين باره فكر كنم. البته بدانيد من اشخاصی را به حكومت می گمارم كه به دين و امانت آنان اطمينان داشته باشم و روحياتشان را بشناسم. » (6)
6 - حاشيه امن، وابستگی به قدرت
حاشيه امنيتی از دلايل اصلی مهجور ماندن امر به معروف و نهی از منكر در هر مقطع زمانی بوده است. مردم نيز به طور طبيعی با مشاهده اطرافيان قدرتمند منكرگرايان اعم از امكانات قانونی و فراقانوني، دست از انجام اين فريضه می شويند و می كوشند خود را از گزند آنان حفظ كنند. ماجرای شراب خواری وليد بن عقبه، برادر مادری عثمان كه در قرآن با لفظ فاسق «يا ايها الذين امنوا ان جاءكم فاسق بنباء فتبينوا» از وی ياد شده، از اين نمونه است.
او به رغم ناشايستگی ها، چون از منسوبين خليفه بود به استانداری كوفه منصوب شد. وی چنان فسق و فجوری از خود بروز داد كه يك روز ازشدت مستي، نماز صبح را چهار ركعت خواند و به دليل زياده روی در مشروب خواري، محراب را آلوده ساخت. او حتی رو به مردم كرد و گفت: اگر بخواهيد می توانم نماز صبح را بيشتر هم بخوانم.
گروهی از مردم، خشمگين از اين فضاحت، خود را به مدينه رساندند و خليفه را متوجه ساختند، ولی خليفه مسلمين نه تنها به سخن آنان ترتيب اثر نداد، حتی آنان را تهديد كرد و گفت: مگر شما ديديد كه او شراب خورد؟!
گفتند: اگر شراب خوردنش را نديديم، مستی اش را ديديم، محرابی را كه به خاطر زياده روی در مستی آلوده كرد، ديديم. حتی انگشترش را درآورديم و او نفهميد. آيا اين ها كافی نيست؟
معلوم بود كه خليفه به دليل ملاحظات خاص حاضر نيست اقدامی كند، به ناچار علی عليه السلام و عايشه را خبردار كردند. عايشه كه نفرت عميقی از عثمان داشت، گفت: عثمان احكام خدا را تعطيل می كند. علی عليه السلام بعد از شنيدن سخنان گواهان و اطمينان به آن چه روی داده بود، نزد عثمان رفت و فرمود: فرزندان اميه را بر مردم مسلط نكن، بايد وليد را عزل و حد الهی را بر او جاری سازي.
در هر صورت خليفه به دليل سيل فشارهای افكار عمومی و اعتراض رهبران مردمي، ناچار شد او را عزل و سعيد بن عاص را كه او هم از بنی اميه بود به جای او نصب كند. اما عزل او برای فرو نشاندن خشم عمومی كافی نبودو مردم خواستار اجرای حد الهی بودند. خليفه مسلمانان هم چاره ای انديشيد و ساعتی بعد لباسی فاخر بر وليد پوشاند و او را در اطاقی مجلل نشاند. آن گاه اعلام كرد هر كس می خواهد بيايد و بر وليد حد جاری كند. شگرد خليفه كار خودش را كرد و وليد در آن لباس و خانه چنان هيبتی يافت كه كسی جرات حد زدن بر او نيافت و اگر هم كسی وارد می شد به خاطر تهديدهای وليد بی درنگ برمی گشت. حتی طلحه كه از مردان شجاع بود، به ناچار برگشت.
در آن لحظات حساس كه می رفت حاشيه امنيتی وليد او را از طعم تلخ اجرای حد الهی برهاند و به تعطيلی حدود الهی بينجامد، تنها امام علی عليه السلام بود كه تازيانه ای به دست گرفت و با فرزندش حسن عليه السلام وارد اطاق شد. وليد امام را قسم داد كه از حد زدن صرف نظر كند ولی امام قبول نكرد و لباس وليد را درآورد و فرمود: «اسكت يا ابا وهب فانما هلك بنواسرائيل بتعطيلهم الحدود; ساكت باش ای ابا وهب! بنی اسرائيل چون حدود را تعطيل كردند، نابود شدند. »
آن گاه بی محابا با تازيانه بر پيكرش كوبيد و فرمود: «بعد از اين قريش مرا شلاق زن [و خشونت گرا] خواهند ناميد.» (7)
7 - بی تفاوتی توده ها
بی تفاوتی توده ها در مقابل وقوع ضد ارزش ها و از سوی منكرگرايان و مهجور ماندن معروف ها، و سلب مسؤوليت اجتماعی از خود فرآيندی جز سرايت گناهان به لايه های وسيع تر اجتماع ندارد و در صورت تداوم بی تفاوتی ها، فضای جامعه دينی مسموم خواهد شد، زيرا هر گناهی زمينه پيدايش تعدادی از گناهان و گناهكاران می شود و سرانجام نظام اجتماعی و دينی را از توازن خارج و به ناعدالتی ها و ناهنجاری در تمام بخش ها دامن خواهد زد و روزی فرا خواهد رسيد كه كشتی سوراخ شده اجتماع با تمام سرنشينان گناهكار و بی گناه بی تفاوت به قعر نابودی فرو خواهد رفت. از اين رو اميرمومنان به بروز چنين وضعيتی هشدار می دهد و می فرمايد:
