دعا - رمضان ۱۳۸۹ - جلسه ۵
اَعوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّيطانِ الرَّجيم؛ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيم وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَلَمِين
وَ صَلَّی اللهُ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّيِّبينَ الطَّاهِرِينَ وَ لَعنَةُ اللهِ عَلی اَعدائِهِم اَجمَعين.
«اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اسْمَعْ نِدَائِي إِذَا نَادَيْتُكَ وَ اسْمَعْ دُعَائِي إِذَا دَعَوْتُكَ وَ أَقْبِلْ عَلَيَّ إِذَا نَاجَيْتُكَ فَقَدْ هَرَبْتُ إِلَيْكَ وَ وَقَفْتُ بَيْنَ يَدَيْكَ»[1]
خدایا بر محمد و خاندانش درود فرست و صدایم را بشنو، هنگامی که تو را صدا میزنم؛ به دعایم گوش فرا ده، آنهنگام که تو را میخوانم و رو به من فرما، در آنزمان که با تو نجوا میکنم. همانا من به سوی تو فرار کردهام و در مقابل تو ایستادهام.
مروري بر مباحث گذشته
گفته شد ماه مبارک رمضان، ماه تلاوت قرآن و ماه دعا است و اهل معرفت میگویند اين ماه، ماه سیر إلیاللهتعالی و دار ضیافتالله و سلوک معنوی است. «قرآن» که کلامالله است، در این ماه بر پیغمبر اکرم (صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم) نازل شده است و بزرگان از آن به «قرآن نازل» تعبیر میکنند؛ «دعا» هم که در این ماه بسيار سفارش شده است، اين است كه حق تعالی اجازه داده است كه عبد هر چه میخواهد را از او تقاضا کند و از آن نيز به «قرآن صاعد» تعبير ميكنند.
بحث ما راجع به دعا و تقسیمبندی دعا به مأثور و غیرمأثور بود. بحث دعای مأثور بحثي مستقل و جدا است که اگر برسیم در مورد آن هم بحث ميکنیم. عرض کردم كه بهطور كلّي، ربّ به عبدش اجازه داده است که آنچه را میخواهی از من تقاضا کن! دعاهای غیرمأثور عبارت است از دعاها و تقاضاهایی که عبد از ربّ خود میکند و آن را در هر قالبي كه خودش ميخواهد ميريزد. اما این قسم از دعا، دارای آداب و شرایطی است كه اين آداب و شرایط -در مورد دعاهايي كه معقول و مشروع باشد- موجب ميشود مقتضي دعا كه همان اجابت است، تشديد شود، يا به فعليت برسد و يا آثار اجابتش زودتر و سريعتر به ظهور برسد. در باب دعا اینطور است که هر دعایی مقتضی اجابت را دارد. هر دعایی که انسان در ماه مبارک رمضان ميکند -البته به شرط آنكه معقول و مشروع باشد و ويژگيهايي داشته باشد-[2] در همه این دعاها، مقتضی اجابت هست. این اموری که به آنها «آداب دعا» گفته میشود، یا اقتضا را تقویت میکند و یا آن را به فعلیت میرساند و یا موجب تسریع در اجابت ميشود. بعضی از این امور هم هستند که رفع موانع میکنند.[3]
بهترین پذیرایی در ضیافت الهی
خوب است كه من نکتهای را اینجا تذکر دهم؛ این كه میگویند ماه رمان، ماه ضیافتالله است و ماهی است که خداوند بندگانش را مهمان کرده است، يك سؤال ايجاد ميكند و آن اين است كه خدا بندگانش را به چه چيزي مهمان کرده است؟[4] این ماه، ماهی است که خدا بندهاش را مهمان کرده است. اما میدانی غذای این مهمانی چيست؟ غذایش همین کلام او است. بنده را به همين «کلام» مهمان کرده است. از او پذیرایي کرده به اینکه با او سخن گفته است. اين بهترین پذیرایی است. بهترین پذیرایی همین است که موجودی که لایتناهی است و کمال مطلق و جمال مطلق است، بیاید و من و تو را به حساب آورد و مخاطب قرار دهد و با ما حرف بزند. در این ماه بهترین پذیرایی را با کلام نازلش، از من و تو کرده است.
