30 سخنرانی با الهام از 30 دعای ماه مبارک رمضان
سخن دهم: نیكی و نیكوكاری
«أحْسِنُوا إنَّ اللهَ یحِبُّ المُحْسِنینَ»؛«نیكی كنید كه خداوند نیكوكاران را دوست می دارد.»
ضرورت نیكوكاری
1. «أحْسِنُوا إنَّ اللهَ یحِبُّ المُحْسِنینَ»؛ 1«نیكی كنید كه خداوند نیكوكاران را دوست می دارد.»
2. «أحْسِنْ كَما أحْسَنَ اللهُ إلَیكَ»؛ 2«نیكی كن همان گونه كه خداوند به تو نیكی كرد.»
3. «إنَّ اللهَ یأمُرُ بِالعَدْلِ وَالاحْسانِ»؛ 3«به درستی كه خداوند بر عدالت و نیكوكاری فرمان می دهد.»
پاداش نیكوكاری
1. دوستی خداوند: «فَأَتاهُمُ اللهُ ثَوابَ الدُّنیا وَحُسْنَ ثَوابِ الاخِرَةِ واللهُ یحِبُّ المُحْسِنینَ»؛ 4«پس خداوند به آنها (نیكوكاران) ثواب دنیا و پاداش نیك آن جهان را داد و خداوند نیكوكاران را دوست دارد.»
2. پاداش دنیایی: «لِلَّذین أَحْسَنُوا فی هذِه الدُّنیا حَسَنَة»؛ 5 «برای كسانی كه احسان میكنند در همین دنیا پاداشی است.»
3. پشتیبانی الهی: «إنَّ اللهَ لَمَعَ المُحسِنینَ»؛ 6«خداوند هر آینه با نیكوكاران است.»
شرایط نیكوكاری
1. پاسخگویی با نیكی بیشتر: «وَإذا حُییتُم بِتَحِیةٍ فَحَیوا بِأحْسَنَ مِنها»؛ 7 «هر گاه با نیكیای مورد لطف قرار گرفتید، با نیكی ای برتر از آن پاسخ گویید.»
2. دوری از منت گذاشتن: عن أمیر المؤمنین علیه السلام أنََّهُ قالَ: «تَمامُ الاحسانِ تَرْكُ المَنِّ بِهِ؛ 8حسان با دوری از منت گذاشتن [بر دیگران] كامل می شود.»
3. عدم تبعیض: عن امیر المؤمنین علیه السلام أنَّهُ قالَ: «المُحسِنُ مَنْ عَمَّ النَّاسَ بِالْاِحْسانِ؛ 9نیكوكار كسی است كه همگان را مورد احسان قرار دهد.»
تو نیكی میكن و در دجله انداز // كـه ایـزد در بیـابـانـت دهــد بــاز
***
كسی نیك بیند به هر دو سرای // كـه نیكی رسانــد بـه خلـق خـدای
خدا را بر آن بنده بخشایش است // كه خلق از وجودش در آسایش است
نمونه ای از احسان
روزی «انس» نزد امام مجتبی علیه السلام نشسته بود كه كنیزكی از كنیزكان امام وارد شد و شاخه گلی را به امام مجتبی علیه السلام هدیه داد. امام گل را گرفت و لبخندی زد و فرمود: «تو آزادی!» انس عرض كرد: «یا بن رسول الله! آن جاریه فقط یك شاخه گل به شما هدیه كرد و شما او را آزاد می كنید؟» حضرت فرمود: «خداوند فرموده است: «وَإذا حُییتُم بِتَحِیةٍ فَحَیوا بِأحسَنَ مِنهَا»؛ هرگاه با نیكیای مورد لطف قرار گرفتید، با نیكی ای بهتر آن را پاسخ گویید. این كنیز می خواست به من احسان كند و من نیز به او احسان كردم و بهترین احسان به او آزادی اش است.» 10
به روزگار سلامت شكستگان دریاب // كه خیرخاطر مسكین بلا بگرداند
چو سائل از تو به زاری طلب كند چیزی // بده وگر نه ستمگر به زور بستاند
پی نوشت:
2) القصص / 77.
