اَعوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّيطانِ الرَّجيم؛ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيم وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَلَمِين
وَ صَلَّی اللهُ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّيِّبينَ الطَّاهِرِينَ وَ لَعنَةُ اللهِ عَلی اَعدائِهِم اَجمَعين.
«اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اسْمَعْ نِدَائِي إِذَا نَادَيْتُكَ وَ اسْمَعْ دُعَائِي إِذَا دَعَوْتُكَ وَ أَقْبِلْ عَلَيَّ إِذَا نَاجَيْتُكَ فَقَدْ هَرَبْتُ إِلَيْكَ وَ وَقَفْتُ بَيْنَ يَدَيْكَ»
[1]
خدایا بر محمد و خاندانش درود فرست و صدایم را بشنو، هنگامی که تو را صدا میزنم؛ به دعایم گوش فرا ده، آنهنگام که تو را میخوانم و رو به من فرما، در آنزمان که با تو نجوا میکنم. همانا من به سوی تو فرار کردهام و در مقابل تو ایستادهام.
مروری بر مباحث گذشته
گفته شد ماه مبارک رمضان، از طرفی ماه تلاوت قرآن و بازگو کردن کلام ربّ است و از سوی دیگر ماه دعا و سخن گفتن عبد با ربّ و مطرح کردن تقاضاهایش است. در اینجا هم دعاهای مأثور و هم غیرمأثور داریم. گفتیم دعاهای غیرمأثور دارای شرایط و آدابی است. جلسه گذشته بحث ما راجع به دعا برای دیگران مطرح بود. عرض کردم بهترین دعا برای دیگران همین چیزی است که در روایات ما وارد شده است که آن دعا کردن نسبت به مغفرت است. ما در روایات متعددی این جملات را داریم: «أللَّهُمَّ اغْفِرْ لِلْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُؤْمِنَات»؛ هم نسبت به احیاء داریم و هم اموات. حتی در متن روایات ما هم که شیوههای دعا را میآموزند، این دعا وارد شده است که در آن روایت از امام صادق (صلواتاللهعلیه) بود که: «أللَّهُمَّ اغْفِرْ لِلْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُؤْمِنَاتِ وَ الْمُسْلِمِينَ وَ الْمُسْلِمَاتِ الْأَحْيَاءِ مِنْهُمْ وَ جَمِيعِ الْأَمْوَات».
[2]
ثمره «طلب مغفرت» برای اموات
جلسه گذشته گفتم که ثمره این دعا برای اَحیاء «رفع مانع اجابت دعا» است. اتفاقاً برای اموات هم بهترین دعا همین است. چون آنچه که اهمّ اموری است که اموات به آن احتیاج دارند، «رفع موجبات عقاب» است. وقتی برای مغفرت آنها دعا کردید و این را از خدا خواستید، معنای آن این است که خدایا، آنها را عفو کن و موجبات عقاب را از آنها برطرف فرما! لذا برای اموات هم بهترین دعا همین است. بهترین دعا برای اموات همین است که انسان تقاضا کند که موجبات عقاب از آنها رفع شود. این نکته برای این بود که بحث جلسه گذشته را تکمیل کنم؛ چون جلسه گذشته راجع به اَحیاء گفتم، حالا هم راجع به اموات عرض کردم. لذا بهترین دعا نسبت به برادران و خواهران ایمانی این است که از خدا برای آنها طلب مغفرت کنیم.
تأثیر حالات ظاهری انسان در اجابت دعا
اما بحثی که این جلسه میخواهم مطرح کنم، در سنوات گذشته اشارهای داشتم، ولی حالا میخواهم توضیح دهم. یکوقت هست که در باب شرایط و آداب دعا، اعمالی را توصیه میکند که این اعمال در سه رابطهای که در گذشته بحث کردیم نسبت به اجابت دعا مدخلیّت دارد. یعنی اگر انسان این اعمال را انجام دهد، اینها یا در تشدید مقتضی دعا، یا به فعلیت رسیدن آن و یا در تسریع اجابت دعا مؤثرند. مثلاً گفته میشود نماز بخوان، وضو بگیر، یا سایر اموری که بیان کردیم و از آن گذشتیم.
اما بحث دیگری که در باب دعا مطرح است، «تأثیر حالت ظاهری انسان در اجابت دعا» است. یک بحث از نظر باطن داریم که آنها را در گذشته عرض کردم؛ اما حالا میخواهیم از نظر ظاهر بررسی کنیم که انسان در چه حالی از حالات ظاهری دعا کند، اثرش بیشتر است؟ حالا این را توضیح میدهم.
