پنجشنبه 1 آذر 1403

                                                                                                                        


                                   

                                                                                                                                                                                                                                 

 

 

منو سخنرانی مکتوب

دعا - رمضان ۱۳۹۰ - جلسه ۸
اعوذ بالله من الشیطان الرّجیم؛ بسم الله الرّحمن الرّحیم؛ و الحمد لله ربّ العالمین
و صلّی الله علی محمّد و آله الطّیّبین الطّاهرین و لعنة الله علی اعدائهم اجمعین.

بسم الله الرّحمن الرّحیم؛ اللّهم صَلِّ عَلَی محَمّدٍ وَ آلِ محمَّدٍ و اسمَع نِدائی إذا نادَیتُک و اسمَع دُعائی إذا دَعَوتُک و أقبِل عَلَیَّ إذا ناجَیتُک فَقَد هَرَبتُ إلیکَ وَ وَقَفتُ بَینَ یَدَیک.

مروری بر مباحث گذشته
گفته شد که ماه مبارک رمضان، ماه تلاوت کلام الهی است که از مصدر وحی نازل شده است و هم‎چنین ماه دعا است، یعنی راز و نیاز و سخن گفتن عبد با ربّ و مطرح کردن احتیاجاتش، چه دعای مأثور و چه دعای غیر مأثور باشد. از افضل اعمال این ماه تلاوت قرآن و دعا کردن است.
بحث ما نسبت به روش دعا در دعای مأثور و هم‎چنین در آیات شریفه قرآن بود. جلسه گذشته به اینجا رسیدم که انسان باید در دعاها و تقاضاهایش از خداوند آنچه را که برای خود می‎خواهد، همان را برای برادران ایمانی‎اش هم بخواهد. این مسأله در آیات قرآن خیلی روشن بود: «رَبَّنَا اغْفِرْ لي‏ وَ لِوالِدَيَّ وَ لِلْمُؤْمِنين».[1] این یک روش دعا است که همان چیزی که انسان برای خودش می‎خواهد، برای دیگران هم بخواهد. جلسه گذشته روایاتی را هم در ارتباط با دعاهای پیغمبر اکرم نسبت به خودشان و امیرالمؤمنین(علیه‎السلام) مطرح کردم.
دعا برای غیر، نشانه کمال و فضیلت ایمان
حالا می‎خواهم به‏طور کلّی به بحثی اشاره کنم که در دعا کردن برای دیگران مطرح است. ما در باب ایمان و مؤمن مطلبی داریم که جزء معارف اساسی ما است. آنجا می‏گوییم مؤمن آن‎گاه به کمال ایمان می‎رسد که آنچه را که برای خود می‎خواهد، برای برادرهای ایمانی‎اش هم بخواهد. بعضی روایات این مطلب را به عنوان کمال ایمان و بعضی دیگر به عنوان افضل ایمان مطرح می‎کنند. در آینده اشاره می‎کنم که منشأ این مسأله چیست.
دو روایت مطرح می‎کنم که هر دو از پیغمبر اکرم است. در روایت اوّل دارد که حضرت فرمودند: «لَا يَسْتَكْمِلُ الْمَرْءُ الْإِيمَانَ حَتَّى يُحِبَّ لِأَخِيهِ مَا يُحِبُّ لِنَفْسِه».[2] بنده به کمال ایمانی نمی‎رسد و به آن دست پیدا نمی‎کند، مگر این‏که به چنین حالت روحی برسد که آنچه را که برای خود می‎خواهد، برای برادر مؤمنش هم دوست بدارد. هر چه برای خود می‎خواهد برای او هم بخواهد، آنچه که برای خودش دوست دارد، برای او هم بخواهد. این یک روایت که تعبیر «استکمال ایمان» را مطرح می‏فرماید.
حضرت در روایت دوم می‏فرماید: «أفضل الإیمان أن تحبّ لله و تبغض لله و تعمل لسانک فی ذکر الله عزّوجلّ»؛ با فضیلت‎ترین ایمان این است که انسان حبّ و بغضش بر محور خدا باشد و همیشه بر زبانش ذکر الهی را جاری کند. «و أن تحبّ للنّاس ما تحبّ لنفسک»؛ و آنچه را که برای خود می‎خواهد، برای برادر مؤمنش هم بخواهد.
تا اینجا با آن روایت اول مشترک بود، امّا در ادامه دارد: «و تکره لهم ما تکره لنفسک». و آنچه را که برای خود مکروه می‎دارد، برای دیگران هم مکروه بدارد. اصلاً در باب ایمان، این موضوع یکی از اساسی‎ترین مباحث معرفتی ما است که مؤمن آنچه را که از خوبی‎ها برای خود می‎خواهد، برای برادران ایمانی‎اش هم بخواهد و آنچه را که از بدی‎ها و شرور برای خود نمی‎خواهد، برای دیگران هم نخواهد. این مسأله هم در مورد جلب منفعت و هم در مورد دفع ضرر مطرح است.
بینش مادّی، عامل کوتاهی در دعا برای غیر
