جمعه 2 آذر 1403

                                                                                                                        


                                   

                                                                                                                                                                                                                                 

 

 

منو سخنرانی مکتوب

دعا - رمضان ۱۳۸۹ - جلسه ۲۷
اَعوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّيطانِ الرَّجيم؛ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيم
وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبّ‏ِ الْعَالَمِين وَ صَلَّی اللهُ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّيِّبينَ الطّاهِرين وَ لَعنَةُ اللهِ عَلی اَعدائِهِم اَجمَعين.
«اللّهمّ صَلّ عَلی مُحمّدٍ وَ آلِ مُحمّدٍ وَ اسمَع نِدائی إِذا نادَیتُک وَ اسمَع دُعائی إِذا دَعَوتُک وَ أَقبِل عَلَیَّ إِذا ناجَیتُک وَ قَد هَرَبتُ إِلَیک وَ وَقَفتُ بَینَ یَدَیک»[1]

مروري بر مباحث گذشته
بحث ما راجع به این بود که ماه مبارک رمضان، ماه بازگو کردن کلام ربّ، یعنی تلاوت قرآن است و ماه سخن گفتن عبد با ربّ، یعنی دعا است كه دعا هم مأثور و غیرمأثور دارد. بحث‏های ما تا اینجا راجع به دعاهای غیرمأثور بود که اينها داراي آداب و شرایطی هستند. اما در ارتباط با دعای مأثور جلسه قبل وارد بحث شدم و «مأثور» را معنا کردم كه عبارت است از دعا‏هایی که از معصومین(صلوات‏الله‏علیهم‏اجمعین) نقل شده است و عرض کردم دعاهای مأثور، موقّته و غیرموقّته دارد كه این‏ها را در جلسه گذشته توضیح دادم.
در دعاهای مأثور دو بحث مطرح است؛ بحث اوّل آن را در جلسه گذشته عرض کردم که انسان باید دعا را در همان قالبی که نقل شده است بخواند و نباید آن قالب را عوض کند؛ چه حذف کردن، چه اضافه کردن. روایتی را هم از عبدالله بن‏سنان که از امام صادق(علیه‏السلام) نقل کرده بود، مطرح کردم و جهتش را هم عرض کردم كه دعاهایی که مأثور هستند و ائمه این دعاها را به ما آموخته‏اند، رابطه‏ای بین آن دعاها با آن حاجتی که انسان در نظر گرفته است وجود دارد و چون رابطه هست، لذا اگر كسي بخواهد در دعا تصرف کند، قهراً با تغيير قالب، باعث بر هم ‏خوردن آثار دعا مي‏شود.
مطلب اول؛ منع از «سجع» در دعا
در جلسات گذشته من یک بحثی را در ارتباط با قالب دعاهای غیرمأثور مطرح کردم.[2] گفتيم دعاي غیرمأثور، یعنی دعاهایی که عبد مُجاز است خودش قالب‏ریزی کند و حاجاتش را از خدا بخواهد و با زبان خودش دعا کند. در آنجا من بحثی را مطرح کردم و روایات متعدّدی هم وجود داشت که از اینکه در دعاهایتان سراغ «سَجع» بروید، بپرهیزید. این تعبیر در آن روایات وجود داشت. یعنی در دعاهايی كه خودتان قالب ريزي مي‏كنيد، «عبارت‏پردازی» نكنيد. من فقط می‏خواستم تذکّر بدهم که من مُجازم خودم دعايم را قالب‏ریزی کنم، ولي بايد از عبارت‏پردازي بپرهيزم.
در دعا سرگرم «عبارت‏پردازي» نشو!
پیغمبر اکرم(صلّی‏الله‏علیه‏وآله‏وسلّم) فرمود: «إيّاكُمْ وَ السَّجْعَ فِي الدُّعَاءِ بِحَسَبِ أحَدِكُمْ أنْ يَقُولَ اللَّهُمَّ إنِّي أسْأَلُكَ الْجَنَّةَ وَ مَا قَرُبَ إلَيْهَا مِنْ قَولٍ أو عَمَلٍ وَ أعُوذُ بِكَ مِنَ النَّارِ وَ مَا قَرُبَ إلَيْهَا مِنْ قَولٍ أو عَمَلٍ».[3] خدایا، من بهشت را از تو درخواست می‏کنم و آن گفتار و کرداری که من را به آنجا نزدیک می‏گرداند و از آتش و هر گفتار و کرداری که موجب نزدیک شدن به آتش می‏شود، به تو پناه می‏برم. حضرت اوّل می‏فرماید: «إيّاكُمْ وَ السَّجْعَ فِي الدُّعَاء»؛ یعنی سراغ عبارت‏پردازی کردن در دعا نروید. با اینکه در ادعيه غير مأثور قالب‏ریزی دعا در اختیار من است و قالب دعا را به خودم واگذار کرده‏اند تا در آن قالبي كه دوست دارم، خواسته‏ام را مطرح كنم؛ امّا حضرت به ما سفارش مي‏كنند حالا که می‏خواهی قالب‏ریزی کنی، به «عبارت‏پردازي» سرگرم نشو؛ هرچه به ذهنت می‏آید را راحت بگو. همين خواستن كافي است.