[3] ما به حسب ظاهر و از نظر فیزیکی حالات مختلفی را برای انسانهایی که سالم هستند تصویر میکنیم؛ مثلاً «قیام» دارند، «قعود» دارند، «رکوع» دارند، «سجود» و حالات مختلف دیگر دارند. سؤال این است که آیا این حالات هم در اجابت دعا دخالتی دارد یا نه؟
[4]
سجده؛ نزدیکترین حالات بنده به پروردگار
ما در روایاتمان این مطلب را داریم و جهت آن را هم در روایات ما ذکر کردهاند. من ابتدا این روایات را به دو دسته تقسیم میکنم و بعد دو روایت را میخوانم. یک دسته از روایات، علّت را جلو میاندازد و بعد حالت را میفرماید؛ دسته دیگر اوّل حالت را میفرماید و بعد علّت را بیان میکند.
[5]
اما دسته اوّل؛ روایت از پیغمبر اکرم (صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم) است که حضرت فرمود: «أقْرَبُ مَا یَکُونُ الْعَبْدُ مِن رَبِّهِ وَ هُوَ سَاجِدٌ»؛ نزدیکترین حالتی که بنده به پروردگارش نزدیکتر است، آن حالی است که عبد معبودش را سجده میکند. بعد حضرت بلافاصله «فاء تفریع» میآورند و می فرمایند: «فَاکْثِرُوا الدُّعَاءَ».
[6] پس زیاد دعا کنید! یعنی در این حال سجده زیاد دعا کنید. در این روایت، حضرت اوّل علّت را میفرماید و بعد مسأله دعا در این حالت را مطرح میکند.
روایت دیگری هست که از عبدالله بن هلال است که خدمت امام صادق (صلواتاللهعلیه) میرسد و میگوید: «شَكَوْتُ إِلَى أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عَلَيهِ السَّلامُ تَفَرُّقَ أَمْوَالِنَا وَ مَا دَخَلَ عَلَيْنَا»؛ میرود خدمت حضرت و از پراکنده شدن اموال و گرفتاریهایی که به او وارد شده بود شِکوِه میکند؛ گویا بخشی از اموالش را از دست داده بوده یا ورشکسته شده بوده است. آنجا با امام صادق (علیهالسلام) دردِ دل میکند. «فَقَالَ عَلَيْكَ بِالدُّعَاءِ وَ أَنْتَ سَاجِدٌ»؛ ابتدا اینجا حضرت میآیند سراغ دعا و میفرمایند بر تو باد که دعا کنی در حال سجده؛ بعد علّت را ذکر میکنند که: «فَإِنَّ أَقْرَبَ مَا يَكُونُ الْعَبْدُ إِلَى اللَّهِ وَ هُوَ سَاجِدٌ».
[7] یعنی نزدیکترین حالت عبد به ربّش آن موقعی است که سجده میکند. پس دو چیز در این روایات هست؛ یکی این است که بیان نزدیکترین حالت عبد به ربّ از نظر ظاهر است و دیگری این است که دعا در این حالت به اجابت نزدیک میشود.
سجده؛ بالاترین کُرنش و عبادت
اما مسأله اوّل؛ چرا «أَقْرَبَ مَا يَكُونُ الْعَبْدُ إِلَى اللَّه» حالت سجده است؟ در باب عبادت که عبارت از کُرنش است، از نظر ظاهر بالاترین کُرنش نسبت به معبود، سجده است. لذا خدا هم وقتی ابلیس را خواست امتحان کند با همین عبادت او را امتحان کرد. آزمایش ابلیس «سجده» بود. چون بالاترین عبادت از نظر ظاهر، کُرنش به معبود است که آن هم در حال سجده است. لذا روایات تعبیر به «أقرب» میکنند؛ یعنی نزدیکترین حالت از نظر ظاهر، سجده است.
سجده زیاد؛ علّت «خلیل» شدنِ ابراهیم
ما در باب سجده روایات زیادی داریم که من فقط به یک روایت اشاره میکنم که نشان میدهد حتی نسبت به قُرب انبیاء نسبت به خداوند هم سجده مؤثر بوده است. در روایتی از امام صادق (علیهالسلام) است که شخصی از حضرت سؤال کرد: «لِمَ اتَّخَذَ اللَّهُ إِبْرَاهِيمَ خَلِيلاً»؛ چرا خدا حضرت ابراهیم (علیهالسلام) را به عنوان خلیل و دوست خودش انتخاب کرد و این لقب را به او داد؟ «قَالَ لِكَثْرَةِ سُجُودِهِ عَلَى الْأَرْضِ».
