جمعه 2 آذر 1403

                                                                                                                        


                                   

                                                                                                                                                                                                                                 

 

 

منو سخنرانی مکتوب

دعا - رمضان ۱۳۸۹ - جلسه ۳
اَعوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّيطانِ الرَّجيم؛ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيم وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبّ‏ِ الْعَلَمِين
وَ صَلَّی اللهُ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّيِّبينَ الطَّاهِرِينَ وَ لَعنَةُ اللهِ عَلی اَعدائِهِم اَجمَعين.
«اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اسْمَعْ نِدَائِي إِذَا نَادَيْتُكَ وَ اسْمَعْ دُعَائِي إِذَا دَعَوْتُكَ وَ أَقْبِلْ عَلَيَّ إِذَا نَاجَيْتُكَ فَقَدْ هَرَبْتُ إِلَيْكَ وَ وَقَفْتُ بَيْنَ يَدَيْكَ»[1]
خدایا بر محمد و خاندانش درود فرست و صدایم را بشنو هنگامی که تو را صدا می­زنم؛ به دعایم گوش فرا ده،
آن­هنگام که تو را می­خوانم و رو به من فرما در آن­زمان که با تو نجوا می­کنم. همانا من به سوی تو فرار کرده­ام و در مقابل تو ایستاده­ام.
مروري بر مباحث گذشته
بحث ما راجع به دعا بود و گفته شد در ماه مبارک رمضان سفارش شده است که انسان هم تلاوت قرآن داشته باشد و هم دعا کند. جهت آن‏هم این است که اهل معرفت می­گویند این ماه، ماه سلوک إلی‌الله‌تعالی و ضیافت‌الله است و لذا این ماه، ماهی است که «ربّ و عبد» و «عبد و ربّ» با يكديگر سخن مي‌گويند. عبد هم باید این سخنان ربّ را كه خطاب به عبد گفته است، بازگو کند و هم باید با ربّ خودش سخن بگوید و آنچه را که می­خواهد از او تقاضا کند.
جلسه گذشته عرض کردم كه دعا بر دو قسم است؛ دعای مأثور و غیرمأثور. دعاي مأثور را در جلسه گذشته معنا کردم. معناي دعاي غیرمأثور هم این است که عبد مطالب و خواسته‏هايش را در هر قالبی كه خودش می­خواهد، انشا کند كه این نوع از دعا، دارای شرایط و آدابی است.[2] عرض کردم که ما در معارفمان اموری را می‏بینیم كه در باب دعا اعمالی را بيان مي‏فرمايند كه انسان بايد قبل از دعا انجام دهد و بعد از خداوند درخواست کند. روایات متعددی را خواندم كه در آن روایات مسأله «نماز قبل از دعا» مطرح شده بود؛ ديديد كه در روایات متعدد دو رکعت نمازخواندن را داشتیم. همچنين روزه گرفتن، که من عرض کردم ماه رمضان که این‏قدر به دعاي در آن سفارش شده، به خاطر اين است كه همه در آن صائم هستند و به طور معمول انسان­های سالم در اين ماه روزه مي‏گيرند؛ لذا انسان براي دعاكردن آماده مي‏شود. نمازها و دعاهایی هم که در اين ماه وارد شده و از ائمه (علیهم‏السلام) مأثور است، براي همين جهت است. جلسه گذشته من روایات اين بحث را مطرح کردم و به بعضی از اموری که در دعا دخالت دارد، اشاره كردم.
امشب یک مطلب ديگري را می­خواهم عرض کنم. جلسه گذشته گفتم این امور که در دعا نقش دارد -مثل اینکه انسان پيش از آنكه حاجتش را از خدا بخواهد، دو رکعت نماز بخواند- تأثيرش اين است كه انسان را به خداوند نزديك مي‏كند و انقطاع از غير خدا و اتصال به او را تقويت مي‏كند. در يك روایتي داشت كه وضو بگیر، دو رکعت نماز بخوان بعد حاجتت را از خدا بخواه؛ یا روزه بگیر، سپس دعا كن.[3] این امور یعنی صوم و صلاۀ به دعا كمك مي‏كند؛ «وَ اسْتَعينُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلاة».[4] جلسه گذشته روایات آن را خواندم و آیه شریفه را معنا کردم و ارتباط دعا با صوم و صلاۀ را هم بيان كردم. عرض کردم که این امور مقتضی را در دعا شدت می­بخشند، یا به فعلیت مي‏رسانند و یا در اجابت تسریع مي‏كنند. این سه مورد بود که جلسه گذشته گفتم.
معناي سرعت در اجابت دعا