3) نحل/ 90.
4) آل عمران / 148.
5) زمر / 10.
6) عنكبوت / 69.
7) نساء / 86.
8) غرر الحكم، باب صدقه، حدیث 2241.
9) همان، باب حسن.
10) ابن شهرآشوب مازندرانی، مناقب آل ابی طالب علیهم السلام، بیروت، دار الاضواء، بی تا، ج4، ص18.
....................................................................................................................
سخن یازدهم: حیا و پاكدامنی
پیامبراکرم صلی الله علیه: «شرم در وقت گناه، شرم در هنگام كوتاهی، شرم در هنگام بخشش و جوانمردی، شرم در هنگام محبت و دوستی و شرم در مقام شكوه و بزرگی و برای هر یك از اینها اهل و دارنده ای هست.»
ضرورت و اهمیت پاكدامنی
1. نشانه مؤمنین: «وَالَّذینَ هُمْ لِفُرُوجِهِمْ حافِظُونَ» 1؛ [مؤمنین] كسانی هستند كه پاكدامنی پیشه می-سازند.»
2. عفت عمومی: «قُلْ لِلمُؤمِناتِ یغضُضْنَ مِن أبصارِهِنَّ وَیحْفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ وَلایبدینَ زینَتَهُنَّ إلاّ ما ظَهَرَ مِنْها وَلْیضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلی جُیوبِهِنَّ وَلا یبْدینَ زینَتَهُنَّ إِلاّ لِبُعُولَتِهِنَّ...» ؛ 2« [ای پیامبر] به زنان با ایمان بگو چشمان خود را [از نامحرم] ببندند و پاكدامنی ورزند و زینتهایشان را ـ جز آن مقدار كه نمایان است ـ آشكار ننمایند، و [اطراف] روسریهای خود را بر سینة خود افكنند و زینت خود را جز برای شوهرانشان … آشكار نسازند.»
3. لزوم عفت پیشگی بر جوانان مجرد: «وَلْیسْتَعْفِفِ الَّذینَ لایجِدُونَ نِكاحاً حَتّی یغْنِیهُمُ اللهُ مِن فَضْلِهِ»؛ 3«كسانی كه وسیلة زناشوئی و ازدواج نمی یابند باید عفت پیشه سازند تا خدا آنان را از فضل خود بی نیاز گرداند.»
حقیقت حیا و پاكدامنی
عن رسول الله صلی الله علیه و آله أنَّهُ قالَ: «یا أباذَر! أتُحِبُّ أنْ تَدْخُلَ الْجَنَّةَ؟ قُلْتُ نَعَمْ فِداكَ أبی قالَ صلی الله علیه و آله: فَاقْصِرْ مِنَ الْاَمَلِ وَاجْعَلِ الْمَوْتَ نَصبَ عَینَیكَ وَاسْتَحْی مِنَ اللهِ حَقَّ الحَیاءِ قٌلْتُ: «یا رَسُولَ اللهِ كُلَّنا نَستَحیی مِنَ اللهِ قالَ: لَیسَ كَذالِكَ الْحَیاءُ وَلكِنَّ الْحَیاءُ مِنَ اللهِ أنْ لاتَنْسَی الْمَقَابِرَ وَالبَلی وَالْجَوفَ وَما وَعی وَالرَّأسَ وَما حَوی؛ 4 پیامبر اكرم صلی الله علیه و اله فرمودند:ای اباذر! آیا دوست داری وارد بهشت شوی؟ [اباذر می-گوید] عرض كردم: بله پدرم به فدایت. فرمود: آرزو را كوتاه و مرگ را در پیش چشمانت قرار ده و از خدا آن طور كه باید شرم نما. عرض كردم: یا رسول الله! ما همگی از خدا شرم می كنیم. فرمود: شرم كردن آن گونه نیست ولكن شرم كردن از خدا] آن است كه] درون قبرها و پوسیدن [در آن] را فراموش نكنی و [در نظر داشته باشی كه در] درون قبرها چه خواهد گذشت و به سر و آنچه در آن است [چه پیش خواهد آمد].»