[8] حضرت در جواب فرمود چون ابراهیم (علیهالسلام) خیلی خدا را سجده میکرد و خودش را برای خدا روی خاک میانداخت. این به جهت مطلوبیت این حالت پیش معبود است که کُرنشی بالاتر از این از نظر ظاهر نداریم.
دعا در سجده مستجاب است
لذا این تعبیرهایی که در این روایات بود، این را میرساند که انسان وقتی میخواهد از معبودش درخواست کند، در حالی درخواست کند که در نزدیکترین حالات به معبودش قرار دارد؛ چون این حالت، همانطور که اقرب به معبود است، اقرب به اجابت هم هست. یعنی دعا در این حالت به پذیرفته شدن نزدیکتر است. لذا در این روایات فرمودند در این حال دعا کن و از خدا درخواست کن. چون دیگر حالتی نزدیکتر از این از نظر ظاهر نداریم؛ پس این فرصت را از دست نده!
در سجده از خدا چه بخواهم!؟
حالا اینجا یک بحث دیگر مطرح میشود و آن اینکه در حالت سجده از خدا چه بخواهم؟ آنچه ما در روایاتمان داریم این است که در این حال همه چیز بخواه! نظرتنگی نکن! دو جلسه قبل این را گفتم که اهمّ خواستههای انسان امور معنوی است؛ لذا آنها را بخواه. چرا؟ چون نیازهای معنوی، موقّت نیستند. البته این منافات ندارد با اینکه انسان هم حوائج معنویاش را بخواهد و هم حاجتهای دنیاییاش را بخواهد.
هم دنیا بخواه، هم آخرت!
حالا برای اینکه این تتمیمی نسبت به بحثمان باشد، یکی دو روایت را میگویم. عبدالرحمن ابن سَیابه از اصحاب امام صادق (علیهالسلام) است که میگوید: «قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ أَدْعُو وَ أَنَا سَاجِدٌ»؛ یعنی به حضرت عرض کردم من در حال سجده دعا میکنم و از خدا تقاضا میکنم؛ «فَقَالَ نَعَمْ»؛ حضرت فرمود بله! «فَادْعُ لِلدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ»؛ حالا که در سجده دعا میکنی، هم دنیا بخواه و هم آخرت! چرا؟ «فَإِنَّهُ رَبُّ الدُّنْيَا وَ الْآخِرَة».
[9] چون تو در این حالت عبد و بنده هستی و او ربّ است و تو کُرنش نسبت به ربّ خود میکنی؛ اما این را بدان که ربوبیّت او منحصر به یک نشئه نیست؛ او هم ربّ دنیای تو است، هم ربّ آخرت تو است. این حالت هم که بهترین حالت است؛ پس هم دنیا بخواه، هم آخرت!
هرچه میخواهی، بخواه!
یک روایت دیگر هم از جمیل بن درّاج است که از اصحاب بزرگ امام صادق (علیهالسلام) است؛ از امام صادق (علیهالسلام) نقل میکند که حضرت فرمود: «أَقْرَبُ مَا يَكُونُ الْعَبْدُ مِنْ رَبِّهِ إِذَا دَعَا رَبَّهُ وَ هُوَ سَاجِدٌ»؛ میگوید خدمت امام صادق (علیهالسلام) بودم که حضرت فرموند نزدیکترین حالت بنده به پروردگارش آن موقعی است که دارد دعا میکند و در حال سجده است. بعد حضرت رو کردند به جمیل بن درّاج و فرمودند: «فَأَيَّ شَيْءٍ تَقُولُ إِذَا سَجَدْتَ»؛ بگو ببینم وقتی که به سجده میروی چه میگویی؟! جمیل بن درّاج هم آدم کوچکی نیست؛ او و کسانی مثل زراره و محمد بن مسلم از فقهای بزرگ ما هستند و آدمهای کوچکی نیستند. آنوقت حضرت از او سؤال کردند که تو در سجده چه میگویی؟
جمیل بن درّاج بسیار زیبا جواب میدهد! «قُلْتُ عَلِّمْنِي جُعِلْتُ فِدَاكَ مَا أَقُولُ»؛ به امام صادق (علیهالسلام) عرض میکند قربانت بروم، شما به من یاد بده که چه بگویم! حضرت رو میکند به ایشان و میفرمایند این را بگو: «يَا رَبَّ الْأَرْبَابِ وَ يَا مَلِكَ الْمُلُوكِ وَ يَا سَيِّدَ السَّادَاتِ وَ يَا جَبَّارَ الْجَبَابِرَةِ وَ يَا إِلَهَ الْآلِهَةِ »؛ یعنی بگو ای ربّ ارباب، ای ملک الملوک، ای سلطان سلاطین، ای سید سادات، ای معبود همه معبودها...