«روح دعا» اين الفاظ نيست
می‏خواهم به اين نكته توجه دهم كه هر چند قالب دعا در ادعيه غير مأثور به خودت واگذار شده است كه هر چه را كه می‏خواهی بگویی بگو، امّا گفته‏اند در عبارات و الفاظ گیر نكن كه مثلاً دعايت را ساخته و پرداخته کنی. سراغ این حرف‏ها نرو؛ چون روح دعا این الفاظ نیست. چه رسد که دعا، دعای مأثور باشد؛ یعنی به صورت قالب‏ریزی شده تحویل من و تو شده باشد. اینکه من جلسه گذشته روایت عبدالله بن‏سنان را خواندم، براي اين بود كه بدانيد همه اينها حساب‏شده است. حتی من بعضي از روابط را عرض کردم که دیگر نمی‏خواهم تکرار کنم. این مطلب اول در باب دعاهای مأثور بود.
مطلب دوم؛ بررسي كلي مضامين «ادعيه مأثوره»
اما مطلب دوم؛ چون اين مطلب از آن سؤال‏هایی است که زیاد به ذهن «اهلِ دعا» می‏آید، من به آن اشاره مي‏كنم و مطلب هم در ارتباط با مضامینی است که در ادعیه وارد شده است. ما در بعضی از ادعیه مضامیني داریم كه اين سؤال را براي انسان ايجاد مي‏كند كه آيا اين دعاها واقعاً زبانِ حالِ خود حضرات معصومين است؟ به عنوان مثال به همین دعایی که در سحرهاي ماه مبارک رمضان وارد شده و می‏شود گفت که از نظر مضامین تقریباً از بهترین دعاها است، اشاره مي‏كنم. دعای ابوحمزه ثمالی از دعاهايي است كه در ماه مبارک رمضان به آن خیلی سفارش شده است. در همان اوّل دعا زين‏العابدين(عليه‏السلام) عرضه مي‏دارد: «إِلَهِي لَا تُؤَدِّبْنِي بِعُقُوبَتِكَ وَ لَا تَمْكُرْ بِي فِي حِيلَتِكَ مِنْ أَيْنَ لِيَ الْخَيْرُ يَا رَبِّ وَ لَا يُوجَدُ إِلَّا مِنْ عِنْدِكَ وَ مِنْ أَيْنَ لِيَ النَّجَاةُ وَ لَا تُسْتَطَاعُ إِلَّا بِك‏».[4] خدایا مرا به عقاب خودت ادب مفرما! به مکر و حیله‏ات براي مجازات عمل، به عقوبت ناگهانی غافل‏گیرم نکن.[5] ای خدا، کجا خیری می‏توانم دریافت کنم در صورتی که خیر جز پیش تو نیست؟ از کجا راه نجاتی خواهم جُست و حال آنکه جز به لطف تو نجات میسر نیست؟...
مضامين سؤال برانگيز!
سؤال اين است كه این جملات از زبان کیست؟ آيا از زبان معصوم است كه: «إِلَهِي لَا تُؤَدِّبْنِي بِعُقُوبَتِكَ»؟ آيا امام معصوم مي‏گويد: «وَ لَا تَمْكُرْ بِي فِي حِيلَتِكَ»؟ اين سؤالات در ذهن خيلي از آن‏هایی که اهل دعا هستند می‏آید. يا دعای کمیل را كه دیگر همه خوانده‏اید، چقدر از این تعبیرات در آن است! حالا من این را به عنوان نمونه كه متناسب با ماه مبارک رمضان بود، خواندم.
ما الآن وارد بحث مضمون ادعيه شده‏ايم و دیگر با قالب‏ریزی و الفاظ دعا كاري نداريم. الآن معانی را بررسي مي‏كنيم. مطلب چيست که معصومین این دعاها را می‏خواندند؟ به حسب ظاهر اين به ذهن می‏آید که حضرات ائمه(علیهم‏السلام) از اموری مثل مكر و عقوبت الهي، منزّهند. ساحت مقدّس ایشان از این حرف‏ها منزّه است. پس چه‏طور است كه اين چيزها را در دعاهايشان مطرح مي‏كنند؟ براي پاسخ به اين سؤال بايد ديد كه وجوه مختلف ادعيه مأثوره چيست؟
وجوه سه‏گانه مضامين ادعیه مأثوره
به طور كلّي مضامين دعاهاي مأثور، وجوه و انواعي دارد كه اگر اين وجوه را بشناسيم، بسياري از اين مشكلات حل خواهد شد. من سه وجه را براي مضامين دعا بيان مي‏كنم تا مطلب روشن شود. یک وجه آن جنبه تقریباً همگانی دارد و در یک حدّی است كه همه مي‏فهمند.