ادامه عوامل مؤثر بر اجابت دعا
· شروع دعا با «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيم»
اما بحث ما در باب اموري بود که در تأثیرگذاري دعا دخالت دارد. به این معنا که اقتضا را تشدید میکند، یا به فعلیت میرساند، یا تسریع در اجابت میکند. در بین این عوامل، نماز و روزه و وضو و استقبال قبله و... بود كه من آنها را در جلسات گذشته عرض کردم. ما در بعضی از روایات داریم که هر وقت خواستي دعا کنی و از خدا تقاضايي داشته باشي، كلامت را با نام او آغاز كن. روایت دارد: «قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ): لَا يُرَدُّ دُعَاءٌ أَوَّلُهُ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ»؛[5] یعنی دعایی که بنده اولش را با «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ» شروع کند، ردشدنی نیست.
1. «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ»؛ سبب قاطعيت در دعا
در اینجا من فقط اشاره ميکنم که یک مطلب مشترك در تمام این اموری که سابقاً گفتیم هست و آن اين است كه با انجام اين كار و رعايت اين ادب، انسان به معبودش توجه پیدا میکند. خصوصاً دو صفتی که در اين عبارت شريف هست و به کار گرفته شده -رحمان و رحیم- خودش داراي خصوصيتي است. گفتن این جمله، آن چیزی را که در دعا رکن است که عبارت از توجه تام به خالق و انقطاع از غير معبود است، زنده ميكند. اشاره به «لَا مُؤثّرَ فِی الوُجُودِ إلّا الله» است. این حقیقت را در انسان زنده میکند. لذا موجب قاطعیت در دعا میشود. يعنی با گفتن اين نام خداوند و توجه پيدا كردن به اينكه او رحمان و رحيم است، انسان قاطعانه از او تقاضا ميكند. یک نوع قاطعیت میآورد که انسان از خدا با قاطعیت میخواهد و درخواست میکند.[6]
2. «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ» نزديكترين نام به اسم اعظم
نکته دیگری که در خصوص «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ» هست، اين است كه در ميان نامهای مقدس خدا، بالاترین نامی که نزديك به اسم اعظم است، همين «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ» است.[7] ما در روایات داریم كه نزدیکترین چیز به اسم اعظم، «بسم الله» است.
در روایتی از پیغمبر اکرم(صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم) آمده است: «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ أقْرَبُ إلَى الإسْمِ الأعْظَمِ مِنْ سَوَادِ العَيْنِ إلَى بَيَاضِهَا»؛[8] حضرت میفرماید، «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ» به اسم اعظم خدا از سیاهی چشم به سپیدی آن نزدیکتر است. در یک روایت دیگر هست كه از پیغمبر اکرم(صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم) درباره «بسم الله» سؤال کردند؛ «سُئِلَ عَن بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ»، حضرت جواب دادند: «اسْمٌ مِنْ أَسْمَاءِ اللَّهِ الْأَكْبَرِ وَ مَا بَيْنَهُ وَ بَيْنَ اسْمِ اللَّهِ الْأَكْبَرِ إِلَّا كَمَا بَيْنَ سَوَادِ الْعَيْنِ وَ بَيَاضِهَا مِنَ الْقُرْبِ».[9] یعنی اسمي از اسامي خداوند بزرگ است و فاصله بين آن و اسم اعظم، به اندازه فاصله ميان سياهي و سپيدي چشم است. این همان مفاد روایت قبلی بود.
3. «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ» همان اسم اعظم است
در روایتی از امام صادق (علیه السلام) است که حضرت میفرماید: «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ اسْمُ اللَّهِ الْأَكْبَرُ أَوْ قَالَ الْأَعْظَم».[10] دیگر با اين روايت، باید گفت كه «بسم الله الرحمن الرحيم» خودِ اسم اعظم است. دعا را با اسم اعظم خدا شروع کن! این معنای این چند روايت است. اینکه در آن روایت داشت که فرمود، دعایی که با «بسم الله» شروع شود رد نمیشود، براي همين است. فرض کنید كسي كه ميخواهد دعا كند، وضو گرفت، نمازش را خواند، بعد از نماز حالا همان آدابی که دارد، «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ» بگوید و بعد تقاضايش را از خدا مطرح کند و آنچه که میخواهد را از او بخواهد، چنین کسی دعايش رد نخواهد شد.