[10] بعد دارد حضرت فرمود: «ثُمَّ قُلْ فَإِنِّي عَبْدُكَ نَاصِيَتِي فِي قَبْضَتِكَ»؛ من بنده تو هستم؛ عنان اختیار من که به دست تو است. «ثُمَّ ادْعُ بِمَا شِئْتَ وَ اسْأَلْهُ فَإِنَّهُ جَوَادٌ لَا يَتَعَاظَمُهُ شَيْءٌ».
[11] یعنی بعد هم به طور کلی هرچه میخواهی از او بخواه! چون او بخشندهای است که هیچ درخواست و تقاضایی برای او بزرگ و سنگین نیست. البته در بعضی از روایات دیدهام که حضرات ائمه (علیهمالسلام) میفرمایند ما خودمان دوست نداریم که در تقاضاهایمان از خداوند جنبههای دنيایی را پیش بکشیم. این همان مطلبی است که من راجع به مسائل معنوی گفتم که آنها نیازهای دائمی است و اهمّ مایحتاج انسان است. من روایتش را دیدهام، ولی نمیخواهم وارد این بحث شوم.
حالا به این مجموعه نگاه کنید؛ میخواستم این را عرض کنم که از این مجموعه این به دست میآید که یکی از اموری که در باب دعا کردن از نظر حالات ظاهری به آن توصیه شده، در حال سجده بودن است؛ این در مسأله اجابت مؤثر است. البته این منافات ندارد که آدم در هر حالی که باشد دعا کند؛ ولی این حالت خاصّ از آن حالتهایی است که عِندالله مطلوبیّت دارد و از طرفی هم خودش نمایانگر بالاترین کُرنش بنده نسبت به ربّ و معبودش است و لذا از نظر ظاهر أقرب حالت او به معبودش است.
شب عاشورا؛ دعا و قرآن در خیمهگاه حسین (علیهالسلام)
حالا من بروم سراغ توسلم؛ شما هم این را شنیدهاید دیگر؛ عصر روز نهم محرم بود. دارد امام حسین (علیهالسلام) نشسته بودند جلوی خیمهها و سرشان را ظاهراً روی زانوی مبارکشان یا شمشیرشان گذاشته بودند که خوابشان برد. یکوقت دیدند خواهرشان زینب (سلاماللهعلیها) آمد؛ گفت برادر، چه نشستهای!؟ اینها دارند حمله میکنند. امام حسین (علیهالسلام) برادرش حضرت اباالفضل (علیهالسلام) را خواست و گفت برو ببین اینها چه میگویند و حرفشان چیست. حضرت رفت و برگشت؛ گفت که میگویند یا باید تسلیم شوید و یا همین الآن جنگ را شروع میکنیم. امام حسین (علیهالسلام) رو کرد به حضرت اباالفضل (علیهالسلام) فرمود برو به اینها بگو یک امشب را به ما مهلت بدهند؛ چرا؟ چون خدا میداند که من دعا و استغفار و تلاوت قرآن را دوست میدارم. یک امشب را فرصت بده برای قرآن و دعا. اینها معارف ما است. خلاصه آنها مهلت دادند. شب که شد، حالتهای اینها را اینطور توصیف میکنند: «وَ لَهُمْ دَوِیٌّ کَدَوِیِّ النَّحْل»؛ یعنی وقتی به سمت خیام حسین (علیهالسلام) میآمدی، مثل این بود که به سمت کندوی عسل آمده باشی که صدای زنبورها بلند باشد. آهنگی از این خیمهها بلند بود. عدهای رکوع، عدهای سجده، عدهای ایستاده بودند و داشتند عبادت میکردند. یک چنین حالتی برقرار بود.