اهل بيت، مَظهر صفات ربّ
ابتدا یک مقدّمه می‏گویم و بعد وارد مطلب اصلي مي‏شوم. حرف‏های من را جمله‏به‏جمله گوش کنید! مقدمه اين است كه معصومین(صلوات‏الله‏علیهم‏اجمعین) «مَظهرِ» صفات ربّند. این مطلب را اهلش می‏دانند. یعنی صفات الهیّه، نسبت به ایشان تجلّی کرده است. لذا همان‏گونه که خداوند، «ربّ» است ـ«رَبّ» به معناي پرورش دهنده‏ـ و نسبت به همه بندگانش، چه در ابعاد مادی و چه در ابعاد معنوی، ربوبیّت دارد و آنها را پرورش می‏دهد، اهل بيت هم که مظهر ربوبیّت حقّند، همان کار را می‏کنند. یعنی بندگان خدا را در ابعاد مادي و معنوي پرورش می‏دهند.
ربوبيّت اهل بیت در ابعاد مادّي و معنوي بندگان
در بُعد مادّی دستوراتی وجود دارد كه به آن «احکام شرعیّه» می‏گوییم و در ربط با اعمال و مسائل مادّي و دنيوي مطرح است و در ارتباط با بُعد معنویِ عباد هم، همین کار را می‏کنند و چون مظهر ربوبیّت حق هستند، از بندگان دست‏گيري كرده و راه سعادت را به آنان نشان مي‏دهند. لذا ائمه طاهرين(عليهم‏السلام) بندگان خدا را چه در بُعد مادی و چه در بُعد معنوی، پرورش می‏دهند. این یک مقدّمه کلّی بود كه گفتم.
وجه اوّل؛ ربوبیّت در دعا
وجه اوّل دعاهاي مأثور اين است كه ائمّه اطهار براي تربيت بندگان جملاتي را انشا فرموده‏اند كه از «ساحت آنها» به دور است. توضيح اينكه یکی از ابعاد معنوي انسان عبارت از «دعا» است. اهل بيت هم در این بُعد، ربوبیّت دارند. شاید شما این اصطلاح و تعبیر «ربوبیّت در دعاء» را نشنیده باشید؛ آنهایی که اهلش هستند خوب حرف‏های من را گوش کنند؛ چه‏بسا بعضي از مشکلات حل شود! ائمه معصومین(صلوات‏الله‏علیهم‏اجمعین) چون مظهر صفات ربّند، نسبت به بندگان خدا در ابعاد گوناگون ربوبیّت دارند و یک بُعد از ابعاد معنوي انسان هم بُعد «دعا» است. ایشان در آن بُعد هم انسان‏ها را پرورش می‏دهند كه از آن به «ربوبیّت در دعا» تعبير مي‏كنيم.
ربوبیّت در دعاهای مأثور و غیرمأثور
ربوبیّت در دعا به دو نحو است؛ اوّل اینکه در آنجایی که من می‏خواهم با خدا حرف بزنم، به من مي‏گويند چگونه حرف بزن؛ كه اين بحث چند ساله ما بود و گذشت؛ یعنی بحث دعاي غیرمأثور و شرايط و آداب آن. اگر خودت می‏خواهی با خدا حرف بزنی، بزن. مُجاز هستی و حتّي خود خدا هم گفته است كه با او حرف بزني، امّا این آداب و شرايط را در دعا كردنت رعایت کن. با اين دستورات معنوي، بندگان پرورش مي‏يابند. این ربوبیّت در دعا است. دوم هم در ادعيه مأثور است که بندگان را تربيت مي‏كنند. در دعاي مأثور به من و تو می‏گویند بیا تا ما به تو یاد بدهيم كه چه بگويي تا مُشکلت حل شود. بیا من به تو یاد می‏دهم. می‏خواهی با خدا حرف بزنی؟ شب‏هاي ماه مبارك رمضان، بگو: «إِلَهِي لَا تُؤَدِّبْنِي بِعُقُوبَتِكَ». این هم ربوبیّت در دعا است.
عاصي همه را به كيش خود پندارد!