در آن روايت كه فرمود: دعايي كه با اين نام آغاز شود، بدون پاسخ نخواهد بود؛ جهتش همين است. گویا عبد با نام برتر خدا، با او مواجهه میکند و از او تقاضا میکند. چون اینجا نام مقدس خداوند مطرح است، دعا رد نميشود.[11] لذا یکی از آداب این است که کسی که میخواهد دعا کند، اوّل اسمُاللهِالأعظم را ببرد. روایت آن را خواندم برای این که این را مطرح کنم. «بسم الله» نام خدا است و روايت، از آن تعبیر به اسمُاللهِالأكبر میکند.[12]
تأثير رعايت اين آداب در دعا
در این روایاتي كه مطرح شد، بحث نماز، وضو، رو به قبله نشستن و چیزهایی از اين قبيل بود. رعايت اين آداب کمال تأثیر را در دعا دارد. به این روابطي كه ميان اين «شرايط و آداب» و «حقيقت و ركن دعا» هست، دقت کنید! همه اينها یا در اقتضای دعا شدت ايجاد ميكند، یا در فعلیت آن مؤثر است و يا در تسریع آن.آآ تعبير به «لایُردّ» -رد نمیشود- که در روایت بود، یعنی اگر اقتضای دعای تو کم است و دعايت «کال» است، اين كار، آن اقتضا را تکمیل میکند و او را میرساند؛ اگر دعای تو به فعلیت نرسیده و «خام» است، آن را به فعليت میرساند و میپزد؛ اگر هم روی روال عادی بخواهد بیاید، چه بسا بطیئ شود و تو براي به دست آوردنش بايد در صف بایستی، رعایت این آداب موجب میشود که خدا حاجتت را خارج از نوبت به تو میدهد و تسریع در اجابت میشود.
کار نیکان را قیاس از خود مگیر!
البته من این را صريح به شما بگویم كه ما چون از اولیای خدا نیستیم، وضع ما اینطور است. یک وقت اشتباه نکنید![13] بحث اولیای خدا همان روایتی بود که قبلاً خواندم. اولیاء خدا چون رابطهشان با خدا، رابطه عاشق و معشوقی است، و روی محبت است، محبوب –خدا- هم که دستبردار نیست و دلش میخواهد بارها صدای مُحِبّ خود را بشنود، لذا حاجت آنها را زود نميدهد. اگر بنا شود كه اجابت دعاي آنها بروز و ظهور سریع داشته باشد، دیگر این صداي «یا الله» شنيده نميشود. آن بحث جدا است. کار نیکان را قیاس از خود مگیر! یک وقت اشتباه نکنید! اینها را با هم خَلط نکنید. اینها هر کدام مباحثی است كه جای خودش، كاملاً درست و حساب شده است.
· چهار مرتبه «الحَمْدُ للهِ رَبِّ العَالَمينَ» گفتن
ما در روایتی از پیغمبر اکرم(صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم) داریم که حضرت فرمود: «مَنْ قَالَ الحَمْدُ للهِ رَبِّ العَالَمينَ أرْبَعَ مَرَّاتٍ قَالَ اللهُ عَزَّ وَ جَلِّ سَلْ تُعْطَهُ»؛[14] یعنی هركه چهار مرتبه بگوید «الحمد لله رب العاالمین» خدا به او میگوید بخواه، تا به تو عطا شود! با اين روايت در باب آداب دعا يك دري باز میشود که ما بحثهاي مفصلي در اينجا داریم؛ یک بحث در باب اینکه در باب دعا، چه صفاتی از صفاتِ اللهتعالی را انسان مطرح کند.