«اذا عملت الخاصة بالمنكر جهارا فلم يغير لذلك العامة استوجب الفريقان العقوبة من الله تعالي; (8)
وقتی خواص آشكارا گناه كنند و عامه مردم آن را اصلاح نكنند، هر دو گروه شايسته عقاب از سوی خداوند خواهند شد. »
جايگاه سكوت
تا كنون از مواردی سخن گفتيم كه امام موانع ايجاد شده را رفع می كرد و برای مبارزه با مرگ ارزش ها تلاش می كرد. اما مواردی نيز در زندگی آن حضرت سراغ داريم كه امكان اجرای امر و نهی نبود و يا در صورت اجرا، فلسفه مورد انتظار از امر و نهی تامين نمی شد. اين وضعيت گاه به دليل مصالح مهم تر پيش می آيد كه امری منطقی است و ترك امر و نهی به دليل حفظ يا احيای ارزشی والاتر صورت می گيرد. اما زمانی هم نداشتن توان لازم، نبود پذيرش عمومی و... عامل مهجور ماندن امر و نهی و مرگ ارزش هاست كه امام تمام تلاش خود را برای تغيير شرايط انجام می داد و در صورت ناتوانی تن به سكوت می داد. ما در اين بخش پيرامون هر دو قسم سخن خواهيم گفت.
الف - مصالح مهم تر
1 - حفظ اساس اسلام
امام علی عليه السلام 25 سال مهر سكوت بر لب زد. راز اين سكوت چيزی جز آن چه خود می فرمايد نيست. او می گويد:
«فلما رايت راجعة من الناس قد رجعت عن الاسلام تدعوا الی محو دين محمد و ملة ابراهيم خشيت ان لم انصر الاسلام و اهله اری فيه ثلما و هدما. تلك المصيبة علی فيه اعظم من فوت ولاية اموركم اللتی انما هی متاع ايام قلائل ثم تزول و تنقشع كما يزول و ينقشع السحاب فنهضت مع القوم فی تلك الاحداث حتی زهق الباطل و كانت كلمة الله هی العليا; (9)
وقتی ديدم گروهی از دين اسلام روی برگردانده اند و مردم را به نابودی دين محمد و كيش ابراهيم فرا می خوانند، (10) ترسيدم اگر من به اسلام و مسلمانان ياری نرسانم، در بنيان دين رخنه و ويرانی پديد آيد [و اين بنای عظيم فرو بريزد.] اين مصيبت نزد من بزرگ تر از آن بود كه زمامداری شما از دستم برود كه متاع اندك و چند روزه دنياست و مانند ابر از ميان می رود و از هم می پاشد. پس در اين هنگام با مردم همراه و با مسلمانان همگام شدم تا باطل از ميان رفت و بلندی كلام خدا آشكار شد. »
البته در اين مرحله امام ابتدا امكان اجرای مراحل قبل را بررسی و حتی آزمايش كرد مانند فراخوانی 44 نفر برای مبارزه با حكومت ناصالحان، و زمانی كه در اجرای آن مراحل نتيجه ای حاصل نشد، برای حفظ اساس اسلام، از اقدام شديدتر مانند آن چه امام حسين عليه السلام انجام داد، پرهيز كرد.
2 - حفظ حكومت اسلامی
زمانی كه اميرمؤمنان احساس كرد امر و نهی او موجب از هم پاشيدن سپاه اسلام و از بين رفتن اصل اسلام است، از اين كار ست برداشت و فرمود: «والله لو ناديت فی عسكری هذا بالحق الذی انزل علی نبيه و اظهرته و دعوت اليه و شرحته و فسرته علی ما سمعت من نبی الله ما بقی فيه الا اقله و اذله و ارذله و لاستوحشوا منه و لتفرقوا عنی و لو لا ما عهده رسول الله الی و سمعته منه و تقدم الی فيه لفعلت و لكن رسول الله قد قال: كلما اضطر اليه العبد فقد احله الله و اباحه اياه و سمعته يقول ان التقية من دين الله و لا دين لمن لا تقية له; (11) سوگند به خدا! اگر در بين لشگرم فرياد برآورم و بخواهم حقی را كه خدا بر پيامبر فرستاد، بيان كنم، مردم را به آن فرا بخوانم و شرح و تفسيرش را آن گونه كه از رسول خدا شنيدم بيان كنم، از لشكرم جز كمترين پست ترين و خوارترين آنها باقی نخواهد ماند. همه از آن بيمناك شده از اطرافم دور خواهند شد و اگر پيمان رسول خدا صلی الله عليه و آله و سخنی كه از او شنيدم نبود، اين كار را می كردم ولی رسول خدا فرمود: آن چه را بنده به آن ناچار شود، خدا حلال كرده است و شنيدم كه فرمود: تقيه از دين خداست و كسی كه تقيه ندارد، دين ندارد. »
ب - نداشتن توان و كارآيی
گاهی هم امام از باب نداشتن توان لازم يا نبود كارآيی لازم در امر و نهي، اين دو فريضه را انجام نمی داد و اساسا به دليل نقص شرايط اين دو به مرحله اجرا نمی رسيد.