این نظر از دور چون تیر است و سم // نارت افزون میشود نور تو كم
***
دلت هرگز نمیگشت این چنین آلوده و تیره // اگر چشم تو میدانست شرط پاسبانی را
فاطمه علیها السلام؛ الگوی پاكدامنی
روزی پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله از اصحاب پرسید: «بگویید برترین چیز برای یك زن [مسلمان] چیست كه صلاح دنیا و سعادت آخرت او باشد.» كسی پاسخی نداد. پس از پراكنده شدن جمعیت، امیر المؤمنین علیه السلام كه در جمع حضور داشت به خانه بازگشت و سؤال پیامبر صلی الله علیه و آله را برای فاطمه علیها السلام مطرح فرمود: فاطمه علیها السلام عرض كرد: «بهترین چیز برای یك زن آن است كه مرد نامحرم او را نبیند و او نیز مرد نامحرم را نبیند.» امام علی علیه السلام به مسجد رفت و پاسخ فاطمه علیها السلام را برای پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله باز گفت. و پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: «فاطِمَةُ بَضعَةٌ مِنِّی؛ 5فاطمه علیها السلام پاره تن من است.»
اقسام حیا و پاكدامنی
عن رسول الله صلی الله علیه و آله أنَّهُ قالَ: «اَلْحَیاءُ خَمْسَةُ أنواعٍ: حَیاءُ ذَنبٍ وحَیاءُ تَقصیرٍ وَحَیاءُ كِرامَةٍ وَحَیاءُ حُبٍّ وَحَیاءُ هَیبَةٍ وَلِكُلِّ واحِدٍ مِنْ ذلِكَ أهْلٌ؛ 6شرم پنج نوع است؛ شرم در وقت گناه، شرم در هنگام كوتاهی، شرم در هنگام بخشش و جوانمردی، شرم در هنگام محبت و دوستی و شرم در مقام شكوه و بزرگی و برای هر یك از اینها اهل و دارنده ای هست.»
پی نوشت:
1) مؤمنون / 5.
2) نور / 31.
3) نور / 33.
4) مستدرك الوسائل، ج8، ص463.
5) ابوالفضل هادی منش، ضیافت نور، قم، انتشارات مرکز پژوهشهای اسلامی صدا وسیما، 1380 ش، ص143: به نقل از مناقب ابن مغازلی، ص380.
6) همان، ص 86.
........................................................................................................................................
سخن دوازدهم: بردباری و شكیبایی
دستمایه سترگ خاشعین:«و از شكیبایی و نماز مدد بگیری به درستی كه این [كار] بزرگ و دشوار است مگر برای خاشعان.»
اهمیت بردباری
1. دستمایه سترگ خاشعین: «واسْتَعینُوا بِالصَّبرِ وَالصَّلوةِ وَاِنَّهَا لَكَبیرَةٌ اِلاّ عَلَی الخاشِعِینَ»؛ 1«و از شكیبایی و نماز مدد بگیری به درستی كه این [كار] بزرگ و دشوار است مگر برای خاشعان.»
2. نشانه توانایی فرد مؤمن: عن الصادق علیه السلام أنَّهُ قالَ: «قَد عَجَزَ مَن لَم یعُدَّ لِكُلِّ بَلاءٍ صَبراً وَلِكُلِّ نِعْمَةٍ شُكراً وَلِكُلِّ عُسْرٍ یسراً، إصبِرْ نَفسَكَ عِندَ كُلِّ بَلِیةٍ وَ رَزِیةٍ فی وَلَدٍ أوْ فی مالٍ فَإنّ اللهَ یقبِضُ عارِیتَهُ وَ هِبَتَهُ لِیبلُوَ شُكرَكَ وَصَبْرَكَ؛ 2اتوان كسی است كه برای هر مصیبتی صبری، برای هر نعمتی شكری و برای هر مشكلی راهی آسان را آماده نكرده باشد. در هر بلائی كه به فرزند یا مال میرسد خود را وادار به صبر كن، زیرا خدا عاریت و بخشش خود را میگیرد تا شكر و صبر تو را بیازماید.»