یک وقت اشتباه نکنید! چون تا حالا نمی‏دانستیم كه آنها ربوبيّت دارند، طبيعتاً اين به ذهنمان مي‏آمد كه اين جملات چه نسبتي با مقام بالاي آنان دارد؛ خیال مي‏کردیم كه حضرات مثل ما هستند؛ عاصی همه را به کیش خود پندارد! فكر مي‏كند معناي اين جملات، همان چیزي است كه در مورد خودش صادق است. حال آن‏كه «إِلَهِي لَا تُؤَدِّبْنِي بِعُقُوبَتِكَ» به اين معنا نيست؛ بلكه اينجا بايد گفت «جانا سخن از زبان ما می‏گویی»! این جمله از طرف ما صادق است. مسأله این است؛ نه اینکه ایشان برای خودشان اين چيزها را بخواهند. به علّت ربوبیّت آنها در دعا است که دعايشان را در اين مضامين قالب‏ریزی می‏کنند و تحویل من و تو می‏دهند. به ما می‏فرمایند می‏خواهی با خدا حرف بزني؟ ما به تو یاد می‏دهیم که چه بگویی؛ این‏ها را بگو.
بسیاری در اینجا اشتباه کرده‏اند و دقّت نداشته‏ند که آن‏ها چه کسانی هستند و چه وظیفه‏اي دارند. اهل بیت مثل خدا باید عباد را پرورش دهند؛ لذا ربوبیّتشان در دعا همین اقتضا را می‏کند؛ چه دعاهای غیرمأثور و چه مأثور. لذا تمام آنچه که وارد شده است هیچ مشكلي ندارد. این یک وجه مسأله بود.
وجه دوم؛ دعا بر بلنداي ساحت خويش
وجه دوم دعاهاي مأثور اين است كه ما مي‏بينيم در بین اين دعاها، مضامینی وجود دارد که از «ساحتِ ما» به دور است. وجه اوّل، مضامینی بود که از «ساحتِ آنها» به دور است و ایشان منزّهند؛ وجه دوم، مضامینی است که از «ساحتِ من و تو» به دور است. چه بسا شاید در تخیل ما هم نگنجد. مثلاً در دعای کمیل این جمله‏ها آمده است: «فَهَبْنِي يَا إِلَهِي وَ سَيِّدِي صَبَرْتُ عَلَى عَذَابِكَ فَكَيْفَ أَصْبِرُ عَلَى فِرَاقِك‏».[6] این حرف‏ها از ساحت بنده و شما به دور است كه بگوييم ای سیّد من، ای مولای من، ای پروردگار من، گیرم که بر آتش عذاب تو صبوری کردم، چگونه بر فراق تو صبر کنم؟! ظاهراً این جملات هیچ ربطی به من و شما ندارد! اینها هم يك‏سري از مضامين دعاهاي ما است كه به خود آن حضرات مربوط می‏شود. یک وقت اشتباه نشود! هیچ مانعی نيست که بعضی از مضامين در ادعيه وجود داشته باشد که فقط مرتبط با خود آنها باشد و به ما مربوط نباشد.
تقسيمات سه‏گانه بندگان
اینجا یک بحث مطرح است که من اشاره‏وار آن را مي‏گویم و تقسیم‏بندی مي‏کنم. ما اگر بخواهیم انسان‏ها را به‏طور ابتدايي تقسیم‏بندی کنیم، انسان‏ها سه دسته‏اند؛
دسته اوّل؛ اهل دنيا و مغلوب هواهاي نفساني
یک دسته ‏کسانی هستند که مغلوبِ هواهای نفسانیّه‏ هستند. یعنی هواهای نفسانیّه افسارگسیخته، بر آنها حكم‏فرمايي مي‏كند و به تعبیر اهل معرفت، دل اینها تحت تصرّف شیطان قرار گرفته است. اسم اينها را می‏گذاریم «ابناء دنیا» يا «دنیاداران». یعنی اينها طوري هستند كه هر چه را كه نَفْسشان بخواهد، انجام می‏دهند. یعنی در انجام کارهای نامشروع، هیچ باکی ندارند. ما می‏گوییم اينها مغلوبین هوای نفسانیّه افسارگسیخته‏اند. به یک معنا این‏ها مطلقاً مغلوبند.
دسته دوم؛ اهل آخرت، هم غالب بر نفْس و هم مغلوب نفْس
