دعا - رمضان ۱۳۹۰ - جلسه ۱۱
اعوذ بالله من الشیطان الرّجیم؛ بسم الله الرّحمن الرّحیم؛ و الحمد لله ربّ العالمین
و صلّی الله علی محمّد و آله الطّیّبین الطّاهرین و لعنة الله علی اعدائهم اجمعین.
بسم الله الرّحمن الرّحیم؛ اللّهم صَلِّ عَلَی محَمّدٍ وَ آلِ محمَّدٍ و اسمَع نِدائی إذا نادَیتُک و اسمَع دُعائی إذا دَعَوتُک و أقبِل عَلَیَّ إذا ناجَیتُک فَقَد هَرَبتُ إلیکَ وَ وَقَفتُ بَینَ یَدَیک.
مروری بر مباحث گذشته
گفته شد که ماه مبارک رمضان، ماه تلاوت کلام الهی است که از مصدر وحی نازل شده و ماه راز و نیاز عبد با ربّ و اظهار تقاضای او از ربّ است، چه در قالب دعاهای مأثوره باشد و چه دعاهای غیر مأثوره. دعا از افضل اعمال در ماه مبارک رمضان است. بحث ما در مورد روش دعا کردن نسبت به دیگران بود و اقسامی را برای این روش تصویر کردیم و عرض کردیم که بهترین قسم، آن دعایی است که «خالصاً مخلصاً لوجه الله» برای غیر باشد؛ یعنی تقاضای او از من یا خدمتی که او به من یا وابستگان من و یا جامعه کرده، هیچ کدام مورد نظرم نباشد. البته همه اقسام دعا برای غیر خوب است، امّا بهترینش این قسم است.
دعا در مورد مؤمنین بهطور کلّی در بیان انبیا
حالا میخواهیم وارد بحث مضامین دعاهای مأثوره و بعد هم انتخاب انسان در این مضامین شویم. در باب مضامین دعاهای مأثوره عرض کردم چه در قرآن و چه در روایات، اوّلین مضمون «غفران» است؛ آنهم به این صورت که داعی ابتدا برای خودش و بعد برای دیگران غفران بخواهد. در باب تقدیم و تأخیر که در گذشته مطرح کردم به یک جهتِ تقدیم خود در مسأله غفران اشاره کردم و دیگر آن را تکرار نمیکنم. در این جلسه میخواهم مطلبی را عنوان کنم که چه بسا در ذهن بعضیها هم آمده باشد و آن مطلب این است که ما در باب روش دعا کردن از نظر مضمون، یکوقت نسبت به متوسطین از مؤمنین بحث میکنیم، یکوقت به طور کلّی در مورد انسانهایی که مؤمن بالله هستند، بحث میکنیم. بحث ما در مورد قسمت دوم است، یعنی گسترده است.
در آیاتی که قبلاً به آنها اشاره کردیم و الآن آنها را به عنوان یادآوری تکرار میکنم، تعبیرات پیامبران را میبینیم؛ مثلاً حضرت موسی(علیهالسلام) پیغمبر مرسَلِ خدا میگوید: «رَبِّ اغْفِرْ لي وَ لِأَخي وَ أَدْخِلْنا في رَحْمَتِكَ وَ أَنْتَ أَرْحَمُ الرَّاحِمين».[1] در سوره ابراهیم دارد: « رَبَّنَا اغْفِرْ لي وَ لِوالِدَيَّ وَ لِلْمُؤْمِنينَ».[2] یا از زبان حضرت نوح دارد: «رَبِّ اغْفِرْ لي وَ لِوالِدَيَّ وَ لِمَنْ دَخَلَ بَيْتِيَ مُؤْمِناً وَ لِلْمُؤْمِنينَ وَ الْمُؤْمِنات».[3] یا از پیغمبر اکرم(صلیاللهعلیهوآلهوسلم) اینطور روایت شده است که فرمودند: «اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِي وَ لِأُمَّتِي اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِي وَ لِأُمَّتِي أَسْتَغْفِرُ اللَّهَ لِي وَ لَكُمْ».[4] اینها تعبیرات انبیای مرسَل است.
استغفار روزانه پیغمبر اکرم
حالا میخواهم اشکالی را مطرح میکنم؛ ما در روایات متعدّده تعبیر استغفار را در مورد پیغمبر اکرم داریم که من اینها را مطرح میکنم. در روایتی دارد: «کََانَ رَسُولُاللهِ يَسْتَغْفِرُ اللَّهَ فِي كُلِّ يَوْمٍ سَبْعِينَ مَرَّةً يَقُولُ أَسْتَغْفِرُ اللَّهَ رَبِّي وَ أَتُوبُ إِلَيْهِ وَ كَذَلِكَ أَهْلُ بَيْتِهِ وَ صَالِحُ أَصْحَابِه».[5] هم پیغمبر اکرم، هم ائمه اطهار و هم صالحینِ اصحاب هر کدام روزی هفتاد بار استغفار میکردند.