راجع به سومین تأثير كه «سرعت در اجابت» بود، می­خواستم مطلبي را بگويم. چون می­خواهم بگویم روایتی را كه ديشب نقل كردم -عامه هم این را نقل می­کنند- هيچ منافاتي با آن مطالبی که گفتم، ندارد. روایتی از پیغمبر اکرم (صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم) نقل شده است كه: «مَن تَوضَّأ فَأحْسَنَ الوُضُوءَ، ثُمَّ صَلَّى رَكعَتَينِ، فَدعَا رَبَّه كانَتْ دَعْوةً مُسْتَجَابَةً»؛ تا اینجای روایت با همه روایاتی که جلسه گذشته گفتم هم­سو است. بعد دارد «مُعَجَّلَةً أو مُؤَخَّرَةً»[5] یعنی اگر با اين شرايط دعا كند، زود یا دیر، يك دعاي مستجاب دارد. یک وقت اشتباه نشود که این روایت می‏خواهد بگوید ما تسریع در اجابت نداریم و این امور در تسریع اجابت مؤثر نیستند. نخیر! سال گذشته این را مطرح کردم که اموری هستند که تسریع در اجابت دعا دارند و از آن طرف هم اموري در اجابت دعا تأخیر مي‏اندازند. بنابر این ما در روايات مسأله سرعت و بُطئ در اجابت دعا را داريم.
سريع‏ترين دعا نسبت به اجابت
مثلاً ما در روایت داریم که اگر برادر مؤمنی پشت سر برادر مؤمنش برای او دعا کند، دعایش به سرعت مستجاب مي‏شود. یعنی این دعا از نظر تأثیر و سرعت در اجابت­، سریع­تر به اجابت می­رسد تا او خودش براي خودش دعا کند. روایت از امام باقر (علیه السلام) است که حضرت فرمود: «أَسْرَعُ الدُّعَاءِ نُجْحاً لِلْإِجَابَةِ دُعَاءُ الْأَخِ لِأَخِيهِ بِظَهْرِ الْغَيْبِ».[6] سريع‏ترين دعايي كه موفق به اجابت مي‏شود، دعا براي برادر مؤمن در غياب او است. روايت خیلی صریح است؛ اصلاً نصّ در سرعت در اجابت است.
دعايي كه دير مستجاب مي‏شود
از آن طرف هم درباره كندي و بطئ در اجابت روايات مختلفي داریم. مثلاً از امام صادق (علیه السلام) نقل شده است كه حضرت فرمود: «إِنَّ الْعَبْدَ الْوَلِيَّ لِلَّهِ يَدْعُو اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ فِي الْأَمْرِ يَنُوبُهُ فَيَقُولُ لِلْمَلَكِ الْمُوَكَّلِ بِهِ اقْضِ لِعَبْدِي حَاجَتَهُ وَ لَا تُعَجِّلْهَا».[7] همانا بنده‏اى كه دوست خدا است در پيش‌آمدى كه براى او رخ داده دعا مي‏كند و خدا به فرشته‏اى كه موكّل او است مي‏فرمايد حاجت بنده مرا برآور، ولى در آن شتاب مكن! حاجت او را برآورده کن، اما عجله نکن! دست نگه­دار! روايت قبل در مورد سرعت بود، این روايت در مورد بُطئ است. هر دو مورد را داریم.
با زباني دعا كن كه هرگز معصيت نكرده‏اي!
مطلبی را که می­خواهم بگویم این است كه اين روایات، با هم منافاتی ندارد. البته در این­ها جهاتی مطرح است كه اشاره خواهم كرد. مثلاً فرض کنید آنجایی که تسریع در اجابت مطرح بود كه فرمود اگر یکی از برادران مومن در حق انسان دعا کند، آن دعا زودتر به اجابت می­رسد تا خودم دعا کنم، جهتش این است که ما در روایات داریم كه با زبانی دعا کنید که با آن زبان معصیت نکرده‏ايد. من از زبان شما معصیت نکرده‌ام؛ لذا اگر شما برای من دعا کنی، زودتر مستجاب می­شود. ولی خودم ـ نعوذبالله ـ با زبانم معصیت کرده‏ام. همين آلودگي زبانم به معصيت موجب می‌شود اجابت دعاي من بطیئ شود. این­ها هر کدام جهت و دليل دارد و این مباحث بسیار ظریف است و جزء معارف ما و نکات معرفتی ما است.
تأخير در بروز آثار اجابت؛ نه در خودِ اجابت
البته این نکته را هم تذكر بدهم که در بحث تأخیر در اجابت، این‌طور نیست كه دعاها مستجاب نشده باشد و خدا به آن‌ها جواب نداده باشد؛ بلکه همه اين دعاها پذیرفته شده‏اند. اما این سرعت و بُطئ در ظهور و بروز اثر است. بروز و ظهور اثر، دير و زود دارد. وقتي من دعا کردم، خدا جوابم را داده و رویش را از من برنگردانده است؛ پس دعاي من مستجاب شده و جواب گرفته‏ام. مقبول هم شده است؛ یعنی خدا پذیرفته است و گفته چشم! آنچه می‌خواهی را به تو می‌دهم؛ اما در تأثیر، تأخیر افتاده است. بنابر این «تأخیر در تأثیر» یعنی «تأخير در بروز و ظهور علائم اجابت» که این خودش یک بحث مستقلی است.
علّت تأخير در ظهور آثار اجابت دعا
گاهی هم در تأخیر، مصلحتي هست.[8] چه بسا الآن در این موقع اگر چيزي را كه از او درخواست كرده‌ام به من بدهد، به ضرر من می­شود؛ لذا اجابت را به تأخير مي‏اندازد. فرض کنيد كسي از خدا پول می­خواهد. خدا اگر همين الآن به او بدهد، نفْسش سرمست و چموش می­شود و او را به تباهي مي‏كشاند. برای همین خدا می­گذارد موقعی به تو پول می­دهد که نَفْسَت چموش نشود. لذا دعايت مستجاب شده و خدا جواب تو را داده و درخواستت را هم پذیرفته و مقبول هم واقع شده است؛ اما بحث در سرعت و بُطئِ بروز و ظهور اثر اجابت دعا است.[9]
