دعا - رمضان ۱۳۹۰ - جلسه ۲
اعوذ بالله من الشیطان الرّجیم؛ بسم الله الرّحمن الرّحیم؛ و الحمد لله ربّ العالمین
و صلّی الله علی محمّد و آله الطّیّبین الطّاهرین و لعنه الله علی اعدائهم اجمعین.
بسم الله الرّحمن الرّحیم؛ اللّهم صَلِّ عَلَی محَمّدٍ وَ آلِ محمَّدٍ و اسمَع نِدائی إذا نادَیتُک و اسمَع دُعائی إذا دَعَوتُک و أقبِل عَلَیَّ إذا ناجَیتُک فَقَد هَرَبتُ إلیکَ وَ وَقَفتُ بَینَ یَدَیک.
مروری بر مباحث گذشته
بحث ما راجع به دعا بود. عرض کردم ماه مبارک رمضان، هم ماه نزول و فرود است و هم ماه صعود است؛ و اهل معرفت در هر دو تعبیر به «قرآن» میکنند. از یک طرف ماه نزولِ کلام الهی از مصدر وحی است که به آن «قرآن نازل» میگویند و از این طرف سخن عبد نسبت به ربّ است که با پروردگارش دعا و راز و نیاز میکند و از این به «قرآن صاعد» تعبیر میکنند. هر دو قرآن است؛ در هر دو قرائت هست، امّا یکی قرائتی است که از مصدر وحی نازل میشود، یعنی از ناحیه ربّ است و دیگری کلامی است که از ناحیه عبد صادر میشود و به جهت عِلوی صعود میکند.
در یک تقسیمبندی دعا را به «مأثور و غیرمأثور» تقسیم کردم. دعاهای غیر مأثور یعنی آن درخواستهایی که عبد از ربّش میکند و عبد در قالبریزی آن مختار است؛ یعنی مجاز است درخواستش را در هر قالبی که میخواهد، بریزد. امّا قالبریزی دعاهای مأثور در دست عبد نیست؛ بلکه باید از ناحیه معصومین(صلواتاللهعلیهماجمعین) در قالبریزی خاصِّ خودش به ما رسیده باشد. لذا انسان باید این قالب را رعایت کند.
دعاهای مأثور را هم یک تقسیمبندیِ ابتدایی به «موقّت و غیرموقّت» کردم. موقّت به این معنا است که دعایی در زمان خاصّی وارد شده است و انسان باید آن دعا را در آن زمان خاص بخواند؛ همانطور که نسبت به مکان هم چنین چیزی را داریم که وقتی در مکان خاصّی قرار گرفتی، باید دعای خاصّی را بخوانی. قوالبِ این دعاها باید حفظ شود.
تفاوت تأثیر زمان خاص بر دعا با دعای مأثور موقّت
در سال گذشته بحث مفصّل و مستقلی راجع به اثرگذاری زمان و مکان بر روی دعا داشتم؛ مثلاً دعا کردن در روز عرفه یا در لیالی قدر که این زمان خاص بر روی دعاهایی که بنده میکند از سه جهت مؤثّر است. مکانها هم همینطور هستند؛ مثلاً دعا کردن در مسجدالحرام، در صحرای عرفات یا نزد مزار پیغمبر اکرم، مسجد کوفه، مسجد سهله، حتی قبور ابَوین -پدر و مادر- بر روی دعا مؤثر است. سال گذشته بهطور مفصّل بحث کردم و گفتم زمان و مکان به سه نحو روی دعا اثر میگذارد؛ به نحو مقتضی، به نحو فعلیّت و به نحو سرعت در اجابت. زمانها و مکانهای خاص به یکی از این سه نحو در اجابت بر روی دعا اثر دارند.[1]
بحث سال گذشته بحث مستقلی است و با این موضوع که در زمان یا مکان خاص دعای خاصّی وارد شده، ارتباط ندارد و این دو با هم متفاوتند. در آنجا یک زمان خاص مثل لیالی قدر، چه دعا مأثور باشد و چه غیر مأثور، این زمان بر روی استجابت دعا اثر میگذارد؛ چه تو خودت دعا را قالبریزی کنی، چه دعاهایی که از ائمه رسیده را بخوانی، فرقی نمیکند. در باب مکان هم همینطور است. در مسجدالحرام که هستی، چه آن دعایی که در آنجا وارد شده است را بخوانی و چه خودت برای خودت دعا کنی، این مکان اثرگذار است، امّا بحثی که جلسه گذشته گفتم، این است که در این زمان خاص تو باید این را بگویی، در این مکان خاص تو باید این دعا را بخوانی. این با آن فرق میکند. اینها مسائل دقیقی است که من میگویم. چون دیدهام که گاهی اینها را با هم خَلط میکنند؛ نخیر، اینها با هم فرق میکنند.
دعاها و نمازهای مخصوص ماه رمضان
بحث من در جلسات امسال، دعا در زمان خاص مأثور و دعا در مکان خاص مأثور است. این بحث هیچ منافاتی ندارد با اینکه دعا در این زمان خاص یا در این مکان خاص روی آن دعا مؤثّر باشد. من به عنوان نمونه دعاهایی که در ماه مبارک رمضان وارد شده را عرض میکنم.