امام خمینی قدس سره؛ الگوی بردباری
«... صبر و حلم امام در برخورد با مشكلات و مسائل شهرة آفاق است. به عنوان نمونه میتوان صبر ایشان در شهادت آقا مصطفی رحمه الله را مثال زد كه ثمرة عمری تهجد و تهذیب ایشان میباشد و خود، استوانهای از علم و معرفت به شمار میرفته است. ایشان با شنیدن خبر شهادت آقا مصطفی رحمه الله خم به ابرو نمیآورد و حتی درس خود را هم تعطیل نمیكند... و یا شهادت یارانی چون مطهری رحمه الله و بهشتی رحمه الله و هفتاد و دو تن از یاران با وفایش. به صدا و سیما اطلاع داده میشود كه خبر را آن شب پخش نكنند، چون آخر شب، امام رادیو گوش میكردند و قرار میشود كه حاج احمد آقا و آقای هاشمی رفسنجانی فردای آن روز بیایند و خبر را به نحوی به اطلاع ایشان برسانند. به خانواده ایشان هم سفارش میكنند كه رادیو را از اتاق امام بردارند. اما قبل از اینكه رادیو را بردارند امام میفرمایند: «رادیو را بگذار سر جای خودش، من جریان دیشب را از رادیوهای خارجی شنیدهام» و با استواری روحیه در مورد این ضایعه بزرگ به آقای رفسنجانی میفرمایند: «تقارب آجال شده است» یعنی خداوند اجلها را نزدیك كرده است.» 3
نشانه های بردباران
1. پناه بردن به خدا در مصایب: «وَبَشِّرِ الصَّابِرینَ الَّذینَ إذَا أصابَتْهُمْ مُصیبَةٌ قالُوا إِنّا لِلّهِ وَ إِنّا إِلیهِ راجِعُونَ»؛ 4«و مژده بده به بردباران هنگامی كه مصیبتی بر آنان وارد میشود، میگویند همه از خدائیم و به سوی او باز میگردیم.»
2. سه نشانه بزرگ بردباران: عن النبی صلی الله علیه و آله أنَّهُ قالَ: «عَلامَةُ الصَّابِرِ فی ثَلاثٍ أوَّلُها أن لایكْسِلَ وَالثَّانیةُ أن لایضجُرَ وَالثَّالِثَةُ أنْ لایشكُو مِنْ رَبِّهِ تَعَالی لانَّهُ إذا كَسِلَ ضَیعَ الحَقَّ وَإِذا ضَجَرَ لَم یؤَدِّ الشُّكرَ وَإذا شَكی مِنْ رَبِّهِ عَزَّوَجَلَّ فَقَدْ عَصَاهُ؛ 5نشانة صابر سه چیز است: اول آن كه كسل و تنبل] و بیحال و سست] نشود، دوم آنكه بیتابی نكند، و سوم آنكه به درگاه خداوند شكوه ننماید. زیرا اگر سست و بیحال شود حق را ضایع میكند و چون بیحوصله شود، شكر به جا نمیآورد و آنگاه كه لب به شكوائیه از خدایش گشاید، از امرحق سرپیچی میكند.»
روی خود گر ترش سازی از بلا // خویش را از صابران كردی جدا
در بلا وقتی كه صابر نیستی // نزد اهل صدق شاكر نیستی
بیشكایت صبر تو باشد جمیل // با کسی كم كن شكایت ای خلیل!
پی نوشت:
1) بقره / 45.
2) حسن ابن شعبة الحرّانی، تحف العقول، قم، انتشارات جامعه مدرسین، 1404 ق، ص 379.
3) رضا مختاری، سیمای فرزانگان، قم، مركز انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی، چاپ چهاردهم، 1377 ش، ص 381.
4) بقره / 156.
5) علل الشرایع، ص 498.
.....................................................................................................
سخن سیزدهم: بنده نوازی و گذشت پروردگار
«وَرَحمَتی وَسِعَتْ كُلَّ شّیءٍ» ؛ «رحمت من همه چیز را در برگرفته است.»
شمول بنده نوازی
1. «وَرَحمَتی وَسِعَتْ كُلَّ شّیءٍ» 1؛ «رحمت من همه چیز را در برگرفته است.»