علّت تأخير اجابت دعاي خوبان
در باب بُطئ گاهی این جهت مطرح است که عرض کردم و گاهی هم نه؛ مسأله بالاتر از این حرف‌ها است. یک مسائل معرفتی است كه تأثير اجابت را به تأخير مي‏اندازد. چون متن روایت است، می‏گويم.[10] مطلب این است که چون رابطه «عبد و ربّ» یک رابطه محبّتي است، یعنی رابطه ميان «مُحبّ و محبوب» است، اگر عبد از اولیای خاص خدا باشد، خدا صدايش را دوست دارد. لذا اگر او دعايي كند و درخواستي از خدا داشته باشد، خدا زود حاجتش را به او نمي دهد. چون اگر خداوند زود حاجت او را بدهد، دیگر او درخواستش را تکرار نمی‌کند. یعنی خداوند آهنگ صدای او را دوست دارد. می­خواهد كه او پشت سر هم بگوید «یا الله»! خدا از آهنگ صدای او لذت می­برد.
روایت را مي‏خوانم که تعبیر امام صادق (علیه السلام)است: «إِنَّ الْعَبْدَ الْوَلِيَّ لِلَّهِ يَدْعُو اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ فِي الْأَمْرِ يَنُوبُهُ فَيَقُولُ لِلْمَلَكِ الْمُوَكَّلِ بِهِ اقْضِ لِعَبْدِي حَاجَتَهُ»؛ یعنی آن بنده­ای را که از اولیای خاص خدا است، وقتي در امري دعا كند، خداوند فرمان مي‏دهد حاجت او را بدهيد! اما «وَ لَا تُعَجِّلْهَا» عجله نكنيد! چرا؟ چون «فَإِنِّي أَشْتَهِي أَنْ أَسْمَعَ نِدَائَهُ وَ صَوْتَهُ».[11] من دوست دارم این آهنگ را بشنوم. پس چه مسأله سرعت در اجابت، چه مسأله بطئ، یعنی سرعت و كُندي بروز آثار اجابت دعا، هیچ‌کدام از این‌ها بي حساب و كتاب نيست؛ بلکه همه حساب‌شده است. حالا من دوباره سراغ مطلب اصلي بحث مي‏روم.
قبل از دعا، پيش‌كش ببر!
در روایات گذشته بحث نماز و روزه قبل از دعا مطرح شده بود. اما یک روایت داریم که مسأله را به طور کلی مطرح مي‏کند. من این روایت را می‏خوانم بعد هم اشاره به جهت آن می­کنم. دارد: «عَنِ النَّبِيِّ صَلَّی‌اللهُ‌عَلَیْهِ‌وَآلِهِ‌وَسَلَّم أَنَّهُ قَالَ إِذَا أَرَدْتَ أَنْ تَدْعُوَ اللَّهَ فَقَدِّمْ صَلَاةً أَوْ صَدَقَةً أَوْ خَيْراً أَوْ ذِكْراً»؛[12] حضرت می‌فرماید هرگاه خواستی دعا کنی و از خدا تقاضایی داشته باشی، قبل از آن یا نماز بخوان، یا صدقه بده، یا یک کار خیری انجام بده و یا ذکری بگو.
این روایت چه می‌خواهد بگوید؟ من به یک جهت بسیار سطح پایین آن اشاره مي‏کنم و آن این است که وقتي تو از خدا تقاضا می­کنی و چیزی از او می­خواهی، قبل از آن بیا «برای خدا» یک کاری کن که روی تقاضا کردن از او را داشته باشی. یک کاری براي خدا، ِللّه، انجام بده که رويت بشود از او درخواست كني. به اصطلاح ران ملخی پيش‌كش ببر! مورچه هم براي حضرت سليمان (علیه السلام) يك چيزي بُرد؛ حرف اين است كه بی­معرفت نباش! بدتر از مورچه نباش! یک کار الهی انجام بده و بعد درخواستت را به زبان بياور. خیلی زیبا است كه اوّل بحث صلاۀ را پیش می‌کشد، بعد صدقه را و بعد می­گوید یک کار خیر، لِلّه و فی سبیل‌الله انجام بده و بعد می­گوید یک ذکری از اذکار را بگو. اين يك جهت بسيار ساده و در سطح پایين بود كه من عرض كردم.
عمل صالح، عبد را به خدا متوجه مي‏كند
اینکه گاهی اشاره می­کنند قبل از دعا، اموری و اعمالی را انجام بده و بعد دعا کن، منظورشان اعمال الهی است، چه عبادی باشد و چه قُربی باشد.[13] قبل از دعا لااقل نمونه‏ای از این اعمال الهی را انجام بده. با اینکه این به نفع خودت است و در کیسه خودت می­رود ولی از نظر صوري اینگونه است كه اگر قبل از دعا باشد در اجابت تأثير مي‏گذارد. گذشته از اینکه این كارها، خودش قبل از آنکه بخواهی وارد دعا شوی، از نظر درونی تو را متصل به مبدأ می‏کند. با اين كا تو داری يك کار برای او انجام می­دهی. یعنی آن چیزی که اساس دعا است را تحصيل مي‏كني. اساس دعا توجه تامّ به خالق و ربّ است، و اين عملِ صالح، زمینه‏ساز روح دعا است.
سرّ تأکید بر استعانت از نماز و روزه