در دعا و خواستن و تقاضا است که معلوم می‎شود انسان در چه پایه‎ای از درجه ایمانی قرار گرفته است. آیا در آن اموری که از خدا برای خودش می‎خواهد، بین خود و دیگری فرق می‎گذارد یا فرق نمی‎گذارد؟ من تقریباً بحث را ریشه‎ای کردم. اصلاً دعا یکی از مصادیق خیلی بارز و روشن این روایات است. چون در این روایات تقاضا مطرح است؛ یا تقاضای جلب منفعت است و یا تقاضای دفع ضرر است. در اینجا این بحث مطرح است که ـ‏نعوذبالله‏ـ چه می‎شود که انسان در دعا کردن بین خودش و دیگری تفاوت قائل می‎شود؟ معارف ما می‎گوید نباید تفاوت قائل شوی، چرا تفاوت قائل می‎شوی؟
حالا من سِرّش را می‎گویم. سِرّ این تفاوت قائل شدن، بینش غلطی است که داعی ـ‏یعنی درخواست کننده‏ـ نسبت به مدعوّ ـ‏یعنی آن موجودی که دارد از او درخواست می‎‎کندـ دارد. سِرّش بینش این داعی است. ما موجودات مادّی هستیم که مادیّت، روی روح ما اثر گذاشته و سبک بینش‎ها و تفکّرات ما را مادّی کرده است، تا جایی که حتی بینش ما نسبت به خدا هم به سبک مادّی شده است.
حالا یک مثال می‎زنم که روشن شود، مثلاً من به پول احتیاج دارم، رفیقی دارم که او هم به پول احتیاج دارد، حالا می‎خواهم بروم سراغ کسی و از او تقاضا کنم که بیا گره کار ما را باز کن؛ وقتی سراغ او رفتم، اوّل حاجت خودم را می‎گویم، چون می‎ترسم اگر اوّل حاجت دوستم را بگویم و حاجت او را بدهد، کم بیاورد و بعد گره من باز نشود! چون دیدگاهم مادّی است؛ چون می‎دانم که پول او لایتناهی نیست و سقف دارد. لذا نگرانم که نکند اگر حاجت دوستم را داد، به من بگوید دیگر حاجت تو را نمی‏توانم بدهم.
این سیستم تفکر مادّی در باب دعا و خواسته‎هایمان از خدا هم مطرح است. اگر این سیستم فکری و بینشی که رنگ مادیّت گرفته است، در بحث دعا و درخواست از خدا هم مطرح شود، نتیجه‏اش این می‏شود که انسان اوّل حاجت خودش را مطرح می‎کند و بعد حاجت دوستش را می‎گوید. چون سبک تفکرش مادّی است. یعنی هنوز خدا را آن‎طور که باید بشناسد، نشناخته است. نمی‎داند که اعطای خدا از خزائن نعمت و کرم و رحمتش نمی‎کاهد. به همین جهت است که در دعا خودم را بر دیگران مقدّم می‎دارم.
این‏ها تقدیم و تأخیر بود، حالا می‎آییم سراغ این‏که آنچه که برای خود می‎خواهم، برای او هم بخواهم. چرا عین آنچه که برای خودم می‎خواهم، برای دیگری نمی‎خواهم؟ چون می‎ترسم اگر برای او بخواهم دیگر نوبت به من نرسد! دو روایت از پیغمبر اکرم خواندم که هر دو مربوط به ایمان بود. می‎گوید استکمال ایمان به این است که آنچه برای خود می‎خواهی، برای دیگری هم بخواهی. معنای روایت این است که من به آن موجودی که قادر مطلق است و نعَمَش، رحمتش و کرمش بی‎نهایت است، ایمان دارم. این کمال ایمان و افضل ایمان است. حالا ببین بینشت نسبت به خدا چگونه است؟
در همه حاجات غیر از غفران، دیگران را مقدّم کن
در روایاتی که جلسه گذشته مطرح کردم، داشتیم آنچه که برای خود می‎خواهی‎ برای غیر هم بخواه و کم و کسر نگذار. پیغمبر اکرم هم نسبت به علی(علیه‎السلام) این‏چنین بودند؛ فقط یک مورد استثنا بود که آن هم نشدنی بود و آن نبوّت بود. این کمال ایمان است. خزائن الهی انتها ندارد. من و تو هستیم که در این عالم هرچه می‎بینیم، همه را محدود می‎بینیم. او بی‎نهایت و نامحدود است. لذا من عرض کردم که این تنگ‎نظری در دعا در ارتباط با بینش غلط و مادّی انسان است.
امّا مسأله تقدیم و مقدّم داشتن غیر در دعا؛ در باب استغفار گفتم که قرآن به ما آموخته است که اوّل برای خودت و بعد برای دیگران آمرزش بخواه. جهتش را هم گفتم و دیگر تکرار نمی‎کنم. امّا نسبت به غیر آمرزش چه‏طور؟ در آنجا غیر را بر خودت مقدّم بدار! می‎خواهی راجع به حاجات دنیوی دعا کنی، هم تو گرفتاری و هم دیگری گرفتار است، هم تو مریضی و هم او مریض است؛ اینجا او را مقدّم بدار. به‏طور کلّی در همه حاجات، به جز بحث طلب غفران، غیر را مقدّم کن.
وجوه تقدیم غیر در دعا
راجع به تقدیم غیر، چند وجه وجود دارد. یک‏وقت هست او را مقدّم می‎دارم و مؤخراً بعد از او برای خودم دعا می‏کنم؛ البته این خودش خوب است و کاشف از یک حُسن باطنی است، امّا به نظر من این زیاد مهم نیست. وجه دوم این است که فقط برای او دعا می‎کنم؛ با این‏که خودم هم همان مشکل را دارم، ولی برای خودم دعا نمی‎کنم و فقط برای او دعا می‎کنم. این وجه نسبت به وجه قبل، یک سطح بالاتر است. من در گذشته این بحث را کردم و روایتش را هم آوردم که چرا این کار بالاتر است.