تكرار مُعيّن اذكار و اوراد
یک بحث ديگر، بحث رقم و عدد اذكار است. در این روایت اینطور داشت که اگر «چهار بار» بگوید «الحمد لله» و بعد از خدا بخواهد، خدا به او میدهد. گاهی ما میبینیم در باب ادعیه وارد شده كه انسان، مثلاً اگر ده مرتبه «یا الله« بگوید، جواب مثبت خواهد داشت. یعنی رقم دَه (10) را ذكر میكنند. یا مثلاً گفته میشود هفت مرتبه بگويد «یا أرحم الراحمین». این چیزهایی که شنیدید را من مطرح میکنم که به ذهن شما نزدیک باشد. در اینجا مثلاً چهار مرتبه دارد، كه «الحمد لله رب العالمین» بگويد. این رقمها مطرح میشود.
تكرار نامُعيّن اذكار و اوراد
در بعضی ادعیه هست كه رقم ندارد. حتی در دعاهای مأثور هم این هست و آنهایی که اهل دعا هستند، برخورد کردهاند. هر دو مورد مطرح است. هم ذكر رقمی مطرح است و هم بیرقم. مثلاً در بعضي جاها میگوید: وقتی این دعا تمام شد، ده مرتبه بگو «یا الله»، يا هفت مرتبه بگو کذا. هر کدام از اینها رقمهای خاص خودش را مطرح میکند. در یک جاهایی هست که تکرار را میآورد، اما رقم نمیگذارد و سقف برايش تعيين نميكند. مثلاً میگوید تا نَفَس داری، بگو «یا رب! یا رب!...»
رابطه مستقيم «اعمال، اذكار، اوقات و اماكن» با «نتيجه دعا»
تمام اینها حسابشده است و رابطه مستقیم دارد با همین حرفهایی که من زدم. چه تأثیر در مقتضی دعا، چه در به فعلیت رساندنش، چه تسریع در اجابت، یعنی بروز و ظهور اثر دعا. اینها دقیقاً مؤثر است. بنابر این یک سنخ مسائل در باب دعا هست كه در روايات به آن اشاره شده است. شما اگر بحث دعا را بخواهید به طور کلی مطرح کنید، بايد بگوييد که در هر دعایی که معقول و مشروع است، مقتضی اجابت هست؛ حالا اگر این دعا در روابط گوناگون قرار بگیرد، چه از نظر عمل ـبه این معنا که ما پيش از دعا عملي را انجام دهيم يا ذکری بگوييمـ و چه از نظر زمان و مكان، اینها همه بر دعا اثر میگذارند.
بنابر این دعا خودش کارآیی دارد، اما این امور كه از آن به «شرایط و آداب دعا» تعبير ميكنيم، كارآيي دعا را تقويت ميكند. در مورد دعاهاي غير مأثور و حتي دعاهایی که نسبت به زمانها، مکانها و موقعیتهای خاص مطرح میشود، همین مسائل مطرح است. چند جلسه قبل گفتم كه بحثم كلّي است و میخواهم كلّيِ بحث دعا را مطرح كنم. این مطالبي كه شما در معارفمان میبینید، بیحساب نیست؛ كاملاً حساب شده است. یعنی اينها بر دعا اثر میگذارند. در روابط گوناگون اینها اثر خودشان را دارند.
خصوصيت دعا در ماه مبارك رمضان
اینکه در بین زمانهای مؤثر بر دعا ماه مبارک رمضان را مطرح میکنند، جهت خاصّ خودش را دارد. باز در بین لیالی ماه مبارک رمضان، شب قدر را پیش میکشند؛ يعني آن شب داراي خصوصيتي ويژه است و اثر خاصّ دارد. اگر انسان مراقبت نسبت به این امور داشته باشد، دعايش رد نميشود. تعبیر «لایُرَدّ» ـكه در روايت بودـ به این معنا است که توجه به این لحظات خاصّ، مُقتَضَیاتی که در آن دعاها هست را تشدید میکند و به فعلیت میرساند و بعد هم بروز و ظهورش را سرعت ميبخشد و در دعا تأثیر میکند. واقعاً تأثیر میگذارد. تازه همه اینها را كه گفتم، راجع به اعمال و اذكار و برای قبل از دعا بود.