2. «كَتَبَ رَبُّكُم عَلَی نَفسِهِ الرَّحمَةَ»؛ 2«پروردگارتان [مهرورزی و] رحمت را برخود واجب نموده است.»
3. قالَ اَعرابی: یا رَسُولَ اللهِ! مَن یحاسِبُ الخَلقَ یومَ القِیامَةِ؟ قالَ: اَللهُ عَزَّوَجَلَّ قالَ: نَجَوْنا وَرَبِّ الكَعْبَةِ. قالَ وَكَیفَ ذاكَ یا اعرابِی؟ قالَ: لأنَّ الكَریمَ إذا قَدَرَ عَفا؛ مردی اعرابی گفت:ای رسول خدا! در روز رستاخیز چه كسی حساب خلق را محاسبه می كند؟ فرمود: خدای بلند مرتبه. اعرابی گفت: به پروردگار كعبه سوگند كه نجات یافتیم. پیامبر صلی الله علیه وآله فرمود:ای اعرابی! چگونه چنین است؟ عرض كرد: كریم هر گاه قدرت [بر انتقام] یابد گذشت می نماید.» 3
ای خداوند كریم و دلنواز // ای رحیم و خالق بنده نواز
نیستم ناخوانده ای صاحب عطا // آشنایم خود مرا گفتی بیا
گفته بودی شب تو با من رازكن // بینیازا، آمدم در باز كن
بنده نوازترین مولا
در قوم بنی اسرائیل خشكسالی آمد و حضرت موسی علیه السلام مردم را برای دعا و طلب باران به كوه طور فرا خواند. جمع زیادی از مردم، عرفا و حق شناسان درگاه الهی همراه شدند و مشغول دعا گردیدند. اما پس از مدتی طولانی دعا و انابه، قطره آبی از آسمان نبارید. موسی علیه السلام از خداوند سؤال كرد: دلیل عدم استجابت دعای آنان چیست؟ خطاب آمد: در جمع شما، جوان گنهكاری هست كه حضور او مانع بالا رفتن دعای شما میشود. موسی علیه السلام رو به مردم كرد و فرمود: آن جوان گنهكار كه خود هم میداند، جمع ما را ترك گوید تا دعاهایمان مستجاب شود. اما كسی بلند نشد. در همین حین، باران شروع به باریدن كرد. موسی علیه السلام عرضه داشت: پروردگارا! آن جوان كه هنوز از بین ما بیرون نرفته است؟ خطاب رسید:ای موسی! وقتی تو سخنت را با این جماعت گفتی، آن جوان شرمنده شد و ترسید كه در میان جمع سرافكنده شود. ما نمی توانیم شرمندگی بنده خود را ببینیم، بنابراین گناهانش را تبدیل به حسنات كردیم و باران را بر شما نازل نمودیم. 4.»
ای كریمی كه از خزانه غیب // گبر و ترسا وظیفه خور داری
دوستان را کجا کنی محروم // تو که با دشمنان نظر داری
سنت الهی بنده نوازی
1. چشم پوشی از گناهان: عن ابی جعفر علیه السلام أنَّهُ قالَ: «ما مِنْ عَبْدٍ یخْطی خُطُواتٍ فی طاعَةِ اللهِ إِلاّ رَفَعَ اللهُ لَهُ بِكُلِّ خُطْوَةٍ دَرَجَةً وَحَطَّ عَنْهُ بِها سَیئَةً؛ 5بنده ای نیست كه در راه فرمانبرداری از خدا گام هایی بردارد مگر اینكه خداوند در مقابل هر گامی كه برمی دارد او را درجه ای بالا برد و با آن گناهی از او ببخشد.»
2. بنده نوازی برای عبرت پذیری: عن ابی عبد الله علیه السلام أنَّهُ قالَ: إنَّ اللهَ وَسَّعَ أرْزاقَ الحُمْقی لِیعْتَبِرَ العُقَلاءُ أنَّ الدُّنیا لَیسَ ینالُ مَا فیها بِعَمَلٍ وَلا حِیلَةٍ؛ 6داوند روزی مردمان نادان را گسترش می بخشد تا خردمندان پند گیرند «كه روزی در دست خداست] و بدانند كه در دنیا چیزی با تلاش و چارهاندیشی [بدون خواست پروردگار] به دست نمی آید.»