گروه دوم کسانی هستند که قلوب آنها نسبت به هواهای نفسانیّه افسارگسیخته، مغلوب نشده است؛ بلکه نفْس و خواسته‏هايش را مهار کرده‏اند. اينها مقیّد هستند كه خلاف شرع نکنند. در مواردي كه مثلاً شهوت و غضبشان تقاضايي دارد، جواب مثبت به او نمي‏دهند. البته این مهار کردن‏ها با وعده‏ و وعیدهای الهی در درونشان ميسّر می‏شود. یعنی با توجه به امور اُخرویّه، اعم از وعده بهشتی که خداوند به آن‏ها داده است و از آن طرف هم وعید آتش و جهنم، نفْس را مهار مي‏كنند. اينها با توجه به اين وعده و وعيدها، ميان خواسته‏هاي نفساني و امور اُخروي معادله می‏کنند كه كاميابي موقّت بهتر است یا دائم؟ خالص بهتر است یا ناخالص؟ لذا خواسته‏های نامشروع نفْس را که از آن به هواهای نفسانی تعبير مي‏كنيم، این‏ها را مهار می‏کنند.
اين گروه از انسان‏ها، هم مغلوب‏ نفْسند و هم مغلوب نیستند؛ یعنی از جهتی غالبند و از جهتی مغلوبند. امّا اینکه غالبند، براي اينكه توانسته‏اند جلوی خواسته‏های نامشروع نفْس را بگیرند. مغلوب بودنشان برای این است که دوباره به همان خواسته‏های نفسانی فكر مي‏كنند و در قيد آن هستند؛ امّا به وعده الهي دل خوش كرده‏اند و مي‏خواهند در جای ديگر، يعني در بهشت به آن برسند. غالبند، چون جلوی نفْس را در اینجا گرفته‏اند و مغلوبند، چون در پي خواسته‏های نفْسند. به او گفته‏اند كه در آنجا به تو می‏دهیم و او هم براي همين از لذّت اين دنيا دست بر مي‏دارد. اینها هم غالبند و هم مغلوب.
دسته سوم؛ اهلُ الله و بدون هواي نَفْس
دسته سوم كساني هستند که به‏طور کلّی از نظر خواسته‏های نفسانی، اصلاً دل‏بستگی ندارند؛ نه به هواهای نفسانی نامشروع دل‏بسته‏اند و نه به خواسته‏های نفسانی مشروع؛ به هیچ‏کدام از اين خواسته‏هاي نفساني دل نبسته‏اند. اصلاً خواسته‏های نفسانی را قطع کرده‏اند. هیچ لذّتي از التذاذات نفسانیّه قلوب آن‏ها را تسخیر نکرده‏ است. اینها اهلُ‏اللّه‏ند.
این یک تقسیم ابتدایی بود. حالا یک روایت می‏خوانم و دیگر بحثم را جمع مي‏کنم. پیغمبر اکرم(صلّی‏الله‏علیه‏وآله‏وسلّم) می‏فرمایند: «الدُّنيا حَرامٌ عَلى أهلِ الآخِرَةِ»؛ دنيا بر اهل آخرت حرام است. این بخش از روایت درباره دسته دومی‏ها است. در ادامه می‏فرمایند: «وَ الآخِرَةُ حَرامٌ عَلى أهلِ الدُّنيا»؛ این عبارت هم برای دسته اوّلی‏ها است كه آخرت بر اهل دنيا حرام است. امّا بعد می‏فرمایند: «وَ هُمَا مَعاً حَرامانِ عَلى أهلِ اللهِ».[7] هر دو، یعنی هم دنیا و هم آخرت، برای اهلُ‏الله حرام است؛ اهلِ الله‏تعالي نه التذاذات نفسانیّه دنیویّه را می‏خواهد، نه التذاذات نفسانیّه اخرویّه را، هیچ‏کدام را نمی‏خواهد؛ بلكه خود خدا را می‏خواهد.
صبر بر عذاب و بي تابي بر فراق!
این تفسیر و توضیح همان عبارتي است که در دعای کمیل می‏خوانیم. من مي‏خواستم اين دعا را كمي تبیین کرده باشم که داشت: «فَهَبْنِي يَا إِلَهِي وَ سَيِّدِي صَبَرْتُ عَلَى عَذَابِكَ فَكَيْفَ أَصْبِرُ عَلَى فِرَاقِك». حضرت در اين دعا این را می‏گوید. علي(علیه‏السلام) مي‏گويد:
گر مخیّر بکنندم به قیامت که چه خواهی دوست ما را و همه نعمت فردوس شما را
حضرت اين مطلب را مي‏گويد و این دعا و این خواسته هم در سطح معرفتی خود ایشان است و ربطی به من و شما ندارد. البته یک وجه سومی هم در مضامين ادعيه مأثور هست كه بعداً مي‏گويم؛ شايد سال بعد وارد آن شوم. چون بحث دعاهاي مأثور را نتوانستيم بيش از اين وارد شويم، إن‏شاءالله بعداً پيش مي‏رويم.