در روایت دیگری هست که زید شحّام از امام صادق(علیهالسلام) نقل میکند که حضرت میفرمود: «کَانَ رَسُولُاللهِ يَتُوبُ إِلَى اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ فِي كُلِّ يَوْمٍ سَبْعِينَ مَرَّةً»؛ یعنی پیغمبر اکرم، روزانه هفتاد مرتبه به سوی خدای متعال توبه میکردند. زید میگوید از امام صادق(علیهالسلام) سؤال کردم: «أَ كَانَ يَقُولُ أَسْتَغْفِرُ اللَّهَ وَ أَتُوبُ إِلَيْهِ قَالَ لَا وَ لَكِنْ كَانَ يَقُولُ أَتُوبُ إِلَى اللَّهِ».[6] البته من فعلاً به قالبریزی دعای حضرت کاری ندارم.
در روایت دیگری هست که علی بنرئاب از امام صادق(علیهالسلام) نقل میکند: «إنّ رَسُولَاللهِ كَانَ يَتُوبُ إِلَى اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ وَ يَسْتَغْفِرُهُ فِي كُلِّ يَوْمٍ وَ لَيْلَةٍ مِائَةَ مَرَّةٍ مِنْ غَيْرِ ذَنْب».[7] در این روایت، تعبیر «مِنْ غَيْرِ ذَنْب» آمده بود. باز در روایت دیگری از امام صادق(علیهالسلام) دارد که حضرت فرمود: «إنَّ رَسُولَاللهِ يَتُوبُ إِلَى اللَّهِ فِي كُلِّ يَوْمٍ سَبْعِينَ مَرَّةً مِنْ غَيْرِ ذَنْبٍ».[8] این هم «مِنْ غَيْرِ ذَنْب» دارد.
باز روایت دیگری هست که عبدالله بنبُکیر از امام صادق(علیهالسلام) نقل میکند «إِنَّ رَسُولَاللهِ كَانَ يَتُوبُ إِلَى اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ كُلَّ يَوْمٍ سَبْعِينَ مَرَّةً مِنْ غَيْرِ ذَنْبٍ».[9] در اینجا سه روایت بود که در هر سه تعبیر «مِنْ غَيْرِ ذَنْب» آمده بود. اگر ذنبی نباشد، استغفار نسبت به ذنب معنا ندارد؛ به قول ما طلبهها «سالبه به انتفاء موضوع» است. کسی که گناهی نکرده است، از چه چیزی استغفار میکند؟ این اشکال و سؤالی است که با دیدن این روایات متعدّد به ذهن انسان میآید.
استغفار در ادعیه مأثوره
اینها روایاتی بود که در ارتباط با انبیای مرسل بود؛ حالا میرویم سراغ ادعیه مأثوره خودمان، یعنی دعاهایی که از ائمه اطهار(علیهمالسلام) وارد شده است. من نمیخواهم وارد همه دعاها شوم، چون خیلی مفصّل میشود. فقط یک اشاره میکنم تا آنهایی که اهلش هستند، به صحیفه سجادیه مراجعه کنند. در دعاهای زینالعابدین(صلواتاللهعلیه) مسأله تقاضای غفران از خدا زیاد مطرح شده است.
دعای دیگر که همگانی است و چه بسا همه آن را خوانده باشند، دعای کمیل است. آنجا هم امیرالمؤمنین(علیهالسلام) میفرماید: «اللّهُمّ لَا أجِدُ لِذُنُوبِي غَافِراً وَ لَا لِقَبَائِحِي سَاتِراً وَ لَا لِشَيءٍ مِن عَمَلِيَ القَبِيحِ بِالحَسَنِ مُبَدِّلاً غَيرَكَ»؛ یا در همین دعا دارد: «الَّلهُمَّ اغفِر لِيَ الذُّنُوبَ الَّتِي تَهتِكُ العِصَمَ اللَّهُمَّ اغفِر لِيَ الذُّنُوبَ الَّتِي تُنزِلُ النِّقَمَ اللَّهُمَّ اغفِر لِيَ الذُّنُوبَ الَّتِي تُغَيِّرُ النِّعَمَ اللَّهُمَّ اغفِر لِيَ الذُّنُوبَ الَّتِي تَحبِسُ الدُّعَاءَ».[10] اینها همه عبارات دعای کمیل از علی(علیهالسلام) است. این عبارات از معصوم است. در آن سه روایت درباره پیغمبر هم تعبیر «مِنْ غَيْرِ ذَنْب» داشت. اینها که معصوم هستند، چگونه از خداوند طلب غفران میکنند؟ این خودش بحثی است.