لذا اگر شما به روایاتي كه جلسه گذشته خواندم نگاه کنید، مي‏بينيد فرموده كه قبل از دعا دو رکعت نماز بخوان يا روزه بگير؛ جهت و دليلش را هم در انتهای روایت ذكر كرده است كه «وَ اسْتَعينُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلاة».[14] یعنی جهتش اين است كه در بین تمام عبادات، تنها دو عبادت است که تمام پیکره‏اش پرستش است و آن صلاۀ و صوم است. چون وقتی انسان روزه گرفت، ممکن است احدی جز خودش و خدايش نفهمد. لذا این پیکره‏اش پرستش است. صلاۀ پیکره­اش کُرنش به معبود است. لذا روايات روی این دو مورد تکیه می­کند. قرآن هم می­گوید از این‌ها کمک بگیر؛ «وَ اسْتَعينُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلاة».
دعا خودش مؤثر است. اما اگر می­خواهی براي به مقصد اجابت رسيدن دعا، از چيزي كمك بگیری كه حتماً هم نياز به كمك داري، از این دو مورد استعانت بجو و كمك بگير. سرآمد اموری که در دعا مؤثر است -چه از نظر اقتضاء، چه از نظر فعلیت، چه از نظر سرعت اجابت- عبارت از نماز و روزه است.
استعانت انبیا و اولیا از نماز، هنگام اعجاز و كرامت
لذا در تاريخ هست كه غالباً وقتی معجزات يا کراماتی از انبیاء و اولیاء سر می­زد، اوّل نماز می‏خواندند و از خدا می‏خواستند، بعد آن کرامات و معجزات از ایشان سرمی‏زد. ما در روایت راجع به حضرت عیسی (علیه السلام) داریم كه وقتي مي‏خواست مرده را زنده کند، نماز می‏خواند و از خدا مي‏خواست. راجع به ائمه (علیهم السلام) هم موارد بسیاری داریم که ایشان برای اینکه کرامتی ظاهر كنند، از خدا استعانت می‏جستند. همه این‌ها روی همین جهت بوده است. البته ما درباره انسان­های برتر اخبار و روایاتی داريم که نشان می‌دهد آن­ها چه بسا با کلمه­ای يا با اشاره‏ای، بدون استعانت از نماز هم مس وجودی انسان‏ها را طلا مي‏كردند.
ذكر توسل به جناب زهير بن قين
دیگر من بروم سراغ توسلم؛ آن شخص «بني فزاري»[15] می­گوید نشسته بودیم و داشتیم غذا می­خوردیم که یک وقت دیدیم در آن صحرای حجاز و در آن گرمای آفتاب، درب خیمه ما کسی پیدا شد. رویش را کرد به زهیر و گفت «أجِبْ أباعَبدِاللهِ»؛ بیا، حسین با تو كار دارد! حسین تو را خواسته است! می‌گوید ما هرگز انتظار چنين چيزي را نداشتيم. چون زهیر هم عثمانی مسلک بود و هم در این سفر دائماً مقیّد بود كه با حسین (علیه السلام) مواجه نشود. اما برخلاف تصورش چنين پيامي به او داده شد. راوی می­گوید این لقمه‏ها در دست‏های ما ماند؛ «کَأنَّ عَلَی رُؤُوسِنَا الطَّیْرِ». مثل اینکه پرنده روی سر ما نشسته است! یعنی از شدت تعجب سرها را دیگر نمی­توانستیم تکان بدهیم. کسی که سکوت این جلسه را شکست، همسر زهیر بود؛ گفت: «یَا زُهَیرُ! سُبحانَ اللهِ أ يَبعَثُ إليكَ ابْنُ رَسُولِ اللهِ ثُمَّ لا تَأتِيْهِ»؛ این پسر پیغمبر است که قاصدی را به دنبال تو فرستاده است؛ آن‌وقت تو جوابش را نمي‏دهي؟! برو ببین چه می‌گوید؛ حرف‏هایش را گوش کن و برگرد و بیا.
زهیر از جا حرکت کرد و رفت. در تاریخ می­نویسند: «فَمَا لَبِثَ أنْ جَاءَ مُسْتَبْشِراً، قَدْ أشْرَقَ وَجْهُهُ»؛ زهیر به خیمه حسین رفت؛ اما خیلی توقف کوتاهی کرد و برگشت؛ نمی­دانم حسین (علیه السلام) چه کار کرده است با زهیر؛ اما این زهیر دیگر آن زهیر قبل نیست؛‌ نور از چهره­اش تلألؤ می­کند. یک نگاهِ حسين، او را زیر و رو کرد. یا حسین! امشب یک نظری هم به ما کن...
زهیر در حجاز شخصیتی بود. با خدم و حشم بود، خیلی از بزرگان حجاز همراه او بودند. اما راوی می‌گوید وقتی زهیر به خیمه خودش بازگشت، رو کرد به ما و گفت همه شما بروید؛ من دیگر با شما کاری ندارم. گفت همه شما بروید. همه گفتند زهیر چه شده است؟ گفت: «وَ قَدْ عَزَمْتُ عَلَى صُحْبَةِ الْحُسَينِ»؛ من تصمیم گرفته‌ام از حسین جدا نشوم. حتی به همسرش گفت تو هم برو! اما می­دانید همسرش چه گفت؟ گفت من کجا بروم؟! من موجب سعادت تو شدم! همان‌طور که تو در قیامت مي‏خواهي جلوی پیغمبر افتخار کنی و سربلند باشي، من هم می­خواهم جلوی زهرا سرافرازی کنم.
زهیر و همسرش به همراه کاروان حسین (علیه السلام) آمدند تا روز عاشورا شد. زهیر به ميدان رفت و شهید شد. در تاریخ دارد همسر و غلام او هم کناری بودند. همسر زهير وقتی خبردار شد که زهیر شهید شده، کفنی به غلام او داد و گفت ای غلام! برو بدن مولایت را کفن. غلام رفت و مدتی بعد برگشت؛ ولی مولا را کفن نکرد. همسر زهیر گفت چرا مولایت را کفن نکردی؟ غلام گفت چگونه مولایم را کفن کنم و حال اینکه بدن پسر پیغمبر بدون کفن روی خاک افتاده است؟...