شب عاشورا؛ اظهار وفاداری اصحاب
صحنهای را هم از آن شب نقل میکنند و آن این است که حسین (علیه السلام) آن شب خطبه خواند و فرمود هرکسی میخواهد برود، برود؛ اینها با من کار دارند و به شما کاری ندارند. حتی فرمود هر کدام از شما بیایید دست یکی از اهل بیت مرا هم بگیرید و سیاهی شب را مثل یک مرکب راهواری بگیرید و بروید. یعنی حضرت همه آنها را مرخص کرد. در بعضی از روایات دارد گروهی از آنها هم رفتند و در نهایت عدهای ماندند. در تاریخ دارد در بین اینهایی که ماندند، اوّلین کسی که بلند شد و شروع کرد به صحبت کردن، اباالفضل (علیهالسلام) است. گفت چرا برویم؟ «نَفْعَلُ ذَلِکَ لِنَبْقَی بَعْدَکَ»؛ یعنی ما برویم تا بعد از تو زنده بمانیم!؟ خدا نیاورد آن روز را که ما یک چنین روزی را ببینیم!
أحلَی مِنَ العَسَل...
این اوّلین نفر بود؛ آخرین نفر میدانیید که بود؟ برادرزاده حسین (علیهالسلام) بود. چون بعد از اینکه هر کدام از اینها اظهار وفاداری کردند و حرفهایشان را زدند، حسین (علیه السلام) رو کرد به آنها و گفت پس به شما بشارت دهم؛ این را بدانید که همه شما فردا شهید خواهید شد. وقتی کلام حسین (علیه السلام) تمام شد، برادرزادهاش بلند شد و رو کرد به عمو گفت: «یَا عَمَّاه»، عمو جان، آیا من هم از این شهدا هستم یا نه؟ قاسم چند ساله است؟ مجلسی مینویسد: «هُوَ غُلامٌ لَمْ یَبْلُغْ الحُلُم»؛ یعنی نوجوانی بوده که به ظاهر هنوز به سن تکلیف نرسیده بود. حسین (علیهالسلام) نگاهی به او کرد و سؤالی از او پرسید. چون سؤال قاسم این بود که آیا من هم از این شهدا هستم یا نه؟ حسین (علیهالسلام) از او سؤال کرد: «کَیْفَ المَوتُ عِنْدَکَ»؛ بگو ببینم، مرگ در ذائقه جانت چگونه است؟ قاسم گفت: «أحْلَی مِنَ العَسَل»؛ از عسل شیرینتر است.
حماسه قاسم (علیه السلام)
در مقاتل مینویسند روز عاشورا «وَ خَرَجَ مِنَ الخِیْمَةِ غُلَامٌ لَمْ یَبْلُغِ الْحُلُم» قاسم از خیمه خارج شد؛ «فَلَمَّا نَظَرَ الحُسَیْنُ إلَیْهِ إعْتَنَقَهُ»؛ آمد سمت عمو که اجازه بگیرد و به میدان برود. حسین (علیهالسلام) او را در آغوش کشید؛ «وَ جَعَلَا یَبْکِیَانِ حَتَّی غُشِیَ عَلَیْهِمَا»؛ یعنی عمو و برادرزاده آنقدر گریه کردند که هر دو بیحال شدند. حسین (علیهالسلام) به او اجازه میدان نداد؛ اما میدانید قاسم چه کار کرد؟ «فَلَمْ یَزَلْ یُقَبِّلُ یَدَیْهِ وَ رِجْلَیْهِ حَتَّی أذِنَ لَهُ»؛ آنقدر دست و پای عمو را بوسه زد تا اجازه میدان گرفت. قاسم به میدان رفت؛ نمیگویم چه شد؛ فقط در یکی از مقاتل مینویسد یکی از آن خبیثها وقتی چهره نورانی قاسم را دید، جلو آمد؛ «فَمَا وَلَّي وَجْهَهُ إذْ ضَرَبَ رَأسَه بِالسَّیْف»؛ چنان شمشیری به فرق قاسم زد؛ «فَوَقَعَ بِوَجْهِهِ عَلَی الأرْض»؛ قاسم با صورت به زمین افتاد؛ «فَنَادَی یَا عَمَّاه»...
[3]. این بحث جزء معارف ما است و از لابهلای چندین روایت به دست آمده است.
[4]. سالهای گذشته در مورد تأثیر «حالات روحی» بر اجابت دعا بحث کردیم؛ حالا بحث ما درباره «تأثیر حالات جسمی» است.
[5]. آنهایی که طلبه هستند خوب حرفهای مرا گوش کنند.
.[10] اینها توصیف است؛ من در گذشته در بحث دعا گفتم که انسان ابتدا توصیف میکند خالقش را و بعد تقاضا میکند. جهت آن را هم قبلاً گفتم و الآن دیگر وارد آن بحث نمیشوم.