ذكر مصيبت حضرت رضا (عليه‏السلام)
من بروم سراغ ذکر مصیبت؛ ما این جلساتمان را از امام هشتم(علیه‏السلام) داريم. هیچ تعارف هم نداریم. یادم هست که من شبِ ما قبل آخرِ سال گذشته هم اين مطلب را گفتم. می‏خواهم امشب به امام هشتم(علیه‏السلام) توسّل پیدا کنم. برویم مشهد؛ التماس دعا دارم. این روایت را هم شیخ مفید نقل می‏کند و هم شیخ صدوق؛ تعبیری که اینها دارند این است که به امام هشتم(علیه‏السلام) تبی هم عارض شده بود و مختصر کسالتی هم داشتند. مأمون به یکی از غلام‏هایش دستور داد که ناخن‏هایش را بلند کند؛ زیر ناخن‏هایش زهری تعبیه کرد، برای اینکه می‏خواست آن سمّي را که مورد نظرش بود، به حضرت بخوراند.
در اینجا روایات مختلف است. روایتی مي‏گويد مأمون گفت انار آوردند و آن‏ها را به غلامش داد و گفت که این‏ها را برای حضرت دانه کن. آماده که شد، مأمون به امام هشتم(علیه‏السلام) گفت که میل کنید. حضرت خودداری کردند، امّا او اصرار کرد. باز حضرت خودداری کرد. بالأخره مأمون قسم یاد کرد و گفت باید در حضور من این‏ها را بخورید و حضرت را تهدید کرد. در آن روایت دارد که وقتی حضرت چند قاشق از آن دانه‏های انار را خوردند، مأمون از جايش حرکت کرد و رفت.
در روایت دارد طولی نکشید كه زهر در حضرت تأثير كرد. زهر خيلي عجیبی بود. بسیاری از ائمه ما را مسموم کردند، اما اثر‏گذاري زهرها طول می‏کشید. بیماری حضرات ائمه(علیهم‏السلام) چند روز طول می‏کشید. فقط این منحصر به امام هشتم(علیه‏السلام) است كه اباصلت می‏گوید طولي نکشید كه حضرت پنجاه مرتبه بلند شد و نشست. تعبیر این است: «یَتَمَلْمَلُ تَمَلْمُلَ السَّلیمِ»؛ یعنی حضرت مثل مارگزیده به خودش می‏پیچید...
اباصلت می‏گوید حضرت رو كرد به من و گفت برو همه درهاي خانه را ببند و کسی را راه نده؛ اباصلت رفت و حضرت در بستر قرار گرفت. مي‏گويد حال من، خوب معلوم است که چه حالی بود؛ مغبون و مغموم بودم. در صحن خانه ایستاده بودم. یک‏وقت دیدم نوجوانی آنجا است. تعجب کردم؛ چون من درها را بسته بودم؛ او از کجا آمد؟ جلو رفتم و گفتم آقا، من همه درها را بسته بودم؛ شما از کجا آمدید؟ گفت ای اباصلت آن خدایی که مرا در یک لحظه از مدینه به طوس آورد، از در بسته هم وارد می‏کند. گفتم شما که هستید؟ گفت من حجّت خدا بر تو هستم. محمد بن‏علی هستم. آمده‏ام پدر مظلومِ معصوم و مسموم خود را ببینم و با او وداع کنم.
می‏گوید ديدم حضرت رفت به سمت همان اتاقی که امام هشتم(علیه‏السلام) بود و وارد شد. من هم آمدم؛ تا چشم امام هشتم(علیه‏السلام) به فرزندش افتاد، از جا حرکت کرد و پسر را در بغل گرفت و شروع کرد او را بوسیدن. اين طبیعی است كه هنگام وفات پدر، پسر بیاید، اما اگر هنگام وفات پسر، پدر بیاید چه؟ اینجا پسر آمد و پدر از جا حرکت کرد، ولی کربلا پدر که آمد، پسر نمی‏توانست حرکت کند. می‏نویسند «فَجَلَسَ عَلَی التُّرَاب»؛ حسین روی خاک‏ها نشست؛ «وَ وَضَعَ رَأسَهُ عَلَی حِجْرِه»؛ سر پسر را به دامن گرفت. جملاتی گفت، امّا دلش که آرام نگرفت، «فَوَضَعَ خَدَّهُ عَلَی خَدِّه»؛ صورت به صورت علی گذاشت...