[1]. بحارالأنوار 91 96
[2]. وارد این بحث شدم چون، تتمه بحث سال گذشته است.
[3]. الآن به ذهنم آمد که ما در باب «زائر مدینه» هم این مسأله را داريم كه بد نیست بگویم. راجع به مسافر داریم كه مسافر نمي‏تواند روزه بگيرد؛ ولي وقتی انسان به مدينه مشرف می­شود، در حالي كه مسافر است و مسافر هم روزه نمی­گیرد، ولی اینجا اگر حاجتی داشته باشد، می‌تواند سه روز، روزه بگیرد و بعد حاجتش را بخواهد، با اینکه مسافر است. این یک مسأله بود كه در باب مدينه وارد شده است. می­خواهم بگویم دقت کنید که روزه چه مقدار اثرگذار است.
[4]. سوره بقره، آيه 45
[5]. كنز العمال 2 109
[6]. الكافي 2 507
[7]. الكافي 2 490
[8]. این­ها را چون من قبلاً بحث کردم و نباید از بحثم منحرف بشوم، فقط اشاره مي‏كنم.
[9]. آن­هایی که اهل فن هستند، باید بشینند این روایات را نگاه کنند تا بفهمند معارف ما چیست. من جمع­بندی کردم كه در آخر بحث به کجا می­رسیم.
[10]. که من این را به ذهنم این است که سال گذشته این را به آن اشاره داشتم،
[11]. الكافي 2 490
[12]. مستدرك‏الوسائل 5 199
[13]. صلاۀ عملی عبادي است، صدقه عملی قربی است. این­ها اصطلاحات فقهی و اصولی است. جای آن هم اینجا نیست. این­ها با هم فرق دارند. صلاۀ تمام پیکره­اش پرستش است؛ صدقه نه، پیکره­اش پرستش نیست ولی باید قصد قربت در آن باشد و برای خدا باشد؛ ولی همه آن‌ها الهی هستند.
[14]. سوره بقره، آيه 45
[15]. «بني فزاره» نام قبيله‏اي از قبايل عرب است.