ما در روایات متعدّدی داریم که اگر کسی برای غیر دعا کند، خداوند هزار برابر به او می‎دهد. افرادی را هم از اصحاب ائمه(علیهم‎السلام)، مثل ابراهیم بن‏شعیب، عبدالله بن‏جندب، عیسی بن‏اعین و معاویه بن‏وهب را در تاریخ داریم که این‏ها عدّه‎ای بودند که به خصوص در حساس‎ترین موقعیّت‎ها ـ‏مثل عرفات در روز عرفه که می‎گویند آنجا از زوال شمس تا غروب، دعا مستجاب است‏ـ فقط برای دیگران دعا می‎کردند و برای خودشان اصلاً دعا نمی‎کردند.
ضمانت‏نامه هزار دعای مقبول!
ابراهیم بن‏هاشم نقل می‎کند که عبدالله بن‏جندب را در موقف عرفات دیدم که دعا می‎کرد و هر چه بود، برای دیگران می‎گفت تا این که مردم از عرفات خروج کردند. گفتم این چه روش عجیب و غریبی بود؟! او هم در جواب به من گفت: «وَ اللَّهِ مَا دَعَوْتُ إِلَّا لِإِخْوَانِي»؛ به خدا قسم من دعا نکردم مگر برای برادرهایم؛ بعد علّتش را می‎گوید: «وَ ذَلِكَ أَنَّ أَبَا الْحَسَنِ مُوسَى بْنَ جَعْفَرٍ أَخْبَرَنِي أَنَّهُ مَنْ دَعَا لِأَخِيهِ بِظَهْرِ الْغَيْبِ نُودِيَ مِنَ الْعَرْشِ هَا وَ لَكَ مِائَةُ أَلْفِ ضِعْفِ مِثْلِهِ»؛ امام هفتم(علیه‎السلام) من را آگاه کرد که هرکسی پشت سر برادر مؤمنش دعا کند، از عرش ندا می‎رسد هزار برابرش برای تو! «فَكَرِهْتُ أَنْ أَدَعَ مِائَةَ أَلْفِ ضِعْفٍ مَضْمُونَةً لِوَاحِدٍ لَا أَدْرِي يُسْتَجَابُ أَمْ لَا».[3] و من خوشم نمی‎آید که هزار دعای ضمانت‏شده را به خاطر دعایی که نمی‎دانم مستجاب می‎شود یا نه، رها کنم!
ما به این می‎گوییم سوداگری! روایات متعددی داریم که من قبلاً این‏ها را بحث کرده‏ام و فقط به یک روایت اشاره کردم. این سوداگری است که می‎دانم اگر برای دیگری دعا کنم، خدا هزار برابر به من می‎دهد و می‎دانم که این هزار برابر شدن ضمانت‏شده است؛ ولی اگر برای خودم دعا کنم معلوم نیست که اجابت شود.
ما بالاتر از این هم داریم. یک‏وقت هست که اوّل برای غیر دعا می‎کنم که خدایا او را شفا بده، بعد برای خودم می‎خواهم که من را شفا دهد. مثلاً اوّل می‎گویم: «اللّهم اشفِ کُلَّ مَریض»، بعد می‎گویم: «اللّهم اشفِنِی»؛ یعنی خودم را وسط می‎کشم. این صورت اوّل بود. امّا یک‏وقت می‎گویم: «اللّهم اشفِ مَریضَ کذا»؛ یعنی راجع به خودم چیزی نمی‎گویم. چون می‎دانم که خدا هزار برابر می‎کند؛ که این صورت دوم بود. و امّا یک‏وقت هست که نه آن است و نه این که این را بعد بحث می‎کنم.
توسّل به حضرت علی اصغر(علیه‏السلام)
امشب به ذهنم آمد که به باب‏الحوائجی توسّل داشته باشم که این‎طور که در نقل‎ها داریم به دَم او، یعنی به خون او قسم می‎خورند؛ امّا خونی که از یک محل مخصوص جاری شده است. می‎نویسند روز عاشورا وقتی که حسین(علیه‎السلام) خواست خودش به میدان برود، دید دیگر کسی از اصحاب و جوان‎ها باقی نمانده است؛ «فَتَقَدَّمَ إِلَى بَابِ الْخَيْمَة»؛ آمد کنار درِ خیمه، «قالَ یا اختاه»؛ خواهرش را صدا کرد؛ گفت: «ایتینی بولدی الرضیع حتی اودّعه»؛ بچه شیرخواره من را بیاور، می‎خواهم با او وداع کنم.
اینجا دو تا نقل وارد شده است؛ یکی از آن‏ها را که مجلسی نقل کرده، بیان می‎کنم. حضرت لباس رزم از تن خود در آورد و این بچه را گرفت؛ در بعضی از نقل‎ها آمده است که عمامه پیغمبر را به سر بست که به آن‏ها بفهماند من نیامده‏ام با شما بجنگم. آمد در مقابل دشمن قرار گرفت. این بچه را روی دست گرفت و شروع کرد این جملات را گفتن: «ان لم ترحمونی فارحموا هذا الرضیع»؛ اگر به من رحم نمی‎کنید، به این طفل شیرخواره رحم کنید. «أما ترونه کیف یتلظّی عطشا»؛ آیا نمی‎بینید چگونه از تشنگی دارد بی‎تابی می‎کند؟
حالا می‎خواهم آن خون مقدّس را بگویم که به آن قسم می‎خورند؛ آن خون گلوی علی اصغر است. «الهی بدم المظلوم»... می‎نویسند: «اذ رماه حرمله بن کاهل الاسدی بسهم له ثلاث شعب»؛ حرمله تیر سه شعبه‎ای را رها کرد... «فذبح الطفل من الاذن الی الاذن»....