3. گذشت هنگام انتقام: عن الصادق علیه السلام أنَّهُ قالَ: «العَفْوُ عِندَ القُدرَةِ مِن سُنَنِ المَرسَلینَ وَاَسْرارِ المُتَّقینَ وَتَفسیرُ العَفوِ أنْ لاتَلزَمَ صاحِبَكَ فیما أجْرَمَ ظاهِراً وَتَنْسی مِنَ الاصلِ ما اُصِبْتَ مِنْهُ باطِناً وتَزید عَلَی الاحسانِ إحساناً وَلَن تَجِدَ إلی ذلكَ سبیلاً إلاّ مَن قَد عَفا الله ُ وغَفَرَ لَهُ مَا تَقَدَّمَ مِن ذَنبِهِ وَزینَهُ بِكِرامَتِهِ وألبَسَهُ مِن نُورِ بَهائِهِ لانَّ العَفوَ وَالغُفرانَ صِفّةٌ مِن صِفاتِ اللهِ تَعَالَی فی أسرارِ أصفیائِهِ؛ 7ذشت هنگام قدرت از شیوههای پیامبران و از رازهای پرهیزگاران است و معنای واقعی گذشت آن است كه در ظاهر، كاری را كه طرف مقابلت مرتكب شده است به رویش نیاوری [و واكنشی از خود نشان ندهی] و در باطن هر كار خلافی را كه از او به تو رسیده فراموش كنی و بر احسان خویش [نسبت به وی] بیافزایی و كسی بر این كار موفق نمی شود مگر آن كس كه خدا او را مورد عفو خویش قرار می دهد و گناهان گذشته اش را بر او می بخشاید و او را به بزرگی و كرامت خویش مزین می سازد و از نور خویش بر تنش می پوشد؛ زیرا گذشت و بخشش صفتی است از صفات خدای بزرگ كه در درون برگزیدگان خود قرار داده است.»
ای پرده پوش معصیت عاصیان تمام // بر درگه تو دیده امید خاص و عام
کار تو عفو و بخشش و انعام روز و شب // شغل تو فضل و رحمت و اكرام صبح و شام
جز معصیت نكرده و خواهم ز تو بهشت // ای خاك بر سر من و این آرزوی خام
پی نوشت:
1) اعراف / 156.
2) انعام / 54.
3) مجموعه ورّام، ج1، ص9.
4) مصابیح القلوب، ص 212.
5) مستدرك الوسائل، ج11، ص258.
6) فروع كافی، ج 5، ص82.
7) مستدرك الوسائل، ج 9، ص5.
..........................................................................................................................
سخن چهاردهم: فروتنی
فروتنی با مؤمنین: «وَاخْفِضْ جَنَاحَكَ لِلمؤمِنینَ» ؛ «بال خویش را بر مؤمنان بگستر» (تواضع كن).
ضرورت فروتنی
1. فروتنی با مؤمنین: «وَاخْفِضْ جَنَاحَكَ لِلمؤمِنینَ» 1؛ «بال خویش را بر مؤمنان بگستر» (تواضع كن).
2. فروتنی با زیر دستان: « وَاخْفِضْ جَنَاحَكَ لِمَنِ اتَّبَعَكَ مِنَ المُؤمِنینَ»؛ «بال خود را بگستر در مقابل مؤمنانی كه از تو اطاعت می كنند.»
3. فروتنی با عموم افراد جامعه: «وَلا تَمْشِ فِی الْأرْضِ مَرَحاً إنَّ اللهَ لایحِبُّ كُلَّ مُختالٍ فَخُورٍ»؛ 2«و در زمین با تكبر راه مرو كه خداوند انسان خود پسند فخرفروش را دوست ندارد.»