وجوه استغفار معصومین
دیدید که من اوّل سراغ قرآن رفتم، بعد روایات را مطرح کردم و بعد سراغ ادعیه آمدم؛ یعنی مرحله به مرحله پیش آمدم. در همه این شواهد هم دیدیم که انبیا و اولیای خدا که معصوم هم هستند، اوّل برای خودشان طلب مغفرت میکنند و «ربّ اغفِر لِی» میگویند. حالا ما چگونه اینها را با هم جمع کنیم؟ در اینجا وجوهی را برای پاسخ به این اشکال مطرح کردهاند که من به بعضی از آن وجوه اشاره میکنم.
وجه اوّل؛ آموزش
وجه اوّل: گفتهاند که اینها برای ما مُذنِبین، جنبه آموزشی داشته است. یعنی معصومین خواستهاند به گناهکاران بیاموزند که وقتی خواستی دعا کنی، اوّل از خدا بخواه که از سر تقصیراتت بگذرد، بعد بقیّه دعاهایت را مطرح کن. این وجه با آن مطالبی که در گذشته گفتیم هم تطبیق میکند؛ به خصوص با آن عبارتی که در دعای کمیل از علی(علیهالسلام) بود که داشت: «اللَّهُمَّ اغفِر لِيَ الذُّنُوبَ الَّتِي تَحبِسُ الدُّعَاءَ». یعنی خدایا، آن گناههایی که موجب حبس دعا میشود را ببخش!
ما سابقاً «موانع اجابت دعا» را بحث کردیم و گفتیم که اوّلین مانع، گناه است. گناه موجب میشود که دعا مستجاب نشود. دیدید که در دعای کمیل هم همین را داشت: «اللَّهُمَّ اغفِر لِيَ الذُّنُوبَ الَّتِي تَحبِسُ الدُّعَاءَ». حبس دعا یعنی این که دعا از این دو لب بالاتر نمیرود. اهل معرفت که این را در یک قالب معرفتی میریزند، میگویند که این از حُجُب ظلمانی است. ما گفتیم «مانع»، آنها میگویند «حجاب». گناه موجب میشود که دعا مستجاب نشود و مانع و حجاب است؛ حجابش هم حجاب ظلمانی است. این یک توجیه بود.
وجه دوم؛ التذاذ معنوی
وجه دوم: گفتهاند جهت آموزشی مطرح نیست؛ یعنی حضرات معصومین نمیخواستند به گناهکاران دعا کردن را بیاموزند، بلکه خودِ کُرنش نسبت به معبود، خود این تضرّع و اظهار عجز کردن به معبود، لذّتبخش است و لذّت معنوی دارد. دعا اظهار کُرنش و عجز و تضرّع نسبت به معبود است. اولیای خدا دنبال التذاذات نفسانی که نیستند؛ اینها دنبال التذاذات معنوی بودند. لذا میخواستند از این لذت بیبهره نمانند و این لذت معنوی را هم بچشند.
لذا اینها در همین قوالب اظهار عجز، تضرّع، کُرنش، ضعف و نقص کردهاند. پس این دعاها و طلب غفرانها از طرف انبیا و اولیای معصوم الهی، صِرفاً به جهت تعلیم و آموزش گناهکاران نبوده است؛ بلکه خودشان هم میخواستند یک لذّت معنوی ببرند؛ میخواستند اظهار نقص و کمبود نسبت به معبود کنند و این یک لذّت معنوی دارد. اینها میخواستند از این لذّت معنوی بیبهره نمانند. این وجه دوم بود.
وجه سوم؛ رفع حجب نورانی
وجه سوم: توجّه اولیای خدا که دارای مقامات معنوی هستند به اعمال صالح و همان مقامات عالی معنوی مثل توکل، رضا و تسلیم، خودِ این توجه یک حجاب است؛ البته این حجاب، از حُجُب ظلمانیه نیست، بلکه از حُجُب نوریّه است. همین توجه برای اولیای خدا سیّئه محسوب میشود. لذا گاهی در این قالب میریزند که: «حَسَنَاتُ الْأَبْرَارِ سَيِّئَاتُ الْمُقَرَّبِين».[11] حسنات ابرار، برای مقرّبین سیئه است. توجه به این حسنه، حجاب است. التفات مقربین، چه به اعمال صالح و چه به مقامات معنویه، برای آنها سیئه است و استغفار آنها به خاطر توجّهات آنها به حُجُب نوریّه است. این وجه سوم بود. وجه چهارمی هم از استادم(رضواناللهتعالیعلیه)[12] هست که جلسه آینده میگویم.