اطلاعات تماس

 

روابط عمومی گروه :  09174009011

 

آیدی همه پیام رسانها :     @shiaquest

 

آدرس : استان قم شهر قم گروه پژوهشی تبارک

 

پست الکترونیک :    [email protected]

 

 

 

درباره گروه تبارک

گروه تحقیقی تبارک با درک اهميت اطلاع رسـاني در فضاي وب در سال 88 اقدام به راه اندازي www.shiaquest.net نموده است. اين پايگاه با داشتن بخشهای مختلف هزاران مطلب و مقاله ی علمي را در خود جاي داده که به لحاظ کمي و کيفي يکي از برترين پايگاه ها و دارا بودن بهترین مطالب محسوب مي گردد.ارائه محتوای کاربردی تبلیغ برای طلاب و مبلغان،ارائه مقالات متنوع کاربردی پاسخگویی به سئوالات و شبهات کاربران,دین شناسی،جهان شناسی،معاد شناسی، مهدویت و امام شناسی و دیگر مباحث اعتقادی،آشنایی با فرق و ادیان و فرقه های نو ظهور، آشنایی با احکام در موضوعات مختلف و خانواده و... از بخشهای مختلف این سایت است.اطلاعات موجود در این سایت بر اساس نياز جامعه و مخاطبين توسط محققين از منابع موثق تهيه و در اختيار كاربران قرار مى گيرد.

Template Design:Dima Group