افتادگی آموز اگر طالب فیضی // هرگز نخورد آب زمینی كه بلند است
ضرورت پرهیز از تكبر
1. عبادت بودن مبارزه با متكبر: عن رسول الله صلی الله علیه و آله أنَّهُ قالَ: «تَواضَعُوا مَعَ المُتَواضِعینَ فَإنَّ التَّواضُعَ مَعَ المُتَواضِعینَ صَدَقَةٌ وَتَكَبَّرُوا مَعَ المُتَكَبِّرینَ فَإنَّ التَّكَبُّرَ مع المُتَكَبِّرینَ عِبادَةٌ؛ 3ا مردم متواضع، فروتنی كنید كه تواضع در مقابل متواضعین صدقه است و تكبر كنید با متكبرین كه تكبر كردن با متكبرین عبادت است.»
2. توهم در خود بزرگ بینی: عن علی بن ابی طالب علیه السلام أنَّهُ قالَ: «عَجِبْتُ لِلْمُتَكَبِّرِ الَّذی كانَ بِالاَمْسِ نُطْفَةً فَیكُونُ غَداً جیفَةً؛ 4ر شگفتم از انسان متكبری كه دیروز نطفه ای بود و فردا جنازه بدبوئی است.»
3. تكبر، مایة كینه توزی: عن الباقر علیه السلام انّهُ قالَ: «إیاكَ وَالكِبْرَ فَإنَّهُ داعِیةُ المَقْتِ وَمِنْ بابِهِ تَدْخُلُ النِّقَمُ عَلَی صاحِبِهِ وَمَا أقَلَّ مَقامَهُ عِنْدَهُ وأسْرَعَ زَوَالَهُ عَنْهُ؛ 5ز تكبر بپرهیز، به درستی كه خود بزرگ بینی فرا خوانندة كینه است و از درِ آن، سختیها به سوی فرد راه می یابد و چقدر مدتش كم و زوالش سریع خواهد بود.»
4. تكبر، مایه خشم خدا: عن ابی عبد الله علیه السلام أنَّهُ قالَ: قالَ رَسُولُ اللهِ صلی الله علیه و آله: مَن مَشی عَلَی الْارْضِ إخْتیالاً لَعَنَتْهُ الاَرْضُ مِنْ تَحْتِهَا وَفَوْقِهَا؛ 6هر كس با تكبر روی زمین راه برود، زمین از زیر و بالایش او را لعن میكند.»
تكبر برای چه؟
آورده اند فرد ثروتمندی سوار بر اسب گران قیمتی شده و با تكبر از محله ای عبور می كرد. او از مقابل فرد ساده و ژنده پوشی گذشت و با فخرفروشی به او نگریست. مرد ژندهپوش دهانه اسب او را گرفت و گفت: «اگر تكبر تو به خاطرحسب و نسب و پدرانت است پس برتری از آنِ آنها می باشد، نه برای تو. اگر تكبرت به خاطر لباسی است كه پوشیده ای، پس شرافت ات برای لباست است، نه خودت. و اگر تكبر تو به دلیل مركب گران قیمتی است كه سوار شده ای پس این فضیلت برای مركبت میباشد. حال بگو خود چه داری كه با آن فخر فروشی كنی؟!» 7
ز خاك آفریدت خداوند پاك // پس ای بنده افتادگی كن چو خاك
تواضع سر رفعت افرازدت // تكبر به خاك اندر اندازدت
به عزت هر آن كو فروتر نشست // به خواری نیفتد ز بالا و پست
پی نوشت:
1) لقمان / 18.
2) محمد بن یعقوب كلینی، فروع كافی، تهران، دار الكتب الاسلامیة، 1391 ق، ج2، ص53.
3) بحار الانوار، ج75، ص94.
4) مستدرك الوسائل، ج2، ص30.
5) عبد علی بن جمعة العروسی الحویزی، نور الثقلین، قم، مطبعة العلمیة، بی تا، ج4، ص207.
6) ملا محمد مهدی نراقی، جامع السعادات، قم، انتشارات اسماعیلیان، بی تا، ج1، ص377.
..............................................................................................................................
سخن پانزدهم:دوستی خاندان وحی
دوستی با من و خاندانم با خون امتم آمیخته شده، از این رو است که آنها مرا بر پدران و مادران و بر خودشان ترجیح می دهند.