1 - كارآيی نداشتن امر و نهی
پس از رسول خدا صلی الله عليه و آله عده ای نمازهای مستحبی را به جماعت می خواندند. وقتی امام علی عليه السلام به كوفه آمد، از امام حسن خواست به مردم اطلاع دهد كه در ماه رمضان نمازهای مستحبی را به جماعت نخوانند.
امام حسن عليه السلام نيز دستور پدر را رساند ولی مردم فرياد واعمراه سردادند، وقتی امام از اين واقعه مطلع شد، فرمود: برو به آنان بگو هرگونه می خواهند نماز بخوانند. (12)
2 - نداشتن قدرت لازم
وقتی با انتخاب خليفه اول، امام در برابر عمل انجام شده قرار گرفت، به اعتراض پرداخت و زمانی كه اين عمل تاثيری نبخشيد به سراغ مردم رفت و به روشنگری آنان پرداخت. سلمان می گفت: علی عليه السلام، فاطمه عليها السلام را سوار بر الاغی كرد و دست دو فرزندش حسن وحسين را گرفت و به در خانه اهل بدر برد و حق خود را يادآوری و طلب ياری كرد. تنها چهل و چهار نفر جواب مثبت دادند. امام دستور داد صبح هنگام با سرهای تراشيده و سلاح بر دوش برای بيعت با ايشان تا حد مرگ آماده شوند.
صبح تنها من، ابوذر، مقداد و زبير حاضر بوديم. امام سه بار اين كار را كرد و هر بار تنها ما حاضر شديم. (13)
بنابراين امام در برابر اين منكر، به اقدامات متعددی حتی اقدام نظامی متوسل شد و بر خلاف گمان عده ای كه فكر می كنند حضرت بدون طی مراحل قبلي، به سكوت و همكاری (در راستای حفظ اسلام) روی آورد، تنها بعد از آزمودن تمام راه ها و نداشتن قدرت لازم برای مبارزه، به سكوت روی آورد، به اين اميد كه اين سكوت حداقل موجب بقای اساس اسلام باشد و البته در مسير دستيابی به اين هدف حداقلی نيز از هيچ كوششی از جمله راهنمايي، مشاوره و... كوتاهی نكرد.
پی نوشت:
1)-نهج البلاغه، نامه 31; تحف العقول، ص 68.
2)-الغارات، ج 1، ص 49 و اعلام الدين، ص 104. (با تفاوت)
3)-بنا به نقلی ابو رافع خود ضامن شده بود. علی عليه السلام به دخترش فرمود: اگر عاريه مضمونه نگرفته بودي، به خدا قسم دستت را قطع می كردم. نام دختر را رقيه يا ام كلثوم ثبت كرده اند. (التهذيب، ج 10، ص 151).
4)-شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحديد، ج 9، ص 265.
5)-دعائم الاسلام، ج 2، ص 443.
6)-بحارالانوار، ج 32، ص 21.
7)-بحارالانوار، ج 76، ص 99; المناقب، ج 2، ص 148: (عن علی عليه السلام انه نهی عن تعطيل الحدود و قال انما هلك بنواسرائيل لانهم كانوا يقيمون الحدود علی الوضيع دون الشريف) دعائم الاسلام، ج 2، ص 442.
8)- قرب الانساد، ص 26 و 27; علل الشرايع، ج 2، ص 522; ثواب الاعمال، ص 261.
9)- بحارالانوار، ج 30، ص 10; در نهج البلاغه، نامه 62 می خوانيم: «فامسكت بين يدی حتی رايت راجعة الناس قد رجعت »; الغارات، ج 1، ص 199; شرح نهج البلاغه، ج 17، ص 151.
10)- به جنگ های اهل رده اشاره دارد. سجاح با سی هزار نفر از بنی تميم، مسيلمه كذاب با هفتاد هزار نفر از بنی حنيف و اسود عنس در يمن و طليحة بن خويلد در بنی اسد، رهبران ارتجاع در صدد هجوم به مدينه بودند.
11)- كتاب سليم، ص 702; بحارالانوار، ج 72، ص 413 و ج 30، ص 325.
12)- نهج الحق، ص 290; شرح نهج البلاغه، ج 12، ص 283.
13)- كتاب سليم، ص 577. (فلما ان كان الليل حمل علی فاطمة علی حمار و اخذ بيدی ابنيه الحسن والحسين فلم يدع احدا من اهل بدر من المهاجرين و لا من انصار....)
منبع : ماهنامه اطلاع رسانی، پژوهشی، آموزشی مبلغان شماره 23.