مراقب باش مغبون نشوی!
اينكه در ماه مبارک رمضان، راجع به قرائت قرآن سفارش میشود و روايت هم خیلی صریح بود كه هر یک آیهاش معادل یک ختم قرآن در اوقات دیگر است. در رابطه با دعا هم از ائمه (علیهمالسلام) هست كه دعا در اين ماه مستجاب است. «مستجاب است» یعنی این زمان خاص، روی دعای تو اثر میگذارد. سحرش باشد، شب جمعهاش باشد، لیلة القدرش باشد، اینها همه و همه مؤثر هستند. این را بدانید که خسارت از دست دادن این موقعیتها، برای من و شما کوچک نیست. این را بدان که اگر این فرصت را رهایش کردی، یک سال مغبونی. خیلی صریح بگویم؛ یازده ماه دیگر ـاگر زنده ماندی و موفق شدیـ اين فرصت مجدّداً دست خواهد داد. این ادعیهای که وارد شده است را در اين اوقات از دست ندهيد.
· استجابت دعا بر سر مزار پدر و مادر
اموري که به عنوان آداب و شرایط برای دعا شمرده میشود، خیلی زياد است و من نمیخواهم همه آن امور را برشمُرم؛ مثلاً موقع وضو گرفتن و موقع اذان، دعا مستجاب است. اینها چیزهای عمومی است. در این مواقع اگر دعا كنيد، دعا بُردش بيشتر ميشود. اما یکی از موقعیتهایی که برای اجابت دعا آوردهاند، این است كه انسان وقتي بر سر مزار اهل قبور رفت دعا كند. آن کسی که پدر و مادرش را از دست داده است، وقتی بر سر مزارشان رفت اگر آنجا دعا کند، دعا آنجا مستجاب میشود.
این ربطی به مسجد الحرام و اعتاب مقدسه ندارد. نه خانه خدا است، نه مسجد است؛ هیچ کدام اینها نیست. در اين مسأله يك نكته ديگر نهفته است و آن همان وجه مشترکی است که من در این مباحث مطرح کردم. وقتی كه به زیارت اهل قبور رفتی، به یاد مرگ میافتی و میفهمی كه تو هم یک روز بايد زیر این خاکها بروی. آنوقت ميفهمي که در نهایت سر و کارت با خدا است. [15]
ما در روایات داریم كه یکی از جاهایی که دعا مستجاب است، آنجایی است که به زیارت اهل قبور و پدر و مادرت ميروي. حالا انسانهای دیگر را تو ندیدی، ولي پدر و مادر خودت را که دیدی؛ ديدي که بعد از چند سال زندگي راهشان به اينجا رسيد. دیدی چه شد؟! بدان که تو هم میمیری! آنوقت به یاد مرگ و قیامت ميافتي و در آنجا متوجه خدا میشوی و صدايت بلند ميشود كه «ای خدا، مرا ببخش!».
· اولين ادب دعا، رفع موانع به وسيله استغفار
براي دعا اول باید رفع موانع کنی تا دعایت مستجاب شود. استغفار، اوّلین مرحله از آداب دعا است. خیلی این مسأله دقیق، ظریف، منظم و طبق آداب دعا است که اوّل با استغفار رفع موانع كن؛ گناهانت که رفت و حجابها كه از سر راهت برداشته شد، آن وقت تقاضا کن. تمام اینها حسابشده بود که در بحث دعا آمده و مطرح شده است. میخواستم این را بگویم كه اینها بیحساب نیست. ما معتقدیم و دو سه جلسه است که این را عرض میکنم که این اصلاً جاي شبهه ندارد.
توسل به انسان كامل، اكسير اعظم است.