[1] . بحارالانوار 91 96
[2]. امسال، سال چهارم بحث ما است. سال دوم يا سوم بود که به اين نكته اشاره كردم.
[3]. شرح‏نهج‏البلاغة 6 196
[4]. بحارالأنوار 95 82
[5]. شاید مراد «عقوبت پنهانی» باشد به نحوي که حتي خودم هم نفهمم. من نمی‏خواهم وارد این دعا شوم ولي این بحث خودش را دارد.
[6]. بحارالأنوار 67 196
[7]. عوالي‏اللآلي 4 119

اطلاعات تماس

 

روابط عمومی گروه :  09174009011

 

آیدی همه پیام رسانها :     @shiaquest

 

آدرس : استان قم شهر قم گروه پژوهشی تبارک

 

پست الکترونیک :    [email protected]

 

 

 

درباره گروه تبارک

گروه تحقیقی تبارک با درک اهميت اطلاع رسـاني در فضاي وب در سال 88 اقدام به راه اندازي www.shiaquest.net نموده است. اين پايگاه با داشتن بخشهای مختلف هزاران مطلب و مقاله ی علمي را در خود جاي داده که به لحاظ کمي و کيفي يکي از برترين پايگاه ها و دارا بودن بهترین مطالب محسوب مي گردد.ارائه محتوای کاربردی تبلیغ برای طلاب و مبلغان،ارائه مقالات متنوع کاربردی پاسخگویی به سئوالات و شبهات کاربران,دین شناسی،جهان شناسی،معاد شناسی، مهدویت و امام شناسی و دیگر مباحث اعتقادی،آشنایی با فرق و ادیان و فرقه های نو ظهور، آشنایی با احکام در موضوعات مختلف و خانواده و... از بخشهای مختلف این سایت است.اطلاعات موجود در این سایت بر اساس نياز جامعه و مخاطبين توسط محققين از منابع موثق تهيه و در اختيار كاربران قرار مى گيرد.

Template Design:Dima Group