اهمیت دوستی اهل بیت علیهم السلام
1. دلیل دوستی: عن النبی صلی الله علیه و آله أنَّهُ قالَ: «حُبِّی و حُبُّ أهلِ بَیتی خَالِطٌ دِماءَ أُمَّتی مِنها یؤْثِرُونَنِی عَلی الآباءِ وَ عَلَی الأُمَّهاتِ وَ عَلَی أنفُسِهِمْ؛ 1دوستی با من و خاندانم با خون امتم آمیخته شده، از این رو است که آنها مرا بر پدران و مادران و بر خودشان ترجیح می دهند.»
2. عنوان نامه عمل مؤمن: عن النبی صلی الله علیه و آله أنَّهُ قالَ: «عُنوانُ صَحِیفَةِ المُؤْمِنِ حُبُّ عَلَی بنِ ابی طالبٍ؛ 2سر لوحه نامه اعمال هر مؤمنی، دوستی و محبت علی ابن ابی طالب علیه السلام است.»
پاداش دوستی اهل بیت علیهم السلام
1. ایمنی روز قیامت: عن رسول الله صلی الله علیه و آله أنَّهُ قال: «مَنْ أحَبَّنا أهْلَ البَیتِ حَشَرَهُ اللهَ آمِناً یوْمَ الْقِیمَةِ؛ 3هر کس ما اهل بیت را دوست داشته باشد، خداوند در روز قیامت ایمن محشورش می کند.»
2. ایمنی در عقبه های هفتگانه مرگ: عن رسول الله صلی الله علیه و آله أنَّهُ قالً: «حُبِّی و حُبُّ أهلِ بَیتی نافِعٌ فِی سَبْعِ مَوَاطِنَ أهوَالُهُنَّ عَظِیمةٌ؛ عِندَ الوَفاةِ وَ فِی الْقَبْرِ و عِنْدَ النُّشُورِ و عِنْدَ الْکِتابِ وَ عِنْدَ الْحِسابِ وَ عِنْدَ الْمِیزانِ وَ عِنْدَ الصِّراطِ؛ 4دوستی با من و اهل بیتم در هفت جایگاه که ترس از آن عظیم است سودمند خواهد بود؛ هنگام مردن، در قبر، هنگام برانگیخته شدن، هنگام تحویل گرفتن نامه اعمال، هنگام حسابرسی اعمال، هنگام سنجش اعمال و هنگام گذشتن از پل صراط.»
شیعه، یا دوست اهل بیت علیهم السلام
شخصی به امام حسن علیه السلام عرضه داشت: « من از شیعیان شما هستم.» حضرت فرمود:ای بندة خدا! اگر مطیع اوامر و نواهی ما هستی که راست گفته ای وگر نه به صرف ادعایت به گناهان خود افزوده ای، زیرا به چنین مقامی نرسیده ای پس ادعای آن را هم نباید بکنی. بنابراین مگو من شیعه شما هستم. بلکه بگو من از دوستان و محبین شما هستم و با دشمنان شما دشمن می باشم. در این صورت تو خوبی و به سوی خوبیها حرکت می کنی. 5 »
شفایابی در نتیجه دوستی اهل بیت علیهم السلام
مرحوم آیت الله بروجردی رحمه الله فرموده اند: «در دورانی که در بروجرد بودم یک مدت چشمانم کم نور شده بود و به شدت درد می کرد. تا این که روز عاشورا هنگامی که دسته های عزاداری در شهر به راه افتاده بودند، مقداری گِل از سر یکی از بچه های عزادار دسته ـ که به علامت عزاداری گل به سر مالیده بود ـ برداشتم و به چشم خود کشیدم و در نتیجه چشمانم دید و نور خود را بازیافت و دردش تمام شد.» 6
پی نوشت:
1) همان، ج 16، ص 361.
2) همان، ج 27، ص 142، ج 39، ص 229.
3) همان، ج 27، ص 79.
4) شیخ صدوق، الخصال، قم، انتشارات جامعه مدرسین، 1403 ق، ص 360؛ بحار الانوار، ج7، ص 248.
5) بحار الانوار، ج 65، ص 156.
6) سیمای فرزانگان، ص 190.