البته مسأله ارتباط با انسان برتر و از او مدد جستن و دستگیری آنها، یک بحث جدایی است. من در دو جلسه گذشته هم به این مطلب اشاره کردم که این، اکسیر اعظم است. ما در ادعیهمان هم داریم و آنها هم توسل را رد نمیکنند. اما به این شرط که تو دستت را به سوي او دراز کنی. كسي كه دارد غرق میشود، انسان كامل به او میگوید دست را به من بده! اگر تو دستت را ندهی که نجات پيدا نميكني. تو دستت را بده، مطمئن باش که او حتماً دست تو را ميگيرد. اصلاً آنها دستشان را قبل از تو دراز کردهاند و میگویند دستت را بده! تو باید دست را در دست او بگذاري.
ذكر توسل به جناب حبيب بن مظاهر اسدي
یکی از مصادیق اين دستگيريها را وارد میشوم. حسین(علیهالسلام) به کربلا رسید. میگویند یک نامه به کوفه نوشت، برای یک شخص خاص. متن نامه این است: «بِسمِ اللهِ الرَّحمَنِ الرَّحِیمّ، مِنَ الحُسَینِ بنِ عَلِیٍّ إلَی الرَّجُلِ الفَقِیهِ حَبِیبِ بنِ مَظَاهِرِ الأسَدِیّ؛ أمَّا بَعدُ فِإنَّا قَد نَزَلنَا کَربَلَا وَ أنتَ تَعلَمُ قرَابَتَنَا مِن رَسُولِ اللهِ فَإِن أرَدتَ نُصرَتَنَا فَاقدِم إلَینَا عَاجِلاً». نامه از حسین(علیهالسلام) است به حبیب بن مظاهر؛ خطاب به او میکند که حبیب ما وارد کربلا شدیم. «إنَّا قَد نَزَلنَا کَربَلَا» یعنی چه؟ معلوم میشود بین حسین(علیهالسلام) و حبیب، اسراری بوده و حبیب میدانسته كه یک کربلایی هست و خودش هم از اصحاب کربلا است؛ چون تعبیر نامه این است: «إنَّا قَد نَزَلنَا کَربَلَا».
بعد هم در نامه اینطور دارد که تو هم که نزدیکی ما را به پیغمبر میدانی. پس اگر میخواهی ما را یاری کنی، «فَاقدِم إلَینَا عَاجِلاً»؛ سریع خودت را برسان کربلا. یکوقت عقب نمانی! ببين حسین(علیهالسلام) چگونه دستگیری ميکند! میگویند نامه آمد؛ اینکه چگونه و به دست چه کسی به کوفه رسيد را نميدانم؛ اما بالأخره به دست حبیب رسید.
حبيب پیرمرد است. با همسرش مشغول خوردن صبحانه بود که درِ خانه را زندند. رفت و خیلی طول نکشید که آمد. همسرش پرسید چه بود؟ حبیب گفت قاصدی از حسین برای من نامه آورده است. همسرش گفت حسين برايت چه نوشته است؟ حبیب گفت نوشته من آمدهام کربلا؛ اگر میخواهی، بیا من را یاری کن. همسر حبیب گفت حالا میخواهی چه کار کنی؟ حبیب گفت من دیگر پیر شدهام؛ نمیتوانم کرّ و فرّی کنم؛ بروم آنجا که چه شود؟[16] همسرش رو کرد به او گفت نمیخواهی بروی؟ پسر پیغمبر تو را خواسته، آنوقت تو نمیخواهی بروی؟ حبیب گفت آخر میدانی چیست؟ اگر من بروم، عبیدالله خانهام را خراب میکند و تو را به اسیری میگیرد. همسرش گفت: تو برو، بگذار خانهمان را خراب کند! من هم به اسیری میروم! تا یک قدری آمد حبیب مقاوت کند، من در تاریخ اینطور دیدهام که اين زن بلند شد، روسریاش را انداخت روی سر حبیب و گفت اگر اینطور است، پس مثل زنها در خانه بنشین. یا اباعبدالله! ای کاش من مرد بودم و میتوانستم بیایم کربلا و کمکت میکردم. حبیب اینجا دید همسرش خیلی محکم است. گفت چنان کربلایی بروم که تا قیام قیامت نام حبیب بماند!