مثلاً برای روز اوّل وارد شده است که این دعا را بخوانید: «اللَّهُمَّ اجْعَلْ صِيَامِي فیهِ صِيَامَ الصَّائِمِينَ»؛ خدایا روزه من را «در امروز» از روزه روزهداران قرار بده! «فیه» یعنی در امروز. «وَ قِيَامِي فِیهِ قِيَامَ الْقَائِمِينَ وَ نَبِّهْنِي فِيهِ عَنْ نَوْمَةِ الْغَافِلِينَ وَ هَبْ لِي جُرْمِي يَا إِلَهَ الْعَالَمِينَ».[2] شما از آن دعای اوّل روز ماه رمضان بگیرید تا آن روز سیام؛ در تمام آنها «فیه» دارد، یعنی امروز. معلوم میشود این دعا برای این زمان خاص است. البته مضمونها هم مضمونهای بسیار خوبی است، امّا فعلاً کاری با مضامین نداریم.
بحث ما راجع به دعای موقّت، یعنی مخصوص به زمان خاص است. حتّی اگر سراغ نمازهایی که در شبهای ماه مبارک رمضان، شب اوّل، دوم، سوم، تا آخر وارد شده است بروید، میبینید که اینها، هم از نظر عدد رکعات، هم از نظر سورهای که بعد از حمد باید خوانده شود، و هم از نظر عدد سورهها با هم تطبیق دارد. دلیل این زمان خاص و این دعای خاص یا این کار خاص چیست؟
وجود رابطه حقیقی بین زمان و دعا در دعای مأثور موقّت
بعضی از دعاهای مأثور دعاهایی هستند که ما از آنها تعبیر به «موقّت» میکنیم؛ یعنی زمان در آن مدخلیّت دارد. همانطور که در بعضیهایشان مکان مدخلیّت دارد. یک دسته دیگر از دعاهای مأثور غیر موقّتها هستند و مکان خاص و زمان خاص هم در آنها مطرح نیست. اینها تقسیمبندیهای متعدّدی دارد که حالا من وارد میشوم.
این زمان خاص و مکان خاص و دعای خاص به جهت «تعبّد» است؛ یعنی مولا گفته است امروز این را بگو، امروز این را بخوان، اینجا این را بخوان! تعبّد هم یعنی بگو «چشم»! امّا یکوقت اشتباه نشود که این «تعبّد محض» است و رابطهای بین این زمان و این دعا، یا بین این مکان و این دعا در کار نیست. نخیر، رابطه هست، رابطه کامل هم هست، امّا من و تو آن رابطه را نمیدانیم و مولا میداند.
ما از نظر زمان و مکان ادعیه موقّته داریم و اینها تعبّدی است؛ امّا خیال نکنی که بیحساب است. نخیر، اینها حسابشده است. بین این زمان و این دعا رابطه هست، ولی من و تو این رابطه را نمیدانیم؛ مولا آن را میداند و به من گفته است این کار را در این زمان یا مکان خاص بکن. یک عدّه رفتهاند سراغ این که اینها تعبّد محض است و در آن دخل و تصرّف نکن. نخیر، تعبّد محض نیست، تمام اینها دقیقاً حسابشده است و همه رابطه دارند، امّا ما روابطش را نمیدانیم. آنها که آن رابطهها را میدانند، این دعا را به ما ارائه کردهاند. این تذکّر بسیار خوبی بود که باید عرض میکردم.
دعای مأثور غیرموقّت؛ حاجات کلّی و حاجات خاص
امّا ادعیه غیر موقّته مأثوره، یعنی آنهایی که از ائمه برای ما رسیده و زمان خاص در آن لحاظ نشده است. بنا بر یک تقسیمبندی، این دعاها در ارتباط با حاجات عبد است. خود این دعاها بر دو قسم است؛ یک دسته از این دعاها که از ائمه(علیهمالسلام) نسبت به حاجتها رسیده، به نحو کلّی است. شما اگر به کتب ادعیه مراجعه کنید، میبینید بعضی دعاها هست که میگوید «هر حاجتی» داشتی این دعا را بخوان، هر حاجتی داشتی از خدا بخواه. به اینها میگوییم دعاهای مأثور از ائمه برای «هر حاجتی». اینها یک دسته هستند.
دسته دیگر از این دعاها در ارتباط با «حاجت خاص» چه نسبت به امور مادّی و چه نسبت به امور معنوی هستند. مثلاً کسی گرفتاری مالی دارد، دعا هست که فلان دعا را بخوان؛ یا کسی بیماری دارد، دعایی هست که برای شفا فلان دعا را بخوان و امثال اینها. دعاهای مأثور از ائمه(علیهمالسلام) در ارتباط با حاجات دو دسته هستند؛ به نحو کلّی و به نحو جزئی، یعنی حاجتهای خاص.