[1]. سوره ابراهیم، آیه 41
[2]. بحارالأنوار، ج69، ص257
[3]. بحارالأنوار، ج48، ص171

اطلاعات تماس

 

روابط عمومی گروه :  09174009011

 

آیدی همه پیام رسانها :     @shiaquest

 

آدرس : استان قم شهر قم گروه پژوهشی تبارک

 

پست الکترونیک :    [email protected]

 

 

 

درباره گروه تبارک

گروه تحقیقی تبارک با درک اهميت اطلاع رسـاني در فضاي وب در سال 88 اقدام به راه اندازي www.shiaquest.net نموده است. اين پايگاه با داشتن بخشهای مختلف هزاران مطلب و مقاله ی علمي را در خود جاي داده که به لحاظ کمي و کيفي يکي از برترين پايگاه ها و دارا بودن بهترین مطالب محسوب مي گردد.ارائه محتوای کاربردی تبلیغ برای طلاب و مبلغان،ارائه مقالات متنوع کاربردی پاسخگویی به سئوالات و شبهات کاربران,دین شناسی،جهان شناسی،معاد شناسی، مهدویت و امام شناسی و دیگر مباحث اعتقادی،آشنایی با فرق و ادیان و فرقه های نو ظهور، آشنایی با احکام در موضوعات مختلف و خانواده و... از بخشهای مختلف این سایت است.اطلاعات موجود در این سایت بر اساس نياز جامعه و مخاطبين توسط محققين از منابع موثق تهيه و در اختيار كاربران قرار مى گيرد.

Template Design:Dima Group