توسّل به بابالحوائج، حضرت عبّاس(علیهالسلام)
شب، شب جمعه است و دومین شب جمعه ماه مبارک رمضان است. هم دومین شب جمعه ماه مبارک رمضان است و هم وارد دهه دوم شدیم. ده روز گذشت. چه به دست آوردیم؟! چه کردیم؟! به ذهنم آمد که توسّلم در این جلسه به کسی باشد که از زینالعابدین(علیهالسلام) روایت است که حضرت فرمود در روز قیامت جمیع شهدا به منزلت او نزد غبطه میخورند.
در بحار مینویسد: «لمّا رَأى العبّاسُ وَحدتَهُ أتَى أخَاهُ»؛ وقتی ابوالفضل تنهاییِ برادر را دید، خدمت برادر آمد. «وَ قَالَ يَا أخِي هَل مِن رُخصَةٍ»؛ به حسین(علیهالسلام) گفت آیا حالا اجازه میدهی من به میدان بروم؟ «فَبَكَى الحُسَينُ بُكَاءً شَدِيداً»؛ حسین(علیهالسلام) به شدّت گریه کرد. به او میفرماید: «أَنْتَ صَاحِبُ لِوَائِي»؛ تو علمدار من هستی... نقل کردهاند که حسین(علیهالسلام) به او گفت: «فَاطْلُبْ لِهَؤُلَاءِ الْأَطْفَالِ قَلِيلًا مِنَ الْمَاءِ»؛ حالا اگر میخواهی کاری کنی، برو قدری آب برای این بچهها تهیه کن.
ابوالفضل آمد، وارد شریعه فرات شد. دستهایش را زیر آب برد و به سمت دهانش آورد، «فَذَکَرَ عَطَشَ الحُسَینِ»؛ به یاد تشنگیِ برادر افتاد، آب را نیاشامید. آب روی آب ریخت، مشک را پر از آب کرد، حرکت کرد. در بین راه کاری کردند که ابوالفضل بند مشک را از شانه راست به شانه چپ انداخت؛ میگفت: «وَ اللهِ إن قَطَعتُمُوا یَمِینِی إنِّی أُحَامِی أبَداً عَن دِینِی». با عجله میآمد؛ تمام همّ و غمّش این بود که این مشک آب را به خیمهها برساند. امّا یک وقت کاری کردند که دیدند ابوالفضل بند مشک را به دندان گرفت...
تمام همّ و غمّ عبّاس رساندن آب بود؛ امّا «فَجَاءَهُ سَهمٌ فَأصَابَ القِربَة». تیری آمد و به مشک آب خورد و آب سرازیر شد... مینویسند: «فَوَقَفَ العَبَّاسُ». دیگر اینجا از حرکت ایستاد.... اینجا بود که عمودی از آهن به فرق ابوالفضل وارد شد... از مرکب به زمین آمد... صدای ابوالفضل بلند شد: «یَا أخَا أدرِک أخَاک»؛ برادر، برادرت را دریاب... حسین(علیهالسلام) با عجله خودش را رساند؛ آن وضع را که دید گفت: «الْآنَ انْكَسَرَ ظَهْرِي».[13] حالا کمرم شکست. ابوالفضل به برادر گفت: «یَا أخَا مَا تُریدُ»؛ حالا میخواهی چه کار کنی؟ حسین(علیهالسلام) گفت میخواهم تو را به خیمهها ببرم. ابوالفضل گفت من را به خیمهها نبر....
[1]. سوره الاعراف، آیه 151
[2]. سوره ابراهیم، آیه 41
[3]. سوره نوح، آیه 28
[4]. بحارالأنوار، ج21، ص210
[5]. وسائلالشيعة، ج16، ص81
[6]. الكافي، ج2، ص438
[7]. بحارالأنوار، ج44، ص276
[8]. بحارالأنوار، ج16، ص283
[9]. بحارالأنوار، ج44، ص275
[10]. إقبالالأعمال، ص706
[11]. بحارالأنوار، ج25، ص205
[12]. امام خمینی (رحمةاللهعلیه)
[13]. بحارالأنوار، ج45، ص41 و 42