دعای معصوم در مورد افراد
اِنشاءالله اگر خدا توفیقی عنایت کند، در آینده وارد بحث دعاهایی که معصومین برای افراد کردند هم میشوم. اینها هم دو دسته هستند؛ یک دسته از دعاهایشان در ارتباط با خواستههای آنها است. یعنی افراد خواستهشان را به معصومین گفتهاند، ائمه هم از خدا خواستهاند که خواستههای آنها را به اجابت برساند. یک دسته هم دعاهایی است که ائمه برای آنها کردهاند، آنها تقاضای دعا داشتند، ولی در تقاضای آنها چیزی مطرح نیست. به تعبیر دیگر، مممکن است اصلاً به سبک تقاضا هم نباشد؛ مثلاً حرفهایی زدهاند که معلوم میکرده اینها حاجاتی دارند و امام(علیهالسلام) هم برای آنها دعا کردهاند. امام حسین(علیهالسلام) سرآمد این فن است، مخصوصاً در روز عاشورا.
دعای امام حسین(علیهالسلام) در حقّ غلام خود
حالا میخواهم یک نمونهاش را نقل کنم. جُون که غلام امام حسین(علیهالسلام) است، روز عاشورا نزد حضرت آمد؛ دید همه اصحاب شهید شدهاند، تمام بنیهاشم شهید شدهاند و حسین(علیهالسلام) تک و تنها مانده است. پیش امام حسین(علیهالسلام) آمد و عرض کرد که اجازه دهید من به میدان بروم. اوّلین جملهای که حسین(علیهالسلام) به او فرمود، این بود: «أنتَ فی إذن مِنّی»؛ یعنی من تو را مرخص کردم، برو! تو در راحتیها با ما بودی، حالا خودت را به راهی که ما میرویم، مبتلا نکن. چون آخر راه ما شهادت است.
وقتی امام حسین(علیهالسلام) این جمله را به اوگفت، جُون خیلی ناراحت شد. «فَوَقَعَ جَونُ عَلَی قَدَمَی ابِیعَبدِاللهِ(علیهالسلام) یُقَبِّلُهُما». این غلام سیاه خودش را انداخت روی دو پای امام حسین(علیهالسلام) و شروع کرد بوسیدن. گفت بله، من در راحتی کاسه لیس شما بودم؛ این را قبول دارم، ولی حالا در گرفتاری شما را بگذارم و بروم؟! اینکه بیوفایی است! حالا به این جملات جُون دقت کنید. میگوید: «وَ إنَّ حَسَبی لَلَئیم»؛ بله، من از نظر خاندان، از خاندان شریفی نیستم. «وَ لَونِی لَأسوَد»؛ رنگ چهرهام هم سیاه است؛ بد بو هم هستم. نگاه کنید! هم حسب و نسبش را میگوید، هم رنگ چهرهاش را میگوید، هم بوی عرق بدنش را میگوید. بعد میگوید حسین جان، بیا یک منّتی بر من بگذار و من را بهشتی کن![3]
اینجا مینویسند که یک مرتبه جُون گفت: «وَ اللهِ لَا أُفارِقُکُم»؛ به خدا قسم دست از تو بر نمیدارم! «حَتَّی یَختَلِطَ هَذَا الدَّمُ الأسوَدُ مَعَ دِمَائِکُم». تا این خون سیاهم را با خونهای شما آمیخته کنم. مینویسند: «فَأذِنَ لَهُ الحُسَینُ(علیهالسلام)»؛ حسین(علیهالسلام) به او اجازه میدان داد، او به میدان رفت، روی زمین افتاد، امّا شاهد عرض من اینجا است؛ امام حسین(علیهالسلام) بالای سر جُون آمد؛ با او همان کاری را کرد که با جوانش علی اکبر کرد. اینقدر آقا است! اینقدر بزرگ است! اینقدر کریم است! سر جُون را برداشت و در دامن خودش گذاشت.
بعضی نقل کردهاند که جون هنوز رمق مختصری داشت، چشمهایش را باز کرد، دید سرش در دامان حسین(علیهالسلام) است. «فَتَبَسَّمَ»؛ شروع کرد به خندیدن. حسین(علیهالسلام) صورت به صورت غلامش گذاشت؛ چه دعایی کرد؟ «اللَّهُمَّ بَيِّضْ وَجْهَهُ»، خدایا، رویش را سفید کن! «وَ طَيِّبْ رِيحَهُ» خوشبویش کن! «وَ احْشُرْهُ مَعَ الْأَبْرَارِ».[4] او را با نیکوکاران محشور فرما!...
[1]. من فقط به اینها اشاره میکنم، سال گذشته مفصّل اینها را توضیح دادم و تکرار هم نمیکنم.
[2]. بحارالأنوار، ج95، ص4
[3]. حالا من این جمله را که گفتم، همین الآن به ذهنم آمد که بیاییم امشب بگوییم یا حسین، تو هم امشب بر ما منّت بگذار.
[4]. بحارالأنوار، ج45، ص22 و 23