حبیب از خانه حركت كرد. در بازار به مسلم بن عوسجه رسید. حالا در بازار کوفه چه خبر است؟! یکی دارد شمشیر تیز میکند؛ يكي نیزهاش را مهيا ميكند. سپرها را آماده ميكنند، براي اينكه بروند به کشتن حسین(علیهالسلام). رو کرد به مسلم ابن عوسجه و گفت خبر داری که حسین به کربلا آمده است؟ به من نامه نوشته است. تو کجا میخواهی بروی؟ مسلم گفت من میخواهم بروم محاسنم را خضاب کنم. به تعبیر من حبیب به مسلم گفت با من بیا تا چنان خضابی به محاسنت ببندم كه تا قیامت رنگش پاک نشود.
حبیب و مسلم، با هم آمدند کربلا؛ در تاریخ دارد وقتی اینها رسیدند، از دور معلوم بود كه دو نفر پیرمرد به سمت خیام حسین(علیهالسلام) ميآيند. امام حسین(علیهالسلام) رو کرد به اصحاب و گفت بروید به استقبالشان! فقط من یک جمله میگویم. این بیبیها و این بچهها میدیدند که هر روز هزارانهزار لشکر دارد از کوفه به سمت سپاه عمرسعد میآید، اما یک نفر سمت خیام حسین(علیهالسلام) نمیآید. وقتي كه ديدند دو نفر پیرمرد دارند میآیند، به قدری اینها خوشحال شدند كه حساب ندارد. زینب(سلاماللهعلیها) پرسید چه خبر است؟ گفتند حبیب بن مظاهر دارد میآید. فرمود سلام مرا به حبیب برسانید. وقتی این قاصد آمد سلام زینب(سلاماللهعلیها) را به حبیب رساند، حبیب دست برد و خاکها را از روی زمین برداشت و روی سرش میریخت و میگفت من که باشم که دختر امیر عرب به من سلام برساند...
[1]. بحارالأنوار 91 96
[2]. این بحثهای سنوات گذشته است كه تکرار نمیکنم. دعاهايي كه معقول و مشروع است.
[3]. اینها را من در سنوات گذشته بحث کردهام و تکرار نمیکنم. چون برای تحقق هر مطلبی اینطور است كه مقتضی باید موجود شود و مانع هم باید برطرف شود. آن بحث ديگری بود كه من قبلاً بحث کردم و دیگر وارد آن بحث نمیشوم. بحث ما الآن در این است که با چه اموري اين موانع برطرف میشود که به اینها من اشارهاي خواهم كرد.
[4]. این خودش یک بحثی است كه همین الآن به ذهنم آمد. قبلاً من نگفته بودم. اما اشارهای کنم خوب است.
[5]. بحارالأنوار 90 313 باب 17
[6]. که من یک وقتی هم بحث کردم راجع به قاطعیت در دعا که خودش از خصوصیات دعا است و آن مباحث را تکرار نمیکنم.
[7]. من اینها را چون قبلاً بحث کردم، تکرار نمیکنم، فقط يك اشاره میکنم.
[8]. عدةالداعي 58
[9]. بحارالأنوار 90 225 باب 11
[10]. بحارالأنوار 90 223 باب 11
[11]. چون من یک بحث کلی کردم اول گفتم میخواهم همه چه بیاورم این را.
[12]. یک بحث این است كه «الله» نامی است که مستجمع جمیع صفات است. در بین صفات خدا، لفظ جلاله «الله» تمام صفات كمال را دارد. اما اينجا بحث از «بسم الله» است، نه «الله». معلوم ميشود «بسم الله» نسبت به تمام اسماء الهي، حتي لفظ جلاله «الله»جامعیت دارد.
[13]. چون امشب یکی هم سؤال کرد از من، گفتم دوباره تذكر دهم.
[14]. الدعاء للطبراني 1 491 جزء الثامن
[15]. حالا خوب شد این به ذهنم آمد که این را بگویم.
[16]. ميخواست كسي نفهمد. و حتي همسرش هم متوجه نشود.